سندیکالیسم در ایران – بخش نهم

سندیکالیسم در ایران – بخش نهم

فرهنگ قاسمی

کارگران ایرانی مقیم باکو حتی به سال ۱۹۱۴ میلادی در تظاهرات خیابانی پر حرارت علیه جنگ امپریالیستی شرکت جستند. به سال ۱۹۱۶ میلادی گروهی از کارگران ایرانی با گرایش‌های بلشویکی با نفی حزب سوسیال دموکرات، مدتی طولانی به کار مستقل در میان توده‌های پرولتری باکو که اکثرشان ایرانی‌اند، پرداختند. پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ میلادی این گروه رشد یافته، نفوذ آن در میان توده‌های کارگری افزایش پیدا کرد…


شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران (شمسکا) ۱۳۰۴ – ۱۳۰۰ شمسی (۱۹۲۵ – ۱۹۲۱ میلادی)

نقش حزب عدالت 

در سال ۱۲۹۵ شمسی (فوریه ۱۹۱۷ میلادی) عده‌ای از کارگران ایرانی در باکو، حزب عدالت را تشکیل دادند. مؤسسین آن عده‌ای از سوسیال دموکرات‌ها بودند که در حزب بلشویک روسیه فعالیت داشتند. از جمله میتوان از «حیدرخان عمواوغلو»، «آوتیس سلطان‌زاده» و «غفارزاده» نام برد.

حزب عدالت در میان کارگران ایرانی نفوذ فراوانی پیدا کرد و در تأسیسات معدنی و نفتی روسیه بسیاری از کارگران ایرانی را به خود جلب کرد و هسته‌هائی بوجود آورد که بعداً در مبارزات اجتماعی در این مناطق تأثیر گذاردند. قفقاز و عشق‌آباد و تاشکند از عمده‌ترین این مناطق بودند. این حزب در حقیقت با افکار و عقاید خود از کارگران طرفداری میکرد. همانطوریکه در مباحث قبلی گفته شد، کارگران ایرانی خارج از کشور را به دو گروه میتوان تقسیم کرد. یکی کارگرانی که بطور دائم کار می کردند و در این مراکز سکنی گزیده بودند و دیگری آنهائی که بطور فصلی در روسیه کار می کردند و مرتباً بین روسیه و ایران در رفت و آمد بودند. گروه دوم در تحول اجتماعی ایران تأثیر بسزائی نهادند. کارگران ایرانی در منطقه بادکوبه نفوذ و قدرت فراوانی داشتند. آنها در جنگ‌های ضد عثمانی و انگلیس شرکت می جستند و در زدوخوردی که در این سالها در بادکوبه اتفاق افتاد، ۱۰۰ نفر از کارگران ایرانی کشته و ۹۵ نفر زخمی می شوند.

در اوائل سال ۱۲۹۷ شمسی (ماه فروردین) بعلت مخالفت کارگران ایرانی با حکومت وقت ایران و در ازای شدت‌عمل‌هائی که قزاق‌ها در مبارزات کارگری داخل ایران انجام داده بودند گروهی از کارگران ایرانی شاغل در صنایع ” بادکوبه ” دست به اشغال کنسولگری ایران در این شهر زدند. حزب عدالت در این عملیات دست داشته است.

«سلطان‌زاده» در یکی از مقالات خود درباره فعالیت حزب عدالت – حزب کمونیست بعدی – در بین کارگران روسیه چنین می نویسد: ما علاوه بر کار در ایران، فعالیت وسیعی در بین کارگران ایرانی مقیم آذربایجان (شوروی)، داغستان و ترکستان انجام میدهیم. ما با سازمان‌دادن کارگران ایرانی در این سرزمین‌ها هدفی دوگانه را تعقیب می کنیم، از یکسو از طریق کلاس‌های حزبی کارگران فعال را آماده می سازیم و از سوی دیگر داوطلبین را به سوی خود جلب کرده اعضای حزبی را برای مقاصد نظامی بسیج می کنیم. در این سرزمین‌ها، سازمان‌های ما از نزدیک با سلول‌های حزب کمونیست روسیه همکاری می کنند.[i]

در همین ایام حزب عدالت عده‌ای از کارگران خود را به ایران می فرستد تا سلولهای مبارزات کارگری را بوجود آورند. مهمترین این شهرها عبارتند از: زنجان، قزوین، خلخال، مرند، اردبیل، مسجد سلیمان. همانطوری که می بینیم دیگر تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که در این سالها در سایه انقلاب مشروطیت در ایران در جریان بود، زمینه‌های رشد سندیکاهای کارگری را فراهم می سازد.

