Deprecated: Required parameter $option follows optional parameter $filename in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 760
Warning: session_start(): Session cannot be started after headers have already been sent in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php on line 60
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 614
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 622
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/email-newsletterxx/email-newsletter.php:760) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8
ضرورت خودسازماندهی، درس بزرگ جنبش سال 88
کورش عرفانی
جنبش اجتماعی[1] یک حرکت جمعی دارای مسیر و هدف است، یعنی می داند از نقطه ی شروع خود چگونه یکی بعد از دیگری مراحل و موانع را پشت سر گذارد تا به مقصد برسد. شروع جنبش های اجتماعی به طور معمول، ولی نه همیشه، تابع برنامه ریزی از پیش کارشده نیست؛ ممکن است منتج از حوادث و رویدادها باشد، لیکن بروز آن خود حکایت از دلایلی ریشه دار و قدیمی می کند. حتی اگر یک اعتراض جمعی در ابتدای راه، شکل شورش به خود بگیرد، در صورت عمیق بودنِ دلایل ظهور خویش، شانس این را دارد که به یک جنبش ماندگار و به ثمر رسیدنی تبدیل شود. اما این امر به طور مکانیکی روی نمی دهد، هر چقدر که جرقه ی آغازین یک جنبش می تواند به صورت «طبیعی» یعنی «خودجوش» باشد، تداوم و ادامه ی آن از تصادف و شانس پیروی نمی کند. بنابراین هر جنبشی نیاز مشخص دارد به چند عامل تا آینده ی آن را از قضا و قدر دور ساخته و به سوی یک حرکت، کم یا بیش، قابل پیش بینی هدایت کند. در سومین سالروز آغاز جنبش معروف به «جنبش سبز» به بررسی این موضوع می پردازیم.
عوامل تعیین کننده ی جنبش:
نیاز نخست جنبش هدف است. تا جمعی نداند که به چه و کجا می خواهد دست یابد محال است به نتیجه ی مشخصی برسد. حرکت باید افقی داشته باشد که سمت کلی را بر همگان معلوم سازد.
نیاز دوم هدایت گری است. برخی آن را رهبری می نامند. این با «ضرورت وجود یک رهبر» فرق دارد. جنبش نیاز به رهبری دارد اما به طور لزوم محتاج رهبر نیست. حرکت های اخیر شمال آفریقا و خاورمیانه نشان داد که نوعی از هدایتگری جمعی، که با شکل سنتی رهبری فرق دارد، ممکن است. تحمیل گرایش های سنتی رهبرتراش به جنبش های قرن بیست و یکم دشوار شده است. شهروند دیگر فقط سرباز پیاده نظام جنبش نیست، روحیه ی فردگرایی در او خواستی بیشتر را شکل بخشیده است و در عین حال، فن آوری نوین به او اجازه می دهد که با قدری مهارت و خلاقیت، نقش هدایتگر را در سطحی از جنبش ایفاء کند. هر چند که ممکن است این هدایتگری در حد خرد و محدودی باشد اما از پیوستن و هماهنگی این تلاش های فردی یا جمع های کوچک «هدایتگری» کل جنبش با ضعف و نقص های زیاد متولد می شود و می تواند تکامل یابد.
نیاز سوم مسیر است. وقتی هدف معلوم شد و جریان هدایتگر نیز به صورت ملموس ظهور کرد باید مسیر دستیابی به مقصد برای شرکت کنندگان در جنبش مشخص شود. در این میان به رابطه ی متقابل شکل گیری جریان هدایتگر و ترسیم مسیر دستیابی به هدف دقت داشته باشیم. این دو به صورت موازی و همزمان و دیالکتیک وار شکل می گیرند و نه از حیث زمانی مقطع بندی شده. مسیر تعیین می کند از آن جا که هستیم تا آن جا که می خواهیم برسیم چگونه باید حرکت کنیم. جریان هدایتگر توان شکل بخشیدن به کل مسیر را از همان ابتدا ندارد اما چون هدف را می داند، بخش نخست مسیر را معرفی و مدیریت می کند تا جنبش به بخش دوم و بعدی برسد و ادامه یابد.
نیاز چهارم سازماندهی است. سازماندهی جنبش نه تصادفی است و نه به هر شکل که بخواهیم. تابع برخی قانومندی هاست که به اختصار بر می شماریم:
پس جمع بندی کنیم، برای هدایت یک جنبش در مسیری که به هدف راه می برد نیاز به سازماندهی است.
ارزیابی جنبش سال 88
اگر جنبش سال هشتاد و هشت را بر اساس چهار معیار فوق به سنجش کشیم در می یابیم که کمبود در هر چهار مورد واضح بود:
نتیجه گیری:
اینک در سومین سالگرد آغاز آن تجربه ی تاریخی ناموفق، اما ارزشمند، بد نیست که راهکارهای لازم برای پرهیز از اشتباهی مشابه را مد نظر داشته باشیم. به این ترتیب که بدانیم در آینده و در صورت بروز فرصتی دیگر با حضور مردم در کف خیابان ها چه کنیم که نه سرکوب شویم و نه ناکام بمانیم. نکات زیر را مد نظر داشته باشیم:
به محض بروز یک حرکت اجتماعی دیگر، بنا به انگیزه و گستره ی آن و نیز بر اساس ارزیابی واقع گرایانه از توانایی نیروهای شرکت کننده و شرایط عمومی و خاص موجود آن زمان، هدفی را برای حرکت تعیین کنیم، مشخص سازیم که دستیابی به آن هدف از چه راه و مسیری ممکن است، درصدد هدایتگری حرکت باشیم و آن را به دست «حالا بگذار ببینیم چه می شود» نسپاریم و سرانجام، در پی آن باشیم که عنصر سازماندهی را با حفظ خصوصیات بر شمرده تحقق بخشیم. یعنی به طور مادی و با حضور در صحنه روی سازماندهی جمع های شهروندی یا صنفی کار کنیم، ابزار سازماندهی را با خود سازماندهی اشتباه نگیریم، امنیت را عاملی مهم بدانیم ولی نه آن قدر که سازماندهی نکنیم و در نهایت، از همین حالا در صدد کسب دانش لازم برای آموختن فن سازماندهی باشیم.
