Deprecated: Required parameter $option follows optional parameter $filename in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 760 Warning: session_start(): Session cannot be started after headers have already been sent in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 60 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 614 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 622 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8 اخلاقی – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa استقرار نهادینه ی حفظ جان و حرمت انسان ایرانی آزادی، عدالت اجتماعی، مردم سالاری Fri, 14 Sep 2012 16:27:12 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.5.2 https://khodrahagaran.org/fa/wp-content/uploads/2023/04/cropped-KRG-logo21-150x150.jpg اخلاقی – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa 32 32 خشونت خشونت می‌آورد. واقعا؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/#respond Fri, 14 Sep 2012 16:27:04 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12049

خشونت خشونت می‌آورد. واقعا؟

نقدی بر کلیشه‌ی «خشونت گریزی»
کورش عرفانی

بحث خشونت طلبی و خشونت‌گریزی سالهاست بر صحنه‌ی سیاسی ایران سایه افکنده است. در اواسط دهه‌ی هفتاد خورشیدی در ایران، جریان‌هایی مانند اصلاح طلبان دولتی، به عنوان بخشی از ساختار حاکمیت، این گفتمان را مطرح کردند که به تدریج به درون اپوزیسیون نیز سرایت کرد.

از آن‌جایی که این بحث معمولا به طور شعاری مطرح شده کمتر فرصتی برای تدقیق مفاهیم و تعیین مصادیق اختصاص یافته است. تا زمانی که با این بحث به صورت عریان و بی تعارف برخورد نشود این ابهام برانگیزاننده تضادهایی می‌شود که به طور معمول در پشت خود حرف و حدیث‌های پنهان فراوان دارند.

راجع به چه صحبت می‌کنیم؟

خشونت یعنی به کار گیری تعرض جسمی به دیگری. در این تعریف، خشونت کلامی و نمادین را، که چندان در چارچوب سیاسی مورد نظر نیست، کنار می‌گذاریم. خشونت در بستر سیاسی یعنی: به کار گیری آسیب رسانی جسمی به دیگری در مسیر تغییر رفتار او به نفع خود. بدیهی است که این کار از منظر اخلاق انسانی امری است ناشایست. لیکن این قبح اخلاقی سبب نشده است که خشونت به طور وسیع، نهادینه و هدفمند در دنیای سیاست مورد استفاده قرار نگیرد.

خشونت را در دنیای سیاست – و از منظر گفتمان معروف به «خشونت گریزی»- می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: خشونت دولتی و خشونت ضد دولتی. خشونت دولتی به رفتار سرکوبگرانه‌ی حکومت در قبال مخالفان خویش باز می‌گردد و خشونت ضد دولتی به عملکرد «خشن» مخالفان در قبال دولت. برخورد سطحی گرا و تا حدی متمایل به خلط مبحث، استدلالی ساده انگارانه را پیش پای همگان می‌گذارد: «خشونت خشونت می‌آورد.» این گزاره به خودی خود هیچ معنایی ندارد. درست مثل این است که بگوییم: «عشق عشق می‌آورد» یا «نفرت نفرت می‌آورد.». ولی عشق می‌تواند عشق  نیاورد، چنانکه شما می‌توانید عاشق جانباخته‌ی کسی باشید و او از شما متنفر باشد و یا از کسی متنفر باشید که عاشق شماست. تمامی این گزاره‌های کلی‌گو، اگر برای ساده سازی‌های استدلالی نباشند، با هدف حذف پیچیدگی‌های دردسرساز از مبحث پیش گذاشته می‌شوند. نیازی به نفی این گزاره‌ها نیست تا از شر آن‌ها خلاص شویم. سادگی آن‌ها کارراه اندازِ تنبل‌های فکری و نیز غرض‌ورزانِ کارکشته است. باید آنها را به راستی آزمایی کشاند.

آزمایش گزاره‌ی معروف

برای راستی آزمایی گزاره‌ی «خشونت خشونت می‌آورد» باید پرسید: کدام خشونت کدام خشونت را می‌آورد؟ در چارچوب سیاست، آیا این خشونت دولتی است که خشونت غیر دولتی را می‌آورد، یا این خشونت غیر دولتی است که خشونت دولتی را می‌زاید؟ جواب مدافعان گزاره‌ی کلی گرای «خشونت خشونت می‌آورد» این است که هردو؛ هر خشونتی خشونتی دیگر را سبب می‌شود. در حالی که چنین نیست.

ماکس وبر بنای جامعه‌ی مدنی را بر روی مشروعیت قدرت قرار می‌دهد و این مشروعیت اصولا بر اساس «خشونت» بنا می‌شود. اما چه نوع خشونتی؟ خشونتی که اکثریت به طور داوطلبانه (دمکراتیک) در اختیار یک اقلیت می‌گذارد تا جامعه در صلح و امنیت زیست کند.[1] به عبارت دیگر، مدنیت بر مبنای خشونت بنا شده است، خشونتی تعریف شده و مرزبندی شده. این خشونت چون از طرف اکثریت جامعه به عنوان «مشروع» و مقبول شناخته می‌شود مورد تحمل و تایید است و به همین دلیل با خود خشونت دیگری را – جز در مواردی استثنایی[2] − به دنبال نمی‌آورد. وقتی پلیس، با به کارگیری خشونت، یک دزد یا قاتل را دستگیر می‌کند، کسی نسبت به آن اعتراضی ندارد و به خاطر آن دست به خشونت متقابل نمی‌زند.

پس، خشونت وقتی به طور تعریف شده و برخاسته از یک فرایند دمکراتیک است، فاقد خصلت خشونت‌زایی متقابل است. این استثنا به راحتی عمومیت کاذب و برخی مواقع بودار گزاره‌ی «خشونت خشونت می‌آورد» را زیر سوال می‌برد. حال که سقف جهان شمولی این گزاره‌ی معروف ترک برداشت، باید دید حد عمومیت‌پذیری آن در چه حد است.

چه نوع خشونتی؟

اگر بیاییم و با الهام از یک نگاه وبری و با عنایت به تجربه‌ی مشخص جوامع دمکراتیک، گزاره‌ی «خشونت مشروع خشونت به بار نمی‌آورد» را مبنا قرار دهیم می‌توانیم براساس برهان خُلف بگوییم «خشونت نامشروع خشونت به بار می‌آورد.» یعنی اگر دولتی یا گروهی که از جانب مردم دارای حق – انحصاری- خشونت نیست به اعمال آن دست زند، بدیهی است که طرف مقابل در صدد برآید، بر اساس بدیهی‌ترین حقوق طبیعی و بشری خویش، اقدام به مقابله کند. لذا، زنجیره‌ی خشونت‌زایی از درون هر نوع خشونتی بیرون نمی‌آید، بلکه به طور مشخص از دل خشونت فاقد مشروعیت است که زاده می‌شود.

وقتی دولتی قدرت سیاسی را بدون رای اکثریت به دست گرفته است و برای حفظ آن، اقدام به اعمال خشونت می‌کند بدیهی است و حتی می‌توان گفت که طبیعی است عده‌ای را وادارد، که برای پایان بخشیدن به این معادله‌ی غیر منطقی و غیر انسانی، دست به اقدام بزنند. در اینجاست که ظرافت بحث باید مورد توجه باشد. اگر قرار باشد که اقدام یک جامعه، یا بخشی از آن، برای پایان بخشیدن به حفظ قدرت، از طریق زور با همان برچسبی ارزیابی شود که به کار گیری خشونت برای حفظ قدرت، در این صورت ما حق فردی و اجتماعی انسان‌ها برای رهایی از بردگی و استبداد را زیر سوال برده ایم، هم در امروز جهان را و هم در طول تاریخ انسان برای کسب آزادی و رهایی از بند استبداد و استعمار.

حق طبیعی فرد و حق اجتماعی جامعه

اینکه اقلیتی قدرت را به شکلی غیر دمکراتیک صاحب شود و این تصاحب خود را با خشونت تداوم بخشد، بدترین شکل حیات برای یک جامعه است. در این حالت، طبیعی‌ترین حق برای آن جامعه، از نگاهی که بندهای قدرت گرایی سیاسی را بر پایش ندارد، تلاش برای پایان بخشیدن این شکل از بردگی است. بنابراین، اقدام آن جامعه برای پایان بخشیدن به نظام سیاسی مبتنی بر بردگی می‌تواند همه چیز نام گیرد جز خشونت به همان معنایی که برده دار آن را اعمال می‌کند. دلیل درجازدن بسیاری از گفتمان‌های به ظاهر «خشونت گریز» در نادقیقی مرزهای محتوایی واین همانی دانستن مصداق‌های متناقض این بحث است.

وقتی عمل فکر شده، برنامه ریزی شده، هدفمند، بودجه‌گذ اری شده و هدایت‌شده‌ی یک حاکمیت بی رحم استبدادی برای خفه کردن هر صدای اعتراضی را در خیابان‌های شهر یا در تالارهای اینترنتی با مقاومت یک ملت برای نزیستن در زنجیر جهل و دیکتاتوری و فقر و غارت و تحقیر، با یک واژه‌ی مشترک و با معنایی مشابه ارزیابی کنیم، دیگر چه جای بحث روشنفکری در این باره باقی می‌ماند؟ حفظ انحصار قدرت و ثروت با آسیب رسانی جسمی به دیگران خشونت است، نه ایستادگی مردم در مقابل غارت و تجاوز و اهانت سیستماتیک[3]. این دو در دو نقطه‌ی عکس هم قرار دارند، نه شباهتی از حیث شکل دارند و نه همسانی از جهت محتوا.

جداناسازی جهت دار

عدم تفکیک این دو سبب شده است که در سال‌های اخیر، بسیاری از شکل‌های معقول و منطقی کنشگری در تاروپود بافته‌ی بی پایه‌ی گفتمان به اصطلاح «خشونت گریز» گرفتار بماند. این جداناسازی انواع خشونت به دلیل ساده گرایی است که مورد بهره برداری آگاهانه ی موسساتی قرار می گیرد که با دست و دلبازی مادی نسبت به پژوهشگران خویش، ترویج این گفتمان را به سان بولدوزری می‌دانند که راه را برای استقرار حاکمیت‌های فرا-اجتماعیِ[4] ساخته و پرداخته‌ی مراکز جهانی قدرت هموار می‌کند. از همین روی، سرمایه گذاری می‌کنند و با حمایت‌های مالی قابل توجه و البته منظورمند، روشنفکران جهانی سومی را بر پشت این بولدوزرهای قوی مقاومت شکن می‌نشانند که حسابی برانند و سدهای کنشگری دردسرساز را بشکنند.

روشنفکر واقع گرا و قدری هم متعهد اما به این آسانی سرکوب و مقاومت را با چوب یک واژه نمی‌راند، آنها را در بستر مشخص خود قرار می‌دهد و مورد به مورد ارزیابی می‌کند تا ببیند در کجا این مفهوم، نموداری از انحصارطلبی از طریق آسیب جسمانی به محرومین از حق و ثروت و مشارکت است و در کجا این واژه – به نادرستی- برای مقاومتی به کار رفته که تمامی معنای انسانیت را در خود تبلور می‌بخشد: ایستادگی و پایداری و نبرد برای آزادی و حقوق و کرامت بشری. این روشنفکر با وجدان از برچسب‌های مختلفی که «روشنفکران ارگانیک»[5] و دستگاه‌های تبلیغاتی و شبه آکادمیک آنها به وی بزنند ابایی ندارد. شرافت اخلاقی است که کار روشنفکری او را به پیش می‌برد نه کار روشنفکری شرافت اخلاقی او را.

