Deprecated: Required parameter $option follows optional parameter $filename in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 760 Warning: session_start(): Session cannot be started after headers have already been sent in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 60 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 614 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 622 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8 اپوزیسیون – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa استقرار نهادینه ی حفظ جان و حرمت انسان ایرانی آزادی، عدالت اجتماعی، مردم سالاری Thu, 27 Sep 2018 01:00:34 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.5.2 https://khodrahagaran.org/fa/wp-content/uploads/2023/04/cropped-KRG-logo21-150x150.jpg اپوزیسیون – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa 32 32 فرشگرد یا تدارک لویه جرگه‌ی ایرانی – کورش عرفانی https://khodrahagaran.org/fa/%d9%81%d8%b1%d8%b4%da%af%d8%b1%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d8%af%d8%a7%d8%b1%da%a9-%d9%84%d9%88%db%8c%d9%87-%d8%ac%d8%b1%da%af%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%81%d8%b1%d8%b4%da%af%d8%b1%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d8%af%d8%a7%d8%b1%da%a9-%d9%84%d9%88%db%8c%d9%87-%d8%ac%d8%b1%da%af%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9/#respond Thu, 27 Sep 2018 01:00:34 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=14355 فرشگرد یا تدارک لویه جرگه‌ی ایرانی

کورش عرفانی

  ۴ مهر ۱۳۹۷

بررسی احتمال ها یکی از وظایف تحلیل گری و کار سیاسی است. به مثابه مقاله ی قبلی که احتمال سرمایه گذاری روی اصلاح طلبان را به عنوان یک سناریوی فرضی بررسی کرد، باید به بهانه ی پدیده ی رسانه ای خلق الساعه «فرشگرد» یک احتمال دیگر را هم بررسی کنیم. در این جا نیز یک تحول ممکن را به مثابه یک فرضیه مورد سنجش قرار می دهیم.

*

مقدمه

به تدریج مشخص می شود که وقتی مقامات آمریکایی می گویند «هدف تغییر رژیم نیست» منظورشان این است که هدف تغییر رژیم است. اسم رمز مورد استفاده نیز «تغییر رفتار رژیم« است که باز همان «تغییر رژیم» معنی می دهد. اما صد البته، منظوری که پشت این هدف است شباهتی به معنا و منظور مردم ایران که خواهان براندازی رژیم هستند ندارد. چشم امید اندکی هم که برخی به بروز یک معجزه در نیویورک داشتند اینک به سیاهی انجامیده و بارز است که رژیم در سراشیبی تندی قرار خواهد گرفت.

با پایان اجباری عمر رژیم جمهوری اسلامی، که محصول پارامترهای داخلی و خارجی است، فرصتی پیش می آید برای حرکت ایران به سوی دمکراسی. اما این فقط یک احتمال است، احتمالی که قدرت های بزرگ را که رویا و سودای دیگری برای کشورمان در سر دارد نگران می کند. استقرار دمکراسی در ایران از نگاه غرب، تعادل جهانی را برهم می زند و باید از آن پرهیز کرد. اسرائیل می داند که حفظ جایگاهش در قلب خاورمیانه در گرو این است که به قول خودش «تنها دمکراسی منطقه» باقی بماند و باقی کشورها همگی «اسلام گرا»، «وحشی»، «بی تمدن» و «خطر ضد تمدن غرب» مطرح شوند. به همین خاطر جز بخشی از مردم و اپوزیسیون ایرانی کسی برای ایران دمکراسی به معنای واقعی کلمه آرزو نمی کند.

برای پرهیز از استقرار دمکراسی در ایران، غرب (آمریکا، اسرائیل و انگلیس) می‌دانند که باید مدیریت تغییر رژیم در ایران را بر عهده داشته باشند تا مبادا بستر رشد دمکراسی فراهم شود. یک بار در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ برای این منظور وارد صحنه شدند، یک بار در بیست و هشتم ۱۳۳۲ و یک بار در بهمن ۱۳۵۷. این بار هم ادامه‌ی همان مسیر و منطق است با شکل و شمایلی دیگر اما با وسواس در ممانعت از افتادن مدیریت ثروت‌های ملی ایرانیان به دست یک حکومت ملی در خدمت ایرانیان.

از همین روی احتمال هایی مطرح هستند که برخی از آنها بسیار هم جدی و نگران کننده جلوه می کنند. یکی از آنها استقرار حاکمیتی است که، ضمن حفظ ظاهر، مانع از این می شود که دمکراسی حامی منافع ملی در کشورمان تولد یابد. تلاش بر این خواهد بود که جایگزین نظام جمهوری اسلامی یک رژیم وابسته باشد تا ایران را به یک پایگاه بزرگ عملیاتی برای استراتژی کلان سرمایه داری غرب در مقابل قطب نوین قدرت جهانی روسیه-چین و متحدانشان تبدیل کند. این بار هدف آمریکا و انگلیس، بر خلاف مدل پر هزینه ی عراق، اشغال بدون تصرف یک کشور است.

قرار داشتن ایران در قطب مقابل برای آمریکا قابل تصور نیست. چرا که در این صورت، انرژی و امکانات زیادی صرف خنثی کردن عملکرد رژیم ایران در خاورمیانه می شود و پشت جبهه ی آمریکا برای بازکردن یک جبهه ی مقابله با محور چین و روسیه تضعیف می شود. حال آن که اسرائیل غرب را تشویق می کند که با سپردن سرنوشت خاورمیانه به او، خود به طور جدی مشغول مقابله با غول های چین و روسیه شود. اسرائیل امیدوار است که این مرحمت بزرگوارانه ی غرب (آمریکا و انگلیس)، همانند قرارداد بالفور در ۱۹۱۷ که زمینه ساز شکل گیری کشور اسرائیل شد، این بار هم بستر تشکیل اسرائیل بزرگ شود.

دراین راستا بیرون راندن رژیم جمهوری اسلامی از منطقه و تبدیل ایران به پلاتفرم عملیاتی غرب در خاور نزدیک برای رویارویی های بزرگ آینده مد نظر است. بریدن «بازوی بلند» رژیم ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن، دست اسرائیل و عربستان را برای دخالت ورزی و تسویه حساب باز خواهد کرد و خاورمیانه را به انبار مهمات و پایگاه نظامی ناتو در مقابل غول های چین و روسیه تبدیل خواهد ساخت. از همین جا هم می توانیم به خطر پذیری استراتژیک روسیه برای استقرار نظامی در سوریه پی ببریم.

اما اگر آمریکا بخواهد این لقمه ی بزرگ، مانند عراق و افغانستان، در گلویش گیر نکند نیاز مبرم دارد به این که با آمادگی، تدارک و اطمینان بیشتری به این ماجراجویی پاگذارد. یکی از مواردی که با اتکاء به تجربه ی دو کشور فوق حتمن مورد نظر قرار خواهد گرفت، تدارک یک آلترناتیو است که به طور کامل در اختیار و تحت امر خودش باشد و بتواند آن را با اطمینان و قدرت در ایران مستقر کند. از آن جا که نهادهای مربوط به میز ایران از تشتت در اپوزیسیون ایرانی هم باخبر هستند بدون تردید در پی آن خواهند بود که در مرحله ای که اجرای طرح «تغییر رژیم» جدی می شود، یک آلترناتیو گزینش شده، دست نشانده، امتحان پس داده، به اندازه تراشیده و صیقل خرده را فراهم سازند.

این آلترناتیو چه می تواند باشد؟ چه ترکیبی می تواند داشته باشد؟ چه ویژگی های «باید» داشته باشد؟ این ها پرسش هایی است که در خور بررسی است.

نگارنده در نوشتار قبلی خود احتمال سرمایه گذاری روی «اصلاح طلبان دولتی» را مورد شرح قرار داد. در این مقاله اما به صورت مجزا به جریانات خارج کشوری و شناخته شده تحت عنوان مبهم و کلی «اپوزیسیون خارج از کشور» می پردازیم.

لویه جرگه ایرانی:

آمریکا در زمان تصرف افغانستان و پایین کشیدن طالبان از قدرت از پدیده ای به اسم «لویی جرگه» استفاده کرد که یک نوع مجلس محلی دارای سابقه ی شناخته شده در آن کشور بود. البته لویی جرگه آمریکایی آن اصالت قومی افغانستان و لذا آن کارکرد سنتی را نداشت، اما حداقل منظور پنتاگون را برای اشغالگری و استقرار در آن جا تامین می کرد و همین هم کافی بود. چنان چه می بینیم امروز پس از ۱۷ سال هنوز آینده ی افغانستان پا درهواست و طالبان درتدارک بازگشت به قدرت هستند.

در هنگام تصرف عراق از فرمول «کنگره ی ملی عراق» استفاده شد. کلیه تشکل های بی هویت «اپوزیسیون» عراقی توسط آمریکا گردهم آورده شدند تا آماده شوند پس از آن که «فرماندار» تعیین شده توسط پنتاگون وضعیت عراق را آن گونه که قرار بود به هم بزند، به هم ریخت، این شورا برود و ادای دمکراسی در بیاورد. ۱۵ سال بعد از این ماجرا اینک می بینیم که قدرت سیاسی در عراقی بی مایه ترین و ناشکیل ترین چیزی است که بتوان از آن به عنوان یک «حکومت دمکراتیک» نام برد. با یک کردستان خودمختار، منطقه ی سنی نشین در صدد انتقام و یک جنوب شیعه در حال انفجار.

در مورد ایران چه خواهند کرد؟ لویه جرگه ی ایرانی چگونه خواهد بود؟ شورای ملی اپوزیسیون ایران متشکل از چه جریاناتی خواهد بود.

برای به دست آوردن ایده ای در این مورد چند فاکت را به عنوان مبانی بحث بیاوریم:

  • شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی خبر از یک دوره ی پرتحرک سیاسی در ایران می دهد.
  • نماد این تحرک بروز و فعال شدن بی سابقه ی جریان های سیاسی در داخل و خارج از کشور است.
  • قدرت رسانه ای و تبلیغاتی تا حد زیادی تعیین خواهد کرد که کدام یک از این جریان ها جلوی چشم قرار گرفته و مردم به آن توجه خواهند کرد.
  • دولت های غربی قادرند با قرض دادن این قدرت رسانه ای و تبلیغاتی خود به یک جریان سیاسی مطلوب و دست ساخته در اپوزیسیون، آن را در چشم مردم ایران برجسته کنند.
  • تست این موضوع همین چندی پیش از طریق جریان مجهول الهویه ی «فرشگرد» انجام شد و اولین هماهنگی ها در این زمینه انجام شد. کشف یک شبه «فرشگرد» اوج بی احترامی و اهانت تاریخی این رسانه ها به شعور ایرانیان و قدرت تشخیص مردم ایران بود.
  • همراه شدن رادیو فردا (آمریکا) بی بی سی (بریتانیا)، رادیو اسرائیل، ایران اینترنشنال (عربستان سعودی)، من و تو (آمریکا-اسرائیل) و… نشان داد که هماهنگی های ضمنی و علنی برای این منظور وجود دارد و می تواند روند «فرشگردیزاسیون» اپوزیسیون را تسریع کند. آنها باور دارند که هر چه را که در بوق کنند مردم می پسندند و باور می کنند.
  • این اطمینان وجود دارد که جریان های دوزیست سیاسی آمادگی دارند که با علاقه در فرمول های لویه جرگه وار واشنگتن شرکت کنند.
    • توضیح فنی لازم: جریان های دوزیست سیاسی به آنهایی گفته می شود که با جمع اضداد می خواهند خود را در بورس سیاسی نگه دارند تا به هنگام تشکیل لویه جرگه یا فلان شورای کذایی، دعوتنامه دریافت کنند. نمونه های این دوزیست گرایی که نه با عقل سیاسی و نه با تجربه ی تاریخی همخوانی دارد عبارتند از: ترکیب مذهب و سکولاریسم، ترکیب منافع ملی و حراج منابع ملی، ترکیب جمهوری و سلطنت، ترکیب ….
  • جریان های سیاسی شناخته شده که خود را به راست ترین چهره ها و لابی های سیاسی آمریکا پیوند زده اند با فرمول لویه جرگه ی واشنگتن ساخته مخالفت اصولی ندارند به شرط آن که جا و مقام بالا، نخست و تعیین کننده به آنها داده شود.
  • شخصیت ها و جریان های علاقمند به لویه جرگه از قبل علائم این که به ساختارها دست نخواهند زد و تنها به یک تغییر شکل قناعت می کنند را داده اند: مانند پیشنهاد «آشتی ملی» و «عفو عمومی» که پاک کننده ی تمام جنایت ها و غارت های چهل ساله ی رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی است توسط رضا پهلوی. برخی از فاکت ها مانند دیدار یا تماس اعضای مافیای رفسنجانی با اعضاء خاندان پهلوی و نیز طرح شعارهای تست زننده «روحت شاد» در دل اعتراضات مردمی توسط تیم های بی هویت و اطلاعاتی حکایت از برخی آماده سازی ها در درون نظام است تا سر بزنگاه و در صورت ضرورت واگذاری قدرت، خیالشان از بابت «خودی» بودن جایگزین راحت باشد. این که می بینید متفکران «فرشگرد» رضا پهلوی را کلید محور نزدیک سازی معرفی می کنند همه چیز است جز تصادفی.
  • بسیاری از جریان های بی هویت دیگر که به نوعی به واشنگتنِ ترامپ، جریان های دست راستی افراطی آمریکا، نهادهای تحت نظر لابی صهیونیست های آمریکا و نیز دولت های مرتجعی مانند عربستان سعودی وابسته هستند در آب نمک خوابانده شده و آماده اند که سر موقع آدم های خود را رو کنند: نهادهایی مانند «موسسه ی توانا»، «بنیاد چراغ آزادی»، شبه پژوهشگران و وابستگاه به نهادهای اسرائیل ساخته در خود اسرائیل یا در آمریکا مانند «بنیاد دفاع از دمکراسی ها» و نیز مجموعه ای از دست پروردگان دستگاه های شبه فرهنگی متعلق به جرج سوروس («دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال») و امثال آن. سرپرست موسسه ی توانا در یک سخنرانی سنگ تمام گذاشت و«درخواست رسمی ملت ایران» برای بمباران شدن توسط آمریکایی ها را به آنها ابلاغ کرد. از این متقاضیان بمباران ایران در این اپوزیسیون «وطن دوست» کم نیست و نخواهد بود. یکی از این ها که زمانی در ایران اصلاح طلب بود با طرح تئوری «کوچک زیباست» مشکل تاریخی ایران را بزرگ بودن و راه حل را تجزیه ی کشور معرفی کرده بود.
  • جریانات قومیت گرا و تجزیه طلب نیز در کمین فرصتی هستند که با جان و دل و اسلحه خود را در اختیار لوی جرگه واشنگتن-لندن-تل آویو ساخته قرار دهند. آنها کارمندان مزدبگیر این دولت ها هستند و بر اساس فرمول « المامور و المعذور» به این مهم مشغول بوده و هستند و خواهند بود. آنها قادرند به اندازه ای که پول دریافت کنند بکشند و فرق زیادی هم برایشان ندارد که چه کسانی را بکشند.

*

با در کنار هم قرار دادن این چند مورد، که می توان بسیار به لیست آنها افزود، می توانیم حدس بزنیم که دشمنان ایران به اندازه ی کافی دوست های بدتر از دشمن ملت ایران را شناسایی کرده و در کف خود دارند. فرشگرد و افراد بدنامی که آن را مطرح کردند فقط نمونه ای هستند از این روند و در ادامه ی نامه ای که در آن از ترامپ خواسته بودند با تحریم کشور برای آنها آزادی و دمکراسی بیاورد.

با وجود یک چنین جریاناتی در می یابیم که مثلث آمریکا، اسرائیل وانگلیس برای تجهیز ارتش ضد ایرانی خود به استخدام دشمنان قسم خورده ی ایران نیاز ندارد. تا چنین «دوستانی» در میان ایرانیان در کمین نشسته اند، ایران به دشمن بیگانه نیاز ندارد. این ها افراد، نهادها و تشکل هایی هستند که تا عمق وجود خود آماده اند برای خدمت به لندن و واشنگتن و تل آویو و ریاض و برای خدمت به منافع خود یا سرزمینی که به طور ایدئولوژیک به آن تعلق دارند از هیچ خیانتی به آن ملت ستمدیده و بی دفاع کوتاهی نمی کنند.

*

هدف فرشگردیزاسیون

فرشگردیزاسیون اپوزیسیون عبارت است از مطرح کردن تدریجی این جریان های بی هویت و خودفروش و باد کردن تبلیغاتی آنها به نحوی که در کنار آنها جریان های هویت دار، مردمی و ملی یا مطرح نشده و یا به حاشیه رانده شوند؛ به نحوی که مردم ایران، بر اساس تئوری معروف «خودشان آورده اند، خودشان هم می برند»، به نوعی از انفعال تسلیم طلبانه روی آورده و آماده باشند که، مثل سوم اسفند و بیست و هشتم مرداد، آش پخته شده در اتاق های فکر آمریکآ، بریتانیا و اسرائیل را، به عنوان «آش کشک خاله»، بپذیرند. پدیده ی فرشگرد می خواهد افکار عمومی ایرانیان را آماده سازد که در یک ایران بی هویت، شبه فدرالِ مستعد تجزیه و تا خرخره فرو رفته در لجن زار غارت سرمایه داری جهانی، به عنوان پایگاه نظامی و پلاتفرم لجستیکی آمریکا و انگلیس در رویارویی با روسیه و چین عمل کند و بابت این نوکری، از خرده ریزهای ریخته از دهان سرمایه داری جهانی ارتزاق کند.

باید بدانیم، یک پدیده ی حرامزاده ی سیاسی مثل لویه جرگه یا «شورای ملی اپوزیسیون » ساخته ی اجنبی یا چیزی شبیه به آن، چتر سیاسی برای یک سری از عملیات هماهنگ شده ی دستگاه های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عربستان است که با کمک مزدوران اجیر شده ی آنها صورت می پذیرد. در این مسیر، به مثابه طرح ۲۸ مرداد، استفاده ی گسترده از اوباش خیابانی و دولتی قابل تصور است. آنها تمام ساختارهای نظامی، امنیتی و انتظامی را دست نخورده در خدمت دولت دست نشانده ی جدید حفظ خواهند کرد. تغییر با برخی حرکت های نمایشی شکل گرا و با کاربرد باوراندن «تغییر رژیم» به مردم همراه خواهد بود. اما از پس آن هیچ دگرگونی بنیادین در کشور روی نخواهد داد. برخی از آزادی های مدنی مانند حجاب و مصرف الکل اعطاء خواهد شد و روابط طبقاتی کمابیش دست نخورده باقی خواهد ماند تا لشگر میلیونی بیکاران را به عنوان نیروی کار ارزان جهان سومی در اختیار شرکت های بزرگ غربی قرار دهد. روابط غارتگرانه ی حاکم از منطق سرمایه داری سنتی بازاری-پاسداری-آخوندی به منطق سرمایه داری غیر ملی وابسته ی مستقیم سرمایه داری جهانی تبدیل خواهد شد. چیزی به اسم کمپین عدالت برای قربانیان یا «از کجا آورده ای» در کار نخواهد بود. کل جریان عبارت خواهد بود از پیوند زدن دو جریان سرمایه داری اسلامی داخل کشور و سرمایه داری غرب گرای خارج از کشور با واسطه گری نمایندگان سیاسی هر دو در داخل و خارج از کشور. فرشگردیزاسیون اپوزیسیون آماده سازی جراحی ناشیانه ی پیوندزنی است که از حالا خبر از این می دهد که همه جریان های مردمی و عدالت طلب تحت لوای «ارتجاع سیاه و سرخ» سرکوب و حتی اگر لازم باشد قتل عام خواهند شد. تجارب ساواک و ساواما ترکیب شده و از آن یک هیولای امنیتی بیرون می آورد که قدرت سرکوبی به مراتب فراتر از رژیم های شاه و آخوند داشته باشد. وظیفه ی این ها تامین امنیت پشت جبهه ی ناتو برای جنگ بزرگی است که سرمایه داری جهانی در تدارک آنست.

این آینده ای است که منطق حاکم بر حرکت «فرشگرد»ی برای کشورمان ترسیم می کند. این که این را بپذیریم یا خیر، تعیین کننده ی این خواهد بود که آیا این طرح موفق شود یا نه. این به آگاهی و اراده ی ما بستگی دارد.

نگارنده به سهم خود توصیه می کند که هموطنان آگاه ما با اطلاع از این فرایند مخرب، از انفعال خارج شوند و به سوی یک راهکار موثر روی آورند.

راهکار موثر چیست؟

عبارت است از تشکیل یک جبهه ی قوی ملی گرایی که معادل دقیق حفظ منافع ملت ایران است برای ملت ایران. ملی گرایی در این جا با قومیت گرایی ناسیونالیستی و امثال آن به کلی جداست. منظور، مردم گرایی فعال است با هدف نفروختن آینده ی میهنمان به قدرت های بزرگ سرمایه داری جهانی. برای این منظور باید همه نیروهای سیاسی هویت دار، اصالت دار و غیر وابسته در کنار هم قرار گیرند. نیروهایی که با پیروی از یک مخرج مشترک نزدیک ساز به دنبال آن خواهند که طرح جهنمی «فرشگردیزاسیون» اپوزیسیون و حراج آینده ی ایران راخنثی کنند.

اگر هموطنان ما به دنبال بها دادن به جریان های ملی و مردمی نباشند، بی شک این روند وابسته سازی ایران به مثابه یک کمپین تبلیغاتی، مانند سال ۵۷، با جا انداختن یک آلترناتیو فریبکار، خودفروش و ضد مردمی به کامیابی دست خواهد یافت. پس، باید این بازی را به هم زد و این مهم با حرکت های فردی پراکنده در این سوی و آن سوی ممکن نیست. باید به طور جمعی، متشکل، هدفمند و با برنامه به این مهم پرداخت.

جبهه ی جمهوری دوم یک نمونه و چارچوب است در این راستا. جبهه ای متشکل از نیروهای جمهوری خواه، دمکرات و لائیک که در صددند مردم را از آن چه می گذرد آگاه سازند و امکان های مثبت جایگزین را نیز ساخته و پرداخته و به حضور ملت شریف ایران معرفی کنند. جبهه ی جمهوری دوم به دنبال آنست که همان کاری را کند که جبهه ی ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در مقطع حساس نهضت ملی شدن نفت انجام داد و آن، حفظ و حراست ثروت های متعلق به ملت ایران و آینده ی کشورمان بود. در این مقطع هم که نقشه های فراوانی برای غارت و چپاول آینده ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما توسط «فرشگرد»یان و خودفروشان دیگر طراحی شده، جبهه ی جمهوری دوم با دعوت از همه ی ایراندوستان می خواهد که بیایند و با تلاش جدی این فاجعه ی تاریخی را خنثی سازند تا بتوانیم، با پایین کشیدن رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی در تمامیت خود، به جای یک جایگزین ضد ایرانی دیگر، یک جایگزین ملی و متعهد به مردم داشته باشیم.

این مهم ممکن است اگر فعال شویم، اگر تسلیم جنگ روانی نشویم، اگر اسیر تبلیغات رسانه های دشمن ایران نشویم، اگر بدخواهان ایران و دمکراسی را با هر شکل و شمایل شناسایی کنیم، اگر وارد میدان شویم و در یک کلام، اگر به خود باور داشته باشیم. آینده ی هر ملتی در دست خود اوست، مگر نخواهد و اگر بخواهد.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d9%81%d8%b1%d8%b4%da%af%d8%b1%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%aa%d8%af%d8%a7%d8%b1%da%a9-%d9%84%d9%88%db%8c%d9%87-%d8%ac%d8%b1%da%af%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9/feed/ 0
جمهوری دوم ایران (راهکار برون رفت از بن بست) – کورش عرفانی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d9%87%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%88%d9%86-%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d9%87%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%88%d9%86-%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86/#respond Sun, 29 Jul 2018 19:21:01 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=14322 جمهوری دوم ایران (راهکار برون رفت از بن بست) – کورش عرفانی

گویا

بار دیگر در سیر تحول تاریخی کشورمان به سر منزل یک تغییر ناگزیر رسیده ایم. دیر یا زود رژیم جمهوری اسلامی زیر بار فشارهای داخلی و خارجی و بحران های چندگانه ای که برای هیچ یک از آنها راه حلی ندارد، فرو خواهد پاشید و یک تحول مهم در کشورمان ضروری خواهد بود. سایه خشونت، جنگ آب، جنگ داخلی، جنگ قومی، جنگ خارجی، قحطی و… بر ایران عزیزمان سنگینی می کند. رویدادهای مهمی درراهست و تابع آنها، زمان اندیشیدن دراین باره است، اما این بار، پیش از وقوع آن.

مقدمه

شاخص قدرت در ایران از دیر باز تا امروز استبداد بوده است. تغییر سیاسی و جابجایی قدرت در نظام استبدادی جز با خشونت و جنگ و کشتار میسر نبوده است. علاوه بر استفاده از زور برای انتقال قدرت از یک سلسله ی پادشاهی به دیگری در ایران، کشورمان، در تاریخ پرفراز و نشیب خود، شاهد سه تخریب سراسری در زمان لشگرکشی اسکندر، حمله ی اعراب و هجوم مغولان بوده است. پیش از این لشگرکشی ها و بعد از آنها، سلسله های پادشاهی متعدد در این ایران بنیان گذاشته شده و هر یک پس از چند سده یا چند دهه عمر، با هجومی داخلی یا خارجی، به محاق سقوط فرو رفته اند. قرن هاست که در ایران ظهور هر دوره ای، نه به ادامه ی دوره ی قبل از خود که با محو دوره ی پیش از خویش قرین بوده است و هیچ سلسله ی پادشاهی نتوانسته در قالب فرایندی جز قطع و بریدگی و انقطاع، جایگزین سلسله ی قبلی خود شود. به عبارت روشن تر، هیچ سلسله پادشاهی در ایران نبوده است که حاصل دوام سلطنت پیش از خویش و نوعی از تحول طبیعی آن محسوب شود.

یگانه طریق جابجایی قدرت در ایران برای قرن ها، اگر نتیجه ی هجوم خارجی نبوده، محصول تهاجم و غلبه ی یک قوم و قبیله بر تاج و تخت حاکم، کشتار اعضای سلطنت قبلی و ویران ساختن میراث مادی و فرهنگی آن بوده است. جابجایی متعدد پایتخت به تبعیت از جغرافیای استقرار قوم غالب خود نمادی از این موضوع است. و نیز ورود اصطلاحاتی همچون «دودمان بر باد دادن» در ادبیات عامه.

در یک کلام، خصلت استبدادی قدرت در ایران سبب شده است که هر گونه جابجایی قدرت سیاسی از طریق خشونت و زور میسر شود و قاطعیت در اعمال خشونت یگانه ضمانت موفقیت روند انتقال حکومت از یک قوم به قوم دیگر بوده است. این امر در حافظه ی تاریخی ایرانیان ثبت شده است که هرگاه به پایان یک سلسه پادشاهی و آغاز حکومتی دیگر برسیم، منتظر کشتار، انتقام کشی، غارت و خشونت باشیم.

در این تاریخ پرتلاطم و پر از خشونت، ایران ما شکل های مختلف حکومت خودکامه از نوع امپراتوری گرفته تا خلیفه گری و پادشاهی را تجربه کرده است. در همین یک صد سال گذشته ما دو انقلاب مشروطه و پنجاه و هفت را تجربه کردیم تا سرانجام، پس ازقرن ها، پرونده ی پادشاهی در ایران بسته شد.

ورود ایران به عصرجمهوری اما بسیار پرتنش صورت گرفت، نخست از این روی که مجرای ورود به آن، «انقلاب» بود- که هرگز تعریف و سرنوشت مشخصی ندارد- و دوم این که، قدرت به دست نیرویی افتاد که، در ادامه بازتولید همان الگوی تاریخ خشونت محور جابجایی قدرت در سیستم استبدادی، با ذات جمهوری -حکومت مردم بر مردم-، درتقابل ماهوی بود.

