براندازی دیکتاتوری (2)

براندازی دیکتاتوری (2)

نوشته ی : م.بدری
ویرایش از دفتر تولید خودرهاگران (1)

چه می توانیم بکنیم؟

نخست ببینیم چرا با وجود اینهمه مخالف و ناراضي هيچ اتفاقی نمی افتد و همه کارها بر روال ميل حکومت مي گردد؟
پدران و مادران ناراضی هر روز فرزندان ناراضی خود را به مدرسه مي فرستند، در دبیرستان و دانشگا عده ای آموزگار و استاد ناراضی مواضع و ديدگاههای رژیم آخوندی را به این دانش آموزان و دانشجویان تدریس می کنند، والدین ناراضي به سر کارهاي خود رفته با مردمی ناراضي که يا مراجعان دواير دولتی و يا بخش خصوصي هستند بر خورد کرده، سعي در انجام کارهای آنها که برابر با قوانين رژیم است می نمایند. پليس ناراضی امنیت و ترافیک مردم ناراضی را کنترل مي کند، کارگر ناراضی سر کار حاضر می شود، زنان و دختران ناراضي از ترس وحشت چاقو کشان رژیم هر خفتي را از حجاب و تبعیض و تحقیر تحمل کرده به کارهای خود ادامه می دهند، و گروه عظیم بیکاران هر لحظه در تلاش معاش همچنان ناراضی و عاصی و سرگردانند. می بینيم که اکثریت اين اجتماع از هر شغل و طبقه و مقام (بجز مزدوران و چاقو کشان) از وضعيت خود و اجتماع ناراضی هستند، ولی اگر رژيم بتواند از کلمه ناراضي فاکتور بگيرد و آنرا کنترل کند – که این کار را به دست گروههای فشار و بسيج و چماقداران و مامورین اطلاعات و قوه قضائيه انجام می دهد- مي بینيم که همه چیز روال عادی دارد و چرخ های زندگي مملکت و در نتيجه، رژیم حاکم، به خوبی در چرخش هستند.

اگر صفت ناراضي را از جلوي آن اسامي برداریم وضعیت کاملا عادی است. یعنی پدران و مادران فرزندانشان را به مدرسه دانشگاه می فرستند، خودشان سر کار می روند، معلمين و استادان تدریس می کنند، در ادارات کارهای مراجعين و مشتريان انجام می شود، پلیس ترافیک و امنيت را کنترل مي کند و….بدین ترتیب، اين حکومت و رژيم با همه جنایتکاری و دزدی و فساد و بي برنامگی اقتصادی و اجتماعي تنها از راه کنترل و سرکوب فاکتور ناراضی می تواند براي همیشه حکومت خو را ادامه دهد و به ریش همه ناراضيان بخندد.
پس چاره چیست؟
به طور مسلم دليل عمده و اصلی و شرط لازم برای سقوط هر حکومتی نا رضایتي مردم از آن است که در حال حاضر این شرط لازم بر تمام جامعه ايران حکمفرماست ولی نارضایتي تنها شرط لازم بوده و شرط کافی نیست و نخستين گام برای شرط کافی و مقدمه چيني برای برندازی ديکتاتور نشان دادن نارضایتی است.
ببينیم به صورت فردی و گروهی و اجتماعي نارضایتی ها مان از چیست؟ از بیکاری جوانان، از گرانی، از فساد، از زورگوئي و اختناق، از نبودن هر گونه آزادی فردی، آزادي گفتار، آزادی کردار و آزادی انتخاب، از دروغ هایي که هر روز به نام دین و اسلام و انقلاب به خوردمان می دهند، از این که هر کاري مي کنیم باید با اجازه و مورد پسند آخوند ها و چاقو کشانشان باشد؛ از این که همیشه یک آقا بالا سر برایمان تکلیف تعيین کند؛ از اينکه در سرزمينی که غرق ثروت است و آمادگی هرگونه پیشرفت را دارد با گرسنگی و بیکاري زندگي کنیم؛ از اين که باید برای نفس کشيدن هم رشوه بدهیم و از اين که هیچ کسی حق ندارد حقیقتي را بر عليه عمامه داران و چاقو کشان آنها، که حالا همگی سردار و سرلشگر و وزیر و وکیل شده اند، بنویسد وگرنه یا سرش بریده مي شود و یا در زندان انفرادي زیر شکنجه و بدبختی به هزاران درد بی درمان از قبيل مرگ در اثر مننژيت مبتلا مي شود. نیز هزاران هزار دلیل دیگري که هر شخص و گروهی براي خود دارد و مي بينيم که همه ی اين نارضايتی ها از یک جا سرچشمه مي گیرد وعامل اصلی همه اینها، نه يک نفر بخصوص، بلکه دستگاهی عظيم و فاسد، بي رحم و بی سواد، یعنی آخوندهای غارتگر؛ پاسداران و بسیج دزد وچاقوکش و قاتل، و به نام جمهوري اسلامی است که همه ی برنامه هایش هر چند با نقشه ودستور اشخاصی به نام هاي مختلف مانند رهبر و رئیس جمهور و شورای نگهبان و سردارها ريخته می شود، ولی در نهایت مجموعه ی دستگاه حکومتی و چرخهای مملکت با شرکت و به دست همان مردم نا راضی مي چرخد و رژيم و سرانش را بر سر کار و حاکم و ظالم را سر پا نگاه می دارد.
پس، در اولین قدم باید همگی مان نارضایتی مان از حکومت را نشان بدهیم و بدین وسیله اولین ضربه را، از ضربه هائی که آنقدر خواهیم زد تا اين حکومت سرنگون شود، به پیکر او زده ایم. چطور ما مردم ساده و بی پناه و اسلحه می توانيم به رژیم مقتدر و تا دندان مسلح ضربه بزنیم؟ چطور مي توانیم با دست خالي این چرخ عظیم را متوقف کنیم؟

