تحلیل سازمان خودرهاگران از نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری رژیم

تحلیل سازمان خودرهاگران از نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری رژیم

 یازدهمین دوره ی انتخابات جمهوری اسلامی در شرایطی روی داد که رژیم با بحران هایی چندگانه در بیرون و درون خود دست و پنجه نرم می کند. برخی از این بحران های مزمن به این شرح است:

1)      بحران اتمی که در نتیجه تلاش مخفیانه ی رژیم برای دستیابی به امکان تولید سلاح اتمی بوده بوجود آمده است.

2)      بحران اقتصادی که ناشی از اعمال تحریم های شدید بین المللی از یک سو و سوء مدیریت کشور از سوی دیگر ناشی شده است.

3)      بحران اجتماعی که به دلیل فروپاشی اقتصاد معیشتی و اوج گیری مشکلات مادی برای مردم به وجود آمده و جامعه را در مقابل خطر انفجار اجتماعی قرار داده است.

4)      بحران سیاسی که به دلیل چند دستگی مافیایی و سلطه شتاب زده و بی حد و حصر سپاه پاسداران در درون نظام شکل گرفته است.

5)      بحران بین المللی که به دلیل انزوای رژیم توسط کشورهای غربی و نیز دخالت ورزی های رژیم در منطقه ی خاورمیانه به وجود آمده است.

انتخابات ریاست جمهوری این بار نمی توانست بدون چشم اندازی برای حل معضل های پنج گانه ی بالا انجام شود. از همین روی نظام تلاش کرده است تا مهندسی انتخابات را به گونه ای صورت دهد که بتواند از فشار بحران های فوق بکاهد. بنابراین بهترین گزینه ای که برای نظام در این راستا مطرح بوده است گزینه «حسن روحانی» بود با نقش های پنج گانه ای که برای وی در نظر گرفته شده است.

1)      در مورد پرونده ی اتمی وی باید بتواند اگر نه واقعیت انعطاف و عقب نشینی، لااقل توهم آن را برای کشورهای غربی بزاید. به طریقی که این سبب شود که رژیم فرصت کافی برای تکمیل طرح های استراتژیک و سرنوشت ساز اتمی خود را بیابد.

2)      به واسطه ی دادن احساس عقب نشینی و پاره ای قول های موهوم، رژیم امیدوار است که بتواند از فشار تحریم ها بکاهد تا اقتصاد ایرانی نفسی بکشد و امکان تزریق سرمایه در آن ممکن شود.

3)      به واسطه بهبود وضعیت اقتصادی، دولت تلاش دارد تا حداقل های معیشتی را برای مردم تامین کرده و به این واسطه امکان جلوگیری از بروز شورشهای گرسنگان را فراهم آورد.

4)      تلاش بر این است که رژیم به واسطه ی یافتن امنیت های دراز مدت برای بقای خود بتواند از شدت برخوردهای مافیاها با هم بکاهد و نوعی انسجام را در این میان به دست آورد.

5)      در سایه ی همه این ها رژیم می اندیشد که برخورد کشورهای غربی با آن تغییر کرده و به سوی نرمش و مصالحه پیش روند.

این ها محاسباتی است که بر اساس آن لایه های اصلی قدرت در مرکز نظام تصمیم گرفته اند که کارت «حسن روحانی» را بازی کرده و اجازه دهند که جامعه نیز این گونه پندارد که انتخاب کرده و انتخاب وی این بار، برخلاف سال 1388، مورد پذیرش نظام واقع شده است. این احساس کاذب می تواند تا حد زیادی از تنش های موجود کم کرده و به رژیم اجازه دهد که به مدیریت بحران های پنج گانه ی بالا بپردازد.

