اصل و نسب تحول خواهی- حسن بهگر

اصل و نسب تحول خواهی- حسن بهگر

ایران لیبرال 

از کرامات ملی مذهبی ها هرچه بگوییم کم گفته ایم ولی یکی از شگردهای آنها به کار بردن عبارات مبهم و کشداری است که می توانند سرش را همینطور بکشند و به هر چه خواستند وصلش کنند و نتیجه ی دلخواه را بگیرند. به تازگی آقای علیجانی در مقاله ای به نام «تحول خواهی» چیست؟ (1) تاریخچه اصلاحات را به «دوران جدید تاریخ ایران به عباس میرزا و امیر کبیر و میرزا حسین خان سپهسالار و … و بالاخره جبهه ملی و نهضت آزادی» رسانده اند! یعنی همه ی این انواع اصلاحات از نوع همان اصلاحاتی است که اصلاح طلبان می گویند! اگر بخواهیم در باره ی نامتناسب بودن این قیاس مع الفارق بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. همینقدر بگویم که آن اصلاحات ایده ی ترقیخواهی داشت و این اصلاحات در دایره ی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی سرگردان است. بنابراین از مقایسه می گذرم و به اصلاحات، این نوزاد انقلاب که اکنون چهل ساله شده است، می پردازم.
اصلاحات پوچ بود
کلمه ی اصلاحات و اصلاح طلبی پس از انقلاب رایج شد بدون آنکه مشخص بشود منظور از اصلاحات چیست؟ آیا منظور اصلاح دین است؟ اصلاح حکومت است؟ اصلاح قانون اساسی است؟ اصلاح همه ی اینهاست؟ خلاصه که چه اصلاحی مد نظر است. البته تا به امروزهم مشخص نشده است و در دوره ی هشت ساله ی دولت خاتمی مدعی اصلاحات نیز قضیه معلوم نشد و حتا برنامه ای نیز ارائه نگردید، جز توصیه ی اینکه بین بد و بدتر باید بد را انتخاب کنیم و از این ستون به آن ستون فرج است و از این حرفها. می بینیم که تا امروز روزگار گذرانده اند و حال که کاسه صبر مردم لبریز شده و با شعار«اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا» به میدان آمده اند، حضرات به فکر چاره جویی افتاده اند و آقای محمد خاتمی به فکر افتاده که اصلاحات را اصلاح کند!؟ (از این بی معنی تر کمتر چیزی پیدا می شود). به قول عبید که اوّل الاوّلینت آن بود، ببینیم آخرالآخرینت چه از آب در خواهد آمد.

تحول خواهی یا برگشت به استحاله دوران رفسنجانی
آقای علیجانی از چهره های صاحب نام ملی مذهبی چند هفته پیش در برنامه رو به رو در تلویزیون من و تو اعلام کرد که من اصلاح طلب نیستم و «تحول خواهم». من ماندم که تحول خواه دیگر چیست؟ خوشبختانه ایشان مقاله ای نیز در مورد تحول خواهی انتشار داد و از توضیحاتشان چنین دستم آمد که همان اصلاح طلبی است در عبارتی نو. ایشان برای اصلاح طلبان و براندازان و غیره نیز تعاریفی ارائه داده اند که بسیار بحث انگیز و قابل تأمل است. در مورد تحول خواهان آمده :
« تحول خواهان: این ها مخالفان حکومت ولایت فقیه و استبداد دینی و طرفدار دموکراسی خواهی ملی با پیشینه های مختلف هستند. این دسته نیز طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و بخشی از نیروهای با تبار مصدقی (همچون بخشی از ملی ها، ملی- مذهبی ها، نهضت آزادی که از ابتدای انقلاب به صراحت با ورود اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ج.ا مخالفت کرده اند)، چپ های دموکرات ملی، جمهوری خواه ها و … را در بر می گیرد که به علت مخالفت با اصل ولایت فقیه و حکومت دینی از یکسو و درون جوش دیدن تغییرات از سوی دیگر، خواهان تغییرات تدریجی و ملی و مسالمت آمیز در درون کشور با استفاده از ابزارهای گوناگون تغییر برای گذار به دموکراسی و آزادی و رفع تبعیض هستند.»
این تقسیم بندی بی اشکال نیست ولی عجالتاً پرسشی برایم پیش آمده است: آیا واقعاً نهضت آزادی خواستار حکومتی دموکرات ملی بود؟
نهضت آزادی دموکرات و ملی؟
من کلامی مختصر از رهبر نهضت آزادی اقای مهندس مهدی بازرگان نقل می کنم و داوری را به آقای علیجانی و خوانندگان واگذار می کنم : « دین در زندگی و در اخلاق و عواطف و سیاست دخالت میکند و هدف و جهت می دهد اما آنها نباید دخالت در دین نمایند. دین فوق سیاست و حاکم بر سیاست و حکومت است نه ذیل آنها و نه در ردیف آنها ».(2) این درست همان طرز تفکری است که زندگانی ما را به تباهی کشانده است.
این ادعا هم که نهضت آزادی از ابتدای انقلاب با حکومت ولایت فقیه مخالفت کرده درست نیست. این فقط نیم ماجراست. اول عمل بارزی که به نهضت آزادی می توان نسبت داد تبدیل و تحول مجلس مؤسسان به خبرگان است که واقعاً مدیون نهضت آزادیست و حاصلش همین قانون اساسی جمهوری اسلامی. مخالفت با ولایت فقیه نهضت آزادی، حکایت گردو ریختن در دامن پس از شکستن سر است.

