شورش ها در راهند. آنها را دریابیم.

شورش ها در راهند. آنها را دریابیم.

مطلب رسیده

 آرمین آرمان

آیا ریشه جملگی معضلات کنونی جامعه ما فقر فرهنگی ست؟

در این هیچ تردیدی نیست که قشر فقیر و زحمتکش در ایران و کشورهای جهان سوم بخاطر کمبود امکانات، رفاهی، آمورشی و فرهنگی – اجتماعی از سواد سیاسی و اجتماعی مطلوبی برخوردار نیستند و طبعا خیل عظیمی از آنها  برای حل معضلات روزمره زندگی خود به جای دفاع ازحقوق مدنی شخصی خود، بیشتر به مقدسات مذهبی، اوهام و خرافات پناه می برند. بدیهی است که این قشر طعمه بسیار ساده ای برای رژیم ایدیولوژیک مذهبی  و فاشیستی جمهوری اسلامی گردیده است، که طبعا با استفاده از احساسات واعتقادات ساده مذهبی آنها سی وسه سال است که برای اعمال و مقاصد شوم خود از آنها بهره برداری می نماید. از این رو حمایت بخشی از قشر فقیرو زحمتکش از جمهوری اسلامی پدیده جدیدی نیست بلکه یک واقعیت تلخ اجتماعی ست، که از اواخر قرن هیجدهم در اروپا و از اوایل قرن بیستم درکشور ما حالت نهادینه بخود گرفته است.

در جامعه ایران رشد این پدیده بخاطر برخورداری از ایدیولوژی مذهبی اسلام بسیار شدیدتر از جامعه های روبه توسعه ی دیگر می باشد.

برده داری در دنیای متمدن امروزی زیر چتر ایدیولوژی اسلام

از بدو وجود خود، رژیم جمهوری اسلامی برای به کرسی نشاندن ایدئولوژی ضد بشری مذهبی فاشیستی  خود که بنیاد اساسی رژیم را تشکیل  می داده سرکوب و کشتار مردم را پیش گرفته است. این بدین معناست: که مردم هیچگونه انتخاب آزادی را نداشته و ندارند و چه بخواهند یا نخواهند بایستی از سیاست های شوم رژیم اطاعت نمایند.
این بدین معناست که رژیم برای محو  آزاداندیشان و هر اندیشه مخالف خود، با سرکوب و کشتار پاسخ می دهد. این بدین معناست که بطور سیستماتیک از سوی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی برای بی تفاوت ساختن اراده مردم  در مقابل جامعه، بویژه همکاران و خویشاوندان، کرامت و ارزشهای انسانی آنها را مورد حمله قرار داده است. این تصادفی نیست که کشتن انسانها در ملای عام برای خیل عظیمی از اقشار اجتماعی حالت طبیعی به خود گرفته است و حتی به جرات می توان گفت که برای بخشی نیز حالت سرگرمی شده است.  به بیان دیگر، رژیم جمهوری اسلامی گرفتن جان انسانها را به وسیله ای برای ادامه ی حیات خود مبدل ساخته است، این در حالیست که حتی برای اعدام نمودن یک شخص نیاز به وکیل، محاکمه و …نیست.  این تصادفی نیست که در سال گذشته محصول سیاستهای ضد انسانی رژیم مستبد جمهوری اسلامی در ایران با جمعیت قریب 75 میلیون نفر در کنار صدها اعدامی، بیست میلیون پرونده قضایی بوده است، که حدود دومیلیون از این پرونده ها به موضوعات مرتبط به قتل تعلق دارد.

