انسان خدايي

انسان خدايي

برميزبان نشايد بخشد گرسنگي را
بر ميهمان و آندم خودرا بزرگ خواند

يا آنكه مكرِ خود را بالاترين مكِران
قهّار خوانده خويش و جبّار هم بداند

يا با چُماق تكفير هم آتش جهنّم
ترسانَد اين بشر را ؛ تا سوي خود كشاند

يا شان نيم مردم بدهد نزول و آندم
زهر دوگانگي را بر مردمان چَشاند

ويروس هايلِ دين  زايل كند خِرَد را
زهرِ خُرافه را بر جانِ بشر دَوانَد

است آنكاو دارد همين خصايل
هركاو خِرَد بدارد آنرا  زخود براند

عاقل  گريزد از هرنابخردي كه هردم
مي خواند آن كتابش هم معني اش نداند

كاوه بداند   هركس  ؛ انسان خداي او شد
اسب خرد زچرخ گردون همي جهاند

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران

 

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*