آیا خودرهاگری جنبه فردی دارد و یا یک پدیده ی اجتماعی است؟
هر دو. خودرهاگری از یک سو به معنای بریدن بندهای ستم پذیری درون است و دیگری پاره کردن زنجیرهای ستمگری بیرونی . در بخش اول فرد باید سعی کند در درون خویش بر جهل و ترس و ضعفی که مانع از تبدیل وی به یک انسان کنشگر می شود فائق آمده و خصلت های برتر انسانی را در خویش نهادینه سازد. در بخش دوم یعنی رهایی از زنجیر استبداد نیاز به کار جمعی و سازمان یافته است. اینجا افراد باید گردهم آیند، همدیگر را پیدا کنند و با هم در قالب های جمعی به سازماندهی دست زنند. سندیکای کارگری تشکیل دهند، انجمن دانشجویی بسازند ویا انواع و اقسام شکل بندی های کار جمعی شهروندان با یکدیگر. بنابراین برای آن که خودرهاگری که از درون فرد آغاز می شود در جامعه به یک واقعیت مادی تبدیل شود، لازم است که خودرهاگران به طور همبسته و جمعی به کار سازمان یافته و هدفمند و منظم دست بزنند. حاصل این کار شکل گیری قدرت اجتماعی است که می تواند به عنوان ابزار مردم برای دفاع از منافع خویش در مقابل قدرت سیاسی حاکمیت عمل کند. خودرهاگری یک فرایند دیالکتیکی میان رشد فردی و بلوغ اجتماعی است و حاصل آن جامعه است انسانی که در آن آزادی، رفاه، عدالت اجتماعی و مردمسالاری به صورت نهادینه حضور دارد.