Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the email-newsletter
domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init
action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/functions.php on line 6114
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/functions.php:6114) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 630
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/functions.php:6114) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-content/plugins/onecom-vcache/vcaching.php on line 638
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/functions.php:6114) in /customers/7/d/f/khodrahagaran.org/httpd.www/fa/wp-includes/feed-rss2.php on line 8
بازنوشت گفتارهای به سوی سازماندهی در رادیو اتحاد
گفتارها از: دکتر کورش عرفانی (با مشورت کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران)
بازنویسی و ویرایش: دفتر تولید سازمان خودرهاگران
قسمت دوم:
بررسی روش های مدیریت شورش های اجتماعی- قسمت 2
————————————
نقش زمان در هدایتگری شورش ها:
حال ببینیم کنشگران چگونه باید عمل کنند که خصلت غافل گیری شورش ها به سود آنها تمام شود، چه ابزاری در اختیار دارند تا بتوانند خود را طبق یک برنامه حساب شده و پیش از آنکه شورش ها رخ دهند برای آنها آماده کرده تا همیشه یک قدم از عوامل حکومت جلوتر و زودتر در صحنه باشند و ابتکار عمل در هر رخداد را هوشیارانه، توانا و حساب شده در دست بگیرند پیش از آنکه با سرکوب حکومتی روبرو شوند.
کنشگران باید ترتیبی بدهند که به طور دائمی در جریان اخبارو رویداد های گوشه گوشه ی شهر محل سکونت خود باشند. این کار البته دشواریهای خود را دارد ولی همیشه باید به خود یادآوری کنیم که مبارزه کاریست جدی که نیاز به آگاهی، پایمردی، پافشاری، استمرار و هوشیاری دارد. با آسان گیری و تعلل راه به جایی نخواهم برد و شاید بهتر باشد که اگر در این کار جدی نیستیم از آغاز از ورود به آن خود داری کنیم.
یکی از راه های پیشنهادی سازمان خودرهاگران برای کسب این آگاهی ها اینست که شبکه ای از دوستان خبر رسان برای خود تدارک ببینیم .
از میان بستگان، دوستان، همسایگان، در هر نقطه ای از شهر، کسانی را انتخاب کنیم و از آنها بخواهیم که هر گاه خبری در محله ی آنها روی می دهد آنرا به شما منتقل کنند. نیازی نیست که جزییات نیت خود را به همه توضیح دهید، مخصوصا اگر از آنها شناخت درستی ندارید. به حد اکثر آدم هایی که می شناسید بسپارید که اگر در نزدیکی آنها اتفاقی می افتد به شما خبر بدهد. به این وسیله شما می توانید نسبت به اخبار واقعی و آنچه در شهرتان می گذرد آگاهی داشته و نبض تند حال و هوای محل سکونت خود را زودتر احساس کنید. شاید لازم باشد در نقاط مختلف شهر گشت بگذارید. و یا هر راه حل دیگری که خود نسبت به شرایط محل مناسب می بینید به کار بگیرید. خلاقیت های خود در این زمینه به کار ببرید. گفتگو بر سر نکته ای است که می تواند سرنوشت یک جنبش را تغییر دهد. ممکن است هیچ اتفاقی هم نیافتد ولی برای هدفی که پیش رو داریم ارزش دارد همیشه در صحنه حضور داشته باشیم .
حال ببینیم با این آگاهی ها شما چه کار باید انجام دهید .
در کنار گروهی که شبکه ی آگاهی رسانی شما را تشکیل می دهند بایستی یک شبکه عملیاتی داشته باشید. این افراد باید از دوستان بسیار نزدیک و مورد اعتماد شما باشند و دقیقا نظر و برنامه شما را بدانند و با شما همراه و هم فکر باشند.
به این وسیله می توانید یک حرکت کور قابل سرکوب را به یک حرکت هدایت شده هدفدارتبدیل کنید. حال می رسیم به خصلت دوم شورش ها که بی خبری از محل و مکان بروز شورش است . همین شبکه اطلاع رسانی موضوع مکان را هم برای شما حل می کند. باید پیش بینی های لازم را کرده باشید که با استفاده از میان برها در اسرع وقت خود را به محل برسانید. اینک باید دید در این مرحله سازمان دهی و کسب آما دگی به چه معنی است. باید نقشه شهر را به خوبی مطالعه کرده باشیم و آسان ترین راه را برای رسیدن به نقطه شورش پیدا کرده باشیم . موکول کردن این کار به هنگام بروز شورش، غفلت کردن در باره ی موضوع زمان و نقش برجسته و حساس آن در سرنوشت مبارزه است. باید پیشاپیش راه ها را آزمایش کرده باشید. وضعیت سوق الجیشی خود و محل را خیلی زود و در ارتباط با یکدیگر در کمترین زمان ممکن در یابید . حداقل اطلاعات باید کافی باشد که شما را به حرکت وادارد و پیشاپیش بدانید که چگونه در کمترین زمان ممکن خود را به محل برسانید . اینکه بخواهید پس از بروز شورش به نقشه شهر رجوع کنید و راه رسیدن به محل را جستجو کنید به معنی آنست که شما فرصت را باخته اید. دشمن در عمل نشان داده است که همه این آمادگی ها را دارد. شما میخواهید وارد یک مسابقه جدی زمان با دشمن بشوید بنابرین شما هم باید این آما دگی ها را برای خود کسب کنید. باید ابزار و وسائلی که شما را به مقصد برساند از قبل شناسایی کرده باشید تا همیشه در اختیار و آماده حرکت باشند. اگر دوچرخه، موتور سیکلت و یا ماشین است باید از نظر فنی ، سوخت ، و مدارک لازم رانندگی و هر موضوع دیگری که می تواند در کار تاخیر ایجاد کند فکر شده و پیش بینی های لازم در مورد آنها شده باشد. آیا ابزار ارتباطی بین اعضا تیم از قبل بررسی شده است؟ آیا این ابزار به درستی کار می کنند؟ ما با دشمنی روبرو هستیم که همه ی ابزار سرکوب را در اختیار دارد، پس باید هوشیارانه با او در میدان نبرد روبرو شد. همه اینها نکاتی است که ممکن است ریز و جزیی بنظر برسد،. ولی همه آنها به حساب می آیند تا بشود پنج دقیقه زودتر در محل حاضر شد و هدایت شورش ها را به دست گرفت. از میان افراد شرکت کننده در شورش ها ممکن است ۱۰ یا ۲۰ در صد به شما بپیوندند. چگونه این کار را می توانید انجام دهید؟ باید آنها را بیاموزید. این جزوه و ادبیات تولید شده ظرف چند سال گذشته برای همین منظور تهیه شده است[1].
سرنوشت شورش ها و جنبش ها سر خیابانها تعیین می شود و نه در بحث های طولانی و نه در کلی گویی کردن ها. می توان ده سال دیگر را در فیس بوک و تویتر به هدر داد ولی به این وسیله نمی توان جمهوری اسلامی را از اریکه ی قدرت به پایین کشید. کنش گران چندین میلیون نفرنیستند، شاید از هر ده هزار ایرانی یک نفر میتواند کنشگر باشد. ولی با اتکا به سازماندهی همین شمار از مردم می توانند همدیگر را پیدا کنند و در ارتباط با هم از نیروی خود به بهترین وجه استفاده کنند.
(پایان قسمت دوم)
بررسی روش های مدیریت شورش های اجتماعی
بازنوشت گفتارهای به سوی سازماندهی در رادیو اتحاد
گفتارها از: دکتر کورش عرفانی (با مشورت کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران)
بازنویسی و ویرایش: دفتر تولید سازمان خودرهاگران
قسمت نخست:
بررسی روش های مدیریت شورش های اجتماعی- قسمت 1
————————————
مقدمه:
پیش بینی می شود که روند شرایط اجتماعی در ایران امروز، شورش های اجتماعی را اجتناب ناپذیر کرده است. شورش های اجتماعی، فرصت های کمیابی را پیش می آورند که بر ای کنشگران قابل استفاده است تا کار خود را از پیش ببرند. شورش ها به طور ذاتی خصلتی گذرا دارند، لیکن کنشگران می توانند با برخورد آگاهانه، با برنامه ریزی های حساب شده و از قبل پیش بینی شده، از این شورش ها به عنوان شانسی در جهت پیشبرد اهداف ماندگارخود سود بجویند.
پیش از ورود به اصل مطلب بهتر است تعریفی دقیق از شورش و مکانیزمهای درون آن، از زاویه ی جامعه شناسی و تفاوت آن با جنبش، در معنی کلاسیک آن، داشته باشیم تا بتوانیم راهکارهای هدایت آن را به سمت و سوی دلخواه جست وجو کنیم.
از نظر علوم سیاسی و جامعه شناسی، جنبش اجتماعی یک حرکت اعتراضی است که از حداقل برنامه ریزی بر خوردار است و با اتکا به این برنامه ریزی است که آغاز می شود ، ادامه پیدا می کند و احتمالا به سر انجامی دلخواه منتهی می شود. به طور مثال ممکن است که منجر به کسب امتیازاتی از حکومت به نفع جامعه شود و یا حکومتی را سرنگون کند. جنبش از ابزاری همچون تظاهرات و تحصن و اعتصاب یاری می گیرد و به صورت رهبری شده و هدایت شده توسط نیروهای کنشگر به پیش می رود. مثال زنده جنبش آنچه است که در کشورهای عربی چون یمن به مدت یک سال جریان داشت و آنچه که در سوریه جریان داشته و با چندین هزار کشته هنوز ادامه دارد. البته در جنبش نیز، برنامه ریزی طولانی مدت وجود ندارد ولی افراد تصمیم گیرنده در حرکت با توجه به شرایط روز دست به تصمیماتی می زنند. در اینجا کوشش ما اینست که فقط مکانیزم های درون شورش ها را مورد برر سی قرار دهیم.
شورش چیست؟
شورش از هیچ یک از خصلت ها ی جنبش بر خوردار نیست. فی المثل در فرا خوان ۲۵ بهمن، حد اقل کسانی که فراخوان را صادر می کنند، یعنی عده ای، در مورد آن آگاهی دارند، اما برای شورش هیچ کس از آن خبر ندارد. شورش ها خصلت غافلگیری دارند. شما به عنوان یک بازیگر اجتماعی می بینید زیر گوشتان شورشی آمد و رفت و تمام شد و از این فرصت، کاری به سود خواسته های مردم نتوانستید که انجام دهید. باید دید شورش ها چه هستند و چه طور باید با آن بر خورد کرد که ما مخالفین حکومت را هم با خصلت غافلگیرانه خود خلع سلاح نکند. با شناخت مکانیزم های شورش ها باید بتوانیم برنامه ریزی و سازما ن دهی های لازم را برای آنها داشته باشیم واز فرصت های پیش آمده در آن، بهترین بهره وری ها را داشته باشیم. شورش ها عمر کوتاهی دارند. کنشگر می بیند که شورش زود آمد وزود هم تمام شد و هرز رفت .
بگذارید چشم اندازی را از شرایط امروز ایران در جلوی روی خود بگذاریم. اخبار روزانه در سطح کشوررا در کنار هم قرار دهیم و ببینیم بروز شورش در آینده نزدیک در ایران محتمل است یا نه. در حال حاضر، ایران در مورد پرداخت های خود به کشورهایی که با آنها مبادله اقتصادی دارد با مشکل مواجه است. آمار کارتون خوابها رو به تزاید است، اخبار ربودن نان از دست رهگذران با توسل به زور و اسلحه شنیده م یشود . وقتی این اخبار را در کنار هم می گذاریم می بینیم که پیش بینی عسگر اولادی تازه مسلمان که گفته بود تا شش ماه دیگر در ایران قحطی می شود چندان پیش بینی به دور از واقعیتی نیست و وقتی این آگاهی ها را در یک الگوی روشمند قرار می دهیم می بینیم که موضوع شورش ها اجتناب ناپذیر هستند. هم زمان می شنویم که نیروهای دولتی در خیابان ها به صورت آماده باش حضور دارند و یا گروهی به کارتون خوابها هجوم برده و به ضرب وشتم آنها پرداخته اند . از طرفی حضور موتور سوارهای آماده حمله به مردم که به این وسیله اظهار وجود می کنند و ترس می آفرینند مشاهده می شود. چرا دولت نیاز به ایجاد ترس و هراس در مردم را دارد؟ چون حکومت هم مثل ما شاخص های بروز شورش ها را می داند و کوشش دارد پیشاپیش از طریق ایجاد جو وحشت از بروز آنها پیشگیری کند . آیا ما هم به عنوان کنشگر خود را برای روز شورش آماده می کنیم؟ .کسانی که می خواهند سر بزنگاهها نقش موثر داشته باشند باید آنها را بشناسند.
خصلت های شورش
غافل گیری اصلی ترین خصلت شورش هاست. نه زمان آن و نه مکان آن قا بل محاسبه نیست. مثال مشخص سالهای اخیر آن شورش اسلام شهراست. اتفاق به این صورت روی داد که وقتی کارگران صبح زود می خواستند سوار اتو بوس شده و سر کار بروند، دیدند که قیمت بلیت اضافه شده است .افزایش قیمت بلیت زمانی رخ داده بود که حتی پرداخت یک تومان و دو تومان فشار زیادی بر کارگران وارد می آورد. بدون هیچ آمادگی و هماهنگی قبلی بلافاصله مردم دست به اعتراض زدند. چندین هزار نفر راه را بستند و شعار دادند. خشمگین به سوی تهران راه افتادند. نیروی زمینی نتوانست آنها را مهار کند و به همین علت با دستور از مقامات بالا، مردم را از آسمان به گلوله بستند، درست قبل از اینکه شورشیان وارد تهران بشوند، مردم را قتل عام کردند. رژیم چهره ی خود و نوع برخورد خود را به هنگام غافلگیری به نمایش گذارد. تصور کنیم اگرکارگران پیشاپیش می گفتند فلان روز جلوی وزارت اطلاعات قرار است تجمع کنیم رژیم به راحتی می توانست برای مهار آن ها فکر کند و تدارک ببیند، ولی شورش نیرویش دهها برابر است. خصلت غافلگیری شورش ها موجب می شود که رژیم نداند برای چه زمان و مکانی باید نیروهای خود را آما ده عملیات به میدان بیاورد؛ پس نیروها ی رژیم به طور دائمی باید در حالت آماده باش بسر برند که این موضوع آنها را هم از نظر روحی و هم جسمی فرسوده می کند. این گونه است که اخبار رسیده از سپاه پاسداران حاکی از آنست که از این آماده باش های طولانی ابراز خستگی کرده و گله و شکایت می کنند.
اعتراضات سال هشتاد و هشت از نظر مکانی در محدوده ی چندان گسترده ای اتفاق نمی افتاد و همیشه، از پیش، از نظر زمانی و مکانی تعیین شده بود. پس حکومت به راحتی حرکات را سرکوب میکرد به دون اینکه فشار زیادی را تحمل کند. به خصوص اینکه کنشگران قرار بود از هر نوع خشونتی پرهیز کنند و کنش، حداکثر، به دادن چند شعار خلاصه می شد. بنابرین برای حکومتی چون جمهوری اسلامی، با همه تدارکات و تجهیزاتی که در اختیار دارد، خطر جدی ایجاد نمی کرد . با این همه همین تظاهرات از قبل اعلام شده، درد سر هایی را برای رژیم ایجاد می کرد و گاه مشاهده می شد که حکومت در کنترل و مهار آنها ناتوان بوده است. روز عاشورا یک نمونه ی آموزنده در روند تظاهرات انتخاباتی سال هشتاد و هشت است . یک بریدگی در خط ارتباطی نیروهای رژیم از یک طرف و تند شدن حرکت تظاهرات به ابتکار جوانان در صحنه و نه دیکته شده از جانب رهبران نمادین جنبش، توانست برای مدتی رژیم را فلج کند و به طور عملی پنج منطقه از تهران از کنترل حکومت خارج شود. این تجربه نشان می دهد که رژیم در مقابل تصمیم های به موقع اتخاذ شده آسیب پذیرتر است. این نشان می دهد که رژیم بیش از آنچه که هست، برای ایجاد هراس در دلها، بزرگ نمایش داده می شود وگرنه به زانو در آوردن یک حکومت ورشکسته، فرتوت و در گیر گرفتاری های بی شمار اجتماعی و اقتصادی برای جوانان کنشگر ما نباید این چنین دشوار دیده شود. هر چه قدر که از میان بر داشتن رژیمی با پشتوانه ی مردمی دشوار می نماید در مقابل، بر انداختن رژیمی که ورشکسته است ، پشتوانه مردمی ندارد ، گرفتار تحریم هاست، قادر به پرداخت بهای کالاهای سفارشی خود نیست، بانک مرکزی اش کار نمی تواند بکند، اختلافات داخلی بین
سر دمداران حکومت به صورت بخشی از ترکیب بنیادی رژیم شده است ، نیروهایش خسته و فرسوده هستند و خلل و فرج هایی در درون پیکر حکومت برای ورود به حیطه عمل پیش روی کنش گران گشوده است ، آسان تر است. این بدان معنی نیست که ساده انگاری کنیم و از مشکلات مقابل خود در رسیدن به هدف غافل شویم ولی دشمن را هم بیش از حد و بیش از آنچه هست بزرگ دیدن و بزرگ انگاشتن، یاری رساندن به دشمن و دور کردن ما از اهدافمان است باید واقع بین بود و ضعف های دشمن را هم مد نظر داشت.
