شانزده آذر: فرصتی دوباره
کاری از دانشجویان فعال در کمیته دانشجویی سازمان خودرهاگران
دور زمانی نیست که جنبش دانشجویی دچار رکود شده بود اما اعتراضات صنفی اخیر در چندین دانشگاه، گویی قدری فضای رعب و وحشت پس از حذف فعالین را شکسته و امید را به فضای دانشگاه برگردانده است.
آری ما همگی بارها شعارهای جنبش دانشجویی را شنیده یا خوانده ایم. شعارهایی که نسل به نسل و سینه به سینه در بدنه ی جنبش دانشجویی حیات داشته و هرگز نمرده است. در این مقاله به برخی عوامل تداوم جنبش دانشجویی خواهیم پرداخت و سپس به برخی عوامل موثر بر موفقیت در ایجاد تجمعات دانشجویی در 16 آذر امسال خواهیم پرداخت.
دانشگاه محلی است که افرادی با ویژگی های مشابه سنی و شغلی را کنار هم گرد می آورد. ویژگی های سنی، آن گونه که در نظریه اریک اریکسون و برخی دیگر از نظریه پردازان رشد روانی مطرح است، به طور مشترکی در یک سن بروز می کند و تنها کمیت آن متفاوت است. ویژگی هایی چون فکر کردن به ایده آل ها و نقش های آینده ای که یک فرد در سنین نوجوانی (حدود 12 تا 20 سالگی) به آن می پردازد و سپس از 20 تا 25 سالگی فرضیه هایی را که تا پیش از آن تنها در ذهن فرد بوده است، در عرصه عمل به آزمون در می آورد. بنابراین، قدری تزلزل در شیوه و سیاق زندگی وجود دارد. ولی از سوی دیگر، نیروی عظیمی برای به عمل درآوردن ایده آل ها در یک جوان وجود دارد که مقارن است با اوج توانایی جسمانی فرد. این ویژگی های مشترک روانشناختی در قشر دانشجو وجود دارد و وقتی اشتغال او به کار فکری و کنار هم قرار گرفتن افرادی با این خصوصیات را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که چرا دانشگاه همواره محلی برای بروز اعتراضات بوده و هست و خواهد بود.
این توانایی ها در نظام های دموکراتیک مشروع قلمداد شده و تنها در مسیر رشد و تعالی جامعه از آن استفاده بهینه می شود؛ ولی در جوامع غیردموکراتیک به این نیرو همواره به عنوان نیرویی سرکش که باید به هر شکل ممکن مهارش کرد، نگریسته می شود. اما به همان دلیل که نمی توان طبیعت انسان را عوض کرد و مثلا ویژگی های مشترک را از یک رده ی سنی خاص گرفت، به همان دلیل هم، دانشگاه هیچ گاه برای همیشه به قهقرا نمی رود و دچار رخوت و رکود نمی گردد و اگرچه برای مدتی ساکت می شود ولی خواص روانشناختی مذکور و تشکیل جمعیتی از این افراد، باعث تداوم حرکت های جمعی اعتراضی در طولانی مدت شده و خواهد شد.
16 آذر امسال نیز فرصتی دوباره است تا دانشگاه، طبیعت غیرقابل گریزش را نشان دهد و کم و بیش نشان خواهد داد اما در این مسیر با موانعی روبروست که در زیر به آن خواهیم پرداخت.
همان طور که ذکر آن رفت؛ دانشگاه محل تهدید حکومت های توتالیتر (تمامیت خواه)، است و برای کنترل آن بودجه های کلانی خرج می شود و نهادهای سرکوبگر متعددی به صورت لایه لایه و موازی با هم در این نظام ها پدید می آیند که چرایی آن بسیار مفصل و خارج از حوصله ی این مقاله است. اما قدر لزوم باید به این نکته توجه کرد که توانایی این نهادها در چیست و نقاط قوت جنبش دانشجویی در چه می باشد و چه استراتژی هایی در طول زمان موفق بوده و کدام ها موفق نبوده است.
در این نهادها سه چیز انباشته می شود که در جنبش دانشجویی به دلیل طبیعتی که دارد یا انباشته نمی شود یا کمتر انباشته می شود:
- پول
- نیروی انسانی متخصص
- تجربه
جنبش دانشجویی هرگاه ضربه خورده از این سه ویژگی نهادهای سرکوبگر بوده، ولی در جنبش دانشجویی هم ویژگی هایی وجود داشته که با تداوم نهاد دانشگاه تداوم یافته است:
- جمعیتی با ویژگی های مشترک روان شناختی و شغلی
- رهایی نسبی از غم نان و در نتیجه پرداختن به امور عام المنفعه که در نظام های توتالیتر، تهدید قلمداد شده و در نتیجه سیاسی می شود.
