پیروزی اوباما: تداوم در داخل، تغییر در صحنه جهانی
کورش عرفانی
رادیو زمانه
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با انتخاب باراک حسین اوباما، نامزد دمکراتها به پایان رسید. هیجانی که با شمارش آراء آغاز شده بود زیاد دوام نیاورد. فقط چند ساعتی لازم بود که مسجل شود اوباما با فاصلهای قابل توجه و به اندازه کافی رای الکترال به دست آورده و بهعنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید باز میگردد.
پیش از آن که به وظایف پیش روی وی نگاه کنیم، بهتر است به ساعات پرماجرای رایگیری نظری بیافکنیم.
هیجانی ناپایدار
اختلاف سه ساعته میان شرق و غرب آمریکا، پدیده عجیبی شده بود. در حالی که نتایج مقدماتی انتخابات در ایالتهای شرقی و مرکزی آمریکا منتشر میشد، مردم هنوز در ایالتهای غربی مشغول رای دادن بودند. اعداد به شدت بالا و پایین می رفت و کسی تا ساعتها جرات نداشت با قاطعیت در مورد یک احتمال قوی صحبت کند. خیابانها به سرعت خالی میشد و شهروندان آمریکایی با عجله به سوی خانهها میشتافتند تا شاهد نبرد شانه به شانه دو کاندیدا باشند. دقایق به کندی پیش میرفت.
درساعت ۵:۳۵ دقیقه به وقت غرب آمریکا سایت خبری «فاکس نیوز»-که در جبهه راست و حزب جمهوریخواه قرار دارد، نتیجه را ۸۸ به ۷۸ رای الکترال به نفع میت رامنی اعلام کرد. این در حالی بود که شبکه”سی ان ان” که گرایش بیشتری به دمکراتها دارد، نتیجه را ۷۳ بر ۶۴ آن هم به نفع رامنی گزارش میکرد. هر دو شبکه میگفتند که رامنی جلو افتاده اما آیا این روند میرفت که با حفظ برتری رامنی ادامه یابد؟
دو نامزد برای کسب مقام ریاست جمهوری به ۲۷۰ رای کالج انتخاباتی از مجموع ۵۳۸ رای کالجی نیاز داشتند. کافی بود هر یک به این حد برسد تا پست ریاست جمهوری را از آن خود بداند.
با گذشت زمان، فاصله رامنی و اوباما بازهم افزایش یافت. “سیانان” خبر میداد که رامنی ۸۲ رای انتخابی را به خود اختصاص داده. بر روی نقشه انتخاباتی آمریکا، ایالتها یکی بعد از دیگری به رنگ قرمز در میآمدند که رنگ حزب جمهوریخواه آمریکاست. در ساعت ۵:۴۵ دقیقه اوباما با کسب ایالت اوهایو موفق شد فاصله خود را کمتر کرده و به مرز ۷۸ در مقابل ۸۸ رای رامنی برساند. ابهام زیاد بود و رقابت میرفت که نفسگیر شود.
ساعت ۶ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا بود که با بسته شدن تعداد دیگری از حوزههای رایگیری در ایالتهای میانی، تخمین آرای جدیدی ارائه شد که نشانگر ۱۵۴ رای الکترال رامنی و ۱۲۳ رای الکترال برای اوباما بود. تا آن زمان برآوردها نشان میداد که میت رامنی نامزد جمهوریخواهان موفق شده آرای کالجی اغلب ایالتهای کوچک را به خود اختصاص دهد، در حالی که باراک اوباما در ایالتهایی مانند نیویورک، نیوجرسی و شیکاگو به موفقیت دست یافته بود.
فاصله به تدریج بیشتر شد. زمانی که رامنی در شمارش آرای ایالت فلوریدا با ۲۹ رای کالجی از اوباما پیشی گرفت، شانس اوباما برای کسب ۲۷۰ رای الکترال لازم باز هم کمتر به نظر میرسید. در همین زمان “سیانان” پیش بینی کرد که مجلس نمایندگان آمریکا در اختیار اکثریت جمهوریخواهان خواهد بود. در مورد سنا در آن ساعت همچنان تساوی آرا وجود داشت.
