فلسفه به ما می آموزد که تناسب و پیوند میان دو عنصر «زمان» و «کیفیت» را درک کنیم. «کیفیت» پیرو «زمان» است، بدون در نظر گرفتن دوره ی لازم برای شکل گیری عنصر کیفیت، یک پدیده نمی تواند دارای عمق و ریشه و پیچیدگیی باشد که هم بقای آن را تامین و هم موفقیت آن را تضمین نماید. این تنها در بطن یک گذر زمانی کافی است که کیفیت یک پدیده شکل می گیرد و کامیابی و دوام آن را با خود به همراه می آورد. پدیده ای به اسم «خودرهاگری» نیز، به عنوان یک امر کیفی، فقط در قالب یک «فرایند» قابل تصور است. فرایندی که نیاز به زمان دارد تا ریشه بزند، رشد کند، عمق یابد و به بار نشیند. تصور این که بتوان انتظار داشت فرد در مدتی کوتاه هم خود را از بندهای درون خویش برهاند و هم به یک کنشگر دارای هدف و استراتژی و روش تبدیل شود تصوری خام است. به همین دلیل، باید اجازه داد که هر فرد با گذاشتن زمان لازم، ضرورت آزادی را در وجود خویش جا بیاندازد (خودرهاسازی درونی) و آن گاه مسیر درست دستیابی به یک جامعه ی انسانی را شناسایی و در آن مسیر گام بردارد (رهاسازی اجتماعی). راهی که ما پیشنهاد می دهیم یک تحول ژرف، ماندگار و پویایی گرا در درون ساختارهای ذهنی فرد و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. این زمان می خواهد زیرا تغییری تاریخی است. تغییری که قرار است باورها و بناهای هزار ساله را زیر و رو کند.
Leave a Reply