آیا راهی برای اتحاد اپوزیسیون وجود دارد؟
•اپوزیسیون ایرانی هم نیاز به اتحاد دارد.
•اتحاد در نظر
•اتحاد در عمل
•اتحاد حداقلی در نظر
•اتحاد حداکثری در عمل
•پیوند متقابل میان اتحاد در نظر و اتحاد درعمل
•ضرورت یافتن محوری که بتواند هر دو اتحاد نظری و عملی را ممکن و آسان سازد
•این محور باید بتواند هم بیانگر باورهای نظری باشد و هم راهکار عملی ارائه دهد.
•اتحاد در نظر دشوار نیست.
موضوعات اتحاد نظری:
- •آزادی و آزادی ها (مدنی، بیان و احزاب)
- •حقوق بشر (بیانیه ی جهانی)
- •دمکراسی (حق آزاد انتخاب شدن و انتخاب کردن)
- •جدایی دین از حکومت (عدم دخالت دین در اداره ی کشور)
- پس چرا تشکل های اپوزیسیون نمی توانند با هم بر سر این اصول به توافق برسند؟
•مشکل در اتحاد نظری نیست.
•مشکل در اتحاد در عمل است.
•توافق نظری آسان است.
•همکاری عملی دشوار است.
•زیرا باور و احترام و اعتماد متقابل وجود ندارد.
هر کس می اندیشد که در ورای این توافق در اصول نظری ممکن است جریان دیگر در عمل به آنها پایند نباشد.
به همین خاطر حاضر نیست که وارد همکاری عملی با دیگران شود.
در این صورت
•چه چیز می تواند محور اتحاد در عمل باشد؟
•باید چیزی باشد که سبب اطمینان از پاینبدی عملی هرجریانی به اصول نظری باشد.
•باید چیزی باشد که باور و پرداختن به آن دلیلی باشد بر این که آن جریان نمی خواهد به اصول نظری بالا خیانت کند.
•و آن چه می تواند باشد؟
تلاش برای دادن قدرت به مردم از همین حالا.
•یعنی تشویق مردم به کسب و نهادینه کردن قدرت در دست خود از مرحله ی کنونی.
•چگونه اپوزیسیون می تواند از حالا مردم را به کسب و نهادینه کردن قدرت در دست خود تشویق و یاری دهد؟
از طریق تلاش برای شکل گیری قدرت اجتماعی
قدرت خودسازمان یافته ی مردم
•اتحادیه ها، انجمن ها، شوراها، سازمان های غیر حکومتی، گروه های شهروندی،…
قدرت اجتماعی چگونه می تواند محوری برای اتحاد عمل اپوزیسون باشد؟
•اپوزیسیون می تواند مردم را به خودسازماندهی دعوت کند.
یعنی از آنها بخواهد جمع های خود را در محله، کارخانه، اداره، دانشگاه و هر کجای دیگر تشکیل دهند.
•کارکرد جمع های خودسازمان یافته ی مردمی چه می تواند باشد؟
1 – شرکت در حرکت اعتراضی برای پایین کشیدن نظام جمهوری اسلامی
2 – ممانعت از شکل گیری یک دیکتاتوری جدید در دوران گذار
3 – ایفای نقش ضد قدرت در حکومت آینده
بنابراین آن نیرویی در اپوزیسیون که در مسیر شکل گیری قدرت اجتماعی تلاش کند نیرویی سالم و قابل اعتماد است.
به عبارت دیگر آن مجموعه ای از نیروهای اپوزیسیون که به ضرورت تشکیل قدرت اجتماعی باور دارند می توانند به هم اعتماد کرده و با هم همکاری کنند.
نیروهایی که به قدرت اجتماعی باور دارند می توانند از طیف های مختلف و متنوع باشند.
•این نیروها می توانند جمهوری خواه یا غیر جمهوری خواه باشند
این نیروها می توانند چپ یا غیر چپ باشند.
این نیروها می توانند ملی گرا یا غیر ملی گرا باشند.
هر تقسیم بندی متداول دیگر را می توان در نظر گرفت.
•این تقسیم بندی و تنوع در یک جاست که نقطه ی مشترک فراگیر خود را پیدا می کند:
قدرت خودسازمان یافته ی مردم
•بسیاری از جناح های اپوزیسیون به این ترتیب می توانند یک مخرج مشترک پیدا کنند:
قدرت خودسازمان یافته ی مردم
•این جناح های دارای قدرت مشترک می توانند با هم در یک مسیر عملی کار کنند:
•تلاش برای شکل قدرت خودسازمان یافته ی مردم.
به عبارت دیگر تلاش برای تشکیل قدرت اجتماعی.
•هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که تشنه ی قدرت نیست.
•هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که می خواهد قدرت اصلی در دست مردم باشد نه در دست حکومت.
•هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که می خواهد در خدمت مردم باشد نه بر عکس.
•هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که برای منافع مردم و جامعه ارجحیت قائل است نه برای منافع فرد و حزب و گروه خود.
•بنابراین اگر باشند جریاناتی که بتوانند روی این نکات قابل اعتماد باشند می توانند با هم کار کنند و در چشم مردم هم از مشروعیت برخوردار شوند.