اگر همه این نقاط ضعف را در کنار هم بگذاریم می بینیم که چه قدر رژیم شکننده است و این نقطه ی امید کنشگران است . رژیم برای مقابله با مردم ناچار است که نیروهای خود را بیشتر به کار بگیرد و از این راه آنها را فرسوده تر می کند. ضمن این که باید آنها را برای این اضافه کاری ها بیشتر از طریق پرداخت ها ی تشویقی در میدان نگه دارد، ولی منبع مالی این اضافه پرداخت های حکومت به عوامل خود ، از جیب مردم است که شرایط نارضایتی مردم و در نتیجه شانس بروز شورش ها را بیشتر می کند و این آن نکته یست که معادله این شورش ها را نسبت به جنبش سبز متفاوت می کند. این بار، توان و قدرت رادیکالیسم، شورش رژیم را در موضع ضعف قرار خواهد داد .
ما هم به عنوان کنشگر، از زمان و مکان و شدت شورش ها بی اطلا ع هستیم . ولی می دانیم که این اتفاق در راه است و ما باید شروع کنیم از زمان استفاده کنیم و با حد اکثر آمادگی وارد صحنه شویم . سازمان خود رها گران در این زمینه کارهایی را سازمان داده است . جزوه “چه گونه شورش ها را هدایت کنیم” در سایت دیده میشود که توسط کارشناسان تهیه شده و می تواند مورد استفاده قرار گیرد و دانش فعالین را بالا ببرد. باید مهیا شویم قبل از اینکه در لحظه غا فل گیری مبهوت شویم که چه کارمی توانیم انجام دهیم. آگاهی ها را پیشاپیش باید گرد بیاوریم. رویارویی مناسب با شورش ها هم خود یک فن است که آن را به طور خود جوش نمی توانیم یاد بگیریم. پس، باید آن را بیاموزیم. تنها صرف تنفر از رژیم ما را مسلح به ابزار مبارزه نمی کند. همینطور که برای رویا رویی با سونامی باید آموزش دید در مورد شورش ها هم همین گونه است . خصلت غافل گیرانه آن را باید مورد بهره برداری قرار دهیم .
بهره برداری از خصلت غافلگیری شورش ها
باید دید که برای اینکه بتوانیم این خصلت غافلگیرانه شورش ها را به یک فاکتور مثبت تغییر دهیم به چه شگرد های نیاز داریم .
یک راه برای بر خورد با سونامی آنست که باید آن را شناخت و از تجارب سایرکشورها در این مورد سود جست. یا اینکه می توان منتظر ماند و در هنگام بروز سونامی با طغیان آب رو در رو شد و در لحظه تصمیم گرفت که چه باید کرد .
باید توجه دا شت که به هنگام بروز شورش ها، درست مانند بروز سونامی ها ،در زمانی که مردم ترسیده و غیر قابل کنترل هستند، هیچ کنش گری نمیتواند مبتکر عملی باشد .
باید دید مهره ها را چگونه باید چید که سیر امور را به سود مردم مورد بهره برداری قرار داد. باید مسلح به دانش، نیرو و ابزار مورد نیاز بود و درجه ی دخالت شانس و اقبال در روند امور را هر چه بیشتر کاست. اگر نگاهی به تجربیات سالهای گذشته ی ایران مثل قیام ۷۸ و یا تمام حرکت های سالهای ۸۸، ۸۹ بیاندازیم می بینیم که به اندازه کافی بها پرداخته شده، به اندازه کافی نیرو به میدان آمده است و پایداری کافی هم نشان داده شد؛ ولی باید دید چه عملی موجب آن شد که به اهداف دست پیدا نکردیم. چون دانش این کار وجود نداشت و کنشگران تدا رکات و آمادگی های لازم را کسب نکرده بودند. بنا به اقرار خود رژیم جمهوری اسلامی، کنترل پنج منطقه در روز عاشورا از دست حکومت خارج شده بود و بنا به گفته ی سپاه پاسداران، فقط کافی بود که این پنج منطقه به هم پیوند می خوردند تا قدرت به دست کنش گران می افتاد. اگر کنشگران مهیا در میدان حاضر شده بود ند و پیش بینی ایجاد ارتباط بین مناطق مختلف را کرده بودند چنین فرصت های گرانبهایی را به آسانی از دست نمی دادند.
شورش هایی که در راه هست فرصتهای نابی در اختیار کنشگران می گذارد. در نظر بیاورید که هزاران مردم خشمگین که در خیابان نمی آیند تا نوار سبز بر مچ ببندند وتنها شعار بدهند، بلکه آمده اند که حق خود را از حلقوم یک حکومت جانی بیرون بکشند و قادر به رو یا رویی با گارد ضد شورش، لباس شخصی ها و موتور سوار های حکومتی هستند. چنین نیرویی قادر به انجام چه کارهایی میتوانند باشند.
. آمادگی نظری را همین جزوات و همین گفتارها در بر می گیرد. یعنی ایجاد آمادگی به هنگام شورش ها به جای منتظر ماندن برای تصمیمات لحظه ای و خام. حتی اگر جان خود را در این راه هم بدهید چون بدون برنامه ریزی و آمادگی های لازم است به نتیجه نمی رسد. ما در سازمان خود رها گران کوشش می کنیم که این موضوعات را مورد پژوهش قرار داده، پروش داده و گسترش بدهیم، در باره ی آنها فکر کرده ایم و نتیجه را در سایت خود قرار دادهیم و از طریق رادیو اتحاد، یعنی رادیویی که تنها به همین منظور بر پا شده است، دانش نظرذی مورد نیاز کنشگران درون ایران را فراهم آورده و در دسترس آنها قرار دهیم. شما اگر این نظریات را مفید می دانید در یادگیری آن و پخش و گسترش آن کوشا باشید و از آنها به تناسب شرایط درون ایران هماهنگ با دیگر کنشگران عملی کنید. به باور خودرهاگران، کار اصلی و وظیفهی مهم اپوزسیون همین کاری است که ما آغاز کرده و به انجام آن اقدام کرده ا یم . وظیفه ی اصلی اپوزسیون، یعنی یک نیروی نسبتا متشکل در جامعه، اینست که به مسائل و مشکلات جامعه توجه کند، آنها را بررسی کند و راه برون رفت از این مشکلات ر ا برای ایجاد تغییر بیابد و بر روی آن کار کند. برای امروز ایران، بخشی از این نیازها، کار فکری فرهنگی ا ست ، بخشی تحلیلی و بخش دیگرو مهمتر، بخش آموزشیست. بخش آموزش از آن جهت اهمیت دارد که باید بر روی شرا یط خاص جامعه امروز ایران بررسی و مطالعه شده باشد و صرفا الگو برداری از جنبش های دیگر کشورها برای جامعه ی ما کار ساز نخواهد بود. باید شرایط خاص جامعه ی ایران مثل وضع کارگران، روحیه ی آنها ، شرا یط کارخانه ها، میزان سواد کارگران و شرایط اجتماعی و اقتصادی و غیره بررسی شود و این، کار اپوزیسیون است. ما فکر کردیم که پس از سی سال گرد هم آیی ها و نوشتن مرامنامه و اساسنامه و غیره، باید در فکر کار دیگری باشیم . اگر باوردارید که مطالب و فنون مورد نیاز کنش گران باید تهیه شود و در اختیار زنان ، پرستاران، معلمان، کارگران و قرار گیرد، در نظر داشته باشید که خودرهاگران این کاررا آغاز کرده است. کار ما اینست که مطالبی را تهیه کنیم که به داخل ایران یاری برساند. اگر فکر می کنید این کاریست که باید انجام دهید به یاد داشته باشید که خودرهاگران تشکلی باز است و از فکر شما و پیشنهادات شما استقبال می کند. این کاریست جمعی . دادن فراخوان برای ایجاد اتحاد و صدور بیانیه کار ما نیست. ما در اینجا قصدمان قضاوت در مورد این نوع حرکت ها هم نیست. لیکن این کاردر حیطه ی روش فعالیت های ما نیست. کار ما اینست که اگر در تهران شورش پیش آمد چه باید بکنیم. و در این مورد فکر کنیم، پژوهش کنیم و نتیجه کار را در اختیار کنشگران داخل ایران قرار دهیم. ولی این کاریست جمعی. به این معنا که گسترش و جا افتادن این نگرش به امر کنشگری به صورت گروهی باید انجام گیرد. شما می توانید به ما به صورتهای مختلف یاری برسانید: یا در گسترش این فکر و امر آموزش شرکت کنید و یا در تولید محتوا یاری برسانید و یا حمایت های مالی خود را به ما برسانید. خودرهاگران در فضای دوستی و صمیمیت به صورت هدفمند و در خدمت یک جنبش اجتماعی درون زا با راهکار مشخص گام بر می دارد و نه از طریق مذا کره با آمریکا و یا قدرت از بالا و یا اتحاد سازی ها. ما همه اینها را به دیگران وامی گذاریم. ولی نباید فراموش کنیم که این صحنه بکر خالی از بازیگران در اختیار ما وجود دارد که البته دشواری آن سبب می شود که کسی پای در آن نمی گذارد. این آن کاری است که باید به طور منظم، مستمر، پیوسته، متشکل، تدوین شده، پیگیر، برای تغذیه کنشگران، انجام دهیم .
(پایان قسمت اول)
]]>
کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران
عاشورایی دیگر در راهست. می توان این روز را به یک روز سرنوشت ساز تبدیل کرد. می توان قدرت مردم معترض ایران را نشان داد و ضعف رژیم را در مقابل خشم مردم آشکار ساخت. برای این منظور باید اقدام به سازماندهی کرد. باید از حالا آماده بود که در روز عاشورا، به شکل یک جمع و در قالب یک تیم چند نفره به میدان آمد. باید لباس و وسایل مناسب را همراه داشت. باید مناطق مختلف را شناسایی کرد. اصراری نداشته باشید به یک جای مشخص بروید. اگر دیدید آن جا اشغال است خود را به جاهای دیگر برسانید. مردم را تشویق کنید به تظاهرات بپیوندند. از مردم دفاع و محافظت کنید و با دشمن به صورت تهاجمی برخورد نمایید. ماموران سرکوبگر را به صورت محاصره ای و با تاکتک هجوم توسط یک گروه و پشتیبانی از طریق سنگ اندازی توسط گروه دیگر مورد هجوم قرار دهید. ماموران دستگیر شده را سالم به خانه نفرستید. پایگاه های رژیم را به صورت حساب شده و با هجوم برنامه ریزی شده تصرف کنید و امکانات و تجهیزات آن را مصادره کنید. از خون و مرگ معترضین وحشت نکنید وبدانید که از یک رژیم جنایتکار جز این بر نمی آید.
خیابان ها را سنگر بندی کنید. راه های اتصال و عبور نیروهای سرکوبگر را شناسایی کنید و مسدود کنید. در خیابان ها ایست بازرسی درست کنید و نیروهای رژیم را شناسایی و دستگیر کنید.از طریق گذاشتن دیده بان روی بام ها وساختمان ها نزدیک شدن یا دور شدن ماموران سرکوبگر را زیر نظر داشته باشید. همگی درگیر این نباشید که عکس و فیلم تهیه نکنید. اصل موضوع پیشبرد عملی مبارزه و کسب پیروزی است. با تلفن های دستی و نیز با تلفن های عمومی که شماره ی آن را از قبل تهیه کرده اید و در سر ساعت های مشخص با دوستان و سایرین که در مناطق دیگرشهر هستند در تماس باشید. دوربین های سر چهارراها را به هر طریق ممکن سیاه کرده یا از جا بکنید یا با ایجاد دود سیاه جلوی دید آنها را بگیرید.
وقتی یک خیابان یا محله و یا منطقه را تصرف کردید، بلافاصله آن جا را با قرار دادن سنگر و برخی نفرات تثبیت کنید و به سراغ سایر مناطق بروید. مهم، پیوستن منطقه های اعتراضی و متصل شدن دسته های مردم به همدیگر می باشد. از سرکوب و گلوله و گاز اشک آور وحشت نداشته باشید وبدانید که دشمن در ترس و وحشت به سر می برد. با دور زدن نیروها و هجوم ا ز دویا چند سمت به آنها این نیروها را زمین گیر، غافلگیر و دستگیر کنید. توجه داشته باشید کسانی که می خواهند ماموران در چنگ مردم را آزاد کنند از ماموران لباس شخصی رژیم هستند، آنها را شناسایی و تنبیه و دستگیر کنید.
بلافاصله در محل درگیری، مردم را از حالت پراکنده بیرون و به صورت سازمان یافته درآورید. تقسیم کار کنید و آنها را به سوی هدف های بعدی هدایت کنید. حداکثر همکاری و هماهنگی را با هم داشته باشید و به طور حساب شده عمل کنید. با تصرف پایگاه ها و خیابان ها خبر آن را از هر طریق که می توانید به رسانه های خارج از کشور برسانید تا مردم به سمت قسمت های مناسب شهر دعوت شوند.
بر این موضوع آگاه باشید که در آن روز شما تنها نیستید و به سان عاشورای 88 همزمان، مردم در سایر مناطق شهر به نبرد و عقب راندن نیروهای دشمن مشغولند. این بار برخلاف آن سال وقتی در خیابان یا قسمتی نیروهای دشمن را عقب زدید به پیشروی خود ادامه دهید، متوقف نشوید، پیش بروید تا بتوانید در سر راه مراکز دولتی بیشتری را به تصرف خود درآورده و از امکانات آن برای تجهیز مردم و پیش رفتن به سوی هدف های مهم تر استفاده کنید. سعی کنید به سوی میادین و مراکز اصلی بروید.
راه های عبور و مرور در خیابان ها را با قرار دادن ماشین های به آتش کشیده و موانع سنگین و سخت و بزرگ دیگر مسدود کنید. ترافیک را در تمام شهر گسترش دهید. آماده ی برخورد با موتور سواران از طریق روش تونل سنگی باشید. یعنی در دو طرف خیابان با سنگ کمین کنید و وقتی موتور سواران رسیدند آنها را با سنگ مورد هدف قرار دهید و آنها را سرنگون سازید. اجازه ندهید موتور سواران از شما دور شوند یا مانوور دهند، تا نزدیک هستند با سنگ و هل دادن و سایر روش ها آنها سرنگون کنید.
پیش بینی های لازم را برای پرداختن به مجروحان احتمالی و نیز استفاده از شیر برای شستشوی چشم ها در مقابل گاز اشک آور انجام دهید. از خانه های موجود در محل درگیری بخواهید درهای خانه هایشان را باز بگذرانند و به رزمندگان کمک های لازم را برسانند. با فرا رسیدن شب در صورت لزوم با قطع کابل های برق خیابان ها را تاریکی فرو برید و دید دشمن را کور کنید.
به خود باور داشته باشید وبدانید که با شجاعت و سازماندهی پیروزی از آن شماست.
]]>(جزوه ی آگاهی رسانی جهت پیشگیری و کسب آمادگی )
کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران
آبان 1390
* *
انتشار گزارش هایی که خبر از حمله ی نظامی احتمالی به ایران می دهد درحال افزایش است:
« روزنامه هاآرتص در گزارشی نوشته است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و ایهود باراک، وزیر دفاع این کشور در حال تلاش برای جلب موافقت همه اعضای کابینه برای حمله یک جانبه به تاسیسات اتمی ایران هستند.»
« به نوشته روزنامه گاردین، نیروهای مسلح بریتانیا برنامه ریزی خود را برای یک حمله احتمالی به مراکز اتمی ایران افزایش داده اند. به گزارش این روزنامه، ارتش بریتانیا در حال بررسی طرح های استقرار ناوهای رزمی و زیردریایی های مجهز به موشک های تاماهاک در منطقه برای حمله به ایران از هوا و دریا در ماه های آینده است.»
