زمانی برای تغيير روش مبارزات کارگران در ايران
کورش عرفانی
خبرنامه گویا
با آغاز و پايان يافتن مذاکرات بر سر تعيين حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۳۹۴ يکی از تيره ترين دوران حيات کارگری در کشور شروع شد. بر اساس اين مذاکرات تغييراتی که در ميزان حقوق و مزايای کارگری به وجود آمد به روشنی محکوم شدن آنها به زندگی در زير خط فقر و در واقع زير خط فقر مطلق را به صورت يک امر بديهی درآورد و به آن جنبه ی قانونی بخشيد. اما انتخاب های کارگران در مقابل چنين ستم فاحشی چيست و چه بايد، يا به طور دقيق تر بگوييم، چه می توانند بکنند؟ اين نوشتار به اين پرسش ها می پردازد.
شرايط موجود
نخست ببينيم که آن چه در نهايت پس از هفته ها مذاکره ميان نمايندگان دولت، کارفرمايان و نمايندگان فرمايشی کارگران صورت گرفت چه بود و چه ارقامی از آن بيرون می آيد.
• حداقل مزد کارگران در سال ۱۳۹۴ با تنها ۱۷ درصد افزايش به نسبت سال گذشته به رقم ۷۱۲ هزار و ۴۲۴ تومان رسيد.
• حق مسکن کارگران در سال آينده معادل ۴۰ هزار تومان تعيين شد.
• پول دريافتی بر اساس پايه ی سنوات در ماه برابر با ۳۰ هزار تومان تعيين شد.
• و در نهايت حق بن کارگران ۱۱۰ هزار تومان مقرر شد.
به اين ترتيب يک کارگر در صورتی که در شرايط مناسب و قانونی و با قرارداد کار کند و حق و حقوق خود را بدون تعويق و به موقع دريافت کند می تواند اميدوار باشد که چيزی معادل ۸۸۲ هزار و ۴۲۴ تومان حقوق و مزايا دريافت کند. اين رقم می تواند بنا به سابقه ی کار، تعداد اعضای خانواده، اضافه کار و يا شرايط ويژه کار مانند ماموريت، مشاغل دشوار وامثالهم قدری بالاتر باشد.
علی ربيعی مامور عاليرتبه ی وزارت اطلاعات که حسن روحانی، ريئس سابق شورای عالی امنيت نظام و رئيس جمهور فعلی او را به عنوان وزير کار معرفی کرده بود اين فاجعه را به کارگران «تبريک» گفت و آن را يک «پيروزی استثنايی» خواند.
از آن جا که خط فقر تعيين شده برای يک خانواده ی چهارنفره در تهران برابر با سه ميليون و ۵۰۰ هزار تومان اعلام شده است بديهی است که ميزان دريافتی کارگران با اين رقم چيزی در حدود دو ميليون و ۶۰۰ هزار تومان فاصله دارد. اين به معنای آن است که هر کارگری که يک خانواده ی چهارنفره را بايد تغذيه مالی کند موظف است که تقريبا معادل سه برابر حقوق خود را نيز از راه ديگری به دست آورد. از کدام راه؟ اين ديگر مسئله ی مسئولان نظام جمهوری اسلامی نيست.
اينک کارگران می مانند و اين ستم فاحش، اين بی اعتنايی به زندگی و هستی آنها و خانواده هايشان، اين محکوميت نزديک به سی ميليون ايرانی کارگر و خانواده هايشان به فقر و گرسنگی و بيماری و فلاکت. شرايطی که سير قهقرايی کارگران را تسريع می کند.
پس، صورت مسئله مشخص است. اما راه حل چيست؟
در ورای بيهوده گويی های که تشکل های دروغين کارگری مانند «خانه ی کارگر» و امثال آن ارائه می دهند کارگران برای سال ۱۳۹۴ در مقابل يک انتخاب روشن قرار دارند: تحمل فقر و گرسنگی و فلاکت بيشتر و يا آغاز يک مبارزه ی کارگری متفاوت از سال های گذشته.