وقت آن است که بپذیریم مبارزه نیز برای خود دانشی است که دیگر به تنهایی از دل کلی گویی های نصحیت وار و یا توصیه های ادبیات چپ اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی برنمی آید. هدایتگری و به سرانجام رساندن یک جنبش در گرو سازماندهی است. سازماندهی نیز در جامعه ی از هم پاشیده و اتمیزه شده ی ایران در خرداد 1391 مشروط به داشتن روش مناسب و کارآیی برای هماهنگ سازی معترضین است. شاید بد نباشد که در این زمینه به راهکار «خودسازماندهی» توجه نشان دهیم. روشی که در آن، نیروهای آگاه و کنشگر جامعه، به جای انتظار ظهور یک تشکیلات متمرکزِ سازمانده از نوع، که دیگر امکان پدیدآمدنش نیست، به طور خودکفا و فعال با بهره برداری از روش های ارتباط مدرن و کلاسیک اقدام به این کار می کنند. بر این مبنا، این واحدهای خودسازمان یافته جمع های متشکل از کنشگران را زمینه سازی می کنند، آموزش می بینند و در صحنه های مختلف جامعه مانند کارخانه و دانشگاه و محله به طور ملموس و مادی اقدام به آگاهی رسانی و هدایتگری معترضین می نمایند. جبران کمبود سازماندهی از طریق خودسازماندهی است. بحث خودسازماندهی را در نوشتاری دیگر مطرح خواهیم کرد.
* *
22 خرداد 1391
[1] Social movement
]]>
]]>
خودسازماندهی یعنی اعضای یک جمع به طور مشترک تصمیم گیری می کنند. میان خود تقسیم کار می کنند و سپس با هماهنگی شروع به اجرای تصمیمات می کنند.
در جمع خودسازمان یافته اعضا منتظر نیروی بیرونی نیستند تا آنها را به کار منظم و برنامه دار بکشاند، خود اقدام به برنامه ریزی، تقسیم کار و اجرا می پردازند.
در کشورهای دیکتاتوری که امکان وجود تشکل های سیاسی مانند حزب ناممکن است، خودسازماندهی بهترین شیوه ی کار جمعی می باشد.
تصور این که در نظام های دیکتاتوری-پلیسی-امنیتی یک حزب یا تشکل سیاسی بتواند توده ها را سازماندهی کند تصور ساده انگارانه ای است. سازماندهی باید به خودسازماندهی تبدیل شود.
در خودسازماندهی اعضای یک جمع برای کار جمعی خویش عضوگیری، برنامه ریزی، تصمیم گیری مشترک و نیز همکاری و هماهنگی می کند.
یک جمع خودسازمان یافته برای تعیین راه و چارچوب های کاری خود تنها به نظر و تصمیم گیری مشترک اعضای خویش متکی است.
در جمع های خودسازمان یافته چند عنصر موجود است:
– روابط مبتنی بر احترام و اعتماد
– همفکری و تصمیم گیری مشترک
– تقسیم کار و مسئولیت پذیری
– شرکت فعال تمام اعضاء در اجرا بر اساس تقسیم کار
– هماهنگی میان اعضا در مرحله اجرایی
– جمع بندی و نقد و بهبود بخشی کار
خودسازماندهی می تواند برای تشکیل جمع های زنان، دانشجویان، کارگران، کارمندان، معلمان، دانش آموزان، بیکاران، پرستاران و … شکل مناسب کارتیمی باشد.
خودسازماندهی اجازه می دهد که شهروندان بتوانند برای دفاع از حقوق صنفی و مدنی خویش تلاش جمعی و موثر به خرج دهند و از پراکندگی و ضعف ناشی از آن خلاص شوند.
جمع های خودسازمان یافته به تدریج قویتر، پرشمارتر و بانفوذتر می شوند. آنها در مرحله ای پیشرفته تر می توانند تبدیل به سندیکاهای صنفی بشوند و شبکه های اجتماعی را سامان دهند.
مراحل شکل گیری کار خودسازمان یافته :
پایه گذاری دمکراسی بدون وجود گسترده ی جمع های خودسازمان یافته و نیز بدون نهادینه شدن فرهنگ خودسازماندهی قشرهای اجتماعی غیر قابل تصور است.
قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم. و مردم نمی توانند به صورت سازمان یافته در سرنوشت خویش دخالت کنند مگر آن که از روش خودسازماندهی بهره برند.
]]>
جامعه ی ایرانی در مرز رویدادهای مهمی قرار دارد که در راهست. تحریم ها، ورشکستگی اقتصادی، خطر قحطی، برخورد خونین جناح ها با هم و نیز خطر حمله ی نظامی برخی از مشکلاتی است که کشورمان با آن روبروست. در این شرایط که آینده ی ایران و ایرانی در پرده ای از ابهام قرار دارد می بایست حداکثر هشیاری را به خرج دهیم و به دنبال آن باشیم که از توان های محدود بهترین استفاده را ببریم.
در این موقعیت، فراخوان جمعی که هویت آن چندان بر کسی آشکار نیست، تحت عنوان «شورای هماهنگی راه سبز امید»، نمونه ای است از حرکت هایی که شکل و محتوای آن تناسب چندانی با شرایط وخیم کنونی ندارد. فرصتی اگر باقی است باید صرف برنامه ریزی برای حرکتی باشد که به واسطه ی آن، یک تغییر کیفی و اساسی در شرایط حاکم بر کشور به وجود آید و چشم انداز روشنی برای آینده ی میهن مان ترسیم شود. اما به گونه ای پرسش برانگیزاین فراخوان مردم را برای روز 25 بهمن دعوت به «راهپیمایی سکوت» می کند!
• «راهپیمایی سکوت» در حالی که سناریو حمله به ایران به صورت روزشمار در آمده است؟
• «راهپیمایی سکوت» در زمانی که سایه ی قحطی و گرسنگی بر کشورمان سنگینی می کند؟
• «راهپیمایی سکوت» در موقعی که اقتصاد ایران ویران و می رود که میلیون ها نفر را از حداقل معیشتی محروم سازد؟
• «راهپیمایی سکوت» در شرایطی که بهترین زنان و مردان آزاد اندیش این میهن را در سیاهچال ها به بند کشیده اند؟
• «راهپیمایی سکوت» در وقتی که بر اساس آمارها هر چهار ساعت یک اعدام در زندان ها صورت می گیرد؟
• «راهپیمایی سکوت» در حالی که برای جاه طلبی های اتمی خویش، حکومت ضد مردمی می رود که ایران را یا یک جنگ اتمی مواجه سازد؟
آخر کجای این موارد که بر شمرده شد برای یک آدم خردمند ایده ی «راهپیمایی سکوت» را به عنوان راه حل مطرح می کند؟
آیا منظور شورای هماهنگی راه سبز امید این است که روز 25 بهمن یک تعداد افرادی باشیم که در پیاده روها میان عابرانی که به مغازه و خانه و سینما می روند قدم بزنیم و دم برنیاوریم و راءس ساعت هفت هم برگردیم خانه هایمان؟ خوب به فرض که چنین هم کردیم، بعد چه می شود؟ چه تاثیر و اثری دارد این حرکت؟ آیا این یک شوخی بیشتر است؟
هدر دادن توان محدودی که در جامعه برای کنشگری موجود است و سپردن معدود کنشگرانی که حاضرند به صحنه بیایند به دست باتوم ها و دوربین های شناسایی ماموران سرکوبگر، کار منصفانه ای نیست. چند بار باید مردم را با ذکر زمان و مکان مشخص تجمع اعتراضی به دام و تله ی نیروهای سرکوبگر رژیم بکشانیم و آنها را قربانی بازداشت و ضرب و شتم کنیم؟ مگر در طول دوسال و نیم گذشته غیر از این بوده است و مگر حاصلی هم جز تلفات و خسارت و استقرار ترس و سرخوردگی داشته است؟ چرا باید چند بار از یک راه برویم و فکر کنیم ما را به مقصدی متفاوت می رساند؟
ما بر این باوریم که اگر قرار است یک حرکت اعتراضی در 25 بهمن صورت گیرد باید، برعکس، مُهر سکوت بر لب نزند. باید به پیاده روهای فردوسی تا نواب محدود نشود و باید که خود را به پایان دادن در ساعت معینی مقید نسازد. یک حرکت موثرباید که در هر کجای شهر باشد، در هر ساعتی شروع و تا هر ساعتی که می تواند ادامه یابد، نباید سکوت کرد، باید فریاد خشم سر داد و هرگز و هرگز نباید تعرض و سرکوب نیروهای دشمن را بی جواب گذاشت، باید از خود دفاع کرد و بهترین دفاع هم تهاجم است. باید به ماموران و دستگاه سرکوب تاخت و آنها را تار و مار کرد تا هوس کتک زدن و شکم پاره کردن و چاقو کشی و دستگیری را به خود راه ندهند.
