توسل سران نظام به ظهور امام زمان: نماد بن‌بست نهايی – کورش عرفانی

توسل سران نظام به ظهور امام زمان: نماد بن‌بست نهايی

کورش عرفانی

ويژه خبرنامه گويا

اين که احمد جنتی متوجه شده است که امام زمان در راه است و ظهورش نبايد دور باشد به خاطر هيچ گونه ارتباط ماوراء الطبيعی اين فرد با دنيای غيب نيست، بلکه ناشی از درک غريزی وضعيت دشواری است که مثلث سنتی قدرت در آن گرفتار شده است، يعنی مثلث روحانيت سنتی به رهبری علی خامنه‌ای، سپاه پاسداران و بازار بن بست جمهوری اسلامی عميق تر از آن چيزيست که در ظاهر به نظر می آيد. علاوه بر شاخص های اقتصادی، اجتماعی و سياسی که می توان در اين باره ارائه داد برخی از اظهار نظرهای مقامات بالای رژيم گويای عمق درماندگی سران نظام محسوب می شود. صحبت های احمد جنتی مبنی بر نزديک شدن زمان ظهور امام زمان به خوبی گواه از نگرانی جدی در بطن نظام دارد. وی اعلام کرده است که “حضرت ولی عصر دوستان و يارانشان را رها نخواهند کرد” و گفت: “بايد آمادگی خود را برای اطاعت از آن مقام اعلام کنيم.” (۱)اين که احمد جنتی متوجه شده است که امام زمان در راهست و ظهورش نبايد دور باشد به خاطر هيچ گونه ارتباط ماوراء الطبيعی اين فرد با دنيای غيب نيست، بلکه ناشی از درک غريزی وضعيت دشواری است که مثلث سنتی قدرت در آن گرفتار شده است، يعنی مثلث روحانيت سنتی به رهبری علی خامنه ای، سپاه پاسداران و بازار. اين مثلث، که اوج قدرت خود را در دوران پردرآمد هشت ساله ی احمدی نژاد تجربه کرد، با به بن بست کشاندن کشور مجبور شد در سال ۱۳۹۲ قدرت را با مثلث نجات بخش از بن بست، يعنی باند رفسنجانی، اصلاح طلبان و باند حسن روحانی، تقسيم کند. اميد اين است که اين نيروهای قديمی اما تازه نفس بتوانند نظام جمهوری اسلامی را از سراشيبی سقوط بيرون بکشند.اما به طور طبيعی ارائه ی اين خدمت از جانب مثلث جديد قدرت هزينه ی سنگينی برای مثلث سنتی قدرت دارد. هزينه ای که بيت رهبری، فرماندهان سپاه و نيز موئتلفه و باندهای مافيايی هر سه اين ها، نا خواسته، بايد پرداخت کنند. احمد جنتی و مصباح يزدی دو چهره ی شاخص از روحانيت محافظه کار هستند که در هفته های اخير خشم و آشفتگی خود را از عملکرد دولت جديد ابراز کرده اند. مصباح يزدی حسن روحانی را دروغگو و رياکار عنوان کرد، زيرا نيک می داند که تغييراتی که دولت وی برای حفظ رژيم بايد پياده کند به قيمت از دست رفتن منافع و جايگاه مصباح يزدی ها و موسسات مذهبی و مالی آنها تمام خواهد شد. احمدی جنتی نيز با اشاره ی به تعويض ۳۰۰۰ نفر از مديران دولتی از اين بابت ابراز نگرانی کرده است.نفر ديگری که در هفته های اخير ياد امام زمان افتاد آخوندی به نام علی سعيدی است که نماينده ی ولی فقيه نظام در سپاه پاسداران است. او نيز صحبت از «نزديک بودن» ظهور امام زمان کرده و همگان را به آماده سازی خود برای آن دعوت کرده بود. اين امام زمان اما کيست که اين قدر برخی از سران کهنه کار رژيم در زمان از دست دادن قدرت و موقعيت خويش به ياد آن افتاده و پيوسته صحبت از ظهورش می کنند. اين امام زمان در دوره ی احمدی نژاد کجا بود که خبری از قريب الوقوع بودن آمدنش در گفتمان اين افراد نبود؟

