گفتم و گفت: اول مهر و امثال آن را با چه معیاری بسنجیم؟

گفتم: تقویم رو نگاه می کنی؟

گفت: اول مهرهم که گذشت.

گفتم: بازگشایی مدارس را می گویی؟

گفت: نه بابا قرار بوده هشت میلیون بیان تو خیابون.

گفتم: خواب دیدی خیر باشه.

گفت: مگه فراخوان نداده بودند یک عده برای این کار؟

گفتم: از این فراخوان ها زیاده.

گفت: یعنی تو می دونستی که خبری می شه یا نه؟

گفتم: هرکسی می تونست بدونه که خبری نمی شه.

گفت: آخه چطوری، من امیدهایی داشتم.

گفتم: امید کاذب فایده ای نداره. امید باید واقعی باشد.

گفت: چطوری؟

گفتم: هرکاری که می خواهی انجام بدهی را براساس قواعد آن و به صورت عقلانی انجام بده و خواهی دید که موفق می شوی.

گفت: یعنی برای اول مهر این طور نبود؟

گفتم: خیر، هیچ چیز سرجایش نبود. هیچ قاعده ای بر اساس عقل و خرد رعایت نشده بود. بدیهی بود که خبری نشود.

گفت: منظورت چه قاعده ای است. چی باید رعایت می شد؟

گفتم: وقتی می خواهید هشت میلیون نفر به خیابان بیایند باید حداقل هشت هزار نفر آدم در سراسر کشور از قبل برای این منظور آموزش دیده و سازمان یافته باشند.

گفت: برای چه؟

گفتم: خوب وقتی یک مسابقه با حضور پنجاه هزار تماشاچی برگزار می شود حداقل پانصد نفر مامور و انتظامات و غیره هستند که این کار را ممکن سازند.

گفت: بله درست است.

گفتم: چطور برای یک تجمع عادی در یک زمان و مکان معین، به طور مجاز و پیش بینی شده باز هم این همه آدم برای انتظامات و غیره لازم است، اما برای تعداد هشت میلیون نفر که قرار است در یک کار خطرناک مثل تغییر رژیم شرکت کنند یک حداقل هشت هزار نفری در سراسر کشور که بتواند کار را بر عهده بگیرد و این امر را ممکن سازد لازم نیست؟

گفت: بله حق باتوست.

گفتم: پس می بینی که خیلی دشوار نبود و نیست که بدانیم این گونه حرکت ها که فقط بر فراخوان سوار هستند و هیچ پشتوانه ی اجرایی برنامه ریزی شده نداشته است کمترین شانس موفقیتی نخواهد داشت.

گفت: درست است. به نظر تو برای داشتن یک حرکت موفق چه کار باید کرد؟

گفتم: باید رفت به دنبال برنامه ریزی و سازماندهی نیروها، از نزدیک و با دقت در تمام سطوح. تا وقتی سازماندهی نیست هیچ فراخوانی شانس پیروزی ندارد.

 

1 Comment

Comments are closed.