Deprecated: Required parameter $option follows optional parameter $filename in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 760 Warning: session_start(): Session cannot be started after headers have already been sent in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 60 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 614 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 622 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8 اعتصابات – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa استقرار نهادینه ی حفظ جان و حرمت انسان ایرانی آزادی، عدالت اجتماعی، مردم سالاری Fri, 07 Oct 2016 05:31:10 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.5.2 https://khodrahagaran.org/fa/wp-content/uploads/2023/04/cropped-KRG-logo21-150x150.jpg اعتصابات – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa 32 32 کارکرد احزاب سیاسی در شرایط فعلی ایران – کورش عرفانی https://khodrahagaran.org/fa/%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%ad%d8%b2%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d9%81%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%ad%d8%b2%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d9%81%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/#respond Fri, 07 Oct 2016 05:26:47 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=14259 کارکرد احزاب سیاسی در شرایط فعلی ایران

کورش عرفانی

خبرنامه گویا

مقدمه

پیرامون تاریخ تحزب در ایران و همچنین گرایشی که جامعه ایرانی نسبت به حزب گریزی بحث های زیادی انجام گرفته است. لیکن نباید فراموش کنیم که ما برای رسیدن به دموکراسی چاره ای نداریم جز این که واقعیت ضرورت وجود احزاب در کشورمان را تشخیص دهیم و بر مبنای آن عمل کنیم. اگر راه گریزی از تحزب وجود می داشت، ما می بایستی طی یک صد سال گذشته راه میانبری برای رسیدن به دموکراسی پیدا می کردیم، اگر موفق نشدیم به این دلیل است که از راه منطقی و قابل اجرای آن نرفته ایم. خواسته ایم چرخ را از نوع اختراع کنیم. ما اصرار داشته ایم از راهی که سایر جوامع آن را رفته اند و موفق شده اند نرویم و از فرمول های عجیب و غریبی مانند «اتحاد گسترده…» «کنگره فراگیر…» «گردهم آیی فراسازمانی…» و سایر فرمول های جادویی «همه باهمی» استفاده کنیم. راه درست همان تشکیل احزاب قدرتمندی است که می توانند به نمایندگی از جامعه یک مبارزه سیاسی ملی را سازماندهی کرده، رژیم استبدادی را کنار زده و شرایط استقرار دموکراسی را فراهم نمایند.

در این جا ما می خواهیم ضرورت وجود احزاب سیاسی را از طریق نوع مقایسه ی آن با تشکل های تعاونی، مورد بحث قرار دهیم.

تعریف تعاونی و مشابهت آن با تشکیلات سیاسی

تعاونی شرکتی است که در آن هر عضو قدری سرمایه و توان کاری می گذارد و در ازای آن از سود کار و سرمایه خود برخوردار می گردد. بنابراین تعاونی، نوعی از کار است که به همه اجازه می دهد بابت تلاشی که در آن کرده اند، از حاصل کار خود بهره مند گردند. روح تعاونی در کار جمعی است که به صورت هماهنگ و هدفمند انجام می شود. می توان گفت که حزب نوعی تشکیلات تعاونی سیاسی می باشد که در آن هر عضو وقت و توانایی و امکانات خو را می گذارد و در ازای آن یک جمع، یک ملت و نیز تک تک افراد عضو از قدرت عمل حزب بهره می برند. از طریق حزب جامعه می تواند از بن بست نبود دموکراسی بیرون آمده و به آزادی و عدالت اجتماعی دست یابد.

وقتی توان رژیم را با توان یک حزب مقایسه می کنیم در می یابیم که چقدر ضروری است که اعضای پراکنده ی یک ملت در مقابل نهادهای منسجم یک دولت بتوانند یک نهاد سیاسی قوی در اختیا خود داشته باشند. رژیم به علت آن که از منابع ثروت، امکانات و نفرات بیشتری برخوردار است می تواند در مقایسه با یک حزب مشخص توان بسیار بیشتری داشته باشد. اما عنصری که در این محاسبه تغییر آفرین است مردم هستند؛ وقتی این عنصر، یعنی مردم را وارد صحنه می کنیم می بینیم که معادله به شکل کیفی و اساسی تغییر می کند و توان مردم، به شرط آن که سازمان یابد و متشکل شود، توان رژیم را تحت الشعاع قرار می دهد. پس، مردم می توانند رژیم را به چالش بکشند؛ اما نه به شکل لخت و به طور مستقیم و رودرو با رژیم. همان طور که می بینیم حتی یک رژیم ضعیف یک ملت هشتاد میلیونی را تحت سیطره خود دارد. در نتیجه، چاره ی کار در این است که بخشی از توان مردم به یک عنصر واسطه ای، یعنی حزب، وارد گردد تا حزب بتواند با سازماندهی و مدیریت هدفمند آن قدرت بیابد و با رژیم حاکم درافتد.

در این جا لازم است تفکیکی میان توان و قدرت قائل شویم. توان قدرت بالقوه است. قدرت توان بالفعل است. توانایی که در ملت وجود دارد امری بالقوه است و تا زمانی که این توان بالفعل نشود، به قدرت تبدیل نمی شود. ما برای ایجاد هرگونه تغییر مهم سیاسی و اجتماعی به قدرت احتیاج داریم. به عبارت دیگر می توان گفت: توان ملی ایران بسیار زیاد است، اما قدرت ملت ایران بسیار کم است. توان ملت ایران که عبارتند از ۸۵ میلیون جمعیت، میلیون ها نفر ناراضی، میلیاردها دلار سرمایه در داخل و خارج از کشور، میلیون ها نفر متخصص و کارشناس و غیره بسیار بالاست، اما از این توان نمی توان استفاده کرد زیرا آن را تبدیل به قدرت نکرده ایم. تبدیل توان یک ملت به قدرت در گرو سازماندهی آن است. حزب تبلور سازماندهی توان سیاسی یک ملت است. حزب ابزار تبدیل توان یک ملت به قدرت سیاسی می باشد.

یک ملت هرگز در مقابل رژیم استبدادی آن قدر ناتوان نیست که تسلیم شود، مسئله این است که می بایست راه استفاده از توان خود را یاد گرفته و آن را به کار گیرد. درصورتی که این توان مردم به صورت قدرت حزبی جلوه کند، یعنی احزاب قدرتمند پدید آیند، می توانند رویارویی سرنوشت ساز ملت در مقابله با رژیم را به سرانجام رسانند.

برای ما ایرانیان از آنجا که هیچ تجربه ی تاریخی نداریم که در طی آن حزب یا احزابی توانسته باشند رژیمی را به زانو در آورند، این سؤال مطرح می گردد که مگر ممکن است یک حزب بتواند چنین امر مهمی را صورت بخشد و یک رژیم ضد مردمی را به پایین کشد. این در حالیست که چنین چیزی به راستی شدنی است. چگونگی این کار در یک حزب تحت عنوان «برنامه سیاسی» حزب پرداخت و آماده می شود. برنامه سیاسی راه مشخص و مرحله بندی شده ای است که از طریق آن می توان به هدف خود، که کنار زدن یک رژیم استبدادی است، رسید. بگذارید نسخه ای قابل تعمیم از این برنامه ی سیاسی را مرور کنیم و ببینیم یک حزب چگونه می تواند در چارچوب آن به هدف خود که ایجاد تغییر سیاسی مثبت و مردم گراست دست یابد. این مراحل برای یک حزب قدرتمند یا یک مجموعه از احزاب قدرتمند همسو می تواند به شرح زیر قابل تصور باشد:

تقویت اعتراضات اجتماعی در کشور: اعتراضات اجتماعی در کشور به صورت بالقوه و بالفعل اما به شکل پراکنده وجود دارند؛ این اعتراضات نیازمند سازماندهی، هدایت و مدیریت هستند و این امور به صورت خودکار و تصادفی انجام نمی شوند. کاری که حزب – یا احزاب- می تواند انجام دهد داشتن برنامه های مشخص برای تقویت این اعتراضات از طریق آموزش ها در رسانه ها، در فضای مجازی و از طریق وسایل ارتباطات جمعی می باشد.

تقویت اعتصابات صنفی در کشور: در حال حاضر اعتصاباتی در کشور انجام می گیرد که نیاز به تقویت دارند. هم چنینی به کارگران باید آموزش داده شود که چگونه این اعتصابات را به ثمر برسانند، از دولت امتیاز بگیرند، کارفرما را به عقب نشینی وادار نمایند. این نیز نیاز مبرم به یک تشکل منسجم دارد تا این فعالیتها را ساماندهی کرده، جهت داده و آنها را به پیش برد.

تدارک اعتصابات سراسری در کشور: سال هاست اعتصاباتی از طریق مزدبگیران و اقشار زحمتکش در کشور انجام می گیرند اما هیچ گاه تبدیل به یک اعتصاب سراسری نشده است. این اقشار و اصناف ناراضی که دارای دردهای مشترک نیز هستند، تاکنون قادر نبوده اند بر محور خواست های مشابه خود دست به یک کار اعتراضی واحد بزنند: یک اعتصاب سراسری. دلیل این امر این است که اعتصاب بزرگ و سراسری را شهروندان عادی و یک جریان خودجوش ضعیف و محدود نمی تواند انجام دهد، این کار نیاز به شبکه سازی، مدیریت، آموزش، هماهنگی، امکانات پشتیبانی مالی، تبلیغاتی و تدارکاتی دارد. اگر میلیون ها زحمتکش و مزدبگیر ناراضی قادر به انجام این کار نبوده اند به خاطر این است که تهیه و تدارک تمام ملزومات چنین امری نیازمند یک تشکیلات و کار مدیریت شده است. برای این منظور، باید یک حزب قدرتمند وجود داشته باشد که بتواند این حرکت را هدایت و مدیریت نماید.

تدارک اعتراضات گسترده در کشور: اعتراضات کوچک و پراکنده قابل سرکوب و کنترل هستند، اما هنگامی که این اعتراضات گسترده و سراسری شد، رژیم در مقابل یک جریان اجتماعی قرار می گیرد که رهبری و مدیریت دارد و هدایت شده می باشد. این اعتراضات می تواند صدها هزار نفر یا میلیون ها نفر را به خیابان ها بیاورد. این میسر نیست مگر با کار دقیق و حساب شده ی سازمان یافته. چنین امری نیز نیازمند تشکیلات و سازماندهی و نیرو و امکانات است.

به تعطیلی کشاندن اقتصاد کشور از طریق اعتصاب سراسری: این حرکت که به صورت عدم فعالیت متروها و اتوبوس ها، کارخانه ها، تعطیلی مراکز آموزشی، بازار کسبه ی خرد و غیره می باشد، جهت هشدار دادن به رژیم است. ایجاد فلج عمومی در اقتصاد کشور رژیم را با مشکلات فراوانی روبرو می کند و او را به فکر و واکنش وا می دارد. اگر حزبی یا مجموعه ای از احزاب که با هم کار می کنند به عنوان یک جبهه ی متحد، بتوانند این اقدامات را یکی پس از دیگری انجام برنامه ریزی، تدارک و هدایت کنند، می توانند وارد مرحله ی تعیین کننده شوند، مرحله ی اولتیماتوم به رژیم برای برآورد خواسته های مردم.

اولتیماتوم به رژیم: این کار برای وارد ساختن رژیم به تن دادن عملی به خواسته های مشخص مردم است، از جمله افزایش دستمزدها، رفع حجاب اجباری، پاسخگویی به دزدی ها و فساد مالی دولتمردان، احقاق حقوق خانواده های اعدامی ها و جانباختگان کشتارهای مانند کشتار ۱۳۶۷، برداشتن سانسور اینترنت، پایان دادن به مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و غیره.

تمامی این گام ها یکی بعد از دیگری شدنی است، اگر اراده ی قوی بخشی از ایرانیان در این باره به شکل سازمان یافته ی خود بروز کند. این کار نیاز به پشتوانه اجرایی قوی دارد. وقتی اراده ی ایرانیان آگاه به قالب تحزب درآید این امر شدنی است. احزاب با توجه به قدرت خود می توانند مدیریت کلان کار خرد ]خود[ سازماندهی اجتماعی در صحنه را برعهده داشته باشند و اعتراضات و اعتصابات را بر اساس یک استراتژی تهاجمی و هدفمند در سطحی سراسری و ملی برنامه ریزی کنند.

با پیش رفتن در مسیر ترسیم شده ی فوق، در یک مقطعی، احزاب سیاسیِ دارای پشتوانه ی اجتماعی و قدرت اجرایی می توانند وارد گام های بعدی برای خلع قدرت از رژیم شوند. در این بخش از کار، جامعه ی بین المللی مورد تعامل احزاب قرار می گیرد و تلاش می شود که کار در مسیر کنار زدن یک رژیم نامشروع و منفور در صحنه ی جهانی نیز تدارک دیده شود.