اما مشکل جمهوری اسلامی بیش از آن چه در فقدان جمهوریت نمود یابد در بافت استبدادی- مذهبی آن تبلور می یافت. این نظام، به دلیل قائل بودن به منشاء ماورا الطبیعی قدرت و خصلت خلافتی خود، هرگز نتوانست یک «جمهوری» باشد. مقام ولایت فقیه، اگر نه در متن قانون اساسی، که در عمل، نافی آشکار جمهوریت نظام بوده است. همین امر نیز باعث شده برخی باور کنند که اشکال نه در جمهوری اسلامی بلکه در جمهوری است و از این روی، از سر خشم و سرخوردگی، آرزوی بازگشت به پادشاهی و حکومت تک نفره ی سلطنتی را دارند.

هدف این نوشتاراما ورای تایید یاعدم تایید گرایش بازگشت به سلطنت است و به یک ویژگی تاریخی تغییر نظام سیاسی در ایران اشاره می کند.

چارچوب نظری بحث

جوامع راه بهروزی خود را با دانش و تجربه می یابند. در حالی که دانش به بعد نظری و جهان شمول موضوع اشاره دارد، این با تکیه بر تجارب تاریخی مشخص خود است که یک کشور تعیین می کند در کجای جهان امروز ایستاده است.تجاربی که یک ملت برای خود نگهداری و بررسی کرده، از آنها می آموزد و آموزه ها را به کار می گیرد. این روند فراگیری تاریخی سبب شکل گیری توان مدیریت ]نسبی[ تحولات تاریخی را می دهد. امری که در جامعه شناسی از آن به عنوان «تاریخ مندی» یا همان سوار بودن بر مسیر تحولات تاریخی خود نام می برند. این سوار بودن به معنای راهبردهایی است که جامعه برای تدوین و دنبال کردن آنها نیاز به انباشت دانش تجربی در طول تاریخ خویش دارد .

پس، تحول یک کشور به سوی پیشرفت، رفاه و دمکراسی، در گرو بهره گیری از تجربه هایی است که در طی فرازو نشیب های تاریخی خویش پس انداز می کند. شرط انباشت تجربه، تداوم تاریخی است. تداوم تاریخی یعنی پرهیز از گسست هایی که جامعه را وادار کند، هر از چندی یک بار، آزموده های پرهزینه ی گذشته ی خود را به دور افکند و مسیر تحول خویش را از نو بازتعریف و به کسب تجربه های پر مخاطره ی جدید بپردازد، دوباره و دوباره.

بریدگی تداوم تاریخی بیانگر دوری از برخوردهایی است سبب بروز تکانه های شدید در ساختارهای نهادینه ی گوناگون یک جامعه شده و هر بار با هدر دادن منابع مادی و غیر مادی یک ملت، آن را وامی دارد که با صرف هزینه هایی به غایت سنگین همان بناها را دوباره از نو برپا کند تا قدری دورتر باز، با یک زلزله ی خودساخته ی تاریخی دیگر، به نقطه ی شروع برگردد.

باید دانست که هر تغییر شدیدی در یک کشور دارای دو وجه ایجابی و سلبی است؛ یعنی ضمن ایجاد فرصت برای آزمودن نوآوری ها، یک گسست درتداوم انباشت تجربه های تاریخی ایجاد و جامعه را وادار به آغازی پرحادثه می کند. هر انقطاعی در روند پیوسته ی تاریخ یک کشور، فرصت بهره بردن از تجربه های گذشته را در مدیریت راهبردی جامعه دستخوش اشکال می سازد. بهترین فرمول تغییر پس شاید ترکیبی است متناسب از حفظ استمرار تجربه اندوزی و تزریق محاسبه شده ی نوآوری ها.

نقش حافظه ی تاریخی:

مشکل در این جاست که ملت ها در انتخابِ مسیر خروج از بن بست، تابع عادات گذشته ی خویش نیز هستند؛ عاداتی که ریشه در تکرار الگوهای دارای منطق مشابه در سیر زمان دارند. به طور مثال، در حافظه ی جمعی معاصر ملت ایران این عادت حک شده است که هر تغییری در رژیم سیاسی را در دو شکل انقلاب یا کودتا تصور کند: انقلاب مشروطه در 1285، کودتای رضا خان در 1299، کودتای 28 مرداد 1332، انقلاب بهمن 1357.

انقلاب تحولاتی رادیکال را باعث می شود و کودتا نیز با اعمال خشونت از بالا، می تواند هر درجه ی نامناسبی از دگرگونی را تحمیل کند. در حافظه ی تاریخی ما همیشه این بوده وهست که، برای تغییر سیاسی، نه فقط باید بساط یک حکومت را از بنیان برانداخت، بلکه تابع آن، «فَلَک» نظام قبلی را «شکافت» و در تمامی حوزه ها «طرحی نو» در انداخت. روز از نو، روزی از نو.

این درحالیست که برای ایجاد تغییر سیاسی، دو شکل انقلاب و کودتا تنها گزینه های ممکن و یک جبر مکانیکی نیستند. یکی از بهترین مثال هایی که اجازه می دهد الگوی دیگری از تغییرگری سیاسی را تصور کنیم شاید مدل فرانسوی باشد. ملت فرانسه در طول بیش از دو قرن یک بار انقلاب کرد اما از آن زمان تاکنون، چندین بار رژیم سیاسی تغییر داده است، بی آن که زنجیره ی انباشت تجربه های تاریخی خود را بگسلد. بدون آن که بخواهیم در این بحث به «مقایسه گری» یا تعمیم نابجا دچار شویم، اشاره به مورد فرانسه به عنوان یک منبع الهام خالی از فایده نیست.

نمونه ی فرانسه:

از 1789،-که سال سقوط سلطنت در فرانسه است-، در مدت 80 سال، هفت رژیم سیاسی تغییر می کنند (سه مشروطه ی سلطنتی، دو جمهوری موقت دارای عمر دوازده و چهارده سال و دو امپراتوری). امروز که 230 سال از انقلاب کبیرمی گذرد، فرانسه، بدون این که در این مدت به یک «انقلاب» دیگر یا کودتا دست زده باشد، چندین تغییر مهم را در تاریخ سیاسی خود رقم زده است. در زیر نگاهی می کنیم، فهرست وار، به پنج دوره ی حیات تاریخ سیاسی جمهوری فرانسه، بدون آن که بخواهیم جزییات خاص این کشور را از یاد ببریم:

  • جمهوری اول فرانسه- که به طور رسمی جمهوری فرانسه نیز نامیده می شد-، اشاره به رژیم های پارلمانی دارد که پس از انقلاب ژوییه ی 1789، از اکتبر 1792 آغاز شد و تا ماه مه 1804 ادامه داشت. عمر جمهوری اول فرانسه 12 سال بود.

  • جمهوری دوم فرانسه یک رژیم مبتنی برایده ی جمهوریت است که از 24 فوریه ی 1848 و با اعلام موقت جمهوری در پاریس آغاز شده و تا پایان امپراتوری لوئی ناپلئون بناپارت، معروف به امپراتوری دوم، از 2 دسامبر 1852 تا 4 سپتامبر سال 1870ادامه می یابد.

  • جمهوری سوم فرانسه که با ثبات ترین دوره ی جمهوری های تاریخ فرانسه بوده است از سال 1870 تا 1940 به مدت شصت و نه سال در جریان بود.

  • جمهوری چهارم فرانسه، که پس از آزادسازی فرانسه از اشغال آلمان هاست، یک رژیم جمهوری است و در 27 اکتبر 1946 آغاز و تا 4 اکتبر 1958 ادامه می یابد.

  • جمهوری پنجم که همان رژیم جمهوری فعلی فرانسه است در4 اکتبر 1958 آغاز می شود. در این تاریخ با اجرایی شدن قانون اساسی جدید، که در 28 سپتامبر همان سال توسط مردم فرانسه مورد تایید قرار گرفته بود، نظام جمهوری پارلمانی به جمهوری با رای مستقیم مردم تبدیل می شود و شارل دوگل نخستین رئیس جمهور منتخب با آرائ اکثریت مردم می شود. این نظام سیاسی تا امروز هم ادامه دارد.

هر یک از این تغییرات در رژیم سیاسی فرانسه البته با خود تحولات فراوانی را در عرصه های حکومتگری، سیاست خارجی، برنامه های تامین عدالت اجتماعی، دیوانسالاری دولتی، اعطای استقلال به مستعمرات سابق، بیمه و رفاه اجتماعی، برنامه ریزی اقتصادی، دگرگون سازی آموزش و پرورش و تشویق و ترغیب این یا آن موج فرهنگ سازی در فرانسه به همراه داشته است؛ اما هیچ بخش از فراز و نشیب های این تحول بیش از دویست ساله را دیگر نمی توان معادل «انقلاب» قلمداد کرد. چرا که انقلاب، بنا به تعریف و ماهیت خود، نوعی از دگرگونی فراگیر و ریشه ای در سیاست، جامعه، اقتصاد و فرهنگ را در دستور کار خود دارد، بدون آن که بدعت های ناشی از این دگرگونی ها، به طور مطمئن، به سمت و سوی سازنده و موفق بروند. انقلاب، مسیر تحول تاریخی یک جامعه را به سوی تسلط روش «آزمایش و خطا» سوق می دهد. چرا که در حالی که ایده ی انقلاب به خودی خود مترقی و هیجان برانگیز است، واقعیت سوء مدیریت آن می تواند دارای پتانسیل منفی و غیرسازنده باشد.

مورد ایران:

کشور ما نیز اینک با رسیدن رژیم کنونی به بن بست ناشی از بحران های فراگیر، در موقعیت نوعی اجبارِ تغییر رژیم سیاسی است. در این شرایط باید از خود بپرسیم که آیا باز هم، بنا به عادت ناخودآگاه مندرج در حافظه جمعی خود، حرکتی می خواهیم که معادل زیر رو رو کردن های رادیکالِ همه ی عرصه ها باشد یا خیر؟ آیا بازهم تغییراتی فراگیر می خواهیم، آن هم بدون آن که به طور دقیق بدانیم به چه سمتی، به چه میزان، ازچه طریق، توسط چه کسانی و به چه هزینه ای؟ و یا این که، این بار، می توانیم خود را از عادت و کلیشه های تاریخی رهاساخته و روشی معقول تر و معمول تر را مورد توجه قرار دهیم.

این یک انتخاب است.

اگر بخواهیم و اراده کنیم، می توانیم این بار و شاید یک بار برای همیشه، تغییر سیاسی را نه معادل تغییر مسیر تاریخی، که به مثابه تصحیح مسیر تاریخی بدانیم. چنین انتخابی به ما اجازه می دهد که، با الهامی کلی از روش به کار گرفته شده در فرانسه و برخی دیگر از کشورها، از این پس، برای هر تغییر مهم در «عرصه ی سیاست»، مجبور نباشیم تمامی پهنه های دیگر، یعنی جامعه، اقتصاد و فرهنگ را هم دستخوش تکانه های شدید، ماجراجویانه و پردردسر بسازیم و خود را محکوم به آزمودن آزموده ها کنیم. یک بار هم که شده تغییر سیاسی می تواند معادل شخم زدن کل حیات کشور نباشد.

دقت داشته باشیم! در این جا منظورابراز تردید در مورد لزوم بازسازی های عمیق و اصلاحات گسترده در حوزه های مختلف سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ در فردای رژیم کنونی نیست. به هیچ عنوان و حتی برعکس. در ضرورت کارهایی مهم برای آبادسازی اساسی ویرانستان به جا مانده از نظام ولایت فقیه تردیدی وجود ندارد؛ بحث در مورد یافتن فرمولی است که این ضرورت این بار و هر بار ما را به گسست زنجیره ی تداوم تاریخی و توقف انباشت تجارب پرهزینه وادار نسازد. بحث بر سر بهره بردن عقلانی از دانشی است که به بهایی بسیار بالا آموخته ایم و نمی خواهیم که این بار نیز در یک تکانه ی سیاسی پرشور و هیجان محو و نابود شود.

در این راستا، سنت تجربه شده ی اعلام جمهوری های پیاپی به ما اجازه می دهد که ضمن بازتعریف مسیر سیاسی کشور، از ماجراجویی های احساسی در متحول سازی بدنه ی اجتماعی، ساختار اقتصادی و بافتار فرهنگی پرهیز کنیم و از یک ثبات تاریخی سازنده برخوردار شویم. صفت سازنده برای این نوع از ثبات حکایت از بهره بردن مدیریتی هوشمندانه ی تجارب دارد و به این واسطه این اصطلاح را از سکون محافظه کارانه که نازا و تغییرگریز است متمایز می سازد. این پیشنهاد با برخورد محافظه کارانه ی جریان هایی مانند اصلاح طلبان داخل و خارج از کشور متفاوت است. چرا که اصلاح طلبان به طور مشخص با تغییر رژیم سیاسی مخالفند و اصلاحات در سایر ساختارها را به صورت محدود، کنترل شده و با حفظ نظام سیاسی می خواهند. پیشنهاد کنونی در نقطه ی مقابل سفارش به تغییر حتمی نظام سیاسی می کند، اما بر آنست که آن را به روشی میسر سازد که اجازه دهد از ماجراجویی تاریخی جدیدی دوری کنیم.

در این حالت دیگر از این پس در کشورمان، تغییر رژیم سیاسی معادل تغییر کل جامعه نخواهد بود تا براساس آن بخواهیم الگوها، هنجارها، ارزش ها و روابط اجتماعی را زیر و رو، مبنای مدیریت منابع و ساختاربندی تولید و توزیع اقتصاد کشور را، بر اساس روش «آزمایش و خطا»، از نو تعریف و یا درعرصه ی فرهنگ، به دیکته کردن خطوط فکری تازه و تعبیه سازی جهان بینی یا ایدئولوژی خاصی از بالا اقدام کنیم.

ما در تاریخ معاصر خود بدون آن که متوجه باشیم با رفتن به سوی فرمول های انقلابی/شبه انقلابی/کودتایی و امثال آن، شوکی را به جامعه وارد کرده ایم که دهه ها طول می کشد تا التیام یابد. اما آن را هم پس از چند دهه باز با حرکتی رادیکال دستخوش شوک جدیدی کرده ایم و این دور تسلسل را بی اعتناء به هزینه های سنگین جامعه شناختی، روانشناختی و اقتصادی آن ادامه داده ایم.

ایده ی جمهوری های متعدد یک روش مدیریت تغییر است؛ راه حلی است فنی و هوشمند برای آن که هر بار که در عرصه ی سیاست، حکومت و دولت به بن بست ساختاری برسیم، – مانند شرایط فعلی کشور-، با اصلاح یا تغییری مهم در قانون اساسی، گره را باز و در صورت لزوم، یک دوره ی جمهوری جدید را آغاز کنیم؛ چنانچه ملت فرانسه به نوعی این روش را تجربه کرده و نتایج خوب آن را هم دیده است. این یک راه حل مطمئن تر، تجربه شده تر و امن تر از روش های دیگری است که تا به حال به شکل یک عادت تاریخی به کار می گرفته ایم و در این یک صد سال گذشته، دستاورد مثبت و سازنده ای به همراه نداشته است. فرمول جمهوری های پیاپی، نه نماد یک ترس محافظه کارانه، بلکه تبلور تمایل جامعه ی ایرانی به استفاده از خردگرایی در سیاست و دوری از پیروی کورکورانه از احساسات و شور و هیجان های گذرا خواهد بود. این فرمول ما را از تبدیل کردن کشور و منابع آن به عرصه و فرصت تجربه کردنِ روش های من درآوردی و احساس گرای تازه خلاص می کند و اجازه می دهد که ضمن ایجاد تغییر سیاسی سایر دگرگونی ها را بر اساس یک مدیریت روشمند و خردگرا به پیش بریم.

پایان جمهوری اول ایران

به این ترتیب، اگرهمین دوره ی سیاه چهل ساله ی «شبه جمهوری» اسلامی را معادل «جمهوری اول» بدانیم، پایان بخشیدن به رژیم کنونی می تواند از طریق حرکتی باشد که در آن، حاکمان کنونی،-به واسطه ی یک مکانیزم فشار هدفمند- که باید تعریف، تدقیق و با برنامه درعمل متحقق شود-، قدرت را با خشونتی کمتر و به ناگزیر به یک دولت موقت مورد قبول اکثریت مردم واگذار می کنند و دولت موقت، با مشروعیت مردمی خود، به برگزاری انتخابات مجلس موئسسان، الغای قانون اساسی استبدادگرای جمهوری اسلامی، تصویب قانون اساسی جدید مبتنی بر ارزش های دمکراتیک و تایید آن توسط رفراندم عمومی، اقدام کرده و به این ترتیب دوره ی «جمهوری دوم» در تاریخ معاصر ایران آغاز خواهد شد.

جمهوری دوم ایران می تواند در برگیرنده ی یک رژیم جمهوری دمکراتیک مبتنی بر ارزش های جهان شمول مانند حقوق بشر، عدالت اجتماعی، قانون سالاری، آزادی، لائیسیته، لغو مجازات اعدام، لغو نابرابری حقوق زن و مرد و امثال آن باشد. در سایه ی این تغییرات، جمهوری دوم ایران قادرست دهه ها ادامه یابد و اگر سیر تحولات کشور ایجاب کرد که در آینده، برای مدیریت بهتر و موثرتر کشور، اصلاح مهمی در قانون اساسی و سیستم حکومتگری در ایران صورت گیرد، راه همیشه برای گذر به «جمهوری سوم» باز خواهد بود.

تاثیر مشخص چنین روندی آنست که سرانجام جامعه ی ایرانی را از هراس عمومی تغییر سیاسی رها می کند و اجازه می دهد بدون آن که هر بار، وحشت زده، نگران زیر و رو شدن کل اوضاع و ساختارهای کشور باشد، یک تحرک سیاسی مهم را تجربه و راه تازه ای را برای تامین منافع جمعی و مدیریت امور اساسی کشور پیشه کند. این فرمول با به حداقل رساندن پارامترهای ناشناخته، سرانجام ما را از بازگشت دوباره و چند باره به خانه ی شروع معاف می کند و اجازه می دهد که بدون گسست تداوم سازنده و ضروری آن، تاریخ کشور خود را به تناسب نیازهای هر دوره متحول سازیم.

این روش یاری می دهد با ضریب موفقیت بالاتری در پی بهره گیری از یک فرمول مناسب تغییر سیاسی باشیم که دیگر شباهتی به حرکت های رادیکال کور، پرهزینه، پرخسارت، خونین و پرشور ندارد. این بار می توانیم دگرگونی را در قالبی خردگرا، کنترل شده، قابل مدیریت، تخصص محور و انسانی به جلو بریم. بدین گونه دیگر مجبور نیستیم منتظر شویم که شاید به طور تصادفی به دمکراسی دست یابیم؛ برعکس، با کاهش قابل توجه خطرات پیش بینی شده و یا ناشناسِ یک اقدام احساس گرا، انتقام جو و مبتنی بر شانس، تغییراتی عمیق و گسترده را با استفاده از یک استراتژی خردگرا، علمی، برنامه ریزی و حسابگر متحقق سازیم. همه ی اینها می تواند در قالب یک قانون اساسی مردم سالار، مدرن، قانون مدار و شهروند محور، برای بنای جمهوری دوم ایران، یک جمهوری دمکراتیک، تبلور یابد.

جنبه ی کاربردی روش پیشنهادی:

نگارنده بر این باورست که در صورت موافقت با ایده ی جمهوری دوم از سوی لایه های فعال جامعه در ایران و بخشی از اپوزیسیون مردمی عمل گرا در خارج از کشور، می توان با پیوند میان این دو به همفکری پرداخت و با بهره گیری از مشورت جمعی و خرد همگانی راهکارهای اجرایی مناسب گذاراز«جمهوری اول ایران» به «جمهوری دوم ایران» را شناسایی کرد.

این امر به طور کلی شامل:

1) توافق عمومی در بخشی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون بر سر این ایده،

2)جلب حمایت مشخص نیروهای اجتماعی فعال از آن و

3) برنامه ریزی عملی برای تدوین راهکارهای قابل اجرا جهت فشار مردمی و وادار ساختن رژیم کنونی به واگذاری قدرت به یک دولت موقت مورد قبول اکثریت مردم خواهد بود. دولتی که وظیفه ی تدارک آغاز رسمی جمهوری دوم ایران را بر عهده خواهد داشت.

**

امید است که در برخورد با این نوشتار اصل «ننگریم که که می گوید، بنگریم که چه می گوید» برتری یابد. نگارنده پذیرای هرگونه نظر، نقد و انتقاد درباره ی محتوای این نوشتار است و به سهم خود، در کارهای آتی، جزییات بیشتری از این ایده را به معرض قضاوت افکار عمومی قرار خواهد داد. امید است بتوانیم حول محور این پیشنهاد، یا مواردی از این دست، گفتمانی نو در صحنه ی سیاسی داشته باشیم و راهکارهای عملی خروج از بن بست استبداد سالاری کنونی را بیابیم. امید است که صاحب نظران دلسوز در نقد و تکمیل وتصحیح این ایده کوشا باشند تا بتوانیم از دل آن یک مسیر تغییرعمل گرا برای برون رفت میهن از موقعیت فاجعه آمیز کنونی را بیرون بکشیم.

این که پیشنهاد مطرح شده در این نوشتار مورد استقبال هموطنان عزیز قرار گیرد اهمیتی نسبی دارد، اما مهم تر از آن، پرسشی است که در این شرایط حساس و پرمخاطره ی کشورمان انگیزه طرح این پیشنهاد بوده و آن این که آیا برای ما ایرانیان، زمان تزریق عقلانیت در سیاست فرا رسیده است یا خیر؟ #

ایمیل تماس با کورش عرفانی: korosherfani@yahoo.com

#

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7%d9%87%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%88%d9%86-%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86/feed/ 0
سنجش شاخص‌های استقرار دمکراسی در ایران – کورش عرفانی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%ac%d8%b4-%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d8%b5%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%ac%d8%b4-%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d8%b5%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7/#respond Fri, 31 Mar 2017 04:41:04 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=14279 سنجش شاخص‌های استقرار دمکراسی در ایران

کورش عرفانی

خبرنامه گویا

پیشگفتار:

سالی دیگر به سر آمد. سالی که در آن شاهد تلاش برخی از هموطنان داخل و خارج از کشور بودیم برای ایرانی متفاوت و رها شده از دیکتاتوری حاکم. از تجمع و تظاهرات و اعتصاب گرفته تا برگزاری سمینارها و گردهمایی ها و نشست های حضوری در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و رسانه ها، انتشار صدها مطلب و مقاله و تحلیل و اظهار نظر. اما آیا شواهد ملموسی هم دیده می شود که در این یک سال، جامعه ی ایرانی – بخصوص بخش آگاه و مسئولیت پذیر آن-، گامی موثر در مسیر استقرار دمکراسی در ایران برداشته باشد؟

هدف نگارنده به هیچ روی بی ارزش کردن و یا کم بها نشان دادن این فعالیت ها، در زمانی که اکثریت غالب جامعه ی ایرانی، چه در داخل و چه در خارج، رو از سرنوشت جمعی خود برگردانده و منفعل، به تماشای این سیر انحطاطی نشسته اند، نیست. بلکه دعوتی است به اندیشیدن درباره ی دستاوردهای مشخص این مبارزات؛ یک جمع بندی ساده وفنی، و به دور از هر گونه قضاوت ارزشی.

یک سوی ماجرا، آنجا که عناصر نامطلوب حضور دارد، تکلیف روشن است: جمهوری اسلامی – هرچند ناتوان تر از گذشته- همچنان پابرجاست و بیش از هر زمان دیگری، تیشه بر ریشه ی مملکتی که به نقطه ی بی بازگشت از بحران های اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و بین المللی، نزدیک و نزدیک تر می شود. سیر تحولات جهانی هم – به خصوص با چرخشی که پس از انتخاب دانلد ترامپ در سیاست های کلان ایالات متحده ی آمریکا پدید آمده-، به سمت و سویی کشانده می شود که خطر جنگ و نابودی و تجزیه را، بیش از هر زمان دیگری بر فراز کشورمان به پرواز در آورده است.

حال چشم ها را به این سوی قضیه برگردانیم. مگر نه این که،به جز وابستگان و دلبستگان پنهان و آشکار جمهوری اسلامی، طیف گسترده و از همه رنگِ اپوزیسیون ما، از تشکل ها و احزاب گرفته تا فعالان سیاسی، همگی خواهان سرنگونی این رژیم واپسگرا و مستبد هستند؟ مگر نه این که طیف گسترده ی چپ تا راست، آرزوی ایرانی دمکراتیک را در سر دارند؟ پس گره ی کار کجاست؟ چرا هنوز که هنوز است ایران در مسیر درست (دمکراتیک) تاریخ خود قرار نگرفته است؟ چرا اهداف و آرمان های آزادی خواهانه، با وجود همه ی کوشش ها و از خود گذشتگی ها، هنوز در حد رویابافی و آرزوپردازی باقی مانده است؟ چرا این رژیم اهریمنی همچنان پابرجاست؟

به آن ها که مبارزه را با حرف زدن و شعار دادن اشتباه می گیرند کاری نیست؛ سخن بر سر حاصل کار لایه هایی از جامعه است که آگاه و مسئولیت پذیرند. آنان که بر خلاف اکثریت منفعل، هر یک، به گونه ای و با باوری، در راه استقرار دمکراسی، تلاش و مبارزه می کنند. در آستانه ی چهل ساله شدن این سیاه ترین مقطع تاریخ ایران، آیا وقت آن نیست که کمی به ممکن و شدنی بودن دستیابی به دمکراسی، با استفاده از اشکال و روش های مبارزاتی عادت شده بیاندیشیم؟ آیا زمان آن نرسیده که چشم ها را بشوییم و در پی روش ها و راهکارهایی برویم که بخت موفقیت داشته باشند؟

نوشتار پیش رو سنجشی است بر شانس استقرار دمکراسی در ایران در ورای اضطرارهای همیشه حاضر شرایط خاص امروزی. تحلیلی که بنا به عادت نگارنده، به دور از تعارفات معمول، با هموطنان در میان گذاشته می شود و امید آن می رود که از دل آن اندیشه ورزی در مورد موضوع و جستجوی راهکارها تشویق شوند.

پیش شرط ها برای استقرار دمکراسی در ایران:

استقرار دمکراسی در یک جامعه، به شرایطی نیاز دارد که در علوم سیاسی-اجتماعی ترسیم شده اند. ویژگی هایی که در نبودِ حداقلی آن ها، حتی در صورت گرفتن قدرت توسط یک جریان کمابیش دمکرات، عملکرد دمکراتیک آن به سرعت جای خود را به نوع دیگری از استبداد خواهد سپرد.

در این راستا، به سه پیش شرط اساسی می توان اشاره کرد، تا به ما کمک کند، به ضرورت ها در ارتباط با استقرار دمکراسی در ایران از خود توجه بیشتری نشان دهیم:

۱. استقرار دمکراسی تنها به دست اپوزیسیون و آلترناتیو رژیم استبدادیِ دارای رفتارهای دمکراتیک میسر است:

اپوزیسیون و آلترناتیو یک رژیم استبدادی باید خود ابتدا به ساکن مقید رفتارهای دمکراتیک باشد تا زمانی که به قدرت رسید، بتواند به طور طبیعی دمکراسی را در کشور مستقر کند. تشکلی که از یک سو خود را به عنوان جانشین قدرت استبدادی حاکم نزد جامعه مطرح می کند، و از سوی دیگر در روابط درون تشکیلاتی خود نشانی از مداراگری بروز نمی دهد، در صورت به دست گرفتن قدرت، هرگز ضامن دمکراسی نخواهد بود. این نکته ی مهم باید مورد توجه ویژه ی همه کنشگرانی قرار بگیرد که از دور یا نزدیک با احزاب و سازمان های اپوزیسیون فعالیت می کنند و یا نقش پایگاه اجتماعی آن ها را بر عهده دارند. عملکرد دمکراتیک یا غیردمکراتیک امروز هر یک از این تشکل ها، نشان دهنده ی دمکراسی یا استبدادی است که برای آینده ی کشور ما تدارک می بینند.