ما، ضمن سپردن تصمیم گیری نهایی به فرد فرد ایرانیان براساس عقل و اراده و اختیار خود، از همه ی کنشگران می خواهیم که در این شرایط و برای این روز، به عنوان یک فرصت و برای سایر اقدامات اعتراضی خود، دست به سازماندهی بزنند و به طور جمعی و هماهنگ عمل کنند. یک جمع عظیم از افراد پراکنده بسیار ضعیف تر از یک جمع محدود اما منسجم و سازمان یافته است. پس، از همین حالا به تشکیل گروه های چند نفره اقدام کنید و به صورت جمعی و هماهنگ به خیابان ها بروید. آماده باشید، مجهز باشید و در هر کجای شهر که می توانید تظاهرات را کلید بزنید و در صورتی که مورد تهاجم واقع شدید از خود دفاع کنید و نیروهای سرکوبگر و کلیه ی نیروها و تجهیزات دولتی را بخشی از هدف خود قرار دهید. با سکوت چیزی به دست نمی آید. آنها که می خواهند سکوت کنید می خواهند طوق بردگی را همچنان تحمل کنید. آنها که بردگی را نمی خواهند سکوت نمی کنند و بساط دشمن را به هم می ریزند.
آزادی پربهاست و هیچ ملتی بدون پرداختن این بها به آن دست نمی یابد. سازماندهی راه منطقی دست یابی به آزادی است.
سازمان خودرهاگران
12 بهمن 1390
کاری از کمیته کارگری سازمان خودرهاگران
برای هر اعتصاب یا کنش دیگری باید از قبل برنامه ریزی و هماهنگی کنید. تقسیم کار کنید. نظر مثبت کارگران را جلب کنید. هر کس بداند چه نقشی دارد. تصمیم گیری جمعی کنید. تیم های پشتیبانی و تبلیغاتی و مذاکره کننده تشکیل دهید.
]]>
چگونه باید با نیروهای سرکوبگر در تظاهرات خیابانی برخورد کرد؟
تا زمانی که مردم در مقابل نیروهای سرکوبگر به صورت پراکنده و توده وار باشند مورد سرکوب قرار می گیرند. چون نیروهای سرکوبگر سازمان یافته هستند و مردم نیستند. پس اولین کار این است که به صورت سازمان یافته با نیروهای سرکوبگر برخورد کرد. یعنی به محض حضور در خیابان و قرار گرفتن در مقابل نیروهای سرکوبگر باید آرایش گرفت. تظاهر کنندگان باید به گروه های کوچک و نزدیک به هم تقسیم شوند. هیچ فردی نباید تنها بیافتد. هیچ کس نباید فقط به فکر خود باشد. افراد باید هوای همدیگر را داشته باشند. با هم تماس بصری و هماهنگی داشته باشند. هدف باید این باشد که جمعیت در قالب جمع های کوچک، نیروهای دشمن را به این سوی و آن سوی بکشاند، آرایش آن را به هم زند و بتواند با پراکنده ساختن آنها فرصت مناسب را برای هجوم به این نیروها را بیابد. باید سریع و حساب شده عمل کرد و نگذاشت که نیروهای سرکوبگر در یک محل تجمع کرده و آرایش بگیرند. بهترین دفاع حمله است. باید به محض حضور دشمن در صحنه در صدد آن برآمد که قدرت آرایش گرفتن و مانور را از آن گرفت و به آن ضربه زد تا فراری شوند. بدترین کار ایستادن و انتظار کشیدن است. این یعنی ابتکار را به دست دشمن دادن. باید ابتکار عمل در دست مردم باشد. سازماندهی، سرعت و شجاعت لازم است
]]>
از سری بحث های نظری
دفتر تولید سازمان خودرهاگران
دلایل فراوانی برای عدم موفقیت آن چه «اپوزیسیون» نامیده می شود ذکر شده است. یکی از مهمترین آنها، که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته، موضوع «اخلاق مداری» است. به نظر می رسد که نبود پایبندی جدی به ارزش های اخلاقی سبب بروز رفتارهایی از جانب فعالان سیاسی شده است که حاصل آن بی اعتنایی کنشگران سیاسی به یکدیگر از یکسو و بی اعتمادی مردم به تشکل های سیاسی از جانب دیگر باشد.
نبود یک خط اخلاقی روشن سبب شده است که بسیاری از جریان های اپوزیسیون (مانند حزب توده و یا اکثریت) به خود اجازه دهند که در طول سه دهه ی گذشته به هر خس و خاشاکی دست زنند تا بتوانند بقای سیاسی خود را حفظ کنند. در ابتدای انقلاب تقاضای تجهیز سپاه به سلاح سنگین می کردند، بی توجه به آن که این سپاه زیر نظر کدام فرماندهی قرار می گیرد، بعد که سرکوب آغاز شد به خیال خام جان به در بردن، با رژیم در سرکوب رقبای سیاسی خویش همدست شدند، وقتی نوبت به خودشان رسید به خارج از کشور آمدند و چون هرگز شهامت عذرخواهی و بازشناسی خطاهای پرهزینه ی خویش را نداشتند به تخطئه و مغلطه مشغول شدند. هر از گاهی هم که نسیمی از درون نظام حاکم وزیدن گرفت بادبان تشکل بی سمت و سوی خود را با آن تنظیم کردند و به جان جریان هایی در اپوزیسیون افتادند که خواهان براندازی کل نظام بودند.