چه کسی باید خدمتگرا باشد، مردم یا دولت؟

مساله دیگری که در کشور ما وجود دارد. اقتصاد وابسته و  مصرفی آن می باشد. در سال گذشته بنا به آمار خود رژیم، بسیاری از شرکتها و کارخانجات بخاطر هجوم محصولات بنجل خارجی بویژه چینی رو به تعطیلی کشانده شده اند یا اینکه کاملا نابود گردیده اند. همانگونه که دوستان مطلع می باشند. بیش از هشتاد در صد از اقتصاد کشور ما بطور رسمی در دست دولت (سپاه پاسداران) می باشد. حدود بیست درصد  دیگرش  متعلق به بخش خصوصی ست، که اغلب آنها را نیز مزدوران رژیم تشکیل می دهند.، این بدین معناست که بخش اعظمی از جمعیت 75 میلیونی ایران برای دولت کار می نمایند و دولت می تواند سرنوشت آنها را برای یک  زندگی  بخور و نمیر  مورد نظر خود تعیین نماید. به بیان دیگر، مردم  مستقیما برای امرار معاش روزمره خود وابسته  به دولت می باشند. این بدین معناست که دولت خدمتگزار مردم نیست بلکه آقای بالای سر مردم  می باشد.   خدمتگزار، کارگران، زحمتکشان وکارمندان دولت یا نیمه دولتی جبرا  به برده رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی مبدل شده اند . نتیجه این بردگی یعنی هیچ کس فکر اعتراض کردن به موقعیت اجتماعی را به خود راه نمی دهد. هرکس که در این راستا اعتراضی را بنماید، جرم حداقلش این است که از امتیازهای اجتماعی که دولت تحت اختیارش قرار داده، محروم می گردد و این بدین معناست که در کنار محروم شدن از شعلهای دولتی، شانس کار کردن را در هیچ موسسه خصوصی دیگری را ندارد.

نقش قشر های مختلف اجتماعی مانند کارگران، زحمتکشان در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی

آن دسته از روشنفکران وکنشگرانی، که هنوز فکر می کنند اگر از سوی قشر آگاه جامعه برای کسب حقوق صنفی دانشجویان، کارگران، روزنامه نگاران اعتراضی شکل بگیرد، فقرا و زحمتکشان نیز همگام با آنها به خیابانها خواهند آمد و رژیم را سرنگون خواهند ساخت یا در خوابند یا اینکه با سیستم و ساختار مافیایی اقتصاد مصرفی رژیم آشنایی کامل ندارند.

مطمنا در جامعه استبداد زده مذهبی  ما،  درصد بسیار اندکی  از مردم  آگاه و مسئولیت پذیر وجود دارند که حاضر هستند برای کسب حقوق مدنی و دفاع از ارزشها و کرامت انسانی خود به خیابانها بیایند و با رژیم درگیر بشوند. این بخش از اقشار متوسط، کنشگران، روشنفکران، کارگران فنی ماهر و دانشگاهی ها تشکیل شده است و طبعا بخاطر دفاع از حقوق مدنی خود، دشمن سرسخت رژیم محسوب می گردند. متاسفانه بخاطر شرایط استبدادی-پلیسی که رژیم برای آنها ایجاد نموده است ، فقدان یک سازماندهی و ارتباط ارگانیک در میان آنها هنوز وجود ندارد. بی تردید این نکته یکی از معضلات اساسی ست که  باید روشنفکران و کنشگران مسئولیت پذیر  خارج از کشور برای ایجاد این ارتباط ارگانیک روشنگری و فرهنگ سازی بنمایند.

قدرت اجتماعی را با ذهنیت تنها نمی توان پدید آورد

یا تشکل و همکاری نیروهای کنشگر آگاه و مسئولیت پذیر، که اکنون به صورت پراکنده در ایران و یا برون مرز فعالیت می کنند، می توان وزنهء بزرگی‌ را در مقابل رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلام بوجود اورد. ما کنشگران که خواهان تغییر بنیادی رژیم می باشیم درهر کجای دنیا که هستیم باید بتوانیم با یکدیگر ارتباطی‌ همسویه و ارگانیک برقرار کنیم، باید همدیگر را پیدا کنیم و متشکل تر وارد صحنه بشویم. باید بتوانیم از نیروی اندیشه، تخصص، توانائی ها و ظرفیت‌های یکدیگر یاری بگیریم تا به یک کلّ قدرتمند و اثرگذار تبدیل بشویم.

شورشهای آتی اسلامی نخواهند بود!!