آیا سناریو یک جنگ نظامی در ایران امکان پذیر است؟ تلاش تک تک ما ایرانیان در داخل و خارج از کشور و با تمام تنوع دیدگاه های سیاسی مان باید بر روی این متمرکز باشد که از وقوع یک حمله ی نظامی به کشورمان جلوگیری کنیم. با این همه چندین عامل ما را نسبت به این احتمال نزدیک می سازد: نخست بحران سرمایه داری جهانی که ممکن است کشورهای غربی را به وسوسه ی یک جنگ برای فعال سازی کاذب صنایع تسلیحاتی و اقتصاد خویش سوق دهد، دوم جنبش های آزادیخواهی در منطقه ی خاورمیانه است که آینده و تحمل رژیم استبدادی ایران را سخت می کند و سوم، تمایل خود رژیم برای آتش افروزی است که بتواند در سایه آن راه حلی برای برون رفت از بن بست داخلی بیابد. جنگ احتمالی آینده ترکیبی از این سه خواهد بود.
به هر روی، در حالی که کسی شک ندارد بدترین و سیاهترین سناریوها برای میهن دربندمان جنگ و تجاوز خارجی است، باید با این سناریو نیز به عنوان یک سناریو قابل وقوع برخورد کنیم و خود را برای مقابله ی احتمالی با ابعاد مختلف آن آماده سازیم.
چرا رژیم جنگ می طلبد؟
با مبارز طلبیدن های رژیم جمهوری اسلامی در تمامی صحنه های بین المللی و جهانی، چنین به نظر می رسد که حاکمان ایران خواستار درگیری نظامی- البته به زعم خود به شکل محدود – با نیروهای غرب بوده و امیدوارند با شروع جنگ و به بهانه ی تجاوز، حمایت مردمی را به دور خود جمع کرده و موقعیت دشوار خویش را دوباره در میان ایرانیان استحکام بخشند. آنها درصددند که همزمان، قتل عام های دسته جمعی، کشتار زندانیان و سرکوبی ها را بار دیگر و این بار تحت عنوان جاسوسی و همکاری با دشمن متجاوز، تشدید کنند. کشتار این بار به مراتب شدیدتر از قبلی ها خواهد بود.
اما نکته ای که ملایان از آن به خوبی آگاهند، ولی امیدوار هستند که حقیقت نداشته باشد، این است که مردم ایران، خسته از جنایات و دزدی ها و تجاوزات آخوند ها و پاسداران و بسیجی ها، این بار، برخلاف جنگ عراق، به هیچ روی پشت سر آنان جمع نشده و برای دفاع از دزدان و چاقو کشان، جان خود را به خطر نینداخته و پس از دیدن و تحمل آن همه مصیبت و خواری به نام اسلام، برای دفاع از دین و شریعت نیز، حاضر به کشته شدن نخواهند بود. چنانچه از گفته ها و رفتار ها بر می آید مردم می گویند: “ما که دیگر صاحب مملکت نیستیم، هر کسی که پول ها را می برد و همان کس هم برود و بجنگد”. بی شک صاحبان سه هزار میلیارد تومان باید فکر این هم بوده باشند.
به هر روی، طنین طبل های جنگ از دور به گوش می رسد، این کار به صورت یقین و حتمی نیست ولی امکان آن این روزها از همه زمان های دیگر بیشتر است و بر همه ی ایرانیان، به ویژه کنشگران در داخل، لازم است که پیش از غافلگیری پیش بینی های لازم را برای آن زمان انجام داده و در صورت به وقوع پیوستن جنگ، آمادگی برای مقابله با پس آمد های آن را داشته باشند.
چه نوع جنگی در پیش است؟
ابتدا باید بدانیم که این جنگ به مانند جنگ عراق، مقابله رو در رو با سربازان دشمن نبوده و با استفاده از تکنولوژی پیشرفته است و به احتمال بسیار، چکمه ی هیچ سرباز امریکائی و اروپائی و اسرائیلی خاک ایران را لمس نخواهد کرد. یک جنگ مدرن با تلفاتی که از حد تصور می گذرد.
هر چند به طور رسمی هدف از این تجاوز مردم عادی ایران نبوده و بمباران ها برای ویرانی نظامی، هسته ای و زیر بنایی رژیم تاکید دارد، اما شک نیست که جنگی با ابعادی که توصیف خواهد شد تلفات انسانی قابل توجهی را در برخواهد داشت و مردم عادی نیز در میان قربانیان هستند. چنانچه در مورد عراق، افغانستان و حتی لیبی نیز همین را گفته بودند، اما صدها هزار نفر از مردم بیگناه به کام مرگ کشیده شدند. اولین قربانی هر جنگ بزرگی بیش و پیش از هر کس مردم عادی هستند.
یادآور شویم که این نوشته به هیچ رو در پی ترساندن و به وحشت انداختن خوانندگان خود نیست و تنها برای آگاهی هر چه بیشتر منتشر می شود. کار از محکم کاری عیب نمی کند.
طرح های نظامی پیش بینی شده:
وزارت دفاع امریکا سالهای متوالیست که بر روال موقعیت و رویدادها، طرح هایی را برای حمله به کشورهای مختلف، که برای امنیت امریکا ایجاد خطر می کنند، تهیه نموده و هر از چندی، بسته به زمان و موقعیت و عملکرد آن حکومت ها، آن طرح ها را تغییر داده و به روز نگهداری می نماید. این طرح ها بر اساس آخرین داده های به دست آمده و تغییرات صورت گرفته تنظیم می شود و هر زمان که لازم باشد حاوی آخرین اطلاعات بوده و آماده ی اجراست. [1]
در مورد جمهوری اسلامی، که جزو این کشورها به حساب می آید، این طرح از سالیان پیش آماده گردیده و نسبت به شرایط روز تغییر می نماید. در حال حاضر و امروز، آخرین نسخه طرح، بر اساس اطلاعاتی که تا به حال به بیرون درز کرده است، بر اینست که در یک روز و همزمان، هواپیماهای بمب افکن و ناو های موشک انداز از مرز های شمال، جنوب و شرق و غرب و از خلیج فارس، به ترتیب همه ی ایستگاه های ردیابی، پایگاه ها و ایستگاه های پرتاب موشک، پایگاههای توپخانه ضدهوایی، محل استقرار نیروهای پاسداران و بسیج و ارتش، کلیه ی تاسیسات هسته ای اعم از سطح و یا زیر زمین، محل استقرارسرکردگان رژیم، و به طور کلی، همه ی تاسیساتی را که به رژیم امکان ادامه ی حیات می دهد هدف قرار داده و ادامه ی کار آن را متوقف نمایند. درصورت نیاز این حمله شامل ساختمان ها و دکل های فرستنده ی صدا و سیما نیز می باشد، چنان چه ساختمان و برج رادیو و تلویزیون بغداد و طرابلس جزو هدف های نخست بمباران ها بود.
« گاردین نوشته وزارت دفاع بریتانیا تیم ویژه ای برای بررسی حمله به ایران دارد. به گاردین گفته شده که هرگونه حمله به ایران، اقدامی عمدتا هوایی خواهد بود که نیروی دریایی هم با استفاده از موشک های تاماهاوک با برد ۸۰۰ مایلی تا اندازه ای در آن دخیل خواهد بود. به نوشته گاردین، برنامه ریزان چنین حمله ای معتقدند ممکن است “شمار کوچکی از نیروهای ویژه” هم در این عملیات شرکت کنند اما برنامه ای برای حمله زمینی در نظر گرفته نشده است. در این اقدام، نیروی هوایی بریتانیا هم می تواند در میان سایر گزینه ها، در زمینه سوخت گیری هوایی و عملیات تجسس موثر باشد.»[2]
هدف های یاد شده برای انهدام در موج نخست تا تعداد هزار مورد برآورد شده و در موج دوم، دوباره، هزار هدف دیگر در نظر گرفته شده تا در صورت لزوم منهدم شوند. می توان تصور کرد که با چیزی معادل هزار تا دو هزار هدف آیا چیز زیادی از توان نظامی رژیم در همان دو روز نخست باقی خواهد ماند؟ حمله نظامی به ایران با دو هدف از بین بردن تاسیسات اتمی از یکسو و خنثی کردن توان نظامی ایران برای پاسخگویی از سوی دیگر می باشد.
قدرت نیروهای پدافندی جمهوری اسلامی در مقابله با چنان نیروی عظیمی که وارد صحنه عملیات می شود بسیار ناچیز بوده و باید بدانیم که هزینه ی نیروهای نظامی پیمان ناتو در سال، برابر با 1200 میلیارد دلار و بودجه ی سالانه ی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی تنها 7 میلیارد دلار می باشد. باید درنظر داشته باشیم، بخش اصلی توان پدافند رژیم در موج اول غافلگیری منهدم خواهد شد و جمهوری اسلامی در حداکثر توانایی قادر خواهد بود که چندین موشک دست پاچه به سوی عربستان سعودی یا بحرین (محل استقرار ارتش پنجم آمریکا) و قطر و احتمالا اسرائیل پرتاب کند که آنها نیز بر اساس پیش بینی های لازم به احتمال قوی توسط سپر های دفاعی ضد موشکی خنثی خواهند شد. بسیاری از این کشورها به دیوارهای دفاعی موشک های پاتریوت[3] مجهز هستند.
حضور گسترده ی هواپیماهای بدون سرنشین که قادر به شلیک دقیق موشک هستند می تواند توان پدافند باقی مانده پس از حمله را نیز به سرعت بی اثر سازد. [4] چند روز پیش یک ایستگاه راداری برای هدایت هواپیماهای بدون سرنشین در مرز ترکیه و عراق توسط آمریکا شروع به کار کرد.
پس، این حمله، در صورتی که روی دهد، بسیار سهمگین، برق آسا و تخریب گر خواهد بود وبه طور عملی پس از 72 ساعت (سه روز) چیزی به اسم نیروی نظامی برای رژیم جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند. بدنه ی سران رژیم از هم پاشیده خواهد شد و نظام ارتباطات و فرماندهی نیروهای نظامی نیز به شدت مختل خواهد شد. در این شرایط هدف نخستین عملیات، که تخریب زیر ساخت ها و توان نظامی رژیم بوده است، حاصل شده محسوب خواهد شد. می ماند که آیا بعد از این نیروهای مهاجم بخواهند وارد مراحل بعدی که شامل جایگزین سازی رژیم می شود بشوند یا خیر.
وظیفه ی ما :
سئوال اساسی در اینجا این است که وظیفه ی مردم و کنشگران آزادیخواه در این موقعیت چیست و چه باید کنند. با درنظر گرفتن فاکتورهایی که ارائه شد، دو ماموریت برای مردم عادی و کنشگران و مبارزان در نظر گرفته می شود:
یکم) آماده بودن: در شرایط مقدماتی جنگ، به طور معمول، تنش های سیاسی وتبلیغاتی بین دولت ها بالا تر از همیشه بوده و در یک مرحله ی زمانی همه خواهند دانست که جنگ، اجتناب نا پذیر شده و در روزها و هفته های آینده اتفاق خواهد افتاد. در این مرحله، مردم باید همه پیش بینی های لازم را انجام داده و در انتظار بروز پیش آمد ها باشند. دقت کنید که پیشنهاد بر مبنای “انجام” است و نه انتظار بر غافلگیری.
همان گونه که در پیش آورده شد، مردم عادی و محل زندگی آنان در هدف های بمبارن پیش بینی نشده است، ولی مردمی که در شعاع ده کیلو متری نیروگاه های اتمی، قرارگاه های نظا می، پایگاه های موشکی، مراکز استقرار سپاه پاسداران و بسیج، مراکز استقرار واحد های زرهی و توپخانه و همه محل هایی که به نوعی توان پشتیبانی نظامی یا تدارکاتی از رژیم را دارند زندگی می کنند، به خاطر قدرت انفجار و پسامد های آن، که حتی در نوعی از آنان تا بیشتر از ده کیلومتر نیز قدرت تخریب دارند، بهتر است پیش از شروع درگیری منازل خود را ترک کرده به شهرهای دیگرو یا به نقاطی کاملا دور از آن تاسیسات نقل مکان کنند. باید دانست که با وجود توان دقیق هدفگیری بمب های هوشمند و موشک های دور پرتاب، که دقت آن تا حد یک متری هدف است، به همان نسبت هم توان تخریبی آنان از حد اکثر شعاع برخوردار بوده و به همین دلیل باید تا سرحد امکان از هدف های احتمالی دوری گزید. هیچ خطری را بر اساس حدس و احتمال نپذیرید و تلاش کنید تا در منطقه ای امن به سر برید.
دوم) ماموریتی برای کنشگران و آنانی که در صحنه حضور خواهند داشت:
در صورت بروز جنگ، نظام های دیکتاتورمعمولا فشار و خفقان حاکم بر جامعه را افزایش داده و با بهانه های مختلف از قبیل همکاری با دشمن، جاسوسی بنفع دشمن، ارتباط با دشمن و اتهام های دیگر از این قبیل، دست به تسویه حسابی گسترده زده و با استفاده از جو ترس برجامعه، کلیه ی مخالفان خود را از میان برمی دارند و بطور خلاصه حکومت نظامی آلوده به جنایات بیشمار را جایگزین جو کنترل پیشین می نمایند. پیش بینی به راه انداختن قتل عام زندانیان سیاسی، بازداشت های گسترده و نیز اعدام های دسته جمعی را باید داشت. این بار باید برای مقابله با کشتار مخالفان و زندانیان آماده بود.
پس می توان پیش بینی کرد که رژیم در تدارک چنین جنایاتی خواهد بود. اما دو عامل می تواند حساب و کتاب آنها را به هم زند: نخست این که در حملات هوایی به پادگانها و مراکز استقرار نیروهای انتظامی و سپاه و بسیج، که از هدف های موج اول بوده و به شدت کوبنده و ویرانگر انجام خواهد گرفت، باحتمال قوی تعداد قابل توجهی تلفات به این نیروها وارد شده و نیروهای باقیمانده، اگر فرار نکرده و پنهان نشده باشند چندان قادر به آمدن به خیابانها و سرکوب و کنترل نخواهند بود. هم چنین باید به از بین رفتن مراکز استقرار رهبران نظام و از هم پاشیدن شبکه های فرماندهی و رهبری آنان اشاره کرد.
عامل دوم اما بستگی کامل و مستقیم به اراده و خواست کنشگران و آزادیخواهان و عملکرد آنان در قدم به قدم این مسیر خواهد بود. باید در همه جا حضور داشته باشید و همه چیز را ببینید و بر مبنای شرایط و داده های در صحنه تصمیم گرفته عمل کنید. می توانید در گروههای چندین نفره به قرارگاههای بمباران شده سپاه پاسداران و بسیج بروید، بطور یقین با دفاعی روبرو نخواهید شد و اگر هم کسی باقیمانده بود در مقابل شما مرعوب بوده و مقاومتی نخواهد نمود. تا جائیکه برایتان امکان دارد از این مکانها اسلحه و مهمات برداشته و به دیگران نیز خبر بدهید که به این گونه مراکز رفته و اسلحه و مهمات تا اندازه ی ممکن ذخیره تهیه کنند. این مسلح نمودن خود به چند منظور انجام می گیرد:
یکم این که در صورت مقابله با مزدوران حکومتی و یا ایادی اوباش شان بی دفاع نمانده و از خود دفاع کنید.
دومین دلیل، برای مسلح شدن، مرحله ی بعدی می باشد که در شرایط عدم حضور نیروهای امنیتی احتمال شورش و هرج و مرج بالا بوده و باید یک نیروی جایگزین تا حد امکان بتواند آرامش را در سطح کشور و کلان شهر ها برقرار کند. در کنار برقراری آرامش، کنشگران با آگاهی رسانی و تبلیغات، کنترل تدریجی را هم بطور سراسری در دست بگیرند که برای این کار، در اختیار داشتن رادیو و تلویزیون بسیار مهم است. با تکیه بر اصل مسلح بودن، این ایستگاه های فرستنده رادیو تلویزیون را اشغال و از آنها به پخش خبربرای داخل و خارج و آگاهی رسانی های لازم به منظور کنترل و برقراری آرامش تا حد امکان استفاده نمود.
از همین حالا آموزش سازماندهی بگیرید. یاد بگیرید که چگونه باید یک تیم عملیاتی پنج نفره را درست کرده و اداره کنید. چگونه باید اقدام کنید. چگونه باید افراد را آموزش دهید، توجیه کنید و این که یک تیم چه سازمان و ساختاری باید داشته باشد و چگونه اداره شود.