ساختن شجره نامچه برای تحول خواهی
کار جالب و بدیعی که آقای علیجانی کرده این است که اصلاحات را تحت عنوان تحول خواهی با رنگ و لعابی جدید ارائه داده و آن را در مقاله ای تبدیل به یک مانیفست کرده و برایش شجره نامه هم درست کرده است. «مسئله اصلی تحول خواهان نه حفظ حکومت است و نه نفی آن» و کمی بعد صریح تر می فرمایند «سناریوی ترجیحی تحول خواهان این است که حکومت خود قدم به قدم در برابر خواست های جامعه متحول ایرانی تغییر کند و عقب بنشیند و اصلاح یا استحاله گردد.»
اگر براندازی را انقلاب Revolution و اصلاح طلبان را Reformists بدانیم قاعدتاً باید تحول طلب ها طرفدار Evolution باشند. خوب این که همان خط استحاله زمان رفسنجانی است که با بسته جدید تحول خواهی می خواهند به خورد ما بدهند. ظاهر امر طوری است که گویی تحول خواهی یک قدم از اصلاح طلبی جلوتر است، در حالیکه اینطور نیست بلکه دوستان چندین قدم هم عقب نشسته اند. رفورم یا اصلاح طلبی قاعدتاً باید خواستار تغییر می بود که نبود حالا تحول طلب شده با این امید که رژیم خودش خشک بشود و بیافتد.
ایشان سابقه تحول خواهی را با عنوان مطالبه محوری به سال 88 و خواست های آقای کروبی مربوط می کند: «بدین ترتیب در شرایط کنونی نیز میتوان «مطالبهمحوری تحولخواهانه» را چنین تعریف کرد که بحثهای انتزاعی (مبتنی بر عقل نظری )در مورد «سیستم»، «قوانین»، «عقاید» و… را در پرانتز میگذارد و تکیه گاه اصلی خود را یک امر استراتژیک و انضمامی می داند یعنی «تناسب قوای اجتماعی – سیاسی» و توان و کشش نیروهای حامل و فاعل استراتژی «تغییر» در هر مرحله به طور عینی.»(3)
اگر مطالبه محوری یعنی استفاده از فرصت ها، یعنی اینکه بسته به اوضاع و احوال یعنی تناسب قوا، خواستار مطالباتی شویم، با تعریفی که بعداً ارائه شده تفاوت دارد زیرا که در مقاله اخیر هدف از تحول خواهی را چنین تعریف کرده است :
«هدف تحول خواهان گذار تدریجی از استبداد دینی به حکومتی دموکراتیک و جدایی دین و دولت و رفع تبعیض همه جانبه با استفاده غیرتنزه طلبانه ازهمه ابزارهای مفید واقعی و مؤثر است». این موجب شگفتی است؛ چرا که آقای علیجانی به کروبی و تظاهرات مشهور به جنبش سبز استناد می کند که دو سه میلیون نفر با شعار مطالبه محور یعنی «رأی من کو» به میدان آمدند و شکست خوردند. کجای دنیا چنین جمعیت عظیمی به میدان می آید و مردم هزینه های وحشتناکی را تحمل می کنند و هیچ چیز بدست نمی آورند؟ اگر چنین شد، دلیلش چه بود؟ جداً اشکال از شعار و روش و رهبری نبود؟
حال چرا برای این اصطلاح تازه تحول خواهی که به نظرم از روی ناچاری و برای تغییر جامه ی فرسوده ی اصلاح طلبی ابداع شده، محمل و تاریخچه درست می شود سر در نمی آورم. امیدوارم این تلاش ها برای فرار از انقلاب نباشد. گو اینکه به عنوان یک لیبرال خواهان اصلاحاتم، ولی انقلاب دست کسی نیست و یک حکومت تمامیت خواه که حاضر به دادن هیچ امتیازی نیست، راهی جز انقلاب برای مردم باقی نمیگذارد. شاه هم اگر به موقع به اصلاح تن داده بود، کار به انقلاب نمی کشید. عامل اول انقلاب خود استبداد است و طرح نکردن صریح این امر، چشم بستن بر الزامات مبارزه است.