بدیهی ست که شورشهای خودجوش در جامعه ما، اگر فردا شکل بگیرند، نه بخاطر نجات مذهب اسلا،م بلکه تنها به این دلیل خواهد بود که تحریمهای امریکا و متحدین غربی اش اختلال در شریانهای اساسی اقتصاد مصرفی رژیم بوجود آورده است، اکنون در شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد و… ما شاهد این هستیم که خیل عظیمی از مردم  توان خرید امرار و معاش روزانه خود را با در آمدی که تاکنون داشته اند، ندارند.  پرداخت یارانه های  نقدی دولتی که برای  هرچه بیشتر وابسته ساختن قشر فقیر و نابودی طبقه متوسط  از سوی رژیم به اجرا در آمد، اکنون  به یکی دیگر از مشکلات  رژیم  مبدل گردیده است. شاید رژیم در نابودی قشری از طبقه متوسط موفق شد، اما با تشدید اعمال تحریمها و  معضلات روز افزون بیکاری، گرانی و تورم  بسیاری از مردم که وابسته صددرصد به یارانه ها هستند، توان  پرداخت بسیاری از ضروریات زندگی خود را ندارند.  این بخش، که میلیونها نفر از  جمعیت 75 میلیونی ایران را بخود اختصاص می دهند ،تاحدی می توانند متحمل این وضعیت ناهنحار بگردند و جبرا دیر یا زود کنترل خود را از دست می دهند و برای گرفتن حقوق خود به خیابانها می آیند. بدون تردید  شورشهای اجتماعی  در این موقعیت دوراز تحقق نیست. باید ازهمین اکنون دست بکار بشویم  وبا ایجاد جمعهای کوچک، خود را برای سازماندهی شورشهای آتی آماده سازیم. بی تردید هرکس بتواند این شورشها را سازمان دهی بنماید می تواند قدرت سیاسی آتی را نیز در دست بگیرد…   .

تاثیر تحریمها و عکس العمل  رژیم

هموطنان مسئولیت پذیر! تاثیر تحریمهای اقتصادی  موجودیت رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی  را زیر سوال برده است. اگر این تحریمها به همین منوال ادامه یابد، رژیم باشکست کامل اقتصادی روبرو خواهد گردید و به هیچ وجه دیگر توان پاسخگویی به پارامترهایی مانند بیکاری، گرانی، تورم  و دیگر معضلات روزمره زندگی مردم را نخواهد داشت .

همانگونه که بر شما نیز  پوشیده نیست اقتصاد ایران یک اقتصاد وابسته به نفت می باشد اختلال بوجود آوردن در این شریان اصلی،  منجر به ورشکستگی و درهم شکستن جملگی زیرساختهای اقتصادی کشور می گردد.  ما اکنون شاهد تعطیلی یکی پس از دیگری صنایع مهم اقتصادی کشور در شهرهای بزرگ  می باشیم ، که از این رهگذر نیز هر روز به  سیل کارگران بیکار افزوده می شود. فروش نفت که تاکنون  ضمانتی برای ادامه حیات رژیم بود، اکنون  نسبت به تولید دومیلیون پانصد هزار بشکه سال گذشته به  40  درصد کاهش پیدا نموده است. دولت، برای تغذیه ی پروژه های فرهنگی و ماشین سرکوب و کشتار خود نیاز مبرمی به نقدینگی دارد. و این تنها با کاستن از بودجه های دیگر پروژه های خدماتی دولتی امکان پذیر می باشد. این شگفت آور نیست، که تاثیرات این کاستی ها را ما اکنون بطور عینی در  مایحتاج روزمره ی زندگی بسیاری از مردم  شهرهای بزرگ کشور مشاهده می نماییم.   بی تردید جامعه ما اکنون مانند بشکه باروتی می ماند که  تنها با افروختن  جرقه ای  منجر به انفجار اجتماعی خواهد گردید. این را رژیم بخوبی می داند و با سرکوب و کشتار مردم توانسته تاحدی مانع از ایجاد شورشهای خیابانی بگردد؛ اما این عمل در دراز مدت قابل کنترل نخواهد بود و مردم گرسنه را به خیابانها خواهد کشاند. آغاز شورشهای خیابانی بمثابه رفتن بسوی سرنگونی رژیم می باشد .
بی تردید کنشگران و روشنفکران مسئولیت پذیر داخل باید به یاری همفکران خود در خارج از کشور از این فرصت طلایی برای  سرنگونی رژیم بهره برداری نمایند. باید از همین حالا  با بهره مند شدن  از خلاقیت و توانایی یکدیگر زمینه های یک سازماندهی و خود سازماندهی را درمیان اقشار متفاوت مردم  بوجود بیاورند. باجمع های چند نفره از هرفرصتی که پیش می آید اعتراضات صنفی مردم را دامن بزنند. پایه یک قدرت سازمان یافته اجتماعی را می توان  با این جمع های کوچک بوجود آورد.   بدیهی ست که هر نیرو، سازمان یا شخصیت سیاسی که بتواند این قدرت اجتماعی را سازماندهی نماید، می تواند قدرت سیاسی را نیز در  دست بگیرد.

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*