در جستجوی تغيير
کارگران ايران بايد به اين نتيجه گيری بديهی دست يافته باشند که با اتکاء به مبارزاتی مانند تلاش های اعتراضی سال های گذشته به هيچ چيز بيشتر از آن چه در اين سری آخر مذاکرات بر سر تعيين دستمزد سال آتی نصيبشان شد دست نخواهند يافت. به عبارت ديگر، يا کارگران همان رويه ی اعتراضی ناکارآمد سابق را دنبال کرده و در فقر و فلاکت و ستم و استثمار دست و پا خواهند زد و يا روند و رويه ی مبارزه را تغيير داده و به دست آوردهای بهتری می رسند. برخی از ويژگی های اصلی مبارزات کارگری در سه دهه گذشته در ايران چنين بوده است:
۱) پراکندگی: کارگران واحدهای مختلف بدون در نظر گرفتن شرايط ساير کارگران در ديگر واحدها و يا مناطق موقعيت خود را به صورت ايزوله و مجزا ديده و به فکر آن بوده اند که با تدارک اعتراضات محدود و معدود در واحد با محل خود به خواست هايشان دست يابند. چيزی که تا به حال جواب نداده است.
۲) عدم سازماندهی: کارگران بدون تشکل يابی گسترده و يا مداوم، در شرايط سخت به صورت تشکيل يک تيم چند نفره ی ناپايدار اقدام به اعتراض کرده و پس از آن نيز اين هسته ی تشکيل شده را به دست فراموشی سپرده اند. اين امر کارگران را اتميزه و از هم جدا کرده است و اجازه نمی دهد که به صورت منسجم عمل کنند. سود اين شرايط به جيب کارفرما و دولت رفته است.
۳) عدم تشکيل و يا نپيوستن به سنديکاها: ضرورت داشتن سنديکاهای قدرتمند کارگری هنوز برای کارگر ايرانی جا نيافتاده و در اين مسير تلاش جدی به خرج نداده است. سنديکا هنوز مقوله ای ناآشنا برای کارگر ايرانی است و تا زمانی که چنين باشد کنترل آنها و مهار حرکت های محدود اعتراضی شان آسان است.
۴) عدم روی آوردن به شيوه های موثر: به دليل نفوذ تشکل های زرد کارگری نمايندگان قلابی کارگران آنها را به استفاده از مبارزه ی نرم و لطيف مانند نامه نگاری و يا حداکثر طومار نويسی عادت داده و دل آنها را به نوشتن دردنامه خوش کرده اند. اين روش ها ناکارآمدی و بی فايدگی خود را به صورت آشکاری نمايان ساخته اند.
مواردی که بر شمرده شد ضعف های حداقلی مبارزات کارگری هستند که به دلايل زير در ميان کارگران جا افتاده و نهادينه شده اند:
۱) وجود دستگاه سرکوب و کنترل برای ايجاد وحشت در ميان کارگران از طريق دستگيری و شکنجه و حبس و اخراج و تهديد و امثال آن. کارگران به وضوح در محاسبه ی هزينه ی اعتراض گری خود ترس و وحشت از سرکوب و اخراج را دخالت می دهند.
۲) محروم کردن کارگران از داشتن تشکل های مستقل و برخورد امنيتی و اطلاعاتی با آن. مانند سرنوشت برخی از سنديکاها چون سنديکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه يا سنديکای خبازان سقز.
۳) قرار دادن تشکل های قلابی و دست نشانده متشکل از شبه کارگران خودفروخته و يا عناصر اطلاعاتی بر راس آن مانند «خانه ی کارگر» که به طور عمده تشکل های امنيتی و اطلاعاتی نفوذی ميان کارگران هستند.
۴) مسخ فکری و مذهبی کارگران و رواج ستم پذيری، سرنوشت گرايی و ترويج اعتياد و خودکشی و سکوت درمقابل ستم و استثمار.
۵) محروم کردن کارگران از رشد فکری، اجتماعی و فرهنگی با تشديد فقر مادی و درگيرساختن آنها با حداقل های معيشتی.