براي شروع کار هیچ نیازی نیست که به جنگ با مرکز قدرت رژیم برویم، جنگ مسلحانه نمی کنيم چون مرکز قدرت رژيم است وبهترین راه های مقابله و بيشترین سلاح ها در اختیار آنان است و این کار علاوه بر اینکه عملی نیست در حال حاضر نیازي هم به آن دیده نمي شودو چرخ را هم یکباره نمیتوانیم متوف کنیم، بلکه نخست گردشش را کند تر می کنیم و دانه دانه از سنگ های دیوار را برداشته استحکامش را کم میکنیم تا نوبت خراب کردنش برسد

اولين دارو در نسخه بلند سقوط دیکتاتور عدم همکاری است

بری شروع، هرکدام از ما، تک تک و تا جایی که می توانیم و بدون اینکه خطری برای خود ایجاد کنيم از همکاري با رژیم و اجرای دستورات آن در محل کار در منزل در اجتماع و هر جاي دیگر خودداری کنیم تا روال کارها کند تر شده و مقاصد رژيم و پیشرفت حرکت آن آهسته تر گردد. باید همگی مان در همه کارهای حکومت کارشکنی کنیم. هر کسی باید تا جایی که میسر است کم کاری کند:
· بر سر کارتان حاضر نشوید،
· به بهانه مریضی یا گرفتار خانوادگی و یا سایر بهانه ها مرخصی يکي دوروزه بگیرید
· کارهایتان را يا انجام ندهيد و یا اگر مقدور نیست بطور غلط و یا خیلی کند انجام دهید که نياز به دوباره کاری و اتلاف وقت بیشتری داشته باشد.
· در هیچ مراسم دولتی چه عزای عمومی و مذهبي، چه نماز جمعه، چه اجتماع در مساجد براي سخنرانی، تظاهرات بر علیه این و آن و بزرگداشت فلان و بهمان و بلاخره در هرگونه گرد هم آیي که توسط رژيم و عواملش برنامه ریزی می شود، شرکت نکنيد. بگذاريد خودشان بيايند و گريه کنند و زنده باد و مرده باد بگویند و ببینند دورو برشان را که خالی است و بفهمند که دیگر جائي در میان مردم ندارند و تنهايند.
همین کارهای کوچک و بزرگ، شک و تردید در دل عوامل سرکوب ایجاد کرده به آنها نشان می دهد که روسایشان چقدر بی ارزش و خودشان بدون شرکت ملت تعداد اندکي هستند.
انتخابات از هر نوعي برای ملايان بسیار اهميت دارد، البته نه اینکه پشیزی به انتخاب مردم اهمیت بدهند، چون همانطور که شاهدیم برای رای و عقیده مردم تره هم خرد نمی کنند، ولی برای دستگاه تبلیغاتیشان خوراک تهیه کرده و ادعا می کنند که مردم با شرکت در انتخابات و رای دادن ازرژیم پشتیباني می کنند و و آمار شرکت کنندگان را نشان دولت های خارجی داده و براي خود مشروعیت بين لمللی می خرند و مخالفین شان را نا امید می کنند. پس در هيچ انتخاباتي شرکت نکنید تا به چشم کورشان ببینند و باور کنند که مردم از آنان پشتیبانی نمی کنند