تمامی این خطاها نمی تواند ناشی از اشتباه در محاسبه ی سیاسی باشد، یک سازمان یک یا دو بار اشتباه می کند نه دهها بار، نه در طول سی سال. علت دوام خطاگری این جریانات پس نمی تواند عدم درک موقعیت سیاسی باشد. علت را باید در غیبت یک قطب نمای اخلاقی دید که به این جریانات، یا بهتر بگوییم به افرادی که در راس این جریانات هستند، اجازه نمی دهد تا مسیر درست را تشخیص دهند. آنها آگاهانه و برای حفظ موقعیت خویش حاضرند که واقعیت های بزرگ را کوچک ورخدادهای کوچک را بزرگ جلوه دهند. حاضرند توهمات را دامن بزنند و چشم بر آن چه به طور واقعی در مقابلشان است ببندند تا خط و مسیر تشکل خود را به پیش برند. هر چند که می بینیم بعد از سی و اندی سال تلاش، منشاء کمترین اثری در جامعه ی نیازمند به تحول ایران نیستند.
این مثال ها که شوربختانه کم هم یافت نمی شود ما را به این نکته ی زیربنایی رهنمون می سازد: تا اخلاق مداری نباشد سیاستمداری جز خیانت و خرابکاری نیست. در نبود اخلاق، سیاست ابزار کثیفی است در دست یک اقلیت برای حاکم شدن بر سرنوشت یک اکثریت. مگر می شود شفاف نبود و اعتماد برانگیخت؟ مگر می شود راستگو نبود و انتظار باور از دیگران داشت؟ مگر می شود صداقت به خرج نداد و یار و همیار پیدا کرد؟ مگر می شود که واقع گرا نبود و واقعیت را تغییر داد؟
ضربه ی تاریخی خمینی و اعوان و انصار وی به اعتماد جمعی اکثریت مردم ایران در فردای پیروزی انقلاب 57 اثرات درازمدت خود را هنوز هم نشان می دهد. نبود اعتماد مردم به سیاسی کاران مشهود است. اما از این سو نیز سیاسیون ما تلاش خاصی برای ترمیم این تخریب و بازسازی بنای اعتماد مردم صورت ندادند. آن چه کردند به شکلی و به نوعی و در حدی بازتولید همان روش های خمینی صفتانه بود: یعنی دروغ، یعنی اغراق گویی، افراط و تفریط، عدم شفافیت و بی اعتنایی و بی احترامی به دیگران.
حاصل این برخورد غیر اخلاقی با پدیده ی سیاست این شده است که هم اکنون بسیاری از ایرانیانی که نسبت به سرنوشت کشور خود علاقمند هستند و مایل به انجام کاری نیز می باشند نمی توانند بستر مناسبی برای کار در درون اپوزیسیون پیدا کنند. نه به این خاطر که این بستر موجود نیست، زیرا که اعتماد لازم برای روی آوردن به سوی آن موجود نیست. و اینک این سوال مطرح می شود که چه باید کرد. برای بازسازی اعتماد از دست رفته، اپوزیسیون، یا به زبان روشن تر فعالان و تشکل های سیاسی، چه باید کنند؟
به نظر می رسد که در این مسیر یک راه حل ساده موجود است: اخلاق مداری. یعنی تعهد عملی به ارزش های اخلاقی. یعنی صادق بودن، شفاف عمل کردن، راست گفتن، درستکار بودن و در یک کلام پایبند مسیری که خرد و ارزش های اخلاقی حکم می کند حرکت کردن. از آن سوی، تعهد اخلاقی یعنی دروغ نگفتن، یعنی حقیقت را قربانی مصلحت نکردن، یعنی زیر دوستی ها و تعهدهای خود نزدن، یعنی ترس از بیان حقیقت ها نداشتن.
تنها در سایه ی ایجاد یک اپوزیسیون اخلاق مدار است که می توان یخ ها را آب کرد، توده ها را به اعتمادی آگاهانه و قابل وارسی دعوت کرد و در عمل نشان داد که برای رفتن به سوی هدف متعالی راه نیز باید تعالی بخش باشد. به این معنی که نمی توان وعده ی جامعه ی دمکراتیک، آزاد و مبتنی بر عدالت و برابری در مقابل قانون داد و در عین حال، برای دستیابی به آن دروغ گفت و حقه بازی کرد و فریب داد. این تضاد و تناقض میان هدف عالی و راه ناصادقانه راز عدم موفقیت بسیاری از جریان های سیاسی در سه دهه ی گذشته است.
سازمان خودرهاگران به عنوان یک تشکل فرهنگی و سیاسی بر این باورست که اگر قرار باشد موفقیتی در صحنه ی سیاسی ایران نصیب او شود این نمی تواند باشد مگر با تکیه بر عنصر اخلاق. مگر بر پایه ی اخلاق مداری. و این نه در حرف و گفتار و نوشتار، که این ساده ترین بخش آن است، بلکه در عمل و در کار، که بسیار دشوار اما حیاتی است. ما کامیابی خویش را فقط در صورتی قابل تحقق می دانیم که با خود و با همیاران و با مردم صادق باشیم، دروغ نگوییم، اغراق نکنیم، شفاف باشیم، به دیگری احترام بگذاریم و نقد و انتقاد سالم را پذیرا باشیم.
بدیهی است که اگر بتوانیم اخلاق مداری را در درون اپوزیسیون ایرانی رواج دهیم به تدریج این فکر باطل که «سیاست پدر و مادر ندارد» رنگ می بازد و تبدیل به این اندیشه صحیح می شود که «سیاست پدر و مادر دارد»، که سیاست بدون پدر و مادر هیچ ارزشی ندارد و فقط یک تلاش ضد انسانی است برای کسب و حفظ و گسترش قدرت.
ما به عنوان یک تشکل انسان مدار بر این باوریم که هر کنش سیاسی باید در جهت زمینه سازی برای اعتلای مادی و روانی انسانی باشد. در جهت هر چه بهتر شدن شرایط زیست جسمی و ورحی انسان. این تلاش باید در مسیر رعایت حال طبیعت و سایر موجودات زنده ی در محیط طبیعی باشد. انسان در هماهنگی با طبیعت می تواند طعم خوشبختی را بچشد. ما خوشبختی را به طور جمعی قابل تعریف نمی دانیم و بر این باور هستیم که هر انسانی باید اختیار تعریف خویش از خوشبختی و تعیین شاخص های آن را داشته باشد. این اختیار در بستری از انسان دوستی، همنوع دوستی، طبیعت دوستی و اخلاق مبتنی بر آنها ساخته و پرداخته می شود. دستیابی به دنیایی که انسان ها در آن به حداکثر اختیار دست یافته اند نمی تواند میسر شود مگر آن که اصالت راه و تلاش رعایت شود. اخلاق، ابزار حفظ اصالت تلاشی است که برای ساختن جامعه ی ایده آل به خرج می دهیم.