خلع مشروعیت داخلی و اعتبار خارجی از رژیم: حزب به واسطه ی توانایی که از طریق پشتوانه ی مردمی و سازماندهی آن پیدا می کند، می تواند از یکسو مشروعیت داخلی رژیم را به طور ملموس و علنی زیر سؤال ببرد وبعد با انعکاس دادن گسترده و هدفمند این عدم مشروعیت داخلی، اعتبار خارجی رژیم را نیز به چالش بکشد. در این صورت دولت های خارجی نیز که می بینند رژیم پایگاه مردمی و مقبول ندارد، می توانند و یا در نهایت مجبور خواهند بود با خواسته های فرموله شده ی مردم در داخل همراهی و از امکانات خود در این زمینه بهره برده و رفتار دیگری با رژیم داشته باشند، مانند کاهش سطح روابط دیپلماتیک، اخراج سفرای رژیم، قطع روابط دیپلماتیک و غیره.

نمایندگی کردن ملت در صحنه ی بین المللی: در صورتی که حزب یا مجموعه ای از احزاب از طریق پشتوانه ی مردمی قدرتمند گردد می تواند ملتی را در صحنه ی بین المللی نمایندگی و در مجالس رسمی به عنوان نماینده ی یک ملت شرکت کند. همچنین حزب می تواند حمایت احزاب سیاسی کشورهای مختلف، نهادهای بین المللی، نمایندگان مجالس و سازمان های حقوق بشری را در دفاع از خواسته های برحق ملت ایران جلب نماید.

***

براساس آن چه آمد دریافتیم که تا هنگامی که مردم به حمایت مشخص، آگاهانه و مستقیم از احزاب نپردازند آن میزان از قدرت سازمان یافته که برای کنار زدن رژیم کنونی لازم است شکل نمی گیرد. ممکن است که خشم وفقر و نابرابری و ظلم چنین توانی را به صورت بالقوه در جامعه شکل بخشیده باشد، اما تبدیل این توان به قدرت و آن گاه مدیریت قدرت و سپس، به ثمر رساندن تلاش ها رخ نخواهد داد. مبارزه ی سازمان یافته به سازماندهی و سازماندهی به سازمان نیاز دارد. حزب ابزار مناسب برای طی کردن این فرایند است.

راه عمل گرا برای پایان بخشیدن به رژیم استبدادی

پس از سی و هشت سال تلاش پراکنده در ایران و بیرون از ایران برای پایان بخشیدن به عمر رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی وقت آن است که بدیهیات تحقق چنین آرزویی را براساس تجربه ی تاریخی ملموس موجود در جوامعه به دمکراسی رسیده به طور جدی در نظر بگیریم. برخی از گزاره های پایه ای این روند چنین است:

– برای تغییر شرایط سیاسی در ایران وجود خشم و نفرت عمومی به صورت بالقوه کافی نیست.
– باید این خشم عمومی و خواست همگانی تغییر به یک برنامه ی قابل اجرا و سازمان یافته ی بالفعل تبدیل شود.
– تبدیل خواست بالقوه به برنامه ی بالفعل نیازمند تشکل های سازمان یافته ی مدیریت گراست.
– این تشکل های سازمان یافته ی مدیریت گرا همان احزاب سیاسی قدرتمند هستند.
– برای این که احزاب سیاسی قدرتمند شود جامعه باید به آنها بپیوندد و از آنها حمایت کند.

این سری گزاره های بدیهی، مسیر و کار را برای هر ایرانی علاقمند به تغییری مشخص می کند. هم برای ایرانی داخل کشور، به عنوان عنصر فعال اجتماعی و هم برای ایرانی خارج از کشور، به عنوان عنصر فعال سیاسی. کار مهمی که اینک پیش روی خود داریم این است که روی احزاب موجود تمرکز کرده و آنها را تقویت کنیم تا آنها بتواند اقدامات لازم جهت سازماندهی کردن اعتراضات، نارضایتی و خواست مردم برای مقابله با رژیم را به پیش برند.

این تجربه ی تاریخ در جوامع دیگر هم وجود داشته و به واسطه ی آن ملل دیگری توانسته اند به دموکراسی دست یابند. روش آنها نیز همین بوده: از طریق پیوستن به احزاب مردمی و قدرتمند کردن آنان. ما نیز لازم است درسی از تاریخ بگیریم. حس شهروندی، مسئولیت پذیری و مشارکت اجتماعی در ورود ما به احزاب و کار در آنها تجلی پیدا می کند. نقش هر فردی در این روند مهم است، نقش تک تک ما. کار را به «دیگران» حواله ندهیم. با ورود هریک از ما به حزب و کار و تلاش در آن، قدرت یک حزب به همان اندازه افزایش می یابد و برای ایجاد تغییر در جامعه آماده تر می شود.

آشتی با بدیهیات

اگر بخواهیم سایر ملت های جهان خواسته های ما مردم ایران را جدی تلقی کنند باید ابزار لازم برای طرح مناسب آن را در اختیار داشته باشیم. این حزب است که توان چنین کاری را دارد. تا وقتی ملت مجهز به اهرم قدرت سیاسی، یعنی احزاب قدرتمند نباشند، نمی تواند در تعیین سرنوشت خود نقشی داشته باشند. اگر احزاب از طرف جامعه پشتیبانی نشوند، یا فرسوده و مضمحل می شوند یا بایستی علیرغم خواسته خود از بیگانگان کمک بخواهند. اگر احزاب از طرف جامعه ی خود حمایت شوند، رشد می کنند و می توانند مدافع حقوق مردم در مقابل رژیم ضد ملی و نیز بیگانگان باشند. ما می توانیم حزب را به مثابه یک تشکل تعاونی بدانیم. هر شهروندی می تواند در ساختن این صندوق تعاونی سیاسی یا همان حزب، از طریق ارائه ی کار و تلاش و تخصص و سرمایه خود سهم داشته و در نتیجه از حاصل کار جمعی بهره مند شوند.

چگونه می توان در این صندوق تعاونی سیاسی یعنی حزب سهم داشت؟ برای این کار کافی است هر شهروند ایرانی یکی از روش های زیر را انتخاب کند:
– در خارج از کشور: عضویت و کار عملی در احزاب، حمایت مالی و مادی از آنان.
– در داخل کشور: کنشگری، تبلیغ و شبکه سازی، حمایت مالی و مادی از حزب. تشویق مردم به مبارزه، آماده کردن آنها برای اعتراضات و اعتصابات سراسری، کنار گذاشتن ترس و … در همسویی با برنامه ی مبارزاتی حزب.

ممکن است این سؤال مطرح گردد که آیا برای عضویت در یک تشکل سیاسی می بایست با تمامی آن چه که یک حزب می گوید موافق بود؟ پاسخ این است که خیر. چنانچه میزان مشابهت نظرات شما با حزب در حدی است که بتوانید با آن همکاری کنید، کافی است. فراموش نکنیم اگر هم با دیدگاه های یک حزب موافقت کامل نداریم، در بیرون از حزب نمی توان آن را تغییر داد؛ برای بهبود و تغییر می بایستی به درون حزب برویم و در آن فعالیت داشته باشیم.

نتیجه این که، اگر می خواهیم روزی به دموکراسی دست یابیم هیچ راهی نیست جز این که احزاب سیاسی و مردمی موجود را تقویت کنیم. این نیز فقط از طریق نقد و نظر دادن در مورد احزاب موجود نیست، نیازمند رفتن به درون احزاب، عضویت، فعالیت منظم و نیز ارائه کمک های مادی مالی به احزاب است تا آنها بتوانند با دست باز، داشتن امکانات مادی و نیروهای اجرایی لازم، برنامه های سیاسی-اجتماعی خود را پیش برده و تغییر را متحقق سازند. تاریخ و تجربه سیاسی در ایران نشان می دهد که ما راه حل معجزه آسای دیگری نداریم. با تقویت و قدرت یابی احزاب مردمی موجود، آنها می توانند در چارچوب یک استراتژی طراحی شده، مدیریت شده و دارای پشتیبانی اجرایی و مادی، در یک مقطع مناسب رژیم استبدادی را به چالش طلبند و وی را وادارند که امتیازات لازم به مردم را واگذارکنند. دمکراسی در ایران در گرو وجود احزاب قدرتمند مردمی است.

#

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d8%ad%d8%b2%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d9%81%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/feed/ 0
با اعتصابات می توانیم دولت استبدادی را زمین زنیم. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d9%85%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a8%d8%af%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d9%85%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a8%d8%af%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7/#respond Fri, 31 May 2013 08:45:47 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=13585 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d9%85%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a8%d8%af%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7/feed/ 0 سندیکالیسم در ایران – بخش یاز دهم https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c%da%a9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d9%87%d9%85/ Tue, 22 Nov 2011 09:25:48 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7688 فرهنگ قاسمی

… دوران مجلس چهارم و اوضاع اجتماعی از نظر سیاسی در تشنج بود و در جنگ و رقابت و تقلاء، توطئه و سازش و جنایت غوطه می خورد. استعمار و امپریالیسم جهانی، چنگال خونین خود را در جان و روح ملت ایران فرو برده بود و در تدارک دیکتاتوری تازه‌ای بود. این دیکتاتوری همه نیروهای اجتماعی را باید در هم می کوبید و بساط خود را استوار می ساخت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران نمی توانست از این امر مستثنی باشد. حملات ناجوانمردانه از هر سو شروع شده بود و توطئه و خیانت هر روز دامنه وسیع‌تری پیدا می کرد…

عضویت در بین‌الملل سرخ سندیکاها

«سیدمحمد دهگان» به نمایندگی از سوی شورای مرکزی سندیکاهای کارگران در چهارمین کنفرانس بین‌الملل سوم شرکت می کند. این کنفرانس در ژوئن ۱۹۲۲ میلادی برابر با خرداد ۱۳۰۳ شمسی در مسکو برگذار شد. بعداز دریافت دعوت‌نامه از سوی برگذارکنندگان کنفرانس که آنرا کنفرانس سالیانه ملل شرق می نامند، رسماً جلسه فوق‌العاده شورای مرکزی سندیکاها در تهران تشکیل می شود. پس از مذاکرات در این جلسه، «سیدمحمد دهگان» بعنوان نماینده ایران به کنفرانس اعزام می گردد. در مدت غیبت او «محمد آخوندزاده» رهبری شورای مرکزی را بعهده داشت. او اولین نماینده کارگران ایران بود که در کنفرانس بین‌الملل سرخ کارگران شرکت می کرد. در این کنفرانس فعالیت‌های سندیکاهای ایران به مجمع عمومی معرفی شد. در زیر گزارش «دهگان» به دفتر اجرائی بین‌الملل سندیکاهای سرخ را ملاحظه می کنید.

در گزارشی که آقای «محمد دهگان» رئیس شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران – به دفتر اجرائی بین‌الملل سندیکاهای سرخ در ژوئن ۱۹۲۲ میلادی می دهد، پس از خواندن گزارش جامعی در مورد وضعیت و فعالیت اتحادیه‌های کارگری در ایران می گوید:

” اکنون در ایالات نیز جنبش کارگری گسترش یافته است. در خارج از تهران سندیکاهای کارگری در انزلی، رشت، تبریز، قم نیز یافت می شود.” بعداز آن به تعداد اعضای اتحادیه‌های کارگری حاضر به شرح زیر اشاره می کند:

نام اتحادیه

تعداد در مقاله آلمانی

تعداد در مقاله فرانسوی

۱- اتحادیه              خبازان

۳۰۰۰ نفر کارگر

۳۰۰۰ نفر کارگر

۲-   ”                    خیاطان

۲۰۰۰   ”     “

۲۰۰۰   ”     “

۳-   ”                    کفاشان

۱۸۰۰   ”      “

۱۸۰۰   ”     “

۴-   ”     کارمندان پست و تلگراف

۹۰ – ۳۵۰ ”   “

۲۷۰     ”     “

۵-   ”                   قنادها

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۰۰     ”     “

۶-   ”                   چاپخانه‌ها

۹۰ – ۳۵۰  ”   “

۱۸۰     ”      “

۷-    ”                  شاگرد مغازه‌ها

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۵۰     ”      “

۸-   ”                   کارمند تجارت‌خانه (میرزاها)

۹۰ – ۳۵۰ ”    “

۳۵۰     ”      “

۹-   ”                   کارگران زردوزی

– – – –

۱۵۰     ”      “

در تبریز با ۲۰۰ هزار نفر سکنه و ۳۰ هزار کارگر، تعداد کارگران متشکل در اتحادیه‌های کارگری ۳ هزار نفرند. باید اضافه کرد که سازمان کارگری تبریز ماهیت خالص کارگری بعنوان کارگران اتحادیه‌های کارگری ندارند، بلکه سازمان کارگری شهرستان تبریز بیشتر شبیه به یک حزب سیاسی است تا سازمان کارگری. در رشت ۴۰ هزار سکنه وجود دارد که ۱۵ هزار نفر آنرا کارگران تشکیل می دهند. در این شهر کارگران و کارمندان چاپخانه‌ها، سکه‌زنان، (کلاه‌دوزان) و کفاشان به ۳۵۰۰ نفر (۳۰۰۰ نفر) عضو بالغ می شوند.

