یک حزب مدافع طبقه ی کارگر نه در جهت رهبری طبقه ی کارگر که در پی یاری رسانی به خودهدایت گری کارگران است

چهارشنبه ۵ شهریور, ۱۳۹۳ @ ۱۹:۳۷
ابتدا باید تعریف درستی از اپوزسیون داشت. به نظرم اکثر قریب به اتفاق این نیروهای مخالف نظام اپوزسیون نیستند و فقط مخالف نظام هستند. اپوزسیون به نیروی مخالفی گفته میشود که توان بسیج نیروی مردمی را دارا باشند. این توان به صورت تولید تفکر سیاسی متضاد درحاکمیت و قدرت در عمل خود را نشان میدهد. یعنی در وحله اول داشتن نیروی بالقوه مردمی در ایجاد جنبش یا حرکت اجتماعی و داشتن عملکرد متضاد تفکر ولایت فقیهی. و در مرحله دوم نیرویی که توان رهبری جنبش اجتماعی که محصول شکافهای عمیق اجتماعی و یا در نتیجه سرکوب ایجاد میشوند را میتوان اپوزسیون نامید.
اکثر مدعیون اپوزسیون دنبالهرو جنبشهای اجتماعی مردمی هستند. نقش آنان در ایجاد این جنبشها هیچ بوده و حتا در برایند شرکت در این جنبشها عاجزند چه برسد به رهبری کردن ان. اصلیترین کار تمایز نیروهای مخالف از اپوزسیون و در نهایت ساخت اپوزسیون واقعی از درون سازماندهان و شرکتکنندگان درون این جنبشهای اجتماعی است مثل جنبش زنان، کارگران، جنبش برابری خواه و مترقی ملل و اقوام، جنبش دانشجویان، تبعیض دیدگان ایدئولوژیک، پرستاران و سایر.
۲
متاسفانه جایگاه اپوزسیون از طرف مدعیون بیعمل مفسر یا سیاسیون متظاهر یا رهبران خودخوانده یا احزاب و سازمانهای بدون پایگاه اجتماعی و یا اپوزسیون قلابی تحمیلی و هدایت شده از داخل نظام و دستگاههای اطلاعاتی به انحصار درآمده است.
باید به این انحصار آنان پایان داد. رسانههای بین المللی و حقیر امروزین نیز با مشهور کردن این تیپ افراد تکراری در برنامههای تفسیری و خبری خود دقیقن از ساخت اپوزسیون واقعی جلوگیری میکنند. پایان انحصار طلبی این مدغیان دروغین مهمترین گام است.
نگرشی تاریخی کوتاه به رهبران ۳۵ساله احزاب به ظاهر اپوزسیون که همچون ولی فقیه رهبر مادام العمر هستند و یا عملکرد دموکراتیک ادعایی آنها در داخل جامعه بوروکراتیک حزبی و سازمانی که با کوچکترین مخالفتی انشعابهای متعددی را تجربه کردند. یا نگرش تفکر مرد سالارانه حاکم در درون همه این احزاب و سازمانها که بهسان ولایت فقیه زن را در پایگاه تشکیلاتی خود برده و یا در نهایت منشی میبینند. و یا کشیدن مرز خودی و عیر خودی در تفکر و عملکرد در برخورد با مخالفین سازمانیشان بسان ولایت فقیه بوده است. این نیروها در جامعه جهانی فعلی با پیشرفت تکنولوژی از طرف مخاطبین همیشه زیر نظر تودهها و مخصوصا مردم داخل ایران بوده و هستند.
عملکرد تاریخ مبارزات سیاسی این قسم اپوزسیوننما در سه حالت موفق عمل کرده، اول در تداوم حیات ۳۵ساله رژیم جنایتکار ولایت فقیه، دوم در شکستن اعتماد اجتماعی و مردمی و بر باد دادن آرزوی تغییر اجتماعی توسط آنان و ایجاد یاس و ناامیدی کشنده مابین تودهها و سوم در نهایت برآورده کردن آرزوی ولایت فقیه از پدیدار نیامدن نیروی بالقوه و خطرناک و متحد که میتوانست بازوی اصلی یا سخنگو و سازمانده یا رهبر و یا حامی و پشتیبان حرکتها و جنبشهای اجتماعی میتوانست گردد. بنابر این رژیم با فراغت تمام به سرکوب جنبشهای زنان و کارگران و دانشجویان و ملیتها و معترضین صنفی و دگراندیشان با سبعییت تمام ادامه داده و میدهد. با گسترش اعدامها فضای رعب و وحشت را ساخته و فارغ از بازتاب جهانی سرکوب و جنایت نه تنها کاسته نشده بلکه هر روز بر وسعت و شدت ان افزوده گشته است.