روشنفکر در خدمت قدرت

این در حالی است که روشنفکر مصلحت گرای همبستر قدرت سیاسی، دغدغه‌ی دیگری دارد. او جایگاه رفیع خویش در ساختار اداری واقتصادی و پایگاه اجتماعی ناشی از آن را معامله‌ای پرسود می‌بیند و به همین دلیل، بدون آن که حتی مدنیت را تجربه کرده باشد، مدافع سر سخت منشی است که به طور معمول در جامعه‌ی مدنی ظهور و رشد می‌کند. عدم خشونت و خشونت گریزی زاییده‌ی جامعه‌ای است که از مرحله حاکمیت استبدادی و تک سالاری – پادشاهی یا فقاهتی- عبور کرده است، مشارکت دمکراتیک در آن جا افتاده و جامعه، آگاهانه و نهادینه، به انتقال «حق انحصاری اعمال خشونت» به حکومت منتخب خویش روی می‌آورد تا در سایه‌ی چنین انحصاری شکل‌ها و کانال‌های دیگر خشونت ورزی را مسدود سازد.

و جالب در این میان دیدن روشنفکرانی است که به دلیل تعلق بنیادین و شاید ناخودآگاه فکر خویش به بستر سنت سالار و استبداد منش از شانس درک چند بعدی گفتار مدرنِ «خشونت گریزی» عاجزند و در عین حال، دائم بر آنند تا با گردهم آوری پاره-اندیشه های های فاقد انسجام ذاتیِ برخاسته از تاریخ مدرنیته ی غربی، قبایی برای پیکر ناموزون و ناخراش دیکتاتوری های کشتارگر بسازند که ریشه های عمیق در ساختارهای «استبداد شرقی» و مذهبی گرایی افراطی دارند. تلاش رامین جهانبگلو در قالب «منشور 91» را می توان آخرین کوشش تاسف بار در راستای تطهیر- ناخواسته ی- این نوع از رژیم ها، که بدترینش در ایران ما حاکم است، دانست.[6]

وقت آن است در حالی که خشونتگری عملی و بی تعارف رژیم‌هایی مانند ایران و سوریه در حال افزایش روز افزون است به تدقیقی عادلانه و عالمانه در مفهوم «خشونت» دست زنیم و با به کارگیری معیارهایی واقعی تر و اخلاقی تر به دو دهه سلطه‌ی گفتمان کور و خشن «خشونت گریزی و دیگر هیچ»، در سپهر سیاسی ایران، خاتمه دهیم. زمان آن است که اجازه داد آنها که برای پایان بخشیدن به خشونت دولتی بی رحم و بی وجدان گام‌های عملی و در عین حال اخلاق مدار بر می‌دارند با همان چوبی رانده نشوند که سردار رادان‌ها و سازندگان کهریزک، که بابت جنایت علیه بشریت، از دست اربابان خود پست و مقام‌های دولتی بالاتری دریافت می‌کنند.

پایان بخشیدن به خشونت با خلع قدرت از خشونت گرایان ممکن است و نه با خلع مقاومت از قربانیان خشونت. خشونت را دولت‌های استبدادی به طور خواسته و ساخته بر جامعه اعمال می‌کنند، وقتی جامعه شروع به مقاومت می‌کند نباید او را با همان ابزاری نقد کرد که خشونت گرایان دولتی را. دولت‌های استبدادی نخستین سپاس گزاران و تشویق کنندگان آنهایی هستند که مقاومتگران در مقابل خویش را خشونت طلب می‌نامند.

رادیو زمانه

پانویس‌ها

 

[1]  ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی (1864-1920) در کتاب «سیاست به عنوان حرفه» (Politics as a Vocation) وجود دولت به معنای مدرن کلمه را منوط به «انحصار اعمال خشونت مشروع در دست قدرت سیاسی» می داند.

[2]  این موارد استثنایی نیز به عنوان «ناهنجاری اجتماعی» دیده شده و با آن برخورد چارچوب بندی شده و قانونی می شود.

[3] مداوم و فکر شده.

[4]  Meta-social and Heteronomy

[5]  واژه ای است از جانب فیلسوف ایتالیایی «آنتونیو گرامشی» برای روشنفکرانی که در خدمت استقرار و تحکیم نظم اجتماعی در خدمت طبقه ی برتر قرار می گیرند.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/feed/ 0
عنصر آگاه جامعه باید مراقب باشد به ورطه ی عامه گرایی پای نگذارد. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b9%d9%86%d8%b5%d8%b1-%d8%a2%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d9%87-%d9%88%d8%b1%d8%b7%d9%87/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b9%d9%86%d8%b5%d8%b1-%d8%a2%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d9%87-%d9%88%d8%b1%d8%b7%d9%87/#respond Sat, 09 Jun 2012 09:09:51 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10074 یک تاریخ استبداد زده ی چند هزارساله و یک تاریخ مسخ سازی سی و سه ساله از ملت ما جمعیتی ساخته است که اکثریت قابل توجه آن، تا حد زیادی، از توان اندیشیدن منطقی و اهمیت بخشی به ارزش های اخلاقی دور شده اند؛ به همین خاطر، نسبت به گفتمان های عقلانی و اخلاق مدار جذابیتی نشان نمی دهند. درست در این شرایط است که عنصر آگاه جامعه باید مراقب باشد به ورطه ی عامه گرایی پای نگذارد. زیرا اگر این اقلیت کوچک خردگرا و اخلاق مدار به تردید و شک کاذب بیافتد به سرعت با شدت و عمق ساده گرایی و مسئولیت گریزی جامعه روبرو می شود، در این صورت یا باید آن را طرد و نفی کند و به انزوا برود و یا باید قاطی آن شود و خود نیز در اقیانوس عامه گرایی غرق شود. ما براین باوریم که در چنین ایام و شرایطی، برعکس، باید به طور محکم بر روی اصول عقل گرایی و اخلاق انسانی پافشرد و یک خط مشخص فکری و یک استراتژی معین کاری را دنبال کرد. تنها در این صورت است که وقتی جامعه به دوران پویایی و تحرک اجباری خویش پا می گذارد می تواند نزد این اقلیت شاخص های یک حرکت درست و آینده ساز را بیابد. بنابراین نه باید نا امید و افسرده شد و نه باید همرنگ جماعت گردید. روی اصول محکم باشیم و با پایداری و خلاقیت آن چه را که درست می دانیم به پیش بریم.

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b9%d9%86%d8%b5%d8%b1-%d8%a2%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d9%87-%d9%88%d8%b1%d8%b7%d9%87/feed/ 0
راهنمایی تشخیص جایگزین واقعی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/#respond Wed, 02 May 2012 07:15:44 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=9202 منتسکیو می گوید: «برای این که یک رژیم سقوط کند به دو چیز نیاز است: نخست آن که آن رژیم قادر به ادامه ی حیات نباشد و دیگر آن کسی بیاید آن را جایگزین کند.»

  • به عبارت دیگر تا زمانی که رژیمی دارای یک جایگزین نباشد سقوط نمی کند، حتی اگر دچار فروپاشی شود.
  • برای آن که فروپاشی به سرنگونی ختم شود نیاز به جایگزین می باشد.
  • جایگزین مجموعه است که توان آن را دارد حضور و اراده ی خود را به رژیم حاکم تحمیل کند و آن را کنار بزند.
  • برای این منظور جایگزین نیاز به قدرت دارد.
  • باز همان منتسکیو است که می گوید: «تنها قدرت است که می تواند جلوی قدرت را بگیرد.»

برای این منظور هر آلترناتیوی نیاز به نیرو و قدرت دارد. نیرو، توان بالقوه است و قدرت، توان بالفعل.

برای سرنگون سازی نیاز به قدرت می باشد. یعنی اگر شما در میان کسانی که توانشان فقط به صورت بالقوه مطرح است محبوبیت و مشروعیت دارید فاقد قدرت هستید. وقتی قدرت دارید که بخشی از این افراد به طور عملی و بالفعل دست به کار شوند.

آلترناتیو یا جایگزین تشکلی است که 1) در میان نیروهای اجتماعی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار است و 2) توان تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت را دارد.

یعنی هم مردم او را قبول دارند و هم این که عده ای از این مردم بنا به خواست آلترناتیو حاضرند به صحنه وارد شوند رژیم حاکم را پایین بکشند.

اما برای این که این تحول نیرو به قدرت، یعنی گذر از توان بالقوه به بالفعل، انجام پذیرد جمع آرزومند جایگزینی باید بتواند راهکار لازم برای این کار را ارائه دهد. پس آلترناتیو نیرویی است که چون راهکار لازم برای تبدیل نیرو به قدرت را دارد شانس کنار زدن رژیم و کسب قدرت را دارد می تواند به طور عملی برود و قدرت سیاسی را کسب کند.

به عبارت دیگر:

 1) بدون داشتن مقبولیت و مشروعیت در میان نیروهای اجتماعی هیچ جمعی نمی تواند به آلترناتیو تبدیل شود.

 2) بدون قابلیت عملی در تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت عملیاتی یک جمع به آلترناتیو تبدیل نمی شود.

3) اگر قدرت عملیاتی بسیج شده برای سرنگونی رژیم و کسب قدرت کافی نباشد آن جمع نمی تواند یک آلترناتیو به معنای جایگزین باشد.

پس مراحل کار چنین است:

1)   یک جمع باید وجود داشته باشد.

2)   این جمع باید در میان مردم مشروعیت کسب کند.

3)   در بین توده هایی که برای او مشروعیت قائل هستند قادر به بسیج نیرو و تشکیل قدرت اجرایی باشد.

4)   این قدرت باید به اندازه ی کافی باشد تا رژیم حاکم را پایین بکشد و جایگزین آن شود.

این مسیر کار است. در نظر داشته باشیم دو سری از عوامل سبب می شود که این مراحل با این مرحله بندی آغاز نشود.

1)   اختلافات رفتاری و اخلاقی و ارتباطاتی میان تشکل ها و شخصیت های سیاسی که پیش شرط لازم برای آغاز تلاش در این مسیر طولانی است.

2)   تفاوت جایگاه های هر یک از این تشکل ها در مسیر فوق. به این معنی که برخی تازه می خواهند جمعی را تشکیل دهند، بعضی به صورت جمع هستند، برخی دیگر مدتهاست به کسب مشروعیت مشغول بوده اند، بعضی دیگر حتی قدرت اجرایی دارند. هر یک از این ها خود را نسبت به دیگری خیلی عقب یا جلو می دانند و بنابراین کار را برای انجام آسان نمی بینند.

به این دو اشکال باید تنوع عظیم فکری، ایدئولوژیک، عقیدتی، دیدگاهی و… را اضافه کرد. آن هم برای اپوزیسیونی که فقط سابقه ی قربانی استبداد بودن را با خود دارد و با فرهنگ دمکراتیک آشنا نیست.

پس چاره ی کار چیست؟

نباید در تلاش برای نزدیک سازی نیروهای ناهمگون و دارای جایگاه های مختلف در این مسیر بود. این ها نمی توانند به طور غیراجباری و اختیاری در یک جمع قرار گیرند. به همین دلیل به تلاش بیهوده برای ایجاد این جمع ناهماهنگ باید خاتمه داد. هر جمعی، هر چند کوچک می تواند با رعایت تقدم و تاخر در مراحل گفته شده در مسیر فوق تلاش و به کار خویش تداوم بخشد. در راه، به فراخور رشد طبیعی خود این جمع می تواند با سایر جمع های همسو و کمابیش هم مرحله پیوند بخورن و همگی توان خویش را روی هم بریزند.

بنابراین در اپوزیسیون ایرانی هر نیرویی که بخواهد به طور واقعی، و نه در حرف و آرزو، جایگزین شود باید

1)   میان مردم کسب مشروعیت کند.

2)   قدرت سازماندهی بخش از مردم را برای عملیات براندازی داشته باشد.

3)   این عملیات را با موفقیت رهبری کند تا به نتیجه برسد.