در انزلی و حومه آن، اتحادیه کارگران ماهی‌گیر ۹ هزار نفر عضو دارند که ۳۰ درصد آنها را کارگران روسی تشکیل می دهند. اتحادیه کارگران بندر ۲۰۰ عضو دارد؛ رویهمرفته تعداد کارگران در بندر انزلی به ۱۰ هزار نفر بالغ می شوند.” ۱

سندیکای خبازان، یکی از سندیکاهای قدرتمند و فعال وابسته به شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران بود. در ” دائره‌المعارف پروفینترن ” در بخش مربوط به اعتصابات ایران از اعتصاب کارگران نانوائی‌ها نام برده می شود.۲اما در گزارشی که به سومین کنگره بین‌الملل سندیکاهای سرخ ارائه می شود، بعداز نام‌بردن از سندیکاهائی که به شورا پیوسته‌اند، چنین آمده:

” سندیکای مهم دیگر از آن خبازان است که اعضای آن به ۲ هزار نفر بالغ می گردد. ولی این سندیکا ماهیتی مذهبی دارد و در شورای سندیکائی (منظور ” شمسکا ” است.ف.ق) عضویت ندارد.۳ این قول درست نیست. تقریباً همه کسانی که تاریخچه مبارزات کارگری را نوشته‌اند از این سندیکا نام برده‌اند؛ بطور مثال اگر به نوشته «پیشه‌وری» در ” تاریخچه نهضت کارگری در ایران “، «آوانسیان» در خاطراتش و … مراجعه شود، همواره از این سندیکا بعنوان عضو شورای مرکزی نام برده شده است. گزارش «سیدمحمد دهگان» – رئیس شورای مرکزی سندیکاهای کارگری – به دفتر اجرائی را که قبلاً در همین بخش آوردیم، نیز حاکی از عضویت سندیکای خبازان در شورا می باشد.

عاقبت کار شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران

برای اینکه بدانیم عاقبت کار ” شمسکا ” به کجا انجامید، باید ابتدا ترکیب آنرا از نظر نیروهای اجتماعی و صاحبان تفکرات و عقاید مختلف شناخت:

این مرکز سندیکائی خود از سندیکاهای مختلف حرفه‌ای (پیشه‌وری)، کارخانه‌ای و صنعتی تشکیل یافته بود. اعضای آنرا کارگران صنوف و کارخانه‌های گوناگون تشکیل می دادند که از افق‌های سیاسی و اجتماعی متفاوتی می آمدند. نه همه آنها طرفدار کمونیسم بودند و نه همه آنها مذهبی یا سوسیالیست. هر کارخانه به فراخور حال خود سندیکائی تشکیل داده بود. افراد و اعضاء و رهبران سندیکای هر کارخانه یا هر صنف در اثر روابط و تماس‌هائی که با هر یک از محافل سیاسی و فکری جامعه داشتند، تحت تأثیر آن قرار گرفته بودند. بنابراین می توان گفت، ترکیب نیروهای داخل شورای مرکزی منعکس‌کننده نیروهائی بود که در اجتماع وجود داشتند. از اعلامیه‌ها و موضع‌گیری‌های هرکدام از این سندیکاها می شد به عقاید فکری و نظری و طرفداری سیاسی آن سندیکا یا حداقل به طرز تفکر غالب در این سندیکا پی برد. نتیجه اینکه عموماً عقاید سیاسی در داخل شورا آزاد بوده است. این اصل را می توان از نوشته «پیشه‌وری» در ” تاریخچه نهضت کارگری ایران ” بطور وضوح مشاهده کرد. پس، شورای مرکزی دارای وحدت نظر سیاسی نبوده بلکه در آن پلورالیسم حکومت می کرده و اتحاد قوا وجود داشته نه وحدت نظر. اما مارکسیست‌ها با علم و آگاهی به این گونه‌گونی و قبول شرائط اجتماعی و سیاسی جامعه رهبری شورا را در دست داشتند. علاوه بر این گروه، افرادی یا سندیکاهائی بودند که به حزب سوسیالیست و «سلیمان‌میرزا اسکندری» تمایل داشتند. همین طور، مذهبیون طرفدار «مدرس» در داخل شورا قوی بودند. گذشته از این سه گروه، عده‌ای از نمایندگان سندیکاها با وکلای مرتجع مجلس مثل «تدین» و یا «سائی» که هر دو از نوکران قسم‌خورده انگلیس و از مدافعان درجه اول «رضاخان» بودند، راهی داشتند.۴

دوران مجلس چهارم و اوضاع اجتماعی از نظر سیاسی در تشنج بود و در جنگ و رقابت و تقلاء، توطئه و سازش و جنایت غوطه می خورد. استعمار و امپریالیسم جهانی، چنگال خونین خود را در جان و روح ملت ایران فرو برده بود و در تدارک دیکتاتوری تازه‌ای بود. این دیکتاتوری همه نیروهای اجتماعی را باید در هم می کوبید و بساط خود را استوار می ساخت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران نمی توانست از این امر مستثنی باشد. حملات ناجوانمردانه از هر سو شروع شده بود و توطئه و خیانت هر روز دامنه وسیع‌تری پیدا می کرد.

در این میان دو عامل اساسی باعث ضربه‌زدن به حیات شورای مرکزی شدند:

۱- سازش جناح راست کمونیست‌ها با «رضاخان»

این بخش در اثر فرمانبرداری از مسکو و تحلیل‌های تئوریک رهبران آن علیرغم همه قدرقدرتی، سرکوب، حکومت نظامی، تخریب در مبارزات سندیکائی و کارگری، هنوز احمقانه از «رضاخان» دفاع می کرد. در مجلس چهارم، «سلیمان میرزا اسکندری» از میان مردان صاحب‌نام در سیاست از قبیل «دکتر مصدق»، «مستوفی‌الممالک»، «مشیرالدوله»، «سیدحسن مدرس»، «موتمن‌الملک»، «تقی‌زاده»، «قوام‌السلطنه»، «میرزا حسین‌خان علاء» و … تنها کسی بود که به ماده واحده که در اثر آن «رضاخان» را به سلطنت می گمارد، رأی داد.۵

پیش از این، سیاست روسیه بر بخش بزرگی از کمونیست‌های ایران چنان تلقین می کرد که چون جنبش سوسیالیستی ایران قوتی ندارد که ما بتوانیم بدست او به مقاصد خود در مقابل سیاست انگلیس دست پیدا کنیم، ناچار هستیم از همان راه که آنها (انگلیسی‌ها) رفته و می روند برویم و با «سردار سپه» بسازیم که از راه دوستی کارهای ما را انجام دهد و یک جهت خود را در آغوش سیاست دشمنان ما نیاندازد.۶

«رضاخان» با هوشیاری از این فرصت بزرگ استفاده کرد و به مبارزه خود علیه سلسله قاجار شدت بخشید. در عین حال با جناح چپ مدافع شوروی از در مغازله درآمد و چنان وانمود کرد که گوئی جمهوری‌خواه است و قصد دارد وضعیت اقتصادی و موقعیت کارگران را بهبود بخشد. اما خواهیم دید همینکه به قدرت رسید، رهبران سندیکاها و تشکیلات کارگری چپ را در ۱۹۲۵ میلادی (۱۳۰۴ شمسی) توقیف ساخته به زندان افکند و تمام سازمان‌های کارگری را تحت عنوان شرائط جنگ تعطیل نمود. و از تشکیل سندیکاهای تازه و نو به شدت ممانعت کرد.

تسلیم شدن «مدرس» در برابر «رضاخان»

رهبری سیاسی – مذهبی جامعه در دست آخوند ریاست‌طلبی بود بنام «سیدحسن مدرس» که عضو مجلس شورای ملی نیز بود. او که در میان توده مذهبی – سیاسی نفوذ زیادی داشت، تا مدتی به شدت و با جسارت ویژه خود در مقابل «رضاخان» ایستاد. ولی علیرغم همه هوشیاری و ویژگی‌های آخوندی، به طمع جاه، فریب «رضاخان» را خورد، با او به سازش نشست و همکار و عامل فعل «رضاخان» شد و چندین بار با برنامه‌ریزی «رضاخان» و بدستور او بوسیله قوای نظامی روی مردم مبارز و اعتصابیون اسلحه کشیده شد. (بلوای نان) از آنجمله است.۷

«رضاخان» برای سرکوب نیروهای فعال جامعه، که نه مارکسیست و نه مذهبی‌اش در باطن موافقتی با او نداشتند، به ظاهر توافق کرده بود و در خفا این دو را به جان هم می انداخت تا وسائل به قدرت‌رسیدن خود را فراهم سازد. در زیر خواهیم دید که چگونه اختلافات بین افراد سیاسی، روی نیروهای سیاسی و در نتیجه در داخل شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران اثر می گذارد. و شورای مرکزی را تضعیف کرده و نهایتاً از هم می پاشد. آنگاه، «رضاخان» با خیال آسوده آخرین ضربه کاری را با خشونت کامل بر سندیکاهای کارگری وارد می سازد.

در این زمان روزنامه ” حقیقت ” یعنی نشریه شورای مرکزی در دفاع از آزادی علیه «سردار سپه» قلم می زد و مبارزه می کرد. مقالات «محمد دهگان» مردم را به دفاع از آزادی و عدالت فرا می خواند. این روزنامه در میان مردم هواداران زیادی پیدا کرده بود، بطوری که چهار هزار تک‌فروشی داشت. مبارزین واقعی جنبش کارگری و سندیکائی در برابر «رضاخان» و حکومت نظامی و توطئه‌های او ایستاده بودند. در عوض رهبری حزب کمونیست و سوسیالیست و رهبری مذهبی به نمایندگی «مدرس» او را تأئید و از او پشتیبانی می کردند. اختلافات بین جناح‌های مختلف سیاسی به همه جا سرایت کرد. از جمله در شورای مرکزی اثر گذارد و آنرا تکه‌تکه کرد. میان «سلیمان میرزا» و «مدرس» اختلاف بالا گرفت بطوریکه «مدرس» او را در مجلس تکفیر کرد؛ جرائد مذهبی به او تهمت بی‌دینی زدند. او مدتی به مجلس نرفت. شورای مرکزی در این دعوا با انتشار بیانیه‌ای جانب «سلیمان میرزا» را گرفت. طرفداران «مدرس» در شورا اعتراض کردند. «رضاخان» هیزم‌کش آتش جنگ میان این دو بود و دغل میکرد. بالاخره، مرحوم «مدرس» و همراهانش با کمک دولت در پنج محل تهران عده‌ای اوباش و مردمان بیسواد و بارفروش‌های میدان و جمعی از کسبه مرتجع بازار را جمع کرده، اتحادیه پنج محل تهران را علیه روزنامه ” حقیقت ” (که سمبل مبارزات سندیکائی کارگران بود) تشکیل دادند. مدتی جمعیت را برای سوزاندن روزنامه ” حقیقت ” تحریک و تشجیع می نمودند.۸

بدین ترتیب بود که شرائط و وسائل حمله به شورای مرکزی سندیکاهای کارگران آماده می شد. چندی نگذشت که روزنامه ” حقیقت ” به دستور «رضاخان» و حکومت نظامی او بسته شد. محل اداره آن توسط قوای دولتی و مردم تحریک‌شده اشغال گردید.

از این تاریخ به بعد شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران زندگی طبیعی خود را از دست داد؛ گاهی مخفی و گاهی نیمه مخفی بود. اما فعالین سندیکائی دست از مبارزه در داخل کارخانه‌ها و کارگاه‌های پیشه‌وری برنداشتند. بعداً خواهیم دید چگونه این مرکز عده‌ای از فعالان خود را به اصفهان، مشهد، تبریز و بالاخره خوزستان گسیل داشت و چگونه مبارزات سندیکائی در داخل کارخانه‌ها فعال شد. موضوع سندیکای کارگری شرکت نفت بحث بعدی ماست که نقش حیاتی سندیکاهای فعال را در صنایع نفت نشان می دهد.


۱ – Perse, rapport au/er congrés l’activité De l’ ISR, librarie du Travail Paris ۱۹۲۲

به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد ششم، انتشارات مزدک

۲ – به نقل از ” اسناد …. ” جلد ششم، صفحه ۱۱۵

۳ – به نقل از ” اسناد … ” جلد ششم، صفحه ۱۱۱

Perse, Rapport au ۳ene congrés, l’activité De l’ ISR, librairie du Travail, Paris ۱۹۲۴, P.P. ۳۷۱-۳۷۳

۴ – نگاه کنید به ” از رضاخان تا رضاشاه “، تحقیقی درباره سال‌های ۱۳۰۴ – ۱۲۹۹ پاریس، سپتامبر ۱۹۸۴، انتشارات بنیاد مصدق، فرهنگ قاسمی.