یک ساعت بعد وضعیت به سمت کمتر شدن فاصله بین دو کاندیدا پیش رفت. در ساعت ۷:۳۰ دقیقه غروب به وقت آمریکا آرای الکترال رامنی ۱۵۹ و رای الکترال اوباما ۱۴۸ بود. چند دقیقه پس از ساعت ۸ شب، اوباما با اعلام نتیجه ۵۵ رای کالجی کالیفرنیا از رامنی پیشی گرفت و پس از آن تنها تنها سی دقیقه لازم بود تا با کسب ۲۷۴ رای، باز هم رییس جمهور آمریکا شود.
اما در ورای این تلاطم خبری چه معنایی را باید در انتخاب دوباره اوباما جستجو کرد؟
پیام مردم آمریکا برای حکومتگران آمریکا
به نظر میرسد که روش مدیریتی تند و کاسبکارانه جرج دبلیو بوش و جمهوریخواهان در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ جامعه آمریکا را به اندازه کافی از تندروی سیاسی و اقتصادی ترسانده بود وهمین حاشیه امنی برای هر کاندیدا شده بود تا شیوه ملایمتری در برخورد با مسائل داخلی و خارجی در پیش گیرند. شاید از همین جهت، اوباما نباید چندان از بابت انتخاب دوباره خود نگرانی به دل راه می داد. وی اینک چهارسال دیگر فرصت دارد تا سیاستهای کلان خویش را دنبال کند و چه بسا در پایان دوره دوم، همانند بیل کلینتون، کارنامهای از خود به جای بگذارد که نه تنها از دید بخش مهمی از جامعه آمریکا مثبت باشد، بلکه خط یا مسیری نیز برای آینده این کشور به وجود آورد.
اوباما بیشک به اصلاحات آغاز شده ادامه خواهد داد و به اصلاحات جدیدی هم خواهد پرداخت. در این نوشتار به طور عمده به تاثیر و نقش انتخاب وی در سیاستهای جهانی آمریکا و به طور ویژه به مورد ایران میپردازیم. پیش از آن فقط به یک نکته داخلی آمریکا اشاره میکنیم.
تلاش برای ایجاد وحدت
آرای بدست آمده نشان داد که آمریکا به دو قسمت تقسیم شده است. در حالی که نیمی از مردم آمریکا به جشن و شادی پیروزی کاندیدای محبوب خود میپردازند، نیم دیگر در ماتم شکست خویش هستند.
اینک این اوباما و هنر مدیریتی وی است که نشان خواهد داد آیا می تواند این آمریکای دوپاره را به شکلی و به نحوی به هم متصل کند و انسجام اجتماعی را به حد مطلوب خویش بکشاند یا خیر. او در نطق پیروزی خود، ملت آمریکا را «یک خانواده» نامید که قرار است به عنوان «ملتی متحد» عمل کند.
بدیهی است که پس از مدتی با فروکش تب انتخابات، مردم باردیگر به زندگی روزمره باز میگردند و توجه کمتری به موضوعات کلان میکنند. اما باید دید که آیا سیاستهای اقتصادی و رفاهی اوباما میتواند شرایط را برای آمریکای دمکراتتر و مردمیتر فراهم سازد یا خیر. گرایشهای جداییطلبانه و نژادی در آمریکا در چهار سال گذشته قوی بوده و جریان «تی پارتی» نمودی از این گرایشهاست. این جریان راست افراطی و تا حدی نژادپرست، ممکن است در آینده و با از دست دادن امید خود به بازگشت جمهوریخواهان، مواضع و رفتارهای رادیکالتری در پیش گیرد. از آنسو جریان «اشغال والاستریت» وجود دارد که نقطه مقابل «تی پارتی» است و میتواند به دلیل ناکارآمدی اوباما در زمینه کاهش فقر و نابرابری، فعالیت خود در نارضایتی از اوباما را دامنهدارتر کند.
اوباما میان ملتی از هم گسیخته قرار دارد و باید دلایل بسیار جدی و واقعی برای نزدیک کردن آنها به هم بیابد. اوباما نمیتواند هر دو طرف را راضی کند، زیرا این دو جریان در دو نقطه متضاد قرار دارند. از سوی دیگر وی باید سرمایه اجتماعی خود را در مسیر نیروی اصلی پشتیبان خویش قرار دهد. در این راستا پرهیز از برنامههای اقتصادی با گرایش نئولیبرالی شاید بتواند بعد از نیم قرن آمریکاییها را با یک حکومت اجتماعیتر، دمکراتتر و عدالت طلبانهتر آشنا کند. امری که راه را باز خواهد کرد تا ویژگی ساختارهای حکومتی اروپایی در ایالات متحده نیز مورد آزمایش قرارگیرد و آمادگی برای پذیرش و گسترش آنها بیشتر شود.
