شُکرانه
شکرانه ء بازوی توانا //
بگرفتن دست ناتوان است
جسم
بند ها
ای کاوه ؛ گر که برخِرَد و عقل شایقی //
از بند مغز ؛ فکرو روان تو وارهان
و هنوز شاید نشسته ایم ببینیم …
اول به حقوقمان تجاوز کردند، بعد به حرمت مان تجاوز کردند، سپس به تاریخ و فرهنگمان تجاوز کردند، آن گاه به روح و فکرمان تجاوز کردند، و سرانجام به جسم مان تجاوز کردند، و هنوز شاید نشسته ایم ببینیم …
پُست ها!!
نان آزادگي كه نا خورديد //
جسم آزادگان دريده چرا ؟
وقتی جان را فدای آرمان فکری خویش می کنیم تا حد بی نهایت اندیشه رشد می کنیم.
وقتی جان خویش را فدای آن چه فکرمان می طلبد نمی کنیم، در حد یک جسم کاهش پیدا می کنیم. و وقتی جان را فدای آرمان فکری خویش می کنیم تا حد بی نهایت اندیشه رشد می کنیم.
تا رسم به آزادی
تا به آن که همیشه معشوقم بوده