بازنده ی واقعی مذاکرات

واقعيت اين است که بازنده ی واقعی شرايط پس از آغاز مذاکرات بر سر پرونده ی اتمی همان مثلث سنتی قدرت است که شاهد است به تدريج منافع و جايگاهش زير سوال می رود. در راس اين بازندگان و از همه مهمتر، سپاه پاسداران است. نيرويی که زمانی به سران نظام اين گونه باورانده بود که حداقل خاورميانه را در چنگ خود دارد و به زودی با به دست آوردن بمب اتمی، سايه قدرت ولايت فقيه را بر سر جهان خواهد گسترد. اما هر چه زمان پيش رفت بمب به دست نيامد. ويروس استاکس نت تسلط جهانی ولی فقيه را به هم زد و سپاه نتوانست از ترور دانشمندان خود توسط اسرائيل و يا انفجار پايگاه آزمايش قطعات تسليحاتی-هسته ای خود در شهريار در شرق تهران جلوگيری کند. وقت کم آمد، تحريم ها رسيد، کمر اقتصاد شکست و رژيم در آستانه ی فروپاشی قرار گرفت.

ولی فقيه نظام، سرخورده و وحشت زده از شورش گرسنگانی که می توانند به سوی کاخ های آنها به حرکت درآيند، بر آن شد که به پيشنهاد تيم رفسنجانی- روحانی عمل کند و هئيتی را راهی عمان سازد تا مذاکرات پشت پرده را آغاز کنند. با آشکار شدن علائم ضعف در نظام، کشورهای غربی دريافتند که در روند فشار اقتصادی بر رژيم از طريق تحريم ها کاملا موفق بوده اند و به همين دليل برآن شدند تا تمام شرايط و خواست ها و مطالبات سی و پنج ساله ی خود را در بالاترين سطح خويش روی ميز مذاکرات بگذارند. ولی فقيه که به دليل توافق های اوليه در مذاکرات عمان روحانی را به رياست جمهوری برگزيده و کار را به دست او سپرده بود می دانست که حالا ديگر عقب نشينی ممکن نيست. او خود را محاصره ی غربی ها از بيرون و شورشی های بالقوه در درون احساس می کرد.

آن چه کشورهای غربی در مذاکرات بر سر توافقنامه ی نهايی در مذاکرات شش ماه پيش روی آماده کرده اند يک رديف از جام زهرهای پياپی است که فقط يکی از آنها، توقف کامل فعاليت های هسته ای رژيم ايران است؛ موارد فراوانی که به مراتب برای حکومت خامنه ای سخت تر و دردناک تر است اما در دستور کار قرار دارد: زير سوال بردن کليه برنامه های تسليحاتی ايران، زير نظر قرار گرفتن فعاليت های هوا- فضای ايران که به موشک های دوربرد باز می گردد، باز تعريف نقش ايران در خاورميانه و پايان بخشيدن به نفوذ ايران در اين منطقه، بيرون رانده شدن نيروی قدس سپاه پاسداران از بسياری از مناطقی که اسرائيل در تدارک ضميمه سازی يا تسلط مطلق نظامی و يا سياسی بر آنست، به رسميت شناختن اسرائيل برای پايان بخشيدن به ايزولاسيون سياسی اين کشور، پرونده ی حقوق بشر تا در تحت لوای آن آمريکا و غرب بتواند نيروهای مطلوب خويش در ايران، از جمله اصلاح طلبان را، مورد حمايت مستقيم خود قرار دهد، پايان بخشيدن به نقش سپاه در اقتصاد ايران برای بازکردن راه سرمايه گذاری شرکت های غربی و …

همه اين خواست ها جزو مطالبات غرب هستند و رژيم ايران اگر بخواهد به آنها نه بگويد هيچ توافقی در کار نخواهد بود. چنانچه طرف غربی اعلام کرده است که در اين سری جديد مذاکرات، يا توافق بر سر همه چيز خواهد يا هيچ چيز. هيچ چيز به معنای تحريم و فروپاشی و شورش گرسنگان خواهد بود، امری که معادل کابوس برای کليت نظام است. بر اين اضافه کنيم حمله ی نظامی را که چيزی از نيروی ارتش و سپاه در ايران باقی نخواهد گذاشت. در اين شرايط بديهی است که رژيم بايد در مقابل غرب به طور کامل زانو بزند و به تک تک خواست های آن تمکين کند.

وقت تسليم و تغيير

پذيرش اين شرايط يعنی بزرگترين جراحی ساختاری در بدنه ی نظام در طول سی و پنج سال گذشته. يعنی حذف بسياری از جريان ها و مافياها. اين امر تعطيل شدن بساط کهنه گرايان درون نظام را با خود به دنبال خواهد داشت. بسياری مانند مصباح يزدی و جنتی بايد از صحنه خارج شوند و سپاه با اخراج از اقتصاد، به يک نيروی متعارف نظامی تبديل و در نهايت در ارتش ادغام شود. ولی فقيه نظام بايد به يک نيروی تشريفاتی قابل حذف تبديل شده و بازار بايست به يک جريان حاشيه ای رو به ناپديد شدن در اقتصاد ايران مبدل شود. يک جمهوری اسلامی بی يال و دم و اشکم و شاخ بريده و دندان کشيده.

