بررسی فرهنگی جامعه ایران – بخش چهارم

بررسی فرهنگی جامعه ایران

پاشا

تابستان ۱۳۹۰

دفتر تولید سازمان خودرهاگران

—————————————————————————-

در جوامع توسعه نیافته، انسان عادت به انطباق خود با جمع را دارد. بعبارتی یک انطباق منفی، یعنی تطبیق فرد در یک جمع، بدون تبادل اطلاعات و مفاهیم و صرفاً با پذیرش همه خصوصیات و ویژگیهائی که یک طایفه به فرد دیکته میکند و به عبارتی یعنی تبعیت کامل از جمع! در این انطباق منفی که در جامعه سنتی ایرانی امری عادی است، جمع پذیری و جمع گریزی نیز تشدید شده و همانگونه که یک فرد سریعاً جذب جمع میشود، سریعاً هم میتواند همه چیز را رها کرده و از آن جدا شود. در این بینش است که معمولاً انسانها شخصیت دوگانه به خود میگیرند و تظاهر به وجود میآید و متعاقباً رفتارهای تزویر و ریا کاری از تولیدات این مکانیسم خواهد بود. به این صورت که با انطباق منفی فرد در یک جمع، به جای شخصیت یک فرد، شخصیت یک طایفه یا یک خانواده اهمیت پیدا نموده و به آن هویت داده میشود و نه به خود فرد. در یک عشیره معمولا” سعی میشود که انسانهای مشابهی تولید شوند و این انسانهای همگون که عادت کرده اند همیشه شرایط جمع را بپذیرند دراین حالت است که به پذیرش هرسیستم استبدادی نیز میتوانند تن دهند چه آن سیستم حکومتی باشد و چه مذهبی.

 جمهوری اسلامی نیز با اطلاع از این اصل مهم و با روی کار آوردن و دادن مسئولیت به این لایه های عقب نگهداشته شده اجتماعی، مزدورانی را از بدنه آن استخراج و به کار گرفته است که از نظر ذهنی و زمینه های فکری آمادگی عملکرد ضد انسانی و ضد اجتماعی را داشته باشند. انسانهای استبداد زده ای که عادت دارند به هر خفتی تن دهند. و اصولاً طراحی ولایت فقیهی از این بستر آماده فکری در ایران نشئت گرفته چرا که حتی در داخل خانواده ها تفکر و اندیشه غالب اندیشه پدرسالارانه است.

سیستم، کاملاً آگاه است که طبقات کنشگر جامعه عمدتاً طبقات پائین جامعه بوده و از همراهی جنوب شهری ها در مبارزات آزادی خواهی مردم در هراس است   « هر چند که اصولاً بافت جنوب شهر تهران با بافت فکری و جمعیتی آن در سال 57 تفاوتهای اساسی یافته وبه کلی دگرگون شده » و با این آگاهی، این طبقه را با برنامه ریزی های صورت گرفته سعی در مهار کردن دارد. با برنامه هائی، مانند تشویق به خشونت انسانی، جلوگیری از توسعه مدنی، طراحی مدارس بصورت ضد آموزش و پرورش بودن، توسعه و گسترش اعتیاد، بزهکاری، تبلیغ غیر مستقیم سکس، ایجاد فرهنگ نفع پرستی و جلوگیری از رشد هرگونه تفکر و یا کار گروهی و جمعی، ایجاد حس نفرت و بدبینی اجتماعی، رودروی قرار دادن مردم در مقابل هم، به جای رودروی قرار گرفتن مردم در مقابل دولت وبصورت فراگیرتر در داخل جامعه ایران برنامه های خاصی را بصورت حساب شده به مورد اجرا قرار میدهد. بعنوان مثال در برخورد با کودکان، کودک آزاری، تنبیه بدنی دانش آموزان، تحقیر و تلقین به بی ارزش بودن آنان که تا درآینده فاقد اعتماد بنفس و عزت نفس انسانی باشند و طبیعتاً با تشدید این رفتار وایجاد عقده های روانی، این رفتارهای ضد اجتماعی، جرم های فردی را درآینده گسترش وسبب خواهد شد و یا درمورد زنان، با ترویج بدرفتاری با آنان، بهره کشی و سلب آزادی های انسانی، تشویق به چند همسری درجامعه، ترویج فساد و نادیده گرفتن شخصیت و ارزشهای انسانی یک زن، و تأمین نکردن امنیت های اجتماعی و اقتصادی آنان، که متعاقب خود روسپیگری و بهره کشی شرعی (صیغه) ، تکدی گری و اعتیاد را بوجود خواهد آورد، اقداماتی را فراهم میآورد که جامعه از خود مشغولی مجالی پیدا نکند تا تفکر آرمانی داشته باشد. و همین وضعیت اخلاقی و روحی است که باعث گسترش بی سابقه اعتیاد و مواد در جامعه شده ومانع از طرح درخواست های متعدد انسانی و فردی تک تک شهروندان میشود تا جمهوری اسلامی به بقاء خود ادامه دهد. وقتی انسانی، آن هم با پیش زمینه های فرهنگی قبیله ای آلوده به بزهکاری میشود، تمامی بالندگی و سرافرازی اش را همراه با  تمامی غرور و شخصیت انسانی و مدنی اش را از دست خواهد داد.

با این شرایط همین انسانهای آلوده و دردمند دیگر توان و انگیزه قیام را نخواهند داشت و با اعتیاد گسترده موجود، درخواست تأمین نیازهای طبیعی آنان که متوجه حکومت است همه به یکباره از بین رفته و صرفاً به تأمین مواد مخدرخود خواهند اندیشید. و مثلث نیازهای انسانی که توسط روانشناسان ترسیم شده، به نقطه واحد خواهد رسید. «یک نیاز فقط!»