تکلیف رابطه ی دین و سیاست
در تعریفی که آقای علیجانی ارائه کرده است، هدف تحول خواهان را حکومت دموکراتیک با جدایی دین و دولت شمرده که اصطلاحی رایج است. با این عبارت بندی نمی توان به درستی پی برد که ملی مذهبی ها مسأله مذهب را که دغدغه ی اصلی انهاست، کجا قایم کرده اند. چون علت اینکه به صراحت خواستار سرنگونی و براندازی جمهوری اسلامی نیستند، بخاطر پسوند اسلامی آنست.
مشکلی که در ایران به ویژه در مورد مذهبی ها و سنت گراها با آن روبرو هستیم، نگاه سرشار از بیزاری است که به غرب دارند. این واضح است که به هر حال دموکراسی و دیگر دستاوردها از فرهنگ غرب می آید و ملایان و امثال شریعتی ها که با صنعت و تکنیک غرب موافقند، هیچگاه تنفر خود را از فرهنگ غرب پنهان نکرده اند. راهی که در این مدت اصلاح طلبان پیموده اند قدم به قدم عقب نشینی بوده است. این عقب نشینی شامل تغییر در قانون اساسی به سود کامل ولایت فقیه تا حذف کامل علوم انسانی در دانشگاه ها بوده است و هیچ امتیازی کسب نکرده اند. می دانیم که ملایان و در رأس آنها خامنه ای، تحمل فکر دیگران را ندارند و به سخن دیگر از دموکراسی متنفرند. در مورد تحول خواهان قضیه هر چه بیشتر روشن بشود، بهتر است.
اگر می گویم برای جدایی دین و دولت شرح جزییات لازم است به این دلیل است که در کلیات همه توافق دارند و تکیه ی صرف به کلیات همواره کار را به سؤتفاهم می کشاند. در اوایل انقلاب اصطلاحات قانون اساسی اسلامی، تساوی زن و مرد طبق اسلام و آزادی احزاب طبق اسلام، رواج داشت و بیشتر مبلغین ملی مذهبی از آن دم می زدند و از اسلام راستین سخن می گفتند و هر کسی به سودای خود دنبالشان راه میافتاد. بعد معلوم شد افزون براینکه ده ها اسلام راستین موجود است، در نهایت همه به همان موازین فقه و شریعت شیعه منتهی می شود. حال نیز باید آقای علیجانی روشن کنند که منظورشان از دولت چیست و تکلیف دخالت مذهب در سیاست چه می شود؟ باید جزییات را روشن کرد.

امیدوارم آقای علیجانی برای سازگاری و تطبیق عقاید خود با واقعیت آنها را اتو نکند، گرچه این برای همه باورمندان ایدئولوژیک اتفاق می افتد که مسایل را به دلخواه تفسیر و تأویل کنند و گویا در مؤمنان مذهبی این تمایل قوی تراست. به هر صورت ما امیدمان را از افراد صاحب حسن نیت نبریده ایم.

2018 Aug 14th Tue – سه شنبه، 23 مرداد 1397

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
برای تماس با نویسنده :
behgar@iranliberal.com
—-
(1) http://mihan.net/1397/05/15/1488/
(2).»(مهدی بازرگان – مجموعه آثار ج 8 رویه 383)
(3) https://melimazhabi.com/maghalat/%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C%D8%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%85%D8%AD%D9%88%D8%B1%DB%8C

#

1 Comment

  1. این ها همش تو تیوریه . وقتی میای کف خیابون طرف مقابل اسلحه و باتوم و ….میاره وسط . اصلاح طلب ها هم همشون بد نیستن. اصلاح طلبی که با اعدام و
    زندان مقابله میکنه مثل محمود‌صادقی واقعا انقلابیه . بیچاره ها سلاح ندارن والا وضع به
    کلی برمیگشت. ضرورت داره که آموزش های کنشگری و مدنی بهتری به افراد داده بشه و
    مردم تجهیز بشن .

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*