ایستادگی های مؤثر و کم هزینه – بخش ششم
استیو کراشا و جان جکسون (Steve Crawshaw & John Jackson)
برگردان به فارسی: داریوش افشار
ویرایش در دفتر تولید سازمان خودرهاگران
—————————————————
آلودگی های میهنمان را بزدائیم!
شاید باور نکردنی باشد که دست زدن به یک شستشوی جمعی قادر باشد تا تزلزل و در نهایت سقوط یک رئیس جمهور فاسد و سرکوبگر را فراهم کند. امّا ماجرا از این قرار است که در سال 2000، مردم پرو با روی آوردن جمعی به شستشوی پرچم کشورشان در یکی از مراکز عمومی، توانستند تا به حکومت “آلبرتو فوجیموری” (Alberto Fujimori) رئیس جمهور منفور این کشور پس از گذشت بیش از 10سال حاکمیّت فساد و سرکوب خاتمه دهند.
در ماه می سال 2000، هزاران تن از مردم پرو در میدان ” پلازا مایور”(Plaza Mayor) در پایتخت این کشور، لیما، تجمع کردند و تصمیم گرفتند تا پرچم راه راه سفید و قرمز رنگ پرو را در ملأ عام شستشو دهند! از دید آنها، کشورشان پرو و نماد این کشور، یعنی پرچمشان بشدّت نیاز به پالایش و فسادزدائی داشت و میبایستی که تمیز میشد! مردم پرو تصمیم گرفتند تا هر جمعه، بین ساعات 12 و 3 بعدازظهر بطور عمومی دست به اینکار بزنند.
مقامات پروئی با مشاهدۀ این کار جمعی توسط مردم، متوسل به ارعاب و واکنشهای تهدید آمیز شدند. “ولادیمیرو لنین مونتسینوز” (Vladimiro Lenin Montesinos) رئیس دستگاه امنیّتی پرو این کنشگری مردم را “سرطان” خواند و کسانی که پرچم پرو را در ملأ عام شستشو میدادند را “تروریست” قلمداد کرد. با این وجود، مردم دلیر پرو کمامان به این کنشگری نمادین ادامه دادند. “میگل ایزا”(Miguel Iza) ، یکی از هنرپیشگان سینمای این کشور که در این کارزار شرکت داشت ابراز کرد: “هدف من از شرکت در این کار پالایش دادن کشورم از فساد و ناپاکی است!“
این حرکت اعتراضی به دیگر شهرها و مناطق پرو گسترش پیدا کرد. صدها هزار تن پروئی در این “شستشو” در شهرهای خود شرکت کردند و در نهایت، تلاش و پیگیری آنها به ثمر نشست! پنج ماه پس از آغاز این کارزار، فوجیموری در طی سفری که به ژاپن داشت، از طریق فرستادن دورنامه (Fax) به دولت خود استعفای خودرا اعلام کرد. روزنامۀ “لا ریپابلیکا” (La Repủblica) در مقاله ای در جمعبندی هزارۀ دوّم در اینمورد نوشت: “این شستشو تبدیل به نماد و آئینی شد که ما مردم پرو هیچگاه آنرا به فراموشی نخواهیم سپرد.”
در سال 2009، یعنی دو سال پس از استرداد وی از شیلی، فوجیموری طی یک محاکمۀ علنی به 25 سال حبس در زندان بجرم جنایات مرتکب شده محکوم شد. پرچم پرو و این کشور بالاخره با همّت و ایستادگی مردم این کشور تمیز شد!
ایران ما هم پس از گذشت 32 سال از حاکمیّت جمهوری اسلامی نیاز به یک شستشو و پالایش اساسی دارد! نظام جمهوری اسلامی، از بدو بقدرت خزیدنش نه تنها باعث ورشکستگی و سرافکندگی اقتصادی و سیاسی میهنمان شده، بلکه با اشاعۀ فقر و درماندگی، فساد، اعتیاد و هرگونه ناهنجاری قابل تصور و غیر قابل باور اجتماعی در میان مردمانمان، کشور را به قهقرا برده و نه تنها فروپاشی اقتصادی و سیاسی میهنمان را باعث گردیده، بلکه فروپاشی فرهنگی و اخلاقی یکی از تمدنهای کهن بر روی کرۀ خاکی را به آن تحمیل کرده است. امروز، ایرانیان بیش از هر روز دیگری در تاریخ خود نیاز به بازسازی و پالایش خود دارند. سیر قهقرائی و سقوط اخلاقیات ملّت ما تحت حاکمیّت جمهوری اسلامی به چنان درجاتی رسیده است که امروز ما شاهد واقعیاتی هستیم که هیچگاه در تاریخ خود بیاد نداشته ایم. دروغ، مکر و ریا، فساد اخلاقی، بی تفاوتی در قبال انسانیّت و شرافت انسانی؛ تا جائیکه ما در خیابان جمع میشویم و ناظر “رقص مرگ” انسانها بر چوبه های دار میشویم و یا حتّی انسانها را با دست خود و با شرکت در مراسم سنگسار آنها را میکشیم! پالایش میهنمان از اینهمه فساد و ناهنجاری فقط با اراده و همّت خودمان امکانپذیر است.
