ایستادگی های مؤثر و کم هزینه – بخش پنجم

ایستادگی های مؤثر و کم هزینه – بخش پنجم

استیو کراشا و جان جکسون (Steve Crawshaw & John Jackson)

برگردان به فارسی: داریوش افشار

 ویرایش در دفتر تولید سازمان خودرهاگران

—————————————————

محاکمۀ یکنفر از میان مخالفان کافی نیست؛ همۀ ما را محاکمه کنید!

سانسور و حذف کردن نوشته ها و افکار و نظریات دگراندیشان یکی از شگردها و الگوهای شناخته شده و مرسوم در کشورهای استبدادی است. در این کشورها، هرآینه نویسنده ای مطلبی را به چاپ برساند که مورد تأئید حاکمان مستبد نباشد، ناشر و نویسندۀ مطلب از طرف مقامات “مجرم” شناخته شده و تحت تهدید و آزار قرار میگیرند ، و یا اینکه در بسیاری موارد حتّی به زندان انداخته میشوند. نتیجۀ اینگونه برخورد از طرف حاکمان، احتمال ورشکستگی مالی ناشر مزبور و سرخوردگی نویسنده و در بعد وسیعتری، اِعمال خودسانسوری از طرف دیگر نویسندگان و ناشران بمنظور حفظ موقعیّت خود تحت چنین شرایطی را در بر دارد. رژیم استبدادی حاکم هم با ایجاد چنین شرایطی به بقای خود ادامه میدهد (کم یا بیش برای مدّتی طولانی تر) و اوضاع بهمین منوال سپری میشود!

نویسندگان و ناشران ترکیه امّا، بمنظور ایستادگی در مقابل استبداد، داستان دیگری برای گفتن دارند؛ اتحاد نویسندگان دگراندیش حول محور “مجرم” شناخته شدن!

 قاعدۀ کلّی این تفکر بسیار ساده است. محاکمۀ یک یا دو نفر نویسنده و ناشر برای نیروی قضائی حاکمیّت تمامیّت خواه کار بسیار ساده ای است. امّا محاکمۀ صدها و یا هزاران تن برای ارتکاب همان “جرم”، کاری است بسیار دشوار و پرهزینه و مایۀ آبروریزی حاکمان در عرصۀ داخلی و خارجی را فراهم میکند.

در سال 1995، یکی از نویسندگان متشخّص ترکیه بنام “یاسر کمال” بدلیل چاپ مقاله ای در روزنامۀ “اشپیگل” آلمان در رابطه با سرکوب وحشیانۀ کُردهای ترکیه توسط دولت حاکم، تحت لوای قوانین “ضد تروریستی” مورد اتهام واقع شده بود. تا اینجای قضیه، یاسر کمال به دردسر دچار شده بود. امّا دیگر نویسندگان ترکیه حرکتی را در حمایت از وی آغاز کردند که مسیر اتهام این نویسندۀ متشخص را دگرگون کرد. یاسر کمال با گرفتن این اتهام بطور عمومی اعلام کرده بود که: “با گذشت زمان معلوم خواهد شد که این من نیستم که به محاکمه خوانده شده است، بلکه دادگاه من تبدیل به محاکمۀ دادستان خواهد شد!“. همین اتفاق هم افتاد.

نویسندگان مختلف ترکیه کتاب مشترکی را بچاپ رساندند که حاوی 10 مطلب “ممنوعه”، شامل آنچه که یاسر کمال بچاپ رسانده بود، میشد! نام بیش از هزار تن دیگر بعنوان ناشرین این کتاب به آن اضافه شد. دادستان پرونده ای را به اجرا گذاشت که حاکی از محاکمۀ 185 تن از فرهیختگان و نویسندگان متشخص ترکیه میشد! این موضوع مشکلات بسیاری را برای مقامات ترکیه بهمراه داشت و در ضمن مایۀ آبروریزی سیاسی بزرگی را برای دولت فراهم میکرد. پس از گذشت دو سال، که این “محاکمه” مایۀ حماقت و مسخرگی مقامات شد، تصمیم گرفته شد تا بکار این دادگاه بدون رسیدن به هیچ حکمی خاتمه داده شود. متهمین این محکمه امّا، از اینکه کار این دادگاه در نیمه راه و بدون رسیدن به هیچ حکمی، خاتمه یافته اعلان شده بود ابراز نارضایتی کردند! “سانار یورداتاپان” (Şanar Yurdatapan)، یکی از آهنگسازان و نویسندگان ترکیه که هماهنگ کنندۀ این کارزار بود، این عملکرد قوۀ قضائیه را با مسابقۀ طناب کشی کودکان مقایسه کرد و اینطور اظهار داشت: “عده ای کودک یکسر یک طناب ضخیم را میگیرند و عده ای دیگر، سر دیگر طناب را. مسابقه با صوت داور آغار میشود و هر گروه در مقابل گروه دیگر سعی میکند تا با کشش بیشتر گروه مقابل را بطرف خود کشیده و از خط میانی عبور دهد و برنده شود. حال تصور کنید، اگر یکی از این گروهها بناگهان سر طناب خود را رها کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بدون هیچ تردیدی گروه مقابل همگی با رها شدن نیروی مقابل بزمین خواهند خورد و همه به آنها خواهند خندید! این همان بلائی است که قوۀ قضائیه در نظر دارد تا بسر ما بیاید.