در این مرحله کنشگران، که خود دارای سازماندهی هستند، به سرعت به تشکیل انجمن های محلی پرداخته و اداره ی آن محل را تا برقراری تشکیلاتی در سطح بالا تر به عهده ی همان انجمن محلی واگذار نموده خود به دنبال خاتمه دادن به عمر حاکمیت جمهوری اسلامی راه را ادامه می دهند. در این مرحله باید که ستاد مدیریت براندازی تشکیل شده و عملیات را گام به گام مدیریت نموده، مثلا با بستن فرودگاهها از فرار جنایتکاران رژیم پیشگیری نموده و یا با گماشتن نگهبانانی بر بانکها و موزه ها و همه جاهایی که می دانند ممکن است مورد غارت و چپاول قرار بگیرند، آن مکانها را سالم و دست نخورده نگهداری کنند و یا اینکه با عوامل جمهوری اسلامی که دستگیر می شوند چه رفتاری باید کرد و غیره….. به راه انداختن نیروگاههای برق رسانی، آبرسانی، و سایر تسهیلات برای ادامه زندگی از جمله وظایف ستاد کنترل خواهد بود.
مسلم است که همه چیز به طور دلخواه و آرام پیش نرفته و نارسایی ها و رویدادهای ناخواسته ی زیادی اتفاق خواهد افتاد. ولی بدانید که صاحبان این آب و خاک شما هستید، وزیران و وکیلان و مدیران و گردانندگان آینده ی این مملکت شما هستید و اگر آن روز از پس چنین مهمی برآمدید، بطور یقین فردا هم از انجام کار های بزرگ و بزرگتر در نخواهید ماند.
نکته ای بر آن بسیار تاکید داریم ضرورت سازماندهی و کار جمعی از همین حالا می باشد.
دوباره تکرار می شود که این نوشته برای ترس و وحشت آفرینی نیست و تنها وضعیت و شرایط کشوررا بررسی کرده و در صورت بروز جنگ راه بهره برداری از آن را به سود مردم پیشنهاد می کند. آرزویمان اینست که با همت و عملکرد جوانان و زنان و مردان ایرانی رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی پیش از وقوع هر نوع جنگ و کشتار ویرانی سقوط کرده و آزادی، بدون دخالت بیگانه و بدست خودمان به خودمان هدیه گردد. به امید آن روز.
پاینده ایران ، سرفراز باد ایرانی
****
این جزوه با هدف آموزشی و آگاهی رسانی و برای پیشگیری نوشته شده است. در صورتی که آن را مفید می دانید به دیگران هم برسانید. نظرات، پیشنهادات، راهکارها و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید:
Khodrahagaran@khodrahagaran.org
[1] رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا گفت که طرح حمله نظامی به ایران آماده است و در صورت تجهیز ایران به سلاح اتمی به اجرا گذاشته خواهد شد، هر چند او بسیار نگران از نتایج غیرقابل پیش بینی چنین اقدامی است. http://www.aftabnews.ir/vdcbwab8zrhbgap.uiur.html
[2] http://www.akharinnews.com/content/view/38588/36/
[3] یک سیستم دفاع هوایی موشکی هدایت شونده است که توانایی مقابله با موشک های بالستیک تاکتیکی, موشک های کروز, و هواپیماهای پیشرفته (به طور پایه پرنده های هوا_تنفس )را در تمامی شرایط آب و هوایی ودر هر ارتفاعی داراست.
(تجربه ها و آموزش ها)
کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران
هیچ قیامی بدون سازماندهی به نتیجه نمی رسد. سازماندهی نه بخش اختیاری جنبش که قسمت اجباری آن است. بنابراین باید به طور جدی به آن پرداخت. نگاهی به تجربه سوریه می تواند برای کنشگران ایرانی مفید باشد.
**
—-
قیام مردم سوریه از شش ماه نیز گذشت. تعداد کشته شدگان بالغ بر 3 هزار نفر شده است. رژیم بشار اسد برای سرکوب آنان به تانک و توپخانه متوسل شد. اما جنبش قدرتمندتر از گذشته ادامه دارد.
با آغاز قیام از نیمه ماه مارس سال 2011 بخشی از مردم سوریه بلافاصله رو به سازماندهی و ایجاد گروه های کاری آوردند. خواست مشترک همه ی این گروه ها انتقال قدرت از رژیم استبدادی کنونی به یک نظام دمکراتیک می باشد.
همزمان با فعالیت های میدانی کنشگران سوری در محل یک شبکه ی مجازی بر روی اینترنت تشکیل شده است تا بتواند مرزهای سانسور دولت مستبد سوریه را دور بزند و در کار اطلاع رسانی و خبر رسانی فعال باشد.
مهمترین بخش قیام مردم سوریه شبکه ای از کنشگران است به اسم «کمیته های محلی هماهنگ کننده اعتراض ها». این شبکه یکی از فعالترین قسمت های بدنه ی سازمان یافته ی جنبش است. این شبکه نخست در برخی از استان ها و توسط گروه های چند نفره برای هماهنگی اعتراضات محلی تاسیس شد و به تدریج گسترش پیدا کرد. سوری ها در یافتند تا در یک محل یک کمیته هماهنگ کننده وجود نداشته باشد مردم به صورت خودجوش و تصادفی به خیابان نخواهند آمد، یا اگر بیایند یک بار است و نه در طول ماه ها و ماه ها. پس در هر محله و منطقه ای «کمیته های محلی هماهنگ کننده ی اعتراض ها» را درست کردند. این کمیته ها در همه استان های سوریه موجود هستند. آنها همدیگر را به تدریج پیدا کرده و فعالیت های خود را به صورت هماهنگ درمی آورند. در این کمیته ها شاهد حضور کنشگران در محل، خبرنگاران، حقوقدانان و نویسندگان از بیشتر شهرهای سوریه هستیم.
حضور تعداد قابل توجهی خبرنگار و روزنامه نگار و نیز شخصیت های حقوقی و مدافعان حقوق بشر در این کمیته های محلی سبب شده است که اطلاع رسانی در مورد جنبش به خوبی صورت گیرد. این کمیته های محلی هماهنگ کننده مجهز به یک «دفتر نمایندگان مناطق» هستند. در هر منطقه ای یک نماینده هست که آن منطقه را نمایندگی می کند. به همین ترتیب این کمیته ها مجهز به دفاتر هماهنگی خارجی هم هستند که به مثابه سخنگوی جنبش رسانه ها و یا نهادهای بین المللی را از آن چه در کشور می گذرد با خبر می سازند.
این شبکه هم چنین به یک دفتر مشاوره نیز مجهز است که در آن شخصیت های اپوزیسیون، روشنفکران و نیز نویسندگان از طیف های مختلف حضور دارند و در باره ی فعالیت های کمیته های محلی هماهنگ کننده نظرات مشورتی می دهند.
یکی از کارهای مهم دفتر اطلاع رسانی تماس مداوم با نمایندگان منطقه هاست تا بتواند اطلاعات دقیق در مورد آن چه در صحنه می گذرد به دست آورده و آنها را پس از رسیدگی و اطمینان منتشر سازد. این دفتر اخبار را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهد که با اطمینان اطلاع رسانی شود. اطلاعات وارسی شده از طریق وسایل ارتباطی مختلف از جمله فیسبوک و نیز توسط سخنگویانی که با رسانه ها در تماس هستند انتشار می یابد.
اما بخش اصلی کار شبکه «کمیته های محلی هماهنگ کننده ی اعتراض ها» در صحنه ی مبارزات است. این کمیته ها چند وظیفه ی اصلی را بر عهده دارند:
در ماه اکتبر زمانی که مخالفان رژیم در استانبول برای تشکیل یک شورای ملی انتقالی گردهم آمدند در نهایت اعلام شد که «مذاکرات خود را با کمیته هماهنگی انقلاب که یک تشکیلات با تجربه برای اداره تظاهرات داخل سوریه است آغاز نموده اند. در صورت توافق شورای ملی سوریه و کمیته هماهنگی، این شورا 75 درصد از مخالفان را در زیر چتر خود سازماندهی خواهد کرد و از نظر قانونی از صلاحیت نمایندگی مخالفان برخوردار خواهد شد.» [1]
این رقم به خوبی گستردگی و پوشش مخالفان را توسط این کمیته متذکر می شود. به عبارت دیگر بحث بر سر یک شبکه مجازی و یا محدود نیست، بلکه «کمیته هماهنگی واحدهای محلی» یک واقعیت مادی در خدمت جنبش است.
از این تجربه ی سوریه می توان درس های ارزشمندی را بیرون کشید:
1) جنبش ها و قیام ها به طور تصادفی بروز نمی کنند، اگر هم کنند، مانند جنبش سبز، ره به جایی نمی برند.
2) تا وقتی واحدهای سازمان یافته در محله ها نباشد امکان تداوم بخشیدن و ملی کردن اعتراضات نخواهد بود.
3) اینترنت و فیسبوک زمانی موثر است که به طور عملی در صحنه ی واحدهای محلی در حال کار هستند و اینترنت به عنوان ابزار هماهنگی میان آنها عمل می کند.
4) وقتی سازماندهی محلی روی داد می توان با اتکاء به آن یک جنبش را آغاز کرد، ادامه داد، هدایت کرد و به نتیجه رساند.
5) تا قبل از تشکیل این شکبه های محلی و تا پیش از آن که عمل کنند و تثبیت شوند تشکیل یک جایگزین در خارج از کشور و اعلام آن فایده ی عملی در برندارد.
6) زمان درست و مناسب برای تشکیل و فعال شدن یک نیروی جایگزین زمانی است که شبکه های محلی شکل گرفته و عمل می کند و با اتکاء بر آنها می توان اقدام به تشکیل آلترناتیو با پشتوانه ی اجرایی نمود.
با اتکاء به این تجارب، سازمان خودرهاگران از همه کنشگران داخل کشور می خواهد که ارجحیت کاری خود را بر روی «خودسازماندهی» در محل بگذارند و با تشکیل واحدهای محلی در دانشگاه و کارخانه و مدرسه و اداره و محله های زندگی خود، حداقلی از کار سازمان یافته جمعی و به تدریج شبکه سازی را شکل دهند. آموزش ها برای این منظور موجود است و بخصوص از این وبسایت دیدن کنید: www.sazmadenehi.org
منابع :
http://www.alarabiya.net/articles/2011/07/31/160250.html
http://www.afghannews.tv/Dari/1390/Mezan/9/Mukhalefan_beshar.html
[1] http://www.afghannews.tv/Dari/1390/Mezan/9/Mukhalefan_beshar.html
تهیه و نوشتار : م.بدری
تولیدی از کمیته نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران
آذر ۱۳۸۹
—————-
مقدمه:
اعمال تحریم های بین المللی و رکود اقتصادی دولت، گسترش سریع بیکاری و فقر در اثر خوابیدن کارخانه ها و موسسات ساختمانی و تولیدی کشور به دلیل کمبود بودجه و نداشتن مواد خام تولیدی، از بین رفتن کنترل قیمت ها و گرانی بی سابقه ای که در راه است، ایجاد قوانین جدید عصر حجری برای کنترل و سرکوب هر چه بیشتر همگی طبقات جامعه، به ویژه جوانان ودانشجویان، کمبود انرژی و گرانی آن بر اثر حذف یارانه ها، با در راه بودن زمستان، قسمتهای ی از وضعیت حاکم بر ایران امروز هستند که با بی خردی و جماد فکری رهبران سیاسی جمهوری اسلامی نه تنها راه بهبودی برای آن تصور نمی رود بلکه تصمیمگیریهای بی خردانه ی دولت و رهبر به طور یقین بر وخامت آن افزایش خواهد داد.
چشم انداز آینده نه چندان دوربرای ایران و ایرانیان، گسترش وسیع فقر و بیکاری و درنهایت، گرسنگی خانواده ها و لاعلاجی، مردم را به احتمال زیاد به سوی یک شورش بزرگ اجتماعی خواهد کشانید. شورش های اجتماعی به طوری که به صورت نظری و عملی مورد بررسی قرار گرفته اند به خاطر خشم آنی توده های ناراضی به طور خود جوش و ناگهانی صورت گرفته و با وجود دردست داشتن نیروی عظیم مردمی، به دلیل نداشتن برنامه و هدف نهایی ، باسرکوب شدن و دادن تلفات جانی و مالی، اکثرا با همان سرعت که به وجود آمده اند خاموش می شوند، بدون آن که نتیجه ای از آنها گرفته شده وخشم مردم را اندکی تسکین دهند؛ حکومت های دیکتاتور پس از سرکوب شورش ها با قدرت بیشتر و مقررات دست و پا گیر تر به کنترل مردم می پردازند.
بهترین نمونه این گفته ها که همگی شاهدش بودیم و هنوز هم به پای آن جریمه می دهیم، شورش های سال پیش و پس از انتخابات کودتایی بود. مردم به صورت ملیونی به خیابانها آمدند و هیچ نیروی مسلح و سرکوبی قادر به مقابله با آن شمار از مردم خشمگین نبود، ولی به دلیل نداشتن برنامه و هدف، مردم و جوانان و زن مرد در خیابانها گرد آمدند، شعار های بلند و پر معنی سردادند، با نیروهای سرکوب مواجه شده و تلفات دادند و پس از آن، در گرماگرم مبارزه شب به خانه های خود رفتند و آنان که پر شور تر بودند بر روی پشت بامها کمی الله اکبر گفتند و خوابیدند تا که فردا دوباره با همان شور و هیجان به خیابان ها رفته دوباره شعار سر بدهند و همان گونه که گفته شد به دلیل نداشتن برنامه و هدف از این کار و با گسترش سرکوبها، این حرکت بزرگ و دلیرانه آرام آرام به خاموشی کشیده شده و اینک در انتظار جرقه ایست که دوباره مشتعل شود.
رویدادهای سال پیش نشان داد و ثابت کرد که برای یراندازی دیکتاتور، مخالفت با وی و ناراضی بودن شرط لازم است ولی شرط کافی نیست و برای به زیر کشیدن رژیم دیکتاتور و رسیدن به آزادی در کنار مخالفت و برای موفقیت در براندازی، بایستی مبارزه کرد. و یا به زبان ساده تر، شاهدیم که نا رضایتی و مخالفت به تنهائی تا کنون هیچ اثر مشخصی و عملی نداشته و هیچ دیکتاتوری را سرنگون نکرده و برای رسیدن به آزادی باید مبارزه ی هدفمند را پیش گرفت.
در بررسی وضعیت نیروهای خودی و دشمن، می بینیم که نیروهای خودی، توانایی بزرگشان در تعداد و انگیزه های آنان است که با مقداری تجهیزات نه چندان موثر نیز مسلح شده و به پیکار دشمنی می آیند که از نظر تعداد و انگیزه قابل مقایسه با آنان نبوده ولی با داشتن تجهیزات و اسلحه و عملیات سازمان داده شده بر آنها غلبه کرده و آنان را فراری می دهند. نتیجه گیری می کنیم که با وجود انبوه بی شمار از مردم و آمادگی آنان برای در گیری و شکست دشمن، تنها دلیل عدم موفقیت همانا کمبود مدیریت و یا رهبری در صحنه و نداشتن هدفی برای رسیدن به آن و گام های بعدی تا براندازی کامل می باشد. انگیزه برای این نوشتار آماده نمودن آن گروه از جوانان و شیر مردان و شیر زنان ایرانیست که با داشتن حس مسئولیت بر دوش خود برای رهایی میهن از دست اهریمنان و آگاهی از توانایی هاشان در این راه پیشگام شده و در نقش مدیر و یا رهبری مردم در صحنه، آنان را بسوی هدف نهایی که همان براندازی دیکتاتور هست هدایت کنند.
ماموریت
زمانی که سخن از رهبری و رهبران می رود، به این اندیشه نباشید که رهبران با قامت هایی سه متری و شمشیر جادویی به میدان آمده و شما را هدایت خواهند نمود. نه!! رهبران شمایید، شما شیر زنان و شیرمردانی که باور دارید این آب و خاک از آن شما و دیگر هم میهنانتان است و خود را مسئول می دانید که برای پس گرفتن آن از اهریمنان تا مرز توانایی هاتان و شاید هم فراتر از آن مبارزه کنید. شما مبارزان و رهاگران امروز و صاحبان و گردانندگان فردای این کشورید، رهایی و آزادی از دست اهریمنان آسان نیست ولی غیرممکن هم نیست و هیچ کاری نیست که با اراده و شهامت و باور به هدف انجام پذیر نباشد.
با بررسی که در آغاز این نوشتار آمده شکی نیست که دیر یا زود شورش های بزرگ مردمی در ایران به وجود آمده و درگیری ها و سرکوبی ها و شلوغی های ناشی از آن اجتماع را در بر خواهد گرفت. ماموریتی که شما برای خود تعیین می کنید، مدیریت و راهبری این شورش های کور با هدف تبدیل آن به جنبشی سازمان داده شده و با هدف های پیش بینی شده برای تسخیر مواضع قدرت رژیم از ابتدا تا به نهایت براندازی می باشد. در نظر داشته باشید که شورش از هیچ مدیریتی برخوردار نیست و تنها تحت تاثیر احساسات و قضاوت های آنی عمل می کند، در حالی که این مدیریت و راهبری برای براندازی امری حیاتیست. به اصول ابتدایی ولی بسیار مهم در رهبری و سازماندهی و مدیریت میدان مبارزه به منظور پیروزی بر نیروهای سرکوب و پیشروی به سوی هدف نهایی توجه کنیم.