راه برای همه مشخص است. این گوی و این میدان…

]]> https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/feed/ 0 بازسازی ارزش های اخلاقی فراموش شده ایرانیان https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1/#respond Sat, 10 Mar 2012 21:05:22 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8914

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1/feed/ 0
ارزش های اخلاقی سلاحی است در مقابل هجوم توحش رژیم اسلامی به انسانیت ما ایرانیان. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b3%d9%84%d8%a7%d8%ad%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%87%d8%ac%d9%88%d9%85/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b3%d9%84%d8%a7%d8%ad%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%87%d8%ac%d9%88%d9%85/#respond Sat, 10 Mar 2012 20:54:18 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8906

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b3%d9%84%d8%a7%d8%ad%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%87%d8%ac%d9%88%d9%85/feed/ 0
انقلاب اخلاقی را آغاز کنیم تا راه ورود آزادی به میهن را باز کنیم. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%aa%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%d8%a2/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%aa%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%d8%a2/#comments Sat, 10 Mar 2012 20:47:03 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8900

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%aa%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%d8%a2/feed/ 1
خودرهاگران: آزاد زیست کنید حتی اگر کوتاه و سخت، برده نمانید حتی اگر طولانی و راحت. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af-%d8%b2%db%8c%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%aa%db%8c-%d8%a7%da%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af-%d8%b2%db%8c%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%aa%db%8c-%d8%a7%da%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7/#comments Tue, 03 Jan 2012 05:30:26 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8543
  1. آزاد زیست کنید حتی اگر کوتاه و سخت، برده نمانید حتی اگر طولانی و راحت.
  2. وقتی برده سالاری حاکم است زندگی عادی چیزی جز پنهان کردن تحقیر زنجیر و شلاق نیست.
  3. مبارزها و مسئولیت پذیران کابوس استبدادگران و ترسوها و مسئولیت گریزان بردگان مطلوب آنها هستند.
  4. وقتی بازار فروش ارزش های اخلاقی داغ می شود هم استبدادگران و هم قربانیان استبداد به خرید و فروش می پردازند.
  5. آزادیخواهان می جنگند و آزادی را به دست می آورند و ترسوها منتظر می نشینند تا از دستآورد کار آزادیخواهان بهره ببرند.
  6. نادانی زشت است اما زشتی خود را به نادانی زدن قابل وصف نیست.
  7. دیر یا زود تاریخ و نسل های آینده به قضاوت آن چه کرده ایم خواهد نشست و همه پرده های خودفریبی فرو خواهد افتاد. تنها کسانی که با خود روراست بوده اند مورد شماتت و سرزنش قرار نخواهند گرفت.
  8. کلاه گذاشتن سر خود برای فرار از مسئولیت مبارزه از ما یک کودک نابالغ با چند ده سال سن می سازد.
  9. انتخاب بین انفعال و کنش، گزیدن بین بردگی و آزادگی است.
  10. عقل و اخلاق و سازماندهی همه آن چیزی است که لازم داریم تا نه فقط رژیم جمهوری اسلامی، بلکه استبداد را از ایران ریشه کن کنیم.
]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af-%d8%b2%db%8c%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%aa%db%8c-%d8%a7%da%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7/feed/ 1
وقتی بازار فروش ارزش های اخلاقی داغ می شود هم استبدادگران و هم قربانیان استبداد به خرید و فروش می پردازند. https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%ba-%d9%85%db%8c-%d8%b4/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%ba-%d9%85%db%8c-%d8%b4/#respond Sat, 31 Dec 2011 05:40:23 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8451

وقتی بازار فروش ارزش های اخلاقی داغ می شود هم استبدادگران و هم قربانیان استبداد به خرید و فروش می پردازند.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%ba-%d9%85%db%8c-%d8%b4/feed/ 0
خودرهاگری: فرایندی پویا و پایان ناپذیری https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86%d8%af%db%8c-%d9%be%d9%88%db%8c%d8%a7-%d9%88-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1/ Sun, 11 Dec 2011 11:35:24 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7975

خودرهاگری: فرایندی پویا و پایان ناپذیری  

جامعه ی طبقاتی فقط ظلم بر طبقه ی کهتر نیست، ستم بر کل بشریت است. زیرا به واسطه ی نابرابری و فقر، میلیاردها نفر امکان شکوفایی نمی یابند. میلیاردها استعداد بارور نمی شود و میلیاردها ذهن خلاق به موضوعات پیشه پا افتاده ی معیشتی مشغول شده و در یک کلام، بشریت هر روز و هر هفته از میلیاردها تولید فکری، علمی، ادبی و هنری محروم می شود. همه ی این ها به این واسطه که بشریت، در دور تسلسل نازای منطق جامعه ی طبقاتی گرفتار آمده است: منطقی که می گوید اکثریت را اسیر نگهدار تا اقلیتی خوب زندگی کند تا به این واسطه بتواند اکثریتی دیگر را اسیر نگهدارد که باز اقلیت بعدی خوب زندگی کند و بازهم و بازهم و …

زیانی که این نوع از نظام بر بشریت وارد کرده است غیر قابل محاسبه است. تصور کنید درجه ی تمدن بشری از حیث مادی و غیر مادی در کجا قرار داشت، اگر در طول هزاران سال، بشریت در این دایره ی تنگ روابط طبقاتی، که جز فقر و فشار و رنج و جنگ چیزی نیافریده است، گرفتار نشده بود و می توانست در سایه ی آزادی گسترده و تقسیم عادلانه ی ثروت ها از خلاقیت و امکانات مادی برای رشد و پیشرفت همگان استفاده می کرد. آیا به راستی باز هم همین جایی که هستیم می بودیم؟

بشریت اما محکوم نیست که تا ابد در این حصار جامعه ی طبقاتی گرفتار بماند. در طول دوران های چند هزار ساله ی تاریخ بشر، یک نسل می تواند کاری عظیم را شروع کند و با زیر سئوال بردن منطق طبقاتی جامعه،- که در واقع ضد-جامعه است -، راه را برای استقرار آزادی و عدالت اجتماعی در سراسر جهان باز کند؛ راه ساختن جامعه به معنای واقعی، یعنی جایی که همه ی انسان ها در تلاشی دوستانه، داوطلبانه، ارادی و آگاهانه، دست در دست همدیگر، با مهر و صمیمیت، برای رفاه و آسایش همگان به تولید و سازندگی مستمر مشغول هستند. این همان سیر تکامل است.

تکامل به معنای کامل بودن نیست، به معنای هر چه کاملتر شدن است. و این روندی است ناکرامند و ایستایی ناپذیر. روندی که همیشه در حرکت است و از انسان موجودی کاملتر، سالم تر، باهوشتر، فعال تر، خلاق تر و تواناتر می سازد. هر روز بهتر و بیشتر از روز قبل و هر نسل، بهتر از نسل قبل. و این روندی است که توقف ناپذیر  و مداوم است.

حال تصور کنید اگر فقط دو یا ده هزار نفر در روند تکامل بشریت امروز نقش داشته باشند، یا هفت میلیارد نفر. کجا نتیجه یکسان است؟ اگر آزادی و عدالت در جهان استوار شود میلیاردها انسان به جای تنازع بقا و یا بازتولید برای نفع دیگران، به امر تولید مادی و معنوی برای کل بشریت مشغول خواهند بود. بشریتی که به طور عادلانه از این تولیدات بهره مند شده و به سوی رشد و توسعه و تعالی پیش می رود.

در چنان جهانی، انسان ها هریک با اتکاء بر عقل و اراده ی خویش، راه خوشبختی خود را تعریف کرده و ضمن آن که به عنوان عضوی از جامعه بشری به آن خدمت می کنند به همان عنوان، از خدمات آن، برای دنبال کردن راه خوشبختی خویش استفاده می نمایند و در مسیر تکامل مادی و معنوی خود، پیش می روند.

ممکن است سیر و فرایند تغییر و تکامل، آن گونه که در بالا آمد، بسیار رویایی و دور از واقعیت جلوه کند. اما چه باک! ما این مسیر را لایق بشر می دانیم و دستیابی به آن را ممکن و شدنی. دور بودن این جامعه ی ایده آل دلیل بر ناشدنی بودن آن نیست. در سایه یک خط اخلاقی هدفمند و ارزشمدار از یکسو وبه کار گیری عقل و دانش و تخصص از سوی دیگر، این کمال مطلوب دست یافتنی است.

شاید برخی بگویند ما ایرانی ها هنوز اندر خم یک کوچه ایم و از این حرف ها و آرمان ها خیلی فاصله داریم. این درست است، اما مطلق نیست. ما ایرانی ها نیز می توانیم با باور به درستی این آرمان از یکسو و امکان پذیر بودن آن از سوی دیگر، در این مسیر تلاش کنیم. و به ویژه می توانیم این تلاش را با کوشش برای ایجاد تغییر در شرایط کنونی ایران ترکیب کنیم. یعنی به گونه ای عمل کنیم که هم این رژیم را پایین کشیده باشیم و هم زمینه ساز جامعه ای باشیم که در مسیر ایده آل بالا شکل می یابد.

ممکن است که این کار سخت و دراز مدت جلوه کند. جای نگرانی نیست. عمر ما به نسبت عمر کل بشریت مانند ثانیه ای در بیست و چهار ساعت نیست. پس چه باک که زندگی ما صرف ساختن مسیری شود که توسط دهها و صدها نسل پس از ما ادامه می یابد و پدیدآورنده ی جهانی می شود که موجود انسانی، در مقایسه با شرایط کنونی، هزاران فرسخ نوری با آن فاصله ی کیفی خواهد داشت؛ یعنی در جایی قرار خواهد داشت که موقعیت فعلی جهان برایش دوره ای از ماقبل تاریخ واقعی بشر محسوب خواهد شد.

جهانی که در آن، فاصله ی میان اراده و تخیل انسان – هر چه باشد – و تحقق مادی آن، هر روز، کوچکتر و کمتر می شود. جهانی که در آن، انسان می تواند چارچوب تصور خویش را هیچ کجا متوقف نسازد و پیوسته مرزهای تازه ای در آفرینش ذهنی و مادی را در نوردد. دنیایی که در آن، انسان اراده می کند و می سازد.

و بدین ترتیب، وقتی من و شمای ایرانی، در داخل یا خارج، در همین سال 1390، اراده می کنیم که با رهایی از بندهای درون، که ما را ضعیف و ناتوان جلوه می دهد، آغاز گر حرکت درچنین مسیری باشیم و به خودباور داشته باشیم، می توانیم حدس بزنیم که روزی در جایی از این هستی بیکران، وجدان ما شاد و شعور ما مفتخر خواهد بود که در ساختن آن جهان پرشکوه نقشی داشته است.

و وقتی چنین جهانی تشکیل شد، آن، فقط شروع واقعی عرصه ی خودرهاگری بشر خواهد بود…

*

]]>
آیا مردمی که از حیث اخلاقی شبیه رژیم باشند آن رژیم را سرنگون خواهند کرد؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%ad%db%8c%d8%ab-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%b4%d8%a8%db%8c%d9%87-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%a7%d8%b4/ Sat, 03 Dec 2011 08:29:41 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7797

آیا مردمی که از حیث اخلاقی شبیه رژیم باشند آن رژیم را سرنگون خواهند کرد؟

سرنگون کردن یک رژیم همیشه به دلیل مشکل اخلاقی نیست. ممکن است به خاطر مسائل دیگری مانند وضعیت اقتصادی و مادی باشد. اما مرزبندی اخلاقی معیار این است که یک ملت چه زمانی دست به این کار می زند و دیگر این که چگونه این کار را می کند. مثلا در شرایط کنونی هستند میلیون ها ایرانی که از رژیم بسیار ناراضی اند، چون فقیر و گرسنه و بی آینده هستند، اما این میلیون ها ایرانی بر علیه رژیم قیام نمی کنند. آنها منتظرند که کسی بیاید و این کار را انجام دهد. در این صورت آنها خوشحال خواهند شد. اما دلیلی که سبب می شود این ها خودشان اقدام نکنند همان مشکل اخلاقی است. یعنی این ستمی را که بر آنها می رود چیزی بد و سخت می دانند ولی غیر قابل تحمل نمی دانند. چرا؟ چون بسیاری از آنان متوجه نیستند که در طول سال ها و به تدریج بر اثر فقر و گرفتاری به کارهایی تن در داده اند که غیر اخلاقی است: رشوه گرفته اند، رشوه داده اند، گران خریده اند، گران فروخته اند، دروغ شنیده اند و هیچ نگفته اند و خودشان نیز برای رفع نیاز دروغ گفته اند. این رفتارهای منفی سبب می شود که زشتی رفتار و برخورد حاکمان برای مردمی که در حدی خرد و ابتدایی و از سر نیاز به این کار می پردازند کم رنگ شود، تا آن حد که دیگر در مردم انگیزه حرکت علیه رژیم را از میان می برد. برای همین نیز لازم است به صورت مداوم بر وجه اخلاقی مبارزه تاکید شود. بازگشت به اخلاق زمینه ساز فعال کردن مبارزه ی سیاسی و وارد شدن توده ها به این مبارزه است.