بدانيد که تا به حال هیچکسي بخاطر نداشتن مهر انتخابات در شناسنامه اش از هیچ چیزی محروم نشده است. ولي باز هم اگر مجبور شدید که به پاي صندوق بروید، بجای نام کانديدا ها روي ورقه رای شعار بنویسید تا هنگام خواندن آراء سردرد بگیرند ولي به هیچ روی به کانديدا ها رای ندهید. حتی به آنهائی که فکر می کنيد انسانهای خوبي هستند و لیاقت انتخاب شدن را دارند. چرا؟ اولا اينها هر چقدر هم خوب باشند ( که نیستند) جزو همان چرخ هائی هستند که رژیم را اداره مي کند و هر قدر خوبتر باشند چرخ های حکومت ملایان را بهتر می چرخانند. دوم، مگر در دوره های پیشين به قول خودشان و خودتان به بهترین ها راي ندادید؟ مگر به اصطلاح اصلاح طلبان رئیس جمهور ووزير و وکیل نشدند؟ خوب، در مدت هشت سال چه کار مثبتی برای مملکت و مردم انجام دادند؟ کدام غل و زنجیر را از پاي ملت باز کردند؟ چه اصلاحاتي انجام دادند که دوباره انتخابشان کنیم؟ هر زمان هم که يکي پایش را از گليمش درازتر کرده و خواسته که، براي خالی نبودن عریضه، حرفی زده باشد، خامنه ای و رفسنجاني و شاهرودي و يزدي و ديگران با زدن تو سري خاموشش کرده اند و آن نماینده شجاع از ترس تو سری های بیشتر و از دست دادن پول و مقام خاموش شده و ملتی را که آنان را برای دفاع از حقوقش انتخاب کرده به سادگی فدای راحتي وپول و مقام کرده است.
اصلاح طلب و تند رو و اصولگرا در مهمانی های خانوادگی دور هم به ريش شما ملت خوش باور باند بلند می خندند. اینها همگی با هم برادر و پسر عمو و پسر خاله و داماد و پدر داماد و نوه عمو پدر عروس و بالاخره، به نوعي فاميل هستند و هرگز با خودشان نمی جنگند، بلکه براي حفظ ظاهر، جنگ زرگري به راه انداخته در عمل برای به دست داشتن کامل قدرت، با هم تبانی و ساخت و پاخت میکنند
پس حال که راي شما هیچ اهميتی براي هیچ کسي ندارد و حرف نهائی را رهبر خواهد زد، دیگر چرا بايد نماینده انتخاب کنید؟ انتخاب رئيس جمهور حامی دیکتاتور و آخونديسم چه استفاده اي برای ملت دارد؟ بگذاريد خامنه ای همانگونه که شورای نگهبان و تعيين مصلحت و دیگر آخوند ها را انتخاب کرده خودش هم همانگونه که دیديم رئیس جمهور و نماینده مجلس و شورای شهر و شهردار و بقيه را انتخاب کند و یا عده ای معلوم الحال را با اتوبوس به پاي صندوق ها آورده ازآنها رای فرمایشی بگيرد.
باید شب پيش از انتخابات در باک سوخت آن اتوبوسها آب و ژلاتین و شن و هر چيز مخرب ديگر بریزيم یا موتور ها را دست کاری و خراب کنیم و لاستيک چرخ هايشان را پاره کنيم که روز بعد، اکثرشان فلج شده نتوانند مزد بگیران رابه پای صندوق ها ببرند. نتيجه چيست؟چرخ تبلیغاتی کند تر می شود و حکومت به جاي نشان دادن انبوه راي دهندگان بايد به فتو شاپ روي بياورد.
وظيفه ی هرکدام از ماست که در هیچ انتخاباتی شرکت نکنیم. این ما هستیم که با انتخاب اين اوباش به آنان قدرت حکومت کردن می دهیم، پس انتخاب نکنيم تا قدرتی و اختياری نداده باشیم که بتوانند ادعای مشروعیت نموده، با همان قدرتی که خودمان داده ایم ما را به گلوله ببندند و به زندانمان بیاندازند و به ناموس مان تجاوز کنند.

پایان قسمت دوم
1) نوشته هایی که به اسم افراد منتشر می شود بیانگر نظرات شخصی آنان بوده و گویای مواضع و دیدگاه های سازمان خودرهاگران نمی باشد.