Deprecated: Required parameter $option follows optional parameter $filename in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 760 Warning: session_start(): Session cannot be started after headers have already been sent in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 60 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 614 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 622 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8 كاوه – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa استقرار نهادینه ی حفظ جان و حرمت انسان ایرانی آزادی، عدالت اجتماعی، مردم سالاری Tue, 17 Jul 2012 06:21:51 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.5.2 https://khodrahagaran.org/fa/wp-content/uploads/2023/04/cropped-KRG-logo21-150x150.jpg كاوه – خودرهاگران https://khodrahagaran.org/fa 32 32 تقليد!! https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%82%d9%84%d9%8a%d8%af/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%82%d9%84%d9%8a%d8%af/#respond Tue, 10 Jul 2012 22:51:38 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=10697 تقليد!!

اي بي خبران بسي عملها

بودست هميشه كار و بارم

گر با خردان به فكر خلقند
من حامي مرگ و سنگسارم
رويم شده سنگپاي قزوين
سنگي به ازآن نمي شمارم
با حيله گري و كذب و تزوير
بيني كه به كار خود سوارم
من نسيه بداده نقد گيرم
اينسان بُده  فوت و فنّ  كارم

من حوري نقد خواهم اكنون
وان نسيه به خلق واگذارم
حوري دهمش به طول هشتاد
منّت به سرش بسي گذارم
هرفرد ازين مقلدينم
گويند بيا بشو سوارم
با همچو خران بار بردار
من صاحب گردن چنارم

هر دختر و يا زني كه هرگه
برشرعي خود  نياز دارم
صيغه كنمش به  ورد تازي
آنگه بنشانمش كنارم

هنگامهء عقد بس مزخرف
با آن عربي به لب بيارم
گريك نفر ؛ ‌آن زبان بداند

آتش كشدي من و تبارم
من كارو تلاش آدمان را
جز بيهد گي ؛ نمي شمارم
تحصيل علوم وفنّ و اخلاق
هرگز  كه نيايدي به كارم
من مدرك دكترا به بخش
از نيمه پا  به ناف دارم
تو حرص زني براي تحصيل
من حاصل َآن به دست آرم
مُسلم  چو بشد  صاحب مكنت
با حيله به پشت او  سوارم
يك تكه بهشت داده براو
بخشيش  زچنگ او در آرم

از گاو نرينه شير دوشم
بيشك  كه بزرگ دامدارم
الحق كه بجزحسين وعباس
بر شمر و يزيد وامدارم
ني سينه زنم نه با قمه سر
وانرا به عوام مي سپارم

از زنده فقط  بوقت عقدش
يك نفع به زندگيش   دارم
اما اگر او بميرد آنگه
بس نفع زمرگ او بدارم
ازسوم وهفتم و چهلّم
هم سالگهان به چنگ آرم
ور كاهلي از نماز و روزه
بنموده ؛  دگر شود شكارم
از وارث او گرفته پولش
گويم همه را  بجاي آرم
از روزه ؛ ز باد معده زوزه
بر روح هماو بسي سپارم

من جاي   نماز او كشم ناز
از لعبتكانِ  در كنارم
اين است سزاي احمقاني
كاو خورد فريب راهكارم
من مرجع تقليدم و بيني
گرديده رساله اعتبارم

نوكر بُوَد آنكه شد مقلّد
من نوكر پر شمار دارم

وين كاوه بي نوا  كه بيني
بودست يكي از آن حِمارم
افسوس كه گشته است كافر
اميد به رجعتش  ندارم 

 

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%aa%d9%82%d9%84%d9%8a%d8%af/feed/ 0
شعارهاي كارگران https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d9%83%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/ https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d9%83%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/#respond Tue, 24 Apr 2012 08:18:44 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=9138

شعارهاي كارگران
ما كارگران هردم جز كار نمي خواهيم
بر جامعه ء‌ ايران ؛ سربار نمي خواهيم
ما لقمه ء‌ نان خواهيم ؛ درسفره خود ايندم
جز نوع نکوی آن ؛ هربار نمي خواهيم
گويم به شما دزدان ؛ جانيّ و دغلكاران
شرمنده ء‌ اطفاليم ؛ ادبار نمي خواهيم
آن گوش كرت واكن ؛ بشنو كه چه مي گوييم
اقتصاد ميهن را ؛ بيمار نمي خواهيم
چون مرد عمل باشيم ؛ آنرا زشما خواهيم
وز بهر مداوايش ؛ گفتار نمي خواهيم
دست اهرمن كوتاه ؛ از زندگي مردم
خواهيم – و فضوليّ ؛ ديندارنمي خواهيم
بربند دكانت را ؛ اي اهرمن حاكم
ما غير؛ كرامات ؛ سرشار نمي خواهيم
ما مرد عمل خواهيم ؛ چون كاوه آهنگر
آزاده ز بندانيم ؛ افسار نمي خواهيم