 

]]> خودرهاگران: با گسترش اخلاق مداری جنبش اجتماعی سرنگون ساز را شکل دهیم https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%a7-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d9%88-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%d9%85%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c/ Mon, 28 Nov 2011 02:17:05 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7734

  • بدون بازگشت به ارزش های ناب اخلاقی نمی توان خود را از شر رژیم های ضد اخلاق مانند رژیم جمهوری اسلامی نجات داد.
  • یکی از نخستین کارهای فکر شده و برنامه ریزی شده ی حکومت های ضد بشری فرو ریختن بنای اخلاق و ارزش مداری در جامعه است تا اعضای جامعه را به رنگ خود درآورد.
  • وقتی یک حاکمیت فاسد توانست ارزش ها را میان مردم تحت حکومت خود سست کند به راحتی می تواند دهه ها برا آنها حکومت کند و تضادی خطر ساز با جامعه نداشته باشد.
  • همرنگی ضد اخلاقی حکومت و جامعه از آنها همدستان ناخواسته ای می سازد که با وجود آن که از هم متنفرند با هم همکاری می کنند. از دل این همکاری شوم عمر طولانی حاکمیت ضد بشری بیرون می آید.
  • حکومت ها همیشه راهی برای برون رفت از خطر تضاد منافع با جامعه پیدا می کنند، چون امکانات در اختیار دارند. تضادی که اما سبب سقوط حکومت می شود تضاد اخلاقی او با جامعه است.
  • برای سرنگون سازی حکومت فاسد جمهوری اسلامی بیش و پیش از آن که به سلاح و مهمات نیاز داشته باشیم نیاز داریم به بازسازی ارزش های انسانی در وجود خویش، به طریق و به آن جدیتی که تحمل ستم و فساد رژیم برایمان غیر قابل توجیه و غیرقابل قبول گردد.
  • تا وقتی یک نهضت بازگشت به اخلاق مداری در ایرانیان آغاز شود، بعید است که یک جنبش اجتماعی سرنگون ساز شکل بگیرد. جامعه ای که احساس فاسد شدن دارد هرگز با فاسدان واقعی تسویه حساب نمی کند. ما باید از جنبس متفاوت باشیم.
  • سازمان خودرهاگران از همه ی ایرانیان می خواهد که با سنجش جدیت حضور و عملکرد ارزش های انسانی در درون خود، بیلانی از حس اخلاق مداری خویش داشته باشند. به این واسطه می توانیم با روی آوردن به سوی گسترش این ارزش ها در جامعه به تضادی دامن بزنیم که آشتی ناپذیر و تعیین تکلیف کننده است: تضاد یک جامعه ی ارزش مدار و یک حاکمیت ضد ارزش.
  • ]]>
    خودرهاگران: نهضت بازسازی ارزش های انسانی را آغاز کنیم https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%87%d8%b6%d8%aa-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d9%85%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c/ Tue, 22 Nov 2011 05:17:08 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7676  

    1. بدون بازگشت به ارزش های ناب اخلاقی نمی توان خود را از شر رژیم های ضد اخلاق مانند رژیم جمهوری اسلامی نجات داد.
    2. یکی از نخستین کارهای فکر شده و برنامه ریزی شده ی حکومت های ضد بشری فرو ریختن بنای اخلاق و ارزش مداری در جامعه است تا اعضای جامعه را به رنگ خود درآورد.
    3. وقتی یک حاکمیت فاسد توانست ارزش ها را میان مردم تحت حکومت خود سست کند به راحتی می تواند دهه ها برا آنها حکومت کند و تضادی خطر ساز با جامعه نداشته باشد.
    4. همرنگی ضد اخلاقی حکومت و جامعه از آنها همدستان ناخواسته ای می سازد که با وجود آن که از هم متنفرند با هم همکاری می کنند. از دل این همکاری شوم عمر طولانی حاکمیت ضد بشری بیرون می آید.
    5. حکومت ها همیشه راهی برای برون رفت از خطر تضاد منافع با جامعه پیدا می کنند، چون امکانات در اختیار دارند. تضادی که اما سبب سقوط حکومت می شود تضاد اخلاقی او با جامعه است.
    6. برای سرنگون سازی حکومت فاسد جمهوری اسلامی بیش و پیش از آن که به سلاح و مهمات نیاز داشته باشیم نیاز داریم به بازسازی ارزش های انسانی در وجود خویش، به طریق و به آن جدیتی که تحمل ستم و فساد رژیم برایمان غیر قابل توجیه و غیرقابل قبول گردد.
    7. تا وقتی یک نهضت بازگشت به اخلاق مداری در ایرانیان آغاز شود، بعید است که یک جنبش اجتماعی سرنگون ساز شکل بگیرد. جامعه ای که احساس فاسد شدن دارد هرگز با فاسدان واقعی تسویه حساب نمی کند. ما باید از جنس متفاوت باشیم.
    8. سازمان خودرهاگران از همه ی ایرانیان می خواهد که با سنجش جدیت حضور و عملکرد ارزش های انسانی در درون خود، بیلانی از حس اخلاق مداری خویش داشته باشند. به این واسطه می توانیم با روی آوردن به سوی گسترش این ارزش ها در جامعه به تضادی دامن بزنیم که آشتی ناپذیر و تعیین تکلیف کننده است: تضاد یک جامعه ی ارزش مدار و یک حاکمیت ضد ارزش.

     

    ]]>
    کدام نیروها در اپوزیسیون می توانند با هم متحد شوند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%a9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86%d9%86%d8%af-%d8%a8%d8%a7-%d9%87/ Wed, 09 Nov 2011 21:44:08 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7363

    کدام نیروها در اپوزیسیون می توانند با هم متحد شوند؟

    تنها نیروهایی قادر به اتحاد با هم هستند که توان عملی و قدرت اجرایی دارند. آنها می توانند پیرامون یکی دو نکته اصولی با هم توافق کرده و کار کنند. یعنی در صحنه حضور داشته باشند و کمبودهای همدیگر را به طور عملی جبران کنند. دست به عمل بزنند. علت اصلی این که در طول سه دهه گذشته ی نیروهای سیاسی متحد نشده اند این بوده است که بسیاری از آنها فاقد هر گونه قدرت عملی هستند، یعنی جز چند نفر آدم معدود و یک سری مطلب و مقاله و وبسایت چیزی در اختیار ندارند. تولید گر حرف و ادبیات هستند و نه منشاء کنش و تغییر عملی. به همین دلیل این ها به صورت آگاه یا ناخودآگاه حاضر به اتحاد با هیچ کس نیستند. زیرا دوست دارند که این توهم که آنها یک سازمان قوی و عریض و طویل هستند حفظ شود. از سوی دیگر وارد یک اتحاد شدن یعنی کارکردن و بسیاری از این تشکل ها نه نیرو، نه امکانات و نه حتی تجربه و دانش و اراده ی عمل را ندارند. لذا بیشتر یک اپوزیسیون اخلاقی و نظری در مقابل رژیم هستند تا یک اپوزیسیون واقعی و کنشگر. بنابراین چیزی به اسم اتحاد محدود خواهد شد به حرکتی که از جانب تشکل های دارای نیرو و قدرت عمل معنا می یابد. 

     

     

    ]]>
    چگونه ملتی غرق در فساد و اعتیاد و فقر به سوی دمکراسی می رود؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%85%d9%84%d8%aa%db%8c-%d8%ba%d8%b1%d9%82-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d8%b3%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%db%8c%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d9%81%d9%82%d8%b1-%d8%a8%d9%87/ Wed, 09 Nov 2011 21:28:05 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7357

    چگونه ملتی غرق در فساد و اعتیاد و فقر به سوی دمکراسی می رود؟

    به صورت اتوماتیک یا معجزه وار نمی رود. اگر برود حاصل کار مشخص عده ای از اعضای همین ملت است. عده ای که موفق شده اند در فساد و اعتیاد غرق نشوند و خود را کمابیش سالم نگه دارند. در شرایطی که پایه های اخلاقی یک ملت سقوط می کند راه نجات در «اخلاق مداری» است. یعنی پایبندی به ارزش ها با وجود دشواری و دردسرهای آن. عده ای به جای آن که بخواهند روی اکثریتی که تا حد زیادی مسخ شده و دیگر از حرف و سخن تاثیری نمی پذیرد، با عمل، رفتار و کنش خود به وی پیام می رسانند و این پیام به دلیل ذات انسانی خویش موثر واقع می شود. کسانی که به ارزش های اخلاقی پایبند هستند موفق می شوند کاری کنند که اخلاق اجتماعی در جامعه دوباره زنده شود و افراد را تحت تاثیر خویش قرار دهد. این رفتار به عنوان یک الگوی اجتماعی عمل می کند و بسیاری که هنوزرگه هایی از انسانیت را در وجود خویش دارند از این الگو نمونه برداری می کنند و ما شاهد بروز یک جریان اخلاق مداری عمومی در جامعه خواهیم بود. جریانی که در نهایت با پایین کشیدن یک حکومت ضد اخلاق سبب نجات جامعه می شود.

     

     

     

