راهنمایی تشخیص جایگزین واقعی

منتسکیو می گوید: «برای این که یک رژیم سقوط کند به دو چیز نیاز است: نخست آن که آن رژیم قادر به ادامه ی حیات نباشد و دیگر آن کسی بیاید آن را جایگزین کند.»

  • به عبارت دیگر تا زمانی که رژیمی دارای یک جایگزین نباشد سقوط نمی کند، حتی اگر دچار فروپاشی شود.
  • برای آن که فروپاشی به سرنگونی ختم شود نیاز به جایگزین می باشد.
  • جایگزین مجموعه است که توان آن را دارد حضور و اراده ی خود را به رژیم حاکم تحمیل کند و آن را کنار بزند.
  • برای این منظور جایگزین نیاز به قدرت دارد.
  • باز همان منتسکیو است که می گوید: «تنها قدرت است که می تواند جلوی قدرت را بگیرد.»

برای این منظور هر آلترناتیوی نیاز به نیرو و قدرت دارد. نیرو، توان بالقوه است و قدرت، توان بالفعل.

برای سرنگون سازی نیاز به قدرت می باشد. یعنی اگر شما در میان کسانی که توانشان فقط به صورت بالقوه مطرح است محبوبیت و مشروعیت دارید فاقد قدرت هستید. وقتی قدرت دارید که بخشی از این افراد به طور عملی و بالفعل دست به کار شوند.

آلترناتیو یا جایگزین تشکلی است که 1) در میان نیروهای اجتماعی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار است و 2) توان تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت را دارد.

یعنی هم مردم او را قبول دارند و هم این که عده ای از این مردم بنا به خواست آلترناتیو حاضرند به صحنه وارد شوند رژیم حاکم را پایین بکشند.

اما برای این که این تحول نیرو به قدرت، یعنی گذر از توان بالقوه به بالفعل، انجام پذیرد جمع آرزومند جایگزینی باید بتواند راهکار لازم برای این کار را ارائه دهد. پس آلترناتیو نیرویی است که چون راهکار لازم برای تبدیل نیرو به قدرت را دارد شانس کنار زدن رژیم و کسب قدرت را دارد می تواند به طور عملی برود و قدرت سیاسی را کسب کند.

به عبارت دیگر:

 1) بدون داشتن مقبولیت و مشروعیت در میان نیروهای اجتماعی هیچ جمعی نمی تواند به آلترناتیو تبدیل شود.

 2) بدون قابلیت عملی در تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت عملیاتی یک جمع به آلترناتیو تبدیل نمی شود.

3) اگر قدرت عملیاتی بسیج شده برای سرنگونی رژیم و کسب قدرت کافی نباشد آن جمع نمی تواند یک آلترناتیو به معنای جایگزین باشد.

پس مراحل کار چنین است:

1)   یک جمع باید وجود داشته باشد.

2)   این جمع باید در میان مردم مشروعیت کسب کند.

3)   در بین توده هایی که برای او مشروعیت قائل هستند قادر به بسیج نیرو و تشکیل قدرت اجرایی باشد.

4)   این قدرت باید به اندازه ی کافی باشد تا رژیم حاکم را پایین بکشد و جایگزین آن شود.

این مسیر کار است. در نظر داشته باشیم دو سری از عوامل سبب می شود که این مراحل با این مرحله بندی آغاز نشود.

1)   اختلافات رفتاری و اخلاقی و ارتباطاتی میان تشکل ها و شخصیت های سیاسی که پیش شرط لازم برای آغاز تلاش در این مسیر طولانی است.

2)   تفاوت جایگاه های هر یک از این تشکل ها در مسیر فوق. به این معنی که برخی تازه می خواهند جمعی را تشکیل دهند، بعضی به صورت جمع هستند، برخی دیگر مدتهاست به کسب مشروعیت مشغول بوده اند، بعضی دیگر حتی قدرت اجرایی دارند. هر یک از این ها خود را نسبت به دیگری خیلی عقب یا جلو می دانند و بنابراین کار را برای انجام آسان نمی بینند.

به این دو اشکال باید تنوع عظیم فکری، ایدئولوژیک، عقیدتی، دیدگاهی و… را اضافه کرد. آن هم برای اپوزیسیونی که فقط سابقه ی قربانی استبداد بودن را با خود دارد و با فرهنگ دمکراتیک آشنا نیست.

پس چاره ی کار چیست؟

نباید در تلاش برای نزدیک سازی نیروهای ناهمگون و دارای جایگاه های مختلف در این مسیر بود. این ها نمی توانند به طور غیراجباری و اختیاری در یک جمع قرار گیرند. به همین دلیل به تلاش بیهوده برای ایجاد این جمع ناهماهنگ باید خاتمه داد. هر جمعی، هر چند کوچک می تواند با رعایت تقدم و تاخر در مراحل گفته شده در مسیر فوق تلاش و به کار خویش تداوم بخشد. در راه، به فراخور رشد طبیعی خود این جمع می تواند با سایر جمع های همسو و کمابیش هم مرحله پیوند بخورن و همگی توان خویش را روی هم بریزند.

بنابراین در اپوزیسیون ایرانی هر نیرویی که بخواهد به طور واقعی، و نه در حرف و آرزو، جایگزین شود باید

1)   میان مردم کسب مشروعیت کند.

2)   قدرت سازماندهی بخش از مردم را برای عملیات براندازی داشته باشد.

3)   این عملیات را با موفقیت رهبری کند تا به نتیجه برسد.

راه برای همه مشخص است. این گوی و این میدان…

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*