آيا همه ی اين ها چيزهايی است که نظام بتواند آن را تحمل کند؟ مثلث سنتی قدرت می داند که بايد واکنش نشان دهد، اما اين واکنش نبايد به گونه ای باشد که کشورهای غربی تحريم ها را تشديد و امکان شورش ميليونی گرسنگان را فراهم سازند. پس، ضمن تسليم و تمکين بايد نارضايتی خويش را نشان داد. اشاره ی جنتی و سعيدی به ظهور امام زمان چيزی نيست جز نمود اين تخليه ی روانی و عصبی بازندگان يک بازی با شکست محتوم. نظام در موقعيت باخت- باخت است. اگر توافقنامه ی همه جانبه را نپذيرد به دست مردم فقير و گرسنه تار و مار خواهد شد و اگر بپذيرد، بايد جراحی و استحاله در عميق ترين سطح خويش را پذيرا شود.

شرايط فوق که البته برای نظام دردناک است برای مخالفين نظام موقعيت خوبی را فراهم می کند تا به واسطه ی آن خود را برای کنار زدن کليت رژيم آماده سازند. نيک می دانيم که مديريت روند استحاله در يک رژيم شش شقه کار آسانی نيست. شش مافيای قدرت به جنگ با هم در درون نظام مشغولند: مافيای رهبری، مافيای سپاه، مافيای بازار، مافيای رفسنجانی، مافيای اصلاح طلبان و مافيای جديد تکنوکرات های روحانی. آيا اين شش بخش همگی می توانند، در زمانی که سرمايه داری جهانی برای داشتن دليلی در جهت حفظ نظام در پی استقرار گسترده و درازمدت خود در ايران است، شانس بقاء برای خود بيابند؟ اين امر سخت دشوار می نمايد، به حدی که از يک مقطعی در آينده ی نه چندان دور ضرورت حذف برخی از اين جريان های مافيايی به نفع بعضی ديگر مطرح خواهد شد.

در چنين شرايطی است که اگر نيروی جايگزينی در بيرون از نظام بتواند خود را ساخته و پرداخته کند و ملزومات کار را فراهم سازد بزرگترين شانس را برای تبديل شدن به برنده ی بازی پرخطری که در راهست خواهد داشت. اين ملزومات عبارتند از: تشکل يابی سياسی برای معرفی خويش به عنوان جايگزين، کسب پايگاه اجتماعی در داخل کشور، به دست آوردن مشروعيت مردمی در ميان ايرانيان داخل و خارج، يافتن قدرت عملياتی و رهبری کننده نيروهای کنشگر در درون جامعه، برخورداری از پشتيبانی مالی و مادی لازم برای پيشبرد کار و در نهايت، تعامل سازنده با جهان خارج برای جلوه کردن به عنوان يک نيروی قدرتمند جايگزين.

آيا چنين ملزوماتی در هيچ يک از نيروهای فعال اپوزيسيون کنونی موجود است؟ به هر روی آن چه مسلم است اين است که اگر چنين نيرويی وجود داشته باشد کمتر کسی می تواند به آن بی اعتناء باشد و اگر نيست، بايد که آن را ساخت. فراموش نکنيم که رژيم ها فقط به خاطر اين که ضعيف و شکننده هستند سقوط نمی کنند، آنها هم چنين سقوط می کنند زيرا که نيرويی خود را برای جايگزينی آنها آماده و ارائه کرده است. اينک که رژيم جمهوری اسلامی خود را در سراشيبی فروپاشی يا استحاله ی نابودسازش قرار داده، بی شک، زمان مناسب برای هر نيرويی که مدعی جايگزينی است فرا رسيده است.

ارجاع سران نظام به ظهور امام زمان به خوبی بيان می کند که رژيم ديگر راه حل زمينی و اين دنيايی برای نجات خود تصور نمی کند و راه برون رفت خويش را در ظهور موجودات افسانه ای و آن دنيايی جستجو می کند. و اينجاست که همه ی آزاديخواهان، تغييير طلبان و فعالان سياسی بايد از خود بپرسند که آيا رژيمی که بقای خويش را در ظهور يک منجی افسانه ای جستجو می کند کمترين شانسی برای ادامه ی حيات دارد؟ اگر نه، اين گوی و اين ميدان.

ــــــــــــــــــ
۱- http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/03/140303_l39_ahmad_jannati_zohour_mehdi.shtml

 

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*