«سلطان‌زاده» در این باره چنین می نویسد: کارگران ایرانی مقیم باکو حتی به سال ۱۹۱۴ میلادی در تظاهرات خیابانی پر حرارت علیه جنگ امپریالیستی شرکت جستند. به سال ۱۹۱۶ میلادی گروهی از کارگران ایرانی با گرایش‌های بلشویکی با نفی حزب سوسیال دموکرات، مدتی طولانی به کار مستقل در میان توده‌های پرولتری باکو که اکثرشان ایرانی‌اند، پرداختند. پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ میلادی این گروه رشد یافته، نفوذ آن در میان توده‌های کارگری افزایش پیدا کرد. در عین حال کار بزرگی در خود ایران انجام می گرفت و اغلب بهترین کارگران برای تبلیغ و سازماندهی به آنجا فرستاده می شدند. بسیاری از آنان هم‌اکنون در زندان‌های تهران، قزوین و دیگر شهرها زندانی‌اند. بسیاری را انگلیسی‌ها یا به هندوستان تبعید کردند یا به راحتی تیرباران کرده‌اند. سال گذشته در رشت یکی از بهترین رهبران ما، رفیق «غفارزاده»، الهام‌بخش و سازمان‌دهنده بزرگ حزب کمونیست ایران را تیرباران کردند. دو ماه قبل به هنگام اشغال اردبیل از طرف انقلابیون ایران، هفده نفر از رفقای فعال ما از زندان آزاد شدند، چند تن از اینان بیش از یکسال در زندان بسر می بردند.[ii]

تشکیل شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران

عده‌ای از ایرانیان عضو حزب عدالت که در انترناسیونال سوم شرکت داشتند در روز ۲۳ ژوئن ۱۹۲۰ در شهر انزلی نخستین کنگره خود را تشکیل دادند و نام این حزب را به حزب کمونیست ایران تغییر دادند.[iii] تعداد نمایندگان شرکت کننده در نخستین کنگره بنا به قول «سلطان‌زاده» ۴۸ نفر بود که از نقاط مختلف جمع شده بودند.

” در میان آنان نمایندگان کمونیست‌های ایرانی مقیم ترکستان و قفقاز نیز حضور داشتند. نمایندگان عمدتاً از کارگران و دهقانان بودند و روشنفکران زیادی در میان آنان نبودند، اما غالب نمایندگان بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال در جنبش ایران شرکت داشتند.”[iv]

حزب کمونیست ایران کمی بعداز شروع فعالیت به سه جناح تقسیم می شود. یکی جناح انترناسیونالیست‌ معتقد به انقلاب کاملاً کمونیستی بود که بوسیله تئوریسین مشهور «سلطان‌زاده» رهبری می گردید؛ یک جناح مدافع انقلاب سوسیالیستی و جناح سوم طرفدار انقلاب بورژوا دموکراتیک بود که بوسیله «حیدرخان عمواوغلی» و «ابوکوف» (یاران دوران کودکی استالین) رهبری می شد.[v] در کنگره نخست، تفکر غالب، تفکر «سلطان‌زاده» بود که اکثریت پیدا می کند. این کنگره درباره تشکیل سازمان‌های سندیکائی هیچ مصوبه‌ای ندارد.