۲- استقرار دمکراسی در یک جامعه، تنها با استفاده از روش های دمکراتیک در تقابل با استبداد ممکن است:

روش کنار زدن یک رژیم باید دمکراتیک باشد تا منجر به استقرار دمکراسی شود. این گزاره چنان بدیهی می نماید که برای پذیرش آن کافی است به روش و کارکرد دیکتاتورها دقت کنیم. آیا تا به حال یک نیرو یا یک فرد دیکتاتور در جهان وجود داشته که به پای استقرار دمکراسی رفته باشد؟ این تصور که اپوزیسیونی که کاربرد روش های غیردمکراتیک را در روال کاری خود می پذیرد، یک بار که در مقام پوزیسیون و بر مسند قدرت قرار گرفت، قادر خواهد بود، در نبود عنصر فشار بیرونی، دمکراتیک عمل کند امریست نامتعارف، ناشدنی و ساخته ی ذهن رویاپردازان.

مصداق بارز این سخن، تحولات چند ساله ی اخیر در کشور مصر است: جامعه ای که بدون آن که از شرایط لازم برای استقرار دمکراسی برخوردار باشد، حسنی مبارک مستبد را از حکومت ساقط می کند، تا پس از زمامداری چند ماهه ی جریان واپسگرای اخوان المسلمین، شاهد آن باشد که ژنرال السیسی مستبد با توسل به کودتایی نظامی-انتخاباتی بر سر جای ارباب سابق خود بنشیند. مصری که اکنون، اگر نه بیشتر از قبل، به همان اندازه از خفقان و سرکوب فعالان سیاسی، سندیکایی، روزنامه نگاران و … رنج می برد و مجلس نمانیدگان آن در فرمایشی بودن، دستِ کمی از پارلمان دوران مبارک ندارد. رویای هزاران هزار مصری که هفته ها سنگر میدان التحریر را با هدف رسیدن به دمکراسی خالی نکرده بودند، امروزه به کابوسی جدید تبدیل شده که از تنها چیزی که در آن نشانی نیست، دمکراسی است.

۳- استقرار دمکراسی تنها در جامعه ای دارای بستر اجتماعی آماده ی پذیرش دمکراسی امکان دارد:

بستر اجتماعی یک جامعه باید آمادگی پذیرش دمکراسی را داشته باشد تا این پدیده بتواند در آن مستقر شود. زمانی که ساختار اجتماعی از چنین آمادگیی برخوردار نشده نباشد، نیروی آلترناتیو دمکراتیک، حتی در صورت گرفتن قدرت سیاسی، بر مسند قدرت دوام نخواهد آورد. نمونه ی روشن این گزاره را، ملت ما به هنگام جنبش ملی شدن نفت تجربه کرد: هر آنچه را که زنده یاد دکتر مصدق، طی مبارزاتش و در دفاع از منافعی ملی ما رشته بود، انفعال جامعه ایرانی در برابر کودتای ۲۸ مرداد پنبه کرد. علت را باید در آن جست که در تار و پود جامعه ی ایرانی آن دوران، همانگونه که شوربختانه هنوز امروز، استبدادزدگی و استبدادپذیری ریشه دوانده بود. به همین دلیل هم می بینیم که جو سیاسی دمکراتیک سال های ۳۲-۳۰ خورشیدی دوام نمی آورد و جامعه ای که هنوز با مفهوم شهروندی بیگانه بود و آمادگی پذیرش دمکراسی را نداشت، نتوانست زمینه ساز استمرار و تداوم این دمکراسی کوتاه مدت شود. تجربیاتی از این دست بارها و بارها، گریبانگیر دیگر جوامع هم شده است. امری که گویای یک نکته منطقی و بدیهی است: موفقیت نیروهای تغییر دمکراتیک، در جامعه ای که هنوز از خود علائم دمکراسی را نشان نمی دهد، امری ناشدنی است.

نتیجه گیری نامطلوب و در عین حال واقعگرا و منطقی از آنچه گفته شد چنین است: تا زمانی که سه پیش شرط لازم برای استقرار دمکراسی در ایران، یعنی اپوزیسیون دمکراتیک، روش دمکراتیک تغییر رژیم و شرایط اجتماعی مناسب برای پذیرش دمکراسی، دستِ کم در کمیت های حداقلی خود فراهم نشده باشد، استقرار دمکراسی در کشور ما میسر نخواهد شد. چرا که در یک چرخه ی روابط علت و معلولی، تمامی این پدیده ها به یکدیگر گره خورده اند، بدین معنا که:

• اگر اپوزیسیون دمکراتیک نباشد، امکان روی آوردن آن به روش های دمکراتیک تغییر ناممکن خواهد بود.
• اگر روش تغییر دمکراتیک نباشد، امکان بهره برداری از توانایی های جامعه در زمینه ی پذیرش دمکراسی وجود نخواهد داشت.
• اگر جامعه آمادگی پذیرش دمکراسی را نداشته باشد، امکان استفاده از روش های تغییر دمکراتیک نخواهد بود.
• اگر شانس استفاده از روش های تغییر دمکراتیک نباشد، اپوزیسیون گرایش به درونی کردن خصلت دمکراتیک پیدا نخواهد کرد.

مثال بسیار روشن از آن چه برشمرده شد، شکل گیری کمیته ها و سپاه پاسداران از همان ابتدای انقلاب ۵۷ است. جامعه ای که با شعار استقلال و آزادی به پای انقلاب رفته بود، چون هنوز از حداقلی از آمادگی برای پذیرش دمکراسی برخوردار نبود، در دل خود نیروهایی آن چنان غیردمکراتیک و ضد دمکراسی را می پرواند که فلسفه ی وجودی شان در سرکوب و نابودی نیروها و کنشگران آزادیخواه و دمکراتیک تعریف می شود و ۳۹ سال است که بدون وقفه به انجام وظائف خود ادامه می دهند.

واقعگرایی و برخورد روشمند، دو نیاز مبرم کنونی:

همانگونه که در بالا ترسیم گشت، رابطه ای که بین سه پیش شرط لازم برای استقرار دمکراسی تعریف شد، از نوع دیالکتیکی است. بدین معنا که میزان و بود و نبودِ هر کدام از این پیش شرط ها، در کمیت آن دو دیگر تأثیر می گذارد و هر ضعفی در آنها می تواند به نوبه ی خود و در زمان لازم، نقش علت و یا معلول را در کند شدن ها، درجا زدن ها و شکست ها در مبارزات برای استقرار دمکراسی (و یا استمرار شرایط دمکراتیک) بازی کند. این رابطه ی دیالکتیکی را می توانیم با کمک نظری جامعه شناسی سیاسی و با عنایت به تجارب متعدد تاریخی به خوبی دریابیم و دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم کشور ما از این قاعده مستثنی خواهد بود. این نگرش به فهم بهترِ واقعیات امروزی جامعه ی ایرانی و میزان تناسب و تطابق راهکارهای پیشنهادی تغییر از سوی اپوزیسیون کمک خواهد کرد. نگاهی که از برخورد مکانیکی با پدیده های اجتماعی-سیاسی فاصله می گیرد؛ مشکلی که به طور عمده گریبانگیر گروه های چپ ِسنتی ماست که با وجود صداقت در مبارزه، از ارائه ی راه حل های پویا و همپا با واقعیات متحول امروزی جامعه ی ایرانی ناتوانند.

نباید فراموش شود که جامعه پدیده ای زنده و بود درازمدت آن در حال شدن کوتاه مدت است، لذا راهکارها برای ایجاد تغییر در آن – اگر بخواهیم موفق عمل کنند-، نمی توانند از یک دستگاه تحلیلی ایستا و مکانیکی بیرون کشیده شده باشند. نیروی تغییر نیاز دارد به برداشتی پویا، علمی و واقع بینانه از جامعه ای که به آن تعلق دارد تا بتواند تغییر را در سازگاری با آن برنامه ریزی و مدیریت کند. تفکر روشمند در این راستا بهترین ابزار است، چرا که بر خلاف تفکر ایدئولوژیک، اجازه می دهد، رها شده از راهکارهای کلیشه ای و از پیش تعیین شده، نگرشی علمی و خردگرا به شرایط عینی پیدا کرد، تا فرایند تغییر در مسیر متناسب با ویژگی های جامعه به پیش رود.

اگر به برخی پیشنهادات موجود اپوزیسیون برای جانشینی استبداد جمهوری اسلامی خوب بنگریم در می یابیم که با وجود تمام تفاوت هایی که بین نظام پادشاهی پارلمانی، با الگوبرداری از کشورهای اسکاندیناوی و دیکتاتوری پرولتاریا، آن گونه که در گرایش های مختلف از مارکسیسم تئوریزه می شود و یا مدل های مختلف از فدرالیزم، یک نقطه ی اشتراک وجود دارد: هیچ یک از آن ها انطباق روشمند و فعال با شرایط خاص تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی ایران ندارد. از آن بدتر آن که، به رغم ناکامی ها، برخی از مدافعان چنین آلترناتیوهایی هرگز توانایی، انعطاف و یا شجاعت لازم برای راستی آزمایی و بازبینی استراتژی کاری خود را نیافته اند.

با وجود آن که واقعیات کنونی جامعه ی ایران، ارتباطی با ایران حتی ده سال پیش ندارد، شوربختانه بسیاری از کنشگران سیاسی ما همچنان اندر خَمِ کوچه ی تئوری هایی گرفتارند که متعلق به جوامعی دیگر و زمانی دیگرند؛ و نه الان، که بیست-سی یا چهل سال پیش هم کوچکترین سازگاری آشکاری با ویژگی های ساختاری جامعه ی ایرانی نداشته اند. گسترش برنامه ریزی شده ی فقر، اعتیاد، تن فروشی و دیگر معضلات اجتماعی از سوی دستگاه حاکم، سهولت دسترسی به رسانه های ماهواره ای با محتواهای هدفمند، گسترش وسایل ارتباطات جمعی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و نقش آن در جهت دادن به اذهان عمومی، تنها بخش کوچکی از پارامترهایی هستند که همزمان با دشوارتر شدن شرایط اقتصادی، پیچیده تر شدن روابط اجتماعی و باز تعریف محتوای فرهنگی، سخن از جامعه ای می گوید که مدام در حال دگرگون شدن است و راه حل های مربوط به چند دهه ی پیش دیگر پاسخگوی آن نخواهد بود. پس، به هنگامی که ایران امروز، فرسنگ ها فاصله با ایران دیروز گرفته است، چگونه می توان انتظار داشت که برخی روش های به ناکامی رسیده ی دیگر جوامع پاسخگوی نیازهای مبارزاتی امروز اپوزیسیون و جامعه ی ایران باشد؟

در شرایط کنونی چه باید کرد؟

برای یک نیروی سیاسی عملگرا، که خواهان ایجاد تغییر مثبت و استقرار شرایط دمکراتیک در ایران است، تنها عکس برداری واقع بینانه از شرایط کنونی جامعه نیز نمی تواند کافی باشد، باید بتوان از این درک عینی خود، راهکارهای متناسب با واقعیات موجود برای پیشبرد اهداف خویش بیرون کشید. این نیاز دوصد چندان می شود زمانی که تصویری که از جامعه ی کنونی ایرانی به دست می آوریم به همان سیاهی باشد که همه ی ما از آن مطلعیم. در این صورت نیروی سیاسی عمگرا، که واقف به روند طولانی رسیدن به هدف خویش است، ضرورت دنبال کردن یک استراتژی واقع گرا و تأثیرگذار را به مراتب بیشتر احساس می کند.

در این راستا، علوم اجتماعی بار دیگر به کمک ما می آید، زمانی که به ما نشان می دهند: در وضعیت های مشابه، انتظار منفعلانه برای فراهم شدن تمام و کمال و یا حتی حداکثری سه پیش شرط لازم برای استقرار دمکراسی در جامعه کارگشا نبوده و نیست؛ برعکس، حداقلی از آن ها برای شروع کار کافیست. در این صورت، نیروی تغییرِ کنشگرا و نه واکنشگرا، می تواند با تکیه بر این حداقل ها، تلاش خود برای استقرار دمکراسی را، با اتخاذ تاکتیک ها و تکنیک هایی برای گسترش و تقویت هر چه بیشتر این سه پیش شرط اساسی به پیش برد.

بر این مبنا، نگارنده آن چه را که می توان اکنون در راستای استقرار دمکراسی در ایران انجام داد این گونه ترسیم می کند:

• پیش شرط نخست: تقویت اپوزیسیون دمکراتیک:

ایرانیان مسئولیت پذیر و آگاه می بایست هر چه بیشتر به تشکل های سیاسی مردمی و مستقل موجود بپیوندند. انتخاب این احزاب بر اساس میزان توافق با پایه های فکری و برنامه ی سیاسی آن ها صورت می گیرد که در یک برخورد واقع بینانه شاید هرگز به صورت کامل و صد در صدی خود نباشد. اما در صورتی که سازمانی با این مشخصات یافت نشد به شهروندان مسئولیت پذیر و خواهان تغییر توصیه می شود خود اقدام به تأسیس حزب مطلوب خویش بکنند؛ چرا که از کار انفرادی ما، تغییر جمعی به دست نخواهد آمد. از این روند مشارکت فعال شهروندی در درون تشکل های سیاسی به تدریج مجموعه ای از احزاب تغییر طلب بیرون خواهد آمد که به واسطه ی خصلت دمکراتیک خود و با حفظ استقلال تشکیلاتی، قادر به کار با یکدیگر خواهند بود. به چند ویژگی دمکراتیک مطلوب که ضرورت دارد در احزاب ایرانی رشده کرده و نهادینه شود این گونه می توان اشاره کرد:

 باور به تنوع دیدگاه ها و باورها: پذیرش ضرورت وجود طیفی از دیدگاه های مختلف از جمله خصلت های دمکراتیک است. تنوع آراء از ویژگی های دمکراسی است و در صف اپوزیسیون ایرانی، تشکل هایی که چنین خصلتی را در خود نهادینه کنند، کاندیداهای مناسب برای استقرار دمکراسی در آینده ی ایران خواهند بود. چندگانگی ذات دمکراسی است.

 احترام به وجود و حضور تشکل های دیگر سیاسی: احزاب و سازمان هایی که وجود دیگر تشکل های سیاسی دیگر را تحمل نکرده و اهمیت، هر چند نسبی آن را، نفی کنند و یا به کار و تلاش آنها ها احترام لازم را نگذارند، هرگز نخواهند توانست به پای استقرار دمکراسی در ایران بروند. دمکراسی در گرو بازشناسی دیگری است.

 توانایی پذیرش نقد و انتقادهای منطقی و سالم: در این زمینه راه درازی نزد اپوزیسیون ایرانی باید پیموده شود تا بتواند از آن ها نیروهای قادر به استقرار دمکراسی بسازد. چرا که اگر نیرویی، زمانی که در قدرت نیست، نتواند تحمل نقد و انتقاد دیگر جریان ها را داشته باشد، زمانی که به قدرت برسد، به طور قطع مستبدانه عمل خواهد کرد. بازی دمکراتیک با نقد و انتقاد انجام می شود.

 توانایی گفتگو با سایر تشکل ها به منظور یافتن راه های تعامل و همکاری: با توجه به واقعیت اپوزیسیون مردمی کنونی و روند واقعگرایانه ی رشد آن در آینده، تصور این که یک تشکل به تنهایی بتواند رژیم استبدادی حاکم را سرنگون کند و به نیروی جانشین آن تبدیل شود، ناشدنی و یا حداقل بسیار سخت به نظر می رسد. این تصور منطقی تر به نظر می رسد که احزاب و سازمان های مناسب برای استقرار دمکراسی، در آینده ای متفاوت، هر یک سهمی از قدرت داشته باشند، لذا توانایی گفتگو با جریانات متفاوت، و وجود روحیه ی تعامل و همکاری بین آن ها زمینه ساز مدیریت دمکراتیک جامعه ی ایران توسط مجموعه ی این احزاب است. گفتگو، مذاکره و توافق اجزای تعامل دمکراتیک هستند.

 پرهیز از انحصار گرایی در تمامی مراحل فرآیند تغییر: به دلایلی که در بالا برشمرده شد، انحصارگرایی که خود خصلتی ضد دمکراتیک است، مدیریت مشترک جامعه ی ایرانی را به وسیله مجموعه ای از سازمان های سیاسی به بن بست کشانده و غیرممکن می سازد. گرایش انحصارطلبانه تعبیری استبدادی از قدرت است و با ذات دمکراسی سیاسی در تضاد است.

• پیش شرط دوم: پایه ریزی روش تغییر دمکراتیک:

در فرآیند تغییر دمکراتیک در جامعه ی ایرانی و برای جایگزینی رژیم حاکم کنونی با یک حکومت مردمی و مستقل، تاکتیک های مبارزاتی که از سوی احزاب سیاسی «دمکراتیک» برگزیده می شوند، باید به نوبه ی خود از خصلت مردم پسند برخوردارد باشند تا بتوانند به استقرار دمکراسی منجر شوند. در این راستا، نکاتی که لازم است احزاب سیاسی نسبت به آن ها در انتخاب روش ایجاد تغییر سیاسی از خود هشیاری نشان دهند این گونه برمی شمرده می شوند، با این توضیح که در این جا از روش تغییر دمکراتیک صحبت می شود، در حالی که تغییرات سیاسی با توسل به روش های غیردمکراتیک نیز وجود دارند:

o دمکراسی با تکیه بر روش های تحمیل شده بر مردم مستقر نمی شود: احزاب و تشکل های سیاسی خواهان تغییرات دمکراتیک در جامعه، نیاز دارند این مهم را با تکیه بر روش هایی به پیش برند که از سوی جامعه مردود شناخته نمی شوند. با کودتای نظامی نیز می توان رژیمی را پایین کشید و رژیمی دیگر را جایگزین آن ساخت. اما این بازی بدون بازیگر اجتماعی یک روش تحمیل شده بر جامعه است و فاقد مشروعیت مردمی است.

o دمکراسی با وابستگی به قدرت های خارجی استقرار نمی یابد: زمانی که محور اصلی مبارزه ی یک سازمان سیاسی- که خود را مدعی استقرار دمکراسی می داند-، برروی قدرت های خارجی بنا شده باشد آن تشکل از عنوان تشکل مردمی محروم می شود. در مقایسه با آن، احزابی مردمی هستند که محور اصلی فعالیت خود برای ایجاد تغییر سیاسی را بر روی پایگاه اجتماعی خویش قرار می دهند. دنبال کردن یک استراتژی واقعگرا، شاید در یک برهه ی زمانی، حزبی را در برابر انتخاب برای جلب حمایت های بین المللی برای مبارزات آزادیخواهی خود قرار دهد؛ اما برای آن که ویژگی مستقل و غیروابسته حزب حفظ شود رعایت دو نکته همواره ضروری به نظر می رسد: ۱) به سمت نیروهای ناسالم، لابی های جنگ طلب، دشمنان منطقه ای و جهانی کشور ایران و قدرت های بزرگ غارتگر دست یاری دراز نکند، بلکه بیشتر به سراغ نهادهای مردمی سالم، اصیل و انسان دوست برود، ۲) حمایت بین المللی را تنها به عنوان محور فرعی فعالیت های خود در نظر بگیرد و تکیه ی خویش را بر روی حمایت های مردمی، به عنوان محور اصلی خط کاری خود حفط کند. فراموش نشود، در مبارزات سیاسی، تناسب بین هدف و نیروهای پشتیبان آن همواره باید حفظ شود، به همین دلیل برای استقرار دمکراسی که به طور ذاتی نیاز به اصالت مردمی دارد از هر نیرو و نهادی نمی توان جلب حمایت و پشتیبانی کرد.

o تغییر دمکراتیک با توسل به کودتا ناممکن است: ‌توسل به کودتای نظامی با استفاده از ارتش، و یا نیروهای منظم نظامی دیگر مانند سپاه پاسداران، برای تغییر رژیم هرگز نمی تواند به استقرار چیزی به اسم دمکراسی منجر شود؛ چرا که روش به کار برده شده از حیث ماهوی مردمی و دمکراتیک نیست. میان کودتا و تجربه ی مبارزات چریکی برای تغییر رژیم البته، باید تفاوت قائل شد. اما هر نوع مبارزه ای که بستر اجتماعی برای خود تدارک نبیند و نیروهای مردمی را به صورت فعال در روند ایجاد تغییر سیاسی درگیر نسازد نمی تواند منتظر برآیند دمکراتیک باشد.

o توسل به روش های غیر قابل تأیید اکثریت جامعه ره به دمکراسی نمی برد: استفاده از روش هایی که همراه با پشت کردن به ارزش های مورد تأیید مردم برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی، هرگز با استقرار دمکراسی همخوانی نداشته و به آن ختم نخواهد شد. از این جمله می توان به زد و بند های پنهان و آشکار با دولت های منطقه ای و جهانی و یا روی آوردن به فریبکاری های انتخاباتی یا روش های عوام فریبانه (پوپولیستی) اشاره کرد.

o خواست و حضور مستقیم اکثریت جامعه ی در حرکت تغییر دمکراتیک. مبارزه برای استقرار دمکراسی، هرچند به دست نیروهای سازمان یافته ی مردمی و مستقل باید راهبری شود، اما اگر در مرحله ای از این فرآیند نتواند خواست و حضور مردمی را همراه خود کند، خصلت دمکراتیک خود را در طول زمان از دست داده و لذا به دمکراسی منجر نخواهد شد. روند دمکراتیک یک روند مردمی است. شاید نه همه ی مردم یک جامعه، اما دست کم بخش قابل توجهی از آن باید مشارکت خود را در این فرایند به اثبات رسانند. حضور مردم ضمانتی برای برای ماهیت مردمی نیرویی که به قدرت می رسد نیست، اما نیروی مردم گرا در غیاب مردم به موفقیت نمی رسد.
• پیش شرط سوم: تقویت فعالیت هایی که آمادگی جامعه برای پذیرش دمکراسی را بالا می برند:

استقرار دمکراسی در جامعه ای شدنی است که به سطحی از رشد مادی و فکری رسیده باشد که بتواند پدیده ی دمکراسی را تصور کند. تصور دمکراسی برای مردم کشوری مانند کره ی شمالی که از طریق دستگاه حاکم در فقر مادی و فرهنگی نگاه داشته می شوند، شاید غیر ممکن باشد، اما در کشوری مانند کره ی جنوبی که به سطح بالاتری از رشد اقتصادی و فرهنگی رسیده بود امکان پذیر به نظر می رسید.

در این راستا، حتی در کشور ما که دهه هاست تحت سیطره ی نظامی دیکتاتوری-مافیایی-ارتجاعی قرار دارد، لایه هایی آگاه و مسئولیت پذیر در جامعه وجود دارند که پدیده ی دمکراسی را، نه تنها تصور می کنند، بلکه حاضرند – علیرغم خطرات و هزینه های سنگین آن- با فعالیت های مدنی و شهروندی خود به رشد بستر لازم برای دمکراسی و زمینه های پذیرش آن در جامعه یاری رسانند. به چند نمونه از این دست فعالیت ها اشاره کنیم:

o کمک به بالا بردن سطح رشد اقتصادی بخشی از جامعه: جامعه شناسی سیاسی فرمول فنی استقرار دمکراسی را این گونه ارائه می دهد:‌ میزان رشد اقتصادی باید به گونه ای باشد که بخش قابل توجهی از جامعه از رفاه لازم برخوردار بوده و گرفتار مسائل معیشتی خود نباشند. اگر نیروهای اجتماعی تغییرگرا بتوانند، با ایجاد و گسترش فعالیت های اقتصادی، سطح رفاه اقتصادی بخشی از جامعه را به میزانی برسانند که وقت آزاد برای پرداختن به مسائل غیرمعیشتی پیدا کند، به رشد سطح فرهنگی جامعه کمک کرده اند. رشد اجتماعی ناشی از رفاه اقتصادی با خود بالندگی فرهنگی را می زاید و علاقمندی به حفظ و گسترش این موقعیت دخالت ورزی سیاسی را تشویق و ترغیب می کند. از مجموعه ی فعالیت هایی از این دست -که شاید آسان نباشد اما شدنی است- جامعه یک گام به پذیرش روندهای دمکراتیک نزدیک تر می شود. با عنایت به همین نقش محوری رشد اقتصادی در رشد اجتماعی و فرهنگی جامعه بوده است که هم دشمنان خارجی و هم دشمنان داخلی مردم ایران به شکل سازمان یافته تلاش کرده اند ملت ما را هر چه بیشتر به فقر و تباهی اقتصادی سوق دهند. چرا که جامعه ای که در فقر اقتصادی نگاه داشته شود فقر فرهنگی را نیز پذیرا شده و به سوی اعتلای سیاسی که لازمه ی استقرار دمکراسی است روی نخواهد آورد.

o کمک به بالا بردن سطح رشد فرهنگی در جامعه: پس، علاوه بر فقر مادی، حکومت های استبدادی فقر فرهنگی را نیز به شکل برنامه ریزی شده گسترش می دهند؛ چرا که جامعه ای که از رشد فرهنگی برخوردار نباشد، فراز و نشیب های لازمه ی دمکراسی را نیز پذیرا نخواهد شد. از دستاورد های تلاش مخرب جمهوری اسلامی در این راستا می توان به چهل درصد از جامعه ی ایرانی اشاره کرد که سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. چنین جامعه ای، بدیهی است اگر نتواند دمکراتیک عمل کند؛ اشغال نظامی افغانستان و عراق هم نشان داد که با توپ و تانک نمی توان واردات دمکراسی به یک کشور کرد. دمکراسی، حتی در کشور پیشرفته ای مانند آمریکا که بی سواد ندارد و درصد بالایی از جمعیت آن تحصیلات دانشگاهی دارند، با ورود شخصی مانند دانلد ترامپ به کاخ سفید به خطر افتاده است، چه رسد به کشورهایی مانند ما که دهها میلیون نفر از جمعیت آن حتی قادر نیست نام خود را بنویسد. برای ایجاد تغییر در این زمینه، لایه های تحصیل کرده ی آگاه و مسئولیت پذیر جامعه می توانند به مبارزه با بی سوادی، کم سوادی و بدسوادی بپردازند و به طور مثال کلاس های سوادآموزی و دیگر اشکال از فعالیت های فرهنگی را دایر کنند، تا از مجموع این دست کارها، به تدریج، سطح فرهنگی جامعه ی ایرانی بالاتر رود و آماده ی پذیرش دمکراسی شود.

خلاقیت نیروهای تغییر در عرصه ی فعالیت های شهروندی، مدنی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی، زیست محیطی وغیره، اگر با پشتکار و صداقت دنبال شود، به مرور زمان سطح رشد اجتماعی را به حدی می رساند که بتواند رفتارهای خود را با ضروریات دستیابی و حفظ دمکراسی تنظیم کنند. همزمان، این نیروها لازم است آشنایی با مقوله ی سیاست و مفهوم شهروندی را به درون جامعه ببرند و آگاهی در این زمینه را به تدریج بتواند درک ضرورت مشارکت در فرایند اجتماعی استقرار دمکراسی را، از جانب اکثریت جامعه، ممکن سازد. از دل این روند، نهادهای رصدگر مردمی زاده می شوند که ضامن حضور جامعه در دفاع از حقوق شهروندی همگان خواهند بود. چرا که دمکراسی مشارکت نمی آورد، مشارکت دمکراسی می آورد.

نتیجه گیری:

استقرار دمکراسی در هیچ کشوری به صورت شانسی و تصادفی روی نداده است؛ پس، اگر نمی خواهیم آرزوی دمکراسی در ایران را به گور ببریم، بهتر است هر چه زودتر تصور این که روزی در کمال انفعال و تماشاگری ما، پای دمکراسی به ایران هم باز خواهد شد را از ذهن به در کنیم. استقرار دمکراسی حاصل آگاهی، سازماندهی و برنامه ریزی هدفمند یک جامعه است. به آن اکثریت ناآگاه و غیرمسئول در ایران، که به دلایل معیشتی یا غیر آن، به جای زندگی، درگیر زنده ماندن هستند کار نداشته باشیم. سخن رو به من و شمایی است که آگاهانه دمکراسی می خواهیم:

دیروقتی است که دیگر نمی بایست به بیان آروزها و خیالبافی بسنده کنیم. اگر توانستیم در این باره قضاوتی عینی، واقعگرایانه و به دور از احساس گرایی پیدا کنیم، به این بیاندیشیم که به راستی تا چه حد از سه پیش شرط دمکراسی در ایران محقق شده است؟ اگر با سنجش دقیق وجود و حضور این سه عنصر به این نتیجه رسیدیم که هنوز به اندازه ی کافی وجود ندارند، دست به کار شویم و نه ناامید. ببینیم چگونه می توانیم اپوزیسیونی با ماهیت و رفتار دمکراتیک داشته باشیم، چطور می توانیم روشی را برای تغییر رژیم استبدادی برگزینیم که از ماهیت دمکراتیک برخوردار باشد، یعنی بر نیروهای بالقوه ی و بالفعل مردمی تکیه داشته باشد و سرانجام این که چگونه می توانیم بستر تصور و پذیرش دمکراسی را در درون لایه های مستعد جامعه تقویت کنیم. به جای به تحلیل بردن و کاستن نیروی کم اپوزیسیون ایرانی با توسل به روش های فرسایشی، به پای بهره بری هوشمندانه از شرایط و امکانات و استعدادها برای تغییر رژیم استبدادی برویم. و این، یعنی انجام کار با اتخاد روش های پویا و متکی بر علوم اجتماعی، نه یک مبارزه ی عادت مدار و شکل گرا.

