No Image

نگاهی به سال 1390 و چشم انداز سال آینده

مارس 19, 2012 admin 0

برای این منظور اقلیت کنشگر می بایست که از دو عنصر برنامه و سازماندهی برخوردار باشد. برنامه یعنی بداند از کجا به کجا می خواهد حرکت کند و سازماندهی یعنی بتواند به طور جمعی برای دستیابی به هدف مشخص خود عمل کند.

No Image

جنگ قدرت در درون رژیم و نقش نیروی سازمان یافته – کورش عرفانی

نوامبر 30, 2011 admin 0

هر نیرویی در اپوزیسیون که بتواند نیروهای مردمی را به طور سازمان یافته هدایت کند قادر خواهد به عنوان جزیی از معادله ی قدرت خود را به نظام از هم پاشیده ی جمهوری اسلامی تحمیل کند. هر که باشد، فقط به این شرط که سازماندهی را آموزش و رواج دهد.

No Image

مردم و اپوزیسیون: غایبان بزرگ معادله ی آینده ی ایران – کورش عرفاني

نوامبر 20, 2011 admin 0

بخش کوچکی از این یک درصد نیرویی است که به راستی می توانید در آغاز کار روی آن حساب کنید و به تدریج افزایش می یابد. باید به آنها ضرورت کار سازمان یافته راتوضیح داد، فن سازماندهی را آموزش داد و به هر طریق ممکن از آنها حمایت مادی و غیر مادی به عمل آورد. دوم این که در اپوزیسیون باید تولیدکنندگان ادبیات سیاسی و کنشگران سیاسی را از هم تفکیک کرد.

No Image

فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی… (بخش دوم)

سپتامبر 16, 2011 admin 0

تا زمانی که روشنفکر ما دست به گِل نبرد و نرود در درون واقعیت ها، و روش تحقیق را پیدا نکند، و تابع نتایج مستندِ بدست آمده از پژوهش خودش نباشد، در کار روشنفکری بیشتر ادیب است تا روشنفکر.

No Image

“روشنفکری دینی” درباره مناظره سروش دباغ با عطا هودشتیان در برنامه پرگار

سپتامبر 10, 2011 admin 0

روشنفکر کسی ست که غم دوران دارد و از اینرو باید به مشکل عصر تاریخی خود بپردازد، و در هر دوره این مشکل متفاوت مینماید. مسئله اصلی دوران ما در ایران امروز “گذر از استبداد دینی” ست. مقوله “گذر” در اینجا هم سیاسی و هم فلسفی است و نقد قدرت و دین را توامان در بر می گیرد. همینجاست که جایگاه فیلسوف از روشنفکر جدا می شود. اگر این فاصله وجود نداشت، مارکس نمی گفت: فیلسوفان جهان را تفسیر کردند، حال آنکه باید آنرا تغیر داد! پس روشنفکر نمیتواند تنها مفسر دوران باشد، اگر اینگونه باشد، نقش روشنگری و آگاه سازی اجتماعی نخواهد داشت.

No Image

فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد (بخش اول)

سپتامبر 6, 2011 admin 0

نکته دوم، نویسندگان جامعه اند. آنها متوجه این موضوع نیستند که اگر نتوانند، خطّ قرمز مابین خلاقیتِ ادبی و گرایش های سیاسی را حفظ کنند، می افتند به همان چیزی که شما به آن «تحلیل ایمانی» می گویید. یعنی تحلیلی مبتنی بر «اعتقاد». اعتقادی که از «سازمان» گرفته شده، و دانشی که برای بسط آن مورد استفاده قرار می گیرد. در صورتی که چنین انسانی شاید هیچوقت به دنبال این نباشد که بر اساس فکت ها آن اعتقاد را بسنجد و ببیند که آیا کاربردی دارد یا نه.