زیرا حزب کمونیست در این دوره معتقد به انقلاب و در دست گرفتن قدرت از طریق عملیات نظامی و جنگ و ” انقلاب کاملاً کمونیستی ” است. در برنامه با ” پیشنهادات حتمی‌الاجرا “، از مسلح‌کردن دهقانان سخن گفته می شود و به کارهای دموکراتیک و دادن آگاهی و مبارزات اجتماعی اهمیتی نمی دهند. بالطبع تشکیلات سندیکائی نیز نمی توانسته از این امر مستثنی شود، پس بدون اهمیت جلوه داده شده و مورد توجه قرار نمی یرد. مدافع این تز «سلطان‌زاده» می باشد. همانطوری که گفتیم او در نخستین کنگره حزب عدالت (کمونیست) اکثریت آراء را بدست می آورد. او معتقد است در ایران که بیش از ده سال یا بیشتر تجربه پشت سر گذاشته و قدرت حاکمه را در دست دارد (منظورش گیلان است. ف.ق) نباید از جنبش بورژوا دموکراتیک حمایت کرد، چنین حمایتی توده‌ها را به دامن ضدانقلاب خواهد انداخت. در اینجا (ایران، ف.ق)، در مقایسه با جنبش‌های بورژوا دموکراتیک مساله عبارتست از انجام و حفظ انقلاب کاملاً کمونیستی. هر قضاوت دیگری در این زمینه می تواند نتایج تأسف‌انگیزی به بار آورد.” چنین تزی اگر متکی بر داده‌های جامعه ایران می بود، بدون تردید ارائه نمی شد.[vi]

گذشت زمان نشان داد که در شرائط انقلاب، ایران آن روز تنها میتوانست با اتکاء به مبارزات ملی و دموکراتیک به مرحله سوسیالیستی نزدیک شود. زیرا بدون تدارک پایه‌های مادی و سیاسی و فرهنگی و فنی و ایجاد محمل‌های اجتماعی (از آنجمله سندیکاها و احزاب و روزنامه‌ها … ) انقلاب سوسیالیستی حرفی بیش نیست و به دیکتاتوری محض می انجامد.

جناح دیگری در داخل حزب کمونیست وجود داشت که توسط «حیدرخان عمواوغلی» رهبری می شد که از انقلاب سیاسی و تدارک قیام مسلحانه، تبلیغات در جرائد، تبلیغات فوری برای تجدید سازمان سندیکاهای صنفی، تشکل کارگران، آگاهی طبقاتی و … گفتگو می کند. این جناح اعتقاد به جنبش بورژوا دموکراتیک دارد. در این باره سندی در ژوئن ۱۹۲۰ به امضاء «عمواوغلی» انتشار یافته است.[vii]

بالاخره بعداز کشمکش‌های زیاد در داخل حزب، کنگره خلق‌های مشرق زمین، تزهای «حیدرخان» را تأئید میکند، رهبری حزب بدست وی می افتد.

اما با فراهم‌آمدن زمینه‌های قرارداد ۱۹۲۱ و سازش دو قدرت، به آرمان گیلان سوسیالیستی که مبتنی بر دموکراسی شورائی است، توسط انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی خیانت می شود، سرکوب نهضت جنگل بوسیله «رضا خان» تحقق می یابد.

قوای ارتش سرخ که قول حمایت از نهضت جنگل را داده بود خود را عقب می کشد. بعداز شکست، حزب عدالت مجبور می شود همه نیروهای خود را از شمال به داخل کشور گسیل دارد و به کار دموکراتیک و مبارزات سیاسی و بوجود آوردن تشکیلات سندیکائی در داخل کشور بپردازد.

کیفیت کار و فعالیت کلاً تفاوت پیدا کرده و فعالین به تشکیل هسته‌های سندیکائی و کارگری در داخل کارخانه‌ها می پردازند. در اینجاست که شرائط بهداشت و ایمنی کارخانه، ساعات کار کارگر، دستمزد و … مسائلی که در کنگره نخست به هیچ‌وجه مطرح نبودند، بعنوان مسائل روز عنوان می شوند.

آنچه مسلم است حزب کمونیست ایران (عدالت) در تشکیل شورای مرکزی کارگران ایران نقش مهمی داشته است. اگر چه سندی نیست که ثابت کند «سیدمحمد دهگان» دبیر شورا عضو حزب بوده، حال آنکه خواهیم دید او با بین‌الملل سندیکاهای سرخ بطور تشکیلاتی همکاری می کرده است.