اين موارد تنها برخی از مکانيزم هايی است که رژيم ضد مردمی جمهوری اسلامی برای زمين کردن نهادينه ی طبقه ی کارگر در ايران به کار گرفته است.
در کنار اين عوامل بايد از قطع روابط ارگانيک ميان کارگران با تشکل های سياسی و فعالان کارگری خارج از کشور نيز نام برد که تاثير بسزايی در عدم انتقال تجربه و دانش مبارزات کارگری از نسل های قبل و يا از ساير جوامع به درون طبقه ی کارگر ايران داشته است. به مرور زمان و در طول سی و هفت سال گذشته، نسل کارگران پيش از انقلاب و در زمان انقلاب نيز از صحنه بيرون رفته و نسل جديد کارگران در يک نوع خلاء دانش وتجربه ی مبارزاتی مجبور شده است که هم زمان با وخامت اوضاع اقتصادی، بارديگر، بر اساس روش آزمايش و خطا و با بهايی سنگين اين کمبود را به طور قطره چکانی جبران کند.
شرايط کنونی
اينک اما در آستانه ی سال ۱۳۹۴ کارگران ايران بايد با مروری بر آن چه در سه دهه ی گذشته بر آنها رفته است و با در نظر گرفتن برخی از متغيرهای مبارزات کارگری مانند مواردی که برشمرده شد در صدد يک تجديد نظر اساسی در روش های اعتراض گری خويش و نوعی نوزايش مبارزات کارگری باشند.
ضرورت اين امر آنست که کارگران با تعيين اين حداقل دستمزد جديد ديدند که در دل نظام حاکم هيچ درجه از اهميت و ارزشی برای حيات کارگران و خانواده هايشان قائل نيستند و دولت روحانی در دفاع از منافع کارفرمايان و در پيروی و به کاربستن دستورات بانک جهانی و صندوق جهانی پول، کمترين ترديدی به خود راه نمی دهند. حال که کارگران ايرانی دريافته اند که قرار است با يک چهارم يا يک پنجم حداقل لازم به نسبت خط فقر يا خط فقرمطلق بسوزند و نابود شوند، بايد در صدد باشند برای تامين بقای فيزيکی خود و خانواده هايشان هم که شده به يک نوع ديگر از مبارزه جويی روی آورند. اين فصل جديد مبارزات کارگری که می تواند از همين حالا کليد بخورد و در سال ۱۳۹۴ به اوج خود برسد دارای برخی از ويژگی ها می تواند باشد:
۱) خروج از پراکنده کاری: مبارزات کارگری بايد از حالت پراکنده و نابسامان خود خارج شده و تبديل به مبارزاتی منسجم و هماهنگ شوند. هماهنگی اعتراضات کارگری بايد در راس کارهای ضروری بازسازی مبارزات اين طبقه قرار گيرد تا بتوان بستر حرکت های وسيع تر منطقه ای، استانی و يا سراسری را فراهم کرد. هر چه حرکت اعتراض گسترده تر، شانس موفقيت آن بيشتر.
۲) سازماندهی: کارگران بايد در پی تشکيل هسته ها و شبکه های کارگری در درون و بيرون کارگاه ها، کارخانه ها و واحدهای بزرگ صنعتی باشند. وجود جمع های کارگری منسجم که آماده ی کارگروهی برای پيشبرد مبارزات در پايين ترين سطوح کارگاه ها و کارخانه ها باشند يکی ديگر از ضروريات است. تشکل های بزرگ از به هم پيوستن تشکل های کوچک پديد می آيد. پس بايد تشکيل هر جمع حتی کوچک چند نفره را جدی گرفت و دنبال کرد.
۳) اهميت دادن به سنديکاها: تشکل های کوچک و چند نفره بايد بستر سازی تشکيل سنديکاهای جديد و تقويت سنديکاهای مستقل موجود باشد. هدف بايد ايجاد يک سنديکا در هر حوزه ی حرفه ای و جغرافيايی باشد تا بتواند کار سازماندهی، آموزش، هماهنگی و مديريت اعتراضات کارگری را بر عهده داشته باشد. بدون سنديکا مبارزات کارگری محکوم به درجا زدن و شکست است.