۵ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۳۲ و ۳۳و ۳۴

۶ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۲۶

۷ – نگاه کنید به اثر پیشین، صفحه ۲۰ و ۲۱

۸ – « سید جعفر پیشه‌وری»، ” تاریخچه نهضت کارگری در ایران “

]]>
سندیکالیسم در ایران (بخش دهم) https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c%da%a9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%af%d9%87%d9%85/ Sat, 12 Nov 2011 11:57:32 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7402 فرهنگ قاسمی

—————–

از کارها و آثار قلمی « محمد دهگان » معلوم است علاوه بر روشنفکری و ترقی‌خواهی و آزادی‌طلبی، مردی مدیر، تشکیلاتی و صاحب فن نیز بوده است. وقتی ” شمسکا ” تأسیس شد در مسکو مسئله شرکتش در سندیکای سرخ بین‌المللی مورد گفتگو قرار گرفت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران عضو سازمان سندیکای بین‌الملل شد و «دهگان» به نمایندگی ایران به نشست این سندیکای بین‌المللی رفت. علاوه بر این «دهگان» با مجله ارگان سیاسی اتحادیه سرخ بین‌المللی همکاری داشت. هم او بود که به امور تشکیلاتی ” شمسکا ” می پرداخت و در عین حال علَم مبارزه علیه دیکتاتوری و استثمار را نیز بلند کرده بود.

خودستائی بد است و تشخیص نیک و بد را باید بر عهده صاحبان فکر متین و عقل سلیم واگذار نمود« محمد دهگان »

اعتصاب سندیکای معلمین و سندیکای پستچی‌ها

در مجموع در ایران ۲۰ هزار کارگر سازمان داده شده بود. چنین انکشافی، برای اتحادیه‌های کارگری، نشان‌دهنده وضع اقتصادی بسیار سختی به شمار می رفت که کارگران ایرانی با آن دست به گریبان بودند. اتحادیه کارگری ایران، علیرغم جوانی‌شان در نیمه دوم سال ۱۹۲۱ میلادی چندین اعتصاب بسیار موفق سازمان دادند. از آن جمله باید اعتصاب خبازان، کارگران چاپخانه‌ها، کارگران ریسندگی‌ها، پست و تلگراف و تلفن تهران را یاد کرد. در انزلی اعتصاب کارگران بندر سازمان داده شد. همه این اعتصابات ماهیتی صرفاً اقتصادی دارند. و اما در اعتصاب معلمین (ژانویه ۱۹۲۲ میلادی) که ۲۱ روز بطول انجامید، این اعتصاب سرانجام شکل یک نمایش واقعاً سیاسی علیه دولت را بخود گرفت. دولتی که بمدت شش‌ماه پرداخت حقوق آنان را متوقف ساخته بود. نمایشات بمدت ۳ روز ادامه یافت. در این تظاهرات دانش‌آموزان نیز به تعداد زیاد شرکت داشتند(۱). هیجان عمومی در تهران بحد اعلا رسیده بود. عاقبت دولت بمیدان شتافت و به معلمین وعده داد حقوق آنانرا بپردازد. خانه آزادی‌خواهانی نظیر «یحیی دولت‌آبادی» محل اجتماع مردم می شود(۲). ولی دیگر بسیار دیر شده بود. بدنبال این اعتصاب محصلین دبیرستانها ” از بی‌تکلیفی و تلف‌شدن وقت گران‌بهای خود اجتماع نموده و در تحت بیرق سیاسی که این عبارت روی آن نوشته شده بود ( معارف در حال احتضار است همت کنید) در کوچه و خیابان‌ها حرکت کردند و ناله‌های جانگداز خود را به سمع عابرین می رساندند.(۳)” «سلیمان میرزا اسکندری» (دبیر حزب سوسیالیست) و وکیل مجلس، «قوام‌السلطنه» را در مجلس مورد سوال قرار می دهد(۴) و بسیاری از نمایندگان از او حمایت می کنند. یک تظاهرات عظیم که در تاریخ ایران نخستین نمایش بزرگ بحساب می آید، (برگزار می شود) این تظاهرات بوسیله چاقوکشان اجیر شده مورد حمله قرار گرفت؛ این عمل وحشیانه خشم مردم را برانگیخت. کارگران اتحادیه‌ها به اعتصابیون پیوستند. «قوام‌السلطنه» برای مبارزه علیه چنین مبارزه‌ای روزنامه‌های آزادی‌خواه از جمله حقیقت را که ارگان اتحادیه و تکیه‌گاه مبارزات کارگری بود، تعطیل کرد. کارگران چاپخانه‌ها دولت را تهدید کردند که اگر روزنامه‌ها را از توقیف در نیاورد، آنها کارهای چاپی دولت را انجام نخواهند داد و بدین سبب ۲۰۰ نفر از کارگران چاپخانه‌های وابسته به ” شمسکا ” دست به اعتصاب زدند. دولت سعی کرد با دادن رشوه و تهدیدکردن، کار این اعتصاب را پایان دهد. مقداری از حقوق معلمین را که کماکان در اعتصاب بودند، پرداخت کرد و در همان موقع عده‌ای از دست‌اندرکاران اعتصاب را دستگیر نمود. مردم در مجلس جمع شدند و تقاضای آزادکردن رهبران کارگران را نمودند. دولت مجبور شد برخی از روزنامه‌ها را از توقیف درآورد. معلمین تبریز در پشتیبانی از معلمین تهران دست به اعتصاب می زنند.(۵) موضع کابینه «قوام‌السلطنه» را که از قبل متزلزل بود، در هم کوفته و وی را مجبور به استعفاء ساخت. کابینه لیبرال «مشیرالدوله» جای وی را گرفت و قول داد یک سلسله اصلاحات رادیکال را متحقق سازد. «مشیرالدوله» به اصرار «احمدشاه» بدان جهت به ریاست دولت رسید تا بلکه در مقابل «رضاخان» بایستد و او را وادارد تا قانون اساسی را رعایت کند.(۶)

– اخراج «مولیتور» سوئدی

در این زمان، اتحادیه‌های کارگری از شخصیت حقوقی برخوردار نبودند. مقامات دولتی موانع بسیاری در سر راه انکشاف آنها ایجاد میکنند. این مربیان (مستشاران) اروپائی بودند که بیش از همه در این جهت سرکوب شدید را بمورد اجراء می گذارند. فردی سوئدی بنام «مولیتور» که مدیر پست و تلگراف و تلفن است توانست انحلال موقتی اتحادیه کارمندان اداره تلگراف را فراهم آورد و سپس کوشید پست‌چیان را نیز مشمول همین سرنوشت سازد. مبارزه شروع شد؛ این مبارزه‌ای طولانی بود. پست‌چیان جزوه‌ای علیه «مولیتور» منتشر ساختند و برکناری وی را خواستار شدند. مسئله در مجلس مطرح گردید. دولت جانب ” فونکسیونر ” خود را گرفت. اتحادیه‌های کارگری بکار تهیجی خود ادامه دادند. در این زمان کابینه «قوام‌السلطنه» طی تصویب نامه‌ای شرکت کارمندان دولتی را در اتحادیه‌ها ممنوع ساخت. اما بالاخره اسناد و مدارکی که درباره اختلاط‌ها و اقدامات مخالف منافع عامه از او انتشار یافت، دولت مجبور شد او را از کار برکنار سازد. بعداز اینکه «مولیتور» از کار برکنار شد، برای پرده‌پوشی بر اقدامات گذشته خود نوشته‌هائی چاپ کرد و در تهران پخش نمود. سندیکای کارکنان پست اعلامیه‌ای در این زمینه انتشار داد که در شماره ۵۱ روزنامه حقیقت چاپ شد. عین آن را نقل می کنیم.

” آخرین تشبث «مولیتور» “

” پس از آنکه بالاخره دوره مأموریت «مولیتور» در خدمت دولت خاتمه پیدا کرد و حکم وی از طرف وزارت پست و تلگراف به او ابلاغ شد مشارالیه در این چند روزه متحدالمال‌های خطی و چاپی بین مستخدمین پست (تمام مستخدمین مظلومی که با تحمل انواع مظالم و تبعیضات طاقت‌فرسای هیجده ساله همواره نفس در سینه‌های خود حبس نموده و حتی در قیام و فداکاری‌های دو ساله اخیر یک دفعه هم در صدد حل قضایای خصوصی و منافع شخصی بر نیامد ) منتشر نموده و در عوض تحریر چندین جمل تحت عنوان تودیع و خداحافظی، آخرین شاهکار اروپائی خویش را بکار برده و یک رشته جمل بیروح و بی‌مصداقی حاکی از احساسات لطیفه عدالت‌پروری و سعادت‌طلبی که در دوره ریاست طولانی خود نسبت به اجزاء در معرض عمل گذارده بود، درج نموده و به مستخدمین اندرز می دهد که از این به بعد در هر رتبه و مقامی که هستند با عامه حسن سلوک کرده و همیشه منافع اداره پست را که یک اداره عمومی است منظور دارند. سبحان‌الله! اجزاء زحمت‌کش پست در چه تاریخ رعایت این اصول را فراموش نموده‌اند که حالا محتاج به اندرز «مولیتور» باشند.

اینجاست که ایرانی سلیم‌النفس با همه مزایای فطری و جبلی میرود از بیدارکردن حس انتقام‌جوئی که خوشبختانه همیشه از آن احتراز می نماید، مجبور شده و خطاب به «مولیتور» نموده بگوید: مسیو، پس از انتشار یک قسمتی از سیاست اعمال شما در جرائد پایتخت و انعکاس آن در روزنامه‌های ولایات، بهتر این بود که در آینده آخر بعوض تلفیق عبارات بی‌مزه و بی سر و بن لااقل یکی از مواد خیانت‌های منتسبه را تکذیب و عامه را از بهت و حیرت حاصل می رهانیدید.

حالا دیگر پس از این سکوت اجباری از عدم حس انتقام‌جوئی و کینه‌ورزی ایرانی استفاده کردن و به این نشریات فریبنده مبادرت نمودن، بیم آن می رود که خواهی نخواهی این حس را در آنان تحریک و بیدار نماید.

(اتحادیه اجزاء پست) (۷)

– «سید محمد دهگان» و روزنامه حقیقت

«سیدمحمد دهگان» دبیر سندیکای کارگران بود که با تمام قوه و قدرت خود از منافع کارگران و زحمتکشان و از مقام آزادی و دموکراسی تواماً دفاع می کرد. روزنامه حقیقت و مقالات «دهگان» بزرگترین گواه این ادعاست. روزنامه حقیقت ارگان رسمی شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران ” شمسکا ” بود.(۸) که بوسیله «دهگان» اداره و مدیریت میشد. «دهگان» کی بود و چه سوابقی داشت؟ خودش به مناسبت تهمت‌هائی که از سوی ارتجاع و عوامل بیگانه به او زده می شود، چنین می نویسد:

” خودستائی بد است و تشخیص نیک و بد را باید بر عهده صاحبان فکر متین و عقل سلیم واگذار نمود.

غالباً روزنامه‌ها به جای آنکه در موضوع نگارشات جرائد مبارزه بکنند فوری شخصیت اشخاص را مطرح کرده هرچه به قلم‌شان آمد می نویسند. به این واسطه مرا هم مجبور کردند مختصری خود را معرفی نمایم.

من از سلسله سادات کلهری کاشان که از بین این طایفه ادبای نامی بوجود آمده‌اند – مانند سردبیر ” جبل‌المتین ” که دائی‌زاده ابوی است – می باشم.

پدر من مرحوم «سید محمدتقی» متخلص به «عندلیب کاشانی» است که دیوان اشعارش در ۱۳۱۳ (هجری قمری ف.ق) در استانبول مطبعه اختر طبع و منتشر شده است.

پدر من چهل و پنج سال قبل از ایران مهاجرت کرده و در روسیه اقامت جست. همواره به ترویج علم و ادب اشتغال داشت و شاگردهای نامی از قبیل مرحوم «حاج سیدعظیم شیروانی» متخلص به «سید» که کثرت اشتهارش مستثنی از تعریف است، تربیت نموده. نظر به اینکه «طالب‌اف» صاحب کتاب ” احمد ” با پدر من مناسبات نزدیکی داشت و اولادی از خود نداشت زحمت تربیت بنده را متقبل شد و دیپلمی که از مدرسه عالی روسیه در دست دارم، از شفقت‌های پدرانه آن مرحوم است.

آثار فعالیت که از بنده به یادگار مانده، ” انجمن خیریه ایرانیان و مدرسه مجیدیه ایرانیان ثمرخان شوره “، ” مدرسه نجات ایران کروزنی ” و پانصد جلد کتابی است که به کتابخانه ” مدرسه اتحاد ایرانیان ” بادکوبه هدیه داده‌ام.