    ]]>
    خودرهاگران: برای استقرار انسان مداری و قدرت اجتماعی به معنای نهادینه بکوشیم. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88/ Wed, 09 Nov 2011 07:08:35 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7323
  • در حالی که تمرکز بسیاری از ایرانی ها برای تغییر در ایران بر روی سیاست است، مشکل عمده ی ما کمتر سیاسی و بیشتر اجتماعی و فرهنگی است. باید به آنها بها داد.
  • پرداختن به موضوع بازسازی ارزش های اخلاقی در جامعه ایران از ضروریاتی است که باید در کنار کار سیاسی مورد توجه قرار گیرد. ضعف های رفتاری و اخلاقی ما مانعی بر سر راه کار مناسب سیاسی است.
  • تا زمانی که بدگویی و غیبت و عدم شفافیت و منفعت طلبی و عدم احترام به دیگری در میان فعالان سیاسی رواج داشته باشد، آیا آنها می توانند به یک اتحاد سیاسی موثر و کارآ دست یابند؟
  • برای ایجاد تغییر بنیادین در جامعه ی ایران تغییر سیاسی باید توسط کسانی صورت گیرد که پایه های رفتاری انسان مدار و عقلانی دارند. آیا به راستی ما به اندازه ی کافی نیرویی اینچنین در جامعه داریم تا انتظار یک تغییر دمکراتیک را داشته باشیم؟
  • بدون پرداختن به نیازهای ضروری و پایه ای در عرصه رفتار و برخورد و فرهنگ صرف کار سیاسی نمی تواند سبب یک تغییر کیفی شود. باید به کار فرهنگی و کار سیاسی به طور توام و همزمان پرداخت و ضرورت هر دو را درک کرد.
  • با تقویت ارزش های اخلاقی و انسانی می توانیم جامعه را برای پذیرش پیام های سیاسی آماده سازیم و از این طریق نبردی را آغاز کنیم که شرکت کنندگان در آن عناصری مانند پایداری، شهامت، جدیت و فداکاری را می شناسند و می توانند آن نبرد را به پایانی موفق رهنمون سازند.
  • سازمان خودرهاگران به عنوان تشکلی فرهنگی-سیاسی تلاش دارد تا هم به کار ریشه ای در بنیادهای رفتار انسانی ایران بپردازد و هم در عرصه ی واقعی جامعه به مبارزه سیاسی از طریق گسترش سازماندهی مردمی و شکل گیری قدرت اجتماعی توجه کند. جامعه ای که در آن دو عنصر انسان مداری و قدرت اجتماعی به معنای نهادینه مستقر شود می تواند زمینه ساز تامین خوشبختی اعضایش باشد.
  • ]]>
    خودرهاگران: کار همیشه به وسیله درصد کوچکی آغاز می شود که دارای آگاهی و اراده است. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%b4%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d9%88%d8%b3%db%8c%d9%84%d9%87-%d8%af%d8%b1%d8%b5%d8%af-%da%a9%d9%88%da%86/ Mon, 07 Nov 2011 06:11:13 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7291
    1. در هیچ کجای تاریخ و در هیچ جامعه ای صد در صد جمعیت برای تغییر و دگرگونی بپا نمی خیزد. این کار همیشه به وسیله درصد کوچکی آغاز می شود و به تدریج گسترده می شود. آن چه مهم است این است که آن درصد کوچک پذیرای مسئولیت نقش خود شود.
    2. جزو این درصد کوچک بودن نیاز به دو چیز دارد: آگاهی و اراده. به نظر می رسد که تعداد کسانی که به آگاهی مجهز هستند کم نباشد. مشکل در نبود عنصر اراده است.
    3. اراده در بیرون از انسان شکل نمی گیرد، تابع مسقیم استحکام ارزش ها در ذهن ماست. وقتی واقعیت نامطلوب و ضد انسانی با ارزش های انسانی ما در تضاد آشتی ناپذیر قرار می گیرد انگیزه شکل گرفته و تابع آن اراده ی ما عمل می کند.
    4. واقعیت عملکرد رژيم به اندازه کافی زشت و ضد بشری است. اگر آگاهی از این واقعیت اراده ی مبارزه گری ما را فعال نمی کند، دنبال دلیل در جای دیگری جز در جدیت پایبندی خود به ارزش های انسانی نگردیم. در پاینبدی حقیقی خویش به ارزش های اخلاقی بیاندیشیم و ببینیم آیا ریشه های آن در عمقی هست که بتواند انگیزاننده ی اراده ی ما باشد یا خیر؟
    5. آیا می توان سه دهه کشتار، اعدام، شکنجه، تجاوز، ستم، نابرابری، غارت، دزدی و نابودسازی خود، ملت خویش و وطن خود را مشاهده کرد و در عین حال با چنین رژیمی تضاد آشتی ناپذیر نداشت؟ تضاد در صورتی آشتی ناپذیر است که لحظه ای ما را از مبارزه ی فعال برای تغییر باز ندارد.
    6. با چنین معیاری خود قضاوت کنیم که به راستی چه حد از ایرانیان هستند که در تضاد خود با رژیم آن قدر به ارزش های انسانی خویش پایبند هستند که نمی توانند زندگی عادی را پذیرا باشند و جز در مبارزه ای فعال معنای دیگری برای زندگی قائل نیستند. و با این تعداد آیا تعجب برانگیز است که رژیم در آستانه سی و سومین سالگرد تولد خویش باشد؟
    7. سازمان خودرهاگران بر این باورست که جز با یک جریان گسترده ی بازنگری در خویش نمی توانیم به حساسیت مبارزه با رژیم پی بیرم. نیاز داریم که جدیت پایبندی خویش به ارزش های اخلاقی را مورد بازبینی قرار دهیم و آنها را با ملاک های عینی مورد بررسی قرار دهیم. یکی از این ملاک ها جدیت ما در یک مبارزه ی فعال علیه منشاء نفی همه ی این ارزش هاست.


    ]]>
    درباره ی الگوی تشکیلاتی سازمان خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%db%8c-%d8%a7%d9%84%da%af%d9%88%db%8c-%d8%aa%d8%b4%da%a9%db%8c%d9%84%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7/ Sun, 30 Oct 2011 06:28:48 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7131 درباره ی الگوی تشکیلاتی سازمان خودرهاگران

    29 مهر 1390

    درباره ی الگوی تشکیلاتی سازمان خودرهاگران

    سازمان خودرهاگران در دی ماه 1388 به عنوان یک تشکل سیاسی و فرهنگی کار خود را آغاز کرد. بنیان های فکری سازمان خودرهاگران دو چیز است: انسان مداری به عنوان زیر بنای فکری و اخلاقی و قدرت اجتماعی به عنوان مسیر ابزار تغییر ساختاری در جامعه ی ایران.

    هدف سازمان از همان ابتدا این بود که این دو اندیشه را در میان ایرانیان مطرح سازد. یکی این که انسان برتر از هر چیز دیگری است، برتر از خدا، شاه، میهن، طبقه، تاریخ، حزب، ایدئولوژی وغیره و دیگر این که، برای ایجاد تغییر بنیادین در ایران می بایست قدرت مردم به طور سازمان یافته درآید. یعنی ضد قدرت شکل گیرد. امری که تعادل انسانی و ساختاری جامعه را باعث می شود.

    برای بنیانگذاران سازمان از همان ابتدا روشن بود که هدف از بنا نهادن این تشکیلات، بردن این دو اندیشه به میان مردم و توضیح و تبلیغ آن بود. در طول مدتی که فعالیت می کنیم برخی هموطنان جذب افکار تولید شده توسط سازمان خودرهاگران شدند و برای همکاری اعلام آمادگی کردند. ما از همان ابتدا نیاز به همکاری ایرانیان در سه زمینه داشتیم: تولید محتوا، تبلیغ محتوا، حمایت مالی.

    این همکاری به هر شکل که خود فرد بخواهد صورت می گیرد و هیچ قاعده ای به عنوان نوع و سیستم کار به فرد تحمیل نمی شود، هر چند که پیشنهاد و توصیه و راهنمایی موجود است. یک نوع همکاری باز و آزاد. هر کس که بخواهد بنویسد می تواند مطالبی که در راستای انسان مداری و قدرت اجتماعی باشد را بنویسد و برای ما بفرستد. در صورت تایید، این مطالب منتشر می شود. هر کس بخواهد می تواند روی اینترنت یا از طرق دیگر، تولیدات سازمان خودرهاگران را میان ایرانیان مطرح سازد. و در نهایت، هر هموطنی که مایل باشد می تواند به سازمان کمک مالی برساند. برای انجام این سه کار، تشکیلات خاصی وجود ندارد و هر کس می تواند به فراخور وقت و علاقه ی خود در این زمینه ها کار کند. سیستم کاری ما بر مبنای روابط آزاد و داوطلبانه ی فردی است.

    آیا این به آن معنی است که ما نمی خواهیم هرگز تشکیلاتی با عضو و کادر داشته باشیم؟ خیر، ما می دانیم که در یک مقطع از رشد کمی و کیفی فعالیت های خود نیاز به ساختن تشکیلات داریم. این نیاز را از قبل شناسایی کرده ایم و آن را به صورت مدون درآورده ایم. در جزوه ای که در خرداد 1390 منتشر شد ما به این پرسش پاسخ داده و اعلام کردیم که ایجاد این نوع تشکیلات در دستور کار ما قرار دارد. هر زمان که سازمان احساس کند شرایط برای ایجاد این تشکیلات آماده است و آمادگی برای آن به وجود آمده است اقدام به ایجاد این تشکیلات خواهد کرد. اما ما از همان ابتدا بر این باور بودیم که برای داشتن یک تشکل به معنای واقعی کلمه دمکراتیک باید در ایران و با برخورداری از آزادی باشیم. ما به امکان ایجاد یک تشکل که بتواند در خارج از کشور به معنای واقعی کلمه بر اساس گردش دمکراتیک مسئولیت ها باشد باور نداریم. بخصوص زمانی که قرار است بخشی از نیروها در داخل ایران و تحت فشارهای امنیتی باشند و بخشی در بیرون. بنابراین فعلا تصمیم نداریم که ساختار تشکیلاتی توضیح داده شده در جزوه ی خرداد 1390 را به مورد اجرا درآوریم. [1]

    به همین خاطر، علیرغم پیشنهاد و تاکید برخی از هموطنان، سازمان خودرهاگران تشکیلاتی که افراد را برای انجام این سه کار به طور متمرکز و هدایت شده سازماندهی کند ندارد. از همان ابتدا ما به دنبال آن نبودیم که یک فرد، که می خواهد با ما همکاری کند، در قالب مشخص و تعریف شده ای این کار را انجام دهد. ما می خواستیم که فرد آزادی عمل کامل داشته باشد تا آن گونه که مایل است در این سه زمینه فعالیت کند. آیا این روش نامناسب است؟ شاید، اما کسانی که سازمان را بنیان گذاشتند این روش را بهتر دانستند و به آن عمل کردند. دست آورد این روش تا اینجا برای مجموع کار سازمان قابل قبول و رضایت بخش بوده است.

    برخی از هموطنان که این روش کاری را نمی پسندیدند به ما توصیه می کردند که برای فعالیت و همکاری با سازمان بهتر است تشکیلات به وجود آید، روابط تعریف شود، آیین نامه تدوین شود، مسئولیت ها معین شود، گزارش کاری درخواست شود و غیره. همه این پیشنهادات به طور نظری هیچ ایرادی ندارند و در یک کادر تشکیلاتی کلاسیک بسیار هم خوب است. اما سازمان ما تصمیم ندارد از آن پیروی کند. زیرا ما می خواهیم یک شکل جدید از کار جمعی را تجربه کنیم. در این روش کاری فرد آزاد است که در سه عرصه ی تولید محتوا، توزیع محتوا و حمایت مالی آن گونه که خود می خواهد عمل کند، نه آن گونه که سازمان از او بخواهد.

    بعضی از هموطنان می گویند: «مگر شما سازمان سیاسی نیستید؟ پس چرا تشکیلات به وجود نمی آورید؟ چرا عضو نمی گیرید و کادر تربیت نمی کنید؟ چرا هسته و سلول و شبکه و کمیته مرکزی درست نمی کنید؟ چرا رهبری به وجود نمی آورید؟» پاسخ ما روشن است: ما این کارها را نمی کنیم زیرا به دنبال این نیستیم که همانند یک سازمان سیاسی کلاسیک عمل کنیم. ما می خواهیم این دو اندیشه ی خود را ( انسان مداری و قدرت اجتماعی) مطرح کنیم و برای این کار به یک دستگاه تشکیلاتی پیچیده نیاز نداریم.

    ما از همان ابتدا سیر حرکت درازمدت خود را این گونه توصیف کردیم:

    • طرح اندیشه ی انسان مداری و قدرت اجتماعی
    • پخش و گسترده ساختن اندیشه های فوق برای ایجاد یک جریان فکری
    • تبدیل جریان فکری به جریان اجتماعی
    • بیرون آمدن سازمان ها و کنشگران سیاسی از دل این جریان اجتماعی.

    ما بر این موضوع آگاه بودیم که این روند می تواند چندین سال و بلکه چند ده سال وقت بگیرد. چون کار ریشه ای است و زیرساخت های فکری و فرهنگی می خواهد. ساختن سازمان سیاسی و تشکیلات، مربوط به فاز آخر این فرایند است که در آینده بروز خواهد کرد. ما هنوز در فاز نخست این فرایند هستیم و چند سال تا فاز نهایی فاصله داریم:

    • نخست می بایست فکر انسان مداری و سازماندهی قدرت مردم از پایین، مطرح شود،
    • بعد باید گسترش یابد تا تبدیل به یک جریان فکری شود،
    •  سپس باید ابعاد اجتماعی بیابد و تبدیل به یک جریان اجتماعی شود،
    • در نهایت، عده ای با الهام از این فکرهای اجتماعی شده و جا افتاده میان قشرهای مختلف مردم، اقدام به کنشگری سیاسی به صورت فردی و سازمانی کنند. (ایجاد انجمن، اتحادیه ها، شبکه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی).