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران

]]>
https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b4%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d9%83%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86/feed/ 0
كودك 2 ساله !! https://khodrahagaran.org/fa/%d9%83%d9%88%d8%af%d9%83-2-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87/ https://khodrahagaran.org/fa/%d9%83%d9%88%d8%af%d9%83-2-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87/#respond Mon, 09 Jan 2012 08:27:14 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8631

كودك 2  ساله !!

اي عزيزان !! ميهنم اندر دي  هشتاد و هشت

كودكي زادي به نام  سازمان خود رها
آنچنان فرخنده پي ” بهجت اثر ” فرهيخته

كاز همان بَدوَش نمودي بس مِهين كردارها

اينك او سنّش رسيده بر دو سال و همچنان
رشد فكري اش نگنجد جمله در پندارها
صاحب دندان شد و دستان و پاهاي قوي
كان تواند  ياري اش بنمود در  ِ دشوارها

يكدمي ساكن و ساكت نيست اين فرخنده پي
خسته و وامانده ناگردد زفكر و كارها
مردم ِ ميهن به وضع  ِ رشد روزافزون شده
عاشق اين كارهاي بس شگرف  خود رها
آنچنان كه وانهادي آن نهادين باوران
آن مقدّس نُطفه ”  ناجي پروريّ  پارها
وانكه  هرچيز خودش را از خدايي خواستي

كاو بُدي مخلوق ذهن و وَهم و هم پندارها

اينزمان خودرا خدا داند ” نه آن وهم و خيال
كاو ورا مطلق بدانستيّ و خود را خوارها

وين نباشد كار كوچك از چنين فرهيخته !!!

كان طرفدارش نمايد از همه خفّت رها

كاوه هردم مي ستايد آن مربيهاي او
كان بباشند افتخار سازمان خودرها

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران

]]> https://khodrahagaran.org/fa/%d9%83%d9%88%d8%af%d9%83-2-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87/feed/ 0 شير بيمارميهن !! https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b4%d9%8a%d8%b1-%d8%a8%d9%8a%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%85%d9%8a%d9%87%d9%86/ Sat, 24 Dec 2011 10:35:54 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8239 شير بيمارميهن !!

 بود يك شيري به حال خفته در يك بيشه زار

واز همه تيري كه برجسمش نشسته بود زار
يكطرف زخمان كهنه يكطرف رنجي كلان
از روان و جسم اوخارج نموده  بُد دمار

اشك درچشمان اوحلقه زده از رنجها

داغ طفلان ِ جدا گشته ازو در عهد پار

هي بناليدي زچرخ كجمدارش روز وشب

وان مصائب را كه ديده از جفاي روزگار

دم به دم حالش شدي بدتر از آن رنج اليم

آنچنان كاورا فكندستي به وضع ناگوار
روبهان از اين نزارين حال او غرق سرور

موشكان هم ” زين قضيه  شاكرپروردگار

پايكوبان جشن و شادي را به راه انداخته

تا كه با يورش به او وي را  كنندي لتّ وپار

روبهاني كان غذاشان موش بودي ” اينزمان

آنچنان همدست با موشان شدي چون يار غار
روبهان را خود هراسي بي كران از شيربود
ليك موشان “هيچ ترسي شان نبودي آشكار

همچو لشگر فوج ” فوج ازبهر حمله منسجم

تا كه با قتلش كنندي بهرِ قومش شاهكار

بعد آنهم زادگانش بهر اين كار سترگ
بس ببالند و كنندي بر نياكان افتخار
فوجي از موشان به دُمّش “فوج ديگر پاي او

