تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
این بیت شعر، از سعدی، بیان می کند آن کس که نسبت به درد دیگران بی تفاوت است لایق نام انسان نیست. به عبارت دیگر، انسانیت ما در وجود توجه جدی نسبت جان و حرمت دیگران و نه فقط خودمان، تبلور می آید. اگر ما در قبال درد و رنج دیگری بی اعتناء باشیم، چگونه می توانیم باور داشته باشیم که دارای وجه ممیزه ی بشری، یعنی آگاهی و وجدان، هستیم؟ اگر در وجود کسی این دو عنصر به طور فعال موجود نباشد، چه نمودی از انسانیت را باید در او سراغ گرفت؟ شکل را؟ عاملی که در وجود ما به طور نهادینه انسانیت مان را به یاد می آورد، اخلاق، وجدان و آگاهی است. و همه این ها یک شاخص روشن و دائمی دارد: همدردی. یعنی درد دیگران را درد خویش دانستن؛ ستم وارد شده بر انسان ها را نپذیرفتن و همیشه و به هر قیمت در صدد دفاع از دردمندان بودن.