با یک چنین تعبیری از عملکرد قوۀ قضائیه، متهمین این محکمه ادامۀ کار دادگاه را از دادستان مطالبه کردند! حالا دیگر آهو بدنبال شکارچی بود!

 از سال 2001 به اینطرف، مجموعه نوشتارهائی در یک جلد و با عقاید و نظرات کاملأ متفاوت، بنام “آزادی اندیشه” که شامل نظریات چپ، راست، مذهبی و غیر مذهبی و سکولار میشود، شروع به انتشار کرد. “قانون شکنان”، کیک تولدی را بمناسبت انتشار اولین شمارۀ این مجموعه تهیه کردند و تکه هائی از آنرا برای قضات و دادستانهای نیروی قضائیه و یک نسخه از این نشریه را هم برای دادستان محکمۀ خود ارسال داشتند! این ابتکار، یعنی “آهو بدنبال شکارچی”، که بر خلاف انتظار دولت و باعث عصبانیّت مقامات شده بود هرچه بیشتر گسترش پیدا کرده و با پیوستن دهها هزار نویسنده و ناشر حرفه ای و غیر حرفه ای بیکدیگر بمثابه “ناشرین مشترک”، کارزار مهمی را در راه مقابله با سانسور دولتی در سالهای اخیر براه انداخته است.

 آیا پرداختن به یکچنین کنشی در ایران ما امکانپذیر هست؟ بلی! امّا نیاز به خودباوری، شهامت و دلیری، و سازماندهی دارد! همانطور که نویسندگان و ناشران ترکیه به آن دست پیدا کردند. ما نه تنها میتوانیم از شیوه های مشابهی با آنچه که در 1995 در ترکیه و در رابطه با مطبوعات اتفاق افتاد بهره بگیریم و دست به کنشهای مشابه در ارتباط با سانسور جراید، کتاب و فیلم و سینما بزنیم، بلکه میتوانیم در ابعادی دیگر هم با همبستگی و جدیّت، و با کار از پیش سازماندهی شده در موارد زیر از تجربۀ نویسندگان و ناشران ترکیه سود ببریم:

 1-      کارگران و کارمندانی را که توسط کارفرما و یا صاحبان مشاغل اخراج میشوند حمایت کنید! دیگر کارگران و کارمندان بطور دستجمعی و متحّد میتوانند خواستار اخراج خود شوند و کارخانه و محل کار را بخوابانند! یا همه بیکار شویم و یا هیچکس!

2-     استادان و معلمانی را که “باز خرید” و یا “تصفیه” میشوند حمایت کنید! دیگر معلمان و استادان میتوانند با ابراز همبستگی، در همان زمان و نقطه، و یا دیگر مراکز تحصیلی و در شهرهای مختلف بشکل اعتراضی و با در کنار یکدیگر قرار گرفتن، بازخرید و اخراج خود را مطالبه کنند! دانشگاهها و مدارس بدون استاد و معلم هیچ ارزشی ندارند! یا همه، یا هیچکس!

3-     مادران و خانواده های زندانیان سیاسی را حمایت کنید! تمامی اعضای خانواده های دستگیر شدگان و دوستان و آشنایان خودرا به تجمع و ایستادگی در مقابل زندانها دعوت کنید و با ابعاد وسیع مردمی و از پیش برنامه ریزی شده، خواستار آزادی عزیزان،  دوستان، آشنایان و هم محلی های خود شوید. به زندانبانان بگوئید که یا عزیزان شمارا آزاد کنند و یا شما هم خواهان زندانی شدن هستید تا به عزیزان خود بپیوندید! اینگونه تجمعات وسیع را در برابر اماکن دادستانی و دادگاههای انقلاب هم میتوانید انجام دهید. یا همه به زندان برویم، و یا هیچکس!

4-     هنگامی که نیروی انتظامی فردی را در خیابان بدلائل “بدحجابی”، آرایش (چه پسر، چه دختر)، ویا دیگر دلائل واهی دستگیر میکند، فقط نظاره گر اوضاع و مشغول فیلم گرفتن از آن نباشید! با یک حرکت و انگیزۀ متحدانه و با دعوت از تمامی افرادی که در صحنه حضور  دارند، به یاری فرد دستگیر شده بشتابید و همگی بطور جمعی، آزادی فرد گریبانگیر شده را طلب کنید و در غیر اینصورت، خواستار دستگیری خود بشکل جمعی و گروهی شوید!! امکان حرکت برای خودروی نیروی انتظامی و بردن فرد دستگیر شده را سلب کنید. با خبر رسانی فوری به دیگر محله ها و مراکز تجمع مردم، و پیوستن دیگر گروههای مردمی به شما، عرصه را بر نیروهای سرکوب تنگ کنید و آنها را کلافه کنید! دستگیری همۀ شما با تعداد وسیع مردمی، اگر غیر ممکن نباشد، کاری است بس دشوار! نیروی انتظامی یا همه را دستگیر کند، و یا هیچکس!

 بیاد داشته باشید که اینگونه کنشها تنها بطور جمعی و با همبستگی مطلق عمومی امکانپذیر و مؤثر هستند و نه بشکل فردی و یا در ابعاد کم.

تنها ره رهائی از یوغ استبداد فاشیستی-مذهبی نظام جمهوری اسلامی، باور داشتن به نیروی خود، شهامت و دلیری، و سازماندهی جمعی است.

اینان هراسشان از یگانگی ماست!

ادامه دارد…