سندیکالیسم در ایران – بخش یاز دهم

فرهنگ قاسمی

… دوران مجلس چهارم و اوضاع اجتماعی از نظر سیاسی در تشنج بود و در جنگ و رقابت و تقلاء، توطئه و سازش و جنایت غوطه می خورد. استعمار و امپریالیسم جهانی، چنگال خونین خود را در جان و روح ملت ایران فرو برده بود و در تدارک دیکتاتوری تازه‌ای بود. این دیکتاتوری همه نیروهای اجتماعی را باید در هم می کوبید و بساط خود را استوار می ساخت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران نمی توانست از این امر مستثنی باشد. حملات ناجوانمردانه از هر سو شروع شده بود و توطئه و خیانت هر روز دامنه وسیع‌تری پیدا می کرد…

عضویت در بین‌الملل سرخ سندیکاها

«سیدمحمد دهگان» به نمایندگی از سوی شورای مرکزی سندیکاهای کارگران در چهارمین کنفرانس بین‌الملل سوم شرکت می کند. این کنفرانس در ژوئن ۱۹۲۲ میلادی برابر با خرداد ۱۳۰۳ شمسی در مسکو برگذار شد. بعداز دریافت دعوت‌نامه از سوی برگذارکنندگان کنفرانس که آنرا کنفرانس سالیانه ملل شرق می نامند، رسماً جلسه فوق‌العاده شورای مرکزی سندیکاها در تهران تشکیل می شود. پس از مذاکرات در این جلسه، «سیدمحمد دهگان» بعنوان نماینده ایران به کنفرانس اعزام می گردد. در مدت غیبت او «محمد آخوندزاده» رهبری شورای مرکزی را بعهده داشت. او اولین نماینده کارگران ایران بود که در کنفرانس بین‌الملل سرخ کارگران شرکت می کرد. در این کنفرانس فعالیت‌های سندیکاهای ایران به مجمع عمومی معرفی شد. در زیر گزارش «دهگان» به دفتر اجرائی بین‌الملل سندیکاهای سرخ را ملاحظه می کنید.

در گزارشی که آقای «محمد دهگان» رئیس شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران – به دفتر اجرائی بین‌الملل سندیکاهای سرخ در ژوئن ۱۹۲۲ میلادی می دهد، پس از خواندن گزارش جامعی در مورد وضعیت و فعالیت اتحادیه‌های کارگری در ایران می گوید:

” اکنون در ایالات نیز جنبش کارگری گسترش یافته است. در خارج از تهران سندیکاهای کارگری در انزلی، رشت، تبریز، قم نیز یافت می شود.” بعداز آن به تعداد اعضای اتحادیه‌های کارگری حاضر به شرح زیر اشاره می کند:

نام اتحادیه

تعداد در مقاله آلمانی

تعداد در مقاله فرانسوی

۱- اتحادیه              خبازان

۳۰۰۰ نفر کارگر

۳۰۰۰ نفر کارگر

۲-   ”                    خیاطان

۲۰۰۰   ”     “

۲۰۰۰   ”     “

۳-   ”                    کفاشان

۱۸۰۰   ”      “

۱۸۰۰   ”     “

۴-   ”     کارمندان پست و تلگراف

۹۰ – ۳۵۰ ”   “

۲۷۰     ”     “

۵-   ”                   قنادها

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۰۰     ”     “

۶-   ”                   چاپخانه‌ها

۹۰ – ۳۵۰  ”   “

۱۸۰     ”      “

۷-    ”                  شاگرد مغازه‌ها

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۵۰     ”      “

۸-   ”                   کارمند تجارت‌خانه (میرزاها)

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۵۰     ”      “

۹-   ”                   کارگران زردوزی

– – – –

۱۵۰     ”      “

در تبریز با ۲۰۰ هزار نفر سکنه و ۳۰ هزار کارگر، تعداد کارگران متشکل در اتحادیه‌های کارگری ۳ هزار نفرند. باید اضافه کرد که سازمان کارگری تبریز ماهیت خالص کارگری بعنوان کارگران اتحادیه‌های کارگری ندارند، بلکه سازمان کارگری شهرستان تبریز بیشتر شبیه به یک حزب سیاسی است تا سازمان کارگری. در رشت ۴۰ هزار سکنه وجود دارد که ۱۵ هزار نفر آنرا کارگران تشکیل می دهند. در این شهر کارگران و کارمندان چاپخانه‌ها، سکه‌زنان، (کلاه‌دوزان) و کفاشان به ۳۵۰۰ نفر (۳۰۰۰ نفر) عضو بالغ می شوند.

