ضرورت نگاهی تازه به مبارزات کارگری در ایران – کورش عرفانی

ضرورت نگاهی تازه به مبارزات کارگری در ایران

کورش عرفانی

خبرنامه گویا 

اخبار اعتراضات کارگری در رسانه ها غوغا می کند. شمار تجمعات و اعتصابات کارگران به طور هفتگی در حال افزایش است. فروپاشی اقتصاد رانت خوار در قالب محو عرصه ی تولیدی کارگران را با یک واقعیت نه مقطعی و گذرا که ساختاری و ماندگار مواجه ساخته است. این از اولین آثار ورشکستگی آشکار اقتصاد دولتی نظام اسلامی است. در این میان فرصت های خوبی برای اجتماعی ساختن مبارزات و سازماندهی هدفمند آنها شکل گرفته است که می تواند به طور مشخص موردبهره بردای کنشگران اجتماعی و فعالان سیاسی قرار گیرد. نوشتار کنونی درباره ی نکاتی است که می تواند این برخورد مناسب با فرصت بی سابقه ی موجود را برجسته سازد.

ماهیت طبقاتی مبارزات
چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه برچسب چپ بر آن بزنیم یا آن را یک واقعیت بدیهی جامعه شناختی تلقی کنیم، این امر بدیهی می نماید که طبقات اجتماعی در جامعه منافع مشترکی ندارند؛ برعکس، منافع آنان اغلب در تضاد و تناقض قرار می گیرند. هر مبارزه ای بار طبقاتی خویش را دارد و در جهت حفظ منافع یک طبقه و علیه منافع طبقه ی دیگر است. پس، طبقات و تلاش آنها برای تغییر را یا تضاد طبقاتی تعیین می کند و یا تفاوت طبقاتی. «تضاد طبقاتی» در مورد طبقاتی که منافع خویش را از سوی طبقه ای دیگر در تهدید می بینند و «تفاوت طبقاتی» برای طبقاتی که در درون ساختار اجتماعی همسایه هستند اما همردیف نیستند.

نادیده گرفتن این تضاد یا تفاوت و پیشنهاد مبارزه ای «فرااجتماعی» بدون مرزبندی طبقاتی امری ذهنی و بیهوده است و ره به جایی هم نمی برد. این همان سفسطه ای است که سالهاست مبارزات اجتماعی در ایران را از داشتن یک هویت طبقاتی محروم ساخته و با طرح مفاهیم عامی مانند «حقوق شهروندی» یا «حقوق مدنی» نوعی از مبارزه ی «استرلیزه» و در واقع امر بی خاصیت و بی رنگ را به جامعه ی ایرانی تحمیل کرده است.

بازنگری در الگوی تحلیل مبارزات اجتماعی
وقت آنست که در شرایط کنونی، صف بندی مبارزات اجتماعی در ایران را به سوی نوعی مرزبندی طبقاتی هدایت کنیم تا بتوانیم از ابهام های پنهان و آشکار و خواسته و ناخواسته ی مندرج در فراخوان های عمومیت گرای مبارزاتی رهایی یابیم. چرا که این فراخوان ها و فرمول های فاقد هویت طبقاتی ثابت کرده اند که توان بسیج مردمی و تغییرآفرینی عینی را ندارند. نه طبقه ی اجتماعی بخصوصی را فعال می کنند نه بستر مشترکی میان طبقات اجتماعی کم یا بیش هم سطح به وجود می آورند. پس مفید و کارآمد نیستند.

تمایز طبقاتی مبارزات به طور لزوم امری منفی نیست و نگرانی های ناشی از ایجاد تفرقه ی اجتماعی و تضعیف جبهه ی مردمی، یک نگرانی احساسی و غیر تحلیلی است. زیرا طبقه ی متوسط ایرانی، تا زمان به فقر کشیده شدن کامل، از پرداخت بهای مبارزات در مقابل یک رژیم خشن پرهیز خواهد کرد. این در حالیست که طبقه ی کارگر جامعه، طعم خشونت را در ورای معنای امنیتی آن و در قالب اقتصادی آن تجربه کرده، به فقر کشیده شده و آماده ی مبارزه است. گره زدن مبارزات بالفعل کارگری به مبارزات بالقوه ی طبقه ی متوسط یک خطای تاکتیکی است که می تواند، در نهایت، به یک ضرر استراتژیک عظیم ره برد. یعنی جامعه ی در حال سقوط و نابودی ایرانی را از داشتن یک روند مبارزاتی طبقاتی نجات بخش و دگرگونی آفرین محروم سازد.