ما براین واقعیت آگاه هستیم که هر یک از ما ضعف های خود را دارد. این مسیر که در بالا ترسیم شد، یعنی پایبندی عملی به اخلاق در راه دستیابی به جامعه ی ایده آل، نه آسان است و نه ساده، دشوار است و پیچیده. اما یک قطب نما به ما یاری بسیار می دهد. صادق بودن با خود، دروغ به خود نگفتن و حفظ اصالت خویش. این به معنای داشتن شاخص اخلاقی در درون خویش است نه در بیرون خود. به همین دلیل نیز مذهب نمی تواند شاخص اخلاق مداری خوبی باشد. قطب نمای فرد برای تشخیص راه درست باید در درون ذهن قرار داشته باشد تا با اتکاء بر آن، بی نیاز از عنصر بیرونی وابسته ساز، فرد، مستقل و خودکفا، در جهتی که باید حرکت کند. جهتی که خوشبختی انسان ها را، همه انسان ها را، آسانتر و امکان پذیرتر می سازد.
به عنوان نتیجه گیری ذکر می کنیم که ما در خودرهاگران به رهایی خویش از بند آن چه ما را از پایبندی عملی به اخلاق دور می کند فکر می کنیم. خودرهایی به معنای خلاص شدن از ضرورت هایی است که ما را به زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی فرا می خواند. انسان خودرها از بند ضرورت های درونی برای دروغ گفتن و بد کردن رها شده است و با قدرتی که این درون-رهایی در او ایجاد کرده است می تواند به رهایی از زنجیرهای بیرونی خود اقدام کند. پس، اخلاق نه فقط ابزار رهایی فردی که لازمه ی رهایی جمعی نیز می باشد. با اتکاء به آن نه فقط کنش فردی ما بلکه کنش اجتماعی ما نیز می تواند در مسیری حرکت کند که جامعه ی انسانی به معنای اصیل کلمه به عنوان مقصد آن ممکن و پیاده شدنی است. در یک کلام، رهایی ما در گرو پایبندی به اخلاق است.#
]]>نوشته ای براساس حضور در دومین همایش اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی در ایران
کامران. م . عضو سازمان خودرهاگران و عضو ناظر در همایش
به عنوان یکی از اعضای سازمان خودرهاگران که به عنوان عضو ناظر در همایش فوق شرکت جستم پیوسته به این پرسش که ذهن بسیاری از هموطنان را به خود مشغول کرده است فکر می کنم: چرا “اپوزیسیون” باهم متحد نمیشود؟ افراد، سازمان ها، و گروه ها هر یک، بنا بر جایگاه خود، پاسخی برای این پرسش ارائه داده اند، چه به صورت نظری و چه به صورت عملی. با وجود فعالیتهای صادقانه، این آرزو تا به حال به موفقیت نیانجامیده است. در ورای دلایلی که برای این ناکامی مطرح شده، از جمله علت های فرهنگی مانند عدم بلوغ دمکراتیک، سوالی اصلی اینست که آیا چنین “اتّحادی” در شرایط فعلی امکان پذیر است؟ اگر بلی، به چه شکل؟ آنچه مسلم است این که اتحاد مدل سال ۱۳۵۷ امروز نه امکان دارد و نه مورد پذیرش خرد جمعی آزدیخواهان است. زیرا که آن مدل، اختیار تام و مسئولیت را در کف یک یا چند تن می گذارد که نه خردمندانه است و نه منطبق بر اصول دمکراتیک و مردم سالاری. پس چه الگویی می تواند به خواستههای مردم در یک همکاری جمعی و فراگیر مادیت ببخشد؟ آنچه که عملی به نظر میرسد همکاری و همگامی در کارهاست و پرهیز از یکی شدن فکری و محتوایی است.
سوالی که از صاحب نظران سیاسی و نظریه پردازان واقعی آزدیخواهی می شود اینست که چطور می شود، با حفظ چهار چوب های فکری فردی و سازمانی گوناگون، در یک جمع به همیاری و همکاری پرداخت. پاسخ، به زعم من و یارانم در خودرهاگران، داشتن یک قطب نمای روشمند است که بر دو اصل انسانیت و خرد گرایی استوار است. در این نگرش، منافع فردی و گروهی پایین تر از هدف گروهی که در نهایت حفظ جان و منزلت انسان ایرانی است قرار می گیرد.
خردگرایی ایجاب می کند که در ورای این هدف کلی، به طور مشخص روی طرح های معینی عمل کنیم. در این راستا ایدئولوژی هر فردی در جایگاه خویش محترم است ولی تمرکز بر روی تحقق طرح هاست. مصداق این گونه فعالیتهای جدید در عرصه ی اپوزیسیون را نمی توان مشاهده کرد مگر با مشارکت اجتماعی و تمرین دموکراسی. بیشک این گونه رویکرد جدید نیاز به نگرش و بینش جدیدی دارد که تحول در رفتار و عادتهای ما را بدنبال خواهد داشت.
مصداق عینی:
ما شاهد نمونهای از این گونه همکاریها در “دومین همایش اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی درایران “، که در روزهای دوم و سوم جولای در اورنج کانتی کالیفرنیا برگزار شد، بودیم. این همایش با حضور جمعی از ایرانیان هوادار دموکراسی و حقوق بشر که انجمنهای محلی خود را در شهرهای نیویورک، شیکاگو، آتلانتا، فرزنو، سن فرانسیسکو، مونترال، دالاس و اروین نمایندگی می کردند برگزار شد. حاضران ضمن گفتگوی آزاد پیرامون چشم انداز جنبش مردم ایران، نقش سکولار دموکراتها و اهمیت اتحاد آنان را مورد بحث و بر رسی قرار دادند.
در این همایش سخنرانی دکتر محمد امینی در مورد اهمیت تاریخی مبارزات مردمی و دکتر کورش عرفانی در مورد اهمیت سازماندهی در بطن جامعه آغازگر بحث هایی در مورد وظیفهِ نیروهای آزادیخواه بود.
در این نشست وجود فضایی آزاد، دمکراتیک، اخلاق گرا، و صمیمی چشمگیر بود. نمایندگان توانستند خواستههای انجمنهای خود را ابراز و در مورد آنها به طور جمعی به تصمیم گیری بپردازند. آن چه که غایب بود سازمان گرایی، ایدئولوژی گرایی، منیّت، خودمداری، فردگرایی، و فردستایی بود؛ بجای آن، احترام به حقوق شهروندی و دمکراتیک باشندگان بود و شکیبایی. در انتهای این نشست، کمیته ی اجرایی با رای نمایندگان شهرهای مختلف برای مدت یک سال انتخاب شد که مسئولیت هماهنگی کاری این گروه اجتماعی سیاسی را بر عهده دارد.