در سال ۱۹۲۲ بود که سازمان واحدی بوجود آمد تا بتواند سندیکاهای مختلف کشور را در یک مرکز متحد و هماهنگ سازد. این سازمان کارگری ” شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران ” نامیده شد که برای سهولت در خواندن و نوشتن از این به بعد آنرا ” شمسکا ” تلخیص می کنیم.

” شمسکا ” با مشارکت ۹ سندیکا تأسیس یافت. این سندیکاها عبارت بودند از: سندیکای کارگران چاپخانه‌ها، سندیکای کارگران داروخانه‌ها، سندیکای کارگران کفاش، سندیکای کارگران گرمابه‌ها، سندیکای کارگران ساختمانی، سندیکای کارگران شهرداری‌ها، سندیکای کارگران دوزندگی‌‌ها، سندیکای کارگران پارچه‌بافان، کارکنان پست و تلگراف.[viii]

” شمسکا ” مرکب از نمایندگان این سندیکاها و هر سندیکا سه نماینده به شورا فرستاده بود. ” شمسکا ” وظیفه یافت ” اتحادیه‌های کارگری را رهبری کرده و کارگران را آموزش بدهد و اتحادیه‌های جدید بوجود آورد.”[ix]

کمتر از سه سال از تأسیس ” شمسکا ” نمی گذشت که بیش از ۸ هزار عضو پیدا کرد.[x] «ایران دوست» تعداد اعضاء ” شمسکا ” را ۸۲۵۰ نفر ذکر می کند.[xi] «سلطان‌زاده» می نویسد:” در آغاز سال ۱۹۲۲ میلادی ده سندیکا با ده هزار عضو کارگر، یعنی ۲۰% از کل کارگران در شورای سندیکائی عضویت داشتند. به غیر از سندیکای فوق‌الذکر، چندین سازمان کارگری دیگر نیز در شرف تشکیل بودند، مانند سندیکای دواسازان و کارگران تراموا و غیره… [xii]

اعلامیه‌ای از سندیکای دواسازان بدست آمده که جا دارد با توجه به محتوای این اعلامیه گفته شود، در این زمان سندیکای داروسازان بیشتر به مسائل تهییجی و به حرکت در آوردن نیروی کارگر و آگاه‌ساختن آنها نسبت به مبارزه می پردازد. در این اعلامیه از ” حضرت احدیت ” یاد می کند و در عین حال کارگران را به مبارزه علیه اشرافیت فرا می خواند. متن اعلامیه ” اتحادیه دواسازان تهران ” به نقل از روزنامه کار به تاریخ ۲۷ حمل (فروردین ۱۳۰۲ شمسی) در زیر می آید:

” رفقای رنجبر، قرن بیستم است. ارکان عالم سرمایه‌داری که سبب محو حکومات اشرافی است در اقطار عالم از نهضت خشم توده کارگری مرتعش و متزلزل است؛ (عن)قریب محو و فناست. سپس(فریاد) قیام رنجبران دورترین قبایل به مهد تمدن در فضای عالم طنین‌انداز است.

چهره‌های عبوس رنجبران، سپاه سودان در مقابل صور غماز سرمایه‌داران سفید منعکس، پنجه‌های ضخیم آنان برای گرفتن گریبان‌های آلوده به منازعات در اروپا، (با) قدم‌های برق(آسا) به سوی مقصود روانند.

ای شما، شما ای کارگران و رنجبران و توده حقیقی ملت، ایران شما، ای فرزندان قاعدین تمدن، هنوز در بستر غفلت خجلت‌بار خویش غنوده و جایگاه مردان کار را به کسالت و کثافت آلودید. سر از خواب غفلت بردارید و دیده بگشائید، نظری به صحنه گیتی افکنید. جنبش اقدام عالم را بنگرید. صیحه دعوت کارگران و رنجبران عالم را به سوی رضوان اتحاد و اتفاق بشنوید. برخیزید و با قدم‌های رسا به سوی آن دعوت بشتابید. دست‌های مردانه را برای رفاقت به جانب توده رنجبران دنیا با روی‌های بشاش و قلب‌های سرشار از محبت دراز کنید و بکوشید تا به دومین مرحله انسانی داخل شوید؛ عظمه به زبان پیغمبران و مظاهر مقدسه‌اش شما را ودیعه خویش خوانده و شما از نتیجه تکاهل آن صنعت زیبا را بر قامت خویش نارسا کرده و از شدت تغافل آن عزت بی‌پایان را از خود سلب نمودید.