در انزلی و حومه آن، اتحادیه کارگران ماهی‌گیر ۹ هزار نفر عضو دارند که ۳۰ درصد آنها را کارگران روسی تشکیل می دهند. اتحادیه کارگران بندر ۲۰۰ عضو دارد؛ رویهمرفته تعداد کارگران در بندر انزلی به ۱۰ هزار نفر بالغ می شوند.” ۱

سندیکای خبازان، یکی از سندیکاهای قدرتمند و فعال وابسته به شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران بود. در ” دائره‌المعارف پروفینترن ” در بخش مربوط به اعتصابات ایران از اعتصاب کارگران نانوائی‌ها نام برده می شود.۲اما در گزارشی که به سومین کنگره بین‌الملل سندیکاهای سرخ ارائه می شود، بعداز نام‌بردن از سندیکاهائی که به شورا پیوسته‌اند، چنین آمده:

” سندیکای مهم دیگر از آن خبازان است که اعضای آن به ۲ هزار نفر بالغ می گردد. ولی این سندیکا ماهیتی مذهبی دارد و در شورای سندیکائی (منظور ” شمسکا ” است.ف.ق) عضویت ندارد.۳ این قول درست نیست. تقریباً همه کسانی که تاریخچه مبارزات کارگری را نوشته‌اند از این سندیکا نام برده‌اند؛ بطور مثال اگر به نوشته «پیشه‌وری» در ” تاریخچه نهضت کارگری در ایران “، «آوانسیان» در خاطراتش و … مراجعه شود، همواره از این سندیکا بعنوان عضو شورای مرکزی نام برده شده است. گزارش «سیدمحمد دهگان» – رئیس شورای مرکزی سندیکاهای کارگری – به دفتر اجرائی را که قبلاً در همین بخش آوردیم، نیز حاکی از عضویت سندیکای خبازان در شورا می باشد.

عاقبت کار شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران

برای اینکه بدانیم عاقبت کار ” شمسکا ” به کجا انجامید، باید ابتدا ترکیب آنرا از نظر نیروهای اجتماعی و صاحبان تفکرات و عقاید مختلف شناخت:

این مرکز سندیکائی خود از سندیکاهای مختلف حرفه‌ای (پیشه‌وری)، کارخانه‌ای و صنعتی تشکیل یافته بود. اعضای آنرا کارگران صنوف و کارخانه‌های گوناگون تشکیل می دادند که از افق‌های سیاسی و اجتماعی متفاوتی می آمدند. نه همه آنها طرفدار کمونیسم بودند و نه همه آنها مذهبی یا سوسیالیست. هر کارخانه به فراخور حال خود سندیکائی تشکیل داده بود. افراد و اعضاء و رهبران سندیکای هر کارخانه یا هر صنف در اثر روابط و تماس‌هائی که با هر یک از محافل سیاسی و فکری جامعه داشتند، تحت تأثیر آن قرار گرفته بودند. بنابراین می توان گفت، ترکیب نیروهای داخل شورای مرکزی منعکس‌کننده نیروهائی بود که در اجتماع وجود داشتند. از اعلامیه‌ها و موضع‌گیری‌های هرکدام از این سندیکاها می شد به عقاید فکری و نظری و طرفداری سیاسی آن سندیکا یا حداقل به طرز تفکر غالب در این سندیکا پی برد. نتیجه اینکه عموماً عقاید سیاسی در داخل شورا آزاد بوده است. این اصل را می توان از نوشته «پیشه‌وری» در ” تاریخچه نهضت کارگری ایران ” بطور وضوح مشاهده کرد. پس، شورای مرکزی دارای وحدت نظر سیاسی نبوده بلکه در آن پلورالیسم حکومت می کرده و اتحاد قوا وجود داشته نه وحدت نظر. اما مارکسیست‌ها با علم و آگاهی به این گونه‌گونی و قبول شرائط اجتماعی و سیاسی جامعه رهبری شورا را در دست داشتند. علاوه بر این گروه، افرادی یا سندیکاهائی بودند که به حزب سوسیالیست و «سلیمان‌میرزا اسکندری» تمایل داشتند. همین طور، مذهبیون طرفدار «مدرس» در داخل شورا قوی بودند. گذشته از این سه گروه، عده‌ای از نمایندگان سندیکاها با وکلای مرتجع مجلس مثل «تدین» و یا «سائی» که هر دو از نوکران قسم‌خورده انگلیس و از مدافعان درجه اول «رضاخان» بودند، راهی داشتند.۴