برای من آنچه که در این نشست حائز اهمیت و متفاوت از نشستهای مشابه بود دعوت و حضور کسانی که عضور اتحاد نبودند، مانند من و برخی از دوستان از سازمان خودرهاگران و نیز شخصیتهای اجتماعی و روزنامه نگاران مستقل در کنار دیگر نمایندگان محلی “اتحاد سکولار دمکرات ها “برای گسترش همکاریهای آتی این دو گرایش اجتماعی-سیاسی در عمل بود. این همکاریها که با چند اکسیون و جلسات مشترک بحث و گفتگو در چند ماه اخیر آغاز شده است به طرح ریزی راهکارهای مشترک در زمینه تولید مطالب نظری، آگاهی رسانی، و ارتباط هرچه بیشتر با شبکههای اجتماعی درون کشور و گسترش آنها مّد نظر قرار گرفت.
آیا برای حصول آرزوی همبستگی اپوزیسیون واقعی راهی بهتر از سازمان یابی از پائین و همیاری و همسازی در عمل برای اعتماد سازی وجود دارد؟ از خود بپرسیم چگونه می توان این گونه همسازیها را با استفاده از خرد جمعی گسترش داد؟
جا دارد که برگزاری این همایش موفق را که نمودی از کار شهروندی و سازمان یابی قدرت اجتماعی ایرانیان خارج از کشور است به دست اندارکاران این جریان تبریک گفته و آرزو کنیم که در سایه همیاری این الگوی موفق به تدریج و با برنامه ریزی هدفمند به سوی داخل کشور حرکت کند.
——-
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی درایران www.IranMa.org
سازمان خودرهاگران www.KhodRahagaran.org
]]>
سازمان خودرهاگران
داده های این جزوه جنبه ی آموزشی دارد و نه جنبه ی اجرایی مرداد 1388
PDF: Organizing-1-3
در ادبیات سازماندهی واژه ها به طرق گوناگون و با معناهای متفاوت به کار گرفته می شوند. از این رو برای رفع هر گونه ابهامی ما واژه ها را این گونه تعریف می کنیم:
1) کنشگر: فردی است که برای پیشبرد مبارزه تلاش می کند.
2) کار جمعی: کاری که در آن حداقل دو نفر با هم همکاری می کنند.
3) تیم: جمعی که در مسیر مبارزه یک کار عملی (عملیاتی) را پیاده می کند.
4) گروه (هسته): جمعی که برای کارهای نظری و عملی – و نه به طور لزوم عملیاتی – تشکیل و با هم همکاری می کنند.
5) انجمن: جمعی که فقط برای کار نظری و فرهنگی تشکیل می شود.
6) شبکه: مجموعه ای از واحدها که باهم در ارتباط مسقیم یا غیر مستقیم بوده و برای یک منظور کمابیش مشترک عمل می کنند
7) واحد: نام عمومی برای هر یک از اجزاء شبکه.
8) مدیریت: هماهنگی برای هدایت یک مجموعه به سوی تامین منظورش.
9) فرماندهی: مدیریت در موارد عملیاتی. (موارد عملیاتی مواردی هستند که در آن کنشگران با برنامه ریزی به تهاجم علیه دستگاه حاکمیت اقدام می کنند.)
10) رهبری: مدیریت مجموعه ی مجموعه ها.
در متن پایین هرکجا از این واژه ها استفاده شده است این تعاریف باید مد نظر قرار گیرد، هرچند که ممکن است در مواردی تشخیص و تمایز آسان نباشد.
مقدمه:
هیچ مبارزه ای بدون سازماندهی پیش نمی رود. سازماندهی یعنی کار منظم جمعی. کار منظم یعنی کاری که در آن، نقش ها، وظایف و کارها تعریف شده است. هر جمعی که سازماندهی شده باشد می تواند به سوی اهداف خود حرکت کرده و موفق شود. هر جمع فاقد سازماندهی با شکست مواجه خواهد شد.
مبارزه ی مردم ایران که از خرداد 88 روند شتاب زده ای به خود گرفت نیاز دارد به سازماندهی نیروهای کنشگر. یعنی نیروهایی که می خواهند برای پیشبرد مبارزه فعالیت کنند. این سازماندهی در سه سطح قابل شناسایی است:
1) سازماندهی در سطح پایین برای بستر سازی مبارزات
2) سازماندهی در سطح میانی برای فعال سازی مبارزات
3) سازماندهی در سطح خاص برای جهت دهی به مبارزات
سازماندهی در سطح پایین به تلاش منظم برای بیدارسازی، روشنگری و آگاه سازی اکثریت باز می گردد که نیاز به تحول فکری و فرهنگی دارند.
سازماندهی در سطح میانی به تلاش منظم برای خودسازماندهی معترضین جامعه برای کسب توانایی جهت کنشگری برمی گردد.
سازماندهی در سطح ویژه به تلاش منظم برای سازماندهی نیروهایی برمی گردد که می خواهند به وجه عملیاتی کنشگری بر علیه رژیم بپردازند.
بنابراین برای ما در سازمان خودرهاگران که می خواهد به نیازهای جنبش بپردازد سه نوع مخاطب قابل شناسایی است:
این سه جمعیت نشان می دهد که هریک از این سه سطح مبارزاتی بالا توسط نیروهای اجتماعی کمابیش متفاوتی قابل اجراست که در زیر شرح آن می آید:
این سازماندهی توسط چه کسانی می تواند انجام شود؟ از جمعیتی متشکل از، به طور مثال، کسانی که در 25 خرداد آمدند و بعد منظم نیامدند: این افراد می توانند به کار فکری و فرهنگی در جامعه بپردازند. در این راستا توصیه می شود که این دوستان با تشکیل انجمن های گسترش انسان مداری در ایران عمل کنند. این انجمن ها عبارتند از افرادی که گردهم می آیند و حول محور موضوعات اجتماعی و فرهنگی بحث و تبادل نظر می کنند و حاصل بحث را به صورت فعال و گسترده میان جامعه می برند.
گسترش انسان مداری یعنی:
انجمن می تواند از افراد نزدیک خانواده شروع شود و به تدریج به افراد دیگر برسد. بهتر است که تعداد اعضای آن محدود باشد (بین 5 تا 10 نفر) و در صورت گسترش لازم است که انجمن های بعدی تشکیل شود. اعضای انجمن حاصل بحث ها را جمع بندی و به طور هدفمند و گسترده و فعال میان مردم می برند، مطرح می کنند، و بازفرست ها را با خودشان می آورند. آنها وظیفه ی خود را گسترش اجتماعی مطالب و نتیجه گیری ها می دانند و دائم به دنبال آن هستند که راهکارهایی را برای پخش وسیعتر و گسترده تر در میان قشرهای پایین و متوسط جامعه بیابند. به همین دلیل بخشی از وقت جلسات را به بررسی و تصمیم گیری پیرامون راهکارها اختصاص می دهند و روش های اجرایی و مسائل حاشیه ای و امنیتی آنها را بررسی می کنند.
