چونکه ما

مابباید دست ها بر هم دهیم
دین تازی را به آنان وادهیم
خاستگاه ادیان !!

چون باور کاوه بشده علم ؛ نه اوهام
پوید ره انسانییت و حق همان را
بازگشت به انسان، افقی برای خروج از بن بست تاریخ سیاسی ایران

ظهور «فردیت انسان مدار» در جامعه ی ایرانی تولد آزادی خواهی نهادینه است، آغاز بسترسازی برای مشارکت فعال و سازمان یافته در امر عمومی است، زمینه ساز ظهور قدرت اجتماعی و شکل گیری جامعه ی مدنی است. استقرار انسان مداری در دالان های ذهن فردی و رفتارجمعی ایرانیان گشایشی است به دریچه ی فهم دیگری، احترام متقابل، رعایت حریم شخصی سایرین و احترام به قانون.
پادزهر فرهنگ استبدادی، قدرت اجتماعی ست

فرهنگ استبدادی فرقه گرایان به خاطر جوهر و جهان بینی انحصار طلبی اش نه می تواند و نه تمایلی دارد، که از روش جمع گرایی و تشکل یافته ی دمکراتیک در برخورد با معضلات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی استفاده نماید و نیروهای اجتماعی پراکنده را در این راستا گرد هم بیاورد تا با کار آگاهانه جمعی و تشکل یافته، یک قدرت اجتماعی را بنا نماید.
بهجای فدرالیسم و قومگرایی به فکر قدرت اجتماعی باشیم – کورش عرفانی

مشکل در تمرکز قدرت در دست غیرکُرد و غیرآذری نیست، مشکل در تمرکز قدرت در دست حکومت است، هر حکومتی. راهکار در جدا شدن کُرد و آذری از مجموعهی ایران نیست، در این است که قدرت اجتماعی در جایجای ایران شکل گیرد. نیاز به این است که شهروند ایرانی، آذری و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و کُرد و غیره در سرنوشت اجتماعی خویش و نه در جستوجوی تعیین تکلیف قومی خویش فعال شوند.
گام دوم: فرهیخته سازی جامعه

گسترش دانش و علم و تقویت فرهنگ در سایه ی دمکراسی
راهنمایی تشخیص جایگزین واقعی
منتسکیو می گوید: «برای این که یک رژیم سقوط کند به دو چیز نیاز است: نخست آن که آن رژیم قادر به ادامه ی حیات نباشد و دیگر آن کسی بیاید آن را جایگزین کند.»
پیشنهاد روش و راه تغییر بنیادین و درازمدت جامعه

دستیابی به جامعه ی انسانی:
۱- باور به انسان مداری ۲- خودسازماندهی اجتماعی
درباره ی خودسازماندهی

خودسازماندهی یعنی اعضای یک جمع به طور مشترک تصمیم گیری می کنند. میان خود تقسیم کار می کنند و سپس با هماهنگی شروع به اجرای تصمیمات می کنند.
پایه گذاری دمکراسی بدون وجود گسترده ی جمع های خودسازمان یافته و نیز بدون نهادینه شدن فرهنگ خودسازماندهی قشرهای اجتماعی غیر قابل تصور است.

پایه گذاری دمکراسی بدون وجود گسترده ی جمع های خودسازمان یافته و نیز بدون نهادینه شدن فرهنگ خودسازماندهی قشرهای اجتماعی غیر قابل تصور است.