ما هر جا و به هر اندازه که بتوانیم باید مبارزه را در این سه عرصه فعال به پیش بریم تا به تدریج پارامترها و پیش شرط های تحقق دمکراسی رشد کنند و تقویت شوند. در داخل کشور با فعالیت های فرهنگی، اقتصادی، در حمایت از محیط زیست و حیوانات، در تقابل با معضلات اجتماعی همچون اعتیاد، کودکان کار، تن فروشی، کارتن خوابی و گورخوابی و … در تمامی عرصه ها، هر آن جا که حتی با وجود نظام استبدادی کنونی هنوز امکان آن وجود دارد، فعال شویم. رژیم های خودکامه، از تحرک و همگرایی مردم و جامعه در هر شکل خود وحشت دارند و به شکل سیستماتیک جلوی اجتماع و کار جمعی شهروندان را می گیرند و حتی اگر بتوانند مایلند همه را در خانه هایشان حبس کنند. ما برعکس آن عمل کنیم، آن کنیم که دشمنان ما نمی خواهند: اگر در داخل کشور هستیم، به عنوان فعال اجتماعی، با رشد و غنا بخشیدن به فعالیت های جمعی و شهرندی کوچک و بزرگ مقاومت کنیم تا جامعه ی ایرانی از درون پویا و پویاتر شود تا برایش تصور دمکراسی ملموس و ممکن شود. اگر در خارج از کشور هستیم، به احزاب مردمی و مستقل بپیوندیم و با مشارکت نیرویی، فکری و مالی خود، زمینه های لازم برای ایجاد و تقویتِ هم اپوزیسیون دمکراتیک و هم روش های تغییر دمکراتیک، هر دو را، فراهم کنیم.

در یک کلام، به جای حسرت خوردن و رویابافی و در انتظار بیگانگان نشستن که شاید روزی برای ما دمکراسی را مانند عراق و افغانستان و لیبی به ارمغان آورند، وقت و توان خود را صرف تقویت عناصری کنیم که پیش زمینه ی استقرار دمکراسی در ایران خواهند بود. نسل هایی که در جنبش مشروطه، جنبش ملی کردن نفت و انقلاب ۵۷ شرکت کردند، واقعگرا نبودند، منتظر موفقیت تصادفی حرکت خویش بودند، ما هم می توانیم به رویابافی ادامه دهیم و موقعیت هایی مثل سال ۸۸ را از دست بدهیم. می توانیم رویاباف باشیم، یا مصلحت گرا و ذهنگرا، تا این وضع همچنان ادامه پیدا کند. و یا، انتخاب کنیم که واقعگرا، مسئولیت پذیر وعملگرا باشیم و با فکر و هدف و برنامه به پای ایجاد و تقویت پیش شرط های استقرار دمکراسی در ایران برویم. شهروندان آگاه در انتظار فرصت خوشبختی و رفاه نمی نشینند، آنها فرصت ها را برای خود خلق می کنند. دمکراسی محصول تصادف تاریخ نیست، نتیجه ی کنش ارادی و سازمان یافته ی انسانهاست.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b3%d9%86%d8%ac%d8%b4-%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d8%b5%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7/feed/ 0
کشتار اشرف و ارزش جان انسان برای اپوزیسیون https://khodrahagaran.org/fa/13701/ https://khodrahagaran.org/fa/13701/#respond Wed, 04 Sep 2013 05:52:57 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=13701 کشتار نیروهای مجاهدین در اشرف باید زمینه ساز فکر کردن در باره ی چگونگی حفظ جان ایرانیان مخالف رژیم باشد. در این مقطع تاریخی و حساس که سرنگون ساختن رژیم جمهوری اسلامی به طور بالقوه میسر و ممکن است کافی است که اپوزیسیون بر سر یک نکته ی بنیادین توافق کند و آن توافق را مبنای یک کار مشترک ضمن حفظ همه تنوع خود بسازد: حفظ جان انسان ایرانی. همین یک پایه ی مشترک کافی است.

http://www.youtube.com/watch?v=Idzt2KRbi4k

دکتر کورش عرفانی

korosherfani@yahoo.com

بیست و پنجم فروردین 1390

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/13701/feed/ 0
اپوزیسیون چیست؟ کیست؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-%da%a9%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-%da%a9%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/#comments Wed, 30 Jan 2013 07:40:03 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7145 اپوزیسیون در معنای نظری خود یعنی جمعی از مخالفان یک رژیم که برای تغییر آن برنامه دارند و در پی اجرای آن برنامه هستند. در این معنا به سختی می توان از اپوزیسیون ایرانی نام برد. چون بسیاری از سازمان های سیاسی برنامه دارند و برخی نیز که روی کاغذ برنامه دارند به دنبال اجرای آن نیستند.

در نتیجه، معنای اپوزیسیون محدود می شود به سازمان های سیاسی که برای تغییر رژیم برنامه دارند – چه با آن موافق باشیم چه نباشیم- و به طور عملی در صدد اجرای برنامه ی خودشان هستند. 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-%da%a9%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/feed/ 1
تفاوت اپوزیسیون و غیر اپوزیسیون چیست؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%88%d8%aa-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%ba%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%88%d8%aa-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%ba%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/#respond Fri, 21 Dec 2012 03:43:48 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=13009 تفاوت اپوزیسیون و غیر اپوزیسیون چیست؟
تعریف و تدقیق یک مفهوم
کورش عرفانی

عمر اپوزیسیون رژیم ایران به اندازه‌ عمر خود رژیم است. از همان روزهای اول پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، سلطنت‌طلبان در خارج از کشور مخالفت با حکومت اسلامیِ تازه به قدرت رسیده را آغاز کردند. اما مخالفت با رژیم تازه به طرفداران رژیم کهنه محدود نماند. به تدریج، سایر گروه‌های سیاسی فعال کشور و نیز بخش‌هایی از ایرانیانی که وطن را ترک کرده بودند، مثابله با جمهوری اسلامی را آغاز کردند.

از آن زمان تا کنون یعنی حدود سی و چهار سال، مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته است. این مبارزه البته فراز و نشیب‌های فراوانی را به خود دیده، اما روند آن هرگز متوقف نشده است. این عمر طولانی شاید برخی از پرسش‌ها را مطرح کند، از جمله این که میزان موفقیت اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور چقدر بوده، یا عدم کامیابی آن درخواست عمده‌ خود، یعنی تغییر رژیم در ایران ناشی از چه دلایلی است.

این نوشتار سعی دارد به برخی از عوامل دخیل در پاسخ‌گویی به این سوالات بپردازد، ضمن آن که مدعی همه جانبه‌نگری نیست.

اپوزیسیون چیست؟

یکی از اشکالات ذاتی اپوزیسیون ایرانی عدم تعریف دقیق آن چیزی است که باید به واسطه‌ این واژه و به عنوان معنای آن تداعی شود. اپوزیسیون به طور معمول و در ادبیات سیاسی دو معنا دارد: یکی در جوامع دمکراتیک است که در این صورت، به معنای حزبی است که در مقابل حزب حاکم دولتی و دارای اکثریت، نقش مخالف یا تعدیل‌کننده را در پارلمان ایفا می‌کند. در این مورد، اپوزیسیون تلاش می‌کند که خود را برای انتخابات آتی آماده سازد تا قدرت را با کسب رای اکثریت به دست آورد. در کشورهای غیردمکراتیک اما اپوزیسیون به معنای جمعی از تشکل‌های مخالف است که می‌خواهند رژیم استبدادی را سرنگون یا وادار به تفویض قدرت کنند.

در مورد ایران، معنای دوم صادق است و اپوزیسیون به طور عمده دربرگیرنده‌ مجموعه‌ نیروهایی است که خواهان حفظ نظام جمهوری اسلامی نبوده و تغییر آن را می‌طلبند. این نیروها ممکن است بر سر نوع تغییر نظام، اختلاف نظر یا تفاوت روش داشته باشند اما به هر روی تغییر نظام را ضروری می‌دانند. این خط‌‌کشی اما در سپهر سیاسی ایرانیان خارج از کشور به این روشنی نیست و مردم داخل کشور نیز نمود این ناروشنی را از طریق رسانه‌های سیاسی خارج از ایران می‌بینند. ابهام در آنجا بروز می‌کند که دیگر وقتی نام اپوزیسیون می‌آید، اشاره فقط به نیروهای خواهان «تغییر نظام» نیست، بلکه نیروهای خواهان «تغییر رفتار نظام» را نیز در بر می‌گیرد.

اپوزیسیون و پوزیسیون

ما واژه “اپوزیسیون” را از زبان بیگانه قرض گرفته‌ایم و به نظر می‌آید که این واژه در بسیاری از گفتارها معنای نامتعینی دارد. در برخی متن‌ها رسم شده است که اپوزیسیون (Opposition) را در مقابل کلمه پوزیسیون (Position ) قرار دهند. این تقابل واژگانی اپوزیسیون- پوزیسیون در زبان‌های اروپایی و یا تخصصی چندان مرسوم نیست. پوزیسیون ظاهرا به معنای وضعیت مستقر درک می‌شود. اپوزیسیون موضع مخالفت با موقعیت موجود است. 1]]

بر این مبنا برای شرکت در اپوزیسیون باید به اصل براندازی توجه داشت، زیرا فضا و امکانی برای تغییر گرایش حکومت و کسب قدرت برای مخالفان قابل تصور نیست. به همین دلیل نیز خط «پوزیسیون» (به تعبیر ایرانی کلمه) که می‌خواهد نظام بماند تا شاید قدرت را واگذار کند و راه «اپوزیسیون» که می‌خواهد نظام برود تا قدرت را به دست آورد قابل تمایز است: اپوزیسیون خواهان تغییر رژیم حاکم است و پوزیسیون خواهان حفظ آن.

ابهام در اپوزیسیون ایرانی

در حال حاضر به دلیل ناروشنی معنای این واژه، چارچوب اصلی مفهومی اپوزیسیون مخدوش شده است و بسیاری از جریان‌های پوزیسیون، یعنی موافق با بقای نظام حاکم، در آن حضور تبلیغاتی پیدا کرده‌اند2]]. آن‌ها این توهم را دامن زده‌اند که بخشی از اپوزیسیون هستند در حالی که به معنای خاص کلمه در پوزیسیون قرار دارند. این ابهام شاید نخستین نکته‌ای است که سبب شده هم اکنون مردم و فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور حیران و سرگردان باشند. در این زمینه است که باید خط روشنی ترسیم شود و اپوزیسیون، به معنای فنی کلمه، موفق شود علی‌رغم تمام تفاوت‌های دیدگاهی یا روشی خود، به صورت خیلی شفاف اصل ضرورت براندازی نظام را به عنوان یک مقوله‌ ذاتی و ساختاری برای خویش ترسیم و تاکید کند. با چنین کاری بسیاری قادر به تشخیص پوزیسیون خواهند بود و آن را از اپوزیسیون تفکیک می‌کنند.

بدیهی است علاوه بر آن‌هایی که از سر ناآگاهی یا کم دانشی به این خلط مبحث دامن می‌زنند رژیم هم بی‌میل نباشد که این عدم تفکیک ادامه یابد تا از کارآیی اپوزیسیون یعنی نیروی برانداز کاسته شود. هشیاری و دقت عمل صاحب‌نظران و نیز برنامه‌سازان رسانه‌ها و فعالان سیاسی در این زمینه لازم و ضروری است تا خط‌های چارچوبی اپوزیسیون به صورت «جامع» و «مانع» عمل کند. «جامع»، یعنی دربرگیرنده‌ هر نیرویی که براندازی و تغییر نظام را می‌خواهد بشود و در این باره استثنایی قائل نشود و «مانع»، یعنی اجازه ندهد که نیروهای مخالف با براندازی نظام، به صرف مخالفت با سیاست‌ها و رفتارهای حکومت، به عنوان اپوزیسیون ارزیابی شوند.

یک تعریف ساده، جامع و مانع

شاید در این راستا بد نباشد که تعریف زیر را که در دل شاخص‌بندی این مفهوم در علوم سیاسی است، بیرون بکشیم. ضمن این که می‌دانیم می‌خواهیم واژه را در مورد کشورهای دیکتاتوری و غیر دمکراتیک به کار بریم: « مجموعه‌ای از نیروهای سیاسی که به دنبال حذف نظام حاکم برای کسب قدرت هستند.»

این تعریف چند عنصر را در خود دارد:

۱) به مجموعه‌ای از نیروها اشاره دارد. یعنی نمی‌تواند به یک سازمان یا حزب مشخص محدود شود و دربرگیرنده‌ طیفی از نیروهاست. چیزی که تمام ادعاهای انحصارطلبانه‌ سیاسی را زیر سوال می‌برد. دیدن اپوزیسیون به مثابه یک طیف اجازه می‌دهد که واقعیت تنوع محتوایی، دیدگاهی، روش‌ها و نیروهای موجود در آن را در نظر بگیریم.

۲) نیروهای سیاسی: این به معنای آن است که ما نمی‌توانیم هر نیرویی را تحت نام اپوزیسیون بازشناسی کنیم. مثلا یک انجمن فرهنگی یا ادبی یا یک جمع شهروندی می‌تواند بخشی از «حامیان» اپوزیسیون محسوب شود اما نه خود اپوزیسیون. زیرا همان‌طور که گفته شد، موضوع بر سر نیروهایی است که می‌خواهند قدرت سیاسی را بگیرند. پس اپوزیسیون باید نیروی سیاسی محسوب شود، یعنی برای کسب قدرت تشکیل شود و مبارزه ‌کند نه فقط برای پایین کشیدن قدرت. برای نیرویی که فقط می‌خواهد نظام حاکم را پایین بکشد اما برای کسب قدرت آماده نیست می‌توان واژه‌های دیگری را یافت. نیروی سیاسی، یک جمع متشکل است و به طور هدفمند و برنامه ریزی شده در پی کسب قدرت است.

۳) حذف نظام: اپوزیسیون نمی‌تواند روایتی از نظام فعلی را با تغییراتی سطحی بپذیرد. عمق تغییری که می‌طلبد، زیاد است و اگر اجرا شود، چه تحت این نام بیان شود یا خیر، سبب براندازی نظام حاکم و جایگزینی آن با یکی دیگر می‌شود. به همین دلیل، تمام نیروهایی را که تغییراتی سطحی می‌خواهند، باید اصلاح‌طلب و بخشی از «پوزیسیون» دانست. امری که در حال حاضر در صحنه‌ سیاسی ایران واضح است. «اصلاح‌طلبان» در داخل و خارج از کشور در پی تغییر رفتار نظام هستند نه تغییر نظام. 3]]

۴) کسب قدرت: اپوزیسیون به دنبال جایگزین ساختن نیروی حاکم است. به همین دلیل هم نظام کنونی را بر می‌اندازد و از نو قدرت را بازتعریف کرده و در دست خود می‌گیرد. از اینجاست که بحث آلترناتیو بودن اپوزیسیون مطرح می‌شود. اپوزیسیون در معنای فنی خود جایگزین قدرت حاکم است، آن را پایین می‌کشد و خود جایگزین آن می‌شود.

با اتکاء به این تعاریف می‌توان به تدقیق تعریف بالا پرداخت و گفت که اپوزیسیون عبارت است از « چندین تشکل دارای ماهیت سیاسی که تلاش منظم می‌کنند تا رژیم حاکم را به زیر کشند و قدرت را به دست گرفته و یک رژیم جدید تشکیل دهند.»

حال که مشخص ساختیم اپوزیسیون چیست، بد نیست به این مهم بپردازیم که آیا اپوزیسیون باید متحد و یک دست باشد یا خیر. آیا باید به طور لزوم یک اپوزیسیون متحد داشته باشیم؟

اپوزیسیون یعنی مجموعه

باید بدانیم شانس این که اپوزیسیون فقط یک جریان باشد و بس در جهان امروز بسیار کم است. هم چنان که در کشورهای دیکتاتور زده‌ مصر و سوریه و عراق دیدیم، مفهوم اپوزیسیون دربرگیرنده چندین جریان است که هر کدام در دل خود، تشکل‌هایی را در بر دارند. بنابراین باید از تنوع جریان‌ها و تشکل‌ها نام برد. این که آیا این جریان‌ها و تشکل‌ها با هم متحد می‌شوند تا به عنوان یک تن واحد عمل کنند، – باید گفت که این امکان هست – اما یک اجبار نیست. یعنی هم می‌توانیم اپوزیسیون متحد داشته باشیم و هم اپوزیسیون غیرمتحد.

 قابل تصور است که اگر جریان‌های یک اپوزیسیون با هم متحد باشند، می‌توانند با انباشت نیروهای خویش به طور موثرتر عمل کنند، اما این به آن معنا نیست که اگر جریان‌های اپوزیسیون متحد نشوند چیزی به اسم اپوزیسیون نیست و یا توان عمل کردن را ندارد. بنابراین نباید برخورد ایده‌آلیستی و یا افسانه‌ای در مورد اتحاد اپوزیسیون داشت. یک اپوزیسیون غیرمتحد نیز می‌تواند به موفقیت برسد. شرط آن این است که جریان یا جریان‌هایی در دل آن اپوزیسیون توان کافی برای پایین کشیدن رژیم حاکم و جایگزینی آن را داشته باشند. در این صورت رفتار مورد انتظار از جانب سایر جریان‌های اپوزیسیون، اگر نه اتحاد با آن جریان موفق و پیشرو، دست کم، همسویی با آن است. تعریف همسویی نیز بسیار کلی است و می‌تواند در برگیرنده‌ هماهنگی کلی و غیرمدیریت‌ شده‌ فعالیت‌ها یا همکاری‌های مشخص و برنامه ریزی شده باشد.

آن چه بسیار مهم است این که یک اپوزیسیون برای موفقیت خویش باید از خنثی کردن تلاش‌ها در میان جریان‌های درون خود پرهیز کند. یعنی اجزاء درون اپوزیسیون، به واسطه‌ اختلاف نظر یا تفاوت سطح کارآیی خویش، با هم دچار تضاد و کشمکش نشوند. در این صورت، تلاش‌های یکدیگر را باطل کرده و بر عمر دشمن مشترک خود، که رژیم حاکم باشد می‌افزایند.

منطقی‌تر آن است که مبنای محاسبات برای تنظیم رفتار جریان‌ها و تشکل‌های درون اپوزیسیون نسبت به همدیگر در نظر گرفتن حتمی منظور و مقصد مشترک و بعد سایر تفاوت‌ها و افتراق‌ها باشد. در غیر این‌صورت عدم کامیابی اپوزیسیون به عهده‌ی خود اپوزیسیون خواهد بود.

راهکار کامیابی اپوزیسیون

اما یک اپوزیسیون به طور کلی و یا یک جریان و تشکل‌های درون اپوزیسیون به طور خاص، برای موفقیت، باید چند اصل را رعایت کند:

۱) تعیین هدف: هر تشکل و جریانی که خود را جزیی از اپوزیسیون می‌داند، باید برای خویش هدف قابل دسترسی را تعریف کند. این همان مقصدی است که قرار است به آن برسد. به طور مثال، در مورد یک جریان سیاسی اپوزیسیون ایرانی، هدف می‌تواند پایین کشیدن رژیم جمهوری اسلامی به قصد برگزاری انتخابات آزاد و استقرار حکومت دمکراتیک در ایران باشد. این هدف باید تا حد ممکن دقیق، روشن و قابل اجرا باشد. رویاپردازی در آن نباشد و شانس تحقق را بر اساس واقعیت توان موجود در تشکل یا جریان پیشنهاد دهنده و نیز بر اساس ظرفیت‌های جامعه، داشته باشد.

۲) تعیین استراتژی: پس از تعیین مقصد باید «نقشه‌ راه» یا همان استراتژی را ترسیم کرد. این راه کلی است که باید مشخص سازد به صورت عمومی قرار است آن جریان و یا تشکل و نیز نیروهایی که می‌تواند بسیج کند از چه مسیری عبور کنند تا به آن هدف دست یابند. به طور مثال، استراتژی آماده سازی و هدایت قیام برانداز و مدیریت دوران گذار.

۳) معرفی تاکتیک‌ها: هر نقشه‌ راهی از تکه‌های کوچکی تشکیل شده است که مراحل مختلف مسیر بلند هستند. مجموع مراحل تاکتیکی در صورت موفقیت و در کنار هم، یکدیگر را تکمیل و طی کردن نقشه‌ راه را ممکن می‌سازند. در مورد اپوزیسیون ایران و هدف و استراتژیی که به عنوان مثال ارائه شد، باید هر یک از مراحل برشمرده‌ بالا را دقیق توصیف کرد: تقویت روحیه مردم، گسترش آگاهی‌ها، سازماندهی نیروها، بررسی شرایط داخلی و خارجی، تدارک اعتراضات عمومی، سازماندهی و هدایت قیام براندازی، مدیریت دوران گذار، برگزاری انتخابات آزاد، شرکت در این انتخابات و نقش‌آفرینی در حکومت آینده. هر یک از این مراحل تاکتیکی باید به مرور زمان و با تکیه بر داده‌های برخاسته از واقعیت‌ها تعریف و تدقیق شوند.

۴) به کارگیری تکنیک‌ها: برای پیاده کردن هر یک از مراحل تاکتیکی فوق باید به اجرای راه‌کارهایی پرداخت که این مهم را ممکن می‌سازند. این راهکارها یا تکنیک‌ها به جزییات فنی برمی‌گردند که یک جریان یا تشکل سیاسی باید قادر به تهیه و تدوین و آموزش و اجرای آن باشد و با در نظرگرفتن بازخوردها، آنها را مورد بازنگری و تدقیق قرار دهد. مثلا در مرحله‌ تاکتیکی، یعنی تقویت روحیه‌ مردم، باید مشخص شود که قرار است چه راه‌کارهایی مورد بهره‌برداری قرار گیرند که این مهم حاصل شود.

پس می‌بینیم که جریان یا تشکلی که می‌خواهد او را به عنوان اپوزیسیون بازشناسی کنند، باید مجهز به تمام این اجزاء و عناصر باشد: هدف و مقصد را تعریف و تعیین کرده باشد، نقشه‌ راه یا استراتژی دستیابی به هدف را بداند، هر مرحله‌ تاکتیکی از این راه طولانی را تعیین کرده باشد و در نهایت، برای موفقیت در هر مرحله، تکنیک‌ها یا روش‌های کاری مناسب را بشناسد و به کار بندد.

سرنوشت عملی اپوزیسیون

با داشتن این شاخص‌ها اینک بهتر می‌توان دانست که در صحنه‌ بسیار شلوغ سیاسی ایران چه جریان‌هایی را می‌‌شود به عنوان اپوزیسیون نام برد و کدام‌ها را باید جدا ساخته و در ردیف «پوزیسیون» (در معنای ایرانی کلمه) قرار داد. این به آن معناست که نمی‌توان هر نیرویی را بر اساس ادعا و باور خویش طبقه‌بندی کرد. باید معیارهای دقیق و فنی داشته باشیم که ارزیابی ما بتواند مستند و دقیق باشد.

در اینجا یادآور می‌شویم که بحث اپوزیسیون یک مقوله‌ «محتوایی» و «فنی» است. مقوله محتوا بر می‌گردد به آن چه یک اپوزیسیون یا یک جریان درون آن ارائه می‌دهد. چه دستگاه فکریی دارد؟ جهان بینی و نوع نگرش آن چگونه است؟ چه ارزش‌هایی را پاس می‌دارد؟ چه آرمان شهری را برای فردای کشور ترسیم می‌کند؟ در جستجوی چه نوع نظامی است؟ چه سیستم اقتصادی و چه نوع روابط اجتماعی را توصیه می‌کند؟ چه تصویری از آینده‌ی ایران تحت قدرت خویش ترسیم می‌کند.

در این مورد باید گفت که مشابهت‌های زیادی میان اجزاء طیف اپوزیسیون ایرانی وجود دارد. یعنی ما شاهدیم که تقریبا همه‌ آنها به ارزش‌هایی چون آزادی، دمکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و… توجه دارند. اختلاف‌ها بیشتر در مورد تعریف دقیق و عملی این ارزش هاست که کمتر بحث می‌شود و نیز در مورد روش پیاده کردن آنها، که نقطه‌ی اصلی اختلاف نظرهاست.

اما به نظر می‌رسد آن چه در ورای این جنبه‌ محتوایی می‌تواند واقعیت اپوزیسیون ایرانی را سمت و سو دهد، توان اجرایی جریان‌های موجود در آن باشد. در یک تحلیل نهایی، بسیاری از ایرانیان با این موقعیت مواجه خواهند شد که جریان‌هایی در اپوزیسیون از جریان‌های دیگر عمل‌گراتر و به این واسطه، دارای شانس بیشتر برای موفقیت هستند. به عبارت دیگر، این که یک جریانی در سخن چه می‌گوید و برای کاری که می‌خواهد بکند، چه گفتمان و شعارهایی را مطرح می‌سازد یک چیز است؛ اما آن چه در نهایت تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز خواهد بود، قدرت آن جریان، برای پیاده کردن بخشی یا تمامی آن چیزی است که می‌گوید. به عبارت بهتر، اپوزیسیون، دست آخر در جریانی تبلور پیدا می‌کند که موفق می‌شود قوی‌تر و کارآتر باشد. طرح‌ها و حرف‌های خود را با پشتوانه‌ اجرایی و عملی به پیش برد و به کرسی بنشاند.

این امر توجه همه‌ ایرانیان علاقه‌مند به تغییر رژیم در ایران را به خود جلب می‌کند. روشن است که در عالم سیاست موضوع ارزش‌ها و اخلاق به شدت تحت تاثیر پراکتیسیسم (عمل‌گرایی Practicism) و پراگماتیسم (مصلحت‌گرایی Pragmatism) قرار دارد. سیاست، عالم قدرت است. هر که قدرت بیشتری دارد موفق به بسیج نیرو و امکانات بیشتری می‌شود و با آنها، باز هم قدرت بیشتری به دست می‌آورد و این روند را تا جایی ادامه می‌دهد که به هدفش دست می‌یابد. این قاعده‌ بازی سیاست است که برخی مواقع درک و پذیرش آن به قدری سخت است که افراد را به انزوا و کناره‌گیری وادار می‌کند. اما در میدان سیاست فقط کسانی پیروزند که می‌مانند و بر اساس قواعد بازی به پیش می‌روند.

اپوزیسیون ایرانی هم از این قاعده مستثنی نیست. شک نیست که در میان تمام جریان‌ها و تشکل‌های موجود در مجموعه‌ نیروهای برانداز که به عنوان اپوزیسیون شناخته می‌شوند، آن جریانی پیروز نهایی خواهد بود که بتواند با قدرت عمل کند، نیروهای سیاسی و اجتماعی را با خویش همراه سازد، توان ایجاد اعتراضات و هدایت آنها را در اختیار داشته باشد، قیام براندازی را برنامه‌ریزی و یا آن را هدایت کند، در دوران گذار نقش به‌سزایی در مدیریت کشور داشته باشد، با تمام توان در انتخابات آتی شرکت کند و گفتمان و عملکردی را از خود نشان دهد تا نظر مثبت اکثریت را جلب کند و به این ترتیب، قدرت حاکمه‌ آینده را از آن خود سازد.