اوباما زمانی می تواند خود را چهرهای تاریخ ساز در آمریکا معرفی کند که با عملکردی مردمیتر، این ارزشها را چنان جا انداخته باشد که آمریکاییها در سال ۲۰۱۶ تردید کمتری در انتخاب یک نامزد دمکرات به عنوان جانشین او داشته باشند.
اوباما میتواند با روشی نرم و تدریجی، مردم آمریکا را با مقوله عدالت اجتماعی روبرو سازد و بدون بهکارگیری ادبیات سوسیالیستی و ایجاد بیم در حافظه آمریکاییها، این ملت ۳۰۰ میلیونی را به سوی آشنایی با سوسیالیسم در همان معنایی پیش برد که در آلمان و فرانسه و سوئد و نروژ به کار میآید. این شاید بزرگترین کاری باشد که اوباما میتواند در طول ریاست جمهوری هشت ساله خویش و به ویژه در چهارساله دوم به آن بپردازد. اما در کنار این شرایط سخت و حساس داخلی، اوباما باید با پروندههای سنگینی در صحنه بین المللی مواجه شود. در این بخش به برخی از این موارد خواهیم پرداخت.
چالشهای خارجی اوباما
اوباما اینک فرصت دارد که در رابطه با عراق، افغانستان، سوریه و ایران با دست بازتری عمل کند، یعنی در مورد آنها دست به انتخابهایی بزند که حداقل در یک چارچوب زمانی چهارساله قابل محاسبه و برنامه ریزی باشند. باید بدانیم که بسیاری معتقد بودند دلیل پرهیز آمریکا از دخالت عملی در سوریه یا اقدام نظامی علیه ایران، این بود که اوباما نمیتوانست خود را در آستانه انتخابات درگیر یک جنگ بزرگ منطقهای کند. این موضوع حتی در مورد واکنش به حمله مسلحانه یازده سپتامبر امسال به سفارت آمریکا در لیبی نیز بیان شد. از همه مهمتر این که شایعاتی وجود داشت که اسرائیلیها به همین دلیل در یکی دو ماه اخیر، فشار تهدیدآمیز خود را کاهش دادهاند تا فرصت لازم برای تعیین تکلیف نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را فراهم سازند. اگر این پارامتر مهم بوده باشد، اینک اوباما آمادگی بسیار بیشتری برای اقدامی قاطع و جدی در قبال پروندههایی مثل سوریه یا ایران خواهد داشت.
سوریه و البته روسیه
بعید نیست که آمریکا تصمیم به دخالت بیشتر در سوریه با هدف پایان بخشیدن به رژیم بشار اسد بگیرد. این امر شاید تا مرز دخالت مستقیم نظامی پیش نرود اما به هر روی می تواند به اقداماتی منجر شود که تغییر رژیم در این کشور را میسر سازد.
نشست اخیر جناحهای اپوزیسیون سوریه در دوحه پایتخت قطر برای توافق در جهت تشکیل دولت موقت، شاید نمودی از آمادگی برای همین منظور باشد. احتمال میرود که آمریکا در این راستا با کشورهای دست اندرکار منطقه مانند ترکیه، قطر، اردن، عربستان سعودی و همچنین اسرائیل مشورت و هماهنگی کند.
البته ایفای نقش فعال و سرنوشتساز آمریکا در سوریه، باید با توافق روسیه در این باره همراه باشد. توافقی که محدود به روسیه نخواهد بود و در برگیرنده نکاتی چون تعیین سرنوشت سپردفاع موشکی آمریکا در اروپا خواهد بود. در این باره، باز بودن میکروفن اوباما و مدودیف در جریان کنفرانس امنیت هستهای در پایتخت کره جنوبی قابل ذکر است. در آن موقع اوباما به همتای روسی خود گفت که ایالات متحده پس از انتخابات ریاست جمهوری، در زمینه موضوعات مورد اختلاف طرفین، همچون سپر دفاع موشکی، انعطاف بیشتری به خرج خواهد داد. این هم یکی دیگر از مواردی است که اوباما برای پرداختن به آن و رسیدن به یک راهحل نیاز به زمان داشت.
فراموش نکنیم که روسیه در این باره تهدید کرده بود که در صورت پافشاری ایالات متحده بر اجرای طرح دفاع موشکی، ممکن است کشورش از پیمان خلع سلاح هستهای[i] بیرون آید و حتی جنگ سرد جدیدی بین دو قدرت کلید بخورد. اوباما اینک به سراغ متقاعد کردن روسیه خواهد رفت تا بگوید که این دیوار موشکی برای دفاع از خطرات ایران و پاکستان و چین است. برای دیدن موفقیت اوباما در این زمینه باید منتظر ماند. آنچه مسلم است، این است که اوباما زمان کافی برای این بحث را در اختیار دارد.
ایران: چالش نخست
ایران شاید مهم ترین پروندهای باشد که اوباما در مقابل خود خواهد داشت. وعده اوباما در این زمینه، مورد سنجش مردم آمریکا از یک سو و متحدان وی از جمله اروپا و اسرائیل قرار خواهد گرفت. این پرونده تعیین میکند که آیا اوباما در چهار سال آینده، در سطح جهانی جدی گرفته خواهد شد یا خیر. بگذارید سه سناریو را در این باره بررسی کنیم:
۱) اوباما یک ایران اتمی یا چیزی شبیه به آن را میپذیرد و با آن کنار میآید. این سناریو میتواند لطمه بزرگی برای باور جهانی به پایبندی اوباما و آمریکا نسبت به تعهدات خود باشد. فراموش نکنیم که اوباما در طول تبلیغات انتخاباتی گفت که گزینه ایران اتمی برای ایالات متحده غیرقابل تصور است. این رفتار اوباما میتواند عوارض جانبی جدی هم داشته باشد و از جمله اشتیاق سایر دولتهای منطقه برای ماجراجوییهای اتمی بدون هزینه را تقویت کند. یک مسابقه تسلیحات اتمی، امنیت را به طور گسترده در خلیج فارس، منطقهای که اقتصاد جهانی سخت به انرژی صادراتی آن نیازمند است، به خطر خواهد انداخت.
۲) اوباما تصمیم به برخورد نظامی با ایران بگیرد. این امر میتواند بیانگر قاطعیت اوباما نسبت به تعهدات بینالمللی او باشد، اما از دیگر سو، زمینههای بروز یک فاجعه جدی در منطقه خاورمیانه را نیز فراهم خواهد کرد. وارد شدن آمریکا به جنگ با ایران که فقط باید از نوع تمام عیار[ii] خود باشد، میتواند ضعف عمومی اقتصاد آمریکا را با درگیر شدن در سومین جنگ پرهزینه در آسیا به همراه بیاورد. اگر اوباما امروز پیروزی خود را جشن میگیرد، شاید به دلیل آن است که به حضور نظامی این کشور در عراق پایان داده و سیاستهایش در حال ایجاد فرصت برای اقتصاد آمریکا هستند؛ اقتصاد بیماری که باکاهش بار مالی شدید حضور در عراق و افغانستان در حال بازسازی آرام خویش است. جنگ ایران با سرنوشتی نامشخص و نامعین میتواند آمریکای اوباما را به سوی گردابی ببرد که در کنار آن، جنگهای ویرانگر عراق و افغانستان تنها گودالی کوچک به نظر برسند. آیا اوباما آماده است که در چهارسال دوم خویش به قماری چنین بزرگ دست بزند و با جان میلیونها ایرانی و هزاران سرباز آمریکایی بازی کند؟ آیا وی سلامت شکننده اقتصاد آمریکا را به سوی یک توفان سهمگین نظامی و مالی خواهد برد؟ خواهیم دید.
۳) اوباما موفق خواهد شد با ادامه تحریمهای اقتصادی و فشار سیاسی، آن هم از نوع هماهنگ با متحدانش، رژیم ایران را به زانو درآورد. در این صورت او میتواند از این موفقیت بزرگ به عنوان یک الگوی کاری برای سایر موارد نیز استفاده کند. اوباما از این طریق میتواند به ساختار سیاسی آمریکا مسیر راهبردی دیگری را نشان دهد که سالها تحت نفوذ جمهوریخواهان باور داشت یگانه راه اصلی اعمال اراده استفاده از قدرت نظامی است. به عبارت دیگر از این پس آمریکاییها میدانند که میتوان یک مانع اصلی و یک تهدید جدی برای خود را نه صرفا از طریق حمله نظامی، به آن گونه که دههها می اندیشیدند، بلکه از راههای دیپلماتیک مورد مدیریت و رفع کنند. یعنی با ایجاد تعادل در سیاستهای خارجی خود، کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کنند و به این ترتیب به سوی یک تاثیرگذاری کارآمد خارجی به پیش روند.
مردم ایران در این میان
هر یک از این سه سناریو به شکلی آینده سیاسی ایران را رقم خواهد زد:
در سناریوی نخست نظام جمهوری اسلامی با تغییراتی اجباری، اما نه شاید خیلی اساسی، پابرجا خواهد ماند و سرنوشت آن بهطور خاص به مردم ایران و مخالفان آن در داخل و خارج از ایران بستگی پیدا خواهد کرد. به این که آیا ایرانیان می توانند بدون دخالت مستقیم خارجی خود با تکیه بر توان و اراده ی خویش برای تغییر سرنوشت کشورشان دست به کاری بزنند یا خیر.
– در سناریو دوم آینده روشنی برای ایران قابل تصور نیست. برخی دستاوردهای این سناریو میتواند ویرانی، نابودی زیرساختها، تلفات سنگین انسانی، آوارگی، قحطی و نیز تجزیه ایران باشد. در صورتی که جریان به آن مرحله برسد، کار زیادی از دست مردم ساخته نیست. شاید این همان سناریویی است که ایرانیان باید نسبت به آن بسیار حساس و هشیار باشند.
– در سناریو سوم اما تضعیف رژیم زیر فشار تحریمها و محدودیتهای سیاسی، زمینهساز مخالفت و قدرتگیری مخالفان خواهد شد. به این ترتیب فرصتی به وجود میآید که اپوزیسیون و نیروهای کنشگر بتوانند در صورت داشتن برنامه و انسجام و سازماندهی از آن بهره ببرند. این که دولت اوباما با یک حرکت جدی مردمی برای براندازی رژیم چگونه برخورد کند جای بحث دارد، اما مسلم است که انتقادات پیاپی نامزد جمهوریخواهان از اوباما به دلیل عدم حمایت وی از «جنبش سبز» می تواند این بار وی را به پرهیز از اشتباه دوباره در این زمینه سوق دهد.
نتیجه گیری
انتخاب دوباره باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، سیاستهای وی را در طول زمان به پیش خواهد برد. چهارسال دوم وی در عرصه داخلی به معنای تداوم و ادامه راهکارهای اصلی وی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و آموزشی خواهد بود. ولی در مقابل در عرصه خارجی، میتوانیم شاهد انقطاع و گسست سیاستهای اوبامای دوره دوم با اوبامای دوره ی اول باشیم. در این صورت باید ببینیم که آیا اوباما در این زمینه تکیه اصلی خود را روی قدرت نظامی آمریکا میگذارد یا قدرت دیپلماسی خود.
در کل میتوان گفت که اوباما میتواند آمریکای تا حدی جدید و متفاوت را نطفهریزی کند اما این روند، مانند هر زایش دیگری زمان لازم را برای تولد میطلبد. آمریکای جدید در انتهای دوره اوباما زاده نخواهد شد، اما در آن زمان بیشک مشخص خواهد شد که آیا شکلگیری این نوازد تاریخ، به درستی در جریان است یا خیر. آیا در آینده آمریکایی عقلانیتر، اجتماعیتر، کمتر خودخواه، کمتر متکی به زور و آمادهتر برای آشتی با آرمانهای سایر ملتها دیگر سر برخواهد آورد؟ سخنرانی اوباما در مراسم پیروزی خود در ششم نوامبر جای امیدواری در این زمینه را باز می گذارد اما باید دید که او در عمل، تا چه اندازه گفتار خود را دنبال میکند.
KoroshErfani@yahoo.com
مسٔلهای که به آن اشاره نکرده اید ، این است که آنچه اوباما هنوز درک نکرده این است، که نه این رژیم قابل اطمینان است و نه زیر سلطه برای ژاندارمی خواهد رفت.
آمریکا یک بار هم شده باید به صورت طولانی مدت به مسائل نگاه کند و برای ثبات در منطقه، بجای امید به جناح اصلاح و اعتدال طلب رژیم، سعی در تقویت اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران بکند که رژیمی که ثبات درونی ندارد، هیچ گاه ثبات بیرونی را نیز نمیتواند تضمین کند حتی اگر بخواهد (که نمیخواهد) .