هم از این روی می بایست در شرایط کنونی تمرکز کنشگری و اعتراضات را به سوی طبقه ی کارگر آورد و با سازماندهی تلاش های مطالباتی این طبقه، حرکتی را به راه انداخت که در نهایت و در آینده ای نه چندان دور بستری برای پیوستن طبقه ی متوسط در حال به فقر کشیده شدن نیز خواهد بود.

ویژگی های عرصه ی کارگری
واقعیت مبارزات کارگری در حال شکوفایی است و هر تشکل مردمی هوشمندی می بایست با تفکیک ظریف بالا، نقطه ی ثقل تلاش های خود را برای مجموعه ی اعتراضات موجود کارگران و توان تهاجمی آنها قرار دهد. در شرایط کنونی شاهد چند پدیده در عرصه ی کارگری هستیم:
۱) وخامت وضعیت معیشتی کارگران
۲) بی ارزش شدن پول ناشی از کار و کسب دستمزد
۳) عدم تناسب دستمزدها با تورم افسار گسیخته
۴) عدم پرداخت به موقع حقوق ها
۵) زیر سوال رفتن بیمه و تامین اجتماعی
۶) نبود قانون کار حمایت گرا، عدم اجرای آن و تلاش برای تغییر منفی آن به ضرر کارگران
۷) بیکار سازی گسترده ی کارگران در واحدهای صنعتی تعطیل شده
۸) خطر بیکاری عظیم کارگران به دلیل رکود اقتصادی
۹) افزایش حوادث کار و نبود امنیت
۱۰) بی ثباتی محیط کار و چشم انداز شغلی
۱۱) سرکوب تشکل های کارگری

عوامل برشمرده می رود که به تدریج طبقه ی کارگر را از انفعال ضمنی خود بیرون بکشد و او را به یک تحرک گرایی اعتراضی کمابیش جبری بکشاند. در چنین شرایطی و با توجه به وخامت وضعیت عمومی اقتصاد کشور کمترین تردیدی نباید داشت که این تحرک کارگری روند فزاینده یافته و از حیث شکل و ماهیت رادیکال تر خواهد شد.

این آن سرمایه ی عظیم مبارزاتی است که در اختیار تشکل های سیاسی است تا بتوانند با سرمایه گذاری طبقاتی بر روی کارگران، خط مبارزاتی مشخصی را به همت این نیروی آماده در جامعه ترسیم کرده و آن را همراهی و حتی هدایت کنند.

برای این منظور می توان به تبلور وضعیت وخیم کارگری در قالب های زیر اشاره کرد:
۱) افرایش شمار تجمعات اعتراضی کارگران در محل کار
۲) افزایش اعتصابات و دست کشیدن از کار در بازه های زمانی کوتاه و بلند
۳) حضور هر چه فعال تر کارگران در صحنه های اعتراضی
۴) افزایش شمار تجمعات در مقابل ساختمان های دولتی و مجلس
۵) تمایل و تحرک بیشتر در صحنه ی سندیکای کارگران
۶) بیان مشخص تر و بی پرده تر نارضایتی ها و خشم خود
با در نظرگرفتن این پارامترها می توان به فکر آن بود که، با برنامه ریزی عمل گرا و مفید، بتوان امکان های مطالبه جویی و کنشگری طبقه ی کارگر را، به طور هدفمند، هر چه بیشتر در مسیرهای پایین پویا ساخت:
۱) گسترش اعتراضات کارگری درمحل کار
۲) گسترش اعتصابات کارگری کوتاه و بلند
۳) گسترش شمار اعتراضات در مقابل نهادهای دولتی
۴) افزایش زمان و رادیکالیزم اعتراضات تا مرز دستیابی به خواسته های خود
۵) تزریق ابتکار عمل های جدید درعرصه ی مبارزات کارگری مانند بستن بزرگ راه، مصادره و پخش کالای انبارها
۶) تشویق هر چه بیشتر فکر مصادره ی واحدهای تولید رو به تعطیل و خودمدیریتی کارگری آنها
۷) گسترش فعالیت سندیکاهای موجود و تشویق به تشکیل سندیکاهای جدید
۸) آماده سازی شرایط برای حرکت های گسترده ی کارگری در سطح استانی و ملی