نتیجه‌گیری

در آ‌ن‌چه آمد، تلاش کردیم تعریف روشنی از اپوزیسیون به دست دهیم، شاخص‌های آن را برشماریم و توجه را به واقعیت اپوزیسیون ایرانی جلب کنیم. می‌بینیم که در جبهه‌ براندازان نظام حاکم کنونی یک طیف از جریان‌ها و تشکل‌ها هستند که می‌توانند عمل کنند. برای دانستن میزان شانس آنها باید ببینیم آیا هدف، استراتژی، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های لازم را دارند و قادر به اجرای آنها هستند یا خیر. در نهایت این که در میان آنها، جریانی بالاترین شانس را دارد که نه تنها این عناصر را تعریف و تدقیق کرده، بلکه می‌تواند نیروی انسانی و امکانات مادی کافی برای اجرای طرح‌های خود را فراهم کند.

گسترش و به کارگیری دیدها و تمایزبندی‌های فنی از این دست، می‌تواند به آشفتگی حاکم بر وضعیت کنونی پایان دهد و شرایط را برای تامین شفافیت در صحنه‌ سیاسی و تشخیص نیرویی که هر کس می‌خواهد در اپوزیسیون مورد حمایت قرار دهد، مساعد سازد. فراموش نکنیم هیچ جامعه‌ای بدون رسیدن به حد کافی از پیچیدگی فنی و تشخیص درست پدیده‌ها شانس رسیدن به دمکراسی را نخواهد داشت، زیرا دمکراسی، در یک تعریف عمومی، نظام سیاسی متناسب با «تقسیم کار حرفه‌ای و تخصصی» است.

پانویس‌ها:

1]] ما در این جا بر مبنای رایج بودن این تقسیم‌بندی در زبان سیاسی ایرانیان و قابل فهم بودن آن از این تقسیم‌بندی غیرتخصصی بهره می‌بریم. شاید به یک معنا بتوان تقسیم‌بندی را به صورت «اپوزیسیون» و «غیراپوزیسیون» مطرح کرد.

2]] شاید بتوان بخش عمده‌ای از نیروهایی را که تا به حال در سه کنفرانس استکهلم، بروکسل و پراگ شرکت کرده‌اند بنا به گفته خودشان در تمایزبندی خود با نیروهای برانداز نمونه‌ای از «پوزیسیون» بدانیم که در عین حال در محافل و گردهم آیی‌هایی «اپوزیسیون» شرکت دارند و به این واسطه برای بسیاری می‌توانند به عنوان «اپوزیسیون» جلوه کنند.

3]] شخصیت‌های معروف اصلاح‌طلبان بارها تکرار کرده‌اند که به هیچ وجه برانداز نیستند وبا اصل نظام جمهوری اسلامی مشکلی ندارند. هر چند که روایت‌های مختلفی برای بیان این موضوع در پیش می‌گیرند، اما کنه مطلب این است که فقط تغییر رفتار نظام را می‌خواهند نه تغییر نظام را. امری که با توجه به وابستگی ساختاری آنان به نظام قابل درک است.

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%88%d8%aa-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%ba%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/feed/ 0
چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%-10/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%-10/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:17:34 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12723 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%-10/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-9/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-9/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:15:54 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12719 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-9/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-8/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-8/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:13:44 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12715 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-8/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-7/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-7/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:11:48 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12710 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-7/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-6/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-6/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:09:06 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12706 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-6/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-5/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-5/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:07:22 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12702 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-5/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-4/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-4/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:05:06 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12698 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-4/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-3/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-3/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:02:53 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12694 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-3/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-2/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-2/#respond Wed, 21 Nov 2012 11:00:37 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12689 https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b-2/feed/ 0 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1/#respond Wed, 21 Nov 2012 05:20:58 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12679 چگونه عده ای به اسم اپوزیسیون مخاطبان را مسخره می کنند؟

کاری از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

آبان 1391

  1. از طریق گفتن این که رژیم آدمکش و جنایتکار جمهوری اسلامی را می توان با «روش های مسالمت آمیز» پایین کشید.
  2. از طریق گفتن این که از طریق یک «رفراندم» رژیم قدرت را به مخالفان خود واگذار کرده و آخوندها به مساجد و پاسدارها به پادگان باز می گردند.
  3. از طریق گفتن این که ما باید کتک بخوریم و شکنجه و کشته شویم، اما دم نزنیم و از خود دفاع نکنیم.
  4. از طریق گفتن این که رژیم می تواند بزند و بکشد، ولی اگر ما مقاومت کنیم می شود «خشونت».
  5. از طریق نداشتن جرات برای به کار گیری واژه «براندازی» برای رژیمی که می خواهد مخالفانش را بربیاندازد.
  6. از طریق ایجاد این باور که ما اگر کتک بخوریم رژیم در نهایت می آید پای میز مذاکره و قدرت را به ما واگذار می کند.
  7. با گفتن این که به هر روی تغییر باید از درون رژیم بیاید و بخش هایی از آن می توانند دمکرات و اهل آزادی باشند.
  8. با گفتن این که هر گونه مقاومتی از جانب مردم مصداق «خشونت» است و نباید در مقابل دژخیم ایستادگی کرد.
  9. با دامن زدن به این نکته که رژیم استحاله پذیر است و اگر ما «مقاومت مدنی» کنیم همه چیز درست می شود. زمان زیاد مهم نیست.
]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1/feed/ 0
آیا دشمنان ما بیکار نشسته اند؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7-%d8%a8%db%8c%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%9f/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7-%d8%a8%db%8c%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%9f/#respond Fri, 16 Nov 2012 12:06:00 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12625 آیا دشمنان ما بیکار نشسته اند؟

کامران مهرپور

دل نگرانی اصلی‌ کنشگران ملی‌ و مردمی در ورای فراهم آوردن شرایط بر اندازی رژیم، باید در جلو گیری از بازتولید استبداد بعد از حکومت اسلامی و در آینده ایران باشد، نه بحث نوع رژیم و دعواهای معمول سیاسی در “”اپوزیسیون”.

هر جریان و فردی که خود را جزیی از “”اپوزیسیون” فرض می‌کند، علاوه بر ترسیم واضح از هدف و استراتژی خود، باید بتواند ایده‌ای را برای عدم باز تولید دیکتاتوری ارائه دهد. در غیر این صورت، عضوی از نقاله سرایان رسانه‌ای امروز در خارج از کشور دسته بندی میشوند.

نگرانی  بازتولید استبداد از سوی بسیاری از اندیشمندان و نیز مردم عادی قابل درک است.

اما چه پاسخ معقول و اندیشمندانه‌ای برای رفع این مشکل تاریخی‌ ارائه شده است؟

پاسخ ساده است: کنشگران و فعالان سیاسی از همین امروز مکانیزم‌های اداره ی جامعه را  در دست خود گیرند و در این راستا به هیچ کس اعتماد نکنند، مگر صاحبان اصلی‌ آن مجموعه‌ و نهاد، یعنی‌ خودشان . این به معنی ایجاد قدرت اجتماعی در جامعه است. راه بهتری برای ایجاد دموکراسی واقعی‌ و مردمی در چشم انداز نیست. قدرت اجتماعی، قدرت سازماندهی شده مردم آگاه برای دفاع از زیاده روی‌های هر حکومتی است. هیچ ضمانتی به جز حضور مستقیم مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی خودشان در چشم انداز وجود ندارد. دیگر دوران اعتماد به افرادی که به اصطلاح “”نام و مقامی” دارند گذشته است. به هیچ کس و به هیچ کس و هیچ گروهی نباید اعتماد کور کرد. ثروت‌های جامعه ایران و قدرت اقتصادی و سیاسی از همین حالا باید در دست خود مردم باشد. به چه صورت؟ در شکل‌های نهاد‌های اجتماعی و مدنی، شورا ها، سندیکا ها، انجمن‌های محلی و صنفی، تعاونی ها. بدانید، هر کس این نهاد‌های خود سازماندهی شده مردمی را زیر سوال برد، به دنبال فراهم کردن منافع شخصی یا عده خاصی‌ (سرمایه داران نو کیسه) و در نهایت غولهای اقتصادی جهانی‌ است.

هم میهنان گرامی‌! دعواهای دوران گذر از همین حالا آغاز شده است. اگر نیروهای مردمی از امروز در این کشمکش‌های قدرت شرکت نداشته باشند، مطمئن باشید که بیگانگان از حالا نوعی از استبداد جدید را  همانند امرداد ۱۳۳۲ و بهمن ۱۳۵۷ در میهن ما مستقر خواهند کرد. فراموش نکنیم که قدرت‌های اقتصادی جهانی‌ این ۵۵۰ میلیارد بشکه نفت زیرخاک ما را از آن خود می دانند و نه ملت ایران. بنا بر این، سرمایه گذاری‌های لازم برای حفظ این منابع در دست خود و نوکرانشان در ایران را در این راه صرف می کنند.

بنا بر این، وظیفه هر کنشگر مردمی و ملیست که دشمنان ایران و ایرانی‌ را شناسایی کرده و زیر ذره‌بین داشه باشند. دشمنان، تمام نیروی کنترل را صرف عرصه ی سیاسی نمی کنند، بلکه در عرصه‌های فرهنگی‌ و رسانه‌ای مشغول شکل دادن تفکر ایرانیان نا آگاه هستند که در موقع لازم از خود ما مردم برای جان انداختن سیستم‌های شوم استفاده کنند.

این داستان را در ۲۸ امرداد اجرا کردند و با صرف هزینه در مطبوعات و استخدام چاقوکش‌ها شعار‌های صبح پشتیبانی از دولت ملی‌ را به شعار‌های کودتایی بعد از ظهر  تبدیل کردند. این پروسه در طول نزدیک دو سال حکومت دکتر مصدق بر علیه  شخص وی و دولت اش طرح و اجرا شد. به طوری که در ماه‌های آخر حکومت وی، بسیاری از یاران او و ملّیون از این توطئه‌های داخلی‌ و مطبوعاتی “”خسته” شده بودند. این خستگی‌ را در سطح زندگی‌ معیشتی مردم نیز می شد دید. لذا، واقعه ۲۸ مرداد تیر آخر و برای بسیاری، پایان  دورانی از مبارزه روزانه ی فرسوده کننده بود.

در سال ۵۷ نیز ملت به جان آمده که به هیچ وجه نمی توانست سقوط رژیمی که از آن اصلا دل‌ خوشی‌ نداشت را باور کنند وقتی‌ خبر اعتراضات مردمی به زندانها رسید، عدّهٔ‌ای فرهیخته سیاسی به درستی تشخیص داده بودند و این سوال را مطرح کردند که زمان “انقلاب توده‌ ها” فرا نرسیده، پس چه در پس این جریانات است! پاسخ آن را امروز می دانیم‌. توطئه ای در کار بود که از به دست گیری قدرت به وسیله ی مردم جلوگیری شود و به عدّهٔ‌ای خاص که رذل‌ترین قشر جامعه بودند منتقل شود. آیا این برای قدرتهای جهانی‌ اهمیتی داشت؟ مسلما نه. آنچه که مهم بود اینکه این قشر رذل در چهار چوب استراتژی منطقه ای سیستم اقتصادی موجود عمل خواهد کرد و مهم‌تر آن که دارای سازماندهی است‌ و می تواند از جهل توده‌‌ها برای پائین کشیدن رژیم دردسرساز شاه استفاده کرده و نظم ساختاری موجود را حفظ کند. در موقع اضطراری نیز اگر مردم مقاومتی از خود نشان دهد، می تواند دست به کشتار وسیع بزند. شوربختانه اینچنین نیز شد و این رژیم با استفاده از عناصری همچون « اسدالله لاجوردی تازه مسلمان» بیش از ۱۲۰ هزار تن از دلیرترین و آگاه‌ترین و پاک ترین جوانان این سرزمین را زیر خاک کردند.

اگر آگاه نباشیم دوباره این سناریو به شکل دیگری در حال اجراست.

اگر در سال‌های ۳۰-۳۲ به سفارش سفارت انگلیس مقالاتی در مطبوعات چاپ می شد و جریان‌هایی به عنوان “توده‌-نفتی‌ ها” را به راه انداخته بودند، امروز به چه شکلی عمل میکنند؟ می دانیم که شکل رسانه‌ای و دستگاه‌های شکل دهی‌ به تفکر توده‌‌ها تغییر کرده است. امروز تلویزیون‌های ماهواره‌ای و اینترنت ابزار کار هستند. اگر در سال ۵۶ حسینیه ارشاد و مساجد مراکز شستشوی مغزی بودند امروز “اتاق‌های فکر  “(think tank) به این مهم می پردازند.

اگر در سال ۱۳۵۶-۵۷ بی‌ بی‌ سی‌ و رادیو اسرائیل به معرفی آخوند متحجر و شکل دادن مردم نا آگاه مشغول بودند، امروز نیز همان رسانه‌ها با کمک رسانه‌های جدیدی همچون رادیو فردا و تلویزیون بی‌ بی‌ سی‌ و تلویزیون‌های گوناگون سیاسی و غیر سیاسی  “تفریحی” ماهواره‌ای مشغول ذهن سازی و معرفی “رهبران آینده ایران” هستند.

شناختن افراد نفوذی که بر اساس ماموریت خاص عمل میکنند مشکل نیست. کافیست که به پیام کلی‌ آنها توجه کنیم. دو گفتمان را در تحلیل‌ها و حتا مقالات خبری آنها به عنوان محور پیام می توان به آسانی مشاهده کرد. ۱) هر کاری می‌کنید فقط “خشونت” نباشد. ۲) هر کاری می‌کنید این ساختمان اصلی‌ طبقاتی اقتصادی و ساختمان سیاسی کنترل توده‌ به هم نخورد. به عبارتی دیگر مبادا دموکراسی‌ واقعی‌ و با شرکت فعال خود مردم ستمدیده و آگاه ایجاد شود. این افراد صحبت زیادی از خشونت دولتی نمی کنند، اگر هم اشاره‌ای داشته باشند برای امتیاز گرفتن و استفاده ابزاری که ذهنیت مقاومت مردمی را به عنوان “خشونت” دسته بندی کنند. توجه‌شان به تغییر از بالا و بوسیلهٔ “نخبگان” است و آن هم نخبگان معرفی‌ شده از سوی این رسانه‌های “بین المللی”.

شوربختانه اپوزیسیون کم سواد در رسانه‌های نیمه ملی‌-نیمه تجاری هم که حرفی‌ برای گفتن ندارند، این نوع از گفتمان را بدون اطلاع از جوهره موضوع مطرح میکنند.

بزرگ سرمایه داران جهانی‌ چه خوابی‌ برای میهنمان و مردم ایران بعد از جمهوری اسلامی می‌بینند؟

برای روشن شدن مکانیسم‌های این نوع از فعالیت‌ها باید که پژوهشگران ملی‌ و مردمی دو میزان سنج را مورد استفاده قرار دهند، آن هم بدون پیشداوری گروهی و ایدئولوژیکی: ۱)  به دنبال منابع مالی‌ این حرکت‌ها باشند ۲) هدف این حرکت، آیا قرار دادن قدرت اقتصادی و سیاسی در دست مردم لایه‌ها پائین است یا خیر. یعنی‌ اول ببینیم که منبع مالی‌ فردی که این نوع از فعالیت را انجام می دهد مردم عادی هستند و یا فلان “موسسه تحقیقاتی‌” کانادایی ،انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، و یا آمریکایی. به عبارت دیگر، باید پرسید: “خرج روزانه را از کجا میاری؟” آیا این موسسه برای نوشتن مقاله‌ای در شکل دهی‌ فکر ایرانیان به شما پول میدهد یا نه؟ همچنین باید در هدف این افراد دقیق بود. باید که دانست، به عنوان مثال هدف این به اصطلاح “روشنفکر،” اقتصاد لیبرالی” است، یا اقتصاد مردمی. آیا این “فعال سیاسی” به دنبال ایجاد سیستم دیگری از اسلام است و یا یک سیستم مردمی؟ آیا هدف نویسنده بازتولید و قالب کردن نوعی‌ از استبداد است، و یا دموکراسی‌ را  همراه و با حضور   demos )مردم) می‌خواهد؟ آیا منظورش از آزادی، آزادی سرمایه و آزادی مردم در فقر مردن است، و یا آزادی انسان آگاه و در چارچوب نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی؟ آیا منظورش از عدالت، انباشت ثروت به دست عدّهٔ‌ای خاص است و یا عدالت تقسیم ثروت بر اساس کار و زحمت. آیا منظورش از “انتخابات آزاد” اجرای یک خیمه شب بازی و کشاندن توده‌‌های ناآگاه به پای صندوق کنترل شده از سوی عدّهٔ‌ای از قبل تعیین شده است و یا انتخابات گسترده در تمام سطح دهکده و شهر و استان و کشور زیر نظر مردم محلی؟ آیا شرایط انتخابات آزادیی که از آن صحبت می کنند به وسیله ی خارجی‌‌ها فراهم خواهد شد، و یا به وسیله ی مبارزات مردمی در صحنه؟ و آیا این اتخابات شبیه به انتخابات عراق و افغانستان خواهد بود، و یا مردم ستم دیده و شایسته محلی ناظر و تعیین کننده چگونگی اجرا آن خواهند بود؟

در مورد رسانه‌ها باید پرسید که: آیا این رسانه ی دولتیست که سخنگوی دولت بخصوصی ‌است، و یا یک رسانه تجارتی ا‌ست، و یا از کمک مردم عادی (نه از سرمایه داران بزرگ با اهداف مشخص) به کار می پردازد؟ آیا هدف رسانه، روشنگری بدون خط خاص سیاسی مشخص و با احترام به شعور مردم آگاه است، و یا به دنبال ایجاد هیجان و شستشوی مغزی ‌است؟ آیا به دنبال سرکیسه کردن مردم و پر کردن جیب خود است، و یا تامین منابع مالی‌ برای مبارزه؟ آیا به تلفن‌ها و تماس‌ها و نظرات شما احترامی قائل است، و یا نه؟  آیا دنبال سرگرم کردن شماست و یا آگاهی‌ دهی؟ آیا به دنبال ایده خاصی‌ ‌است، و یا دادن چهارچوب فکری تشخیص خوب از بد؟ آیا برای شما رهبر تعیین می‌کند، و یا راهبری را به عهده خودتان واگذار می‌کند؟

در این بازار پر آشوب مدعی زیاد است، ولی‌ تشخیص نیرو‌ها و رسانه‌های مردمی زیاد دشوار نیست.

برای آن که دلیل تداوم استبداد و استثمار انسان از انسان را در یابیم، می توان به این نکته کلیدی اشاره کرد که دشمنان ما به صورت جمعی و حرفه ای کار می کنند، ولی‌ مبارزان راه آزادی پراکنده و از هم گسسته اند. یکی از موفقیت‌های استعمار در جامعه ما این فاجعه است که امروز “روشنفکر” ما با افتخار می‌گوید که “من جز هیچ دسته و گروهی نیستم“! یعنی‌ اینکه من کار تیمی نمی کنم! به عبارت دیگر کار جمعی و تیمی را نیاموخته ام! شوربختانه این تفکر عقب افتاده عصر حجر در بین “نخبگان” ایرانی‌” بسیار فراگیر است.

علاوه برافرادی که به عنوان استاد دانشگاه و مفسر و تحلیلگر و روشنفکر که از دانشگاه‌ها و مراکز “مطالعاتی” حقوق می گیرند، جریاناتی هم به عنوان “مرکز تحقیقاتی‌” مستقیماً از دولت‌هایی‌ مستمری در یافت می‌کند تا به ما “دموکراسی”‌ و “سکولاریزم” بیاموزند!! در کنار زیر نظر داشتن این رسانه‌ها، روشنگران و کنشگران واقعی و مردمی باید آموزشکده هایی‌ همچون این دو را زیر نظر داشته باشند.

چراغ آزادی

آموزشکده توانا

هم میهنان آزاده! همراه با آگاهی‌ رسانی و کار جمعی در بطن جامعه، بر ماست که هوشیار باشیم و عوامل استعمار نوین برای فردا را از همین امروز شناسایی و به دیگران معرفی‌ کنیم. رسانه‌ها و افراد ناآگاهی را که این نوع گفتمان را، هرچند با خلوص نیت و بدون اطلاع از مقاصد شوم دشمن، تکرار می کنند آسوده نگذارید، آنها را مورد پرسش محترمانه و با تکیه بر خرد و منطق قرار دهید و وظایف حرفه‌ای آنان را گوشزد کنید.

بر ماست که فعالیت‌های خود را هر چه بیشتر گسترش دهیم و به طور جمعی و حرفه‌ای به کار مبارزاتی بپردازیم. بر ماست که هر چه بیشتر تخصصی و حرفه‌ای به کار مبارزاتی بنگریم. بر ماست که آگاهتر شویم، برماست که اصول اخلاقی‌، انسانی‌ و دمکراتیک را در برخورد با دیگران بکار بندیم. بر ماست که خرد و واقع گرایی را محور کاری خود قرار دهیم. بر ماست که ادعای مدرنیته، دمکرات و سکولاریسم بودن داریم، که معنای واقعی این واژگان مقدس را در کار‌های روزمره ی خود بکار بندیم. بر ماست که دیگر به هیچ کس و جریانی اعتماد نکنیم و با در دست گرفتن گوشه‌ای از فعالیت‌ها و مسئولیت‌ها زیر بنای ایرانی‌ آزاد و دمکراتیک را از همین حالا پی‌ریزی کنیم. این ممکن است، اگر من و تو از همین حالا برخیزیم.  خواستن توانستن است و خواستن خود از آگاهی می آید.

 ###

kamranMehrpour@gmail.com

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7-%d8%a8%db%8c%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%9f/feed/ 0
آیا اپوزیسیون برای سرنگونی و جایگزینی برنامه ای دارد؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%d9%86%da%af%d9%88%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86%db%8c/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%d9%86%da%af%d9%88%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86%db%8c/#respond Sat, 03 Nov 2012 08:04:17 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12459  

آیا اپوزیسیون برای سرنگونی و جایگزینی برنامه ای دارد؟

کاری از دفتر تولید سازمان خودرهاگران

25 اکتبر 2012

هم زمان با بحرانی شدن اوضاع رژیم و آشکار شدن چشم انداز فروپاشی آن، در رسانه ها رسم شده است که تکرار کنند ” اپوزیسیون هیچ طرح و برنامه ای برای این شرایط ندارد”. در این صورت نظر شما در باره ی آن چه در زیر می آید چیست:

برنامه ی مشخص برای سرنگون سازی و مدیریت دوران گذار

1)      ارائه ی مطالب مناسب برای فعال سازی حس مسئولیت پذیری در ایرانیان

2)      آموزش فن خودسازماندهی به مردمی که در قبال آگاهی خود فعال شده و می خواهند مسئولیت قبول کنند.

3)      یاری رسانی به فعال شدن کنشگران و مردم سازمان یافته در سطح جامعه برای گسترش حرکت های اعتراضی و اعتصابات

4)      یاری رسانی به شکل گیری حرکت های گسترده ی اعتراضی و اعتصابات سراسری مداوم

5)      یاری رسانی و شرکت مستقیم و غیر مستقیم در قیام عمومی و برانداز برای پایان بخشیدن به حکومت فعلی

6)      یاری رسانی به شکل گیری شبکه ی مدیریت مردمی برای مدیریت کشور در فردای سرنگونی

7)      شرکت در پیشبرد بهینه ی مدیریت دوران گذار شامل

  1. بازداشت افراد وابسته به رژیم و حبس آنها در شرایط معمول
  2. حفظ امنیت مرزهای کشور
  3. حفظ امنیت در محل ها و خیابان های شهر ها و روستاها
  4. تامین آب و برق و تلفن
  5. تامین حمل و نقل شهری و سرویس ها و خدمات ضروری
  6. تامین مایحتاج عمومی
  7. فراهم کردن شرایط و امنیت برای فعالیت آزاد جهت برگزاری انتخابات
  8. واگذاری قدرت و مسئولیت ها به دولت منتخب و برخاسته از قانون اساسی جدید

]]> https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%d9%86%da%af%d9%88%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86%db%8c/feed/ 0 مردان ایرانی!‌ غیرت و مردانگی را از نسرین بیاموزیم. https://khodrahagaran.org/fa/%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%e2%80%8c-%d8%ba%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d9%88-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86%da%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b3%d8%b1-2/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%e2%80%8c-%d8%ba%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d9%88-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86%da%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b3%d8%b1-2/#respond Fri, 26 Oct 2012 03:38:22 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12421  

 

 

 

 

 

 

 

  1. نسرین ستوده وکیل دادگستری در پی وخامت ناشی از اعتصاب غذا به بهداری زندان منتقل شد.
  2. جان نسرین ستوده در خطر است.
  3. برای نجات جان نسرین ستوده در مقابل زندان بست بنشینیم.
  4. نسرین ستوده مدافع حقوق بشر در اعتصاب غذا است.
  5. نجات جان یک انسان مهم تر از هر کار دیگر است. برای نجات جان نسرین ستوده اقدام جدی کنیم.
  6. برای نجات جان نسرین ستوده به خیابان‌ها بیایید.
  7. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم: دفاع از جان هر انسان
  8. ایرانیان! بیایید دور یک مفهوم گرد هم آییم: دفاع از جان نسرین ستوده، به عنوان یک هموطن
  9. مقاومت نسرین ستوده نشان از زنده بودن مبارزه در جامعه ایرانی‌ است.
  10. مقاومت نسرین ستوده نشان از طپش پایدار قلب شرافت و ایستادگی در ایران است.
  11. مردان ایرانی!‌ غیرت و مردانگی را از نسرین بیاموزیم.
  12. ملتی که از قهرمانانش دفاع نکند لیاقت آزادی را ندارد.
  13. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم: دفاع همگانی از جان هر شهروند ایرانی‌
  14. اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که به طور فعالانه از جان ایرانیان دفاع می‌کند.
  15. اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که در مقابل تجاوز به جان و حرمت جوانان این سرزمین بیایستد.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%e2%80%8c-%d8%ba%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d9%88-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86%da%af%db%8c-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b3%d8%b1-2/feed/ 0
اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که در مقابل تجاوز به جان و حرمت جوانان این سرزمین بیایستد. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-4/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-4/#respond Fri, 26 Oct 2012 03:26:01 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12417 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-4/feed/ 0 اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که به طور فعالانه از جان ایرانیان دفاع می‌کند. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-3/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-3/#respond Fri, 26 Oct 2012 03:24:25 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12413 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-3/feed/ 0 بار دیگر “همه باهم” و یا واقع گرایی در اپوزیسیون https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b1-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d9%87%d9%85-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b1-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d9%87%d9%85-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88/#respond Sun, 14 Oct 2012 22:57:49 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12285 بار دیگر “همه باهم” و یا واقع گرایی در اپوزیسیون

کامران مهرپور

هر چه به فروپاشی و سقوط حکومت نکبت  بار اسلامی در ایران نزدیک تر می‌شویم بحث آلترناتیو سازی پیرامون این موضوع نیز بیشتر مطرح می شود. با تصور این که می شود ساختمانی را از بالا شروع به ساختن کرد این بار هم، در ته ذهن کسانی که خود را جزیی از “اپوزیسیون” تلقی‌ می کنند، فکر میانُبر زدن دیده می شود. این ذهنیت متعلق به قرن گذشته و شیّادانی  مثل خمینی بود که با تئوری “همه باهم” خود همین مخالفین امروز و به اصطلاح روشنفکر و فعالان سیاسی  دیروز را خلع سلاح ذهنی‌ کرد. و جالب این که این نسل با چنین درس‌ و تجربه ای، بار دیگر، در صدد استفاده از همین ترفند کهنه هستند. آنچه که این نسل کهنه گرا نیاموخته درسهای سه دهه ی گذشته و رشد نسل جوان و اندیشه ورز ایران در دنیای اینترنت و تلاش این نسل برای جایگزینی روابط هرمی‌ با روابط افقی در عرصه ی اجتماعی و تکنیکی‌ در قرن جدید است.

نسل جدید چگونه است؟

آری، فرمول “همه باهم” متعلق به دوران رهبر سالاری با ساختاری عمودی بود، انباشته از ذهنیت شبان و رمه ای. فرمول موفق دنیای امروز بر اساس مدیریت تخصصی و غیر متمرکزی است که  نظم های حاکم بسیاری از کشور‌ها اروپای شرقی‌ تا خاور میانه و شمال آفریقا را بر هم زده و به پیش می رود. ایران ما نیز از این فرایند استثنا نخواهد بود.