در میان دانشجویان، مثل هر جامعه دیگری، یک سری سرآمدانی وجود دارند که به لحاظ برخی ویژگی ها (مثل هوش، احساس تعهد، خلاقیت، سواد علوم انسانی و جرات ورزی) نسبت به بقیه از درجات بالاتری برخوردارند و در نتیجه به طور خودکار، یا در صورت وجود قدری شرایط مساعد، وارد عرصه ی فعالیت های سیاسی – اجتماعی شده و برای کل جامعه مفید واقع می شوند. در این مسیر اما حکومت بیکار نمی نشیند و با پهن کردن تورهایی سعی دارد این فعالین را شناسایی و سپس کنترل کند. این تورها همان تشکل هایی هستند که به طور قانونی فعالیت می کنند. در واقع لفط “تور” برایشان مناسب است، زیرا که در نهایت امر، قانونی بودنشان باعث مشروعیت بخشیدن به فعالیت فعالین نشده و هرگاه از کنترل و مدار دلخواه نهادهای سرکوبگر خارج شوند و کارکردی جز “نمایش دموکراسی” داشته باشند و واقعا محتوای دموکراتیک و تعالی بخش و اعتراضی پیدا کنند، با اعضای آن ها به شدت برخورد می شود. این دام ها همچنان پهن می مانند تا نسل های جدیدتر را غربال کنند و سرآمدان مذکور را از دل جامعه ی دانشگاهی بیرون کشند و از آن جدا کنند!
در واقع، اگر دانشگاه را به بمبی تشبیه کنیم که برای حکومت های توتالیتر منشاء خطر است، چاشنی این بمب همان فعالین دانشجویی هستند که به سبب برخی ویژگی های روانشناختی، توانایی بسیج جمعیت های دانشجویان معترض را دارا می باشند.
حال در نظر بگیرید که چاشنی این بمب راحت تر شناسایی شود! چه می شود؟ بمب توسط پول و نیروی متخصص و تجربه کاری فراوان، برای مدتی که نیروهای جدید دانشجویی جایگزین قبلی ها شوند خنثی می شود!
پس، مخفی نگه داشتن این چاشنی مهم ترین بخش کار است تا در موقع لزوم عمل کرده و بارها و بارها عمل کند و از بدنه بمب جدا نشود.
16 آذر امسال نیز فرصتی است برای انفجار این بمب که هر چه قوی تر باشد،؛نیروی محرکه ی بیشتری را به جامعه و جنبش آزادیخواهی وارد می کند و موجب حرکت آن نیز می شود. نیروهای امنیتی نیز اهمیت این نقش دانشگاه را می دانند و به هر طریق ممکن برای خنثی کردنش تلاش می کنند.
اما توجه به برخی تاکتیک های موفق در اینجا مهم است. همان طور که گفته شد، اگر چاشنی بمب کنترل شود کل بمب کنترل می شود. پس، باید تلاش کرد کنترل این چاشنی، تا حد ممکن، برای نهادهای سرکوبگر سخت و ناممکن گردد. باید توجه داشت که در هر نوع مداخله ای، “پیش بینی” مقدم بر “کنترل” است، پس اگر نتوان حرکت حریف را پیش بینی کرد، کنترلش هم ناممکن می شود. سازمان دهندگان چگونه می توانند فعالیت هایشان را غیرقابل پیش بینی کنند؟ با استفاده از اصل غافلگیری که تجربه نشان داده در عمل موفق بوده است. اما غافلگیر کردن در چه؟ در پخش اخبار سازمان دهی هر نوع کنش جمعی. در چه شرایطی این غافلگیری موثر می افتد؟ در شرایطی که زمان پخش خبر مناسب باشد -که 16 آذر مناسب است و افکار عمومی دانشگاه آمادگی لازم برای سرایت خبر را دارد- و محتوای خبر حساسیت برانگیز و واقعی باشد. واقعی بودن به این اشاره دارد که در محتوای خبر، توصیف ها واقعی و به دور از اغراق به کار رود تا اطمینان مخاطب را جلب کند و نیز، کنش جمعی از کمترین حد ممکن آغاز شده و به طور برنامه ریزی شده ای، توسط یک عده، گام به گام پیش رود. به قول معروف، “سنگ بزرگ برداشتن نشانه نزدن است”، حال این نکته را در سازمان دهی حرکت های جمعی باید در نظر داشت که هر پیشرفت انسانی به تدریج حاصل می شود و مثلا نمی توان در محتوای خبری که قرار است یک عده زیادی را برای اعتراض گرد هم آورد؛ گفت “از هشت صبح اولین امتحان ما امتحانات را تعلیق خواهیم کرد!” این همان اشتباهی بود که جنبش دانشجویی در ترم اول سال تحصیلی پس از انتخابات 1388 دچارش شد و فعالین دانشجویی برای نجات آن دسته از دوستانشان که با احکام انضباطی مواجه شده بودند، چنین تصمیمی گرفتند و موفق هم نشدند حتی تجمعی تشکیل دهند تا چه رسد به اینکه تعلیق امتحانات صورت پذیرد. پس، در نظر گرفتن واقعیت رشد و پیشرفت تدریجی امور انسانی به صورت یک اصل مهم، بسیار راهگشاست.
بنابراین توانایی جنبش دانشجویی در مقابل نهادهای سرکوبگر را می توان بدین گونه جمع بندی کرد:
- مخفی شدن فعالین در جمعیت دانشجویان (محافظت از چاشنی)
- استفاده از اصل غافلگیری (مخفی نگه داشتن برنامه)
- در نظر گرفتن واقعیت ها و پرهیز از اغراق (شناخت دقیق عرصه ی واقعیت به مثابه زمین بازی).