۱
با دلی پر درد ادعا میکنم اپوزسیوننماها اگر مدعی هستند که در این جنایت سهمی نداشتند اما در گذرگاه تاریخ ثابت شده است روشنفکر سیاسی غیرمسئول شریک این جنایتها بوده و هستند. هر چند به صورت مستقیم در این جنایتها دستی نداشتند.
بخشی از این اپوزسیون نماها یا به لحاظ داشتن منافع شخصی یا خانوادگی در بین سران مافیای غارتگر و بخشی دیگر برای افشا نشدن سندهای ننگین همکاری با رژیم و دستگاههای امنیتی در گذشته ننگین فعالیت سیاسیشان سعی در حفظ نظام دارند. پایان رژیم و افشا اسناد یعنی بسته شدن دکان سیاسی چند دهنه آنان و پایان منافعشان. این قسم همیشه با ساخت تئوری و تفکر کم خطر برای نظام از جمله اصلاحطلبی یا تغییر جزئی به دستاورد جنبشهای ایجاد شده خیانت کرده و منحرفشان ساختند، اینان توانستند رژیم را از بحرانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی داخلی و خارجی ویرانگر نجات دهند.
همه این اضداد متضاد اما متحد در نقاب اپوزسیون با حفظ سمت و القاب رنگارنگ و منافع حقیر حزبی و سازمانی جایگاه اپوزسیون واقعی را اشغال کردند و همیشه مانع جدی بودند در ایجاد جبهه اتحاد عمل تمامی نیروهای مترقی و ساخت اپوزسیون واقعی. از این منظر در تداوم این جنایتها و ادامه اسارت ملیونها انسان در بند ولایت فقیه روزی در دادگاه عدل مردمی در دادگاه تاریخی محاکمه خواهند شد. اکنون در دادگاه وجدان بازماندگان قربانیان و همه مردم ایران به محاکمه کشیده شدهاند. حکم مردمی برای آنان بیاعتمادی و بیاعتنایی به آنان است
۳
نیروی اپوزسیون واقعی در اصل صاحبان اندیشه مدرن سکولار و برابریطلب و آزادیخواه در عملکرد مبارزاتی هستند که از دل جنبشهای مردمی بیرون آمدهاند عملکرد و سابقه مبارزاتی و تفکر متمایز آنان را متمایز میکند احزاب و سازمانهایی هستند که با فراخوانی بخشی از مردم را بسیج کرده و به صحنه مبارزاتی میکشانند، و یا افراد یا نیروهای کوچکی هستند که تشکلهای لازم ندارند و متاسفانه از طرف اپوزسیوننماها با شانتاژ سیاسی یا انحصارطلبی یا گمنام ماندند و یا منفعل.
اپوزسیون واقعی حول حوش این شعار مبارزاتی میبایست به ایجاد اتحاد عمل انقلابی و ساخت الترناتیو حقیقی اقدام عاجل کند. وبه اتحاد مبارزاتی تمامی نیروهای مترقی در درون جنبش زنان کارگران دانشجویان دگراندیشان برابریخواهی ملی و همه ستمدیدگان جامعه در درون جنبشها دامن زند تا آنان را علیه دشمن مشترک که همانا ولایت فقیه در ماسک حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بسیج نماید و به این ننگ بشرییت پایان دهد.
جمعه ۲۳ تیر, ۱۳۹۱ @ ۱۳:۰۶
تمام اینها درست است ولی ریشه اصلی قدرت مادی و مالیست. تا زمانی که درآمد نفت و گاز در دست دولت باشد، هر دولتی، حتا اگر بر اساس انتخابات آزاد به قدرت برسد، به همینجا میرسد. تا زمانی که دولت خرج ملت را میدهد به جای آنکه ملت روزی دولت را بدهد، دولت سوار ملت است و ملت بی سلاح!
یک راه بیشتر وجود ندارد و آن گرفن درآمد منابع و صنایع ملی از دولت و دادن آن به ملت است. درآمد نفت و گاز میتواند در ماه بیش از ۱۵ میلیارد دلار باشد، که معادل بیش از ۲۰۰ دلار در ماه برای هر ایرانیست. یارانه کنونی که دولت میپردازد حدود ۲۵ دلار در ماه است. یعنی بیش از ۸۰% حقوق مسلم ایرانیان به کام رژیم میرود!
آنچه میتواند اکثر ایرانیان را به هم بپیوندد و حرکتی فراگیر ایجاد کند ملی کردن واقعی نفت و گاز، سایر منابع و صنایع ملیست. یک راه به عمل رساندن این طرح، عمومی کردن شرکتهای مربوطه و تقسیم برابر کل سهام آنها میان تمام ایرانیان است.
این آن هدف نهاییست که میتواند همه را متحد و برای همیشه ریشه استبداد و استثمار را در ایران بخشکاند.