اما مشخصه‌های این نسل جدید اینترنتی چیست که اپوزیسیون پیرسالار را اجازه نفوذ در جامعه امروزین را نمی دهد:

۱. فرد گراست، برای فرد به عنوان انسان آزاد و شهروند ارزشی ویژه قائل است.

۲. نه تنها ایدئولوژی گرا نیست، بلکه در بسیاری موارد ایدولوژی ستیز است.

۳. رهبر طلب نیست و مدیریت غیر متمرکز و تخصصی را دنبال می‌کند.

۴. سیاست زده نیست و به ارزش‌های اخلاقی‌ باستانی ایرانی،‌ همچون پندار نیک‌، گفتار نیک‌، و کردار نیک،‌ علاقمند است.

۵. با دنیای مدرن امروز در ارتباط است، روز آمد است.

۶. منافع مالی و فردی برایش جای مهمی‌ دارد. (فردگرایی و منفعت طلبی)

۷. واقع گرا، زمینی و لائیک است.

این خصوصیات در جوانان ایرانی به صورت کم یا بیش برجسته دیده می شود. خود این ویژگی ها نیز ثابت نیست و تابع کیفیت و کمیت شرایط می تواند متحول شود. اما در حال حاضر شناخت از آنها اجازه می دهد که تصویر روشن تری از تفاوت میان نسل ها و یا بهتر است بگوییم شکاف بین نسل ها به دست آوریم.

اپوزیسیون چگونه است؟

در مقابل این صورت بندی خاص نسل جوان امروزی اما واقعیت “اپوزیسیون” و یا بهتر بگویم، ملغمه‌ای از مخالفین و مبارزین واقعی چیست؟ چند گرایش ملموس در آن قابل شناسایی می باشد؟ در پایین یک تقسیم بندی از گرایش های اپوزیسیون ارائه می دهیم، ضمن آن که بگوییم در گفتمان کلی‌ بسیاری از آنان تفاوت چندانی در مورد آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی، و سکولاریسم دیده نمی‌شود:

۱. گرایش پادشاهی خواهی‌: که نوعی از دموکراسی‌ پارلمانی (مشروطه)  را بر اساس چهره مشخص این نهاد پیش رو می گذارد.

۲. شورای ملی‌ مقاومت که حول محور سازمان مجاهدین به صورت قدرتمند‌ترین نیروی سازماندهی شده اپوزیسیون فعالیت می کند و رئیس جمهوری هم برگزیده اند.

۳. اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی داخل و خارج که به دنبال حفظ ساختار‌های حکومت اسلامی و نوعی “دمکراتیزه کردن” همین این نظام هستند.

۴. طیف چپ، شامل گروه‌های کوچک چپ سنتی‌ ایران که از نظر فکری ایده‌های بیشتری برای تغییر دارند ولی‌ قدرت تبلیغاتی و سازماندهی گرایش‌های بالا را ندارند.

۵. گرایش‌های تجزیه طلب که در لوای واژهٔ “فدرالیسم” از حمایت‌های مالی‌ کشور‌های خارجی‌ تغذیه می کنند بدون آن که توانسته باشند حتا به اندازه انگشتان یک دست مقاله ی علمی‌ و مستند در مورد فدرالیسم ارائه دهند.

۶. فعالان اجتماعی که در بطن جامعه برای سازماندهی و تغییر از پائین در تلاش هستند. چهره‌های شاخص این گرایش را رهبران سندیکا‌های کارگری و دانشجویی و فعالان مدنی تشکیل می دهند که بیشترین آنان در زندان بسر می برند.

درباره ی این که هر کدام از این گرایش‌ها چه تعداد و درصدی از مردم ایران را نمایندگی کنند آمار و ارقام دقیقی‌ در دست نیست. ولی‌ می توان  اطمینان داشت که مقبولیت برخی از آنها در میان مردم بسیار پایین است.

“همه با هم”؟ دیگر نه

آیا گردآوردن این گرایش‌ها با فرمول “همه باهم” امکان پذیر است؟ خوشبینانه‌ترین مفسرین که به نفوذ قدرت‌های خارجی‌ در این مجموعه‌ باور دارند نمی تواند ادعا کنند که در بهترین حالت به صف  کردن بیش از سه گرایش حتا برای ابرقدرتی‌ همچون آمریکا امکان پذیر باشد.

تلاش بسیاری از “فعالان” سیاسی برای دور هم آوردن این گرایش‌های ناهمسان به این دلیل است که خوب می‌دانند خودشان به تنهایی توانایی ساماندهی تشکیلاتی وسیع را ندارند، بنابراین باید از نیروی دیگری استفاده کرد. نسل اینترنتی با این مقوله “زرنگ بازی” بهتر از نسل ۵۷ آشناست و به آن پاسخ منفی‌ می دهد  .اما این معادله ‌یک طرفه نیست، از سوی دیگر هر کدام از ما که خود را جزیی از کنشگران واقعی می دانیم باید یک بار هم که شده این پرسش را با خود مطرح کنیم که چقدر از این امید به “اپوزیسیون” خارج بستن ناشی‌ از عدم مسئولیت پذیری و تنبلی ما و سپردن کار‌های بزرگ به دیگران است؟!

اگر نمی توان همه این گرایش‌ها را دورهم جمع کرد پس چه می توان کرد؟ بهترین گزینه در حال حاضر برای کنشگران صادق و خردگرا سازماندهی طیف خود است که بتوان به عنوان یک نیروی کنشگر در روزهای حساس آتی ایفای نقش کنند. زمانی‌ که چند گرایش فعال در جامعه بتوانند نیروی عملی‌ خود را به نمایش بگذارند آن وقت می‌توان در یک سری مذاکرات ائتلافی بین گرایش‌های واقعی‌ و مردمی ایجاد کرد. فراموش نکنیم فقط نیرویی جزو “اپوزیسیون” شناخته می شود که بتواند نیروهای رژیم را در خیابانها و عرصه‌های تبلیغاتی به عقب بزند، یعنی دارای قدرت عملی باشد.

با در نظر گرفتن ذهنیت نسل جدید در ایران موفقیت نفوذ هر کدام از گرایش‌های بالا در میان مردم سوالیست اساسی‌ که هر کدام از فعالان سیاسی باید پاسخی واقعی برای آن داشته باشند تا در فردای ایران آزاد دارای مقبولیت و مشروعیت باشند.

شاه کلید موفقیت و یا عدم موفقیت هر کدام از این گرایش‌ها در پاسخگویی عملی‌ آنان به نگرانی باز تولید استبداد در شکلی نوین است. یکی از دلایل عدم شکل گیری اپوزیسیون همگرا در سالهای اخیر اینست که نسل اینترنتی دیگر چک سفید به مدعیان سیاسی نمی دهد. بنابر این، برای همه نیروهای آزادیخواه لازم است که از امروز ابزار به دست گرفتن قدرت از سوی مردم و از پائین را فراهم کنیم. یعنی‌ بطور فعال در ایجاد کمیته‌های دفاع از محله، شورای کارگری و کارمندی، اتحادیه های دانشجویی و دانش اموزی و در هر عرصه اجتماعی دیگر کوشا باشیم.

فن آوری در خدمت خودرهایی

با استفاده از وسائل مدرن ارتباطاتی مثل SMS و شبکه‌های اجتماعی مجازی بر روی اینترنت از حالا در تدارک پیوند شبکه خود با دیگر شبکه‌ها باشیم. برای مثال دو شبکه اجتماعی بر روی فیس‌بوک را می‌توان به عنوان مدل در نظر داشت.

نه به قطع یارانه ها [1]  این صفحه به اطلاع رسانی و هماهنگ سازی فعالیت ها برای هرگونه اعتراض جمعی در صورت قطع یارانه های مردم مشغول است.

تدارک جشن سقوط اسد در ایران [2] این صفحه تلاش دارد تا با اطلاع رسانی از مبارزات مردم سوریه میان دو ملت ایران و سوریه پیوند ایجاد کرده و زمینه سازی کند تا در صورت سقوط رژیم بشار اسد مردم ایران به خیابان ها آمده و این پیروزی را جشن بگیرند.

از چنین مدل‌های شبکه‌های اجتماعی مجازی در اینترنت می توان برای ساختن شبکه‌های واقعی در صحنه عمل استفاده کرد.

آموزش‌های لازم سازماندهی برای ایجاد تیم، هستهٔ و گروه را فرا گرفته و با یاران خود تمرین کنید. در این عرصه دست کنشگران خالی‌ نیست و سایت‌هایی مانند وبسایت تخصصی سازماندهی و رادیو اتحاد در دسترس هستند:

www.sazmandehi.org

www.radioetehad.com

از تجارب دوستانی که خدمت سربازی داشته اند استفاده کنیم. برای هر نبرد چند دقیقه‌ای، ماهها و ماهها تمرین لازم است. امروز وقت این تمرین هاست نه چشم دوختن به شومن‌های سیاسی خارج از کشور. هر ائتلاف موفقی‌ در خارج از کشور در نهایت باید بتواند از این شبکه‌های اجتماعی تغذیه کند. پس، از همین حالا این شبکه‌ها را قدرت ببخشیم زیرا که ضامن آزادی عمل ما مردم عادی در آینده و پیشگیری از دیکتاتوری‌های جدید خواهند بود. دمکراسی با مشارکت من و تو آغاز می شود و تبلور پیدا میکند و نه‌‌ از طریق خودمداران خارج از کشور. پس، از حالا به تمرین دموکراسی‌ و کار تیمی بپردازیم.

با ایجاد شبکه ی اجتماعی وسیع اطمینان می توان داشت که هیچ یک از گرایش‌های سازمانی بالا نتواند قدرت سیاسی آینده را به طور انحصاری  بدست گیرد. قدرت اجتماعی نسل جدید در دست خودمان خواهد بود و دیگر کسی‌ و یا دولتی در مورد زندگی‌ شخصی‌ ما نمی‌تواند دخالت کند و یا سرمایه‌های ملی‌ ما را به تاراج ببرد. در غیر این صورت می‌توان اطمینان داشت که شکل دیگری از استبداد با کمک خارجی‌‌ها در ایران مستقر خواهد شد .اگر در این مورد شک دارید ببینید که چقدر در کاهش پدر سالاری در روابط خانوادگی خود موفق بوده‌اید. مقوله ی وسیعتر اجتماعی در خانواده بزرگ ایران نیز بی شباهت نیست.

نتیجه گیری:  

از حالا لغو اعدام و شکنجه و کتک و بی‌احترامی را در لیست خواسته‌های خود قرار دهیم و آنرا با کردار نیک‌ و احترام به انسان درونی‌ کنیم .از خرد و شایسته سالاری و تخصص در شبکه خود استفاده کرده آن را جزیی لاینفک از فرهنگ کاری خود در آوریم. فقط با به نمایش گذاشتن رفتار و کردار نیک‌ و خردمندانه در شبکه‌های اجتماعی می توان امیدوار بود که اپوزیسیون پیرسالار به سر عقل آمده و به وظیفه ی تاریخی خود پاسخ خردمندانه‌ای  بدهد. در غیر این صورت، بن‌بست “اپوزیسیون” ادامه خواهد داشت و در دقیقه ی آخر قدرت‌های خارجی،‌ همانند لیبی‌، آلترناتیو خود و استبداد تازه را بر ما تحمیل خواهند کرد. مشارکت فعال ما بر دو پایه ی اخلاق و خردگرایی ضامن تامین آینده ای روشن برای میهنمان است.

###

KamranMehrpour@gmail.com

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b1-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%d9%87%d9%85%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d9%87%d9%85-%d9%88-%db%8c%d8%a7-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%be%d9%88/feed/ 0
خشونت خشونت می‌آورد. واقعا؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/#respond Fri, 14 Sep 2012 16:27:04 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12049

خشونت خشونت می‌آورد. واقعا؟

نقدی بر کلیشه‌ی «خشونت گریزی»
کورش عرفانی

بحث خشونت طلبی و خشونت‌گریزی سالهاست بر صحنه‌ی سیاسی ایران سایه افکنده است. در اواسط دهه‌ی هفتاد خورشیدی در ایران، جریان‌هایی مانند اصلاح طلبان دولتی، به عنوان بخشی از ساختار حاکمیت، این گفتمان را مطرح کردند که به تدریج به درون اپوزیسیون نیز سرایت کرد.

از آن‌جایی که این بحث معمولا به طور شعاری مطرح شده کمتر فرصتی برای تدقیق مفاهیم و تعیین مصادیق اختصاص یافته است. تا زمانی که با این بحث به صورت عریان و بی تعارف برخورد نشود این ابهام برانگیزاننده تضادهایی می‌شود که به طور معمول در پشت خود حرف و حدیث‌های پنهان فراوان دارند.

راجع به چه صحبت می‌کنیم؟

خشونت یعنی به کار گیری تعرض جسمی به دیگری. در این تعریف، خشونت کلامی و نمادین را، که چندان در چارچوب سیاسی مورد نظر نیست، کنار می‌گذاریم. خشونت در بستر سیاسی یعنی: به کار گیری آسیب رسانی جسمی به دیگری در مسیر تغییر رفتار او به نفع خود. بدیهی است که این کار از منظر اخلاق انسانی امری است ناشایست. لیکن این قبح اخلاقی سبب نشده است که خشونت به طور وسیع، نهادینه و هدفمند در دنیای سیاست مورد استفاده قرار نگیرد.

خشونت را در دنیای سیاست – و از منظر گفتمان معروف به «خشونت گریزی»- می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: خشونت دولتی و خشونت ضد دولتی. خشونت دولتی به رفتار سرکوبگرانه‌ی حکومت در قبال مخالفان خویش باز می‌گردد و خشونت ضد دولتی به عملکرد «خشن» مخالفان در قبال دولت. برخورد سطحی گرا و تا حدی متمایل به خلط مبحث، استدلالی ساده انگارانه را پیش پای همگان می‌گذارد: «خشونت خشونت می‌آورد.» این گزاره به خودی خود هیچ معنایی ندارد. درست مثل این است که بگوییم: «عشق عشق می‌آورد» یا «نفرت نفرت می‌آورد.». ولی عشق می‌تواند عشق  نیاورد، چنانکه شما می‌توانید عاشق جانباخته‌ی کسی باشید و او از شما متنفر باشد و یا از کسی متنفر باشید که عاشق شماست. تمامی این گزاره‌های کلی‌گو، اگر برای ساده سازی‌های استدلالی نباشند، با هدف حذف پیچیدگی‌های دردسرساز از مبحث پیش گذاشته می‌شوند. نیازی به نفی این گزاره‌ها نیست تا از شر آن‌ها خلاص شویم. سادگی آن‌ها کارراه اندازِ تنبل‌های فکری و نیز غرض‌ورزانِ کارکشته است. باید آنها را به راستی آزمایی کشاند.

آزمایش گزاره‌ی معروف

برای راستی آزمایی گزاره‌ی «خشونت خشونت می‌آورد» باید پرسید: کدام خشونت کدام خشونت را می‌آورد؟ در چارچوب سیاست، آیا این خشونت دولتی است که خشونت غیر دولتی را می‌آورد، یا این خشونت غیر دولتی است که خشونت دولتی را می‌زاید؟ جواب مدافعان گزاره‌ی کلی گرای «خشونت خشونت می‌آورد» این است که هردو؛ هر خشونتی خشونتی دیگر را سبب می‌شود. در حالی که چنین نیست.

ماکس وبر بنای جامعه‌ی مدنی را بر روی مشروعیت قدرت قرار می‌دهد و این مشروعیت اصولا بر اساس «خشونت» بنا می‌شود. اما چه نوع خشونتی؟ خشونتی که اکثریت به طور داوطلبانه (دمکراتیک) در اختیار یک اقلیت می‌گذارد تا جامعه در صلح و امنیت زیست کند.[1] به عبارت دیگر، مدنیت بر مبنای خشونت بنا شده است، خشونتی تعریف شده و مرزبندی شده. این خشونت چون از طرف اکثریت جامعه به عنوان «مشروع» و مقبول شناخته می‌شود مورد تحمل و تایید است و به همین دلیل با خود خشونت دیگری را – جز در مواردی استثنایی[2] − به دنبال نمی‌آورد. وقتی پلیس، با به کارگیری خشونت، یک دزد یا قاتل را دستگیر می‌کند، کسی نسبت به آن اعتراضی ندارد و به خاطر آن دست به خشونت متقابل نمی‌زند.

پس، خشونت وقتی به طور تعریف شده و برخاسته از یک فرایند دمکراتیک است، فاقد خصلت خشونت‌زایی متقابل است. این استثنا به راحتی عمومیت کاذب و برخی مواقع بودار گزاره‌ی «خشونت خشونت می‌آورد» را زیر سوال می‌برد. حال که سقف جهان شمولی این گزاره‌ی معروف ترک برداشت، باید دید حد عمومیت‌پذیری آن در چه حد است.

چه نوع خشونتی؟

اگر بیاییم و با الهام از یک نگاه وبری و با عنایت به تجربه‌ی مشخص جوامع دمکراتیک، گزاره‌ی «خشونت مشروع خشونت به بار نمی‌آورد» را مبنا قرار دهیم می‌توانیم براساس برهان خُلف بگوییم «خشونت نامشروع خشونت به بار می‌آورد.» یعنی اگر دولتی یا گروهی که از جانب مردم دارای حق – انحصاری- خشونت نیست به اعمال آن دست زند، بدیهی است که طرف مقابل در صدد برآید، بر اساس بدیهی‌ترین حقوق طبیعی و بشری خویش، اقدام به مقابله کند. لذا، زنجیره‌ی خشونت‌زایی از درون هر نوع خشونتی بیرون نمی‌آید، بلکه به طور مشخص از دل خشونت فاقد مشروعیت است که زاده می‌شود.

وقتی دولتی قدرت سیاسی را بدون رای اکثریت به دست گرفته است و برای حفظ آن، اقدام به اعمال خشونت می‌کند بدیهی است و حتی می‌توان گفت که طبیعی است عده‌ای را وادارد، که برای پایان بخشیدن به این معادله‌ی غیر منطقی و غیر انسانی، دست به اقدام بزنند. در اینجاست که ظرافت بحث باید مورد توجه باشد. اگر قرار باشد که اقدام یک جامعه، یا بخشی از آن، برای پایان بخشیدن به حفظ قدرت، از طریق زور با همان برچسبی ارزیابی شود که به کار گیری خشونت برای حفظ قدرت، در این صورت ما حق فردی و اجتماعی انسان‌ها برای رهایی از بردگی و استبداد را زیر سوال برده ایم، هم در امروز جهان را و هم در طول تاریخ انسان برای کسب آزادی و رهایی از بند استبداد و استعمار.

حق طبیعی فرد و حق اجتماعی جامعه

اینکه اقلیتی قدرت را به شکلی غیر دمکراتیک صاحب شود و این تصاحب خود را با خشونت تداوم بخشد، بدترین شکل حیات برای یک جامعه است. در این حالت، طبیعی‌ترین حق برای آن جامعه، از نگاهی که بندهای قدرت گرایی سیاسی را بر پایش ندارد، تلاش برای پایان بخشیدن این شکل از بردگی است. بنابراین، اقدام آن جامعه برای پایان بخشیدن به نظام سیاسی مبتنی بر بردگی می‌تواند همه چیز نام گیرد جز خشونت به همان معنایی که برده دار آن را اعمال می‌کند. دلیل درجازدن بسیاری از گفتمان‌های به ظاهر «خشونت گریز» در نادقیقی مرزهای محتوایی واین همانی دانستن مصداق‌های متناقض این بحث است.

وقتی عمل فکر شده، برنامه ریزی شده، هدفمند، بودجه‌گذ اری شده و هدایت‌شده‌ی یک حاکمیت بی رحم استبدادی برای خفه کردن هر صدای اعتراضی را در خیابان‌های شهر یا در تالارهای اینترنتی با مقاومت یک ملت برای نزیستن در زنجیر جهل و دیکتاتوری و فقر و غارت و تحقیر، با یک واژه‌ی مشترک و با معنایی مشابه ارزیابی کنیم، دیگر چه جای بحث روشنفکری در این باره باقی می‌ماند؟ حفظ انحصار قدرت و ثروت با آسیب رسانی جسمی به دیگران خشونت است، نه ایستادگی مردم در مقابل غارت و تجاوز و اهانت سیستماتیک[3]. این دو در دو نقطه‌ی عکس هم قرار دارند، نه شباهتی از حیث شکل دارند و نه همسانی از جهت محتوا.

جداناسازی جهت دار

عدم تفکیک این دو سبب شده است که در سال‌های اخیر، بسیاری از شکل‌های معقول و منطقی کنشگری در تاروپود بافته‌ی بی پایه‌ی گفتمان به اصطلاح «خشونت گریز» گرفتار بماند. این جداناسازی انواع خشونت به دلیل ساده گرایی است که مورد بهره برداری آگاهانه ی موسساتی قرار می گیرد که با دست و دلبازی مادی نسبت به پژوهشگران خویش، ترویج این گفتمان را به سان بولدوزری می‌دانند که راه را برای استقرار حاکمیت‌های فرا-اجتماعیِ[4] ساخته و پرداخته‌ی مراکز جهانی قدرت هموار می‌کند. از همین روی، سرمایه گذاری می‌کنند و با حمایت‌های مالی قابل توجه و البته منظورمند، روشنفکران جهانی سومی را بر پشت این بولدوزرهای قوی مقاومت شکن می‌نشانند که حسابی برانند و سدهای کنشگری دردسرساز را بشکنند.

روشنفکر واقع گرا و قدری هم متعهد اما به این آسانی سرکوب و مقاومت را با چوب یک واژه نمی‌راند، آنها را در بستر مشخص خود قرار می‌دهد و مورد به مورد ارزیابی می‌کند تا ببیند در کجا این مفهوم، نموداری از انحصارطلبی از طریق آسیب جسمانی به محرومین از حق و ثروت و مشارکت است و در کجا این واژه – به نادرستی- برای مقاومتی به کار رفته که تمامی معنای انسانیت را در خود تبلور می‌بخشد: ایستادگی و پایداری و نبرد برای آزادی و حقوق و کرامت بشری. این روشنفکر با وجدان از برچسب‌های مختلفی که «روشنفکران ارگانیک»[5] و دستگاه‌های تبلیغاتی و شبه آکادمیک آنها به وی بزنند ابایی ندارد. شرافت اخلاقی است که کار روشنفکری او را به پیش می‌برد نه کار روشنفکری شرافت اخلاقی او را.

روشنفکر در خدمت قدرت

این در حالی است که روشنفکر مصلحت گرای همبستر قدرت سیاسی، دغدغه‌ی دیگری دارد. او جایگاه رفیع خویش در ساختار اداری واقتصادی و پایگاه اجتماعی ناشی از آن را معامله‌ای پرسود می‌بیند و به همین دلیل، بدون آن که حتی مدنیت را تجربه کرده باشد، مدافع سر سخت منشی است که به طور معمول در جامعه‌ی مدنی ظهور و رشد می‌کند. عدم خشونت و خشونت گریزی زاییده‌ی جامعه‌ای است که از مرحله حاکمیت استبدادی و تک سالاری – پادشاهی یا فقاهتی- عبور کرده است، مشارکت دمکراتیک در آن جا افتاده و جامعه، آگاهانه و نهادینه، به انتقال «حق انحصاری اعمال خشونت» به حکومت منتخب خویش روی می‌آورد تا در سایه‌ی چنین انحصاری شکل‌ها و کانال‌های دیگر خشونت ورزی را مسدود سازد.

و جالب در این میان دیدن روشنفکرانی است که به دلیل تعلق بنیادین و شاید ناخودآگاه فکر خویش به بستر سنت سالار و استبداد منش از شانس درک چند بعدی گفتار مدرنِ «خشونت گریزی» عاجزند و در عین حال، دائم بر آنند تا با گردهم آوری پاره-اندیشه های های فاقد انسجام ذاتیِ برخاسته از تاریخ مدرنیته ی غربی، قبایی برای پیکر ناموزون و ناخراش دیکتاتوری های کشتارگر بسازند که ریشه های عمیق در ساختارهای «استبداد شرقی» و مذهبی گرایی افراطی دارند. تلاش رامین جهانبگلو در قالب «منشور 91» را می توان آخرین کوشش تاسف بار در راستای تطهیر- ناخواسته ی- این نوع از رژیم ها، که بدترینش در ایران ما حاکم است، دانست.[6]

وقت آن است در حالی که خشونتگری عملی و بی تعارف رژیم‌هایی مانند ایران و سوریه در حال افزایش روز افزون است به تدقیقی عادلانه و عالمانه در مفهوم «خشونت» دست زنیم و با به کارگیری معیارهایی واقعی تر و اخلاقی تر به دو دهه سلطه‌ی گفتمان کور و خشن «خشونت گریزی و دیگر هیچ»، در سپهر سیاسی ایران، خاتمه دهیم. زمان آن است که اجازه داد آنها که برای پایان بخشیدن به خشونت دولتی بی رحم و بی وجدان گام‌های عملی و در عین حال اخلاق مدار بر می‌دارند با همان چوبی رانده نشوند که سردار رادان‌ها و سازندگان کهریزک، که بابت جنایت علیه بشریت، از دست اربابان خود پست و مقام‌های دولتی بالاتری دریافت می‌کنند.

پایان بخشیدن به خشونت با خلع قدرت از خشونت گرایان ممکن است و نه با خلع مقاومت از قربانیان خشونت. خشونت را دولت‌های استبدادی به طور خواسته و ساخته بر جامعه اعمال می‌کنند، وقتی جامعه شروع به مقاومت می‌کند نباید او را با همان ابزاری نقد کرد که خشونت گرایان دولتی را. دولت‌های استبدادی نخستین سپاس گزاران و تشویق کنندگان آنهایی هستند که مقاومتگران در مقابل خویش را خشونت طلب می‌نامند.

رادیو زمانه

پانویس‌ها

 

[1]  ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی (1864-1920) در کتاب «سیاست به عنوان حرفه» (Politics as a Vocation) وجود دولت به معنای مدرن کلمه را منوط به «انحصار اعمال خشونت مشروع در دست قدرت سیاسی» می داند.

[2]  این موارد استثنایی نیز به عنوان «ناهنجاری اجتماعی» دیده شده و با آن برخورد چارچوب بندی شده و قانونی می شود.

[3] مداوم و فکر شده.

