اگرکه عزم کنی کارها توانی کرد
زقید ِ آنهمه بندت رها توانی کرد
اگر که عزم ِتفکّرکنی ” درآن هنگام —
سَره ز ناسَره ها را جدا توانی کرد
اگر که وانهی آن کارهای ناهنجار
قیامتی به درونت به پا توانی کرد
اگر که طالب راه ِ حقیقتی ” خوش باش
که اصل وُ ذات خودت برملا توانی کرد
به راه ِ مِهروُمحبّت اگر نهی گامت
عداوت وهمه کینه فنا توانی کرد
اگر زجیره خوریها گسسته ای بی شک
به خادمی همه دَین ات ” ادا توانی کرد
گُزیده ” خدمت تو ” وارهانی خویش است
اگرکُنی تودگر ” کارها توانی کرد !!
نه ظلم براحَدی کن ” نه زیر ظلم برو
به این عمل دل مردم رضا توانی کرد
زقید ِ بندگی وظلم ” خویش را بِرَهان
که تا کمک تو به این غمسرا توانی کرد
به جنگ اینهمه نامردمی زجا برخیز
که با قیام تو شه کارها توانی کرد !!
تو” راه ورسم ِ همان (خودرهاگران) بگزین
براین سیاق ” تو میهن رها توانی کرد
********
کاوه آهنگران