رفقای کارگر، کار و زحمت شما که سبب حقیقی تشکیلات اقدام بشری است، شما را به یادگاری حضرت احدیت مفتخر نموده و شما قدر خود را ندانستید؛ از کثرت جهل مقدرات خود را به دست آنهائی که از دست‌رنج شما دارای خزائن و قصور شدادی شدند، سپردید. رفقای زحمتکش، راه نجات برای شما متصور نیست جز آن که زمام پارلمان را در کف گرفته و صندلی‌های وکالت مجلس را به جنس خود بسپارید.

رفقای رنجبر، بیدار باشید که دست‌های اشرافی با صورت‌های عجیبی و غریب برای سلب‌کردن آزادی شما در کار فریب‌دادن شما می باشد. فریب آن ریزه‌خواران اشراف را نخورید. و برای کندن ریشه خویشتن به دست خود تیشه نزنید. رفقای کارگر، مملکت شما جز بدست شما آباد نخواهد شد. استقلال جز به جان‌بازی باقی نخواهد ماند. معارف جز به همت شما توسعه نخواهد یافت. امنیت جز در حکومت شما صورت خارجی نخواهد داشت. شرافت، قومیت و ناموس ملیت جز در کف شما محفوظ نخواهد ماند. بیدار شوید و وقت خود را به غفلت نگذرانید.[xiii]

ساختار ” شمسکا “

با اینکه درباره چگونگی تشکیلات این مرکز سندیکائی و ساختار آنها اطلاعات زیادی در دست نداریم، اما براساس مدارک و اسناد موجود می توان به این نتیجه رسید که سندیکاهای تشکیل دهنده شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران، سندیکاهای پیشه‌ و صنعت بودند. یعنی کارگران هر کارخانه یا هر صنف و یا صنعت دور هم جمع می شدند و سندیکای یک کارخانه، مثل سندیکای کارگران کارخانه پارچه‌بافی تهران را تشکیل می دادند. در مورد اصناف مثلاً، صنف خیاط‌ها که چون خیاطی‌های بزرگ وجود نداشت چند خیاط کوچک یا کارگران چند خیاط‌خانه در مرکز واحدی متشکل شده سندیکای کارگران خیاط را تشکیل می دادند. در همین مورد یعنی درباره سندیکاهای اصناف باید یادآوری نمود، سندیکای نانواهای تافتونی یکی از سندیکاهای مهم و پرکار این دوره به حساب می رفت.

در مورد صنعت معمولاً ساختار سندیکا به این ترتیب بود که نمایندگان کارگران چندین کارخانه تولیدی مشابه که هرکدام سندیکای خود را داشتند دور هم جمع می شدند و سندیکای صنعت مخصوصی را تشکیل می دادند. بعلت عدم ازدیاد کارخانه‌ها و عدم رشد کافی صنایع از یکسو و رشدنیافتگی سندیکاها، سندیکاهای صنعت را کمتر می توانیم ببینیم. مثلاً در پارچه‌بافی وجود داشتند، در تهران و اصفهان و … در قالی‌بافی وجود داشتند، در مشهد، کرمان و تبریز که سندیکاهای مشهد از همه قوی‌تر بودند. سندیکای صنعت نفت که از نظر ساختار و روابط داخلی سازمان سندیکائی دقیقاً یک سندیکای صنعتی بود، کارگران کارگاه‌های گوناگون را در خود متشکل ساخته بود. اما سندیکاهای صنعت موقعی می توانند از قدرت واقعی برخوردار باشند که بتوانند در سطح یک شهر، یک استان و بالاخره در سطح کل کشور خود را متشکل سازند. در چنین شرائطی است که قادرند با اعتصابات یا مذاکرات به مسائل فنی و تکنیکی و شرائط کار کارخانه ( زیرا همه کارگران کم و بیش دارای شرائط مشابه هستند) بپردازند و آنگاه می توانند مسائل اقتصادی خود را در رابطه با تولیدات خود مطرح ساخته برایش مبارزه کنند. بطور مثال بالابردن دستمزد واحد تولید، در موردی که براساس واحد تولید است، دستمزد میتواند در همه کارگاه‌های یک صنعت قیمت واحدی داشته باشد.

