خودرهاگران: مقاومت زندانیان سیاسی و انفعال ما!

  1. آیا ما باید امید به مقاومت زندانیان سیاسی در بند داشته باشیم یا آنها به مبارزات ما در بیرون؟
  2. برای یک زندانی سیاسی که در انفرادی و زیر شکنجه ی جسمی و روحی است، چه چیزی جز امید به این که هموطنانش در بیرون برای آزادی او تلاش کنند وجود دارد؟
  3. وقتی بپذیریم که رژیم هر کس را می خواهد بازداشت و زندانی و شکنجه و اعدام کند، چه معنایی برای مبارزه باقی می ماند؟
  4. آیا این که زندانیان سیاسی مجبور شوند علاوه ب زجر و شکنجه دست به اعتصاب غذا نیز بزنند دلیلی بر کم کاری و کوتاهی ما و ناامیدی آنها از ما نیست؟
  5. چرا باید در ازای هزاران زندانیان سیاسی در بازداشت و شکنجه این تنها چند ده نفر باشند که مقابل زندان اوین تجمع یا تحصن می کنند؟ بقیه کجا هستند؟ پشتیبانی مردم کجاست؟
  6. آیا رژیمی که می تواند برای شناسایی، بازداشت، حبس، شکنجه و حتی اعدام معترضین و فعالان روی سکوت و انفعال دیگران حساب کند، مشکلی در سرکوبگری خواهد داشت؟
  7. شکنجه و آزار و زندانی کردن وبازداشت اقدامات مشخص و سرکوب عملی است، آیا ما می توانیم در مقابل این ها واکنش عملی نداشته باشیم و به اطلاعیه و حرف اکتفا کنیم؟
  8. سی و یک سال است که روند بازداشت و شکنجه و اعدام مخالفان ادامه دارد؟ آیا دلیلی وجود دارد که بخواهد رژیم را وادار به تغییر این رفتار ضد بشری کند؟ چرا؟
  9. هر زندانی سیاسی بخشی از فکر، آرمان خواهی و حق طلبی یک ملت است که در بند است. آیا هر ملتی نباید از حقوق و آرمان هایش محافظت کند؟
  10. از خود بپرسیم که چه چیزی می تواند در کشورمان به این روند بی پایان محروم ساختن انسان ها از آزادیشان و بعد زجر و تحقیر و شکنجه رها سازد؟ سکوت و انفعال و چشم پوشی بر واقعیت زجر دیگری تا کی؟