    ما از ابتدای کار خود در دی 1388 تا امروز، خود را در فاز طرح اندیشه ی انسان مداری و قدرت اجتماعی می دانیم. یعنی بعد از تقریبا دو سال فعالیت، هنوز از کار طرح اندیشه فراتر نرفته ایم. برای این منظور نیز نیاز داریم به 1) تولید محتوا 2) توزیع محتوا و 3) امکانات مادی. به نظر ما انجام این کارها نیاز به فعالیت افراد علاقمند دارد، نیاز به تشکیلات سازمانی به معنای سنتی ندارد. به همین دلیل از همان ابتدا در معرفی سازمان خودرهاگران گفتیم که از حیث کار تشکیلاتی، سازمان خودرهاگران یک تشکل باز است، یعنی عضو ندارد، کادر ندارد، رهبر و رهبری ندارد، پرسش و گزارش دهی ندارد، سلسله مراتب ندارد. یک سری تولیدات دارد که به طور آزاد در اختیار همه است و هرکس می تواند آنها را ترویج کند و یا بکار بندد.

    این الگوی کاری باز که مسئولیت و برنامه ریزی فعالیت را به خود فرد واگذار می کرد سبب شد که دهها نفر از کسانی که می خواستند با ما کار کنند نتوانستند، چرا که آنها می خواستند در دل یک تشکیلات به معنای سنتی کار کنند. یعنی مسئول و تحت امر داشته باشند، مسئولیت ها تعریف شده باشد و روابط سلسله مراتبی معلوم باشد. اما ما هیچکدام از این ها را نداشتیم. ما می گفتیم که سه کار بیشتر نداریم: تولید محتوا، توزیع محتوا و حمایت مالی. به هر شکل که می خواهید این کارها را به عنوان ابتکار مشارکتی و وظیفه ی شهروندی خود انجام دهید، اما نه به عنوان «عضو سازمان خودرهاگران»، زیرا ما فعلا عضو و عضو گیری نداریم.

    درعین حال، این الگوی باز و افقی عده ای را به خود جذب کرد و این افراد در طول نزدیک به دو سال گذشته براساس میل و توان خود در این سه عرصه به ما یاری رسانده اند. برخی برای ما محتوا تهیه می کنند، بعضی محتوا را پخش می کنند و تعدادی از هموطنان نیز از ما حمایت مالی می کنند. این روند تا زمانی که ضرورت های دیگری مطرح باشد ادامه می یابد. یعنی سازمان خودرهاگران در مرحله کنونی از راه درازمدت خود، که طرح دو اندیشه انسان مداری و قدرت اجتماعی است، به فکر ایجاد تشکیلات در شکل و معنای سنتی خود نیست و به داشتن شبکه از همیاران داوطلب اکتفاء می کند.

    برخورد ما با موضوع تشکیلات اما مانع از آن نیست که ما هموطنان خود را تشویق می کنیم که در محل کار و زندگی خود، جایی که می توانند در ارتباط مستقیم و رودرو با سایرین باشند، اقدام به ایجاد جمع های شهروندی سازمان یافته کرده و فعالیت کنند. اما ما در سازمان خودرهاگران در این کار دخالتی نداشته و نداریم. ما سفارش می کنیم که در داخل و خارج از کشور، واحدهای اجتماعی خودکفا شکل بگیرد و کار جمعی و سازمان یافته در راه آزادی و دمکراسی بکنند. مشارکت سازمان یافته را تمرین کنند و از منافع خود دفاع کنند. ما به عنوان سازمان خودرهاگران به دنبال تشویق شهروندان به این کار و آموزش آن هستیم و نه اجرای آن.

    هموطنانی که می خواهند با ما همکاری کنند می توانند، هر موقع مایل هستند، برای ما تولیدات محتوایی بفرستند، مطالب ما را به دیگران ارائه دهند و حمایت های مالی برای کار جذب کنند. این کار را به هر شکل که می خواهند انجام دهند. قاعده و قالبی برای این کار از جانب ما ارائه نمی شود. تنها محدودیت حق انتشار یا عدم انتشار مطالب فرستاده شده است که ما برای خود محفوظ می داریم.

    پس روش کاری ما روش باز و داوطلبانه است که مدیریت کاری و زمانی آن در اختیار خود فرد است. سازمان چیزی را یا کاری را به کسی دیکته نمی کند.

    در پایان برخی از اسلایدهای یکی از سندهایی را که ماه ها در قالب جلسات پالتاکی، برای معرفی سازمان خودرهاگران، مورد استفاده قرار می دادیم می آوریم. این سند مربوط به تیر 1389 است.

    در سند اول می بینیم که کار درازمدت رهایی جامعه ایران از مراحل استراتژیکی عبور می کند که ما هنوز در مرحله ی نخست آن، یعنی آگاه سازی و بعد برای یک اقلیت آگاه، در مرحله ی دوم، در چارچوب کار خودسازماندهی هستیم. کار ما در این دو گام نخست، آگاه سازی و آموزش سازماندهی است، نه به وجود آوردن یک حزب یا سازمان سیاسی بزرگ با تشکیلات چندهزار نفری.

     فعالیت سازمان خودرهاگران در قالب یک شبکه ارتباطاتی آزاد و باز است که باید دو اندیشه انسان مداری و قدرت اجتماعی را مطرح سازد. در اسلاید زیر نیازهای چنین شبکه ای را می بینیم: نیروی انسانی در اینجا یعنی کسانی که محتوای تولید شده ی سازمان را توزیع می کنند، محتوا، یعنی تولیدات نوشتاری و گفتاری و ویدئویی برای ترویج دو اندیشه انسان مداری و قدرت اجتماعی و پشتوانه مالی نیز  به تامین هزینه های این فعالیت ها باز می گردد.

     فرهنگ، شیوه و روش کار ما چگونه است؟ این اسلاید خصوصیات آن را بیان می کند. در این اسلاید می بینیم که پرهیز ما از رفتن به سمت ساختن تشکیلات به معنای سنتی به وضوح گفته شده است:

    اسلاید زیر نشان می دهد که ما تشکیلات سنتی نیستیم که بخواهیم عضو بگیریم و عضو را به کادر تبدیل کنیم:

    اسلاید زیر نشان می دهد که ما تاکید داشته و داریم که هرکس براساس علاقه و تخصص خود انتخاب کند که از میان سه کار محتوایی، تبلیغاتی و مالی کدام را می خواهد انجام دهد و براساس آن عمل کند. کسی هم بالاسر وی نیست.

    نتیجه گیری:

    سازمان خودرهاگران تشکلی است سیاسی و فرهنگی که می خواهد دو فکر انسان مداری و قدرت سازمان یافته ی مردم را در میان ایرانیان مطرح کند. برای این منظور نیاز داریم به محتوا، تبلیغ و امکانات مادی. هر شهروندی می تواند به فراخور وقت و علاقه ی خود در این زمینه ها کار کند. سازمان خودرهاگران برای این منظور تشکیلاتی که نوع و شکل کار را دیکته کند ندارد. بدیهی است که پس از این که این دو فکر بنیادین به درون جامعه رفت، جا افتاد و کنشگران و تشکل های سیاسی خود را به وجود آورد بحث سازماندهی تشکیلاتی نیروها مطرح است. تا آن مرحله نیاز داریم به کار آزاد و باز تبلیغاتی. این امکان هست که در ادامه ی فعالیت خود، در آینده، سازمان خودرهاگران اقدام به ایجاد تشکیلاتی معمول برای خویش کند. پیش بینی های نظری در این مورد صورت گرفته و منتشر شده است. شرایط متحول آینده تعیین خواهد کرد که چه زمانی دست به این کار خواهیم زد. تا آن زمان، الگوی باز و داوطلبانه تشریح شده در نوشته ی حاضر دنبال خواهد شد.

    **


    [1] http://khodrahagaran.org/demo/JozvehKhordad90.pdf

    ]]>
    خودرهاگران: هر چه بیشتر به اخلاق انسانی پایبندتر باشیم https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%b1-%da%86%d9%87-%d8%a8%db%8c%d8%b4%d8%aa%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%db%8c/ Tue, 25 Oct 2011 02:50:38 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7041
    1. جمهوری اسلامی متشکل از پلیدترین عناصر جامعه راه بقای خود را گسترش پلیدی در تمام جامعه یافته است. باید با او به نبردی اخلاقی دست زنیم.
    2. هر چه به اخلاق انسانی پایبندتر باشیم زودتر رژیم ضد بشری را به زباله دان تاریخ خواهیم انداخت.
    3. رژیم تلاش کرده است در طول سی سال گذشته ایرانیان را به سوی فعال کردن بخش بد و شرور وجود خویش هدایت کند. زیرا می داند جامعه ای با آدم های بد تحمل یک حکومت بد را خواهد داشت.
    4. باید سعی کرد که راه گسترش بدی را در جامعه و در میان مردم سد کنیم و برای این منظور هیچ روشی بهتر از روی آوردن فرد خودمان به خوبی و نیک رفتاری نیست.
    5. با تقویت رفتارهای خوب و انسانی در خود آن را میان دیگران نیز گسترش می دهیم و به این ترتیب تضاد میان یک جامعه اخلاق مدار و یک رژیم ضد اخلاقی را به اوج خودش خواهیم رساند تا به سمت تعیین تکلیف نهایی برود.
    6. سازمان خودرهاگران به همه ی ایرانیان سفارش می کند که با یک انقلاب اخلاقی در خویش و جامعه شرایط را برای تحمل ادامه ی حکومت ضد انسانی جمهوری اسلامی ناممکن سازند. تضاد بنیادین ما با رژیم باید بیش از آن چه سیاسی باشد رنگ و بوی اخلاقی داشته باشد.
    ]]>
    خودرهاگران: مبارزه در راه آزادی برای انسان و انسانیت است نه برای نفع فردی. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86/ Sat, 22 Oct 2011 23:32:53 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7030
  • هیچ ملتی آزادی خود را بدون مبارزه و فداکاری به دست نیاورده است و در مورد ایران نیز استثنایی و جود ندارد. آزادی بها دارد و گاهی بسیار سنگین.
  • تصور این که من برای آزادی مبارزه می کنم فقط به این شرط که خودم از آن بهره برم تصوری کودکانه و عقب افتاده است. مبارزه در راه آزادی برای انسان و انسانیت است نه برای نفع فردی.
  • تصور این که من به زندگی خود بپردازم به امید آن که عده ای بیایند و جان دهند و آزادی مرا تامین کنند تصوری است که زمینه ساز بردگی دوباره ی من است. یا خودم برای آزادیم بپا می خیزم و یا این که آماده می شوم تا برده داران جدیدی بر زندگیم حاکم شوند.
  • خودرهاگری یعنی خود را از محاسبه گری برای وارد شدن به مبارزه آزاد کردن. در یک جامعه استبدادی مبارزه یک امر انسانی و اخلاقی است نه موضوع محاسبه نفع و ضرر خود. کسی که به چشم معامله به مبارزه بنگرد یک مبارز نیست. نفع مبارزه را باید در رهایی از ذلت و خفت و اهانت به انسانیت خود بدانیم.
  • سازمان خودرهاگران از همه هموطنان می خواهد تا به مبارزه برای آزادی به عنوان یک وظیفه ی اخلاقی نگاه کنند. هر یک از ما برای آن که لایق نام انسان باشیم باید به این مبارزه گام گذاریم و بهای سنگین آن را بپردازیم. آزادی ارزان به دست نمی آید.
  • ]]>
    خودرهاگران: اراده ی ماست که تعیین کننده می باشد. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%af%d9%87-%db%8c-%d9%85%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-%d8%aa%d8%b9%db%8c%db%8c%d9%86-%da%a9%d9%86%d9%86%d8%af%d9%87/ Sat, 22 Oct 2011 08:00:23 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7013
  • تک تک رفتارهای فردی ما در جمع در تعیین سرنوشت کشور موثر است. هر چه به ارزش های اخلاقی پایبندتر باشیم، برای تعیین تکلیف با یک رژیم ضد اخلاق قویتر و آماده تر خواهیم بود.
  • اگر در بین ما مخالفان رژیم دوستی و صمیمیت و همکاری و همسویی تقویت شود نتیجه آن قدرتمندتر شدن اپوزیسیون و امکان پذیر شدن سرنگونی رژیم است. اراده ی ماست که تعیین کننده می باشد.
  • تا زمانی که اسیر الگوهای تفرقه افکن و دورساز از یکدیگر هستیم ضعیف و ناتوان باقی خواهیم ماند و عمر رژیم افزایش خواهد یافت. باید عادت های منفی گذشته را کنار بگذاریم.
  • با روی آوردن به ارزش هایی مانند احترام به دیگری، انتقاد پذیری، نقد سالم دیگران، درک نظر سایرین آن گونه که هست … می توانیم روابط میان خود را در جبهه ی مخالفان رژیم بازتعریف کنیم و چارچوب های تازه ای را برای همکاری به وجود آوریم.
  • سازمان خودرهاگران به ضرورت یک انقلاب درونی در فرد فرد ما قبل از یک انقلاب بیرونی توسط جمع باور دارد. انقلابی در رفتارها، گرایش ها، باورها و عادت ها با هدف تبدیل شدن به افرادی که قادریم با هم کار جمعی بکنیم .