دوران مجلس چهارم و اوضاع اجتماعی از نظر سیاسی در تشنج بود و در جنگ و رقابت و تقلاء، توطئه و سازش و جنایت غوطه می خورد. استعمار و امپریالیسم جهانی، چنگال خونین خود را در جان و روح ملت ایران فرو برده بود و در تدارک دیکتاتوری تازه‌ای بود. این دیکتاتوری همه نیروهای اجتماعی را باید در هم می کوبید و بساط خود را استوار می ساخت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران نمی توانست از این امر مستثنی باشد. حملات ناجوانمردانه از هر سو شروع شده بود و توطئه و خیانت هر روز دامنه وسیع‌تری پیدا می کرد.

در این میان دو عامل اساسی باعث ضربه‌زدن به حیات شورای مرکزی شدند:

۱- سازش جناح راست کمونیست‌ها با «رضاخان»

این بخش در اثر فرمانبرداری از مسکو و تحلیل‌های تئوریک رهبران آن علیرغم همه قدرقدرتی، سرکوب، حکومت نظامی، تخریب در مبارزات سندیکائی و کارگری، هنوز احمقانه از «رضاخان» دفاع می کرد. در مجلس چهارم، «سلیمان میرزا اسکندری» از میان مردان صاحب‌نام در سیاست از قبیل «دکتر مصدق»، «مستوفی‌الممالک»، «مشیرالدوله»، «سیدحسن مدرس»، «موتمن‌الملک»، «تقی‌زاده»، «قوام‌السلطنه»، «میرزا حسین‌خان علاء» و … تنها کسی بود که به ماده واحده که در اثر آن «رضاخان» را به سلطنت می گمارد، رأی داد.۵

پیش از این، سیاست روسیه بر بخش بزرگی از کمونیست‌های ایران چنان تلقین می کرد که چون جنبش سوسیالیستی ایران قوتی ندارد که ما بتوانیم بدست او به مقاصد خود در مقابل سیاست انگلیس دست پیدا کنیم، ناچار هستیم از همان راه که آنها (انگلیسی‌ها) رفته و می روند برویم و با «سردار سپه» بسازیم که از راه دوستی کارهای ما را انجام دهد و یک جهت خود را در آغوش سیاست دشمنان ما نیاندازد.۶

«رضاخان» با هوشیاری از این فرصت بزرگ استفاده کرد و به مبارزه خود علیه سلسله قاجار شدت بخشید. در عین حال با جناح چپ مدافع شوروی از در مغازله درآمد و چنان وانمود کرد که گوئی جمهوری‌خواه است و قصد دارد وضعیت اقتصادی و موقعیت کارگران را بهبود بخشد. اما خواهیم دید همینکه به قدرت رسید، رهبران سندیکاها و تشکیلات کارگری چپ را در ۱۹۲۵ میلادی (۱۳۰۴ شمسی) توقیف ساخته به زندان افکند و تمام سازمان‌های کارگری را تحت عنوان شرائط جنگ تعطیل نمود. و از تشکیل سندیکاهای تازه و نو به شدت ممانعت کرد.

تسلیم شدن «مدرس» در برابر «رضاخان»

رهبری سیاسی – مذهبی جامعه در دست آخوند ریاست‌طلبی بود بنام «سیدحسن مدرس» که عضو مجلس شورای ملی نیز بود. او که در میان توده مذهبی – سیاسی نفوذ زیادی داشت، تا مدتی به شدت و با جسارت ویژه خود در مقابل «رضاخان» ایستاد. ولی علیرغم همه هوشیاری و ویژگی‌های آخوندی، به طمع جاه، فریب «رضاخان» را خورد، با او به سازش نشست و همکار و عامل فعل «رضاخان» شد و چندین بار با برنامه‌ریزی «رضاخان» و بدستور او بوسیله قوای نظامی روی مردم مبارز و اعتصابیون اسلحه کشیده شد. (بلوای نان) از آنجمله است.۷

«رضاخان» برای سرکوب نیروهای فعال جامعه، که نه مارکسیست و نه مذهبی‌اش در باطن موافقتی با او نداشتند، به ظاهر توافق کرده بود و در خفا این دو را به جان هم می انداخت تا وسائل به قدرت‌رسیدن خود را فراهم سازد. در زیر خواهیم دید که چگونه اختلافات بین افراد سیاسی، روی نیروهای سیاسی و در نتیجه در داخل شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران اثر می گذارد. و شورای مرکزی را تضعیف کرده و نهایتاً از هم می پاشد. آنگاه، «رضاخان» با خیال آسوده آخرین ضربه کاری را با خشونت کامل بر سندیکاهای کارگری وارد می سازد.