یکم: سازماندهی
سازماندهی در آغاز با شرکت گروهی کوچک و مثلا پنج نفره شروع می شود که شرکت کنندگان در آن با باور به هدفی مشترک و با انتخاب یک هماهنگ کننده، هر کدام برای تشکیل گروه های دیگر پنج نفری و گسترش آنها تلاش می کنند. لزومی نیست که گروه ها با همدیگر در ارتباط بوده و از یک خط مشی مشخصی پیروی کنند. تنها اشتراک آنان در هدف نهایی و راه های رسیدن به آنست که باز هم بطور یقین نباید صد در صد مطابق همدیگر باشند. هر گروهی یک هماهنگ کننده انتخاب می کند که در صورت لزوم بتواند با دیگر گروهها هماهنگی های لازم را انجام دهد.
دوم: مدیریت صحنه
در فرایند شورش هر حرکتی که با نیروی شورش در جریانست، باید توسط مدیران و رهبران در میدان به سوی هدفی از پیش تعیین شده هدایت شود و این هدف ها باید که در یک دایره ی تکمیلی هدف نهایی را توجیه کنند. تیم های مدیریت باید به سرعت نفرات حاضر در صحنه را سازماندهی کنند، تیم های پنج نفره یک مسئول تعیین کرده و به سوی هدفی مشخص با پشتیبانی شورشیان و با استفاده از تجهیزات و امکاناتی که دارند و یا در صحنه عملیات به دست می اورند هدایت نمایند. آموزش سریع و کوتاه به مبارزین در صحنه باید قبل از هر عملیاتی با روشن کردن هدف و گام بعدی پس از رسیدن به هدف انجام شود تا جای شک و تصمیم گیری فردی برای کسی باقی نماند و هر کسی از وظیفه اش آگاه باشد.
لازمست که در این زمان، راههای ارتباطی و خبر رسانی سرکوبگران را مسدود کرد، این کار را با بند آوردن خیابانها و معابر توسط کامیون ها و اتومبیل و نرده ها و میله های خیا بان ها و یا استفاده از هر نوع وسیله که در صحنه موجود باشد می توان انجام داد. همچنین لازم است که یک سنگر بندی انسانی در پشت این موانع ایجاد شود که مبارزین بتوانند با استفاده از وسایلی که به راحتی قابل دسترسی هستند مانند کوکتل مولوتوف و سایر تجهیزاتی که در اختیار دارند، راه پیشروی بر مامورین سرکوب را سد کنند.
با استفاده از وسایل ارتباطی مانند تلفن با سیم و یا موبایل، اس ام اس و حتی با خبر رسانی شفاهی از طریق پیک موتور سوار یا پیاده تلاش باید بر این باشد که گروههای مردمی را به هم متصل نمود تا بیشترین بهره را از توان عملی آنان به دست آورد.
هر پاسگاه و پایگاه و مرکز نیرو های انتظامی و بسیج و سپاه و غیره که بر سر راه بود باید تسخیر و تجهیزات آن بین کسانی که راه استفاده از آنها را می دانند تقسیم شود.
سوم: اجرا
تسخیر پاسگاههای بسیج و نیروی انتطامی و سپاه و غیره.
باید در نظر داشت که این نیرو ها مجهز به سلاح گرم و دیگر تجهیزات مقابله با مردم هستند که به طور یقین از همگی آنها نیزاستفاده خواهند نمود. حمله به این هدف ها باید که حساب شده انجام بگیرد و نه به صورت موج خشمگین. زیرا که موج خشمگین با دادن تلفات جانی به فکر حفظ جان خود افتاده و فرار خواهد کرد.
هجوم باید از چندین جهت مختلف و تا سر حد امکان به دور از جان پناههای نگهبانان بر سر بام ها و دیوار ها باشد . باید از زاویه های کور و ضعیف ترین و قابل رسوخ ترین محل های ساختمان شدید ترین حمله ها را انجام داد. اگر شورشیان حتی به سلاح گرم مجهز باشند، رد و بدل کردن گلوله به منظور از پای دراوردن مدافعین بی فایده بوده نتیجه ای بدست نمی آورد، زیرا که آنان از سلاح ها و گلوله ها و تجهیزات بیشتری برخوردارند و این جنگی نا برابر و مقابله با نقطه قدرت دشمن است که به شکست منجر می شود. اگر سلاح گرم در اختیار مبارزین بود ، بایستی از نقاط مختلف و بصورت پراکنده بسوی ساختمان شلیک شود. این کار باعث ترس و ایجاد احساس نا امنی در همه جا و سنگر گرفتن و سردر گمی سرکوبگران شده و باز دوباره با پرتاب کوکتل مولوتفاز جهت های مختلف باید ساختمان را به آتش کشیده و مدافعین را مجبور به ترک آن نمود، که با بیرون آمدن از پناهگاه و مواجهه با انبوه مردم چاره ای به جز تسلیم نخواهند داشت.
مقابله با نیرو های سرکوبگر
نیروی سرکوب در مقابله با انبوه مردم از روشی مشخص استفاده می کند که خنثی کردن آن روش کاری نه چندان دشوار است و تنها به مدیریت و رهبری در صحنه نیاز دارد. روش سرکوبگران هجوم دسته جمعی توام با خشونت به یک گروه است که با گریختن عده ای، دیگرانی که پایدار مانده اند در اقلیت افتاده و توسط سرکوبگران مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس همگی و یا هر که را که توانستند سوار بر خودروها از صحنه خارج کرده و به زندان ببرند. در زمان هجوم سرکوبگران که با اندام های بلند ویونیفرم سیاه، با باتوم و گاز اشک آور و ماسک و سوار بر موتور سیکلت به صورت افرادی ترسناک و پر قدرت و شکست ناپذیر به چشم می آیند، با استفاده از تجهیزات خود و نشان دادن بی رحمی کامل، در حقیقت ترس را به دل مردم درصحنه حاکم کرده و با این امتیاز بر صحنه مسلط بوده و عملیات سرکوب را با موفقیت انجام داده و سپس به سراغ عده ای دیگر رفته و همین روش را دوباره به کار می گیرند.
امتیاز و برگ برنده مردم در این حالت تعداد آنهاست که چند صد برابر مهاجمین است و اگر همگی به صورت یکپارچه در مقابل آنان بایستند، هیچکدام از تجهیزات و سلاح های آنان برای زمانی دراز مدت قابل استفاده نیست و مردم با هجوم از هر طرف و همزمان می توانند با نسبت بیست به یک و یا پنجاه به یک از مقابل مزدوران بر آمده و آنان را مغلوب کنند. از هر سرکوبگری که از پای درمی آ ید بایستی کلیه تجهیزات و اسلحه اش گرفته شده و لباس هایش را درآورده و بدون هیچگونه دلسوزی به دست مردم سپرده شود تا تصمیم لازم برای نگهداری وی در محلی امن برای محاکمه ی عادلانه در آینده فراهم شود. به خاطر داشته باشید، این همان کسی است که تا چند دقیقه پیش به قصد کشت باتوم بر سرتان می زد و اگر او را رها کنید برود دوباره هم این کار را خواهد کرد و دلسوزی و ترحم بر پلنگ تیز دندان روا نیست. اسلحه و تجهیزات طبق معمول بین کسانی که راه استفاده از آنها را می دانند تقسیم شده و دستگاه مخابراتی وی برای برای گوش کردن به دستورات فرمانده سرکوبگران و یا دادن گزارش های غلط به آنها استفاده می شود. به هیچ روی اجازه ندهید که کسی را دستگیر کرده و با خود ببرند، دوباره با همان روش بیست و پنجاه به یک، سرکوبگران را محاصره و دستگیر شدگان را آزاد کنید. باز هم به خاطر داشته باشید که جمع شدن و دشنام دادن و یا خواهش و التماس هیچ اثری ندارد و باید با هجوم دسته جمعی و در گیری فیزیکی این کار را انجام داد .
هنگامی که این کار چندین بار تکرار شد، اثر روئین تنی و غیر قابل شکست بودن سرکوبگران از بین رفته و مردم عادی می بینندکه آنها نیز قابل شکست اند و این به روحیه و شهامت دادن به مبارزین کمکی بسیار بوده و آنان را بصورتی جری تر وارد مبارزه می کند.
دوباره یاد آور می شویم:
خبر شکست یک گروه از سرکوبگران را به سرعت در سطح گسترده شهر و یا تمام کشور پخش کرده مردم را به انجام همان کار تشویق و راهنمایی کنید.بر این باور نباشید که با شکست دادن یک گروه سرکوبگر کار رژیم به آخر رسیده، بلکه این تنها گامی کوچک در درازای زمانی بلند برای سرنگونی دیکتاتور هست که باید تا آخر راه ادامه داشته باشد. مبارزه را پی گیرانه ادامه دهید و به سوی سنگرهای دیگری از دشمن روید.
برای پشتیبانی عملیات مقابله لازم است که رهبران حاضر در محل، گروهی از مبارزین را به صورت پشت خط و مجهز به هرگونه وسیله تخریب و پیش گیری بر سر خیابانهای مرتبط با صحنه عملیات مستقر سازند تا از رسیدن نیروهای کمکی به سرکوبگران جلو گیری کنند. شکار با تیرو کمان های سنگی و پرتاب کوکتل مولوتف به سوی گروهی موتور سوار بهترین نتیجه را برای پراکندگی و فرار آنان به دست داده و اگر به صورت هدف گیری شده و با تعداد زیاد انجام گیرد ضربه های بزرگی به سرکوبگران وارد خواهد نمود، در ضمن تعدادی نیز مجهز به همان کوکتل مولوتف باید در کوچه های اطراف گشت زده و اگر خودروهای زندان و یا حمل و نقل سرکوبگران را در هر نقطه کشف کردند ، بی درنگ آنها را به آتش بکشند.
اگر مواد و وسایل لازم برای تولید کوکتل مولوتف در اختیار ندارید، اقدام سریع برای تهیه آنها انجام داده و تا آن زمان از استفاده همه ذخیره خود داری کنید.
خبر پیروزی مردم نه تنها روحیه و شهامت عمومی را افزایش داده و نیروهای غیر فعال را نیز به میدان وارد می کند، بلکه درتضعیف روحیه سرکویگران و فرماندهانشان نیز بسیار موثر بوده و از هر طرف به سود جنبش براندازی تمام می شود.
عاشورای هشتاد و هشت را به خاطر آورید، زمانی که مردم بر یک گروه از سرکوبگران غلبه کرده و آنان را خلع سلاح نمودند، طبق اعترافات یکی از سرداران فراری سپاه پاسداران، وصل شدن مراکز شورش مردم می توانسته است تهران را از چنگ حاکمیت بیرون آورد. پس این بار باید که وقتی یک محل را از وجود نیروهای سرکوبگر پاکسازی کردیم به فکر آن باشیم تا با مردم محله های دیگر پیوند بخوریم.
چهارم: پشتیبانی
اقدامات برای پشتیبانی این عملیات بستن راههای کمک رسانی به طریقی که شرح داده شد و حضور مردم در آن نقاط و سعی در از کار انداختن کلیه وسایل ارتباطی، شکستن و از کار انداختن همه دوربین ها در دور و بر ساختمان، قطع برق، آتش زدن دکل های مخابراتی می باشد.
پس از تسخیر پاسگاه و پایگاه، در گام نخست باید تمامی مدارک کتبی و کامپیوتری را برای بهره برداری های بعدی از ساختمان خارج و به محل امنی انتقال داد، سپس با جستجوی ساختمان اگر زندانی هایی پیدا شدند، آنان را با ثبت نام و آدرس و دلیل زندانی بودن بلافاصله آزاد کرد، پس از آن، تمامی تجهیزات مانند اسلحه و فشنگ و خودرو و گاز اشک آور و به طور خلاصه تمامی تجهیزاتی که در مقابله بعدی می توان از آنها برای شکست دشمن استفاده کرد را بین افرادی که با راه کاربری آن تجهیزات آشناهستند تقسیم کرده و با روحیه بالاتر و تجهیزات بیشتر به سوی تسخیر هدف های بعدی پیش رفت.
در پیش بینی های پشتیبانی لازم است که یک تیم امداد رسانی کمک های اولیه برای مداوا و پانسمان احتمالی زخمی شدگان نیز در پشت صحنه در گیری آماده و در زمان لازم انجام وظیفه کند. همچنین پیش بینی خوراک و آب برای رزمندگان در درازای مبارزه و امکان دادن به آنان برای حضور دائمی در میدان از ضروریات است.
**
توجه:
این جزوه بر اساس برداشت از واقعیت های صحنه و داده های نظری نگاشته شده است و جنبه ی آموزشی دارد. به کار بستن راهنمایی های آن باید بر اساس شرایط مشخص در صحنه و تشخیص کنشگران صورت گیرد.
این جزوه را بر اساس دانش و تجربه های عملی خویش تکمیل کرده و در دسترس دیگران هم بگذارید.
داده ها و نظرات و پیشنهادات و انتقادهای خود را برای ما ارسال کنید: khodrahagaran@khodrahagaran.org
راز پیروزی در نبرد در عقلانیت و شجاعت است
]]>
اختلافات جناح های درون نظام درگیری مافیاهای قدرت بر سر ثروت است. این مافیاها دیر یا زود همدیگر را مورد حمله قرار می دهند تا به حذف هم برسند. مرحله ی کنونی عبارت است از آماده سازی حمله و دیر یا زود تهاجم فیزیکی آغاز خواهد شد. با شروع رویارویی مادی ساختارهای امنیتی نظام به شدت واکنش نشان خواهند داد: اختلافات درونی آنها اوج خواهد گرفت، خودزنی نیروها شدت خواهد یافت، بازداشت ها و محاکمه های سرپایی و اعدام ها زیاد خواهد شد و چه بسا خیابان ها به صحنه ی درگیری چماقداران و قمه کش های دو طرف تبدیل شود.
در این شرایط یک تزلزل جدی در وضعیت امنیتی کشور به وجود می آید که باید آماده ی بهره برداری از آن باشیم. به این صورت که باید با استفاده از نبرد درونی رژیم یک سری ضربات عملی موثر را بر ساختار امنیتی دولت وارد ساخت. تهاجم به پایگاه های رژیم و نیز به دست آوردن تجهیزات و امکانات از درون پایگاه های دولتی یکی از اقداماتی است که در این موقع می توان انجام داد. این کارها اما نباید به آن زمان موکول شود. از حالا باید برای آن کار کرد، تهیه و تدارک دید، آموزش دید و دانست که در زمان مقتضی چگونه عمل کرد.
در اینجاست که بار دیگر عنصر سازماندهی مطرح می شود. سازماندهی واحدهای مردمی که بتواند در شرایطی که جنگ مافیاهای درون نظام آغاز می شود از جو و فرصت به نفع جنبش ضد رژیم بهره ببرد، ضربه بزند، تضعیف کند و امتیاز بگیرد.
تشکیل واحدهای پنج نفره ی عملیاتی که با آموزش های لازم خود را برای چنین نوع از فعالیت هایی آماده می کنند در راستای همین ضرورت سازماندهی قرار می گیرد. مبارزه با بادکنک سبز و شعار الله اکبر در تاریکی شب به سرانجام نمی رسد. شکستن جو ترس و ناامیدی نیاز به عمل مشخص دارد و شرایط برای عمل مشخص دارد به وجود می آید.
جناح های رژیم در به هم تاختن و حذف یکدیگر تا اینجا انتخاب داشتند و از این جا به بعد ندارند. بنابراین باید از این جبر خودساخته ی آنها استفاده کرد و ضربه ای قوی به آنها وارد ساخت، روحیه ی جنگندگی را به مردم بازگرداند و قدرت عملیاتی خویش را برای قیام خلع قدرت آماده ساخت.
واحدهای چند نفره ی عملیاتی می بایست از حالا به شناسایی محل و نفرات دشمن و تجهیز و آموزش و تمرین بپردازند و خود را آماده سازند تا در زمان لازم با پیش بینی و برنامه ریزی به صحنه آیند.
آزادی جز با مبارزه ای در خور آن به دست نمی آید.
]]>
تشکل سیاسی- فرهنگی
معرفی خودرهاگران
استراتژي و تاکتيک هاي سازمان
همکاری یا عضویت در خودرها گران
پادمان سازمان خودرهاگران
آيين نامه: ضوابط تشکيلاتي سازمان
خودرهاگران چیست؟ کیست؟
سازمان خودرهاگران یک تشکل سیاسی-فرهنگی است که توسط تعدادی از ایرانیان تاسیس شده است.
