جوانان، اپوزیسیون را دگرگون می کنند – کورش عرفانی

جوانان، اپوزیسیون را دگرگون می کنند

کورش عرفانی

 

پدیده ها وقتی عمر طولانی دارند که مجهز به سازوکارهای دوام آوردن باشند. این سازو کارها تا زمان ظهور عوامل و شرایط جدید بقای پدیده را تامین می کنند. بر همین اساس، مفهوم قدیمی اپوزیسیون ایرانی نیز موجودیت خود را حفظ کرده است. با آن که این مجموعه، که اپوزیسیون نامیده می شود، در طول سی سال گذشته قادر به انجام کار خارق العاده ای در رابطه با دلیل وجودی خود، یعنی بر انداختن رژیم جمهوری اسلامی، نبوده است، اما هم چنان حضور دارد، با همان عنوان: اپوزیسیون.

آیا از این بابت می توان بر آن ایراد گرفت؟ بلی، می توان هزار و یک ایراد بر عملکرد اپوزیسیون را وارد دانست. آیا سودی هم دارد؟ خیر، به ایرادگیری از اپوزیسیون مشغول بودن سود چندانی ندارد. پس چه باید کرد؟ با این اپوزیسیون در شکل و محتوای کهن خود چه باید کرد؟ نگارنده بر این باورست که اپوزیسیون کنونی توانایی ها و ناتوانی های خود را تا به حال نشان داده است. به نظر می رسد وقتی که اوضاع حساس تر شود، یا اگر در شرایط عمومی مرتبط با کشورمان یک تغییر کیفی روی دهد، ممکن است بخش هایی از همین اپوزیسیون بتوانند نقش بهتر، کارآتر و موثرتری را ایفاء کنند. این به طور قطع روی خواهد داد، زیرا به هر روی رگه هایی از قدرت عمل گرایی و توان سازماندهی در بخشی از اپوزیسیون کنونی موجود است. علاوه بر این، بخش دیگری از اپوزیسیون، که اکثریت آن را تشکیل می دهد، می تواند در تولید ادبیات سیاسی و آگاه سازی و روشنگری مردم نقش داشته باشد.

اما چه باید کرد که اپوزیسیونی قویتر، گسترده تر و پویاتر شکل گیرد و بتواند در عمل به هدف وجودی خویش دست یابد و رژیم کنونی را با یک جنبش مردمی پایین کشیده تا زمینه ی تحولی کیفی را به وجود دارد؟ نیاز به یک نوزایش نسل ها در اپوزیسیون است، یعنی بازسازی نسل های فعالی که به عنوان اپوزیسیون عمل می کنند. عدم تجدید نسل در اپوزیسیون یک واقعیت جمعیت شناختی و جامعه شناختی است که بسیاری از تشکل های سیاسی به طور واضحی از آن رنج می برند. اکثریت فعالان سازمان های سیاسی کسانی هستند که یا پیش از انقلاب یا در همان ابتدای انقلاب به این عرصه پا گذاشته اند و از آن موقع نیز به این کار مشغولند. هر چند که پایداری آنها قابل تحسین است اما بیلان کاری آنها موضوع دیگری است. به دلیل نبود بازسازی نسل فعالان تشکیلاتی، متوسط سنی بازیگران سیاسی بالا رفته است. یعنی اگر رده ی سنی اغلب سیاسی کاران و رهبران تشکل های سیاسی را حدود سی و سه سال پیش، بین 18 تا 35 سال بدانیم اینک این افراد بین 52 تا 68 سال دارند. این رده ی سنی البته به خودی خود منشاء ایرادی نیست، در بسیاری از کشورهای اروپایی، متوسط سنی سیاستمداران حدود 60 سال است. اما باید به ساختار جمعیتی این کشورها و مقایسه ی آن با ساختار جمعیتی ایران نیز توجه کرد. مشکل در مورد اپوزیسیون این است که قرار است با یک جامعه ی دارای بیش از 75 درصد جمعیت زیر 35 سال سروکار داشته باشد.(1) و این در حالی که است که این جوانان، روحیات و ذهنیات آنها به طور فعال در شکل دهی محتوای ارائه شده توسط اپوزیسیون نقشی نداشته و ندارد. در چنین شرایطی تعجب برانگیز نیست که بعد از سی سال تلاش اپوزیسیون، چند جوان از ایران می آیند و با پول وزارت امورخارجه ی آمریکا برنامه ای «شبه سیاسی» به نام «پارازیت» را می سازند که تبدیل به پربیننده ترین برنامه مورد علاقه جوانان در عرصه «سیاسی» می شود و بیش از 750 هزار نفر را در صفحه ی فیسبوک خود جمع می کند. (2) این مثال کوچک حکایت از اهمیت داشتن حضور محتوای جوان پسند دارد. این واژه به طور لزوم و چنان چه در مثال «پارازیت» صادق است، به معنی کاهش کیفی سطح بحث و مطالب نیست- یا بهتر است بگوییم می تواند نباشد-، بلکه، یک نوع روزآمدکردن گفتمان سیاسی اپوزیسیون است بنا بر ویژگی های فرهنگی و واقعیت های اجتماعی امروز ایران و آن چه نسل جوان درک می کند و به آن علاقه مند است. روایتی که بی شک از انقلابی گری آرمان گرایانه ی نسل جوان دهه های 40 و 50 خورشیدی متفاوت است. این تفاوت را به معنای ارزشی در نظر نگیریم، بلکه وجه فنی و محتوایی آن را مورد دقت قرار دهیم.