سازمان خودرهاگران تولیداتی در زمینه ادبیات و نگرش انسان مدار دارد که می تواند برای تغذیه ی محتوایی این انجمن ها مورد استفاده قرار گیرد.
اما در نهایت هدف از تشکیل این انجمن ها خود ترویج اندیشه ورزی در درون جامعه است و رساندن فرد به خودکفایی فکری و هیچ گونه وابسته سازی مد نظر نیست. ایده آل این است که اعضای انجمن خود تولیدگر باشند. هم چنین هدف تشویق انجمن ها به بهره برداری از سایر منابع موجود در این زمینه می باشد.
در نهایت این انجمن ها می خواهند که تحول فکری برای ایرانیان درست کنند تا ستم پذیری و انفعال در میان آنان کاهش یابد، تا خرافات و ترس در آنان تضعیف شود و خردگرایی و انسان دوستی در مردم ترویج یابد. در یک جمله، برای این که عنصر خودآگاهی، یعنی درک اجتماعی برخاسته از تفکر ورزی فردی در دل توده ها ترویج یابد.
این انجمن ها غیررسمی بوده و در قالب میهمانی و گردهم آیی های دوستانه و محفل و گپ زنی و کوه رفتن و جمع شدن در یک قهوه خانه یا مهمانسرا برگزار می شود. اما حاصل بحث ها را باید در همه جا و بدون استثنا گفت، نوشت، توزیع کرد. بعضی از جمله های کلیدی است که در چند کلمه می تواند جرقه ی فکری بسازد:
2) سازماندهی در سطح میانی برای فعال سازی مبارزات
این سطح از کار توسط چه کسانی انجام می شود؟ توسط افرادی که، به طور مثال، هم 25 خرداد آمدند و هم روز قدس و 13 آبان و هم 16 آذر.
این افراد می توانند گامی جلوتر بروند و کسانی را که خواهان کنش وحرکت و فعالیت در جامعه، در قالب حرکت هایی مانند روز قدس هستند، سازماندهی کنند. چگونه؟ از طریق خودسازماندهی.
خودسازماندهی یعنی ایجاد یک جمع از افراد که می خواهند دست به فعالیت های مبارزاتی بزنند. این جمع از یک نفر آغاز می شود. نفر دوم را جذب می کند وتا پنج نفر پیش می روند. در صورتی که نفر ششمی بخواهد جذب شود یک نفر از آن پنج نفر جدا شده ومی رود یک جمع دیگر را تشکیل می دهد. نفر ششم جای خالی را پر می کند. تا نفر دیگری بیاید. باز یک نفر از پنج نفر جدا می شود و همین روند ادامه می یابد.
این جمع های خودسازماندهی شده در طول حیات خود هم تا حدی به بحث های نظری می پردازند و هم به آموزش و کارهای عملی.
بحث های نظری پیرامون تبادل نظر درباره رویدادها، تحلیل آنها و معنای آن و تشخیص نیازهاست.
آموزش ها جنبه های مختلف مبارزاتی مانند ارتباطات، مخابرات، امداد و اطلاع رسانی و سازماندهی، نافرمانی مدنی، فن اعتصاب و غیره است.
موضوع دیگر کارهای عملی است که به معنی شعار نویسی، اسکناس نویسی، دیوار نویسی، نصب آفیش و پلاکارد، شناسایی و افشای ماموران رژیم، آگاه سازی مردم، دعوت آنها به کنش و فعالیت، تشویق به تحصن و اعتصاب و اعتراض، سازماندهی اعتراضات صنفی، آموزش سازماندهی به دیگران و دعوت به خودسازماندهی، کسب آمادگی برای روز ر.
فراموش نکنیم که در روش خودسازماندهی مدیریت متمرکز وجود ندارد. واحدها به صورت خودکفا ومستقل هستند و سعی می کنند که خط کلی مبارزه را دنبال کنند. بین آنها ارتباط منظم و مستقیم وجود ندارد. با این وجود تاکید می شود که واحدهای خودسازماندهی شده باید با دنبال کردن و یا ایجاد پیوندها در دنیای مجازی فعالیت ها و تلاش های خود را با سایر واحدهای خودسازماندهی شده هماهنگ سازند.
سازمان خودرهاگران تا کنون جزوه های متعددی در عرصه ی خودسازماندهی منتشرکرده است.
3) سازماندهی در سطح خاص برای جهت دهی به مبارزات
این سطح از کار توسط چه کسانی قابل انجام است؟ به طور مثال توسط کسانی که عاشورا را آفریدند. این افراد کسانی هستند که می توانند خود را برای خلق عاشوراهای دیگر آماده سازند، اما این بار با آمادگی و هدف.
این ها نیاز به واحدهای سازماندهی شده دارند. یعنی باید با هماهنگی و آموزش و برنامه کار کنند.
تیم های عملیاتی متشکل است از پنج نفر که خود را آماده می کنند تا دست به عملیات بزنند. یعنی کار عملی کنند. این ها تیم هایی هستند که خود را آماده می سازند تا در روز ر واردعمل شوند و حرکت اعتراضی و تجمع را به سوی هدف های مشخص بکشانند. این تیم ها برای خود هدف تعیین می کنند و سعی می کنند که با عمل هدایت گرانه ی خود جمعیت را به سوی آن هدف بیاورند و کار را به طور عملی به پیش برند. کار اینها تبدیل حرکت گسترده ی اعتراضی به قیام مردمی خلع قدرت است.
این تیم ها کارشان این است که قیام مردمی خلع قدرت را کلید زده و با قاطعیت به پیش برند و با مایه گذاشتن از خود و با بکارگیری آموزش ها و امکانات، مبارزه را به سرانجام برسانند.
در قیام خلع قدرت باید نیروهای نظامی و انتظامی رژیم خنثی شده و مراکز دولتی و حکومتی به تسخیر مردم درآید.
این ها هم چنین تیم هایی هستند که در زمان اوج گیری اعتراضات در مقابل نیروهای سرکوبگر می ایستند و با مقاومت سازماندهی شده ی خویش از مردم دفاع می کنند، نیروهای سرکوبگر را خنثی می سازند و مردم را دلگرم کرده و تشویق به مبارزه ی فعال می کنند.
این تیم ها بر اساس تشخیص خود، با حملات ایذایی، آرایش نیروهای سرکوبگر را، قبل از این که آنها وارد عمل شوند، به هم می زنند، نیروها را به این سوی و آن سوی می کشند؛ فریب می دهند، خسته و فرسوده می کنند و غیره.
اعضای این تیم ها از مرز بحث های نظری پیرامون خشونت و عدم خشونت گذشته اند و براین باورند که رزم اجتماعی بخش طبیعی از مبارزه است.
سازمان خودرهاگران تاکید دارد که این نوع از سازماندهی باید در داخل تشکیل شود و از داخل هدایت شود. این نوع مبارزه با روش کنترل از راه دور در برگیرنده ی خطرهای فراوانی می باشد.