برای اینکه با چگونگی تشکیل سندیکاها چه در کارخانه، چه در صنف و پیشه، و چه در صنعت آشنا شویم و یا ایده و نظری در این باره بدست آوریم، خاطرات یک کارگر پارچه‌بافی را از وقتی که انگیزش تشکیل سندیکا در او بوجود می آید تا موقعی که سندیکا تشکیل می شود، در ذیل نقل می کنیم. در این جا نقش «سیدمحمد دهگان» در کار تشکیلاتی ” شمسکا ” روشن می گردد.

” (… ) سال ۱۳۰۰ شمسی زمستانش سخت، در نوروز هم برف زیادی بارید. در این زمستان طولانی بیکار بودیم و هرچند نفر در گوشه یکی از قهوه‌خانه‌ها خزیده بودیم. ایام عید از طرف مباشر قشون، پارچه تابستانی را بیشتر از سال‌های پیش خواستند. صاحب کار‌ها بسراغ کارگران آمدند. در اثنای زمستان گذشته در قهوه‌خانه محل رفیقی پیدا کرده بودیم نامش «احمد لامع» و از کارگران مطابع تهران بود. می گفت، ما اتحادیه داریم – روزنامه حقیقت ارگان ماست؛ مدیر روزنامه حقیقت هم مدیر اتحادیه ماست. از حقوق کارگران دفاع می کند. مقاصد و حوائج ما را مجاناً در روزنامه می نویسد. هریک از صاحبان مطابع در حق کارگران تعدی یا اجحاف کند بدستور اتحادیه کارش را تعطیل می کنیم. گارسه‌ها را می ریزیم، در مطبعه را می بندیم. – بر اثر اتحاد هیچیک از کارگران بیکار هم بجای کارگرانی که اعتصاب کرده‌اند، مشغول کار نمی شوند. بالاخره صاحب کار اجباراً به اتحادیه حاضر می شود؛ پیشنهادات کارگران را قبول و تعهد می نماید، مزد روزهای اعتصاب را می دهد، آنوقت فاتحانه مشغول کار می شویم.

خلاصه رفیق ما بقدری از محسنات اتحادیه و روزنامه حقیقت توصیف کرد که ما عاشق اتحادیه شدیم. او گفت، من حاضرم اگر شما مایل به تشکیل اتحادیه باشید مدیر اتحادیه خودمان را بیاورم تا دستور تشکیلات را بشما بیاموزد و اتحادیه شما را بمرکز کل اتحادیه‌ها معرفی نماید تا به پشتیبانی اتحادیه مرکزی و قدرت تمام کارگران تهران هر مهمی را از پیش ببرید؛ چه بهتر از آن است که شما هم مانند ما اتحادیه داشته باشید. الساعه که صاحبان کار محتاج شما هستند و با عجله تمام کار می خواهند، چند روزی دست از کار بکشید. لااقل مزد خود را از ذرعی سه به چهار عباسی برسانید – حقیقتاً سزاوار نیست شماها گرسنه و برهنه در این زمستان سخت در گوشه قهوه‌خانه بسر برید و صاحبان ستمگر از دسترنج شما بمرغ خانه فاحشه‌ها پنجاه تومان انعام بدهند. (این واقعه رخ داده بود) بالاخره طالب ملاقات مدیر روزنامه حقیقت شدیم.

