دمکراسی: تحلیلی از قدرت اجتماعی- قسمت پنجم

دمکراسی: تحلیلی از قدرت اجتماعی

قسمت پنجم

نوشته ای از:

“دکتر ژان آتلی” (Dr. John S. Atlee) با همکاری “تام آتلی” (Tom Atlee)

برگردان به فارسی: داریوش افشار

ویرایش از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

***********************************

آزادی و دمکراسی لازم و ملزوم یکدیگرند

زمانیکه محدودیتهای آزادی فردی بطور عادلانه و مساوی بین تمامی آحاد اجتماع تقسیم شود، و زمانیکه افراد یک اجتماع این محدودیتها را در قبال عملکردشان با دیگران، بر خودشان اعمال کنند، میزان کلّی آزادی اجتماعی هم افزایش پیدا میکند.

بعبارتی دیگر، زمانیکه محدودیتهای اجتماعی بشکلی دمکراتیک بنا نهاده شده و به اجرا گذاشته شوند، آزادی هم رو به افزایش میگذارد.

این امر تنها در صورتی میتواند امکانپذیر باشد که یک برابری نسبی از قدرت اجتماعی بین سطوح افقی روابط اجتماعی از یکطرف و مسئولیّت پذیری در قبال قدرت اجتماعی در راستای روابط عمودی از طرف دیگر وجود داشته باشد. (به بیانی دیگر، بین صاحبان و آمرین قدرت متمرکز، و آنانیکه این قدرت بر آنان اعمال میشود).

بنا به سه دلیل، دمکراسی و آزادی از یکدیگر تفکیک ناپذیرند:

  • هر دو اینها بر برابری در قدرت اجتماعی تکیه دارند.
  • صیانت از آزادی توسط مردم، با استفاده از نهادهای دمکراتیک متعلّق به خودشان امکانپذیر است.
  • صیانت از نهادهای دمکراتیک مردمی، از طریق استفاده از آزادیهای اجتماعی توسط مردم میتواند تحقق پذیر باشد.

نتیجتأ، این هردو واژه، یعنی آزادی و دمکراسی، در این تحلیل ارائه شده از قدرت اجتماعی، مترادف هستند.

میزان هر دو اینها، یعنی آزاد بودن و دمکراتیک بودن هر جامعه ای را میتوان با میزان دستاوردهای مردم در رسیدن به خواسته های خود از طریق سازمانهای اجتماعی که در محدودیتهای حاکم بر آنها عمل میکنند سنجید.

دمکراسی چیست؟

دمکراسی بر پایۀ یک باورمندی در مردم استوار است؛ باورمندی به شرافت و ارزش افراد، و در انسانیّت مشترک در نوع بشر . دمکراسی قبول این باور است که هدف اساسی عملکرد اجتماعی میبایستی رفاه و رضایت بیشترین تعداد مردم باشد. دمکراسی فرض را بر این استوار میکند که در مقایسه با حکومت مستبدین و خودکامگان، شهروندان عادّی در صورت دارا بودن آموزش و پرورش، آگاهی و نهادهای مناسب، میتوانند در دراز مدّت گردانندگی حکومتی بهتر را برای خود و اجتماعات خود بعهده بگیرند.

جامعه ای که در آن اهرمهای تمامی قدرت اجتماعی در اختیار مردم و یا در دست آنهائیکه بطور مؤثر در مقابل مردم مسئولیّت پذیر هستند قرار دارد، بهترین تعریف از دمکراسی را ارائه میدهد.

بعبارتی کوتاهتر ، شاخص دمکراسی در یک جامعه  برابری افراد  در بهره وری از  قدرت اجتماعی در آن جامعه میباشد .

دمکراسی صرفأ یک نوع حکومت نیست، بلکه یک نوع اجتماع است. دمکراسی مؤثر نیاز به کنترل دمکراتیک تمامی قدرت اجتماعی را دارد و نه فقط قدرت حکومتی.

از آنجائیکه یک حکومت، دارای قدرت تصمیم گیری بر روی قوانینی است که توزیع قدرت اجتماعی را در بر میگیرد، در نتیجه ، نهادها در یک حکومت دمکراتیک از لحاظ تاریخی، و بدرستی، سنگ بنای ساختمان یک جامعۀ دمکراتیک بحساب میایند. انتخابات امّا، تنها یک شکل از قدرت اجتماعی بحساب میاید و نمایندگان انتخاباتی، بیانگر قدرت آن کسانی هستند که آنان را بر کرسی مینشانند.

. اگر مخارج انتخاباتی سیاستمدارانی را ثروتمندان جامعه پرداخت کنند، این سیاستمداران در اختیار منافع ثروتمندان خواهند بود.

صرف رأی دادن در انتخابات بتنهائی، نسبتأ بی تأثیر است، مگر آنکه با دیگر اشکال قدرت اجتماعی مانند آگاهی همراه باشد. رأی دهندگان میبایستی راههای شناخت از نمایندگان و مسائلی را که مربوط به آنان میشود را در اختیار داشته باشند. زمانیکه جراید و رسانه ها تحت کنترل اقشار ثروتمند باشند، باز میبینیم که صندوقهای رأی قادر به برآوردن عملکرد دمکراتیک نخواهند بود.

اینگونه عقیم گذاری های ارادۀ مردمی، و نتیجتأ نارضایتی های عمومی از عملکردهای یک چنین دستگاهی، نشانه های فرا رسیدن زمان برای توزیع مجدد قدرت اجتماعی هستند.

ادامه دارد …

1 Comment

Comments are closed.