[4]  Meta-social and Heteronomy

[5]  واژه ای است از جانب فیلسوف ایتالیایی «آنتونیو گرامشی» برای روشنفکرانی که در خدمت استقرار و تحکیم نظم اجتماعی در خدمت طبقه ی برتر قرار می گیرند.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%d8%a7%d8%9f/feed/ 0
غلامرضا خسروی در مرز اعدام است. برای نجات جان او اقدام کنید. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%ae%d8%b3%d8%b1%d9%88%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%b2-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%86%d8%ac-3/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%ae%d8%b3%d8%b1%d9%88%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%b2-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%86%d8%ac-3/#respond Mon, 10 Sep 2012 00:16:23 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12039  

 

 

 

 

 

 

 

  1. غلامرضا خسروی در مرز اعدام است.  برای نجات جان او اقدام کنید.
  2. غلامرضا خسروی در مرز اعدام است. تعهد خود را نسبت به او و تمام هم میهنان در بند مان را نشان دهیم.
  3. غلامرضا خسروی در مرز اعدام است. مسولیت پذیری خود را نسبت به حفظ جان انسان نشان دهیم.
  4. غلامرضا خسروی در مرز اعدام است  .آیا مبنای هر اتّحادی می تواند چیزی محکمتر از دفاع از جان فرزندان در بند این سرزمین باشد؟
  5. غلامرضا خسروی در مرز اعدام است. آیا دفاع از جان شهروندآن کُرد و ایرانیان عرب خوزستان، آذری ها، بلوچ‌ها بهترین ابزارهمبستگی‌ ملی‌ نیست؟
  6. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم: دفاع از جان هر انسان
  7. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم: دفاع از جان غلامرضا خسروی، به عنوان یک هموطن
  8. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم : پایان دادن به اعدام در ایران
  9. ایرانیان! بیائید دور یک مفهوم گرد هم آییم  :دفاع همگانی از جان هر شهروند ایرانی‌
  10. اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که به طور فعالانه از جان ایرانیان دفاع می‌کند.
  11. اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که در مقابل تجاوز به جان و حرمت جوانان این سرزمین میایستد.
]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%ae%d8%b3%d8%b1%d9%88%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%b2-%d8%a7%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%86%d8%ac-3/feed/ 0
اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که در مقابل تجاوز به جان و حرمت جوانان این سرزمین میایستد. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-2/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-2/#respond Mon, 10 Sep 2012 00:02:13 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12035 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87-2/feed/ 0 اپوزیسیون به معنای واقعی نیرویی است که به طور فعالانه از جان ایرانیان دفاع می‌کند. https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87/#respond Mon, 10 Sep 2012 00:00:08 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=12031 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%db%8c%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d9%87/feed/ 0 بازگشت به انسان، افقی برای خروج از بن بست تاریخ سیاسی ایران https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%a7%d9%81%d9%82%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d9%88%d8%ac-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86-%d8%a8%d8%b3/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%a7%d9%81%d9%82%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d9%88%d8%ac-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86-%d8%a8%d8%b3/#respond Sat, 04 Aug 2012 08:47:53 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=11344 بازگشت به انسان، افقی برای خروج از بن بست تاریخ سیاسی ایران

کورش عرفانی

تاریخ سیاسی ایران، به معنای مدرن کلمه، از قیام مشروطیت آغاز می شود. ویژگی اصلی این تاریخ تمرکز آن بر تغییر از بالا از دو طریق «اصلاحات درون رژیم حاکم» یا «تغییر رژیم» بوده است. مشروطه خواهان به دنبال باج گرفتن از حکومت فاقد قانون قاجار بودند، آن گاه ضرورت تغییر رژیم پادشاهی قاجار مطرح شد، سپس تلاش جمهوری خواهان برای استقرار نظام جمهوری به ثمر نرسید، پادشاهی پهلوی آغاز شد، نخستین شاه پهلوی از قدرت کنار زده شد، فرزند وی جایگزین گشت، دولت ملی مصدق تلاش برای اصلاحاتی در درون نظام کرد، کودتای 32 به این کوشش ها پایان بخشید، استبداد پهلوی با حرکتی که انقلاب نام گرفت سرنگون شد، دیکتاتوری خونین مذهبی جایگزین آن گشت و اینک بحث وسعی مخالفان بر این است که چگونه این رژیم را پایین بکشند و رژیمی دیگر را روی کار آورند تا شاید، حکومت جدید به فکررفاه و پیشرفت ایرانی و ایران باشد. در ورای ارزش فدارکاری ها و از خودگذشتگی های فراوان در این مسیر، آن چه از گذر این فرایند حاصل شده است چند تغییر و تعویض خونین و پر هزینه رژیم های متوالی بوده است که نه سودی به حال ایران داشته است و نه نفعی به حال ایرانی.

راز این درجا زدن و پیش نرفتن چیست؟ چند بار دیگر باید رژیم سرنگون کنیم و حکومت عوض کنیم تا بلکه، بر اساس شانس و اقبال یا قضا و قدر، بتوانیم یک حاکمیت دلسوز و کارآ به دست آوریم که به دردهای تاریخی این جامعه ی زخم خورده از استبدادگری بپردازد؟

جواب دادن به این پرسش ها صد البته ساده نیست، اما باید از یک جا شروع کرد تا ببینیم آیا می توان پاسخی فراهم کرد یا خیر؟

نگارنده بر این باورست که آن چه این درجازدن را موجب شده است توجه به شکل تغییر است نه محتوا، تمرکز بر ظاهر است نه باطن حرکت. به عبارت دیگر، تاریخ سیاسی ما در نوعی سطحی گرایی تکراری و کنشگری نازا گرفتار شده است و گویی هر بار که می خواهد از یک رژیم استبدادی رهایی یابد به سوی حاکمیت به مراتب مستبدتر گام بر می دارد. این دور تسلسل ما را چنان در خود گرفتار کرده است که هر بار افق تصور تغییر ما در نزدیک بینی سیاسی مان ترسیم می شود و می پنداریم اگر این بار این گروه دزد و آدمکش و مستبد حاکم را از قدرت برانیم، به طور حتم به سوی آزادی و عدالت و دمکراسی می رویم. در طول صد سال گذشته نزدیک به پنج بار این کار را کرده ایم و نتیجه ای به دست نیامده است. چرا باید بار ششم یا دهم یا هفتادم این روند نتیجه دهد، مگر براساس تصادف و احتمال و شاید و اگر و اما.

یک مسیر بهتر و مطمئن تر برای تغییری جدی و سازنده اما این است که بتوانیم برای یک بار هم شده به محتوای تغییر و نه شکل آن بپردازیم. یا حداقل بیشتر و نخست به محتوا بپردازیم. محتوا چه می تواند باشد؟ این که جایگزین کیست؟ نوع نظام؟ شکل نظام؟ نوع قانون اساسی آینده؟ سکولاریسم؟ … واقعیت این است که هیچ کدام از این موارد نمی تواند به طور بنیادین و کیفی موضوع دگرگون سازی سیاسی در ایران را متحول سازد.  ریشه های دردی که به عنوان درمان، بازتولید استبدادسالاری را منجر می شود بر سر جای خود باقی می ماند و به یک شکل یا به شکلی دیگر نوعی از دیکتاتوری را با خود به همراه می آورد. ریشه هایی که به آن اشاره می کنیم چند بعدی است: هم فلسفی است و هم فرهنگی، هم اجتماعی است و هم اقتصادی. پس، درمانی می خواهد که بتواند در ورای پیچیدگی ها و وجه ممیزه های این ابعاد متعدد، یک محور مشترک ارائه دهد و برای در برگرفتن این گرفتاری های بنیادین تا راهی برای گشایش و عبور و رهایی ترسیم کند. این محور مشترک چیزی نیست جز «انسان».

باید تلاش کنیم «انسان» را به معیاری برای تغییر سیاسی تبدیل سازیم. اگر یک بار و فقط یک بار به دنبال آن باشیم که انسان را، جان و کرامت او را، هدف غایی حرکت از یک نظام سیاسی به یک نظام سیاسی دیگر قرار دهیم بی شک انقلابی در انقلابی گری خود به راه انداخته ایم. وقتی همت وفداکاری خویش را نه در راه پایین کشیدن یک رژیم و جایگزین کردن آن با یک رژیم مشابه، بلکه زمینه سازی برای استقرار تفکر انسان مدار در مسیر تحول سیاسی قرار دهیم می توانیم امیدوار باشیم که به سمت آن نوع از تغییر در حال حرکت هستیم که می تواند تاثیری تاریخ ساز داشته باشد.

در سه دهه گذشته تمرکز اپوزیسیون بر قدرت سیاسی سبب شده که بسیاری از مسائل ریشه ای تر، که به تدریج عمیق تر و پردامنه تر نیز گشته است، از دید فعالان سیاسی پنهان بماند. آن چنان که ما مسخ اجتماعی ومحو ارزش های جهان شمول فرهنگ ایرانی را در طول دو دهه گذشته یا ندیدیم و یا نمی توانستیم که ببینیم. اما لازم است که بیش از این در این دریچه ی تنگ بینشی نمانیم و به سوی کرانه های نوین و ژرف انسانیت فراموش شده در جامعه ی ایرانی نگاه کنیم.

آری، انسان، گمشده ی بزرگ تاریخ سیاسی ایران است. بازگرداندن او به جایگاه اصلی خویش چیزی نخواهد بود جز اعطای  برترین ومهمترین مقام در راستای کنشگری سیاسی به وی؛ و این می تواند آغازگر یک تغییر متفاوت باشد، تغییری که دیگر در آن، جایی برای انسان کشی و برپا کردن بساط اعدام و کشتار و شکنجه و سرکوب نیست. دیگر نمی توان به اسم چیزی برتر، کسی را تحقیر کرده و مورد توهین  قرار داده و  به زندان و حبس محکوم کرد. نظامی که در آن خدا و میهن و منافع ملی و حزب و طبقه و غیره به مقامی کهتر از مقام شامخ بشری رانده شده و این انسان است که حرف اول را می زند و انسانیت برتر از هر چیز و هر چیزدیگر ارزیابی می شود.

 صد سال تجربه ی جنگیدن و کشتن و کشته شدن در انقلاب ها و قیام ها و جنبش هایی که برای چیزی جز انسان و انسانیت به عنوان محور اصلی بوده است کافیست، این بار به خیزشی نیاز داریم که برای انسان و حفظ جان اوست نه برای گرفتن و حذف جان او، برای بزرگداشت کرامت اوست نه برای پایمال کردن این کرامت.

وقت آن است که قبل از مردمسالاری به انسانیت سالاری بپردازیم، زیرا اولی بدون دومی، در خاک دَم کرده از استبداد ما، هرگز شانس تحقق نخواهد داشت. مگر می شود در جامعه ای که اکثریت اعضای آن به انسان احترام نمی گذارند برای رای هم ارزش و اعتباری قائل شوند؟ مگر می شود در جامعه ای که انسان مورد بی حرمتی قرار می گیرد به حق قانونی  دیگری توجهی داشت؟ مگر می شود وقتی برای انسان ها ارزش برابر قائل نمی شویم به عدالت اجتماعی و حق برابر همگان مقابل قانون باور داشته باشیم؟ آیا این ها ناشی از ترکیبی از جهل و شوخ طبعی فعالان تاریخ سیاسی ایران نیست؟

استبداد در ایران، و شاید هم در ورای سر زمین ما، نمودی از تجاوز مداوم است به حق اختیار فرد. استبداد، نفی اختیار است و اختیار تمایز ذاتی انسان از حیوان. وقتی اختیار کسی را بگیریم او را به سطح مادون حیوان می کشیم. استبداد، پس، مجهز به فلسفه ای زشت است که مبتنی بر نفی انسانیت انسان است، این سلب وجه ممیزه ی آدمیست. نقض حقوق بشر، به عنوان مشخصه ی اصلی تمامی حاکمیت های پیاپی یک قرن گذشته، همان تجاوز به حق انسانی افراد است. استبداد تاریخی در ایران از این منطق ضد بشری تغذیه می کند و تا زمانی که پایه های بنیادین این منطق زیر سوال نرود پیوسته خویش را، همانند چند هزار سال گذشته، بازتولید خواهد کرد. چگونه ممکن است که بتوانیم با صرف تغییر رژیم، که یک امر شکلی و مکانیکی است، از این چرخه ی ریشه گرفته در چند صد قرن تاریخ انسان کشی وسر بریدن و به دار کشیدن رهایی یافت؟ امر محال، محال است تا وقتی که شرایط وقوع آن امر مهیا شود. و آیا ما شرایط محو استبداد را فراهم کرده ایم؟

من و شمای انسان ایرانی تا خود را از چنبره های روانی و ساختارهای اجتماعی، سازو کارهای اقتصادی و انگاره های فرهنگی این تاریخ استبدادی آغشته به انسان ستیزی رها نکنیم رنگ آزادی و رعایت حقوق بشر را نخواهیم دید. بندهای درون در ذهن ما و بیرون در روابط اجتماعی ما برای تولید و بازتولید اشکال مختلف استبداد تنظیم شده و بسیار تمرین کرده اند. زایش و نوزایش استبداد نتیجه ی طبیعی ساختارهای روانی افراد و ساختارهای تاریخی جامعه ی ماست. بدون پرداختن ریشه ای به این ساختارها تغییر رژیم فقط به مثابه تغییررنگ دیوارهای یک بنای ویران است. این راهکار تکراری و فرسوده و بی نتیجه ی بردن یک رژیم و آوردن یکی دیگر ره به جایی نمی برد؛ بارها و بارها باز باید بها بدهیم که جلادی با شمشیر برود و جلادی با گیوتین بیاید و دهه ها بعد او را ببریم تا جلادی با تفنگ بیاید و این حکایت هم چنان باقی بماند.

چه راه حلی برای برون رفت از این دایره ی بسته هست؟

شکستن دایره با امتداد خط قبلی میسر نیست، با تغییر جهت خط قبلی ممکن است. کلیت نظری قابل تصور برای این برون رفت به آسانی قابل توصیف است: حفظ نهادینه ی جان و کرامت انسان به عنوان هدف نهایی هر تغییر سیاسی. اما این که این در ورای این کلیت، چه راهکاری برای پیاده ساختن این دگرگونی موجود است باید به یک واقعیت توجه کنیم و آن این که این کاری یک شبه یا آسان و فوری نیست. نیاز به یک خط تحول مرحله به مرحله  دارد که به صورت ساده قابل ترسیم است: نخست، طرح تفکر انسان مداری، دوم، تبدیل این فکر به یک جریان فکری، سوم تحول جریان فکری به یک جریان اجتماعی و در نهایت، تولد نهادهای شهروندی و مدنی مستقل از دل این جریان اجتماعی.

پس گام اول این است که فکر انسان مداری را ترویج کنیم. طرح این ایده که انسان برتر از خداست، برتر از مذهب است، برتراز میهن است، برتر از طبقه است، برتر از حزب است خود کمک بسیاری به دیگر گونه اندیشیدن ما دارد. این که بگوییم « به نام انسان بخشنده ی مهربان». این که ترویج کنیم هیچ چیز برتر از جان و کرامت انسان نیست. این که بیان کنیم که انسان لایق همه ی خوبی هاست. این که هیچ بهانه ای و هیچ بهانه ای برای گرفتن جان یک انسان قابل قبول نیست. این که کرامت بشری به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی نباید پایمال شود.

اینهاست آن تفکری که می تواند به مثابه یک شوک فلسفی برای هر ایرانی عمل کند و او را وادار سازد تا از دریچه ای دیگر به خود انسانی خویش بنگرد و به این واسطه، دیدگاه خود را نسبت به دیگران نیز تغییر دهد. بدیهی است که کارهای جدیتر در عرصه ی فرهنگ و ادبیات و علم و هنر باید در این میان تولید و هزاران بار بازتولید شود تا این جریان فکری بتواند با نفوذ در بستر اجتماعی از طریق کتاب و فیلم و شعر و داستان و غیره، زمینه ساز یک جریان اجتماعی شود. تفکر انسان مداری باید به میان مردم برود، باید درکارخانه و اداره و مدرسه و خیابان، شهروندان به صحبت از مفهوم انسان گرایی بپردازند تا این مهم به سپهر زندگی اجتماعی راه یابد.

به واسطه ی طرح ایده ی انسان مداری در رادیو و تلویزیون و اینترنت می توان چشم ایرانی را به روی وجهی از وجودش گشود که پیوسته در طول تاریخ مورد انکار نظام های سیاسی حاکم قرار گرفته است. به واسطه ی این حساسیت برانگیزی انسان ایرانی به انسانیت خویش، تحمل ستم و دروغ و تحقیر سخت تر و در نهایت، ناممکن می شود. چه فرق دارد که این امر در زمان حیات رژیم کنونی روی دهد یا در زمان به قدرت رسیدن رژیم بعدی یا در موقع حاکمیت حکومت بعد از آن؛ مهم این است که جامعه ای که در آن فرد به ارزش انسانی خویش پی برده و «فردیت» در آن ظهور کرده است دیگر پذیرای هیچ نوع از حاکمیت استبدادی نیست.

ظهور «فردیت انسان مدار» در جامعه ی ایرانی تولد آزادی خواهی نهادینه است، آغاز بسترسازی برای مشارکت فعال و سازمان یافته در امر عمومی  است، زمینه ساز ظهور قدرت اجتماعی و شکل گیری جامعه ی مدنی است. استقرار انسان مداری در دالان های ذهن فردی و رفتارجمعی ایرانیان گشایشی است به دریچه ی فهم دیگری، احترام متقابل، رعایت حریم شخصی سایرین و احترام به قانون. تولد فرد و تولد انسان مداری مترادفی هستند که به مثابه یک زوج فلسفی و اجتماعی می توانند تغییر سیاسی در ایران را برای نخستین بارسمت و سویی بدهند که دیگر نه در مسیر بازتولید استبداد سالاری، که در راه پایان بخشیدن به بقای خودکامگی سیاسی در ایران خواهد بود.

]]> https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%a7%d9%81%d9%82%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d8%b1%d9%88%d8%ac-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%d9%86-%d8%a8%d8%b3/feed/ 0 گذر از انقلاب اسیدهای معده به دمکراسی https://khodrahagaran.org/fa/%da%af%d8%b0%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%db%8c%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c/ https://khodrahagaran.org/fa/%da%af%d8%b0%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%db%8c%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c/#comments Sun, 22 Jul 2012 01:23:56 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=11189 گذر از انقلاب اسیدهای معده به دمکراسی

کورش عرفانی

شرایط اقتصادی ایران، به دلیل سوء مدیریت دولتی از یکسو و به خاطر تحریم های اقتصادی غرب از سوی دیگر، رو به وخامتی بی سابقه گذاشته است. کاهش تولید نفت، کمبود خریدار نفت، مشکلات بیمه و حمل نفت و در نهایت محدودیت های موجود در دریافت پول فروش نفت، درآمدهای ارزی دولت جمهوری اسلامی را به شدت کاهش داده است. در حالی که دولت در سال 90 بالغ بر یک صد میلیارد دلار درآمد از راه فروش نفت به دست آورده بود، احتمال می رود که امسال، این میزان، تا یک سوم و یا حتی یک چهارم، کاهش یابد. پیرو این کاهش درآمد ارزی، درآمدهای داخلی حکومت نیز آسیب خواهد دید و در کل، دولت احمدی نژاد می تواند با یک کسر درآمد 100 تا 200 میلیارد دلاری روبه رو شود.

این اما تنها مورد نگرانی برای سردمداران نظام نیست. آن چه آنها را به شدت نگران کرده است عوارض و عواقب اجتماعی و سیاسی این وضعیت اقتصادی است. در روزهای اخیر دیگر در صحبت های مسولان نظام  کمتر از بن بست پرونده ی اتمی و یا حتی خطر جنگ صحبتی به میان می آید، به طور عمده، توجهات روی خطرات ناشی از نابسامانی وضعیت معیشتی کشور متمرکز شده است. به چند نمونه نگاه کنیم:

سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده ی نیروی انتظامی اعلام داشت: «در فیلمها خوردن مرغ را نشان می دهند در صورتی که فردی شاید نتواند آن را بخرد فیلمها امروز ویترین جامعه هستند و برخی افراد با دیدن این فاصله طبقاتی می گویند که خودمان چاقو دست می گیریم و حقمان را از این پولدارها خواهیم گرفت. صدا و سیما امروز ویترین نشان دادن همه امور در دسترس نیست.» [1]

حیدر مصلحی وزیر اطلاعات «دامن زدن به نارضایتی‌های اجتماعی» را از جمله اهداف «دشمنان» دانست و گفت که «آن‌ها سعی در آموزش جوانان به منظور استفاده از آن‌ها در اغتشاشات خیابانی دارند.»[2]

پاسدار علی اشرف نوری، معاون سیاسی سپاه پاسداران در جریان یک سخنرانی می گوید که “تنها امید دشمنان به تحریم های فلج کننده، از بین بردن آستانه تحمل مردم و وادار کردن آنها به اردو کشی خیابانی همانند فتنه ۸۸ است.”[3]

نمونه های متعدد دیگری را در سطوح مختلف می توان ارائه داد که به خوبی یک واقعیت را ترسیم می کنند: اینک نقطه ی نگران ساز برای نظام جمهوری اسلامی در احتمال بروز اعتراضات در خیابان ها، به دلایل معیشتی و صنفی و اقتصادی، می باشد. این نکته اما گویی از چشم بخش های قابل توجهی از اپوزیسیون پنهان مانده است. گفتمان آنها هنوز رنگ و بوی اوضاعی را دارد که بیشتر به وضعیت پیش از این تحریم ها و قبل از سقوط شدید سطح رفاهی مردم برمی گردد. هیچ وجه روزآمدشده ای را در تلاش های بسیاری از تشکل ها، شخصیت ها یا رسانه های سیاسی مخالف رژیم نمی بینیم. به همین دلیل یک فاصله افتادگی فاحش میان گفتمان اپوزیسیون و آن چه مردم در 14 ساعت صف برای گرفتن مرغ به آن فکر و براساس آن رفتار می کنند وجود دارد.

به نظر نگارنده این فقط شتاب یافتن سقوط اقتصادی کشور نیست که شکاف میان نیازهای ملموس جامعه و کردار اپوزیسیون را برجسته کرده است. پارامترهای دیگری نیز دخیلند که نگارنده قصد ورود به بحث جزیی و مفصل پیرامون آن را ندارد و آن را به نوشتارهای بعد خویش احاله می دهد، اما اشاره ای، به عنوان مثال، به شکل گیری یک خاورمیانه ی جدید زیر چشم همگی ما بد نیست، امری که در شاید ضرورت تغییری اساسی را در بخش بیرونی و منطقه ای استراتژی ما مطرح می سازد. «بهار عربی» و جنبش های زنجیره ای آن حکایت از تلاطمی دارد که در حال بازتعریف جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقاست. ایران نیز به عنوان یکی از اجزای این فرایند، سرنوشت دیگری جز آن چه در سی و سه سال گذشته دیده است، خواهد داشت. ما اما در اپوزیسیون تحلیل و نونگری در ترسیم خط استراتژیک جدید بر این مبنا را کمتر می بینیم. پس به نظر می رسد که ایستایی فکری اپوزیسیون ابعادی دامنه دارتر از عدم درک تغییر ماهوی جنبش های داخل کشور دارد. لیکن اجازه دهید که در این نوشتار فقط به همین مورد محدود بمانیم.

تغییر ماهیت اعتراض گری در ایران

جنبش اعتراض به نتیجه ی انتخابات خرداد 88 که به نام جنبش سبز معروف شد شاید یکی از آخرین تلاش های طبقه ی متوسط بود تا با انگیزه ای غیر اقتصادی بتواند جامعه را به حرکت درآورد. هر چند که بخش هایی از جامعه به این فراخوان پاسخ مثبت داد اما ضعف های فراوانی اجازه نداد که آن خیزش به یک جنبش ماندگار، هدفمند و ثمربخش تبدیل شود. حرکت در محدودیت های خویش که عمدتا طبقاتی و اجتماعی بودند درجا زد و نتوانست مطالبات اقتصادی و نیز قشرهای محروم را به صحنه کشاند.[4] نظام جمهوری اسلامی که توانسته بود از این حرکت شوک آفرین جان سالم بدر برد به فکر افتاد تا با شکستن سطح رفاهی طبقه ی متوسط و افزایش کاذب و موقتی سطح رفاهی لایه های محروم، خطرساختارشکنانه ی  ناشی از پیوند طبقاتی احتمالی میان طبقه ی متوسط و محروم را، به زعم خویش، از سر نظام بردارد. ابزار این هدف دو گانه یک طرح یگانه بود: «طرح هدفمند کردن یارانه ها». این طرح با وارد کردن فشاری عظیم بر اقتصاد معیشتی لایه های متوسط جامعه تا حدی از فشارهای روزافزون بر دوش لایه های محروم کاست و به این ترتیب به دو هدف همزمان خویش نزدیک شد. حذف یارانه ها می توانست تا حد زیادی برای رژیم امنیت ساختاری تدارک بیند اگر دو اتفاق نیافتاده بود: نخست سوء مدیریت فاحش در اجرای طرح که منجر به ریزش زیرساخت های تولیدی و درآمدی کشور شد و دیگری، شدت و گستره ی تحریم ها که از حد محاسبات سران نظام فراتر رفت. نتیجه  این که اثر مُسکن هدفمندی یارانه ها بسیار کوتاهتر از آن چه تصور می شد از آب درآمد و تنها یک سال و نیم بعد از آغاز طرح، به نظر می رسد که اقتصاد ایران در زیر بار مشکلات بی راه حل در آستانه ی نوعی فروپاشی پلکانی است.

با شرحی که آمد اپوزیسیون ایرانی در مقابل یک صورت بندی دیگر از امکان های تغییر و تحول در جامعه ی ایرانی قرار می گیرد. ریزش طبقه ی متوسط از حیث اقتصادی سطح و نوع مطالباتی آن را به شدت تغییر داده است و جهت گیری معیشتی به دغدغه های لایه های میانی و پایین این طبقه داده است. درد نان، تا حد زیادی، درد آزادی را به عقب رانده است. اینک، موقعیت رفاهی طبقه ی متوسط آسیب دیده است و به همین دلیل شاید جنبشی که این طبقه بخواهد در آن درگیر شود کمتر رنگ و بوی آزادیخواهانه داشته و بیشتر به سوی مطالبات معیشتی میل می کند. ممکن است برخی این امر را نوعی عقب نشینی فرهنگی یا کاهش سطح خواست های مدنی جامعه بدانند، حرفی که بیراه نیست. لیکن این واقعیتی است که باید دید چگونه می توان به آن نظر افکند و به دنبال بهره بردن از آن، به عنوان یک نیروی تغییرگرا، بود.

هوشمندی واقع گرا

بدیهی است که خشم طبقه ی متوسط در شرایط کنونی با خود تمام زخم های ناشی از نبود فضای تنفس فرهنگی و سیاسی را نیز یدک می کشد، اما آن چه امروز قابل تصور است، نه یک انقلاب فرهنگی و نه یک جنبش اصلاح طلبی است؛ یک خیزش عصبی است که با هدف دفاع از سطح معیشتی است، اعتراضی است به گرانی و فقر و بیکاری و تورم. همان نوع خیزشی که در علوم اجتماعی به آن «شورش» می گویند. حرکتی ناگهانی که زمان و مکان و برنامه و هدف مشخصی ندارد، تنها چیزی که دارد قدرتی است عظیم که به سان فنر فشرده ای به ناگهان رها می شود. این که به چه سمت برود و چه کند و چقدر دوام آورد بستگی مستقیم دارد به این که آیا مدیریت و سازماندهی در آن دخالت می کند یا خیر. به عبارت دیگر،«شورش» فقط توان بالقوه ی تبدیل به «جنبش» را دارد، اما بالفعل شدن این امر بستگی دارد به حضور نیروهایی که با آگاهی و تسلط بر خصلت های ذاتی و ماهوی شورش، خود را برای بروز آن از پیش آماده می کنند و به محض آغاز این گونه از حرکت ها، با عقلانیت، هیجان زدایی و برنامه مندی حرکت را به سوی هدفی مشخص هدایت می کنند. شورش می تواند موتور جنبش باشد، اما نیاز به فرمان و دارد.

طبقه ی متوسط هم اکنون به سوی تبدیل به یک توده ی اجتماعی شورش گرا پیش می رود. تحقق این شورش ها اما تابع فقط اراده ی او نیست. نیاز دارد به دو عنصر دیگر: نخست: تعمیق وخامت شرایط عمومی اقتصاد کشور است که همه را، از حیث روانی، برای سناریوی خیزش های معیشت گرا آماده سازد. دیگر، نقش حیاتی لایه های محروم جامعه است. این لایه ها به دلیل شمار خویش تعادل قوا را به نفع نیروهای مردمی (شورشی) به هم می زنند و با رادیکالیسم خود، امکان غلبه بر خشونت دستگاه سرکوب نظام را فراهم می سازند. بنابراین، برای مشاهده ی فعال شدن حرکت های شورش وار در سطح گسترده، هم باید به افزایش قیمت ها و بروز کمبود و قحطی و فزونی شمار بیکارشدگان توجه کنیم و هم به این پارامتر که کارآیی یارانه های نقدی در تامین حداقل های حیاتی  برای لایه های محروم تا حدی کاهش یابد که این قشرهای دارای حیات یارانه ای دیگر به آن امیدی نداشته باشند. در این صورت، مجموعه ی شرایط برای یک شورش تبدیل پذیر به جنبش فراهم خواهد بود: 1) یک طبقه ی متوسط جان به لب آمده به دلیل فشارهای اقتصادی 2) شرایط اقتصادی غیر قابل ترمیم و در سراشیبی مداوم و 3) لایه های محرومی که حاضرند شانس خود را برای تغییر امتحان کنند. عنصر چهارم اما انتخابی است: وجود نیروی هدایتگر و سازمان یافته برای تبدیل شورش به جنبش.