مردم به آن بخش از اپوزیسیون که قبول کرده است در مسیر نهادینه کردن قدرت در دست جامعه تلاش کند اعتماد می کنند.
مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که می خواهد نیروی خودسازمان یافته ی مردم نیروی اصلی سرنگونی باشند و نه دخالت بیگانگان اعتماد کنند.
مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که می خواهد نیروی خودسازمان یافته ی مردم دوران گذار را مدیریت کنند اعتماد کنند.
مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که از حالا پیش بینی و تلاش می کند در حکومت آینده مردم داری اهرم های ضد قدرت باشند اعتماد کنند.
مردم حاضرند که در مسیر حرکت خود برای پایین کشیدن رژیم کنونی، مدیریت دوران گذار دربرگزاری انتخابات آزاد آینده، هدایتگری و راهبری این بخش از اپوزیسیون را پذیرا باشند.
این آن چیزی است که در شرایط حساس کنونی به آن نیاز داریم.
تمام اینها درست است ولی ریشه اصلی قدرت مادی و مالیست. تا زمانی که درآمد نفت و گاز در دست دولت باشد، هر دولتی، حتا اگر بر اساس انتخابات آزاد به قدرت برسد، به همینجا میرسد. تا زمانی که دولت خرج ملت را میدهد به جای آنکه ملت روزی دولت را بدهد، دولت سوار ملت است و ملت بی سلاح!
یک راه بیشتر وجود ندارد و آن گرفن درآمد منابع و صنایع ملی از دولت و دادن آن به ملت است. درآمد نفت و گاز میتواند در ماه بیش از ۱۵ میلیارد دلار باشد، که معادل بیش از ۲۰۰ دلار در ماه برای هر ایرانیست. یارانه کنونی که دولت میپردازد حدود ۲۵ دلار در ماه است. یعنی بیش از ۸۰% حقوق مسلم ایرانیان به کام رژیم میرود!
آنچه میتواند اکثر ایرانیان را به هم بپیوندد و حرکتی فراگیر ایجاد کند ملی کردن واقعی نفت و گاز، سایر منابع و صنایع ملیست. یک راه به عمل رساندن این طرح، عمومی کردن شرکتهای مربوطه و تقسیم برابر کل سهام آنها میان تمام ایرانیان است.
این آن هدف نهاییست که میتواند همه را متحد و برای همیشه ریشه استبداد و استثمار را در ایران بخشکاند.
ابتدا باید تعریف درستی از اپوزسیون داشت. به نظرم اکثر قریب به اتفاق این نیروهای مخالف نظام اپوزسیون نیستند و فقط مخالف نظام هستند. اپوزسیون به نیروی مخالفی گفته میشود که توان بسیج نیروی مردمی را دارا باشند. این توان به صورت تولید تفکر سیاسی متضاد درحاکمیت و قدرت در عمل خود را نشان میدهد. یعنی در وحله اول داشتن نیروی بالقوه مردمی در ایجاد جنبش یا حرکت اجتماعی و داشتن عملکرد متضاد تفکر ولایت فقیهی. و در مرحله دوم نیرویی که توان رهبری جنبش اجتماعی که محصول شکافهای عمیق اجتماعی و یا در نتیجه سرکوب ایجاد میشوند را میتوان اپوزسیون نامید.
اکثر مدعیون اپوزسیون دنبالهرو جنبشهای اجتماعی مردمی هستند. نقش آنان در ایجاد این جنبشها هیچ بوده و حتا در برایند شرکت در این جنبشها عاجزند چه برسد به رهبری کردن ان. اصلیترین کار تمایز نیروهای مخالف از اپوزسیون و در نهایت ساخت اپوزسیون واقعی از درون سازماندهان و شرکتکنندگان درون این جنبشهای اجتماعی است مثل جنبش زنان، کارگران، جنبش برابری خواه و مترقی ملل و اقوام، جنبش دانشجویان، تبعیض دیدگان ایدئولوژیک، پرستاران و سایر.
2
متاسفانه جایگاه اپوزسیون از طرف مدعیون بیعمل مفسر یا سیاسیون متظاهر یا رهبران خودخوانده یا احزاب و سازمانهای بدون پایگاه اجتماعی و یا اپوزسیون قلابی تحمیلی و هدایت شده از داخل نظام و دستگاههای اطلاعاتی به انحصار درآمده است.
باید به این انحصار آنان پایان داد. رسانههای بین المللی و حقیر امروزین نیز با مشهور کردن این تیپ افراد تکراری در برنامههای تفسیری و خبری خود دقیقن از ساخت اپوزسیون واقعی جلوگیری میکنند. پایان انحصار طلبی این مدغیان دروغین مهمترین گام است.