فوج ديگر روي دستان ودوگوشش كرد كار
جمله موشان ِ دگر با طبل و با  شيپورها

بهر اين فتح وظفرشادان ببودي شاهوار

گرچه نيش جمله دندانهاي موشان شير را
همچو نيش پشّه مي كردي اثر زين كارزار

ليك تكرارهمين اعمال كردش منزجر

وز همه نامردمي هاشان  بگشتي بيقرار

وين زمان فرياد كفتاران رسيد از گرد راه

شير مادر زين صدا ها گشته شد غمگين وزار

او بدانستي كه كفتاران ورا خواهند كُشت

زين سبب عزمي بكردي تا كه بنمايد فرار

ليك ناي حركتي برجان رنجورش نبود
لاجرم فرياد و يك غُرّش بكردي رعد وار

كان صداي بس مهيبش با طنيني بس شگرف
همچو تُندَر منعكس گرديد  اندر كوهسار

شيرنر” هم بچّه شيران چون شنيدي ناله اش
همچوطوفان ِ جملگي خودرا  رساندي دركنار

جمله كفتاران زبعد ديدن شيران ” چنان

ملتهب گشته نهادي  پاي در راه فرار

ليك شير نر” سه تن ازجمله كفتاران بكُشت

يك تن از آنان شدي قادرگريزد زان ديار

روبهان را كي توان ِء ” جان بدر بردن زشير
زين سبب درحَملهء  شيران بگشتي تار ومار
موشكان دراين ميانه گشته لرزان همچو بيد
جمله سوراخان گزيدندي وكردندي فرار

قصّهء‌ اين شيرمادر قصه اين ميهن است
كان شدي تكرار دراين ميهن ما بار و بار

اينزمان آن ناله هاي زار او آيد بگوش
زود بر پاخيز تا سازي عدو را تارمار

زادگان شيرميهن !!!  بايد اندر اين زمان
فرصت از دشمن ستاندن   تا كه ننمايد فرار

كاوه گويد واژهء  دشمن در اينجا فرد نيست
َبل  دلالت دارد از اهريمنان پُرشمار

 

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران


 

 


]]>
ريش !! https://khodrahagaran.org/fa/%d8%b1%d9%8a%d8%b4/ Wed, 21 Dec 2011 10:07:52 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=8228

چون ريش بودن دل ”  بر هيچكس نخواهم

آنرا به صورت خود  ديگر نمي پسندم

اين ريش يك زماني  خود فخر و آبرو بود

عاري ازين دو گوهر ديگر نمي پسندم

آنسان گرانبها  كان  تضمين قول و وامان

بوديّ ” وكمتر از آن ديگر نمي پسندم

ايندم كه شد نماد ترس و مطيع بودن

من اين نماد  دونان ديگر نمي پسندم

برصورتان گذارند از بهر نان و هم نام

وين نان ونام ننگين ديگر نمي پسندم

وان نام ونان ” كازآن رنگ وريا بزاده

گر  من خِرَد بدارم ديگر نمي پسندم

وآن ريش كآن برآيد از باور حقيقي

كاوه ستايد آن و ديگر نمي پسندم

 

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران

 

 

 

]]>
انسان https://khodrahagaran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86/ Sun, 11 Dec 2011 00:01:42 +0000 http://khodrahagaran.org/fa/?p=7968 انسان

گركه انساني ؟ ببايدخوي انسان داشتن
خوي انسانيّ ِ والا تر ز حيوان داشتن

فرق انسان با دگر حيوان كرامات است و بس
بايدت كوشش براي آن خصائل داشتن

ور كه حيوان زير ظلم صاحبش تاب آوَرَد
ني تواند لب گشودن ” ني شعورش داشتن !ا

گر تو هم در زير ظلم آنكه باشد مثل تو
مثل حيوانها بخواهي سر به پايش داشتن

شان تو از آن بسا كمتر بباشد چونكه او!ا
ازميان همگنانش بت نخواهد داشتن !!ا

گاوميشان در دفاع جان همنوعان خويش !ا
خود نبردي تن به تن باشير خواهند داشتن!!ا

گر تويي كمتر ز آنها ؟ ادّعايت پس بگير!ا
چون نزيبد خود ز بوفالو بتر انگاشتن !ا

حاكمان تو كه باشند بدتر ازشمر و يزيد !!!آ
ازچه بر سينه ” زني خواهي علم افراشتن!؟

گر كه آن دو زادهء عّم بود و عشق سلطنت !ا
خود بهانه شد براي بذركين را كاشتن !ا

اين گروه ظالمان ايندم كه خويشانت ني اند !!ا
از چه خواهي پيش آنها سر به پايين داشتن !!؟

ننگ از بهر شما امروز بيش از اين كه نيست !ا
بايدت پنبه زگوش و مُهر ِ‌ لب برداشتن !ا

هر گروه و ملتي شايسته ء‌ آن حاكمان !ا
بوده و راضي بر آنان در حكومت داشتن !ا

كاوه گويد كاوه ها ي اين زمان بايد شدن !!ا
بهر ضّحاكان ببايستي قدان افراشتن !!!ا

—————————-

سروده‌ای از: کاوه آهنگران

]]>