کورش عرفانی
رادیو زمانه
پس از یک انتظار چند روزه، سرانجام در یازدهم سپتامبر، باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، طی یک نطق تلویزیونی و خطاب به مردم این کشور، سیاست کاخ سفید در مقابل مسئله داعش را توضیح داد. بر اساس گفتههای وی آمریکا یک استراتژی روشن را در این زمینه دنبال میکند که باید نخست منجر به «تضعیف» و در نهایت «نابودی» داعش شود.
اوباما در این سخنرانی تلاش کرد تا توضیح پیچیدگی موضوع را با قاطعیت واشنگتن برای برخورد با این جریان ترکیب کرده و از آن یک گفتمان متقاعدکننده بتراشد. اما واقعیت این است که جنگ تبلیغاتی داعش برای استقرار ترس و وحشت در دل مخالفانش از قبل کار اوباما را آسان کرده بود. بر اساس آخرین نظر سنجیها نزدیک به سه چهارم آمریکایی ها پذیرفتهاند که اقدام علیه داعش لازم است.
کارکرد داخلی طرح
رئیس جمهور آمریکا از یک سو به استراتژی راهبردی خویش وفادار مانده وهمچنان که قول داده بود، پای سربازان آمریکایی را به یک جنگ جدید باز نکرده است و از سوی دیگر، به درخواست فرمول شده توسط مردم آمریکا و رسانهها و یا نمایندگان آن پاسخ مثبت داده است. قاطعیت اوباما در مقابل داعش در این سخنرانی، باید بتواند تا حدی نگرانیها و نیز انتقادات جمهوریخواهان در مورد کمبود جدیت در سیاستهای رئیس جمهور آمریکا را جبران سازد. وی به روشنی بیان کرد که «اگر کسی آمریکا را تهدید کند جای امنی برای خود نخواهد یافت.»
این به آن معنی است که در آستانه انتخابات میان دورهای کنگره و نیز در آغاز تدارکات مقدماتی رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، اوباما بر آن است تا با سختتر کردن چهره نرم خود، کمبودهای لازم در عرصه قدرتنمایی در صحنه جهانی را تا حدی جبران سازد. این امر باید به دمکراتها کمک کند که از انتقادات جمهوریخواهان در مورد به خطر انداختن امنیت آمریکاییها توسط سیاست نرم اوباما در امان باشند و با دست بازتری به میدان رقابت های انتخاباتی پا بگذارند.
کارکردهای منطقهای
نکته کلیدی در طرح آمریکا برای مقابله با داعش در این است که ایالات متحده پیشبینی میکند برای ضربه زدن به نیروهای این تشکل افراطی نه فقط خاک عراق، بلکه خاک سوریه را نیز هدف قرار دهد. همگان میدانند که نیروهای داعش در هر دو کشور مستقر هستند و بخشهایی ازخاک سوریه به عنوان پایگاه در خدمت این گروه است. به نظر میرسد که آمریکا با طرح موضوع حمله به داعش در درون خاک سوریه در حال زیر سئوال بردن یک تابوی قانونی است. تابویی که در طول سه سال جنگ داخلی این کشور به طور نظری اجازه این امر را به نیروهای غربی نمیداد.
از آن جا که دولت بشار اسد هنوز به عنوان دولت قانونی این کشور شناخته میشود، برای هیچ دولتی آسان نیست که بدون نقض قوانین بینالمللی، وارد فضای این کشور شود. البته پیش از این اسرائیل با حمله به نیروگاه هستهای سوریه و نیز با حملات موردی به تشکیلات حزبالله مستقر در خاک سوریه، این کار را کرده بود. اما اینک اوباما میتواند تحت لوای یک «اتحاد فراگیر برای مقابله با تروریسم» بدون مزاحمت برای خود، این حق را قائل شود که «در تعقیب تروریستهای داعش» از طریق آسمان و در خاک سوریه به آنها حملهور شود.
اما به نظر میرسد که دخالت آمریکا در سوریه از این پس به این مورد محدود یا ختم نشود، حمایتهای لجستیکی و نظامی آمریکا میتواند شامل حال نیروهای اپوزیسیون سوریه نیز شود. باید توضیح داد که برای مدت بیش از یکسال نیروهای مسلح سوری مخالف اسد، علاوه بر مقابله با نیروهای دولتی سوریه و شبه نظامیان حزبالله لبنان و شاید ایرانی در یک سو، مجبور به مقابله نظامی با نیروهای داعش از سوی دیگر بودهاند. امری که کار آنها را برای پیشروی در مسیر سرنگونی بشار اسد به شدت مشکل کرده بود.
اینک با ضربه خوردن داعش از نیروهای آمریکایی و احتمالا قوای نظامی متحدانش، مخالفان سوری میتوانند قدرت خود را بر پیشروی به سوی دمشق متمرکز سازند. این اتفاق در هفتههای اخیر بارز شده است و رزمندگان سوری نبردها را به حومه و حتی در مواردی به مرکز دمشق کشاندهاند.
