قدرت اجتماعی را که ساختید قدرت سیاسی هم در دست شماست

قدرت اجتماعی را که ساختید قدرت سیاسی هم در دست شماست.

تولید دفتر سازمان خودرهاگران

تا به حال بارها شنیده و دیده ایم که تلاش برای ایجاد «اتحاد» یا یک «جبهه متحد» در اپوزیسیون شکست خورده است. اینجا، هدف بررسی چرایی همه جانبه ی پدیده نیست. اما بد نیست به یکی از دلایل اشاره کنیم و آن «قدرت گرایی»، به عنوان گرایش مسلط این حرکت ها، می باشد. در تمامی این جریان ها تلاش بر این بوده است که جبهه ی متحد با درکنار هم قرار دادن نیروهای خود بتواند آن قدر قوی شود که قدرت «سیاسی» حاکم را پایین کشد و خود آن را در دست گیرد. این تلاش ها به دلیل همین قدرت گرایی سبب شده است که هیچ جمعی نتواند به اتحادی پایدار دست یابد.

اما چرا راه های رفته را باز برویم که باز به مقصد نرسیم؟ یک بار از یک راه نو برویم.

چرا نیاییم جبهه ای تشکیل دهیم که واقع گرا و آرمان گراست و نه قدرت گرا. یعنی به دنبال فراهم آوردن بستر کنشی است که سبب مشارکت وسیع مردم در تعیین سرنوشت خویش است. قدری دقیق باشیم. پارادوکس تداوم استبداد در ایران بسیار ساده است: تا وقتی مشارکت نباشد زمینه برای دمکراسی نیست و هر اتحادی که تشکیل شود هم نمی تواند از طریق صرف کسب قدرت سیاسی مشارکت وبه دنبال آن دمکراسی را برای کشورمان به ارمغان آورد. بنابراین اتحادهای پی در پی کنونی نمی توانستند در نهایت منجر به استقرار دمکراسی در ایران شوند و به همین دلیل نیز نه از آنها استقبالی شد و در عمل نیز آنها نتوانستند به موفقیتی دست یابند.

اینک، بعد از سه دهه تلاش های پیاپی و تکراری، وقت آن است که هر جبهه ی متحدی که قرار است در سرنوشت ایران تاثیرگذار باشد نخست شرط لازم را، که برای بنیان گذاری دمکراسی در ایران لازم است، یعنی مشارکت مردم، تامین کند و بعد به سوی شرط کافی، که قدرت سیاسی است، گام بردارد. به عبارت دیگر، هر جبهه ی متحدی که در جستجوی کارآیی و موفقیت باشد از مسیر عقلانی این فرایند عبور خواهد کرد: نخست تقویت مشارکت برای تامین حضور سازمان یافته ی مردم در صحنه و آن گاه رفتن به سوی خلع قدرت تدریجی از حاکمیت کنونی و در نهایت، کسب قدرت سیاسی برای تکمیل بخش مهمی از فرایند گذار به دمکراسی.

با این نگاه می بینیم که کسب قدرت سیاسی برخلاف تصور گذشته نه کل سازوکار کنش یک جبهه ی متحد، بلکه تنها بخشی از آن است، آن هم بخش پایانی آن. اما دو عنصر قبل از آن باید تامین شود: 1) جا انداختن گفتمان مشارکت و 2) سازماندهی نیروهای اجتماعی مشارکت جو. با این دو عنصر به طور مادی کنشگرانی در جامعه یافت خواهند شد که می خواهند و می توانند دست به عمل بزنند و گام به گام صحنه های ریز و درشت مدیریتی جامعه را از دست حاکمیت بیرون آورند.

اشکال بزرگ اپوزیسیون تا به حال این بوده که می خواسته است بدون طی مسیر به خط نهایی مسابقه ی استقرار دمکراسی در ایران برسد. یعنی، بدون طی مراحل آگاه سازی، فرهنگ سازی، مشارکت آفرینی، خودسازماندهی اجتماعی و تسلط تدریجی بر مدیریت حوزه های خرد می خواسته است به ناگهان به مرحله ی آخر، که فتح سنگر قدرت سیاسی و مدیریت کلان جامعه بوده است، دسترسی بیابد. به عبارت دیگر همان کاری که کودتا می تواند صورت دهد. کودتا یک میانبر در کسب قدرت سیاسی است. اپوزیسیون ایرانی حرف از جنبش اجتماعی می زند اما در سر رویای کودتاوار دارد. حال آن که دمکراسی با کودتا ساخته نمی شود.

