آیا روشنفکرِ تابع خردِ نظری باید توده هایِ تابع خردِ عملی را به حال خود واگذارد؟
در صورتی که حال و حوصله کار عملی و سخت را ندارد، بلی. اما اگر پاینبد اخلاق است و نسبت به آگاهی خویش احساس مسئولیت اجتماعی دارد خیر، باید راه پیدا کند تا مشکل تفاوت میان این دو را حل کند و به این ترتیب به سوی موفقیت در روشنگری توده ها برود. برای این منظور روشنفکر باید بداند که همیشه بخش هایی از مردم هستند که می توانند استدلال ها و تولیدات خرد نظری وی را درک کنند و به سهم خود روشنفکر هستند. لذا روشنفکر نباید از ارائه ی کارهای زاده ی خرد نظری دست بردارد یا از آن نا امید شود. اما در کنار آن، باید بداند که با اکثریت مطلق توده ها که نه خرد نظری، بلکه خرد عملی را می فهمند چگونه ارتباط برقرار کند. برای این منظور وی باید وجه مشترک های محتوایی این دو خرد را پیدا کند و از حیث شکل از دانسته ها و ابزارهای ارتباطی قابل فهم برای توده ها استفاده کند. یعنی به زبانی سخن بگوید که برای توده ها نه فقط قابل درک، بلکه به ویژه، قابل لمس هستند. فهم توده ها تجربی-احساسی است. پس، مفاهیم نظری باید به قالب های تجربه شده و پیوند خورده با احساس تبدیل شود. روشنفکر باید به زبان توده ها سخن گوید، باید به زبان آشنای مردم، ساده، به تصویر کشیده شده و برخوردار از تمثیل و بار احساسی صحبت کند. این ها برای فریب دادن توده ها نیست، پشتوانه آن همان غنای خرد نظری است. آن چه لازم است درک روشنفکر از ضرورت دقت روی شکل ارتباط برای ارسال پیام یا محتواست. بدون این دقت فنی، روشنفکران برای توده ها نافهمیدنی باقی می مانند و توده ها در معرض انحراف و توطئه ی فریبکارانی خواهند بود که به زبان مردم سخن می گویند و از این طریق جامعه را به سمت مورد میل خویش می کشانند.