از باورهای خودرهاگران
- انسان برتر از هر پدیده ای در هستی شناخته شده است.
- انسان برتر از خدا، مذهب، میهن، طبقه، حزب و … است.
- در جامعه ی مطلوب ما جان و کرامت انسان به طور نهادینه مورد حفاظت قرار می گیرد.
- راه رسیدن به یک جامعه ی انسانی شکل دهی به قدرت اجتماعی است.
- قدرت اجتماعی از طریق خودسازماندهی مردم حاصل می شود.
- قدرت اجتماعی در خدمت مدیریت سطوح خرد و کلان جامعه است.
- قدرت اجتماعی برتر و اصیل تر از قدرت سیاسی است.
- حکومت باید زیر نظارت مردم باشد نه مردم زیر نظارت حکومت.
- دولت باید کارمند و مزدبگیر مردم باشد نه آقا بالاسر آنها.
- حکومت باید ابزار اجرایی تصمیم گیری های مردم باشد.
- مردم سالاری به معنای دخالت مستقیم نهادهای خودسازمان یافته ی مردمی در مدیریت کشور است.
- دولت فقط باید قدرت اجرایی برای اجرای قوانین و مقررات مصوبه ی نهادهای مردمی را داشته باشد، نه بیشتر.
- حکومت باید نهادی از نهادهای در خدمت قدرت اجتماعی باشد و نه بیشتر.
- شبکه های مدیریت اجتماعی کشور با هماهنگی با هم مملکت را اداره می کند.
- مشارکت نهادینه ی مردم در امور مدیریتی باید از کودکستان ها آموزش داده شود.
- فن آوری نوین ارتباطات مانند اینترنت ابزار پیاده ساختن مردم سالاری مستقیم است.
- وقتی تصمیم گیری ها توسط قدرت اجتماعی اتخاذ شود قدرت سیاسی فقط ابزار اجرایی تحت کنترل آن می باشد.
- در جامعه ی انسانی استثمار نه مورد دارد نه کارکرد.
- در جامعه ی انسانی هدف هر عضو جامعه شرکت فعال و خلاق در به حداکثر رساندن رفاه و آزادی همگانی است.
- در جامعه ی انسانی نابرابری طبقاتی جایگاه مادی خود را از دست می دهد.
- در جامعه ی انسانی هر کس در تعریف خود از خوشبختی آزاد و صاحب اختیار است.
- هدف جامعه ی انسانی به حداقل رساندن ضرورت های بشر و به حداکثر رساندن اختیارات اوست.
- در جامعه ی انسانی آزادی به طور نظری حد و مرزی ندارد و هدف همگانی رفتن به سوی شرایطی است که در عمل نیز چنین باشد.
- در جامعه ی انسانی افراد نه دشمن طبیعت و حیوانات، که دوست آنها هستند.
- مسیر جامعه ی انسانی در به اوج رساندن اختیار بشر برای تحقق خودشکوفایی اوست.
- مسیر تکامل جامعه ی مطلوب در رهایی انسان از هر آن چیزی است که انسانی نیست.
- کشف، درک، فهم، پژوهش، پرسشگری، کنجکاوی، نقد و بررسی از اصلی ترین فعالیت های جامعه ی مطلوب انسانی است.
- جامعه ی انسانی به سوی خودشکوفایی انسان ها حرکت می کند نه شکوفا سازی دستوری کسی.
- نظام تربیتی در جامعه ی انسانی مروج دو چیز بیشتر نیست: عقلانیت (خردگرایی) و شناساندن ارزش جان و کرامت انسان (اخلاق).
- راه رسیدن به جامعه ی انسانی، قدرت اجتماعی است و راه دستیابی به قدرت اجتماعی، خودسازماندهی مردمی.
- ما به دنبال جامعه ای رها شده از هر آقابالاسر آسمانی و زمینی بر سر انسان ها هستیم.
- ما در پی جا انداختن درک ارزش ذاتی جان و کرامت انسان هستیم.
- ما رستگاری را در توان انتخاب کردن و توان تحقق انتخاب خود می دانیم.
- دلاوری همسان عقل برای رهایی از بندهای درون و بیرون لازم است.
- خودرهایی زمینه و پیش شرط رهایی است.
- ما ستم را به هیچ شکل و اندازه ی خود برنمی تابیم و برای پایان بخشیدن به هر نوع از ستمگری آشکار و پنهان تلاش می کنیم.
- زندگی بدون آزادی تنها زنده بودن است و ما عاشق زندگی هستیم.
- بدون آزادی انسان از انسانیت تهی است، اما می تواند با تلاش برای کسب آزادی انسانیت خویش را بنا کند.
- ما به راستی و درستی مبتنی بر آگاهی باور داریم نه به آن که براساس عادت و سنت شکل می گیرد.
- ما بهشت و جهنم را در همین جهان می دانیم: بهشت جامعه ی انسانی است و جهنم، جامعه ی طبقاتی.
- انسان باید شانس رستگاری داشته باشد و برای این منظور باید هم آزادی داشته باشد و هم رفاه و امکانات.
- بهشت جامعه ی انسانی است و ساختن آن در گرو آگاهی و اراده ی ماست.
- ما خودسازماندهی را مسیر مناسب برای سوار شدن بر سرنوشت خویش می دانیم.
- ما بر این باوریم که هر کس نجات بخشی جز خود ندارد.
- ما به این نظریه که عده ای باید بیایند مردم را رها کنند باور نداریم. به خودرهایی مردم باور داریم.
- هر کس، نجات بخش خویش است.
- مردمی که توسط نیرویی جز خود آزاد گردند برده ی آن نیرو می شوند.
- ما هرکس را مسئول تعیین سرنوشت خود می دانیم.
- ما هر کس را مسئول زیستن خویش در آزادی یا بردگی می دانیم.
- ما به ضرورت نیروی هدایتگر مردم برای بردن آنها به سوی آزادی باور نداریم.
- آزادی زمانی دوام می آورد که به واسطه ی مبارزه مبتنی بر آگاهی و خودسازماندهی مردمی کسب شده باشد.
- عشق به انسان، عشق به هستی و عشق به آزادی پایه های عقلانی یک جامعه ی انسانی هستند.
Leave a Reply