من تقریباً یازده سال است که در ایران هستم. دو سال ریاست کمپانی ” سینکلر “(۹) را داشتم. ” پیو دوم ” صورت‌حساب‌هائی که به امضای من بمرکز ارسال شده هیچ کدام کمتر از دویست هزار تومان نبوده است و در موقعی که مستعفی شدم به موجب سندی که در دست دارم یک شاهی کمپانی مزبور در ذمه من نداشت …” (۱۰)

از کارها و آثار قلمی «دهگان» معلوم است علاوه بر روشنفکری و ترقی‌خواهی و آزادی‌طلبی، مردی مدیر، تشکیلاتی و صاحب فن نیز بوده است. وقتی ” شمسکا ” تأسیس شد در مسکو مسئله شرکتش در سندیکای سرخ بین‌المللی مورد گفتگو قرار گرفت. شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران عضو سازمان سندیکای بین‌الملل شد و «دهگان» به نمایندگی ایران به نشست این سندیکای بین‌المللی رفت. علاوه بر این «دهگان» با مجله ارگان سیاسی اتحادیه سرخ بین‌المللی همکاری داشت. هم او بود که به امور تشکیلاتی ” شمسکا ” می پرداخت و در عین حال علَم مبارزه علیه دیکتاتوری و استثمار را نیز بلند کرده بود.

بطور مثال وقتی به خاطرات «پیشه‌وری» نظر می اندازیم می بینیم از زمانی که در تهران کارگر کارخانه پارچه‌بافی بود بدعوت «احمد لامع» (کارگر فعال مطبعه) قرار و مدار به راه‌انداختن سندیکای کارگران پارچه‌باف گذاشته می شود. برای سازماندهی آن «سید محمد دهگان» وارد عمل می شود و سندیکا را راه می اندازد. ما بخشی از این خاطره را در چگونگی به راه‌انداختن سندیکا در ایران و ساختار سازمان ” شمسکا ” پیش از این بیان کردیم. (۱۱)

«دهگان» از نظر پافشاری بر اصول و عقاید خود فردی بود که اصول و عقاید خود را به هیچ قیمتی نمی فروخت. قبل از تأسیس ” شمسکا ” مدیر روزنامه رعد بود که تعلق به «سیدضیاء‌الدین» داشت. او باتفاق سایر کارکنان روزنامه سندیکای خود را تشکیل دادند. «سیدضیاء» در سفارت انگلیس بود، این خبر را از قول «مسیو هاروارد» می شنود. به دفتر روزنامه آمده می گوید: کسانی که میخواهند سندیکا تشکیل دهند باید بین تشکیل سندیکا و کارکردن در روزنامه رعد یکی را انتخاب کنند. همان روز او و نیز همکارش «ابراهیم ناهید» که منشی سندیکا بود هر دو استعفا کردند. «ناهید» از منشی‌گری سندیکا، اما «سیدمحمد دهگان» از روزنامه رعد. «ناهید» سالهای دراز در کنار «سیدضیاء» باقی ماند و زندگی مرفه‌ای را گذراند، در عوض «دهگان» در عسرت و تنگدستی امرار حیات نمود. (۱۲) بعداز این حادثه بود که روزنامه حقیقت را با سختی و خون‌ جگر منتشر ساخت و تمام حیات خود را در راه اعتلای مبارزات سندیکائی و بوجود آوردن تشکیلات کارگران برای مبارزه علیه وابستگان به استعمار و استثمار وقف کرد و ” حقیقت ” را بطور حقیقی و بدور از سازش در اختیار آزادی و عدالت و ترقی و استقلال اقشار کارگری و سندیکاهای آنها قرار داد.

روزنامه ” حقیقت ” نقش بزرگی در مبارزات کارگری و سندیکائی بعهده داشت. به همین جهت همیشه از سوی روزنامه‌های وابسته به رژیم و مأمورین استعمار خارجی در داخل مورد حمله قرار می گرفت. «سیدمحمد دهگان» در مقابل ارتجاع و مأمورین و نوکران بیگانه سکوت نمی کرد. مقالات او تحت عنوان ” حفظ آزادی از وظایف ملت است ” در ” حقیقت ” انتشار یافته، از ارزش مهمی برخوردار است. او در تحلیل‌های خود بدرستی دفاع از آزادی و حق را در سرلوحه مبارزات ترقی‌خواهانه و مبارزات سندیکاهای کارگری قرار می دهد. به همین جهت از سوی جیره‌خواران استعمار و مواجب‌بگیران اشرافیت مورد حملات ناجوانمردانه قرار می گرفت. از آنجمله بودند آقایان «رهنما» و «سرکشیک‌زاده» که به «دهگان» تهمت‌های دزدی و قاچاقچی‌گری می زنند. (۱۳) روزنامه نیمه‌رسمی ” ایران ” که «سیدمحمد دهگان» را وامی‌دارد اولاً پاسخ‌های دندان‌شکنی به گردانندگان این روزنامه بدهد، ثانیاً دولت «مشیرالدوله» را مورد سوال قرار دهد. در زیر بیانیه اتحادیه کارگران را در این باب می آوریم.

” ما روزنامه حقیقت را طرفدار حقیقی رنجبر و کارگران و مبرا از هرگونه تهمت و افترا می دانیم. ” حقیقت ” است که عملاً از حقوق ملت مدافعه میکند و حقایق را بی‌پرده می نویسد. ما کارکنان و نویسندگان ” حقیقت ” را با این شجاعت ادبی که طرفدار کارگران است تبریک گفته متانت و دوام ایشان را در این فکر و مسلک مقدس آرزومندیم.

روزنامه ایران و اتحاد که نسبت به مدیر روزنامه ” حقیقت ” هتاکی و فحاشی کرده است، ما این‌طور اشخاص را دشمن کارگران و مزدور اجانب دانسته به مدیر این ورق‌پاره‌های مملو از فحش و عاری از حقیقت اظهار نفرت می کنیم. زنده باد ” حقیقت ” و آزادی‌خواهان، مرده‌باد مرتجعین و خائنین ملت.

محل امضاء تمام نمایندگان اتحادیه‌های عمومی کارگران مرکزی. (۱۴)

همزمان با انتشار نشریه حقیقت نشریات دیگری نیز در دفاع از منافع صنفی و سندیکایی منتشر می شدند که مهمترین آنان ” اقتصاد “، ” کار ” و ” نجات ایران ” بودند که این آخری توسط «فروزش» یکی از رهبران سندیکای معلمین انتشار می یافت. «ابوالفضل لسانی» با ” نجات ایران ” و ” کار ” همکاری می کرد و در آن زمان رئیس سندیکای معلمین تهران بود.

سندیکاهای عضو ” شمسکا ” و نمایندگانش

علیرغم اختناق و ترور و حکومت نظامی «رضاشاهی» در روز اول ماه مه ۱۹۲۳ در تظاهراتی که توسط این مرکز سندیکائی ترتیب داده شد، قریب دو هزار نفر از کارگران شرکت جستند. مدتی نمی گذرد که سندیکای معلمین و سندیکای تلفن‌چی‌ها به عضویت ” شمسکا ” در می آیند. شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران وسائل تشکیل ۲۹ سندیکای کارگری تازه را در سرتاسر ایران بوجود می آورد. از آن جمله بودند:

  • – سندیکای ملوانان در انزلی
  • – ” فرش‌بافان در کرمان
  • – ” پارچه‌بافان در اصفهان
  • – ” کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران در جنوب (خوزستان)
  • – ” معلمین، حمال‌ها، کارگران دخانیات، کارگران برنج‌پاک‌کنی در رشت.
  • – ” معلمین، خیاط‌ها، کفاش‌ها، میرزاها، فرش‌باف‌ها، شیرینی‌پزها و تلگراف‌چی‌ها در مشهد.
  • – ” آشپزها، خانه‌شاگردها، فرش‌باف‌ها، سورچی‌ها، درودگرها، کارگران دخانیات در تهران.

شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران با اعزام افراد فعال و مبارز به شهرستانهای مختلف کارگران را به حقوق خود آشنا می ساخت و آنها را به تأسیس سندیکاها و مبارزه برای اکتساب حقوق خود دعوت می نمود.

مشخصات کامل همه سندیکاهای عضو شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران بدست نیامد، آنچه بدست آمده ما مورد استفاده قرار دادیم. امیدواریم اسناد تازه‌ای در آینده جمع‌آوری و انتشار یابد تا بتوان بیش از این به تحلیل و بررسی تشکیلات، سازمان، برنامه کار، رهبری، اهداف و مطالبات و مبارزات شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران پرداخت. همانطوری‌که در قبل گفتیم، این شورا، سندیکاهای صنعت‌ها و پیشه‌ها یا صنوف را متشکل ساخته بود. در زیر تا جائی که بدست آمده نام هر سندیکا همراه با نماینده یا نمایندگانشان در شورای مرکزی را ملاحظه می نمایید:

۱- سندیکای کارگران مطابع تهران

  • – «باقر نوائی»
  • – «محمد پروانه»
  • – «عبدالحسین سادات گوشه» (بعداً و در سالهای ۱۳۲۰ به اداره ثبت و املاک انتقال یافت)
  • – «احمد لامع»

۲- سندیکای کارگران کفاش‌خانه‌های تهران.

  • – «مهدی حقیقت» (کیمرام)
  • – «حسن مسگرزاده» (بهرام‌قلی)
  • – «علی‌اکبر اسکافی»
  • – «سلمان قالب‌تراش» (بعداً دارنده ماشین قالب‌تراشی)

۳- سندیکای کارگران نانواخانه‌های تهران.

  • – «شیخ رسول»
  • – «شاطر علی خلج»
  • – «میرزا عباسعلی»

۴- سندیکای داروسازهای تهران.

  • – «محمدتقی ناصحی» ( ناصحی، مجله جرقه را انتشار می داد. فقط یک شماره منتشر شد و بدست نظمیه درگاهی توقیف گردید.
  • – دو نفر نامعلوم‌اند.

۵- اتحادیه معلمین (از روشنفکران وزارت معارف – فرهنگ تشکیل شده بود)

  • – «حسین امید» ( بعداً به شغل قضاوت پرداخت)
  • – «ابوالفضل لسانی» (بعداً به شغل قضاوت پرداخت)
  • – «ابوالقاسم رجائی»

۶- سندیکای کارکنان وزارت پست و تلگراف.

  • – «حبیب‌اله سعید»
  • – «علیرضا انصاری»
  • – «عباس مصداقی» ( مدتی در زمان «رضاشاه» به زندان افتاد )
  • – «سید محمد صفوی» (به ندرت نمایندگی داشتند)
  • – «محمود ابری» (به ندرت نمایندگی داشتند.)

۷- سندیکای کارکنان شهرداری تهران

  • – این سندیکا در حقیقت اغلب از رفتگران تشکیل یافته بود.
  • – «منوچهر احمدی» (بعداً وکیل رسمی عدلیه شد)
  • – «محمود رامز» (بعداً به وزارت پیشه و هنر رفت.
  • – نفر سوم معلوم نیست.

۸- سندیکای کارگران بناخانه‌های تهران

  • – «استاد میرزا علی طرفدار» (حبس و شکنجه زیادی کشید)
  • – «استاد محمد بناء»
  • – نفر سوم معلوم نیست.

۹- سندیکای کارگران سیگارسازی تهران

  • – «عباس‌آقا سیگاری»
  • – از دو نفر دیگر اطلاعی در دست نیست.

۱۰- سندیکای کارگران حمامی

  • – «رضا پابرهنه»
  • – از دو نماینده دیگر اطلاعی در دست نیست.

۱۱- سندیکای کارگران بزازخانه‌های تهران

  • – «سید محمد خلیل‌زاده»
  • – «سید ابوالقاسم» معروف به «آقا کوچولو»
  • – «سید علاءالدین نقوی»

۱۲- سندیکای شاگرد نجارهای تهران

  • – «سید عبدالغنی» (بعداً به اداره آمار و ثبت احوال رفت)

بنا به قول «پیشه‌وری»:” بطوریکه رفقا از یادگارهای دوره‌های محبس حکایت می کنند، این شخص مدتی در سلک مفتشین مخفی نظمیه درگاهی خدمت کرده است.

۱۳- سندیکای کارگران پارچه‌باف تهران

  • – «سید عبداله موسوی» (بعداً به کار سنگ‌تراشی و بنائی مشغول شد)
  • – «محمدباقر فخریان» (در قزوین کار بافندگی میکند)
  • – «مشهدی رضای کاشانی»
  • – «سید کمال مدرسی یزدی» (ساکن سمنان شد در وزارت دارائی مشغول شد)

۱۴- سندیکای حمالان انزلی

  • – «میرزا محمد آخوندزاده» («آخوندزاده» همیشه در بیغوله‌های نظمیه گرفتار بود. او از طرف حمالان انزلی به نمایندگی انتخاب شده بود.)

۱۵- سندیکای نانوائی‌های تهران

  • – نمایندگانش شناخته نیستند.

۱۶ – سندیکای جوراب‌بافی

  • – «محمود… »
  • – دو نفر دیگر شناخته نیستند.