نگرشی تاریخی کوتاه به رهبران ۳۵ساله احزاب به ظاهر اپوزسیون که همچون ولی فقیه رهبر مادام العمر هستند و یا عملکرد دموکراتیک ادعایی آنها در داخل جامعه بوروکراتیک حزبی و سازمانی که با کوچکترین مخالفتی انشعابهای متعددی را تجربه کردند. یا نگرش تفکر مرد سالارانه حاکم در درون همه این احزاب و سازمانها که بهسان ولایت فقیه زن را در پایگاه تشکیلاتی خود برده و یا در نهایت منشی میبینند. و یا کشیدن مرز خودی و عیر خودی در تفکر و عملکرد در برخورد با مخالفین سازمانیشان بسان ولایت فقیه بوده است. این نیروها در جامعه جهانی فعلی با پیشرفت تکنولوژی از طرف مخاطبین همیشه زیر نظر تودهها و مخصوصا مردم داخل ایران بوده و هستند.
عملکرد تاریخ مبارزات سیاسی این قسم اپوزسیوننما در سه حالت موفق عمل کرده، اول در تداوم حیات ۳۵ساله رژیم جنایتکار ولایت فقیه، دوم در شکستن اعتماد اجتماعی و مردمی و بر باد دادن آرزوی تغییر اجتماعی توسط آنان و ایجاد یاس و ناامیدی کشنده مابین تودهها و سوم در نهایت برآورده کردن آرزوی ولایت فقیه از پدیدار نیامدن نیروی بالقوه و خطرناک و متحد که میتوانست بازوی اصلی یا سخنگو و سازمانده یا رهبر و یا حامی و پشتیبان حرکتها و جنبشهای اجتماعی میتوانست گردد. بنابر این رژیم با فراغت تمام به سرکوب جنبشهای زنان و کارگران و دانشجویان و ملیتها و معترضین صنفی و دگراندیشان با سبعییت تمام ادامه داده و میدهد. با گسترش اعدامها فضای رعب و وحشت را ساخته و فارغ از بازتاب جهانی سرکوب و جنایت نه تنها کاسته نشده بلکه هر روز بر وسعت و شدت ان افزوده گشته است.
1
با دلی پر درد ادعا میکنم اپوزسیوننماها اگر مدعی هستند که در این جنایت سهمی نداشتند اما در گذرگاه تاریخ ثابت شده است روشنفکر سیاسی غیرمسئول شریک این جنایتها بوده و هستند. هر چند به صورت مستقیم در این جنایتها دستی نداشتند.
بخشی از این اپوزسیون نماها یا به لحاظ داشتن منافع شخصی یا خانوادگی در بین سران مافیای غارتگر و بخشی دیگر برای افشا نشدن سندهای ننگین همکاری با رژیم و دستگاههای امنیتی در گذشته ننگین فعالیت سیاسیشان سعی در حفظ نظام دارند. پایان رژیم و افشا اسناد یعنی بسته شدن دکان سیاسی چند دهنه آنان و پایان منافعشان. این قسم همیشه با ساخت تئوری و تفکر کم خطر برای نظام از جمله اصلاحطلبی یا تغییر جزئی به دستاورد جنبشهای ایجاد شده خیانت کرده و منحرفشان ساختند، اینان توانستند رژیم را از بحرانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی داخلی و خارجی ویرانگر نجات دهند.
همه این اضداد متضاد اما متحد در نقاب اپوزسیون با حفظ سمت و القاب رنگارنگ و منافع حقیر حزبی و سازمانی جایگاه اپوزسیون واقعی را اشغال کردند و همیشه مانع جدی بودند در ایجاد جبهه اتحاد عمل تمامی نیروهای مترقی و ساخت اپوزسیون واقعی. از این منظر در تداوم این جنایتها و ادامه اسارت ملیونها انسان در بند ولایت فقیه روزی در دادگاه عدل مردمی در دادگاه تاریخی محاکمه خواهند شد. اکنون در دادگاه وجدان بازماندگان قربانیان و همه مردم ایران به محاکمه کشیده شدهاند. حکم مردمی برای آنان بیاعتمادی و بیاعتنایی به آنان است
3
نیروی اپوزسیون واقعی در اصل صاحبان اندیشه مدرن سکولار و برابریطلب و آزادیخواه در عملکرد مبارزاتی هستند که از دل جنبشهای مردمی بیرون آمدهاند عملکرد و سابقه مبارزاتی و تفکر متمایز آنان را متمایز میکند احزاب و سازمانهایی هستند که با فراخوانی بخشی از مردم را بسیج کرده و به صحنه مبارزاتی میکشانند، و یا افراد یا نیروهای کوچکی هستند که تشکلهای لازم ندارند و متاسفانه از طرف اپوزسیوننماها با شانتاژ سیاسی یا انحصارطلبی یا گمنام ماندند و یا منفعل.
اپوزسیون واقعی حول حوش این شعار مبارزاتی میبایست به ایجاد اتحاد عمل انقلابی و ساخت الترناتیو حقیقی اقدام عاجل کند. وبه اتحاد مبارزاتی تمامی نیروهای مترقی در درون جنبش زنان کارگران دانشجویان دگراندیشان برابریخواهی ملی و همه ستمدیدگان جامعه در درون جنبشها دامن زند تا آنان را علیه دشمن مشترک که همانا ولایت فقیه در ماسک حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بسیج نماید و به این ننگ بشرییت پایان دهد.