جز دست دردست هم زین بست ره برون نبریم

صد اابته می توان باز هم هفته ها و ماه ها وسال ها به کار انفرادی و جدا از هم پرداخت و دید که چه می شود. و البته می توان هم مدتی با هم به کار جمعی پرداخت و تا آن چه که می خواهیم بشود. فرق این دو کم نیست. در نخستین شانس و اقبال است و در دومی خواست و اراده. ما باید این را بدیهی بدانیم که فرهنگ کار جمعی در میان ما ایرانیان ضعیف است. نخست به این دلیل که آموزش ندیده ایم، دوم این که تجربه نکرده ایم و سوم این که بیشتر در جدایی و انزوا کارهایمان را پیش برده ایم تا به صورت جمعی و مشترک. کار جمعی نیاز به شنیدن و گفتن بسیار دارد، نیاز به تبادل فکر و نظر و تصمیم گیری مشترک. حال آن که در راستای یک کار فردی خودمان هستیم و خودمان. اما واقعیت این است که دو نفر در کار جمعی به اندازه چند نفر در حالت انفرادی کارآیی دارند.

یک تیم از طریق تقسیم کار قادر به انجام چیزهایی است که در توان یک فرد نیست.
این یک امر شناخته شده ی مدیریتی و فنی است که افرادی که با هم یک کار جمعی را سازمان می دهند می توانند اموری را متحقق کنند که هرگز مجموع آن افراد به صورت مجزا قادر به انجام آنها نیستند. به همین دلیل نیز در عرصه ی مبارزات سیاسی همیشه کسانی کار را به سر منزل مقصود می رسانند که به صورت جمع و متشکل با یکدیگر فعالیت می کنند. حتی در مواردی که یک فرد موفق می شود جمعی را با خود همراه سازد اگر نتواند آن جمع را از حالت توده وار خود به صورت منظم و سازماندهی شده درنیاورد، شانس موفقیت برایش بسیار اندک است. به طور مثال نگاه کنیم به مرحوم دکتر محمد مصدق. او به واسطه ایران دوست بودنش و دفاع از منافع ملی مورد تشویق و حمایت فراوان مردم قرار گرفت. در سراسر کشور میلیون ها ایرانی با او همراه بودند. لیکن از آن جا که او به امر مهم سازماندهی مردم برای دفاع از آرمان های خود نپرداخت دیدیم که دشمنان اندک وی با قدری سازماندهی موفق شدند کار را از دست او بیرون آورند.

امروز نیز چنین است. ما یا با همدیگر به رهایی خویش نائل خواهیم شد و یا به صورت مجزا نمی توانیم که چنین کنیم. به همین دلیل نیز بد نیست که از خود بپرسیم که چه می خواهیم بکنیم؟ آیا می خواهیم به دلیل ضعف های تاریخی خویش به صورت پراکنده آرزوی تغییر در ایران را در حد آرزو و افسوس داشته باشیم و یا می خواهیم که به طور عملی دست به کار شویم و خواست خود را در عملی کنیم. و در این صورت چاره ای نداریم جز این که بیایم و در فضایی از محبت و دوستی و مدارا و دمکرات منشی در کنار هم قرار گرفته و کار جمعی کنیم. این صفات که برشمردیم در طی کار جمعی است که شکل می گیرد و نه قبل از آن.

بنا بر آنچه آمد از همه هموطنان عزیز مایل به تغییر دعوت می کنیم که از کار پراکنده ی فردی پرهیز کنند و به صورت جمعی دست به فعالیت بزنند. یا خود جمعی را تشکیل دهند و با دوستان و آشنایان و همفکران به کار گروهی بپردازند، یا به یکی از تشکل های موجود مخالف رژیم که به آرمان ها و افکار آنان نزدیک است، هر کدام که باشد، بپیوندند و به صورت جمعی کار کنند. سازمان خودرهاگران به عنوان یک تشکل افقی و انسان مدار در پی آن است تا نوع جدیدی از کار را تجربه کند. تشکلی که در آن خلاقیت، اندیشه ورزی و مسولیت پذیری هرکس می تواند آزادانه مورد بهره بردار قرار گیرد. هرکس به فراخور توان خویش با جمع کار می کند. در سازمان خودرهاگران روابط نه بر اساس ترس و تبعیت بلکه برمبنای دوستی و عصیان گری است. انضباط امری است ارادی و درونی و نه بیرون و به همین دلیل نیز تجربه ای است برای یادگیری دمکراسی، یعنی همان نظامی که تا دمکراسی را تمرین نکنیم نمی توانیم بسازیم. انتخاب با شماست.

این بن بست چندان نیست سخت ولی
جز دست دردست هم زین بست ره برون نبریم

1 Comment

  1. Great article. There’s a lot of good information here, though I did want to let you know something – I am running Redhat with the circulating beta of Firefox, and the look and feel of your blog is kind of bizarre for me. I can understand the articles, but the navigation doesn’t work so well.

Comments are closed.