روابط متقابل این سه گروه باهم
آیا در این سه گروه یکی بر دیگری ارجحیت دارد؟. پاسخ مطلق منفی است. پاسخ نسبی اما به این برمی گردد که نوع خطر پذیری در هر سه یکسان نیست و لذا عناصر تشکیل دهنده ی تیم های عملیاتی فداکارتر هستند. اما هر سه مبارزه مکمل یکدیگر است و بدون هم، هیچ یک به جایی نمی رسند.
بنابراین احتیاج به هر سه است. هر فردی که می خواهد فعالیت کند باید تشخیص دهد کدام یک را ترجیح می دهد و چرا؟ (تواناییها، انگیزها، نقاط ضعف و قوت).
آیا همه می توانند این سه نقش را ایفا کنند؟ به طور بالقوه بله و به طور بالفعل خیر.
ویژگی ها و الگوهای تشکیلاتی این سه نوع سازماندهی
1) بستر سازی حرکت مردم (علنی)
2) فعال سازی حرکت مردم (نیمه علنی)
3) جهت دهی حرکت مردم (غیر علنی)
آن چه در زیر می آید الگوهای تشکیلاتی هر یک از سازماندهی ها می باشد. مخاطب باید ببیند که در رابطه با کاری که می خواهد در هر یک از این عرصه ها آغاز کند کدام یک از این الگوهای تشکیلاتی قابل استفاده می باشد.
شبکه سازی غیر متمرکز و غیر مرتبط
در این روش کاری یک فرد – به عنوان سرگروه– افراد مناسب دیگر را پیدا کرده و تک تک روی آن ها کار می کند. هر یک از این افراد تبدیل به یک گرداننده می شوند و براساس آموزش ها می روند و خود یک واحد را تشکیل می دهند و هدایت می کنند.
در این روش این افراد (گرداننده ها) همدیگر را نمی شناسند و نمی بینند و با هم در ارتباط نیستند. آنها می روند و کار خود را انجام می دهند. آنها می توانند با سرگروه در تماس باشند یا نباشند. سرگروه اصراری بر ارتباط ندارد و ترجیح می دهد که هر گرداننده ای به ساختن شبکه ی خاص خود مشغول شود. این گردانندگان هستند که برای برخی راهنمایی ها با رعایت نکات ایمنی می توانند به سوی سرگروه برگردند. حاصل کار را در این جا می بینیم:
سرگروه گرداننده ها را تربیت می کند و آنها هر یک واحد خود را با پنج عضو تشکیل می دهند.
این گرداننده ها خود دو امکان دارند:
1) ایجاد یک هسته به صورت مستقل با ارتباط میان اعضا و با عدم ارتباط با سایر تیم ها. به این شکل از کار جمعی هسته سازی محدود، مستقل و درون مرتبط می گویند. محدود یعنی این که در پی تبدیل به شبکه نیست و می خواهد به عنوان یک واحد عمل کند، مستقل یعنی خود را به سایر واحدها وصل نمی کند و درون مرتبط یعنی اعضای آن با هم ارتباط مستقیم دارند. باید به وجه امنیتی این امر توجه کرد.
تیم سازی محدود، مستقل و درون مرتبط
در این جا گرداننده، یک تیم پنج نفره را تشکیل می دهد، با حضور افرادی که همدیگر را می شناسند و با هم مرتبط هستند. آنها به طور جمعی تصمیم گیری و فعالیت می کنند. در اینجا مسائل امنیتی اهمیت بسیار دارد. هر عضو باید خود را مسئول امنیت خویش و 4 نفر دیگر نیز بداند. این تیم ها به طور معمول دارای تعدادی ثابت می مانند اما اگر کس دیگری بخواهد به آنها بپیوندد در این الگو وقتی فرد جدید بخواهد اضافه شود یکی از اعضا می رود و یک تیم مستقل را تشکیل می دهد. او می تواند با گرداننده ی تیم قبلی درتماس باشد یا خیر. ولی اعضای تیم جدید به هیچ وجه لازم نیست که اعضای تیم جدید را بشناسند.
2) ایجاد واحدها برای شکل دادن به یک شبکه
در الگوی دیگر تشکیل شبکه نه به صورت مسقل و غیر مرتبط بلکه به صورت پیوسته و مرتبط صورت می گیرد. یعنی سرگروه افراد را تربیت کرده و از آنها می خواهد که به عنوان گرداننده هر یک واحدی را تشکیل دهند. اما در این میان ارتباط گردانندگان را با خود حفظ می کند تا نوعی مدیریت کمابیش متمرکز اعمال شود. در حالی که الگوی قبلی برای کارهای خودسازماندهی اجتماعی مناسب است الگوی زیر برای شبکه سازی سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی افراد از یک نوع مرکزیت برخوردارند. این نوع از شبکه سازی خطرات امنیتی بالاتری نسبت به شبکه غیر متمرکز و غیرمرتبط دارد.
شبکه سازی متمرکز و مرتبط
در این روش فردی که به عنوان سرگروه عمل می کند با گردانندگان تیم های دیگر در ارتباط است. اما گردانندگان با هم در ارتباط نبوده و فقط با سرگروه در ارتباط هستند. هر یک از این گردانندگان تیم های خود را تشکیل می دهند. اعضای تیم فقط همدیگر را می شناسند و نه هیچ عضو دیگری از شبکه ی بیرون از واحد خود را.
در عین حال هر یک از گرداننده ها نیز می تواند خود تبدیل به سرگروه شود.
حاصل این می شود :
چنانچه می بینیم در این مدل تمامی واحدها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به هم ارتباط می یابند. به همین دلیل نیز می توان از این گونه شبکه ها برای کنش های جمعی هدفمند و برنامه ریزی شده استفاده کرد. این وجه مثبت آنهاست. اما وجه منفی این شبکه ها موضوع امنیتی است که به شدت ضربه پذیرند و به همین دلیل باید با احتیاط بسیار پای آن رفت و پیش بینی ها و آموزش های فراوانی را در کار منظور داشت.
در پایان گفتنی است که داده های این جزوه جنبه ی آموزشی دارد و نه جنبه ی اجرایی. اجرای آموزه های این جزوه باید بر اساس شناخت، تجربه و مشاهده ی دقیق امکانات، توانایی ها و محدودیت های امنیتی و شرایط واقعی صحنه باشد. به همین دلیل نیز بد نیست که اجرای آنها پس از مطالعه ی دقیق و تکمیل آن با سایر داده های نظری و عملی باشد.
نظرات، پیشنهادات، مشاهدات، تجارب و مطالب تکمیلی و یا انتقادات خود را به آدرس ایمیل زیر ارسال دارید:
سازمان خودرهاگران انتشار این جزوه را بدون هیچ گونه نام و نشانی مجاز می شمارد.
]]>