نگارنده بر این باورست که در جامعه اتمیزه و از هم پاشیده ی ایرانی بزرگترین شانس برای دگرگون سازی بنیادین شرایط در همین ترکیب سه (چهار) گانه ی بالا نهفته است. فرمول های دیگری که برای آغاز جنبش های مدنی و پیشبرد طرح های اصلاح طلبی و غیره عنوان می شود، سنخیتی با واقعیت مادی و عمق تخریب روانشناختی جامعه و فرد در ایران ندارد؛ شوربختانه، اما چنین است. بنابراین، عنصر واقع گرایی هر نیروی تغییر طلبی را دعوت می کند که روی امر ممکن سرمایه گذاری کند نه روی آرمان گرایی ناممکن . آن چه امروز در ایران به عنوان افق تغییرِ مبتنی بر واقعیت ها مطرح است «انقلاب اسیدهای معده» است، یعنی شورش گرسنگان، بیکاران، بی خانمان ها، بیماران بی دوا و همه ی آنها که دیگر نمی توانند، حتی در سایه ی سکوت و سازش با استبداد و خفقان، حتی بقای فیزیکی خویش را تامین کنند.

به این ترتیب، اگر نیروهای فعال سیاسی در تلاش باشند که پدیده ی شورش ها را، به عنوان ممکن ترین مسیر بروز حرکت های گسترده ی اجتماعی در آینده ی نزدیک، بشناسند و روی آن کار کنند، بی شک، ما به سمت کسب توانایی لازم در جهت تبدیل این شورش ها به جنبش می رویم. لازمه های این امر مشخص است: شناخت نظری شورش ها، بررسی نمونه های تاریخی موجود، بیرون کشیدن راهکارها، آموزش دادن راهکارها و در بین آنها، آموزش خودسازماندهی اجتماعی به لایه هایی که توان جذب این آموزش و اجرای آنها را دارند: شاید یک درصد از جمعیت کنونی جامعه. تمرکز نظری و عملی روی تبدیل شورش به جنبش سبب می شود که اپوزیسیون بتواند از وقت و امکانات و دانش خود در مسیری استفاده کند که قابلیت عملی وقوع دارد. وقت آن است که عنصر واقع گرایی در میان نیروهای تغییر طلب گسترش یابد. بدیهی که اگر فعالان سیاسی داخل و خارج، در یک پیوند سازنده و هدفمند، بتوانند شورش های در راه را تبدیل به جنبش کنند، آن گاه می توان در سایه ی بلوغ حرکت اجتماعی و در ادامه ی مسیر آن، اقدام به بازطرح مطالبات سیاسی، مدنی و فرهنگی نیز کرد. در آن زمان می توان به طور منطقی و بجا، درد آزادی را به درد نان پیوند زد و در پی درمان هر دو بر آمد.

انقلاب اسیدهای معده حرکتی است در پی برطرف ساختن نیازهای معیشتی مردم، اما همه ی ما می دانیم که این امر جز با بازسازی بنیادین اقتصاد کلان ایران ناممکن است و این بازسازی نیز با خود همه ی تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر را ضروری و لازم می سازد. از این وحشت نداشته باشیم که حرکتی که قرار است مسیر تاریخ کشورمان را تغییر دهد با شورش و یا انقلاب اسید معده ها کلید بخورد، خود را آماده کنیم که آن را به یک جنبش اجتماعی آزادیخواه، عدالت طلب و دمکراتیک تبدیل کنیم. بی شک از ترکیب توان گرسنگان نان و تشنگان آزادی می توان حرکتی ساخت چند جانبه که هر بعد از آن بعد دیگر را تکمیل می کند. نیاز به ابطال انگاره های سیاسی سنتی نیست، نیاز به بازسازی آنها بر اساس وضعیت موجود است. واقع بینی را با کوته بینی اشتباه نگیریم. یک اپوزیسیون واقع گرا می تواند کوته بین نباشد اما یک اپوزیسیون کوته بین بی شک واقع گرا نخواهد بود.

**

www.korosherfani.com

korosherfani@yahoo.com


[1] http://www.baztab.net/fa/news/10986/

[2] http://bamdadkhabar.com/2012/07/9272/

[3] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/07/120717_l23_sepah_sanctions_warning.shtml

[4]  نگارنده این موضوع را در نوشته ای در تیرماه 1388 بررسی کرد: تحلیلی بر جنبش اعتراضی اخیر در ایران http://www.korosherfani.com/neveshteha/TahlilJonbesh.pdf

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%da%af%d8%b0%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%db%8c%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b9%d8%af%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d9%85%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%b3%db%8c/feed/ 4
وقتی وزیر اطلاعات رژیم از آموزش جوانان برای رزم خیابانی ابزار نگرانی می کند https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d8%ad%d8%b4%d8%aa-%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%b9%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d9%81%d9%86-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d8%ad%d8%b4%d8%aa-%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%b9%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d9%81%d9%86-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/#respond Tue, 17 Jul 2012 07:14:57 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10876 وحشت وزیر اطلاعات رژیم از آموزش فن سازماندهی شورشها

دفتر ارتباطات سازمان خودرهاگران

26 تیر 1391

 

آخوند مصلحی  وزیر اطلاعات رژیم: “دامن زدن به نارضایتی‌های اجتماعی از جمله اهداف دشمنان است و آنها سعی در آموزش جوانان به منظور استفاده از آنها در اغتشاشات خیابانی دارند.

چنانچه می بینیم رژیم پلید از این طریق پاشنه ی آشیل خود را نمایان می سازد. اینجاست که او از اپوزیسیون می ترسد، وقتی اپوزیسیون به جای گذراندن وقت خود برای نوشتن قانون اساسی رژیم آینده به آموزش مدیریت شورش هایی که ممکن است هر لحظه بروز کند می پردازد.

سازمان خودرهاگران از بدو تاسیس خویش بر روی «آموزش فن سازماندهی اجتماعی» تاکید کرد و در این مسیر صدها مطلب نوشتاری، شنیداری و دیداری منتشر کرد. از هفت ماه پیش ما با تاسیس رادیو اتحاد به آموزش «خودسازماندهی مردمی» و «مدیریت شورش های اجتماعی پرداختیم. این است که رژیم را نگران می کند. زیرا می داند وقتی جوانانی که کار مدیریت خیزش را بلد هستند به صحنه بیایند می توانند با تمام قدرت نیروی معترضین را به شکل سازمان یافته درآورده و به سوی هدف های مشخص به پیش برند.

واکنش وزیر اطلاعات رژیم و ترس او از این آموزش ها یک بار دیگر درستی مسیر انتخاب شده توسط سازمان خودرهاگران را تایید می کند. رادیو اتحاد در این مسیر تلاش می کند. بدیهی است که یاری تک تک شما ایرانیان در این راه و مسیر می تواند در گسترش این کار  موثر باشد. از رادیو اتحاد حمایت کنید، برای آن خبر و مطلب تهیه کنید، رادیو اتحاد را به همه بشناسانید و در تامین هزینه های آن کوشش کنید. بدانید که راه درست پیروزی مجهز ساختن کنشگران جامعه به دانش فن خودسازماندهی است تا بتوانند مبارزه را از حالت پراکنده و فردی بیرون آورند و به آن انسجام و سامان بخشند.

برای تماس با از این شماره تلفن استفاده کنید:
001-818-934-0744 

آدرس ایمیل ما: radioetehad@yahoo.com

لینک همیاری مالی با ما : http://www.iranlcp.com/ILCPdonation.htm

فراموش نکنید

دمکراسی مشارکت نمی سازد، مشارکت دمکراسی می سازد.

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d9%88%d8%ad%d8%b4%d8%aa-%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%b9%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%da%98%db%8c%d9%85-%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d9%81%d9%86-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85/feed/ 0
قدرت اجتماعی بالای سر قدرت سیاسی https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%84%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1-%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%84%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1-%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c/#respond Thu, 12 Jul 2012 07:24:38 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10704 https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%84%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1-%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c/feed/ 0 آیا راهی برای اتحاد اپوزیسیون وجود دارد؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%aa%d8%ad%d8%a7%d8%af-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b1/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%aa%d8%ad%d8%a7%d8%af-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b1/#comments Sun, 08 Jul 2012 07:44:53 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10675 آیا راهی برای اتحاد اپوزیسیون وجود دارد؟

اپوزیسیون ایرانی هم نیاز به اتحاد دارد.

اتحاد در نظر

اتحاد در عمل

اتحاد حداقلی در نظر

اتحاد حداکثری در عمل

پیوند متقابل میان اتحاد در نظر و اتحاد درعمل

ضرورت یافتن محوری که بتواند هر دو اتحاد نظری و عملی را ممکن و آسان سازد

این محور باید بتواند هم بیانگر باورهای نظری باشد و هم راهکار عملی ارائه دهد.

اتحاد در نظر دشوار نیست.

موضوعات اتحاد نظری:

  • آزادی و آزادی ها (مدنی، بیان و احزاب)
  • حقوق بشر (بیانیه ی جهانی)
  • دمکراسی (حق آزاد انتخاب شدن و انتخاب کردن
  • جدایی دین از حکومت (عدم دخالت دین در اداره ی کشور)
  • پس چرا تشکل های اپوزیسیون نمی توانند با هم بر سر این اصول به توافق برسند؟

    مشکل در اتحاد نظری نیست.

    مشکل در اتحاد در عمل است.

    توافق نظری آسان است.

    همکاری عملی دشوار است.

    زیرا باور و احترام و اعتماد متقابل وجود ندارد.

    هر کس می اندیشد که در ورای این توافق در اصول نظری ممکن است جریان دیگر در عمل به آنها پایند نباشد.

    به همین خاطر حاضر نیست که وارد همکاری عملی با دیگران شود.

    در این صورت

    چه چیز می تواند محور اتحاد در عمل باشد؟

    باید چیزی باشد که سبب اطمینان از پاینبدی عملی هرجریانی به اصول نظری باشد.

    باید چیزی باشد که باور و پرداختن به آن دلیلی باشد بر این که آن جریان نمی خواهد به اصول نظری بالا خیانت کند

    و آن چه می تواند باشد؟

    تلاش برای دادن قدرت به مردم از همین حالا.

    یعنی تشویق مردم به کسب و نهادینه کردن قدرت در دست خود از مرحله ی کنونی.

    چگونه اپوزیسیون می تواند از حالا مردم را به کسب و نهادینه کردن قدرت در دست خود تشویق و یاری دهد؟

    از طریق تلاش برای شکل گیری قدرت اجتماعی

    قدرت خودسازمان یافته ی مردم

    اتحادیه ها، انجمن ها، شوراها، سازمان های غیر حکومتی، گروه های شهروندی،

    قدرت اجتماعی چگونه می تواند محوری برای اتحاد عمل اپوزیسون باشد؟

    اپوزیسیون می تواند مردم را به خودسازماندهی دعوت کند.

    یعنی از آنها بخواهد جمع های خود را در محله، کارخانه، اداره، دانشگاه و هر کجای دیگر تشکیل دهند.

    کارکرد جمع های خودسازمان یافته ی مردمی چه می تواند باشد؟

    1 – شرکت در حرکت اعتراضی برای پایین کشیدن نظام جمهوری اسلامی

    2 – ممانعت از شکل گیری یک دیکتاتوری جدید در دوران گذار

    3 – ایفای نقش ضد قدرت در حکومت آینده

    بنابراین آن نیرویی در اپوزیسیون که در مسیر شکل گیری قدرت اجتماعی تلاش کند نیرویی سالم و قابل اعتماد است.

    به عبارت دیگر آن مجموعه ای از نیروهای اپوزیسیون که به ضرورت تشکیل قدرت اجتماعی باور دارند می توانند به هم اعتماد کرده و با هم همکاری کنند.

    نیروهایی که به قدرت اجتماعی باور دارند می توانند از طیف های مختلف و متنوع باشند.

    این نیروها می توانند جمهوری خواه یا غیر جمهوری خواه باشند

    این نیروها می توانند چپ یا غیر چپ باشند.

    این نیروها می توانند ملی گرا یا غیر ملی گرا باشند.

    هر تقسیم بندی متداول دیگر را می توان در نظر گرفت.

    این تقسیم بندی و تنوع در یک جاست که نقطه ی مشترک فراگیر خود را پیدا می کند:

    قدرت خودسازمان یافته ی مردم

    بسیاری از جناح های اپوزیسیون به این ترتیب می توانند یک مخرج مشترک پیدا کنند:

    قدرت خودسازمان یافته ی مردم

    این جناح های دارای قدرت مشترک می توانند با هم در یک مسیر عملی کار کنند:

    تلاش برای شکل قدرت خودسازمان یافته ی مردم.

    به عبارت دیگر تلاش برای تشکیل قدرت اجتماعی.

    هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که تشنه ی قدرت نیست.

    هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که می خواهد قدرت اصلی در دست مردم باشد نه در دست حکومت.

    هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که می خواهد در خدمت مردم باشد نه بر عکس.

    هر تشکل و جریانی که در اپوزیسیون به دنبال شکل دهی قدرت اجتماعی باشد نشان می دهد که برای منافع مردم و جامعه ارجحیت قائل است نه برای منافع فرد و حزب و گروه خود.

    بنابراین اگر باشند جریاناتی که بتوانند روی این نکات قابل اعتماد باشند می توانند با هم کار کنند و در چشم مردم هم از مشروعیت برخوردار شوند.

    مردم به آن بخش از اپوزیسیون که قبول کرده است در مسیر نهادینه کردن قدرت در دست جامعه تلاش کند اعتماد می کنند.

    مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که می خواهد نیروی خودسازمان یافته ی مردم نیروی اصلی سرنگونی باشند و نه دخالت بیگانگان اعتماد کنند.

    مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که می خواهد نیروی خودسازمان یافته ی مردم دوران گذار را مدیریت کنند اعتماد کنند.

    مردم حاضر خواهند بود به آن بخش از اپوزیسیون که از حالا پیش بینی و تلاش می کند در حکومت آینده مردم داری اهرم های ضد قدرت باشند اعتماد کنند.

    مردم حاضرند که در مسیر حرکت خود برای پایین کشیدن رژیم کنونی، مدیریت دوران گذار دربرگزاری انتخابات آزاد آینده، هدایتگری و راهبری این بخش از اپوزیسیون را پذیرا باشند.

    این آن چیزی است که در شرایط حساس کنونی به آن نیاز داریم.

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%aa%d8%ad%d8%a7%d8%af-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b1/feed/ 2
قدرت اجتماعی چیست؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-4/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-4/#respond Wed, 27 Jun 2012 05:25:39 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10412 قدرت اجتماعی چیست؟ 

قدرتی است که از مجموع توان نهادهای سازمان یافته ی شهروندی به وجود می آید و از حقوق مردم دفاع می کند.

قدرت اجتماعی چگونه شکل می گیرد؟

از طریق بنانهادن واحدهای مردمی سازمان یافته توسط شهروندان و ایجاد پیوند میان آنها با هدف ساختن شبکه های اجتماعی هدفمند و برنامه دار.

نمودهای قدرت اجتماعی کدامند؟

انجمن های هنری و ادبی، هسته های دانشجویی، سندیکاهای صنفی، شوراهای مدیریتی در سطوح مختلف، اتحادیه های کارگری، سازمان های غیر دولتی، موسسات غیر انتفاعی، … و هر نوع تشکلی که به ابتکار شهروندان عادی و در بیرون از ساختار حکومتی شکل می گیرد.

نقش قدرت اجتماعی چیست؟

نخستین کارکرد قدرت اجتماعی ایفای نقش «ضد قدرت» در مقابل قدرت سیاسی حاکمیت است. دوم، دخالت ورزی مردم در مدیریت خرد جامعه می باشد و سوم کسب دانش و تجربه ی لازم برای مدیریت تدریجی سطوح کلان جامعه توسط مردم.

آیا قدرت اجتماعی خود بخود شکل می گیرد؟

خیر، قدرت اجتماعی بر اساس اراده ی مردم برای مشارکت در امر جمعی و نیز جدیت و پشتکار و خلاقیت آنهاست که شکل می گیرد. تا کار جمعی سازمان یافته و جدی نباشد از قدرت اجتماعی خبری نخواهد بود.

آیا اگر دمکراسی بیاید قدرت اجتماعی هم تشکیل می شود؟

در واقع بر عکس است، اگر قدرت اجتماعی تشکیل شود دمکراسی به معنای واقعی کلمه بنیان خواهد یافت. دمکراسی فقط شکل نیست، ذات آن باید تامین باشد که چیزی نیست جز مردم سالاری. یعنی مدیریت مردم بر سطوح خرد و کلان جامعه.

برای تحقق بخشیدن به قدرت اجتماعی از کجا باید آغاز کرد؟

از پایین ترین سطوح: از درون خانواده، محله، کارگاه، اداره، کارخانه، مدرسه، دانشگاه، محل کارو ….

در هر کجا باید جمعی را تشکیل داد و به کار گروهی برای بهبود اوضاع و عملکرد آن نهاد یا مکان پرداخت.

آیا حکومت های استبدادی اجازه ی شکل گیری قدرت اجتماعی را می دهند؟

شکل دهی به قدرت اجتماعی اجازه نمی خواهد. وقتی شهروندان شروع کنند با هم حرف زدن، راه حل یافتن و کار جمعی کردن قدرت اجتماعی بنیان گذاری شده است. فقط می ماند که این کار را گسترش دهیم و به سوی نهادینه کردن آن پیش رویم.

چرا به جای تسخیر قدرت سیاسی به فکر تشکیل قدرت اجتماعی باشیم؟

قدرت سیاسی متعلق به اقلیتی است که چه منتخب باشد چه غیر منتخب دارای محدودیت های بسیار است. مردمسالاری به معنای واقعی یعنی مردم سالار اوضاع خویش باشند، یعنی امورات خود را مورد مدیریت خویش قرار دهند. وقتی قرار باشد همه تصمیم ها توسط اقلیتی اتخاذ شود حقوق تمامی یا بخشی از اکثریت می تواند پایمال شود.

آیا شانس این هست که در ایران هم قدرت اجتماعی تشکیل شود؟

صد البته، نه فقط این شانس هست بلکه ضرورت آن بیش از هر جای دیگری مطرح است. به دلیل سابقه ی سخت استبدادسالاری در ایران ما شانس کمی خواهیم داشت که دمکراسی از بالا را داشته باشیم، بنابراین بهتر است که دمکراسی از پایین را به عنوان استراتژی دنبال کنیم.

فرق دمکراسی از بالا و از پایین چیست و قدرت اجتماعی چه نقشی در آن دارد؟

دمکراسی از بالا فاقد خصلت اجتماعی است، یعنی ریشه در مشارکت نهادینه و تمرین شده ی مردمی ندارد، در حالی که دمکراسی از پایین حرکتی است گام به گام که از طریق تجربه ی عملی مدیریت جامعه توسط مردم از سطوح خرد و حوزه های کوچک شروع شده و به بالا می رود.

آیا بدون قدرت اجتماعی دمکراسی ممکن است؟

فقط به صورت شکل و ظاهر. مردمسالاری به معنی آن است که قدرت تصمیم گیری در دست مردم باشد نه در دست نمایندگان مرد. دمکراسی نمایندگی فقط مرحله ی نخستین مردمسالاری است.

چگونه می توان از حالا کار ساختن قدرت اجتماعی را شروع کرد؟

از طریق ساختن جمع های شهروندی در داخل و خارج از کشور. در رابطه با موضوعات مختلف و برای فعالیت های گوناگون باید به ایجاد انجمن ها و گروه های شهروندی اقدام کرد و به فعالیت منظم پرداخت. آموزش و تمرین مدیریت جمعی امور ما را برای ساختن و پیش بردن مردمسالاری آماده می کند.

آیا اپوزیسیون ایرانی به اندازه ی کافی به قدرت اجتماعی می پردازد؟

بخش عمده ای از اپوزیسیون به قدرت سیاسی نظر دارد و تغییر دمکراتیک از بالا را مد نظر قرار می دهد. اما از آنجا که دمکراسی جز با مشارکت نهادینه ی مردم ناممکن است تلاش اپوزیسیون برای استقرار دمکراسی در ایران نیز یا ناکام مانده است یا در نهایت تبدیل به تغییر از بالا با خصلت غیر اجتماعی خواهد شد.

آیا سازمان خودرهاگران به قدرت اجتماعی توجه دارد؟

بلی، تلاش برای شکل دهی قدرت اجتماعی، یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم، استراتژی سازمان ما می باشد. ما تلاش می کنیم که فن خودسازماندهی اجتماعی را به مردم آموزش دهیم تا با ایجاد گروه های شهروندی شروع به فعالیت در مسیر به دست گرفتن سرنوشت خود کنند.

آیا سازمان خودرهاگران بیشتر به قدرت اجتماعی نظر دارد تا قدرت سیاسی؟

صد البته، ما قدرت اجتماعی را دارای اصالت می دانیم و به تقویت آن می پردازیم تا به عنوان ضد قدرت در مقابل قدرت سیاسی عمل کند. ما در امر به دست گرفتن قدرت سیاسی فعالیتی نداریم و تمام کوشش خود را بر روی ساماندهی قدرت اجتماعی متمرکز کرده ایم.

شما در سازمان خودرهاگران برای قدرت اجتماعی و تشکیل آن چه می کنید؟

از آن جا که جوهره ی قدرت اجتماعی خودسازماندهی شهروندان در مدرسه و کارگاه و محله و دانشگاه و کارخانه است ما به کار آموزش فن خودسازماندهی مشغول هستیم و برای این منظور از اینترنت، رادیو و تلویزیون استفاده می کنیم.

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-4/feed/ 0
آیا اپوزیسیون ایرانی به اندازه ی کافی به قدرت اجتماعی می پردازد؟ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%d9%87-%db%8c-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c-%d8%a8/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%d9%87-%db%8c-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c-%d8%a8/#respond Thu, 21 Jun 2012 08:19:56 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10363 https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3%db%8c%d9%88%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%d9%87-%db%8c-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c-%d8%a8/feed/ 0 اگر می خواهید بدانید آن که خود را اپوزیسیون و آلترناتیو می داند جدی است یا نه ببینید طرحی برای تسخیر منطقه ی پاستور در مرکز تهران که مقر بیت رهبری، دفتر ریاست جمهوری، مجلس رژيم و … است دارد یا خیر https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%da%af%d8%b1-%d9%85%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%a2%d9%86-%da%a9%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%da%af%d8%b1-%d9%85%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%a2%d9%86-%da%a9%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3/#respond Mon, 21 May 2012 09:15:37 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=9648 اگر می خواهید بدانید آن که خود را اپوزیسیون و آلترناتیو می داند جدی است یا نه ببینید طرحی برای تسخیر منطقه ی پاستور در مرکز تهران که مقر بیت رهبری، دفتر ریاست جمهوری، مجلس رژيم و … است دارد یا خیر

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%da%af%d8%b1-%d9%85%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%af-%d8%a2%d9%86-%da%a9%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b3/feed/ 0
راهنمایی تشخیص جایگزین واقعی https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/#respond Wed, 02 May 2012 07:15:44 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=9202 منتسکیو می گوید: «برای این که یک رژیم سقوط کند به دو چیز نیاز است: نخست آن که آن رژیم قادر به ادامه ی حیات نباشد و دیگر آن کسی بیاید آن را جایگزین کند.»

  • به عبارت دیگر تا زمانی که رژیمی دارای یک جایگزین نباشد سقوط نمی کند، حتی اگر دچار فروپاشی شود.
  • برای آن که فروپاشی به سرنگونی ختم شود نیاز به جایگزین می باشد.
  • جایگزین مجموعه است که توان آن را دارد حضور و اراده ی خود را به رژیم حاکم تحمیل کند و آن را کنار بزند.
  • برای این منظور جایگزین نیاز به قدرت دارد.
  • باز همان منتسکیو است که می گوید: «تنها قدرت است که می تواند جلوی قدرت را بگیرد.»

برای این منظور هر آلترناتیوی نیاز به نیرو و قدرت دارد. نیرو، توان بالقوه است و قدرت، توان بالفعل.

برای سرنگون سازی نیاز به قدرت می باشد. یعنی اگر شما در میان کسانی که توانشان فقط به صورت بالقوه مطرح است محبوبیت و مشروعیت دارید فاقد قدرت هستید. وقتی قدرت دارید که بخشی از این افراد به طور عملی و بالفعل دست به کار شوند.

آلترناتیو یا جایگزین تشکلی است که 1) در میان نیروهای اجتماعی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار است و 2) توان تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت را دارد.

یعنی هم مردم او را قبول دارند و هم این که عده ای از این مردم بنا به خواست آلترناتیو حاضرند به صحنه وارد شوند رژیم حاکم را پایین بکشند.

اما برای این که این تحول نیرو به قدرت، یعنی گذر از توان بالقوه به بالفعل، انجام پذیرد جمع آرزومند جایگزینی باید بتواند راهکار لازم برای این کار را ارائه دهد. پس آلترناتیو نیرویی است که چون راهکار لازم برای تبدیل نیرو به قدرت را دارد شانس کنار زدن رژیم و کسب قدرت را دارد می تواند به طور عملی برود و قدرت سیاسی را کسب کند.

به عبارت دیگر:

 1) بدون داشتن مقبولیت و مشروعیت در میان نیروهای اجتماعی هیچ جمعی نمی تواند به آلترناتیو تبدیل شود.

 2) بدون قابلیت عملی در تبدیل نیروی اجتماعی به قدرت عملیاتی یک جمع به آلترناتیو تبدیل نمی شود.

3) اگر قدرت عملیاتی بسیج شده برای سرنگونی رژیم و کسب قدرت کافی نباشد آن جمع نمی تواند یک آلترناتیو به معنای جایگزین باشد.

پس مراحل کار چنین است:

1)   یک جمع باید وجود داشته باشد.

2)   این جمع باید در میان مردم مشروعیت کسب کند.

3)   در بین توده هایی که برای او مشروعیت قائل هستند قادر به بسیج نیرو و تشکیل قدرت اجرایی باشد.

4)   این قدرت باید به اندازه ی کافی باشد تا رژیم حاکم را پایین بکشد و جایگزین آن شود.

این مسیر کار است. در نظر داشته باشیم دو سری از عوامل سبب می شود که این مراحل با این مرحله بندی آغاز نشود.

1)   اختلافات رفتاری و اخلاقی و ارتباطاتی میان تشکل ها و شخصیت های سیاسی که پیش شرط لازم برای آغاز تلاش در این مسیر طولانی است.

2)   تفاوت جایگاه های هر یک از این تشکل ها در مسیر فوق. به این معنی که برخی تازه می خواهند جمعی را تشکیل دهند، بعضی به صورت جمع هستند، برخی دیگر مدتهاست به کسب مشروعیت مشغول بوده اند، بعضی دیگر حتی قدرت اجرایی دارند. هر یک از این ها خود را نسبت به دیگری خیلی عقب یا جلو می دانند و بنابراین کار را برای انجام آسان نمی بینند.

به این دو اشکال باید تنوع عظیم فکری، ایدئولوژیک، عقیدتی، دیدگاهی و… را اضافه کرد. آن هم برای اپوزیسیونی که فقط سابقه ی قربانی استبداد بودن را با خود دارد و با فرهنگ دمکراتیک آشنا نیست.

پس چاره ی کار چیست؟

نباید در تلاش برای نزدیک سازی نیروهای ناهمگون و دارای جایگاه های مختلف در این مسیر بود. این ها نمی توانند به طور غیراجباری و اختیاری در یک جمع قرار گیرند. به همین دلیل به تلاش بیهوده برای ایجاد این جمع ناهماهنگ باید خاتمه داد. هر جمعی، هر چند کوچک می تواند با رعایت تقدم و تاخر در مراحل گفته شده در مسیر فوق تلاش و به کار خویش تداوم بخشد. در راه، به فراخور رشد طبیعی خود این جمع می تواند با سایر جمع های همسو و کمابیش هم مرحله پیوند بخورن و همگی توان خویش را روی هم بریزند.

بنابراین در اپوزیسیون ایرانی هر نیرویی که بخواهد به طور واقعی، و نه در حرف و آرزو، جایگزین شود باید

1)   میان مردم کسب مشروعیت کند.

2)   قدرت سازماندهی بخش از مردم را برای عملیات براندازی داشته باشد.

3)   این عملیات را با موفقیت رهبری کند تا به نتیجه برسد.

راه برای همه مشخص است. این گوی و این میدان…

]]> https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b4%d8%ae%db%8c%d8%b5-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%a7%d9%82%d8%b9%db%8c/feed/ 0