سازمان خودرهاگران چه موقع تاسیس شد؟
پیشینه ی این جریان به صورت یک تشکل به شهریور سال 1387 برمی گردد اما سازمان در دی ماه سال 1388 فعالیت خود را آغاز کرد.
آیا این تشکل فرهنگی است یا سیاسی؟
هر دو، ما به ضرورت تغییر فرهنگی جامعه ی ایرانی و نیز نیاز به دگرگونی سیاسی باور داریم و در هر دو عرصه فعال هستیم و به ضرورت پیوند این دو باور داریم. هر دو مکمل یکدیگر هستند.
منظور از تغییر فرهنگی چیست؟
منظور ایجاد دگرگونی در باورها و دیدگاه ها و رفتارهاست به طریقی که دو عنصر انسانیت و عقلانیت در اعضای جامعه رشد کرده و نهادینه شود. انسانیت پایه ی اخلاق است و عقلانیت پایه ی تجدد. ما براین باوریم که اگر در یک فرهنگ، این دو عنصر، به عنوان ارزش های تعیین کننده و مسیر دهنده عمل کنند آن جامعه شانس پیشرفت مادی و غیرمادی خواهد داشت. ما برای این منظور هم به آموزش نسل های جدید باور داریم و هم بر بازآموزش نسل های قبل. ما تلاش داریم نگرش مدرن را میان ایرانیان گسترش دهیم. یعنی نگرش مبتنی بر فهم روشمند جهان، درک عقلانی پدیده ها، درک غیر احساسی و واقع گرا. به کارگیری تفکر روشمند و عینی گرا که پایه ی نگاه علمی است برای ما یک معیار مهم است. اندیشه ورزی شاخص آن است.
و دگرگونی سیاسی چیست؟
این برمی گردد به پایه های قدرت. ما بر این باوریم که قدرت سیاسی در جامعه باید هر چه کمتر و کوچکتر و قدرت اجتماعی هر چه بیشتر و بزرگتر باشد. به عبارت دیگر مدیریت جامعه نباید در دست اقلیت سیاستمدار، بلکه در دست اکثریت غیر سیاستمدار باشد، یعنی در دست مردم. ما آن نوع تغییر سیاسی را می خواهیم که سبب بنیان گذاری یک حکومت دمکراتیک و تابع مردم شود. در نگاه ما، قدرت سیاسی یا همان حکومت باید کوچک و مهار شده باشد و قدرت اجتماعی، یا همان توان مردم، باید بزرگ و قوی باشد. هدف ما این است که حکومت پس از جمهوری اسلامی یک حکومت تحت کنترل نهادهای مدنی جامعه باشد.
شما با این تغییرات به چه جامعه ی ایده آلی می خواهید دست پیدا کنید؟
جامعه ی ایده آل ما جامعه ای است که در آن جان و کرامت انسان ها به صورت نهادینه حفظ می شود.
حفاظت نهادینه از جان انسان یعنی چه؟
یعنی جامعه از هرگونه تعرض فیزیکی به انسان ها جلوگیری می کند، اجازه نمی دهد که کسی را شلاق بزنند، یا آسیب جسمی به او وارد سازند، مورد خشونت قرار دهند و یا اعدام کنند. این حفاظت از جان و تمامیت جسمی انسان باید به صورت نهادینه باشد. یعنی قانون و آموزش هر دو از آن حمایت و حفاظت کنند. قانون سالاری از یکسو و آموزش و پرورش انسانمدار از سوی دیگر ابزارهای نهادینه کردن این حفاظت هستند. هیچ کس نباید حق داشته باشد که جسم انسان را مورد آزار قرار دهد و یا زندگی را از او سلب کند. تمامیت جسمی یک نفر از ابتدا تا انتهای زندگی وی باید به طور کامل از هر گونه تعرضی به هر عنوان مصون باشد. و این امر از بدو تولد تا دم مرگ صادق است. هیچ کس نباید حق آزار و تنبیه و یا تهدید فیزیکی کسی را داشته باشد. قانون از جان انسان ها حفاظت می کند و آموزش و پرورش به همگان می آموزد که تمامیت جسمی یک انسان غیر قابل تعرض است.
حفاظت نهادینه از کرامت انسان یعنی چه؟
یعنی آن که جامعه بدون خوشبختی فرد و فرد بدون خوشبختی جامعه نمی توانند هر یک به تنهایی طعم سعادت را بچشند؛ بنابراین، جامعه باید شرایطی را از لحاظ زیست مادی و غیر مادی فراهم کند که در آن، فرد احساس اهانت و تحقیر و خواری نکند. یعنی هیچ انسانی خود را مجبور نبیند که برای تامین معاش خویش به هر برخورد و رفتار و شرایط و کاری تن دردهد. به عبارت دیگر، جامعه باید آن چنان پایه ها و مکانیزم های نهادینه را در سطح کلان تدارک ببیند که نیازهای مادی انسان ها در سطح خرد درعین حفظ شاءن و مقام انسانی شان برآورده شود. تحقیر انسان به هر شکلی، چه درمحیط کار، چه در محیط خانواده، چه در محیط آموزش و پرورش و چه در صحنه های مختلف زندگی اجتماعی غیر قابل قبول خواهد بود. به عبارت دیگر، هر انسانی باید این احساس را داشته باشد که بدون آن که به مرتبه ی انسانی وی توهینی بشود از امکانات لازم برای رفاه و خوشبختی برخوردار باشد. حفظ کرامت در یک کلام یعنی فرد در هر شرایط مورد احترام وتکریم است و در هیچ شرایطی مورد توهین و بی حرمتی قرار نمی گیرد.
اما این کار چگونه ممکن است؟
این کار از طریق یک نظام اقتصادی انسان مدار ممکن است. نظامی که در آن، تولید و توزیع اقتصادی زیر نظر مستقیم نهادهای مردمی اداره می شود. یعنی هم تولید اجتماعی است و هم توزیع. می دانیم که در نظام سرمایه داری تولید اجتماعی است و توزیع خصوصی. در نظام سوسیالیستی تولید اجتماعی است و توزیع دولتی. در نظام انسان مداری، هم تولید و هم توزیع، اجتماعی است. در چنین نظامی، چون تولید در کنترل مردم است توزیع نیز چنین است. یعنی ثروت های تولید شده توسط مردم به سوی مردم باز می گردد. به همین دلیل، مبنا برای مصرف، نیاز فردی است، نه قشربندی و طبقه بندی اجتماعی. هر کس باید بتواند به واسطه ی انسان بودن خویش و بدیهی است به دلیل ایفای نقش در فرایند تولید، به تناسب نیازهای خود، از ثروت های تولید شده توسط جامعه بهره ببرد بدون آن که احتیاج داشته باشد تا از کرامت خویش بکاهد. این به معنای آن است که اقتصاد جامعه می بایست به گونه ای تنظیم شده باشد که از حیث ساختاری بروز فقر درجامعه ممکن نباشد، ثروت ها در یک جا انباشته نشود، نظارت مردمی به شکل ساختاری بر توزیع ثروت ها اعمال شود، عدالت اجتماعی نهادینه شده و انسان ها بتوانند شانس رشد یکسان داشته و برای تامین نیازهای خویش در قبال نقش انسانی یا تولیدی – یعنی کار و زحمتی که می کشند- از کالاها و خدمات لازم برخوردار باشند. عدالت اجتماعی هم چنین به معنای از بین بردن تبعیض هاست. هر گونه تفاوت حقوق و جایگاه میان زن و مرد باید از میان برود و تساوی حقوق و ارزش میان آنها لازم است. باید با اعضای کم سن و سال جامعه (بچه ها) به عنوان یک انسان کامل برخورد شود و سن کسی بهانه ای برای تحقیر وی نباشد. به طور عام، اعضای جامعه باید برای خویش و دیگران احترامی برابر قائل شده و نه تحقیر کنند و تحقیری را بپذیرند. باز اینجا هم قانون ناظر خواهد بود و هم آموزش و پرورش انسان مدار برای دفاع از حقوق و جایگاه افراد. به همین ترتیب که هر نوع تبعیض قومی، زبانی، منطقه ای، مذهبی و امثال آن به طور کامل باید از جامعه محو شود و جای خود را به یک جامعه انسان مدار و برادر بدهد.
آیا این به معنای آن است که در عرصه ی اقتصادی شما نظام سوسیالیستی را توصیه می کنید؟
ما نظام اقتصادی انسان محور را توصیه می کنیم. این نظام نه براساس سود، که براساس مصرف تنظیم می شود. این دیدگاه اقتصاد را از جایگاه هدف بودن در آورده و به جایگاه اصلی خویش که ابزار است باز می گرداند. اقتصاد وسیله ای است در خدمت هدفی والا که همانا دستیابی انسان به بهروزی و خوشبختیِ خود-تعریف شده است. در این دیدگاه دیگر هدف از فعالیت اقتصادی سود نیست، هدف ارضای نیازها و تامین خوشبختی انسان هاست. این امر ممکن است برای کسانی که روحیه شان با تعلیم و تربیت سرمایه داری و سودسالاری شکل گرفته است به سختی قابل تصور باشد، اما در سایه ی یک روند تدریجی، که شاید دهه ها به طول انجامد، کوشندگان اقتصادی خواهند دید چگونه هر تلاشی از جانب یک بازیگر اقتصادی می آید و به حاصل سود جمعی اضافه می شود. یعنی فرد به واسطه ی کارش دارد به خود و جامعه خدمت می کند.
دلیل این که در سرمایه داری فرد می خواهد حاصل کار را برای خویش نگه دارد این است که فکر می کند از این طریق است که نتیجه زحمتش به او باز می گردد. اما وقتی فرد ببیند که حاصل کار فرد به جمع باز می گردد و او نیز به عنوان عضوی از جمع در حال بهره بردن از حاصل کار خود و دیگران است، دیگر نیازی ندارد که بخواهد حس مالکیت خویش را، با تحقیر دیگران و با به خود اختصاص دادن حاصل زحمت دیگران، بر کار سایرین تعمیم داده و تحمیل کند. کسب نتیجه ی زحمت دیگران منطق عقلانی و پایه ی اخلاقی ندارد. حتی داشتن حس مالکیت نسبت به حاصل کار دیگران منطق اقتصادی ندارد، یک سنت تاریخی و عادت فرهنگی فاقد پایه ی انسانی است، خرافه ی سرمایه داری است که ریشه در عقلانیت ندارد و از تنگ نظری عادی شده در طبقه ی اقتصادی حاکم ناشی می شود. عقلانیت در اقتصاد یعنی هر کس آن چه را در توان دارد در فرایند تولید می گذارد و در ازای آن می تواند از حاصل تولید به نحو مساوی با کسان دیگری که همین کار را کرده اند سود ببرد. اختصاص ناعادلانه ی حاصل کار به افراد نه اخلاقی است نه عقلانی. در اقتصاد انسان مدار چون همه چیز در خدمت انسان است هر انسانی با میل و علاقه، حاصل کار خود را در اختیار نظامی می گذارد که توسط خود مردم ساخته و پرداخته و مدیریت می شود. جامعه ی انسان مدار روابط اقتصادی و اجتماعی را بازتعریف می کند و بر این اساس فرد نقش خود را در فرایند تولید و جایگاه خود را در درون روابط اجتماعی نه بر اساس رقابت و حسادت و انحصار که بر پایه ی همیاری و خدمت و اشتراک بنا می سازد. این معنای واقعی جامعه است، جایی که انسان ها برای بهروزی فردی و جمعی باهمند.
این که می گویید حاصل کار توسط خود تولیدکنندگان اداره شود یعنی چه ؟
برای توضیح این نکته باید انواع قدرت را از هم تفکیک کنیم: قدرت سیاسی (مدیریت حکومتی)، قدرت اجتماعی (مدیریت مردمی از پایین) و قدرت اقتصادی (مدیریت تولید و توزیع ثروت ها). در نظام سوسیالیستی قدرت سیاسی بر قدرت اقتصادی سوار است، در نظام سرمایه داری قدرت اقتصادی بر قدرت سیاسی سوار است و در نظام انسان مدار قدرت اجتماعی بر هر دو سوار است. یعنی این یک اقلیت به اسم دولت (سوسیالیسم سنتی) و یا یک طبقه (سرمایه داری متداول) نخواهد بود که بر قدرت اقتصادی سوار باشد، بلکه بر عکس، این قدرت اجتماعی است که ثروت ها را و تولید و توزیع را زیر مدیریت خود دارد. به عبارت دیگر نظام اقتصادی بر اساس انسانیت و عقلانیت سوار می شود. ما آن نوع نظام اقتصادیی را سفارش می کنیم که اقتصاد در خدمت انسان است نه انسان در خدمت اقتصاد. انسان هدف تولید است نه تولید هدف انسان. سود در مقابل انسان رنگ می بازد نه انسان در مقابل سود. ما به دنبال قرار دادن هر چیزی در خدمت انسان هستیم: تولید، توزیع و مصرف. این با تغییرات ساختاری تدریجی و گام به گام به دست می آید.
آیا این به معنای آن است که در نظام انسان مدار بخش خصوصی وجود ندارد؟
وجود دارد، اما سرنوشت بخش خصوصی در حیطه ی یک نظام انسان مدار با عملکرد آن در نظام سرمایه داری متفاوت است. در نظام سرمایه داری بخش خصوصی در قالب انحصارها و غول های اقتصادی چنان قدرتی می گیرد که به راحتی سرنوشت میلیون ها نفر را در جامعه از این رو به آن رو می کند تا منافع محدود خویش را حفظ کند. در نظام انسان مدار بخش خصوصی زیر نظر نهادهایی عمل می کند که توسط مردم ساخته و پرداخته می شود. نهادهایی که هیچ وقت اجازه نمی دهد یک نفر بتواند به واسطه ی ثروت اقتصادی خویش سرنوشت جمعی را تعیین کند. به عبارت دیگر، بخش خصوصی به طور طبیعی در خدمت منافع مردم است نه آن که منافع مردم را در خدمت خود بگیرد. به عبارت دیگر، این نهادهای اجتماعی هستند که شرایط تخصیص ثروت ها، کار، دستمزدها، مالیات ها و نیز نوع توزیع سود را نظارت می کنند و نه دولت یا یک طبقه ی برتر. این نهادهای اجتماعی، که توسط مردم تشکیل و مدیریت می شوند، برای آن است که کار نه برای سود، بلکه برای خدمت رسانی به جامعه صورت گیرد. به عبارت دیگر، همه تلاش می کنند بر ثروت جمعی اضافه کنند نه بر ثروت شخصی. بدیهی است که این ثروت اجتماعی در خدمت رفاه فرد است، آن چه سهم یک فرد از ثروت جمعی است متعلق به اوست و نه هیچ کس دیگر. اما آن چه در نظام انسان مدار جایی ندارد این است که عده ای در محرومیت باشند تا دیگران در ناز و نعمت زندگی کنند؛ این شکل بندی مبتنی بر نابرابری، به دلیل اهانت به مقام انسانی قشرهای محروم، قابل قبول نیست. نظام اقتصادی مورد سفارش ما از خلاقیت ها و توانایی ها برای افزودن بر ثروت جمعی استفاده می کند، بدیهی است که فرد در این میان بابت خدمت به ثروت آفرینی جمعی پاداش می گیرد اما پاداش وی به بهای محرومیت سایرین از مواهب و امکانات و رفاه نیست. ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم نه تساوی اقتصادی. اولی یک نظام زنده و پویاست و دیگری یک نظام ایستا و مکانیکی. ما می خواهیم که افراد در به کار گیر خلاقیت های خویش و نیز در تعریف خوشبختی خویش آزاد باشند. اگر کسی می خواهد ساده زندگی کند باید بتواند و اگر کسی می خواهد بیشتر تلاش کند تا بیشتر داشته باشد باید بتواند. اگر کسی می گوید برای من یک کار کافی است و باقی وقتم را می خواهم بگذارم روی مطالعه ی ادبیات، باید بتواند. اگر کس دیگری بگوید می خواهم دو کار داشته باشم و برای خانه ام مبل های بهتر و بزرگتر و شیک تری بخرم باید بتواند. فاجعه زمانی آغاز می شود که بخواهیم به آن که مبل بزرگ و شیک نمی خواهد به زور چنین مبلی را بدهیم و یا آن کس را که مبل خوب می خواهد از به دست آوردن آن محروم کنیم. هر انسانی ضمن رعایت آن چه سبب بهروزی جمعی می شود باید در تعریف و تعیین شکل و محتوای بهروزی در زندگی خویش آزاد باشد. در همه چیز، اصل انسان است.