اما بد نیست این را یک رابطه ی یک طرفه ندانیم. یعنی تمام اشکال را متوجه فعالان سیاسی قدیمی اپوزیسیون ندانیم. جوان ها نیز به سهم خود باید شرکت پذیری در امر سیاسی داشته باشند و با حضور فعال خویش در این تشکل های سیاسی به جوان شدن لایه های پایینی، بعد میانی و در نهایت بالایی این سازمان ها یاری رسانند. لیکن ممکن است این کار برای بسیاری از جوانان، به درست یا به غلط، ناممکن یا بسیار دشوار جلوه کند. ممکن است که ساختارهای منجمد و یا باورهای خشک برخی از این سازمان ها و گروه ها و یا تفاوت فرهنگی نسل ها و مشکلات ارتباطاتی راه را برای جذب اندیشه های جوانانی که به تشکل های اپوزیسیون می پیوندند بسته باشند.در این صورت چاره چیست؟ آیا باید اپوزیسیون را مجموعه ای بدانیم که به دلیل عدم بازسازی جمعیتی خویش و بندهای درونی محتوای تحول نیافته یا به روز نشده ی خود، محکوم به فناست؟

نگارنده بر این باورست که اینک، بعد از سی و سه سال که از انقلاب می گذرد، وقت آن است که جوانان وارد اپوزیسیون شوند، نه فقط و به طور لزوم به عنوان فرد در درون ساختارهای سیاسی قدیمی، بلکه به عنوان تشکل هایی نو که توسط جوانان و با فکر و اندیشه ای نوین بنیان گذاشته شده باشند. متولدین سال 1358 اینک سی و دو سال دارند و این یعنی اینک، نسل 20 تا 30 ساله ای هستند که فرایند اجتماعی شدن خویش را به طور کامل در جامعه ی بعد از انقلاب ایران طی کرده اند و بر جزییات، خصلت ها، خصوصیت ها، مکانیزم ها و واقعیت های چند بعدی و پیچیده ی آن جامعه، آن گونه که هست، مسلط هستند، آنها را می شناسند، خود برخاسته از آنهایند و در آن جامعه زندگی کرده یا می کنند. این جوان ها می توانند به تدریج، دخالت در سرنوشت خویش را از حرکت های پراکنده و احساسی و اعتراضی صرف درآورند و آن را به شکل سازمان یافته ی خود هدایت کنند. یعنی با ایجاد تشکل های سیاسی به معنای خاص کلمه. با ایجاد حزب و سازمان سیاسی که بنیان گذاران آن، چرا که نه، به تمامی از نسل های بعد از انقلاب هستند. به طور علنی در خارج از کشور و به طور غیر علنی در داخل کشور.

نسل جوان نباید اجازه دهد که عمر و آینده ی خود و نسل های بعد از او در یک گره ی تاریخی اسیر شود؛ یک جنگ به بن بست رسیده میان رژیمی که نمی تواند اپوزیسیون خود را از بین ببرد و اپوزیسیونی که نمی تواند رژیم ضد خود را ازمیان بردارد. این یک نوعی حالت قفل تاریخی است که سی سال دوام آورده و اگر شرایط به واسطه ی پارامترهای بیرونی، مانند جنگ و حمله نظامی، زیر ورو نشود بعید است که از دل این معادله ی رژیم ضعیف و اپوزیسیون ضعیف تر، چیزی بیرون آید. حتی اگر هم این نبرد به یک تعیین تکلیف نهایی منجر شود و بخش کنشگر اپوزیسیون فعلی موفق شود به شکلی رژیم را از میان برد، جایگزین آن، چون از دل همین اپوزیسیون کهن بیرون می آید، نمی تواند به طور لزوم تامین کننده همه ی آن نوین گرایی و پویایی باشد که نسل جوان انتظار دارد. به همین دلیل بد نیست این توصیه را به جوانان کنیم که اگر می خواهند فردایی روشن داشته باشند باید در سرنوشت خویش به صورت فعال و سازمان یافته شرکت کنند. یعنی، در قالب تشکل های اجتماعی، صنفی، فرهنگی و بخصوص سیاسی. باید در صحنه ی سیاسی توان آن را داشته باشند که به نمایندگی از نسل خویش، به نمایندگی از چنده ده میلیون نفر از اعضای جامعه، از حقوق و خواست های خود به صورت سازمان یافته دفاع کنند. هم امروز و هم فردا.

**

1-  جمعيت جوان كشور در ميانگين سني 29-20 سال در سال 89 بيشترين ميزان يعني حدودا 17  ميليون و 800 هزار نفر است. درباره ی سرشماری سال 1390 ناظمي اردکاني با بيان اينکه  51 درصد جمعيت کشور را مردان تشکيل مي دهند، جمعيت زير هفت سال کشور را نيز هفت ميليون و  600 هزار نفر برشمرد و گفت:35/4 ميليون نفر جمعيت کشور را جوانان زير  24 سال تشکيل مي دهند و جمعيت بيش از  65 سال کشور  3/6 ميليون نفر است. http://www.mardomsalari.com/template1/News.aspx?NID=114400

2- http://www.facebook.com/parazitparazit

www.korosherfani.com

19 November 2011

منبع: سايت ديدگاه