این امر اما می تواند با اشکال هایی مواجه شود:

1)      جامعه به راستی مطالبات و خواست هایی دارد که برآورده شدن آنها نیاز شدیدی را به آن چه تغییرات واقعی می نامند ایجاب می کند. نظام به محض آغاز این تغییرات، حتی از کوچکترین آنها، می تواند مجبور به رفتن به سوی پذیرش بزرگترین آنها شود؛ به همین دلیل تصور ترک دستگاه سرکوب و جنایت به سوی آزادی و عدالت در چارچوب نظام ناممکن است و این بن بست می تواند باردیگر جامعه را به سمت درک گسترده تر ضرورت برکناری رژیم بکشاند.

2)      عقب نشینی در پرونده ی اتمی مصادف خواهد شد با گرفتار شدن رژیم در هزارتوی بازرسی های گسترده که ممکن است چندین سال به طول انجامد و رژیم را در روندی فرسایشی در مقابل قدرت های غربی ضعیف، مستاءصل و در نهایت نابود سازد. به همین دلیل کوچکترین عقب نشینی در پرونده ی فعالیت های اتمی برای حکومت معادل آغاز یک عقب گرد اساسی و دردسرساز است. از این روی نباید در این عرصه نیز انتظار معجزه داشت.

3)      تحریم ها نیز به دلیل ناممکن بودن عقب نشینی در زمینه ی فعالیت اتمی یا افزایش یافته و یا درحد کنونی باقی می ماند و به همین خاطر باید پیش بینی وخامت هر چه بیشتر وضعیت اقتصادی کشور را داشت.

4)      میزان وخامت اوضاع اقتصادی می تواند به سرعت مردم را با واقعیتی تلخ تر از آن چه هست روبروسازد و به واسطه ی تلخی ناامیدی از یک وضعیت بهتر و نیز مشکلات روزافزون معیشتی به سمت آن رویم که با یک شورش گرایی عمومیت یافته در جامعه مواجه شویم.

5)      این موقعیت به شدت بن بست جناح های مافیایی نظام را به سوی حذف و مقصرسازی همدیگر پیش برده و تنش های تیزی را میان آنها تدارک خواهد دید.

در مجموع باید گفت که نه «حسن روحانی» و نه هیچ کس دیگری امکان رفتن به سوی یک بن بست گشایی محدود را در آینده ی نزدیک نخواهد داشت. نظام جمهوری اسلامی خود و کشور را در وضعیتی قرار داده است که یا باید تغییری بنیادین را پیش بینی کند و یا آماده ی چالش های برانداز باشد. از آن جا که رژیم قبلا نیز نشان داده است که امکان خودتغییردهی را ندارد، باید احتمال داد که آن چه ممکن خواهد بود همانا پافشاری بر فعالیت هایی است که بن بست را پدید آورده است.

نیروهای مخالف رژیم باید با تکیه بر این که موقعیت به سمت تعیین تکلیف نظام از بیرون آن پیش می رود خود را برای این منظور آماده سازند: نیروهای سیاسی باید برای دستیابی به قدرت و جایگزین ساختن رژیم فعلی تلاش کنند و نیروهای اجتماعی برای ساختن شرایطی که بتوانند سهم قدرت اجتماعی از مدیریت گری جامعه را بالا ببرند.

سازمان خودرهاگران به عنوان یک تشکل شهروندی از نیروهای اجتماعی اعم از کارگران، معلمان، دانشجویان، بیکاران و … می خواهد که با خودسازماندهی اجتماعی خود را برای ایفای نقش در زمان گذار از رژیم کنونی به سوی یک موقعیت جدید آماده سازند. در این زمینه آموزش های راهبردی سازمان برای بازسازی اخلاق و نیز ساختن شبکه های روابط هدفمند اجتماعی از اولویت برخوردار است.

بدون قدرت اجتماعی، قدرت سیاسی در دست رژیم فعلی یا بعدی منشاء فساد و دیکتاتوری است. در فکر سامان دهی قدرت اجتماعی باشیم.

29 خرداد 1392

 

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*