وقت آن است که این گفتمان را تغییر دهیم. یعنی به جای تشویق به کسب قدرت سیاسی تلاش کنیم قدرت اجتماعی را که همان مشارکت سازمان یافته ی مردم برای تسخیر مدیریت عرصه های خرد و کلان است شکل بخشیم و در نهایت، به سوی تسخیر پایگاه حاکمیت سیاسی برویم. پرسش مهم اما این است: چگونه؟

در این نوشتار به جای پاسخ گویی کلی به این پرسش، به تشریح عملکرد سازمان خودرهاگران در این باره می پردازیم و تلاش می کنیم که خصلت تعمیم پذیر رهیافت های آن را مورد سنجش قرار دهیم.

سازمان ما از مرحله نخست تشکیل خویش در صدد آن بود که مسیری دیگرگون را بیازماید. مراحل این مسیر به این گونه بود:

1)      خودآگاهی: کسب آگاهی برای دریافت توان و قدرت و حقوق و جایگاه خویش

2)      خودسازماندهی: کسب آمادگی عملی برای دفاع از منافع خویش

3)      خودرهاسازی: بهره بری از آگاهی و سازماندهی برای رها ساختن خود از بند استبداد

4)      خودگردانی: مدیریت خرد و کلان جامعه توسط مردم. [1]

چنانچه در این برداشت نخستین سازمان دیده می شود ما دو مرحله را بر مرحله ی کسب قدرت سیاسی لازم می دیدیم: خودآگاهی، که مصداق مشخص کار روشنگری، فرهیخته سازی و فرهنگ سازی است و بعد، خودسازماندهی که به معنای مشارکت عملی و سازمان یافته در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی، اقتصادی فرهنگی و سیاسی است. برای ما این بدیهی بود و هست که تا مردم، آگاه و سازمان یافته در صحنه نباشند نمی توان امید به ساختن بنایی دمکراتیک داشت، حتی اگر قدرت سیاسی هم جابجا شود.

ما این روند را قدری دورتر با مفهوم «قدرت اجتماعی» فرموله کردیم. یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم آگاه که به عنوان ضد قدرت عمل می کند. قدرت اجتماعی در سه مرحله این نقش ضد قدرت را پیش می برد:

1) در زمان کنونی، قدرت اجتماعی، با افزایش مشارکت مردم در عرصه های مختلف، به تدریج امکان دخالت حاکمیت تمامیت گرا را در برخی از آنها کم و ضعیف می سازد و خود مدیریت این حوزه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به دست می گیرد. با خارج شدن این حوزه ها از دست حاکمیت، خصلت تمامیت گرای آن زیر سوال می رود  و اقتدارگرایی آن کاهش یافته و محدود می شود. این امر پایه های رژیم تمامیت گرا سست می کند زیرا در همین حوزه های خرد زیر نظر قدرت اجتماعی، قدرت سیاسی امکان دخالت موثر و مطلوب خویش را ندارد. در آن فضاهای اجتماعی می توان فرهنگی دیگر را برپا کرد، مشارکت را آموخت و تجربه کرد و بخصوص، هر چه بیشتر سازماندهی کرد. با تقویت فرهنگ مشارکت، با انباشت تجربه درباره ی آن و نیز با خودسازماندهی گسترده، قدرت اجتماعی آماده ی تسخیر دیگر حوزه های زیر نظر حاکمیت استبدادی می شود.  به این صورت، ضد قدرت، یا همان قدرت اجتماعی، یکی بعد از دیگری سنگرهای رژیم را در عرصه ی مدیریت خرد به تصرف خود درمی آورد و با اعمال مدیریت مردمی و خودگردان در آنها، بیشتر تقویت شده و آماده ی گذر به فتح عرصه های مدیریت کلان می شود. این روند تا جایی که در نهایت با یک حرکت عمومی سازمان یافته ی مردم کل ساختار حاکمیت استبدادی خلع قدرت می شود پیش خواهد رفت.

2) با خلع قدرت از حاکمیت نوبت به دوران گذار می رسد. در این دوره نیز قدرت اجتماعی یا همان ضد قدرت، یعنی مشارکت سازمان یافته ی مردم در صحنه، آماده است تا مانع از آن شود که یک جمع محدود و یا یک سازمان قدرت طلب بخواهد با استفاده از خلع حاکمیت بر اوضاع مسلط شود و به جای یک نظام دمکراتیک، یک نظام استبدادی دیگر و یا یک شبه دیکتاتوری را سوار کند. مردم با حضور سازمان یافته ی خود در سپهر مدیریتی کشور می توانند به راحتی مانع از آن شوند که هیچ سازمان یا گروهی بتواند مدیریت کل و کلان کشور را به دست گیرد. حضور قدرت اجتماعی سبب می شود که دوران گذار به سوی برگزاری انتخابات جهت استقرار یک نظام دمکراتیک پیش رود.

3) پس از دوران گذار نیز قدرت اجتماعی می تواند مشارکت سازمان یافته ی مردم را به طور نهادینه و قانونی در جامعه جا انداخته و به آن عمل کند. یعنی حضورفعال، سازمان یافته و فراگیرآحاد مردم در عرصه های مختلف مدیریتی کشور از طریق مشارکت مردمی در حکومتگری.