۱۷- سندیکای حروف‌چین‌های تهران

  • – «سیدمرتضی حجازی»
  • – «رضا قلی عبداله‌زاده» (سیفی)
  • – نفر دیگر ناشناخته است.

۱۸- سندیکای نساجان و بافندگان تهران

  • – «شکراله نساج»
  • – دو نفر دیگر ناشناخته‌اند.

۱۹ – سندیکای حمل و نقل تهران

  • – «علی شرقی»
  • – دو نفر دیگر ناشناخته‌اند.

۲۰- سندیکای ملوانان بندر انزلی

  • – «پورحتمی» (در زندان «رضاشاه» جان سپرد)

۲۱- سندیکای کارگران نفت که مستقلاً عمل می کردند.

«سیدجعفر پیشه‌وری» خود منشی شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران ” شمسکا ” بود، همانطوری که خودش می نویسد؛ نوشتن دفاتر و صورت‌جلسات و مکاتبات را عهده‌دار بود و به کارگرانی که از ولایات نامه می نوشتند، پاسخ می داد.

در شروع کار جلسات ” شمسکا ” در اداره روزنامه ” حقیقت ” (۱۵) تشکیل میشد. بعداز مدتی شورای مرکزی توانست در خیابان ناصریه (ناصرخسرو) اول بازار خانه‌ای اجاره کند که محل رسمی سازمان مرکزی در آنجا بود و جلسات هر هفته یکبار شب‌های جمعه تشکیل می شد، عده نمایندگان سندیکای شورای مرکزی به ۳۰ تا ۴۰ نفر بالغ می شدند. (۱۶)

شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران اهداف زیر را دنبال می کرد:

۱- دادن آگاهی لازم به کارگران برای افزایش اعتقادات آنها به امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی.

۲- لزوم ایجاد همبستگی همه کارگران در مقابل کارفرمایان نهایتاً در برابر دولت و طرح مطالبات و مبارزه برای آنها.

۳- دست زدن به اعتصاب عمومی جهت تأمین نیازهای کارگران.

۴- ایجاد برنامه‌ها و جشن‌های وسیع کارگری به منظور فراهم‌نمودن روحیه مناسب برای کارگران.

۵- شرکت در تظاهرات روزهای بین‌المللی کارگری در جهت بوجودآوردن همبستگی ملی و بین‌المللی کارگران.

 


(۱) – نگاه کنید به ” حیات یحیی “، خاطرات « یحیی دولت‌آبادی »، تهران، انتشارات عطار، چاپ سوم ۱۳۶۱، جلد چهارم، صفحه ۲۴۲

(۲) – اثر پیشین، صفحه ۲۴۲

(۳) – روزنامه ” حقیقت ” استغاثه معلمین شماره ۷، مورخه ۲۱ جدی (دی) ۱۳۰۰ شمسی (زانویه ۱۹۲۲)

(۴) – نگاه کنید به روزنامه ” حقیقت ” شماره ۶، مورخه ۱۹ جدی (دی) ۱۳۰۰ شمسی ( ژانویه ۱۹۲۲)

(۵) – روزنامه ” حقیقت ” شماره ۳۹، ۸ حمل ( فروردین ) ۱۳۰۱ شمسی، (۲۹ مارس ۱۹۲۲ میلادی)

(۶) – حیات یحیی، ” خاطرات « یحیی دولت‌آبادی » “، تهران، انتشارات عطار، چاپ سوم ۱۳۶۱، جلد چهارم، صفحه ۲۴۸

(۷) – روزنامه حقیقت، شماره ۵۱ جمعه ۲۱ حمل (فروردین) ۱۳۰۱، (۳۱ مارس ۱۹۲۲)

(۸) – در برخی از بیانیه‌ها و اعلامیه‌های صادره توسط این ” سندیکای مرکزی ” عنوان سازمان سندیکائی به قرار زیر بوده است:

” اتحادیه عمومی کارگران مرکزی “

(۹) – سینکلر یک کمپانی آمریکائی بود که بعداز نخست‌وزیری « قوام‌السلطنه » در سال ۱۹۲۲ با دولت ایران برای بهره برداری نفت شمال وارد مذاکره شد. اما در اثر مخالفت شوروی این قرارداد به مرحله اجراء در نیامد.

(۱۰) – روزنامه حقیقت، شماره ۵۹، ۲۳ حمل (فروردین ۱۳۰۱)، آوریل ۱۹۲۲

(۱۱) – نگاه کنید به ” تاریخچه جنبش کارگری در ایران “، « سید جعفر پیشه‌وری » (جوادزاده) تهران، مرداد ماه ۱۳۲۵، چاپخانه تابان

(۱۲) – نگاه کنید به ” تاریخچه نهضت کارگری ایران ” « سید جعفر پیشه‌وری »، همانجا

(۱۳) – نشریه ” حقیقت ” ارگان ” شمسکا “، شماره ۵۹

(۱۴) – روزنامه ” حقیقت “، شماره ۵۹، ۲۳ حمل (فروردین ۱۳۰۱)، آوریل ۱۹۲۲

(۱۵) – دفتر روزنامه ” حقیقت ” در خیابان لختی، کوچه غفاری بود.

(۱۶) – بیشتر این اسامی از مقاله « سید جعفر پیشه‌وری » تحت عنوان ” تاریخچه نهضت کارگری در ایران ” استخراج شده است.

پنجشنبه, 17 شهریور 1390

 

]]>
خودرهاگران: مبارزه ی سیاسی یعنی کار کردن برای سرنگون سازی رژیم به طور مادی. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b1%d9%87%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%db%8c%d8%b9%d9%86%db%8c-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%da%a9%d8%b1%d8%af/ Thu, 27 Oct 2011 07:32:28 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7057
  • مبارزه تا وقتی در حد حرف است رویابافی بیش نیست، از آن جایی معنا می یابد که وارد عمل می شویم.
  • با فیسبوک سرگرم مطالب سیاسی بودن با مشغول به مبارزه ی سیاسی بودن فرق دارد. هر وقت که به سوی خطر و دشواری رفتیم در حال مبارزه با استبداد هستیم.
  • نشستن پای کامپیوتر و جلوی تلویزیون و سر خود را به موضوعات سیاسی گرم کردن مبارزه نیست. مبارزه یعنی آن چه به طور عملی دشمن را تضعیف کرده و به نابودی نزدیکتر می سازد.
  • برخی از مصداق های عینی مبارزه ی سیاسی این است: تشکیل جمع های سازمان یافته از ایرانیان، تهیه تدارکات مادی و مالی برای مبارزان، تلاش عملی برای آزاد سازی زندانیان سیاسی، وارد ساختن ضربه های مشخص و مادی به نیروها و امکانات رژیم، تهیه و تدارک و سازماندهی اعتصابات، اعتراضات، تجمعات، آگاهی رسانی در کوچه و پس کوچه های مناطق حاشیه نشین تهران و تبریز و مشهد و …
  • سازمان خودرهاگران از همه ایرانیان می خواهد به عادت ها و تعریف های غلط مبارزه ی سیاسی خو نگیرند. مبارزه ی سیاسی یعنی کار کردن برای سرنگون سازی رژیم به طور مادی. یعنی رفتن به سراغ کاخ های سران رژیم همراه با مردمی آگاه و سازمان یافته. دل خود را به قصه های هزار و یک شب اینترنتی در باره ی مبارزه خوش نکنیم. عمل کنیم.
  • ]]>
    سندیکالیسم در ایران – بخش نهم https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%af%db%8c%da%a9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d9%86%d9%87%d9%85/ Sun, 23 Oct 2011 06:50:25 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7038 سندیکالیسم در ایران – بخش نهم

    فرهنگ قاسمی

    کارگران ایرانی مقیم باکو حتی به سال ۱۹۱۴ میلادی در تظاهرات خیابانی پر حرارت علیه جنگ امپریالیستی شرکت جستند. به سال ۱۹۱۶ میلادی گروهی از کارگران ایرانی با گرایش‌های بلشویکی با نفی حزب سوسیال دموکرات، مدتی طولانی به کار مستقل در میان توده‌های پرولتری باکو که اکثرشان ایرانی‌اند، پرداختند. پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ میلادی این گروه رشد یافته، نفوذ آن در میان توده‌های کارگری افزایش پیدا کرد…


    شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران (شمسکا) ۱۳۰۴ – ۱۳۰۰ شمسی (۱۹۲۵ – ۱۹۲۱ میلادی)

    نقش حزب عدالت 

    در سال ۱۲۹۵ شمسی (فوریه ۱۹۱۷ میلادی) عده‌ای از کارگران ایرانی در باکو، حزب عدالت را تشکیل دادند. مؤسسین آن عده‌ای از سوسیال دموکرات‌ها بودند که در حزب بلشویک روسیه فعالیت داشتند. از جمله میتوان از «حیدرخان عمواوغلو»، «آوتیس سلطان‌زاده» و «غفارزاده» نام برد.

    حزب عدالت در میان کارگران ایرانی نفوذ فراوانی پیدا کرد و در تأسیسات معدنی و نفتی روسیه بسیاری از کارگران ایرانی را به خود جلب کرد و هسته‌هائی بوجود آورد که بعداً در مبارزات اجتماعی در این مناطق تأثیر گذاردند. قفقاز و عشق‌آباد و تاشکند از عمده‌ترین این مناطق بودند. این حزب در حقیقت با افکار و عقاید خود از کارگران طرفداری میکرد. همانطوریکه در مباحث قبلی گفته شد، کارگران ایرانی خارج از کشور را به دو گروه میتوان تقسیم کرد. یکی کارگرانی که بطور دائم کار می کردند و در این مراکز سکنی گزیده بودند و دیگری آنهائی که بطور فصلی در روسیه کار می کردند و مرتباً بین روسیه و ایران در رفت و آمد بودند. گروه دوم در تحول اجتماعی ایران تأثیر بسزائی نهادند. کارگران ایرانی در منطقه بادکوبه نفوذ و قدرت فراوانی داشتند. آنها در جنگ‌های ضد عثمانی و انگلیس شرکت می جستند و در زدوخوردی که در این سالها در بادکوبه اتفاق افتاد، ۱۰۰ نفر از کارگران ایرانی کشته و ۹۵ نفر زخمی می شوند.

    در اوائل سال ۱۲۹۷ شمسی (ماه فروردین) بعلت مخالفت کارگران ایرانی با حکومت وقت ایران و در ازای شدت‌عمل‌هائی که قزاق‌ها در مبارزات کارگری داخل ایران انجام داده بودند گروهی از کارگران ایرانی شاغل در صنایع ” بادکوبه ” دست به اشغال کنسولگری ایران در این شهر زدند. حزب عدالت در این عملیات دست داشته است.

    «سلطان‌زاده» در یکی از مقالات خود درباره فعالیت حزب عدالت – حزب کمونیست بعدی – در بین کارگران روسیه چنین می نویسد: ما علاوه بر کار در ایران، فعالیت وسیعی در بین کارگران ایرانی مقیم آذربایجان (شوروی)، داغستان و ترکستان انجام میدهیم. ما با سازمان‌دادن کارگران ایرانی در این سرزمین‌ها هدفی دوگانه را تعقیب می کنیم، از یکسو از طریق کلاس‌های حزبی کارگران فعال را آماده می سازیم و از سوی دیگر داوطلبین را به سوی خود جلب کرده اعضای حزبی را برای مقاصد نظامی بسیج می کنیم. در این سرزمین‌ها، سازمان‌های ما از نزدیک با سلول‌های حزب کمونیست روسیه همکاری می کنند.[i]

    در همین ایام حزب عدالت عده‌ای از کارگران خود را به ایران می فرستد تا سلولهای مبارزات کارگری را بوجود آورند. مهمترین این شهرها عبارتند از: زنجان، قزوین، خلخال، مرند، اردبیل، مسجد سلیمان. همانطوری که می بینیم دیگر تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که در این سالها در سایه انقلاب مشروطیت در ایران در جریان بود، زمینه‌های رشد سندیکاهای کارگری را فراهم می سازد.