یک روز بعدازظهر آقای «سیدمحمد دهگان» اولین رهبر بزرگوار کارگران ایران که روانش شادباد، برای انجام کار ما به قهوه‌خانه چاله‌حصار آمد. (کارگاه‌های پارچه‌بافی ما در همین محل بود) نویسنده بخدمتش معرفی شدم. کارگاه‌های پارچه‌بافی را بازدید کرد؛ از وضع حال کارگران دقیقاً پرسش نمود؛ دستور داد بلیط عضویت برای کارگران نساج در مطبعه چاپ کردند. پس از یک هفته تمام کارگران را در خانه‌ای دعوت کردیم؛ با حضور شادروان «دهگان» و شادروان «جلیل‌زاده» انتخابات کارگران بپایان رسید. – نویسنده به سمت نمایندگی و مدیریت اتحادیه انتخاب شدم و بدبختی من از همان روز اول مدیریت شروع شد.

روزهای اول از طرف اتحادیه تصمیم به اعتصاب گرفته شد. چون هریک بنفع مختصری بعنوان پیش‌مزد (مساعده) گرفته بودیم، قدرت تعطیل چند روزه را داشتیم. اعتصاب با کمک «دهگان» با موفقیت کامل بپایان رسید و اجرت بافندگی از سه به چهار عباسی ترقی کرد – این پیش‌آمد کارگران نساجی را نسبت به اتحادیه علاقمند نمود – نویسنده با دو نفر برای شرکت در جلسات اتحادیه مرکزی کل کارگران انتخاب و معرفی گردیدیم؛ در اتحادیه مرکزی نمایندگان اتحادیه‌های کارگران تهران را که نامشان نوشته می شود، ملاقات نمودیم.[xiv]

این کارگر «سیدجعفر پیشه‌وری» است که بنا به اظهار خودش بعد از تشکیل شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران بدان پیوسته و با روزنامه حقیقت همکاری می کند.

دنباله دارد

 

[i] – ” اسناد تاریخی … “، جلد جهارم، صفحه ۴۹

[ii] – ” اسناد تاریخی … ” جلد جهارم، صفحه: ۴۸ و ۴۹

[iii] – پراودا – Pravda, 14, Juillet 1920  – در این مقاله، نویسنده پراودا ضمن اعلام تأسیس حزب کمونیست ایران از « میرزا کوچک خان ” به نیکی نام می برد و او را فردی نزدیک به حزب کمونیست می داند. – به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد نهم، صفحه ۱۱

[iv] – ” اسناد تاریخی … ” جلد چهارم، صفحه ۴۸

[v] – شاهرخ وزیری، “Du ghanat à l’oléodue” – Lausanne 1978

[vi] – نگاه کنید به ” اسناد تاریخی … “، نطق « آ. سلطان‌زاده » (نماینده ایران) در اجلاسیه پنجم کنگره دوم انترناسیونال کمونیستی، به تاریخ ۲۸ ژوئیه ۱۹۲۰

[vii] – نگاه کنید به

Admael France, Asie, Serié Elperse Doss, 371 f, 71-72

Revue Du Monde Musulman, V. 5, 1922, P.P. 144-145

به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد ششم، صفحه: ۹۶ و ۹۷

[viii] – Avanessian, “Reminis cences of the Iraninan Communist Party”, Donya, 3, 1962, P.P. 33-39

به نقل از:  Abrahamian, Iran between two revolutions, Princetien University Press, P. 129

[ix] – ” اسناد تاریخی … ” جلد چهارم، صفحه ۱۰۸

[x] – مأخذ بالا.

[xi] – « ایران دوست »، ” ایران دیروز و امروز ” به زبان روسی، مسکو، سال ۱۹۲۸، صفحه ۱۰۲، به نقل از « عون‌اللهی »، مقاله ” نهضت کمونیستی و کارگری ایران “، کتاب ” انقلاب اکتبر و ایران ” صفحه ۲۴۳

[xii] – ” اسناد تاریخی … ” جلد جهارم، همان جا.

[xiii] – ” اسناد تاریخی… ” انتشارات پادزهر، جلد ۱۱، صفحه ۱۴۴.

[xiv] – « جعفر پیشه‌وری »، ” تاریخچه نهضت کارگری ایران “، تهران، مرداد ماه ۱۳۲۵ شمسی، چاپخانه تابان