به این ترتیب می بینیم که همه چیز از همین حالا و همین جا شروع می شود. رفتن به سوی فرهنگ و عمل مشارکت و بنا ساختن یک کار جمعی، مشترک و جبهه ای روی این مفهوم قدرت اجتماعی و یا برعکس، رفتن به سمت همان الگوهای شکست خورده  و قدرت گرای گذشته.

براساس آن چه آمد سازمان خودرهاگران از روز نخست تلاش کرده است که کار مشارکتی سازمان یافته و دمکراتیک را میان ایرانیان تشویق و ترغیب کند. تکیه ی ما بر روی  گفتمانی رها شده از قید و بندهای تشکیلاتی و روابط عمودی بوده است. ما بر خصلت اجتماعی، ارادی، آزاد و روابط افقی تاکید داشته و سعی در عمل کردن در این باره داشته ایم. بنابراین دائم گفته و می گوییم که این دمکراسی نیست که مشارکت را می سازد، این مشارکت است که دمکراسی را می سازد.

در همین راستا، سازمان ما به طور عملی به تشویق کار جمعی پرداخته و به سهم خود در راستای استقرار این نوع از کار میان ایرانیان کوشیده است. اما در نهایت این در درون ایران و میان قشرهای مختلف اجتماعی و صنف های حرفه ای است که باید فرهنگ مشارکت را آموزش داده، ترویج کنیم تا به تحقق درآید. مشارکت سازمان یافته، مشارکت هدفمند برای پایه سازی قدرت اجتماعی. به همین خاطر ما به آموزش فن سازماندهی توجه بسیار کرده و جزوه هایی را در عرصه ی خودسازماندهی منتشر کرده ایم. این آموزش ها در قالب مجموعه های ویدئویی در سایت تصویر آزادی[2] و در آموزش های نوشتاری در سایت سازماندهی[3] آمده است.

ما در همین راستا علاقه ی خود را به همکاری با سایر تشکل های جامعه گرای دیگر نشان داده ایم. در ماه گذشته نخستین فعالیت هایی را در این عرصه با «اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی»[4] و جلسات مشترک با «انجمن سکولار دمکراسی» آغاز کردیم.

در حال حاضر نیز در تلاشیم با تاسیس یک رادیو به نام رادیو اتحاد[5] اقدام به بردن این آموزش ها به میان مردم بکنیم. این رادیو ماهواره ای به زودی تاسیس شده و تلاش خواهد کرد آگاه سازی در راستای گسترش فرهنگ مشارکت و آموزش سازماندهی را ترویج کند. رادیو اتحاد برای ایجاد اتحاد اجتماعی در مسیر بنیان گذاری قدرت اجتماعی و نیز اتحاد سیاسی در راستای تقویت پیوند میان کنشگران اجتماعی و کنشگران سیاسی تلاش خواهد کرد.

این رادیو به روی تمامی افراد و نیروهایی که به اصالت و اهمیت قدرت اجتماعی باور دارند باز است تا از طریق آن به تقویت مشارکت اجتماعی  و آموزش خودسازماندهی مردمی اقدام کنند.

در کنار این فعالیت ها، سازمان خودرهاگران از تمامی ایرانیانی که به این ارجحیت بندی مسیر حرکت به سوی پیروزی باور دارند دعوت می کند تا با ما در تماس باشند و به صورت منظم و سازمان یافته فعالیت کنند. مسیری که ما پیشنهاد می دهیم ساده است:

  • تبلیغ فرهنگ مشارکت و آموزش فن خودسازماندهی،
  • کسب مدیریت حوزه های خرد اجتماعی توسط مردم،
  •  خلع تدریجی قدرت سیاسی از حاکمیت سیاسی، قیام نهایی برای خلع قدرت از رژیم،
  •  مدیریت دوران گذار و در نهایت
  •  مدیریت سطح خرد و کلان جامعه توسط یک قدرت اجتماعی رو به افزایش و یک قدرت سیاسی رو به کاهش.

سازمان خودرهاگران با باور به اصل پایه ای انسان مداری اصالت را به قدرت اجتماعی می دهد و قدرت سیاسی را یک پدیده ی کاذب می داند که در سایه ی نهادینه شدن مدیریت مردمی و کارکردهای مشخص قدرت اجتماعی دلیل وجودی خویش را از دست داده و به تدریج به سمت ناپدید شدن می رود. شاید در طول یک فرایند چنده ده ساله یا چند صد ساله.

این مسیر ماست، هر کس که می خواهد که همدیگر را در طی این فرایند تاریخی آینده ساز یاری دهیم به جمع ما خوش آمده است.

**

ایمیل تماس : khodrahagaran@khodrahagaran.org

تلفن تماس:

1-213-221-1340


[1] http://khodrahagaran.org/Fa/?page_id=5395