۴) اتخاذ شيوه های موثر: کارگران ايران بايد مثل کارگران سراسر جهان اين اصل اساسی را فرابگيرند که: «فقط با زور می توانند حق شان را بگيرند.» و اين واژه ی «زور» که به خشونت گرايی هم ربطی ندارد، نه يک ضرورت فلسفی و نظری، که يک واقعيت تجربی و تاريخی است. به عبارت بهتر، کارگران کشورمان بايد بياموزند که بدون نشان دادن قدرت سازمان يافته ی خويش هرگز چيزی به اسم «حق و حقوق» را به آنها نمی دهند. يا بايد يک بار قدرتمند عمل کنند يا با هزار بار عمل ضعيف چيزی عايدشان نخواهد شد. اين قاعده ی شناخته شده ی مبارزات کارگری است. گرفتن حق در گروی قدرت است.
توجه به اين ضرورت های چهارگانه می تواند کارگران محروم و غارت شده ی ايرانی را به يک قدرت ده ميليونی منسجم و سازمان يافته تبديل کند که قادر به گرفتن هر امتيازی از حکومت ضد کارگری فعلی خواهند بود. چاره ی کار در انسجام و سازماندهی برای برگزاری حرکت های سراسری است. حرکت هايی که با اعتصابات سراسری در سطح کشور دولت را در مقابل خطر قيام همگانی برای براندازی قرار دهد و به زانو درآورد.
کارگران ايران بايد هماهنگ سازی ميان خود و نيز هماهنگ سازی با ساير قشرهای ناراضی مانند معلمان، پرستاران و بيکاران را مد نظر قرار دهند و خود را برای يک نبرد واقعی در سال ۱۳۹۴ آماده سازند. شرايط مستعد جامعه و نارضايتی ميليون ها ايرانی بستر مناسبی برای کنش کارگری است.
بديهی است در اين ميان تشکل های سياسی و صنفی و فعالان کارگری در داخل و خارج از کشور با تمام قوا از اين حرکت ها حمايت کرده و در خدمت پيشبرد آن باشند، بدون آن که بارديگر گرايش های فرصت طلبانه و رهبری طلب در آنها اين مهم را به خطر اندازد. راز موفقيت مبارزات کارگری نخست در خودسازماندهی طبقه ی کارگر است و بعد در سازماندهی سياسی طرفداران اين طبقه و نه برعکس. حزب طبقه ی کارگر فقط بعد از تکوين خودسازماندهی کارگران می تواند شکل گيرد نه قبل از آن.
در آستانه ی سال نو و تعيين تکليف مذاکرات حساس پرونده ی اتمی، کارگران ايرانی در مقابل يک واقعيت روشن قرار دارند: يا مذاکرات به نتيجه می رسد که در آن صورت تبعيت و پيروی رژيم ايران از دستورات شرکت های و بانک های بزرگ سرمايه داری در وحشيانه ترين شکل خود بايد اعمال شود، چنان که تاکنون اجرای رهنمودهای صندوق بين المللی پول و بانک جهانی اين خط ضد کارگری را برای حکومت ايران ترسيم می کرد ه است؛ يا اين که مذاکرات به جايی نمی رسد و دولت ورشکسته ی روحانی برای تامين منابع مالی مورد نياز خود، فشار سهمگينی را بر دوش مزدبگيران آغاز خواهد کرد. در هر دو صورت کارگران اولين بازندگان بازی خواهند بود .
ضرورت سازماندهی و تغيير شيوه های مبارزات کارگری برای کارگران ايران ديگر يک انتخاب نيست، اجباری است برای تامين بقای زيستی يک طبقه.
کارگر با جیب خالی قادر به فعالیتی نیست.به بودجه و امکانات مادی نیاز است.