    «سلطان‌زاده» در این باره چنین می نویسد: کارگران ایرانی مقیم باکو حتی به سال ۱۹۱۴ میلادی در تظاهرات خیابانی پر حرارت علیه جنگ امپریالیستی شرکت جستند. به سال ۱۹۱۶ میلادی گروهی از کارگران ایرانی با گرایش‌های بلشویکی با نفی حزب سوسیال دموکرات، مدتی طولانی به کار مستقل در میان توده‌های پرولتری باکو که اکثرشان ایرانی‌اند، پرداختند. پس از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ میلادی این گروه رشد یافته، نفوذ آن در میان توده‌های کارگری افزایش پیدا کرد. در عین حال کار بزرگی در خود ایران انجام می گرفت و اغلب بهترین کارگران برای تبلیغ و سازماندهی به آنجا فرستاده می شدند. بسیاری از آنان هم‌اکنون در زندان‌های تهران، قزوین و دیگر شهرها زندانی‌اند. بسیاری را انگلیسی‌ها یا به هندوستان تبعید کردند یا به راحتی تیرباران کرده‌اند. سال گذشته در رشت یکی از بهترین رهبران ما، رفیق «غفارزاده»، الهام‌بخش و سازمان‌دهنده بزرگ حزب کمونیست ایران را تیرباران کردند. دو ماه قبل به هنگام اشغال اردبیل از طرف انقلابیون ایران، هفده نفر از رفقای فعال ما از زندان آزاد شدند، چند تن از اینان بیش از یکسال در زندان بسر می بردند.[ii]

    تشکیل شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران

    عده‌ای از ایرانیان عضو حزب عدالت که در انترناسیونال سوم شرکت داشتند در روز ۲۳ ژوئن ۱۹۲۰ در شهر انزلی نخستین کنگره خود را تشکیل دادند و نام این حزب را به حزب کمونیست ایران تغییر دادند.[iii] تعداد نمایندگان شرکت کننده در نخستین کنگره بنا به قول «سلطان‌زاده» ۴۸ نفر بود که از نقاط مختلف جمع شده بودند.

    ” در میان آنان نمایندگان کمونیست‌های ایرانی مقیم ترکستان و قفقاز نیز حضور داشتند. نمایندگان عمدتاً از کارگران و دهقانان بودند و روشنفکران زیادی در میان آنان نبودند، اما غالب نمایندگان بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال در جنبش ایران شرکت داشتند.”[iv]

    حزب کمونیست ایران کمی بعداز شروع فعالیت به سه جناح تقسیم می شود. یکی جناح انترناسیونالیست‌ معتقد به انقلاب کاملاً کمونیستی بود که بوسیله تئوریسین مشهور «سلطان‌زاده» رهبری می گردید؛ یک جناح مدافع انقلاب سوسیالیستی و جناح سوم طرفدار انقلاب بورژوا دموکراتیک بود که بوسیله «حیدرخان عمواوغلی» و «ابوکوف» (یاران دوران کودکی استالین) رهبری می شد.[v] در کنگره نخست، تفکر غالب، تفکر «سلطان‌زاده» بود که اکثریت پیدا می کند. این کنگره درباره تشکیل سازمان‌های سندیکائی هیچ مصوبه‌ای ندارد.

    زیرا حزب کمونیست در این دوره معتقد به انقلاب و در دست گرفتن قدرت از طریق عملیات نظامی و جنگ و ” انقلاب کاملاً کمونیستی ” است. در برنامه با ” پیشنهادات حتمی‌الاجرا “، از مسلح‌کردن دهقانان سخن گفته می شود و به کارهای دموکراتیک و دادن آگاهی و مبارزات اجتماعی اهمیتی نمی دهند. بالطبع تشکیلات سندیکائی نیز نمی توانسته از این امر مستثنی شود، پس بدون اهمیت جلوه داده شده و مورد توجه قرار نمی یرد. مدافع این تز «سلطان‌زاده» می باشد. همانطوری که گفتیم او در نخستین کنگره حزب عدالت (کمونیست) اکثریت آراء را بدست می آورد. او معتقد است در ایران که بیش از ده سال یا بیشتر تجربه پشت سر گذاشته و قدرت حاکمه را در دست دارد (منظورش گیلان است. ف.ق) نباید از جنبش بورژوا دموکراتیک حمایت کرد، چنین حمایتی توده‌ها را به دامن ضدانقلاب خواهد انداخت. در اینجا (ایران، ف.ق)، در مقایسه با جنبش‌های بورژوا دموکراتیک مساله عبارتست از انجام و حفظ انقلاب کاملاً کمونیستی. هر قضاوت دیگری در این زمینه می تواند نتایج تأسف‌انگیزی به بار آورد.” چنین تزی اگر متکی بر داده‌های جامعه ایران می بود، بدون تردید ارائه نمی شد.[vi]

    گذشت زمان نشان داد که در شرائط انقلاب، ایران آن روز تنها میتوانست با اتکاء به مبارزات ملی و دموکراتیک به مرحله سوسیالیستی نزدیک شود. زیرا بدون تدارک پایه‌های مادی و سیاسی و فرهنگی و فنی و ایجاد محمل‌های اجتماعی (از آنجمله سندیکاها و احزاب و روزنامه‌ها … ) انقلاب سوسیالیستی حرفی بیش نیست و به دیکتاتوری محض می انجامد.

    جناح دیگری در داخل حزب کمونیست وجود داشت که توسط «حیدرخان عمواوغلی» رهبری می شد که از انقلاب سیاسی و تدارک قیام مسلحانه، تبلیغات در جرائد، تبلیغات فوری برای تجدید سازمان سندیکاهای صنفی، تشکل کارگران، آگاهی طبقاتی و … گفتگو می کند. این جناح اعتقاد به جنبش بورژوا دموکراتیک دارد. در این باره سندی در ژوئن ۱۹۲۰ به امضاء «عمواوغلی» انتشار یافته است.[vii]

    بالاخره بعداز کشمکش‌های زیاد در داخل حزب، کنگره خلق‌های مشرق زمین، تزهای «حیدرخان» را تأئید میکند، رهبری حزب بدست وی می افتد.

    اما با فراهم‌آمدن زمینه‌های قرارداد ۱۹۲۱ و سازش دو قدرت، به آرمان گیلان سوسیالیستی که مبتنی بر دموکراسی شورائی است، توسط انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی خیانت می شود، سرکوب نهضت جنگل بوسیله «رضا خان» تحقق می یابد.

    قوای ارتش سرخ که قول حمایت از نهضت جنگل را داده بود خود را عقب می کشد. بعداز شکست، حزب عدالت مجبور می شود همه نیروهای خود را از شمال به داخل کشور گسیل دارد و به کار دموکراتیک و مبارزات سیاسی و بوجود آوردن تشکیلات سندیکائی در داخل کشور بپردازد.

    کیفیت کار و فعالیت کلاً تفاوت پیدا کرده و فعالین به تشکیل هسته‌های سندیکائی و کارگری در داخل کارخانه‌ها می پردازند. در اینجاست که شرائط بهداشت و ایمنی کارخانه، ساعات کار کارگر، دستمزد و … مسائلی که در کنگره نخست به هیچ‌وجه مطرح نبودند، بعنوان مسائل روز عنوان می شوند.

    آنچه مسلم است حزب کمونیست ایران (عدالت) در تشکیل شورای مرکزی کارگران ایران نقش مهمی داشته است. اگر چه سندی نیست که ثابت کند «سیدمحمد دهگان» دبیر شورا عضو حزب بوده، حال آنکه خواهیم دید او با بین‌الملل سندیکاهای سرخ بطور تشکیلاتی همکاری می کرده است.

    در سال ۱۹۲۲ بود که سازمان واحدی بوجود آمد تا بتواند سندیکاهای مختلف کشور را در یک مرکز متحد و هماهنگ سازد. این سازمان کارگری ” شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران ” نامیده شد که برای سهولت در خواندن و نوشتن از این به بعد آنرا ” شمسکا ” تلخیص می کنیم.

    ” شمسکا ” با مشارکت ۹ سندیکا تأسیس یافت. این سندیکاها عبارت بودند از: سندیکای کارگران چاپخانه‌ها، سندیکای کارگران داروخانه‌ها، سندیکای کارگران کفاش، سندیکای کارگران گرمابه‌ها، سندیکای کارگران ساختمانی، سندیکای کارگران شهرداری‌ها، سندیکای کارگران دوزندگی‌‌ها، سندیکای کارگران پارچه‌بافان، کارکنان پست و تلگراف.[viii]

    ” شمسکا ” مرکب از نمایندگان این سندیکاها و هر سندیکا سه نماینده به شورا فرستاده بود. ” شمسکا ” وظیفه یافت ” اتحادیه‌های کارگری را رهبری کرده و کارگران را آموزش بدهد و اتحادیه‌های جدید بوجود آورد.”[ix]

    کمتر از سه سال از تأسیس ” شمسکا ” نمی گذشت که بیش از ۸ هزار عضو پیدا کرد.[x] «ایران دوست» تعداد اعضاء ” شمسکا ” را ۸۲۵۰ نفر ذکر می کند.[xi] «سلطان‌زاده» می نویسد:” در آغاز سال ۱۹۲۲ میلادی ده سندیکا با ده هزار عضو کارگر، یعنی ۲۰% از کل کارگران در شورای سندیکائی عضویت داشتند. به غیر از سندیکای فوق‌الذکر، چندین سازمان کارگری دیگر نیز در شرف تشکیل بودند، مانند سندیکای دواسازان و کارگران تراموا و غیره… [xii]

    اعلامیه‌ای از سندیکای دواسازان بدست آمده که جا دارد با توجه به محتوای این اعلامیه گفته شود، در این زمان سندیکای داروسازان بیشتر به مسائل تهییجی و به حرکت در آوردن نیروی کارگر و آگاه‌ساختن آنها نسبت به مبارزه می پردازد. در این اعلامیه از ” حضرت احدیت ” یاد می کند و در عین حال کارگران را به مبارزه علیه اشرافیت فرا می خواند. متن اعلامیه ” اتحادیه دواسازان تهران ” به نقل از روزنامه کار به تاریخ ۲۷ حمل (فروردین ۱۳۰۲ شمسی) در زیر می آید:

    ” رفقای رنجبر، قرن بیستم است. ارکان عالم سرمایه‌داری که سبب محو حکومات اشرافی است در اقطار عالم از نهضت خشم توده کارگری مرتعش و متزلزل است؛ (عن)قریب محو و فناست. سپس(فریاد) قیام رنجبران دورترین قبایل به مهد تمدن در فضای عالم طنین‌انداز است.

    چهره‌های عبوس رنجبران، سپاه سودان در مقابل صور غماز سرمایه‌داران سفید منعکس، پنجه‌های ضخیم آنان برای گرفتن گریبان‌های آلوده به منازعات در اروپا، (با) قدم‌های برق(آسا) به سوی مقصود روانند.

    ای شما، شما ای کارگران و رنجبران و توده حقیقی ملت، ایران شما، ای فرزندان قاعدین تمدن، هنوز در بستر غفلت خجلت‌بار خویش غنوده و جایگاه مردان کار را به کسالت و کثافت آلودید. سر از خواب غفلت بردارید و دیده بگشائید، نظری به صحنه گیتی افکنید. جنبش اقدام عالم را بنگرید. صیحه دعوت کارگران و رنجبران عالم را به سوی رضوان اتحاد و اتفاق بشنوید. برخیزید و با قدم‌های رسا به سوی آن دعوت بشتابید. دست‌های مردانه را برای رفاقت به جانب توده رنجبران دنیا با روی‌های بشاش و قلب‌های سرشار از محبت دراز کنید و بکوشید تا به دومین مرحله انسانی داخل شوید؛ عظمه به زبان پیغمبران و مظاهر مقدسه‌اش شما را ودیعه خویش خوانده و شما از نتیجه تکاهل آن صنعت زیبا را بر قامت خویش نارسا کرده و از شدت تغافل آن عزت بی‌پایان را از خود سلب نمودید.

    رفقای کارگر، کار و زحمت شما که سبب حقیقی تشکیلات اقدام بشری است، شما را به یادگاری حضرت احدیت مفتخر نموده و شما قدر خود را ندانستید؛ از کثرت جهل مقدرات خود را به دست آنهائی که از دست‌رنج شما دارای خزائن و قصور شدادی شدند، سپردید. رفقای زحمتکش، راه نجات برای شما متصور نیست جز آن که زمام پارلمان را در کف گرفته و صندلی‌های وکالت مجلس را به جنس خود بسپارید.

    رفقای رنجبر، بیدار باشید که دست‌های اشرافی با صورت‌های عجیبی و غریب برای سلب‌کردن آزادی شما در کار فریب‌دادن شما می باشد. فریب آن ریزه‌خواران اشراف را نخورید. و برای کندن ریشه خویشتن به دست خود تیشه نزنید. رفقای کارگر، مملکت شما جز بدست شما آباد نخواهد شد. استقلال جز به جان‌بازی باقی نخواهد ماند. معارف جز به همت شما توسعه نخواهد یافت. امنیت جز در حکومت شما صورت خارجی نخواهد داشت. شرافت، قومیت و ناموس ملیت جز در کف شما محفوظ نخواهد ماند. بیدار شوید و وقت خود را به غفلت نگذرانید.[xiii]

    ساختار ” شمسکا “

    با اینکه درباره چگونگی تشکیلات این مرکز سندیکائی و ساختار آنها اطلاعات زیادی در دست نداریم، اما براساس مدارک و اسناد موجود می توان به این نتیجه رسید که سندیکاهای تشکیل دهنده شورای مرکزی سندیکاهای کارگران ایران، سندیکاهای پیشه‌ و صنعت بودند. یعنی کارگران هر کارخانه یا هر صنف و یا صنعت دور هم جمع می شدند و سندیکای یک کارخانه، مثل سندیکای کارگران کارخانه پارچه‌بافی تهران را تشکیل می دادند. در مورد اصناف مثلاً، صنف خیاط‌ها که چون خیاطی‌های بزرگ وجود نداشت چند خیاط کوچک یا کارگران چند خیاط‌خانه در مرکز واحدی متشکل شده سندیکای کارگران خیاط را تشکیل می دادند. در همین مورد یعنی درباره سندیکاهای اصناف باید یادآوری نمود، سندیکای نانواهای تافتونی یکی از سندیکاهای مهم و پرکار این دوره به حساب می رفت.