  • ]]>
    خودرهاگران: رژیم ضد بشری مصداق اهانت به انسان ایرانی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%b6%d8%af-%d8%a8%d8%b4%d8%b1%db%8c-%d9%85%d8%b5%d8%af%d8%a7%d9%82-%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86%d8%aa-%d8%a8%d9%87/ Wed, 19 Oct 2011 09:18:42 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6999
  • پایین کشیدن رژیم فقط حرکت سیاسی نیست، مهمترین گام برای اعاده ی حیثیت است.
  • حضور و بقای رژیم باید برای تک تک ما ننگ محسوب شود. هر بهانه ای برای تحمل رژیم گامی است برای پذیرش خفت و خواری.
  • مبارزه ی با رژیم جمهوری اسلامی قبل از هر چیز یک تلاش اخلاقی است برای حفظ حیثیت بشری خود.
  • اگر نسبت به کرامت بشری خویش حساس باشیم هر یک ساعت از بقای رژیم را ننگی سنگین در زندگیمان می دانیم.
  • کنار زدن این رژیم معادل تلاش ماست برای عدم سقوط به قهقهرای پشت کردن به انسانیت.
  • سازمان خودرهاگران از همه هموطنان دعوت می کند که رژیم ضد بشری را مصداق اهانت به انسان ایرانی تلقی کرده و پایین کشیدن آن را یک وظیفه ی اخلاقی تلقی کنند.
  • ]]>
    خودرهاگران: رهایی ما با خودرهایی از بندهای درون آغاز می شود. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%d9%85%d8%a7-%d8%a8%d8%a7-%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86%d8%af/ Sat, 15 Oct 2011 07:32:07 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6957
  • آیا می توان دهها رفتار ضد دمکراتیک در وجود خود داشت و مدعی تلاش برای استقرار دمکراسی در ایران شد. رهایی ما با خودرهایی از بندهای درون آغاز می شود.
  • ‎‎‎‎‎‎خود رهایی یعنی رهیدن از تمام بندهای خودساخته ی درونی که در ما ترس و بی اعتمادی و عدم احترام به دیگری و ناباوری را شکل می بخشد. این ها خصلت هایی است که باید کنار گذاشت تا بتوان رهرو راه آزادی شد.
  • روند خودرهایی سبب می شود که بر ضعف های درون خویش آگاه شویم و بعد برای مسلط شدن بر آنها اقدام کنیم تا انسانی باشیم که لایق آزادی است. ضعف هایی مانند عدم احترام عمیق به نظر و حضور دیگری و نیز یا بی باوری نسبت به ضرورت برخورد توام با احترام درونی شده. تا زمانی که انسان برای ما ارزش نیابد محال است مبارزه ی ما نتیجه ی درخشانی در بر داشته باشد.
  • ما نمی توانیم یدک کش بسیاری از خصلت های استبدادمنشانه ناشی از زندگی در یک جامعه ی استبداد زده باشیم و آن گاه که نوبت به سیاست می رسد خود را عاری از هر گونه رفتار دیکتاتور منشانه و یک دمکرات تمام عیار نشان دهیم. خودرهاگری به معنای شناسایی واقعیت ها آن گونه که هستند و بعد تغییر آنهاست.
  • دروغ گویی مصحلت آمیز، عدم شفافیت، کمبود صداقت، نبود استواری و پایداری، عدم ثبات رفتاری، نبود پایبندی به ارزش ها، عدم تحمل دیگر اندیش، نبود تساهل و مدارا در مقابل مخالف، حرف دو پهلو زدن، در جلوی روی یک چیز گفتن و در پشت سر چیز دیگری گفتن، روایت خودر را بنا به شرایط و منافع تغییر دادن، نظر خود را یگانه نظر درست ارزیابی کردن، هر حرف مخالفی را از قبل نادرست دانستن، انتقاد نپذیرفتن، انتقاد سالم نکردن،عدم آشنایی تفاوت نقد و تسویه حساب، عدم احترام عمیق و درونی شده برای انسان و بخصوص اگر این انسان دگراندیش و مخالف ما باشد، شخصی کردن مسائل غیر شخصی، غیر شخصی جلوه دادن مسائل غیر شخصی، عدم برخورد عینی با پدیده ها، برخورد احساسی آن جا که احساس نقشی ندارد، بی تفاوتی نسبت به پیوند خود و دیگران در جامعه و موضوعات را محدود به خود دیدن، نبود حس و تجربه همکاری و همیاری با یکدیگر و… از جمله واقعیت هایی است که در رفتار بسیاری از ایرانیان دیده می شود. خودرهایی یعنی مهار این خصلت های منفی در وجود خود.
  • سازمان خودرهاگران به نتیجه رسیدن هر انقلاب سیاسی در ایران را بدون یک انقلاب اخلاقی و فرهنگی زیر سوال می برد. هر گونه تغییری در مسیر دمکراسی فقط زمانی نتیجه می دهد که توسط نیروهای مجهز به یک فرهنگ دمکراتیک نهادینه شده به ثمر نشیند. بنابراین در ضمن تلاش برای سازماندهی جهت سرنگون سازی رژیم جمهوری اسلامی در صدد رهاسازی خود از بندهای رفتار استبدا منشانه باشیم، تا بعد از سرنگونی به صورت ناخودآگاه به سوی بازتولید یک استبداد جدید نرویم.
  • ]]>
    خودرهاگران: خردگرایی در کار سیاسی یعنی واقعیت را به طور دقیق شناختن https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%ae%d8%b1%d8%af%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%db%8c%d8%b9%d9%86%db%8c/ Sun, 09 Oct 2011 04:14:08 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6896
    1. خردگرایی را پیشه کنیم و باور داشته باشیم که راه موفقیت ما را در همه ی عرصه ها باز می کند و از جمله در سیاست.
    2. خردگرایی در کار سیاسی یعنی واقعیت را به طور دقیق شناختن و بعد برای تغییر آن طرح و برنامه داشتن و استفاده از عقل و اراده برای پیاده کردن آنها.
    3. برای بسیاری از ما حضور در سیاست از سر احساس است. احساس هم کم و زیاد و بالا و پایین دارد. به همان نسبت هم فعالیت سیاسی ما دائم دستخوش تغییراتی است که باعث می شود هیچ کار جدی و درازمدتی را نتوان برنامه ریزی و اجرا کرد.
    4. بی شک برای کار سیاسی نیاز به احساس است. اما برای انگیزه نه برای عمل. عمل سیاسی نیاز به عقل و برنامه ریزی و محاسبه دارد. از احساساتمان در کار سیاسی برای گرفتن انگیزه استفاده کنیم نه به عنوان ابزار کار سیاسی.
    5. اگر خرد را در فعالیت سیاسی پیشه کنیم در می یابیم که بسیاری از اشکالات و اختلافاتی که ما را از هم جدا ساخته و ضعیف کرده ریشه ای مهم ندارند و به طور صرف برخاسته از شوق و احساسات ما نسبت به این یا آن موضوع است.
    6. خردگرایی در سیاست یعنی اصل را بر فرع ترجیح دادن و آن چه امروز اصل است کار بر روی مواردی است که اجازه می دهد رژیم ضد انسانی را تضعیف کرده و پایین بکشیم و هر چیز دیگر، فرع است.
    7. سازمان خودرهاگران بر این باورست که با قرار دادن انسانیت به عنوان پایه اخلاقی و عقلانیت به عنوان پایه ی کنشگری می توانیم شرایط ایران را تغییر دهیم. انسانیت ما را از بی تفاوتی و مسئولیت گریزی می رهاند و عقلانیت ما را به سازماندهی و مبارزه هدفمند و برنامه ریزی شده سوق می دهد.
    ]]>
    گفتم و گفت: وقتی کسی روحیه ندارد چه باید به او بگوییم؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%af%d9%81%d8%aa%d9%85-%d9%88-%da%af%d9%81%d8%aa-%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%da%a9%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%ad%db%8c%d9%87-%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%da%86%d9%87-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af/ Sat, 01 Oct 2011 03:55:03 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6805 گفتم: چی شده، خیلی ناراحت به نظر می رسی؟

    گفت: داشتم با برادرم صحبت می کردم در ایران. وضعش خیلی بد بود.

    گفتم: وضع مادیش؟

    گفت: همه چیز، اصلا به کل ناامید و افسرده و ناراحت… من نمی دونستم چی بگم.

    گفتم: چی گفتی؟

    گفت: سعی کردم به آنها دلگرمی بدهم، به آنها روحیه بدهم… اما نمی شد.

    گفتم: این جور موارد الان یکی دو تا نیست. میلیون ها ایرانی در داخل و خارج از کشور گرفتار این وضعیت هستند.

    گفت: باید چه گفت در این جور موارد؟

    گفتم: بهترین راه واقعیت را بیان کردن است.

    گفت: کدام واقعیت؟

    گفتم: این که چرا شرایط این گونه شده است. باید وضعیت را آن گونه که هست توضیح داد.

    گفت: یعنی به طور مشخص چه باید گفت.

    گفتم: باید توضیح دهیم که این شرایط به دلیل عملکرد حکومت پدید آمده است. یعنی این رژیم است که با استبداد و ستم و ظلم این شرایط سخت مادی و روحی را فراهم آورده است.

    گفت: آیا آنها این موضوع را باور می کنند؟

    گفتم: این بحث دیگری است. حرف من درباره ی آن است که باید واقعیت را آن گونه که هست بیان کنیم. آن چه را که هست باید باز کنیم و توضیح دهیم. باید مشخص کنیم که علت کدام است و معلول کدام است.

    گفت: من سعی کردم که یک جوری به برادرم روحیه بدهم که برای خودش کاری کند.

    گفتم: خوب این واقعی نیست. نه برادر تو و نه هزاران هزار مثل او تا زمانی که شرایط حاکم بر جامعه تغییر نکند نمی توانند کمترین بهبودی در وضعیت زندگی شخصی خود به وجود آورند.

    گفت: چطور؟ چرا؟

    گفتم: زیرا دلایلی که باعث افسردگی و ناامیدی و روان پریشی برادر تو و من و صدها هزار ایرانی دیگر می شود جز با کار جمعی تغییر نمی کند.

    گفت: یعنی آنها باید دست به کار جمعی بزنند؟

    گفتم: اگر می خواهند شرایط به صورت عمده و عمومی تغییر کند بله، چاره ای جز کار جمعی برای تغییر شرایط جامعه نیست.

    گفت: یعنی نباید کار فردی را توصیه کرد؟

    گفتم: می توان، اما تاثیری نخواهد داشت. از آن جا که دلایل به وجود آمدن مشکلات روحی و مادی مردم دلایلی است کلی، اجتماعی و زیربنایی باید مردم را به این واقعیت آگاه کرد.