آیا به کار گیری این نظارت قدرت اجتماعی بر قدرت اقتصادی تحمیلی است؟ چه روندی برای آن قابل پیش بینی است؟ آیا جامعه می تواند به یک باره این نوع از مدیریت اقتصادی را که در تضاد با تمام عادت های تاریخی اش قرار دارد بپذیرد؟
خیر، به یک باره نمی تواند و به طور اصولی تحمیلی نمی تواند باشد، به یک باره بودن شبیه همان نظام های دولت مدار شبه سوسیالیستی از نوع شکست خورده اش می شود. ما به روندی تدریجی باور داریم که در آن دو تغییر روی می دهد: تغییر بنیادهای اقتصادی و مدیریتی ساختارها به سوی تولید و توزیع اجتماعی و دیگر، تغییر فکری و فرهنگی برای درک چرایی پیوستن به ایده ی سعادت-محوری به جای سود-محوری. این فرایند فردی و ساختاری بی شک دهه ها زمان خواهد برد. اما چون هدفمند است و هدفش نیز با انسانیت درون هر کس سازگار است به موفقیت خواهد انجامید. ما به جامعه ای می اندیشیم که در آن، میزان تولید ثروت به حدی است که فرد نیازی به آن نمی بیند که بخواهد نگران حفظ تصاحب حاصل کار دیگران فقط برای خودش باشد، نیازهایش به طور معقول و جمعی تامین می شود و حاصل کارش در تامین نیازهای جمع شرکت می کند. هر کس بخواهد بیشتر کار کند تا بیشتر به دست آورد می تواند اما کسی نمی تواند حاصل کار دیگران را برای خود بردارد. در آن جامعه، قدرت اجتماعی چنان وسیع و نهادینه است که مردم خود در هدایت قدرت اقتصادی با بهره بری از انسانیت و عقلانیت خویش عمل می کنند. اقتصاد انسان مدار نه فقط مزدبگیران که سرمایه داران را نیز از قید از خودبیگانگی و مسخ توسط ثروت اندوزی رها می سازد.
پس آیا خودرهاگران مهم ترین قدرت را قدرت اجتماعی می داند؟
بله. قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم آگاه؛ این زمانی تحقق می یابد که شهروندان از خردترین تا بالاترین سطوح مدیریتی در امور جاری کشور شرکت می کنند و تصمیم می گیرند، مدیریت می کنند و نظارت دارند. قدرت اجتماعی در برگیرنده ی تمامی جوانب زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. قدرت اجتماعی براساس این ایده است که جامعه از آن مردم است و مدیریت جامعه نیز باید از آن مردم باشد. مردم صاحب اختیار خود هستند و هیچ کس به هیچ عنوان نمی تواند اراده ی خود را بر اراده ی مردم برتری بخشد. در واقع شکل ساختار قدرت به صورتی خواهد بود که امکان اعمال اراده ی اقلیت بر اکثریت به واسطه ی نهادهای نظارتی و بازدارنده ناممکن خواهد بود.
آیا این همان دمکراسی مستقیم است؟
این مردمسالاری است که بر مبنای مشارکت اجتماعی بنیان گذاشته می شود. یعنی، شهروند هیچ عرصه ای را به دست کسی جز خود نمی سپارد و نظارت کامل می کند که همه چیز بر اساس خرد جمعی و اراده ی جمعی اداره شود. این مدیریت اجتماعی است که با تکیه بر تقسیم کار تخصصی عمل می کند و دو اساس دارد: انسانیت و عقلانیت. یعنی برای فلسفه ی خویش انسان مدار است و برای روش کاری خود عقلانی و تخصص گرا.
برای فلسفه ی خویش انسان مدار است یعنی چه؟
درخودرهاگران، اصل انسان است، همه چیز با انسان شروع می شود و به انسان ختم می شود؛ همه چیز برای انسان است. ما هیچ چیز دیگری را بالاتر از مقام انسانی قرار نمی دهیم. هیچ پدیده ای به اندازه ی جان انسان و کرامت او برای ما ارزش ندارد: نه خدا، نه مذهب، نه طبقه، نه میهن، نه حزب، نه سود، نه دنیای پس از مرگ و نه هیچ چیز دیگر. اصل و بنیاد، انسان است و ما برای تامین رشد مادی و سعادت او گام بر می داریم. به همین دلیل نیز در عرصه ی اقتصادی هرگز منافع یک قشر و طبقه نمی تواند برای ما بیش از حفظ پیشرفت انسان و تامین بهروزی او قرار گیرد. برای ما همه چیز به واسطه ی نقش آن در رابطه با انسان معنی می یابد و بدون انسان، فاقد معنایی است که بخواهد دلیل بر تقدس یا برتری یا چیزی شبیه به آن شود. همه چیز برای انسان است. در این میان صد البته بحث طبیعت نیز مطرح است. طبیعت باید به عنوان بستر رشد انسان مورد حفاظت و ترمیم و توجه قرار گیرد.
و عقلانیت چگونه اعمال می شود؟
کاربردی ترین شکل عقلانیت، علم است که براساس تجربه و منطق بنیان گذاشته شده است. با پیروی از تخصص های علمی می توانیم مدیریتی را در جامعه داشته باشیم که براساس ترکیب منطق و تجربه است و به مرور زمان کاملتر و بهتر هم می شود. عقلانیت همان علم اجتماعی شده است. یعنی دانش تجربی در خدمت مردم. ما بر این باور هستیم که با فراگیر شدن آموزش علمی و دور ریختن تفکر خرافی، تعصب گرا و غیر منطقی، جامعه به درجه ای از فرهیختگی می رسد که مدیریت جامعه را جز از طریق علمی، یعنی عقلانیت کاربردی و تخصص گرایی، ناممکن می سازد. عقلانیت کاربردی به جامعه این امکان را می دهد که خود را از دستگاه های فکری نازا و بی اثر و نامفید رها سازد و برعکس، در تمامی گزینه های خود براساس خرد، تجربه و منطق عمل کند.
اما این قدرت اجتماعی مبتنی بر انسانیت و عقلانیت چگونه می تواند در شرایط کنونی تبلور یابد؟
دو چیز مورد نیاز است: نخست این که ما شروع کنیم به داشتن یک رفتار انسانی و نیز یک برخورد عقلانی در زندگی فردی خود و دیگر این که شروع کنیم به دخالت در سرنوشت اجتماعی خویش. یعنی هم به صفت فردی تغییر کنیم و هم به عنوان یک بازیگر اجتماعی در صحنه نقش ایفاء کنیم. هر دو کار یعنی خروج از انفعال، یکی در حوزه ی فردی و دیگری در حوزه ی اجتماعی. تا زمانی که انسان ایرانی به سوژه، یا همان فاعل و کنشگر، تبدیل نشود نه رنگ عدالت خواهد دید نه آزادی و نه مردم سالاری. در عرصه ی فردی سفارش ما به «خودرهاگری» است. یعنی رها شدن از بندهای خودساخته ای که جامعه مواد و مصالح و بستر آن را فراهم آورده است و ما در فرایند اجتماعی شدن خویش، به دلیل جهل مان، این بندها را در درون خویش بافته و تافته و درونی کرده ایم. این بندها اجازه نمی دهد که ما به سان یک انسان بالغ عمل کنیم. یعنی پیوسته در پندار و رفتار و گفتار ما نوعی عدم بلوغ کمابیش آشکار موجود است که از ما موجودی غیر عقلایی، احساساتی، ترسو، بی ریشه، متلون و فاقد ثبات پدید می آورد. انسانی که، به واسطه ی ضعف های درونی خویش، آمادگی آن را دارد که خود را با هر شرایط ذلت آوری تطابق دهد و به جای زندگی به زنده بودن قناعت کند. انسانی که فقط با تصویری دروغین و کاذب از خود واقعی اش آشناست و برعکس، با خودانسانی اش بیگانه است. انسانی که به دلیل درونی کردن ضعف، فاقد خودباوری است و در تقابل جبر و اختیار همیشه جبر را و هرگز اختیار را عمده می کند. انسانی که خود را قربانی دانسته و شرایط را مهمتر از خویش می داند، انسانی که به قضا و قدر باور دارد و زندگی خود را حادثه ای در اختیار عواملی می داند که هرگز امکان تغییر آنها موجود نیست. پس، چنین انسانی نیاز دارد به خودرهاسازی، به خودرهاگری. او باید با مراجعه به آن چه به طور بالقوه می تواند باشد و بشود از آن چه به طور بالفعل هست و او را به هر سازشی با ستم و خفت وادار می کند رها شود. یعنی، در خود عناصری مانند شجاعت، شهامت، اخلاق مداری، احترام، راستگویی، صمیمیت، صداقت و نیز بزرگواری و عزت نفس را مستقر سازد و نشان دهد که می تواند به اصالت انسانی خویش بازگردد و از آن حفاظت کند.
چنین انسانی به واسطه ی کار بر درون خویش عوض می شود. خودرهاگری ابزار عبور از عدم بلوغ فکری و شخصیتی به سوی بلوغ است. خودرهاگری مسیر بالغ شدن است، تبدیل شدن به انسانی که در مقابل مسئولیت های انسانی و وظایف اخلاقی خویش کوتاه نمی آید. خودرهاگرانسان بالغی است که انسانیت و عقلانیت را به عنوان راهنمای خویش قرار داده و از ضعف هایی که او را به سازش با ظلم وادار می کند رها می سازد. او برای خویش و دیگران احترام قائل است. نه اجازه می دهد کسی به جای او فکر کند یا تصمیم بگیرد و نه به جای کسی فکر می کند و تصمیم می گیرد. وی عاقل است، اخلاق را پایبند است و دروغ نمی گوید و راست عمل می کند. این تنها گونه انسانی است که لایق آزادی و دمکراسی واقعی است. دروغ و حقه بازی و شیادی و سرخودرا کلاه گذاشتن از صفات فردی است که هرگز نه در جستجوی آزادی و دمکراسی است نه لایق آن. انسان بالغ، برعکس، به واسطه ی جدیت خود در اخلاق و پاسخ دادن به مسئولیت های خویش می تواند لایق آزادی باشد، لایق دمکراسی باشد؛ زیرا وی در سرنوشت خویش دخالت می کند و مشارکت می کند و به واسطه ی مشارکت دارای قدرت اجتماعی می شود و به واسطه ی قدرت اجتماعی لایق دمکراسی می شود. حاصل خودرهایی انسان میل او به مشارکت در امور اجتماعی است که زمینه سعادت فردی و جمعی را فراهم می سازد.
رابطه ی قدرت اجتماعی و دمکراسی چگونه است؟
تولد دمکراسی مشروط به وجود قدرت اجتماعی است. قدرت اجتماعی یعنی مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود در امور مختلف به صورت آگاهانه، سازمان یافته، نهادینه و هدفمند. مشارکت با خود دمکراسی را می آورد. هر چه مشارکت بیشتر باشد دمکراسی زودتر به تحقق می پیوندد و هر چه مشارکت سازمان یافته تر باشد دمکراسی نیز نهادینه تر و ماندگارتر خواهد شد. بنابراین، در مقابل آنان که می پرسند چه زمانی ما به دمکراسی دست می یابیم باید بگوییم زمانی که قدرت اجتماعی را بسازیم، یعنی قدرت سازمان یافته ی مردم را. زمانی که در سرنوشت خود دخالت کنیم، زمانی که ترس و ناامیدی و انفعال را، که خصوصیات انسان ناآگاه و ترسو و در یک کلام انسان نابالغ است، کنار بگذاریم. آزادی از آن انسانی است که از ترس و تنبلی عبور کرده است، پخته و بالغ و مسئول است. مشارکت سبب می شود که شهروندان در صحنه حاضر باشند و برای دفاع از حقوق فردی و اجتماعی خویش با دیگران کار جمعی بکنند. ظهور شکل های مختلف مشارکت اجتماعی مکانیزم های لازم را برای بروز اعمال قدرت اجتماعی فراهم می کند. دمکراسی در نهایت یعنی نظامی که بر اساس قدرت اجتماعی اداره می شود.
نمودهای مشخص قدرت اجتماعی چیست؟
هر گونه کارجمعی که به صورت سازمان یافته از سوی شهروندان برای دفاع از حقوق خود انجام می شود نمودی از قدرت اجتماعی است. مثلا وقتی کارگران یک کارخانه تصمیم می گیرند که برای دفاع از حقوق خود، جمعی را تشکیل دهند و به طور منظم با کارگران از یکسو و با کارفرمایان و مسئولان در تماس باشند آنها در حال شکل دهی به قدرت اجتماعی هستند. در نظر بگیریم که وضعیت میز و صندلی ها در یک مدرسه خراب است، میزها کهنه و صندلی ها فرسوده و تخته سیاه ها هم خراب شده است و کسی هم در پی تعویض آنها نیست. چند دانش آموزی که می خواهند نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند می آیند و در درون مدرسه جمعی را تشکیل می دهند و با سایر دانش آموزان صحبت می کنند و تصمیم می گیرند این موضوع را به صورت کتبی یا شفاهی با مدیر و مسئولان مدرسه در میان بگذارند و تقاضای تعویض میز و صندلی و تخته سیاه ها را با آنان مطرح و موضوع را پی گیری کنند؛ این نمود قدرت اجتماعی است. اگر بعد از مدتی این کار انجام نشد دانش آموزان دست به اقدامات دیگر می زنند. به آموزش و پرورش منطقه مراجعه می کنند، به وزارت آموزش و پرورش مراجعه می کنند. با دبیرستان های دیگر تماس می گیرند و با آنها موضوع را درمیان گذاشته و خواهان حمایت آنها می شوند. اگر لازم باشد یک روز در حیاط مدرسه تجمع و خواست خود را به صورت شعار مطرح می کنند. یا به طور مثال یک ساعت از رفتن به کلاس ها خودداری می کنند و یا در جلوی مدرسه تجمع کرده و مردم را متوجه خواست خود می نمایند. این جمع با موفقیت خویش هم تجربه آموخته است و هم این که نهادی را در دل مدرسه به وجود آورده که می تواند برای موضوعات دیگر نیز پی گیر مسائل مدرسه باشد و از حقوق جمعی و یا فردی دانش آموزان در مقابل وزارت آموزش و پرورش و یا مسئولان دفاع کند. اگر روزی معلمان در اعتراض به دستمزدهای پایین خویش بخواهند اعتصاب کنند این نهاد دانش آموزی به طور جمعی به یاری آنها می آید.
در نظر بگیرید که چندین جوان بیکار بیایند و یک جمع را تشکیل دهند. با سایر بیکاران یک محل یا منطقه تماس بگیرند. خواست خود را برای یافتن کار به اداره ی کار و امور اجتماعی و دفترهای کاریابی دولتی ارائه دهند. در صورت عدم رسیدگی با روزنامه ها تماس بگیرند. با همدیگر قرار بگذارند و در پارک یا جایی جمع شوند و همفکری کرده تا ببینند چه می توانند بکنند. با هم مشورت کنند. راهکارهای مختلف را امتحان کنند. وقتی تعدادشان زیاد باشد می توانند به صورت روزانه جلوی اداره ی کار یا وزارت کار تجمع کنند. وبسایت درست کنند، خبر رسانی کنند و هر روز بر تعداد خود بیافزایند. در خیابان ها از مردم در حمایت از خواست خود امضاء جمع آوری کنند. بر روی دیوارها و در اتوبوس ها و متروها بنویسند که ما کار می خواهیم، با نمایندگان مجلس دیدار کنند. تقاضای دیدار با وزیر کار را داشته باشند و سعی کنند مسئولان را در مقابل مسئولیت خود قرار دهند. آنها می توانند در خیابان تجمع کنند و یا تظاهرات برگزار کنند و یا در مترو و خیابان ها با مردم دست به تظاهرات بزنند. بیکاران می توانند در مقابل کارخانه ها تجمع کنند و از کارگران بخواهند در حمایت از آنها دست به اعتصاب بزنند. آنها می توانند با سایر اتحادیه های صنفی ارتباط برقرار کنند.
عده ای از زنان که همدیگر را می شناسند جمعی را تشکیل داده و شروع به همکاری با هم می کنند. آنها موارد نقض حقوق زنان و نابرابری شرایط را بررسی می کنند و سپس حاصل کار خود را به صورت شفاهی یا کتبی به سایر زنان منتقل می کنند. هر یک از آنها در بستر خانواده یا محیط کار به دنبال آن خواهند بود که رفتار دیگران و افکار مردسالار را به نفع برابری حقوق زنان و مردان تغییر دهند. همین زنان می توانند با یکدیگر در پارک ها و یا سالن اجاره ای گرد هم آیند و راجع به مسائل خود صحبت کنند و تصمیم بگیرند که به صورت جمعی چه می توانند بکنند. آنها می توانند کمپین های مختلف و سراسری را سازمان دهند. آنها می توانند سایت داشته باشند و یا برنامه های رادیویی و تلویزیونی تهیه کرده و به صورت cd یا dvd میان زنان و دختران دبیرستان و دانشجویات توزیع کنند. آنها می تواند انجمن های زنان در هر محله تشکیل دهند و این ها را با هم هماهنگ کنند.
