خودرهاگران: آزادی را جزیی جدایی ناپذیر از هستی انسانی دانستن

  1. به محض باور به این که می توانیم آزاد زندگی کنیم آزادی ما آغاز می شود
  2. آزادی نخست در درون ما به عنوان یک ضرورت غیرقابل گذشت مطرح می شود و بعد در بیرون متحقق می شود
  3. انتظار آزادی را از جانب دیگران داشتن یعنی خو گرفتن به در بند زیستن
  4. آزادی را جزیی جدایی ناپذیر از هستی انسانی دانستن از ما انسان می سازد
  5. جامعه ای که آزادی را به سان یک نیاز اجتماعی مطرح سازد به سوی کسب آن پیش می رود
  6. سازمان خودرهاگران با باور به ضرورت آزادمنشی ایرانیان برای کسب آزادی به همگان سفارش می کند که آزادگی را در رفتار و گفتار روزانه و اجتماعی خویش دخالت دهند تا اثرات مثبت و سازنده آن در مسیر رهایی جامعه به کار گیرد

1 Comment

  1. آزادی وآزادگی
    گرچه آزادی بود مطلوب خلق این جهان
    وزبرای وصل او مشتاق باشند مردمان
    گر که با آزادگی توام نباشد هیچ نیست
    فرق بسیار است بین این دو ازدید مِهان
    یک نفرآزاده گر دربند باشد درعوض
    اوبُوَد آزاد از آز ونیازات کلان
    هم زخشم وکینه وترس وخرافات ودگر
    وزپلشتی ها که باشند دون شان آدمان
    درمقابل یک نفرآزاد بینی غالبا
    جمله آزاد است درکاری که خواهد هرزمان
    هرکجایی را که میلش خواهد او آنجا رود
    یا که آزادی ورا باشد به فعل وگفتمان
    یا بسان جانور هرگونه خواهد می زیَد
    اینچنین موجود “دربند” است آزادش مخوان
    اوبُوَد دربند دیوخشم وهم آز ونیاز
    یا اسیر ترس ازنوعی که باشد درمیان
    آنچنان جعل وخرافه گشته باجانش عجین
    گشته بی چون وچرا تسلیم جزئیات آن
    خود همه بند ورَسَن برپای جانش بسته است
    کرده زندانی روانش خودشده زندانبان
    هرکه دربند هوای نفس شد آزاد نیست
    گرچه باشد عضوکشورهای آزاد جهان
    گربه شهنامه ببینی واژه آزاده خو
    سروآزاده” دگر “آزاده فکر “آزادگان
    بوده است منظورایشان مردم ایرانزمین
    یاکه مردان بزرگ ازتیره ایرانیان
    گرچه آزادی عزیزاست وگرامی بهرما
    (مهرآیین ) خواهد آن آزادگی را توامان

Comments are closed.