در این زمان روزنامه ” حقیقت ” یعنی نشریه شورای مرکزی در دفاع از آزادی علیه «سردار سپه» قلم می زد و مبارزه می کرد. مقالات «محمد دهگان» مردم را به دفاع از آزادی و عدالت فرا می خواند. این روزنامه در میان مردم هواداران زیادی پیدا کرده بود، بطوری که چهار هزار تک‌فروشی داشت. مبارزین واقعی جنبش کارگری و سندیکائی در برابر «رضاخان» و حکومت نظامی و توطئه‌های او ایستاده بودند. در عوض رهبری حزب کمونیست و سوسیالیست و رهبری مذهبی به نمایندگی «مدرس» او را تأئید و از او پشتیبانی می کردند. اختلافات بین جناح‌های مختلف سیاسی به همه جا سرایت کرد. از جمله در شورای مرکزی اثر گذارد و آنرا تکه‌تکه کرد. میان «سلیمان میرزا» و «مدرس» اختلاف بالا گرفت بطوریکه «مدرس» او را در مجلس تکفیر کرد؛ جرائد مذهبی به او تهمت بی‌دینی زدند. او مدتی به مجلس نرفت. شورای مرکزی در این دعوا با انتشار بیانیه‌ای جانب «سلیمان میرزا» را گرفت. طرفداران «مدرس» در شورا اعتراض کردند. «رضاخان» هیزم‌کش آتش جنگ میان این دو بود و دغل میکرد. بالاخره، مرحوم «مدرس» و همراهانش با کمک دولت در پنج محل تهران عده‌ای اوباش و مردمان بیسواد و بارفروش‌های میدان و جمعی از کسبه مرتجع بازار را جمع کرده، اتحادیه پنج محل تهران را علیه روزنامه ” حقیقت ” (که سمبل مبارزات سندیکائی کارگران بود) تشکیل دادند. مدتی جمعیت را برای سوزاندن روزنامه ” حقیقت ” تحریک و تشجیع می نمودند.۸

بدین ترتیب بود که شرائط و وسائل حمله به شورای مرکزی سندیکاهای کارگران آماده می شد. چندی نگذشت که روزنامه ” حقیقت ” به دستور «رضاخان» و حکومت نظامی او بسته شد. محل اداره آن توسط قوای دولتی و مردم تحریک‌شده اشغال گردید.

از این تاریخ به بعد شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران زندگی طبیعی خود را از دست داد؛ گاهی مخفی و گاهی نیمه مخفی بود. اما فعالین سندیکائی دست از مبارزه در داخل کارخانه‌ها و کارگاه‌های پیشه‌وری برنداشتند. بعداً خواهیم دید چگونه این مرکز عده‌ای از فعالان خود را به اصفهان، مشهد، تبریز و بالاخره خوزستان گسیل داشت و چگونه مبارزات سندیکائی در داخل کارخانه‌ها فعال شد. موضوع سندیکای کارگری شرکت نفت بحث بعدی ماست که نقش حیاتی سندیکاهای فعال را در صنایع نفت نشان می دهد.


۱ – Perse, rapport au/er congrés l’activité De l’ ISR, librarie du Travail Paris ۱۹۲۲

به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد ششم، انتشارات مزدک

۲ – به نقل از ” اسناد …. ” جلد ششم، صفحه ۱۱۵

۳ – به نقل از ” اسناد … ” جلد ششم، صفحه ۱۱۱

Perse, Rapport au ۳ene congrés, l’activité De l’ ISR, librairie du Travail, Paris ۱۹۲۴, P.P. ۳۷۱-۳۷۳

۴ – نگاه کنید به ” از رضاخان تا رضاشاه “، تحقیقی درباره سال‌های ۱۳۰۴ – ۱۲۹۹ پاریس، سپتامبر ۱۹۸۴، انتشارات بنیاد مصدق، فرهنگ قاسمی.

۵ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۳۲ و ۳۳و ۳۴

۶ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۲۶

۷ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۲۰ و ۲۱

۸ – « سید جعفر پیشه‌وری»، ” تاریخچه نهضت کارگری در ایران “