میبایستی در مقابل اشائه بی اخلاقی ها توسط حکومت فاسد مذهبی، اخلاقیات نیک و پسندیدۀ انسانی را ترویج دهیم و به مقابله با فرهنگ فاسدی که جمهوری اسلامی در حال رواج دادن بوده و هست بپردازیم .
میبایستی مهربانی و انساندوستی را جایگزین بی اعتمادی و شرارت در میان مردمان کنیم.
میبایستی از بازگو کردن حقیقت هراس و واهمه نداشته باشیم و راستی را جایگزین دروغ و ریا کنیم تا خود باوری را در خویش و اعتماد دیگران بخود را بدست آوریم.
میبایستی به اعدامهای رژیم اعتراض کنیم و خواهان پاسخگوئی مقامات به اعدامهای جمعی و علنی و مخفی باشیم. جان انسانها ارزشمند است و نباید در مقابل از دست دادن جان انسانها، آنهم بدلائل واهی، بی تفاوت باشیم. به اعدامهای خیابانی، بطور دستجمعی اعتراض کنیم! به تماشای آن نا یستیم! از آگهی این اعدامها سود جسته و دوستان و آشنایان و هم محله ای های خودرا از پیش بسیج کنیم و در روز مقرر اجازۀ برپا داشتن چوبه های دار و جرثقیلهای مرگ را ندهیم! به کارگزاران این اعدامها بگوییم که اینکار یک عمل شنیع و غیر انسانی است و حاضر نیستیم که در محل خود اجازۀ این جنایت دولتی غیر انسانی را بدهیم. با همبستگی و اتحاد جمعی میتوانیم در مقابل جانیان دولتی بایستیم !
میبایستی در هر کوی و برزنی که با توزیع کنندگان مواد مخدر روبرو میشویم، آنها را از خود برانیم و طرد کنیم تا منزوی و ورشکسته شوند. اعتیاد یکی از حربه های این سیستم حکومتی فاسد است که با گسترش آن در میان جوانان هدفی بجز بی عملی و خنثی کردن جوانان در مقابل زور و سرکوب دولتی را ندارد. اعتیاد منجر به بی عملی و نهادینه شدن ترس در انسان مبتلا به این بیماری میشود! میبایستی به مبتلایان به بیماری اعتیاد به مواد مخدر در میان خانواده ها و دوستان خود کمک و یاری برسانیم تا بتوانند خودرا از شر این بیماری نجات دهند.
میبایستی با بازنگری به خود، و زدایش هرگونه عملکرد و یا رفتار نادرست و غیر انسانی، به خود باوری و بازپس گیری اعتماد بنفس خود بپردازیم و با رفتار نیک و پسندیدۀ انسانی الگوئی برازنده برای دیگران باشیم.
میبایستی به آنانیکه از روی فقر و تنگدستی مالی خواهان دست زدن به فروش اعضای بدن خود مانند “کلیه فروشی” میشوند، یادآور شویم که گذشته از اینکه نفس این عمل یک رویکرد غیر انسانی به مسئله است، فقط مقطعی میتواند کارساز باشد و چارۀ فقر و نداری ما فقط در از میان برداشتن و سرنگونی تمامیّت جمهوری فقر و فساد پرور اسلامی، و جایگزینی آن با یک رژیم مردمی و دمکراتیک است.
میبایستی که از همان کانون خانواده شروع کرد و به همسر، کودکان، خواهران و برادران خود مقام و شرافت انسانی را یاد داد تا بتوانند از یک پشتوانۀ محکم از صداقت، راستی و انسانیّت در آینده برخوردار باشند.
ما اگر به هر دلیلی، نتوانیم که در مراکز شهرها بشکل نمادین پرچم کشورمان را (مانند آنچه که در پرو کردند و موفق هم شدند) بشوئیم، میتوانیم با برگزیدن اخلاق انسانی در میان خودمان، به یکی از مصافهای ممکن و بدون هیچگونه هزینه به مقابله با جمهوری اسلامی برخیزیم!
راستی در مقابل دروغ!، مهربانی و انساندوستی، در مقابل شقاوت و بیرحمی مذهبی! ، همدلی و دلسوزی در مقابل بی اعتنائی و بی تفاوتی! ، شهامت و دلیری در مقابل ترس و تمکین به زور! و در یک کلام: انسانیّت در مقابل بربریّت چه پاسخ کارساز و برائی میتواند باشد !
این دیگر بخود ما مردمان ایرانزمین بر میگردد!
ادامه دارد…