بهره برداری سیاسی از مبارزات کارگری
دستیابی به اهداف نامبرده نیاز به راهکارهای مشخص دارد که بایستی در عمل بتوان با توجه به واقعیت شرایط از یکسو و میزان امکانات کنشگران از سوی دیگر آنها را پیاده کرد. پاره ای از راهکارهایی که می توانیم با تکیه بر امکانات خود روی آنها کار کنیم عبارتند از:
۱) افزایش خبررسانی در مورد آکسیون های کارگری موجود
۲) نقد و بررسی آکسیون های فعلی کارگران و شناخت ضعف های آنها
۳) ارائه ی آموزش های قابل اجرا و نیز نوآوری های مبارزاتی عملی
۴) تشویق هر چه بیشتر به تقویت سندیکاها و یاتشکیل سندیکا و آموزش آن
۵) برقراری ارتباط مستقیم با کارگران و فعالان کارگری داخل کشور و یاری فکری آنها
۶) ایجاد شبکه های هماهنگی واحدهای کارگری یا در داخل توسط خود کارگران و یا در خارج توسط فعالان کارگری
۷) جلب حمایت بین المللی برای کارگران ایرانی نزد سندیکاها و احزاب چپ خارجی
۸) جلب حمایت های مالی برای کارگران و ارسال امن کمک مالی به آنها برای تقویت اعتصاب ها
۹) تشویق به آزادسازی زندانیان کارگر و تبدیل هر دستگیری به یک بحران امنیتی برای نظام

حاصل تمامی این کارها و فعالیت ها می تواند پویاسازی مبارزات کارگری در ایران باشد. مهم روند فزاینده و رو به رشد این مبارزات است تا جایی که انباشت کمی آنها تغییری کیفی را به ارمغان آورده و بتواند اثرات مشخص زیر را تامین سازد:
۱) چرخش جو روانی حاکم بر جامعه از جو یاس و ترس به فضای امید و شجاعت
۲) ایجاد بحران امنیتی برای نظام به نحوی که رژیم را از درون دچار بحران سازد.
۳) فعال سازی سایر قشرها و لایه های جامعه مانند دانشجویان و معلمان در مسیر مطالبه جویی
۴) وادارسازی طبقه ی حاکم به تحویل بخشی از ثروت های غارت شده به جامعه برای پرهیز از انفجار اجتماعی.
۵) تقویت روحیه ی سازماندهی، تشکل یابی و مطالبه گرایی وسیع در سطح جامعه
۶) آماده سازی بستر عمومی جامعه برای تغییرات مهم سیاسی، اقتصادی و ساختاری

نتیجه گیری
چنین پتانسیلی در مبارزات کارگری جامعه ی ایرانی در شرایط کنونی موجود است. این که این پتانسیل به بهره برداری برسد یا خیر به آگاهی طبقاتی کارگران در ایران از یکسو و به تشخیص درست سیاسی تشکل های مدافع طبقات محروم در اپوزیسیون دارد. آگاهی از نگاه نگارنده خبرداشتن از بدبختی ها و مصیبت ها نیست، بلکه قوه ی تشخیص منافع خود است. آگاهی طبقاتی کارگران یعنی بدانند چه نوع حرکتی با چه حد از رادیکالیزم در شرایط کنونی در مسیر منافع درازمدت و پایدار آنان است. تلاش تشکل ها و فعالان سیاسی مورد سفارش در این نوشتار باید با سطح آگاهی طبقاتی موجود در جامعه همخوانی داشته باشد. یعنی نه از آن عقب تر باشد و نه بیش از حد جلوتر از آن. اگر درک سیاسی تشکل های اپوزیسیون از سطح آگاهی طبقاتی کارگران عقب تر باشد، کارگران آنها را نسبت به واقعیت های روزمره ی زندگی خویش بیگانه می دانند. از آن سوی، اگر برداشت سیاسی این تشکل ها به آرمان گرایی های ورای سطح آگاهی طبقاتی اکثریت کارگران میل کند، مورد بی توجهی طبقه ی کارگر قرار گرفته و با آنها به صورت رفقای رویاپرداز برخورد می شود. هیچ چیز بهتر از واقع گرایی توام با ابتکار و پویای و فرصت سنجی مبتنی بر هوش سیاسی نیست.

فضای لازم برای این برخورد متفاوت و کارآمد فراهم است و می توان این نارضایتی عظیم ده میلیون کارگر ایرانی را به همراه سی میلیون هموطن به فقر کشیده شده و بیکار و بیمار دیگر، به کوکتل تغییر آفرین در ایران تبدیل کرد. با یک استراتژی طبقه ی کارگر-محور امروز هم می توان رژیم فاسد و ضد بشری اسلامی را به زیر کشید و هم آغازگر استقرار یک دمکراسی اجتماعی عدالت محور در ایران بود.

#

 

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*