به این ترتیب به نظر میرسد که ایالات متحده به طور عملی در حال تبدیل سناریوی برخورد با داعش به یک طرح عملیاتی بزرگتر است. حوزه جغرافیایی-عملیاتی این طرح از همین ابتدای اعلام آن، دو کشور عراق و سوریه را در بر میگیرد. ولی آیا این به آن معنی است که در صورت گسترش عملیات، پیچیده شدن آن و فراگیرشدن درگیریها کشورهای دیگری را در برنخواهد گرفت؟ آن چه مسلم است این که قراردادن یک اتحاد وسیع با حضور چهل کشور نمیتواند در چارچوب یک طرح محدود و ساده باشد. چنین اتحادی، با در نظر گرفتن وزن ابر قدرت آمریکا به عنوان فقط یکی از اعضای آن، نمیتواند به طور صرف برای برخورد با چند هزار تفنگدار یک گروه مسلح رادیکال باشد.
همزمانی با بنبست مذاکرات اتمی
در اینجاست که باید به همزمانی آغاز این طرح با آشکار شدن علائم به بنبست رسیدن مذاکرات اتمی ایران توجه شود. بازه زمانی طرح، یعنی سه سال، قابل تامل است به ویژه وقتی این مجموعه را در کنار تشکیل دولت جدید فراگیر در عراق بگذاریم. تاکید آمریکا بر موفقیت این ترکیب جدید کابینه عبادی نشان از عزم واشنگتن در کاهش تنشهای فرقهای در عراق دارد. به عبارت دیگر ضرورت نوعی آرامسازی عراق آشکار است.
با در کنار هم قرار دادن پارامترهای دخالتورزی نظامی آشکار در عراق و سوریه و طولانی بودن طرح اعلام شده توسط اوباما در این مورد، این فرضیه خود را نمایان می سازد که شاید، سرکوب داعش، بستر (یا بهانهای) است تا به واسطه آن بتوان دو منطقه بحرانی در خاورمیانه را به نوعی ثبات، هر چند موقت و تصنعی رساند تا سر فرصت به یک هدف مهمتر پرداخت. و این هدف چه میتواند باشد جز ایرانی که حاضر نیست به جهان ثابت کند که فعالیتهای اتمیاش در مسیر دستیابی به سلاح هستهای نیست؟
اوباما در سخنرانی خویش تاکید کرد که نمیتوان تروریسم را به کلی پاک کرد و یک گروه کوچک تروریستی میتواند آسیبهای بزرگی وارد سازد. او از حالا این واقعیت را نمایان ساخته است که برای مبارزه با تروریسم ابزار نظامی محدودیت های خود را دارد و اگر لشگرکشی سبب نابودی کامل داعش و امثال آن نشد، ایرادی نیست.
به عبارت دیگر قرار است کار مهمتری در میان باشد که برای آن تشکیل یک اتحاد چهل کشوری و اختصاص بودجههای میلیونی و اعزام نیرو و تجهیزات بیشتر ضروری مینماید. از همه مهمتر این که اوباما حاضر شده است در نهایت، استراتژی انفعالی خود را کنار گذاشته و وارد عمل شود. اقدامی که به گفته برخی با اختیارات بسیار از جانب کنگره به او، به عنوان فرمانده کل قوا، همراه است و دامنه آن حتی برای دوره ریاست جمهوری پس از اوباما نیز میتواند ادامه یابد.
نتیجهگیری
به نظر میرسد که پس از کسب اطمینان اسرائیل از بیخطرسازی حماس در نوار غزه، از سه منطقه دیگر تحت نفوذ ایران، یعنی جنوب لبنان، سوریه و عراق، حداقل دو منطقه، در طرح مقابله با داعش مورد پاکسازی و کنترل قرار خواهد گرفت: عراق و سوریه.
میماند جنوب لبنان که به احتمال قوی اسرائیل به آن خواهد پرداخت. شاید بعد از امنسازی این سه نقطه آسیبرسانی رژیم ایران باشد که قدرتهای بزرگ (آمریکا، اروپا و اسرائیل) بتوانند با خیالی آسوده به خود اجازه دهند که به خطر اتمی ایران، یا شاید بهتر باشد بگوییم، به خطر «ایران اتمی بالقوه» بپردازند.
کشورهایی که در حال تهیه و تدارک برای دخالت در این طرح هستند، بیشک در ورای موضوع داعش، هر یک به فراخور موقعیت و منافع خویش رویاهای متفاوتی را دنبال میکنند. عربستان رویای تبدیل شدن به قدرت نخست عرب در خاورمیانه را دارد، اسرائیل خود را ابرقدرت خاورمیانه میخواهد، آمریکا در پی استقرار میانمدت، اما کم هزینه در منطقه است و اروپا نیز چشم به منافع نفت و گاز کلان آن جا دارد.
به همین دلیل باید دید که آیا در پس طرح مقابله با داعش، طرح بازتعریف مرزهای خاورمیانه و یا ایده معروف «خاورمیانه بزرگ» نمایان خواهد شد یا خیر. پس از نمایش بیرحمی وشقاوت در فضای مجازی و آمادهسازی افکار عمومی به نظر میرسد که نقش کارکردی داعش آغاز شده است.
Leave a Reply