نا کارآمدی اپوزسیون ایرانی و دلایل آن

 نا کارآمدی اپوزسیون ایرانی و دلایل آن

بعد از انقلاب 57 و استقرار نظام توتالیتر ولایت فقیه دیری نپایید که انقلاب مشروعیت خود را از دست داده و دیکتاتوری نسبی جای خود را به دیکتاتوری مطلق داد. روز به روز بر تعداد اعدامها و سرکوبها افزوده گشت. در طول نزدیک به چهار دهه عمر رژیم اسلامی در ایران صدای مخالف هر اندازه کوچک هم، با شدت تمام سرکوب گردید. در طول این مدت، اپوزسیون داخل و خارج از کشور فعالیتهای متعددی داشته که چه بسا تعداد قلیلی فعالیتهای برانداز و متاسفانه اکثریت قریب به اتفاق آنها جاانداز رژیم بوده اند.

حال این سوال در ذهن هر ایرانی متعهد و دلسوز ایجاد می شود که با وجود نظام ضد مردمی و فاقد مشروعیت  در ایران چرا هنوز رژیم پابرجاست. آیا کاری انجام نشده است که شده است. پس چرا؟

در طول این سالها شاهد فعالیتهای مختلف سیاسی بوده ایم، پس چرا به سرانجام نرسیده است؟ آیا اپوزسیون توانایی جذب مخاطبین گسترده و فعال در داخل و خارج از کشور را داشته است؟ در این نوشتار سعی بر آن شده است که ناکارآمدی اپوزسیون ایرانی را از دیدگاه جذب مخاطب و یا عدم تطابق نیازهای مخاطب با داده های اپوزسیون بررسی گردد. در این راستا امر مخاطب شناسی و شناخت نیازهای اساسی آن بسیار مهم خواهد بود.

بر اساس آمار اخذ شده از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390 مرکز آمار ایران 5.7 درصد مردم ایران را گروههای سنی 65 سال و بالاتر تشکیل می دهند. در حالیکه میانگین سنی اپوزسیون خارج از کشور ایران 65 سال می باشد. پس یکی از دلایل عدم جذابیت فضای اپوزسیون برای مردم ایران، تفاوت سنی و برخورد نسلها است که  دارای نگرش و سبک زندگی متفاوتی هستند. با یک نگاه کلی به ساختار بحثها و گفتگوی آنها تفاوت موجود آشکار و هویدا می گردد. اپوزسیون خارج از کشور از کافه نادری و لاله زار و دلار هفت تومانی و … جوانان داخل کشور از ایکس باکس و … دو قشرباخواستگاه یکسان ولی با دیدگاه هایی متفاوت و نا همگون.

تاثیر فرهنگ حاکم بر فضای داخل کشور و بازتاب آن در رفتار و نگرش  افراد غیر قابل انکار می باشد. جوان ایرانی از بدو تولد تحت تاثیر تبلیغات مذهبی و سیاسی رژیم اسلامی خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته و اثرات  مخرب آن در ضمیر نا خود آگاهش رخنه و جای می گیرد و حاصل  آن، رفتارهایی همچون استبدادپذیری و استبدادسالاری و استبدادمنشی واعتمادبه نفس پایین و عدم اعتماد به همدیگر و از همه مهمتر، ترس و یاس  می باشد. پس از انقلاب 57 با توجه به ماهیت محدود کننده قواعد شریعت و تاکید برای اجرایی شدن آن از طرف حکومت که در تقابل با نیازهای طبیعی قرار می گرفت، سبک زندگی جوانان به سبک زندگی زیرزمینی سوق یافت و از ویژگی های شخصیتی این سبک زندگی  می توان به پنهان کاری و دروغ گویی و شکاکی و دو شخصیتی بودن اشاره نمود.  قبل از انقلاب، جوانان از نظر سیاسی بیشتر ایده آلیست بودند ولی در حال حاضر گرایشهایی از قبیل واقعگرایی، مصلحت گرایی و فردگرایی سوداگرانه در رفتارشان مشاهده می گردد.

با بررسی سیستم اقتصادی ایران وجود ناعدالتی  در تقسیم منابع  و حضور مافیای حاکم بر بخش اعظم اقتصاد، بر کسی پوشیده نیست. پیامد این امر سبب بروز فاصله طبقاتی و ظهور طبقات جدید، جدایی طبقات در نهایت اتمیزه شدن افراد  شده است که ماحصل آن را در خود مداری و خود محوری گسترده جامعه ایران می توان یافت. بر اساس ویژگی های نام برده شده مردم ایران از فعالیت های جمعی هراسان و گریزان می باشند. در این فضای مشوش و غیر انسانی قشر جوان ایران در یک سردرگمی اساسی بسر می برد. تبلیغات منفی رژیم و عدم کارایی اپوزسیون به جو بی اعتمادی حاکم دامن می زند. اپوزسیون خارج از کشور در طول سالهای متمادی خواسته و یا ناخواسته با وعده  و قولهای بی اساس و توخالی و فاقد هر نوع واقعگرایی لازم مشروعیت خود را، تا حد زیادی، از دست داده است. متاسفانه اغلب مردم ایران بیشتر اپوزسیون خارج از کشور را قشری فرصت طلب، سود جو و وابسته می دانند و این سبب افت مقبولیت و شکست اپوزسیون و در نهایت، استقرار و تداوم رژیم استبدادی در ایران شده است.

یکی دیگر از مهمترین دلایل عدم موفقیت اپوزسیون عمل گرا نبودن آن و نبود پروژه ای مشخص و هدف دار و کاربردی برای براندازی می باشد. اغلب اپوزسیون بنا به تعبیر زیبای جامعه شناس و تحلیلگر مسایل سیاسی ایران آقای دکتر کورش عرفانی، شهرزاد قصه گو و مسئول ثبت وقایع و جنایات رژیم می باشند تا کنشگر و فعال سیاسی.

سخن آخر هم وطن عزیزم بیایید دست در دست هم با تفکر انسانمداری، عاری از هر تعصب قومی، نژادی و ایدئولوژیکی و با کار جمعی ایرانمان را از دست جرثومه ای بنام رژیم اسلامی نجات دهیم.

فرصت را غنیمت بشماریم شاید فردایی و یا ایرانی دیگر نباشد که من و شما دغدغه آزادی  و آبادی و سرافرازی آنرا داشته باشیم پس بپاخیزید که وقت عمل است. سخنم را با سروده زیبای اقای حمید مصدق به پایان می رسانم.

“من اگر برخیزم

تو اگر برخیزی

همه برمی خیزند

من اگر بنشینم

تو اگر بنشینی

چه کسی برخیزد؟

جه کسی با دشمن بستیزد؟

چه کسی پنجه در پنجه  هردشمن دون آویزد؟”

پاینده ایران،

رامتین آراد

کنشگر سیاسی

ramtinarad72@gmail.com

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*