انسان

انسان

گركه انساني ؟ ببايدخوي انسان داشتن
خوي انسانيّ ِ والا تر ز حيوان داشتن

فرق انسان با دگر حيوان كرامات است و بس
بايدت كوشش براي آن خصائل داشتن

ور كه حيوان زير ظلم صاحبش تاب آوَرَد
ني تواند لب گشودن ” ني شعورش داشتن !ا

گر تو هم در زير ظلم آنكه باشد مثل تو
مثل حيوانها بخواهي سر به پايش داشتن

شان تو از آن بسا كمتر بباشد چونكه او!ا
ازميان همگنانش بت نخواهد داشتن !!ا

گاوميشان در دفاع جان همنوعان خويش !ا
خود نبردي تن به تن باشير خواهند داشتن!!ا

گر تويي كمتر ز آنها ؟ ادّعايت پس بگير!ا
چون نزيبد خود ز بوفالو بتر انگاشتن !ا

حاكمان تو كه باشند بدتر ازشمر و يزيد !!!آ
ازچه بر سينه ” زني خواهي علم افراشتن!؟

گر كه آن دو زادهء عّم بود و عشق سلطنت !ا
خود بهانه شد براي بذركين را كاشتن !ا

اين گروه ظالمان ايندم كه خويشانت ني اند !!ا
از چه خواهي پيش آنها سر به پايين داشتن !!؟

ننگ از بهر شما امروز بيش از اين كه نيست !ا
بايدت پنبه زگوش و مُهر ِ‌ لب برداشتن !ا

هر گروه و ملتي شايسته ء‌ آن حاكمان !ا
بوده و راضي بر آنان در حكومت داشتن !ا

كاوه گويد كاوه ها ي اين زمان بايد شدن !!ا
بهر ضّحاكان ببايستي قدان افراشتن !!!ا

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران