چونکه ما
چونکه ما تاریخمان بر باد رفت
هستی و فرهنگمان ازياد رفت
کاوه وآرش همانجا خاک شد
حاكمان كشورم ضحاك شد
رهبرم آخوندك خناس شد
پهلوان کشورم عباس شد
جای کوروش را علی آمد گرفت
بهر الله اش ؛ ولي آمد گرفت
رستم و سهراب ها گم می کنیم
پيروي ز آخوندك قم می کنیم
نقش رستم ، پارسه برباد شد
کربلا و کاظمین آباد شد
ديگر از زرتشت نام و ذكر نيست
عید ما جزآن غدیر و فطر نیست
ماببايد دست ها بر هم دهيم
دين تازي را به آنان وادهيم
استخوان جمله اين تازيان
كان جدا كرده خِرَد زايرانيان
ازامام و زادگانش يكسره
كان بكرده روح مارا مَسخَره
جمع سازيم اندرون كاميون
همره آن پيروان و حاميون
بازگردانيم برآن خاكشان
اينهمه پَسماندهء نا پاكشان
كاوه گويد گر شود؛ كاري چنان
وارهيم ازاين پريشاني روان
—————————
سرودهای از: کاوه آهنگران
Leave a Reply