    در مورد صنعت معمولاً ساختار سندیکا به این ترتیب بود که نمایندگان کارگران چندین کارخانه تولیدی مشابه که هرکدام سندیکای خود را داشتند دور هم جمع می شدند و سندیکای صنعت مخصوصی را تشکیل می دادند. بعلت عدم ازدیاد کارخانه‌ها و عدم رشد کافی صنایع از یکسو و رشدنیافتگی سندیکاها، سندیکاهای صنعت را کمتر می توانیم ببینیم. مثلاً در پارچه‌بافی وجود داشتند، در تهران و اصفهان و … در قالی‌بافی وجود داشتند، در مشهد، کرمان و تبریز که سندیکاهای مشهد از همه قوی‌تر بودند. سندیکای صنعت نفت که از نظر ساختار و روابط داخلی سازمان سندیکائی دقیقاً یک سندیکای صنعتی بود، کارگران کارگاه‌های گوناگون را در خود متشکل ساخته بود. اما سندیکاهای صنعت موقعی می توانند از قدرت واقعی برخوردار باشند که بتوانند در سطح یک شهر، یک استان و بالاخره در سطح کل کشور خود را متشکل سازند. در چنین شرائطی است که قادرند با اعتصابات یا مذاکرات به مسائل فنی و تکنیکی و شرائط کار کارخانه ( زیرا همه کارگران کم و بیش دارای شرائط مشابه هستند) بپردازند و آنگاه می توانند مسائل اقتصادی خود را در رابطه با تولیدات خود مطرح ساخته برایش مبارزه کنند. بطور مثال بالابردن دستمزد واحد تولید، در موردی که براساس واحد تولید است، دستمزد میتواند در همه کارگاه‌های یک صنعت قیمت واحدی داشته باشد.

    برای اینکه با چگونگی تشکیل سندیکاها چه در کارخانه، چه در صنف و پیشه، و چه در صنعت آشنا شویم و یا ایده و نظری در این باره بدست آوریم، خاطرات یک کارگر پارچه‌بافی را از وقتی که انگیزش تشکیل سندیکا در او بوجود می آید تا موقعی که سندیکا تشکیل می شود، در ذیل نقل می کنیم. در این جا نقش «سیدمحمد دهگان» در کار تشکیلاتی ” شمسکا ” روشن می گردد.

    ” (… ) سال ۱۳۰۰ شمسی زمستانش سخت، در نوروز هم برف زیادی بارید. در این زمستان طولانی بیکار بودیم و هرچند نفر در گوشه یکی از قهوه‌خانه‌ها خزیده بودیم. ایام عید از طرف مباشر قشون، پارچه تابستانی را بیشتر از سال‌های پیش خواستند. صاحب کار‌ها بسراغ کارگران آمدند. در اثنای زمستان گذشته در قهوه‌خانه محل رفیقی پیدا کرده بودیم نامش «احمد لامع» و از کارگران مطابع تهران بود. می گفت، ما اتحادیه داریم – روزنامه حقیقت ارگان ماست؛ مدیر روزنامه حقیقت هم مدیر اتحادیه ماست. از حقوق کارگران دفاع می کند. مقاصد و حوائج ما را مجاناً در روزنامه می نویسد. هریک از صاحبان مطابع در حق کارگران تعدی یا اجحاف کند بدستور اتحادیه کارش را تعطیل می کنیم. گارسه‌ها را می ریزیم، در مطبعه را می بندیم. – بر اثر اتحاد هیچیک از کارگران بیکار هم بجای کارگرانی که اعتصاب کرده‌اند، مشغول کار نمی شوند. بالاخره صاحب کار اجباراً به اتحادیه حاضر می شود؛ پیشنهادات کارگران را قبول و تعهد می نماید، مزد روزهای اعتصاب را می دهد، آنوقت فاتحانه مشغول کار می شویم.

    خلاصه رفیق ما بقدری از محسنات اتحادیه و روزنامه حقیقت توصیف کرد که ما عاشق اتحادیه شدیم. او گفت، من حاضرم اگر شما مایل به تشکیل اتحادیه باشید مدیر اتحادیه خودمان را بیاورم تا دستور تشکیلات را بشما بیاموزد و اتحادیه شما را بمرکز کل اتحادیه‌ها معرفی نماید تا به پشتیبانی اتحادیه مرکزی و قدرت تمام کارگران تهران هر مهمی را از پیش ببرید؛ چه بهتر از آن است که شما هم مانند ما اتحادیه داشته باشید. الساعه که صاحبان کار محتاج شما هستند و با عجله تمام کار می خواهند، چند روزی دست از کار بکشید. لااقل مزد خود را از ذرعی سه به چهار عباسی برسانید – حقیقتاً سزاوار نیست شماها گرسنه و برهنه در این زمستان سخت در گوشه قهوه‌خانه بسر برید و صاحبان ستمگر از دسترنج شما بمرغ خانه فاحشه‌ها پنجاه تومان انعام بدهند. (این واقعه رخ داده بود) بالاخره طالب ملاقات مدیر روزنامه حقیقت شدیم.

    یک روز بعدازظهر آقای «سیدمحمد دهگان» اولین رهبر بزرگوار کارگران ایران که روانش شادباد، برای انجام کار ما به قهوه‌خانه چاله‌حصار آمد. (کارگاه‌های پارچه‌بافی ما در همین محل بود) نویسنده بخدمتش معرفی شدم. کارگاه‌های پارچه‌بافی را بازدید کرد؛ از وضع حال کارگران دقیقاً پرسش نمود؛ دستور داد بلیط عضویت برای کارگران نساج در مطبعه چاپ کردند. پس از یک هفته تمام کارگران را در خانه‌ای دعوت کردیم؛ با حضور شادروان «دهگان» و شادروان «جلیل‌زاده» انتخابات کارگران بپایان رسید. – نویسنده به سمت نمایندگی و مدیریت اتحادیه انتخاب شدم و بدبختی من از همان روز اول مدیریت شروع شد.

    روزهای اول از طرف اتحادیه تصمیم به اعتصاب گرفته شد. چون هریک بنفع مختصری بعنوان پیش‌مزد (مساعده) گرفته بودیم، قدرت تعطیل چند روزه را داشتیم. اعتصاب با کمک «دهگان» با موفقیت کامل بپایان رسید و اجرت بافندگی از سه به چهار عباسی ترقی کرد – این پیش‌آمد کارگران نساجی را نسبت به اتحادیه علاقمند نمود – نویسنده با دو نفر برای شرکت در جلسات اتحادیه مرکزی کل کارگران انتخاب و معرفی گردیدیم؛ در اتحادیه مرکزی نمایندگان اتحادیه‌های کارگران تهران را که نامشان نوشته می شود، ملاقات نمودیم.[xiv]

    این کارگر «سیدجعفر پیشه‌وری» است که بنا به اظهار خودش بعد از تشکیل شورای مرکزی سندیکاهای کارگری ایران بدان پیوسته و با روزنامه حقیقت همکاری می کند.

    دنباله دارد

     

    [i] – ” اسناد تاریخی … “، جلد جهارم، صفحه ۴۹

    [ii] – ” اسناد تاریخی … ” جلد جهارم، صفحه: ۴۸ و ۴۹

    [iii] – پراودا – Pravda, 14, Juillet 1920  – در این مقاله، نویسنده پراودا ضمن اعلام تأسیس حزب کمونیست ایران از « میرزا کوچک خان ” به نیکی نام می برد و او را فردی نزدیک به حزب کمونیست می داند. – به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد نهم، صفحه ۱۱

    [iv] – ” اسناد تاریخی … ” جلد چهارم، صفحه ۴۸

    [v] – شاهرخ وزیری، “Du ghanat à l’oléodue” – Lausanne 1978

    [vi] – نگاه کنید به ” اسناد تاریخی … “، نطق « آ. سلطان‌زاده » (نماینده ایران) در اجلاسیه پنجم کنگره دوم انترناسیونال کمونیستی، به تاریخ ۲۸ ژوئیه ۱۹۲۰

    [vii] – نگاه کنید به

    Admael France, Asie, Serié Elperse Doss, 371 f, 71-72

    Revue Du Monde Musulman, V. 5, 1922, P.P. 144-145

    به نقل از ” اسناد تاریخی … ” جلد ششم، صفحه: ۹۶ و ۹۷

    [viii] – Avanessian, “Reminis cences of the Iraninan Communist Party”, Donya, 3, 1962, P.P. 33-39

    به نقل از:  Abrahamian, Iran between two revolutions, Princetien University Press, P. 129

    [ix] – ” اسناد تاریخی … ” جلد چهارم، صفحه ۱۰۸

    [x] – مأخذ بالا.

    [xi] – « ایران دوست »، ” ایران دیروز و امروز ” به زبان روسی، مسکو، سال ۱۹۲۸، صفحه ۱۰۲، به نقل از « عون‌اللهی »، مقاله ” نهضت کمونیستی و کارگری ایران “، کتاب ” انقلاب اکتبر و ایران ” صفحه ۲۴۳

    [xii] – ” اسناد تاریخی … ” جلد جهارم، همان جا.

    [xiii] – ” اسناد تاریخی… ” انتشارات پادزهر، جلد ۱۱، صفحه ۱۴۴.

    [xiv] – « جعفر پیشه‌وری »، ” تاریخچه نهضت کارگری ایران “، تهران، مرداد ماه ۱۳۲۵ شمسی، چاپخانه تابان

    ]]>
    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2%d9%85%d9%86%d8%af-%d9%85-3/ Sun, 18 Sep 2011 07:38:54 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6745  

    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است. برای تامین این منابع می بایست به سراغ آنها که دارند رفت. با ایرانیان ثروتمند تماس بگیرید و مسئولیت آنها را در این شرایط تاریخی خاص یادآور شوید. سازماندهی اعتصابات و اعتراضات نیازمند منابع مالی قابل توجه است. نیازی نیست برای تامین آن به دولت های غربی روی آوریم. این ایرانی های ثروتمند می توانند با یک درصد از ثروت خود این نیاز را برطرف کنند. با آنها تماس بگیرید و از آنها بخواهید مسئولیت بپذیرند.

    ]]>
    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2%d9%85%d9%86%d8%af-%d9%85-2/ Fri, 16 Sep 2011 06:09:50 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6733 براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است. برای تامین این منابع می بایست به سراغ آنها که دارند رفت. با ایرانیان ثروتمند تماس بگیرید و مسئولیت آنها را در این شرایط تاریخی خاص یادآور شوید. سازماندهی اعتصابات و اعتراضات نیازمند منابع مالی قابل توجه است. نیازی نیست برای تامین آن به دولت های غربی روی آوریم. این ایرانی های ثروتمند می توانند با یک درصد از ثروت خود این نیاز را برطرف کنند. با آنها تماس بگیرید و از آنها بخواهید مسئولیت بپذیرند.

     

    ]]>
    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است https://khodrahagaran.org/fa/6706/ Tue, 13 Sep 2011 22:13:13 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6706 براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است. برای تامین این منابع می بایست به سراغ آنها که دارند رفت. با ایرانیان ثروتمند تماس بگیرید و مسئولیت آنها را در این شرایط تاریخی خاص یادآور شوید. سازماندهی اعتصابات و اعتراضات نیازمند منابع مالی قابل توجه است. نیازی نیست برای تامین آن به دولت های غربی روی آوریم. این ایرانی های ثروتمند می توانند با یک درصد از ثروت خود این نیاز را برطرف کنند. با آنها تماس بگیرید و از آنها بخواهید مسئولیت بپذیرند.


    ]]>
    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2%d9%85%d9%86%d8%af-%d9%85/ Mon, 12 Sep 2011 21:54:43 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=6671

    براندازی نظام جمهوری اسلامی نیازمند منابع مالی است. برای تامین این منابع می بایست به سراغ آنها که دارند رفت. با ایرانیان ثروتمند تماس بگیرید و مسئولیت آنها را در این شرایط تاریخی خاص یادآور شوید. سازماندهی اعتصابات و اعتراضات نیازمند منابع مالی قابل توجه است. نیازی نیست برای تامین آن به دولت های غربی روی آوریم. این ایرانی های ثروتمند می توانند با یک درصد از ثروت خود این نیاز را برطرف کنند. با آنها تماس بگیرید و از آنها بخواهید مسئولیت بپذیرند.

    ]]>