    گفت: و توضیح داد که تغییر هم باید اجتماعی و زیربنایی باشد.

    گفتم: بله، اگر می خواهیم صادق باشیم و واقعیت را آن گونه که هست به مردم بگوییم این راهش است.

    گفت: ولی با گفتن این که باید مشکل را به طور جمعی حل کرد آیا کمکی به افرادی گرفتار و بی روحیه مثل برادر من کرده ایم؟

    گفتم: بزرگترین کمک را کرده ایم. چون در غیر این صورت یا باید به آنها دروغ بگوییم و یا یک جوری دلشان را خوش کنیم.

    گفت: و این کار درستی نیست.

    گفتم: کاری اخلاقی نیست. اخلاق مداری ایجاد می کند که ما نخست روایت واقعی را بگوییم تا فرد اصل قضیه را بداند. بعد اگر خواستم یک جوری به طرف روحیه دهیم می توانیم این کار را کنیم، اما اصل قضیه باید به صورت صادقانه و شفاف توضیح داده شود.

    گفت: یعنی این که عامل اصلی این وضعیت کیست و تا زمانی که این عامل در سر جای خود است این وضعیت ادامه دارد.

    گفتم: بله، این موضوع را باید به طور روشن و مشروح و شفاف با همه در میان گذاشت. وقتی آگاهی باشد، امید هم بر اساس آن می تواند ساخته شود.

     

    ]]>
    خودرهاگران: صداقت یعنی تطابق گفتار و عمل https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b5%d8%af%d8%a7%d9%82%d8%aa-%db%8c%d8%b9%d9%86%db%8c-%d8%aa%d8%b7%d8%a7%d8%a8%d9%82-%da%af%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d8%b9%d9%85/ Fri, 30 Sep 2011 05:38:43 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6789  

    1. گسترش عنصر صداقت در اپوزیسیون یک ضرورت امروز و فردای کشورمان است.
    2. صداقت یعنی تطابق گفتار و عمل. عنصری که هرگز مطلق نیست اما یگانه راهنما و شاخص برای قضاوت در مورد عملکرد افراد و تشکل ها خواهد بود.
    3. صداقت یا همان تطابق حرف و عمل فقط یک موضوع اخلاقی نیست، یک شاخص کیفی و فنی است برای هر تشکلی تا بداند آیا در مسیر منطقی خود حرکت می کند یا خیر.
    4. در قضاوت بر خود و دیگران ایده های از قبل شکل گرفته را کنار بگذاریم، یک شاخص را به طور دقیق و فنی بکار بندیم: آیا در این جریان سیاسی هماهنگی نسبی و نه هرگز مطلق، اما کافی، میان گفتار و عمل وجود دارد یا خیر.
    5. وقتی قضاوت های ما بر اساس سنجش دقیق تناسب حرف و عمل باشد از پیشداوری ها رها می شویم و به سوی قضاوت منصفانه و عینی پیش می رویم.
    6. دقت داشته باشیم، ممکن است که در نوعی بن بست سیاسی به سر بریم. اما علت این بن بست به طور لزوم سیاسی نیست، ریشه ها و دلایل می تواند فرهنگی باشد. از جمله این که در مورد افراد و سازمان های سیاسی بر چه اساسی قضاوت می کنیم: احساسات و یا سنجش عینی هماهنگی حرف و عمل.
    7. سازمان خودرهاگران از کلیه ی ایرانیان علاقمند به سرنوشت خود و ایران می خواهد که اسیر تصورات گذشته ی خویش از سازمان های سیاسی و فعالیت سیاسی نباشند. بلکه با نگاهی نو و بر اساس قضاوتی عینی به آنها نگاه کنند. یک شاخص می تواند بسیار مفید باشد: آیا میان آن چه این سازمان می گوید و آن چه می کند هماهنگی و توازنی وجود دارد یا خیر. اگر بلی باید رفت و آن را تقویت کرد. نگذاریم که ترس های گذشته بر حال و آینده ی ما تاریکی افکند.
    ]]>
    با وجدان های ایران متحد شوید – کورش عرفانی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7-%d9%88%d8%ac%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d8%ad%d8%af-%d8%b4%d9%88%db%8c%d8%af-%da%a9%d9%88%d8%b1%d8%b4-%d8%b9%d8%b1%d9%81%d8%a7/ Mon, 29 Aug 2011 20:06:27 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6422

    وقتی یک فرد به پیچ و خم های مشکلات سهمگین زندگی برخورد می کند اگر به خود باور نداشته باشد تسلیم می شود و حیات و آینده ی خویش را تباه می سازد. اما این پدیده در مورد یک جامعه چگونه است؟ وقتی یک جامعه خودباوری ندارد چگونه می تواند از منجلابی که او را در آن فرو کرده اند بگریزد؟ به نظر می رسد شانس جامعه برای نجات بیشتر باشد. فرد اگر نتواند در ذهن خویش دست آویزهایی را برای کمر راست کردن بیابد برای همیشه به زمین می خورد و می ماند، اما جامعه متشکل از میلیون ها فرد است و همیشه هستند معدود افرادی که در میان آنها توانایی این را دارند که برخلاف جریان آب شنا کنند و راه درست را به دیگران نشان دهند.

    این افراد، که تعدادشان نیز کم است، برای شکستن فضای تسلیم بهای سنگینی را باید بپذیرند. دشواری های فراوانی را در مسیر خود می یابند، دشمن سخت به آنها می تازد، یاران بسیاری پیدا نمی کنند، اکثریت آنها را نمی فهمد، گاه حتی از جانب کسانی که این افراد می خواهند شرایط زیستی آنها را تغییر دهند مورد تحقیر و آزار قرار می گیرند. اما این اقلیت، همه ی این ناملایمات را نیز بر می تابد و راه باز می کند و پیش می رود. او می داند که چرا و چه می کند.

    در سایه ی تلاش این بخش از جامعه شمعی افروخته می شود، و همه می دانیم که برای اقیانوسی از تاریکی یک قطره نور کافیست که سیاهی مطلق را بشکند و در گوش بردگان آواز آزادی را زمزمه کند. آوازی که در ذهن ها می ماند و می خواند تا اسیران را با آزادی ماءنوس سازد. آری، همیشه در تاریخ بشر این اقلیت، این چهره های شاخص، به عنوان محصول تکامل فکر و روان بشر بوده اند و هستند و خواهند بود. زمانی اسپارتاکوس بود که فریاد زد:«من حیوان نیستم». با این فریاد خویش او ثابت کرد که می توان برده ای آموزش دیده برای کشتن و مردن بود و در عین حال، انسانیت خویش را فراموش نکرد. مارسلوس برده دار به او گفت:« تو آن گونه که من فکر می کردم احمق نیستی. حتی با هوش هم هستی و این برای برده ها خطرناک است.» هوشی که این برده دار نزد اسپارتاکوس یافته بود همان فهم و درک انسانی بود که از وی اسطوره ای ماندنی ساخت. جوهره ی خاص بشردوستی اسپارتاکوس در این جمله ی معروف است که:«من ترجیح می دهم که اینجا باشم، مرد آزاده ای میان برادران دیگر، با مسیری سخت در پیش  و نبردی جانانه در مقابل خود، تا ثروتمندترین شهروند روم».

    آن چه اسپارتاکوس را از راحتی و ثروت و رفاه  شهروندی روم به جنگجویی میان بردگانی که برای آزادی نبرد می کردند سوق داد چیزی نبود جز وجدان وی. وجدان چیست؟ تعهد درونی به درک خود. پاینبدی به آن چه می فهمیم، وفاداری به شعورمان. این آن چیزی است که در هر انسانی به طور بالقوه وجود دارد، اما در اندکی به طور بالفعل عمل می کند. وجدان، همان جوهره ی انسانی ماست که بسیاری به واسطه ی پشت کردن به آن تبدیل به شبه آدمیان مسخ شده ای می شویم که آن قدر آب و غذا و هوا مصرف می کنیم تا لایق مردن و زیر خاک رفتن شویم.

    انسان های بزرگ هیچ صفت ویژه ای ندارند، هیچ خصلت مافوق بشری ندارند، آدم هایی عادی هستند که وجدان را در خویش فعال می کنند و به این وابسته بها پرداز می شوند. زیر شکنجه دوام می آورند، از جنگ و نبرد برای آزادی نمی هراسند، ستم را گردن نمی نهند و طغیانگری را تا مرز به دست آوردن آزادی و عدالت فراموش نمی کنند. آنها هزینه ی حفظ اصالت خویش را می دهند.

    اگر بحث را به شرایط امروز ایران برگردانیم کم نیستند ایرانیانی که می دانند چه می گذرد، از ظلم و ستم و درد و رنج سایرین باخبرند، خوب هم باخبرند. مگر می توان نبود؟ مگر می توان ندانست چند میلیون ایرانی فقیر و گرسنه و معتاد و تن فروشند؟ مگر می توان ندانست که کودکان پنج ساله در میان اتومبیل ها در فصل سرد زمستان در پی لقمه نانی ساز می زنند و اشک می ریزند؟ مگر می توان شرمساری مردی را که به چشم های افسرده ی دختری که نمی تواند برایش جهاز تهیه کند می نگرد نفهمید؟ مگر می توان خجلت زنی را که می داند فرزندانش از تن فروشی او برای تهیه ی لقمه نانی باخبرند درک نکرد؟ مگر می شود از درد تنهایی و زجر و شکنجه ی هزاران زندانی بیگناه در زندان های ضد بشری رژیم  بی اطلاع بود؟ آری همه می دانند. کم یا بیش. اما چنانچه گفتیم وجدان، پاسخ به احساس رنج ناشی از دانستن است، نه خود دانستن. اینجاست که شمار ایرانیان با وجدان به شدت کاهش می یابد. شمار آنان که جرات می کنند به آن چه می دانند و به آن چه می فهمند و به آن چه فهم در وجودشان بر می انگیزد پاسخ دهند.

    این که چرا میلیون ها ایرانی به وجدان خویش، به معنایی که آمد، پشت کرده اند جای بحث مفصلی دارد که منظور این نوشتار نیست. اشاره ی ما در اینجا به آن ایرانیانی است که عنصر وجدان در آنها عمل می کند. همان هایی که حاضرند بهای سخت پاسخگویی به تعهد ناشی از درک خویش را پذیرا باشند. آن چه جای شوربختی دارد این است که این انسان های باوجدان ایرانی، با شمار اندکشان، دچار پراکندگی و تفرقه ی بسیار هستند. یعنی همدیگر را در نمی یابند تا در کنار هم عمل کنند. همین امر سبب شده است که به علت 1) شمار اندک ایرانیان دارای وجدان {فعال} و 2) به دلیل جدایی آنها، نیروی کافی برای شکل گیری یک قدرت قابل توجه جهت تغییر شرایط فراهم نشود. همه خوب می دانیم که شرایط را حرکت تغییر می دهد و حرکت در صورت با هم بودن است که ممکن و موثر خواهد بود.

    به همین خاطر شاید بد نباشد که از یکسو ایرانیانی را که به طور آگاهانه و برای چشیدن طعم ثروت و امنیت و رفاه به آگاهی و تعهد ناشی از آگاهی خویش پشت کرده اند به بازگشت به اصالت انسانی ومسئولیت اخلاقی خویش فراخواند و از سوی دیگر، ایرانیان با وجدان را تشویق کرد که بر مبنای همین درد مشترک ناشی از درک خویش، اختلافات دیگر را کنار گذارند و در مسیر رهایی خود و جامعه از چنگ استبدادی ضد بشری در کنار هم قرار گیرند و فعالیت جمعی کنند. قبل از این که به هر ایده آل سیاسی و مکتبی و حزبی بخواهیم برسیم باید دست در دست هم، کرامت انسانی خود را تامین کنیم.

    کورش عرفانی

    **

    www.korosherfani.com

    29 August 2011

    منبع: سايت ديدگاه 

    ]]>