تصور کنید گروهی از ساکنان یک محله را که به دلیل گرانی نمی توانند قبض های آب و برق خود را پرداخت کنند. در این صورت ساکنان یک ساختمان در این محله و نیز ساکنان ساختمان های یک محله ی دیگر می توانند گردهم آیند و با یکدیگر تصمیم بگیرند تا یک اقدام جمعی در مقابل گرانی بکنند، مثلا پول آب و یا برق و غیره را ندهند. این به معنای آن است که این حرکت می تواند به سرعت به سایر محله ها نیز سرایت کند. یعنی برویم به سمت این که ناگهان مردم در بخش مهمی از یک شهر یا شهرستان دیگر پول آب یا برق خود را پرداخت نکنند. همین امر می تواند به انجمن های دفاع از حق شهروندان در مقابل گرانی منجر شود.
تصور کنید زنان یک محله را که برای اعتراض به گرانی نان در مقابل نانوایی های محل تجمع می کنند. هر روز به طور مرتب برای مدتی تا صدایشان به سایر محله ها برسد و آنها نیز شروع به اعتراض کنند. با یک پلاکارد ساده که روی آن نوشته شده است: نان گران است. شهروندان به طور کلی می توانند با خودسازماندهی موج گرانی را مورد اعتراض قرار دهند.
یا کارگران یک کارخانه که دور هم جمع می شوند و باهم مشورت می کنند که چگونه خواهان افزایش حقوق شوند. از چه راه هایی با چه روش هایی و به چه میزانی. همه این ها یعنی آن که می توان به صورت مشخص در کارخانه ها برای خواست های صنفی دست به حرکت جمعی زد. وقتی این کار به طور وسیع انجام شود می تواند به هم گره بخورد و تبدیل به یک حرکت جدی و سراسری شود. از دل این حرکت های مشخص و مقطعی می توان اتحادیه های کارگری بیرون کشید.
پس برای کار جمعی و پایه گذاری قدرت اجتماعی محدودیتی وجود ندارد؟
خیر، زیرا به اندازه ی آدم ها و قوه ی تخیل و تصورشان امکان وجود دارد. یعنی همیشه می توان به صورت جمعی بستری برای کار کردن پیدا کرد و با قدری کار و تلاش و کمی شجاعت یک اقدام همگانی را آغاز کرد. مهم این است که فرد منطق «از من کاری ساخته نیست» را بگذارد کنار. همین قدر که شروع به جستجوی راهکار برای دخالت در سرنوشت خویش کند این امر تبدیل به یک جریان وسیع خواهدشد. تصور کنید اگر هر یک از سه و نیم میلیون دانشجویی که در کشور است، فقط روزی یک ساعت کار به نفع آگاه سازی جامعه انجام دهد. این یعنی 3.5 میلیون نفر/کار در دروز. با این حجم از کار ظرف مدت یک ماه می توان تغییری قابل مشاهده در جامعه بوجود آورد. یعنی با حدود 100 میلیون ساعت نفر/کار در جامعه. چه می توانند بکنند؟ هر دانشجویی در روز یک ساعت را بگذارد و به طور مشخص یک موضوع را برای مردم در کوچه و خیابان توضیح دهد. یا به صورت چاپی و یا سی دی آنها را توزیع کند. یا روی دیوارها و این سوی و آن سوی در قالب شعار مطرح سازد. یا به طور تصادفی به کسی زنگ بزند و کار توضیحی کند. در نظر بگیرید در طول یک ماه 100 میلیون ساعت نفر/کار اختصاص پیدا کند به طرح این شعار: « یک ملت جز خودش نجات بخشی ندارد» یا «دمکراسی مشارکت نمی سازد، مشارکت دمکراسی می سازد.» آیا این شیوه برای زمینه سازی یک تحول کافی نیست؟ و تصور کنید سایر قشرها را و سایر ابتکارها. پس می بینیم که قدرت اجتماعی نه قابل سرکوب است نه امکان از بین بردن آن وجود دارد. قدرت اجتماعی در مردم و با مردم است. یعنی حد و مرزی ندارد. تا زمانی که مردم هستند قدرت اجتماعی می تواند از اراده و کنش آنها بیرون آید. برای آن که قدرت اجتماعی خود را نشان دهد کافی است که اراده ی جمعی به طور سازمان یافته موجود باشد.
آیا تاثیر این حرکت های کوچک و پراکنده چه می تواند باشد؟
نخستین اثر آن این است که شهروندان یاد می گیرند که باید و می توانند در تعیین سرنوشت خود دخالت کنند، آن هم نه در حرف و گفتار، بلکه به صورت عملی و در قالب یک کار جمعی، کمابیش سازمان یافته و هدفمند. این فعالیت حس مشارکت را در شهروندان تقویت می کند، به آنها تساهل و مدارا و مذاکره می آموزد و نیز انضباط و جدیت و پی گیری را. این ها همه کیفیاتی است که برای دستیابی به دمکراسی باید در یک شهروند رشد کنند و درونی شوند. پس، با افزایش فعالیت های جمعی، شهروندان تبدیل به افرادی می شوند که می توانند یک فرایند دمکراتیک را از مرحله ی آغاز تا مرحله ی انتهایی خود بپیمایند.
فایده ی دوم این است که این فعالیت ها در نهایت سبب افزایش سطح عمومی و کلی مشارکت دمکراتیک در جامعه می شود و در نهایت سبب می شود که جامعه بدون دمکراسی نه قابل اداره باشد و نه قابل تصور. آن گاه است که در طی یک فرایند سیاسی نه چندان پیچیده و پرهزینه چیزی به اسم دمکراسی در جامعه مستقر آغاز می شود. دمکراسی وقتی شانس پیاده شدن دارد که به صورت یک ضرورت تاریخی مطرح می شود و نه نه زمانی که در حد یک آرزو باقی می ماند بدون آن که مشارکت واقعی و عملی افراد را برانگیزد. دمکراسی دست یافتنی نیست، ساختنی است. آجر به آجر این بنای بزرگ با کار و تلاش سازمان یافته افراد جامعه در تعامل با هم در چارچوب های مدنی یا صنفی و یا اجتماعی مشخص ساخته می شود.
آیا این بدان معنی است که بدون شکل گیری قدرت اجتماعی تغییر سیاسی نمی تواند با خود دمکراسی به دنبال آورد؟
بله، دقیقا همین طور است، وقتی قدرت اجتماعی نیست، یعنی مشارکت نیست و محال است که بتوان بدون مشارکت مردم، دمکراسی به دست آورد. بدون مشارکت می توان تغییر رژیم به دست آورد، اما نمی توان دمکراسی بنا کرد. به عبارت دیگر، اگر قرار است تغییر رژیم منجر به دمکراسی شود نخست باید مشارکت را افزایش داد، مشارکت سازمان یافته گام های اولیه ی قدرت اجتماعی را شکل می دهد و قدرت اجتماعی، با حضور عملی خود در همین مراحل ابتدایی خویش، بستر و امکان تغییر دمکراتیک رژیم را سبب می شود. این بدان معنی است که باید مشارکت را افزایش دهیم و راه افزایش مشارکت، کار کردن روی موارد مشخص و نیازهایی است که جامعه آنها را احساس می کند: بیکاری، خواست های صنفی، خواست های اقتصادی، اعتراض به محدودیت و محرومیت ها، درخواست های اجتماعی و فرهنگی، و….
اما چگونه می شود روحیه ی مشارکت را به وجود آورد و افزایش داد؟
برای این منظور باید در جامعه شهروند و غیر شهروند را تشخیص داد و روی بخش شهروند سرمایه گذاری کرد تا به تدریج با کار، رفتار و گفتار خود غیر شهروندان را تبدیل به شهروند کند. تا زمانی که این تمایز به صورت آگاهانه و فعال جا نیافتد نمی توان انتظار داشت که جامعه بتواند بداند چه باید بکند. یعنی انتظار رفتار شهروندی داشتن از کسانی که شهروند نیستند بیهوده است.
اما فرق بین شهروند و غیر شهروند چیست؟
شهروند کسی است که با دنیای بیرون از خود ارتباط برقرار می کند، یعنی انسان خودمدار و فرو روفته در جهان بسته ذهن خودش نیست. نسبت به زندگی اجتماعی خود واکنش نشان می دهد، ابتکار عمل به خرج می دهد، هر شرایطی را نمی پذیرد، زنده بودن و زندگی کردن را یکی نمی داند. می ایستد، بها می پردازد، شجاعت به خرج می دهد، خطر می پذیرد اما حاضر نیست به راحتی از کیفیت زندگی خود در گذرد. یعنی سعی می کند استانداردهایی حداقل را برای زندگی اقتصادی و اجتماعی خود داشته باشد و برای کسب و یا حفظ آنها تلاش عملی کند. به عبارت دیگر، به هر سطح و کیفیتی از زندگی تن در نمی دهد و اگر لازم باشد یا مهاجرت می کند یا خطر، اما حاضر نیست خود را با هر شرایطی تطبیق دهد. شهروند آگاه است، بالغ است و می داند که جز خودش کسی نیست که برای دفاع از منافع او بیاید. شهروند انسانی است که وقتی به یک مشکل جمعی برخورد می کند به دنبال راه حل فردی برای آن نیست. در صدد است که بتوان آن را با راه حل اجتماعی برطرف کرد. به همین دلیل با دیگران ارتباط برقرار می کند و برای تغییر آفرینی با سایرین مشارکت می کند که یک کار جمعی را سازمان دهد.
اما آیا با این تعریف چقدر شهروند در جامعه داریم؟
کم نیستند، اما هنوز به اندازه ای نیستند که اراده ی آنها بر انفعال کثیر غیر شهروندان غلبه کند. یعنی هنوز قربانی جامعه ای هستند که در آن، شمار غیر شهروندان و بی اعتنایی آنها به سرنوشت خود سبب می شود که حاکمیت غیر منتخب می تواند به خود اجازه دهد شهروندان را سرکوب و یا خواسته هایشان را نادیده گیرد. شهروندان، یعنی بخش فعال جامعه، به دلیل رفتار انفعالی غیر شهروندان، قربانی می شوند، چون در اقلیت قرار می گیرند و شناسایی و سرکوب می شوند. تا زمانی که تناسب شهروندان و غیر شهروندان به حد مناسبی نرسد باید انتظار داشت که وضعیت برای تغییر آفرینی سخت باشد. راز شکل گیری یا عدم شکل گیری جامعه ی مدنی در تعداد و تناسب شهروندان و غیرشهروندان است. زمانی که شمار کمی و قدرت کیفی شهروندان به حد مناسب برسد جامعه ی مدنی بروز می کند. تا زمانی که شمار غیر شهروندان می چربد مدنیت اجتماعی تحقق نمی یابد.
دراین صورت، شهروندان باید چه کنند؟
یکی این که علیرغم سختی ها و خطرها باید پیگیرکنش شهروندی خویش باشند، هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی و دیگر این که، آنها باید دائم روی غیر شهروندان کار کنند، یعنی از آنها بخواهند که نسبت به سرنوشت فردی و جمعی خویش فعال برخورد کنند. از آن جا که به طور سنتی وظیفه ی آگاه سازی توده ها کار تشکل های سیاسی محسوب می شده است، بخش شهروند جامعه این وظیفه اجتماعی خویش را نیز سیاسی تلقی کرده و زمانی که می خواهد به ارائه ی آگاهی به غیر شهروندان بپردازد احساس می کند که می خواهد به کار سیاسی بپردازد. این در حالی است که نه این کار سیاسی است و نه این، کار سیاسی هاست؛ موضوع بر سر یک حرکت اجتماعی است که در آن، شهروندان برای این که قربانی انفعال غیر شهروندان نشوند سعی می کنند آنها را به صورت پیوسته و منظم دعوت کنند تا به مثابه یک شهروند رفتار کنند. برای آنها کار توضیحی و روشنگرانه می کنند تا بتوانند به خودآگاهی برسند، یعنی قادر به تشخیص منافع خود و آن چه این منافع را زیر سوال می برد باشند. پس از کسب خودآگاهی، بحث بر سر کار جمعی کردن برای تغییر سرنوشت است. این در واقع چیزی نیست جز روند شکل گیری «فرد» در معنای مدرن خود، یعنی شهروند؛ کسی که بر وجود اجتماعی خویش آگاه است و برای کیفیت آن اهمیت قائل است و برای کسب و دفاع و نهادینه کردن یک کیفیت انسانی قابل قبول برای وجود اجتماعی خویش تلاش می کند، تلاش عملی. شهروند یا همان انسان مدرن به زندگی با دیده ی زنده و مسئولیت برانگیز می نگرد، برای مقام بشری خویش، برای حق شهروندی خود و برای درک و آگاهی خویش گستره ی عملی و مسئولیت پذیری قائل است. براساس عادات و آداب و رسوم حرکت نمی کند، انسان مدرن انسانی است که شنا کردن برخلاف جریان جزیی از خود انسانی اش می بیند و نقد و انتقاد آن چه را که هست به عنوان گوشه ای از وجود اجتماعی خود تلقی می کند. شهروند یا انسان مدرن فقط به زیستن در جامعه اکتفاء نمی کند، جامعه را ابداع و اختراع می کند. جامعه را باز تولید نمی کند، تولید می کند.
ولی آیا عدم رفتار شهروندانه ی غیر شهروندان به دلیل فقر اقتصادی آنها نیست؟
تمام کسانی که فقیر هستند غیر شهروند نیستند و تمام کسانی که شهروند هستند مرفه نیستند. معنی آن این است که افراد بسیاری هستند که وضع مادی خوبی دارند اما شهروند نیستند، هدف در درجه ی اول کار کردن روی آن هاست. زیرا اگر آنها نیز به عنوان شهروند عمل کنند تعداد شهروندان به حدی می رسد که می توان امیدوار بود از لحاظ کمی این تعداد، منشاء یک تغییر کیفی باشد. آن تغییر کیفی می تواند وضعیت مادی بسیاری از اعضای جامعه را به حدی برساند که امکان ورود آنها به فضای شهروندی را ممکن سازد. نکته ی دیگر این که در صورت فرهیخته سازی اجتماعی لایه های محروم جامعه، توسط شهروندان، بسیاری از کسانی که فاقد سطح مادی مناسب هستند به صف شهروندان می پیوندند. یعنی رابطه ی فقر و عدم شهروندی جبری نیست و در صورتی که فقر فرهنگی برطرف شود با وجود فقر مادی می توان انتظار رفتار شهروندانه از فرد را داشت.
اما آیا به دلیل همین خطر مشارکت نیست که حکومت اجازه ی کار جمعی را نمی دهد؟
بله، رژیم می داند که سرنگونی یک شبه نیاز به کلی برنامه ریزی از پیش دارد که توسط گروه های سیاسی و سازمان یافته ساخته است. آن هم که با نفوذ و هزار و یک کارشکنی و تروریسم و پول و غیره نمی گذارد شکل گیرد یا عمل کند؛ پس می ماند که جامعه به تدریج نوع حکومت غیر دمکراتیک را ناممکن سازد. از چه طریق؟ از طریق مشارکت، از طریق شرکت پذیری فرد در تعیین سرنوشت خود، از طریق کنش اجتماعی و دخالت کردن در آینده ی خویش. از طریق آفرینش هنری و خلاقیت ادبی، از طریق کار صنفی و جمعی و یا فعالیت های اجتماعی. پس هر کجا که بتواند راه را برای باهم بودن و با هم عمل کردن سد می کند و افراد را پراکنده و منزوی و جدا می کند تا نتوانند درجه ی مشارکت را بالا ببرند. رژیم های دیکتاتوری به شدت از فعال بودن شهروندان وحشت دارند و آرزو می کنند که اعضای جامعه به صورت غیر شهروند، یعنی انسان های منزوی و بدبین و فرورفته در خود باشند. استبداد از باهم بودن انسان ها وحشت دارد.
با این وجود، آیا امیدی هست که بتوان مشارکت را افزایش داد؟
بله، از آن جا که جامعه یک جمع چند ده میلیونی است، رژیم دیکتاتوری هرگز نمی تواند همه ی اعضای یک جامعه را زیر کنترل داشته باشد. ترس از رژیم اندکی مادی وبیشتر روانی است. یعنی فرد، پلیس را در خانه اش ندارد، در ذهنش دارد. از زمانی که موفق شود بر این ترس آگاه شود و روی آن کار کند تا بر آن غلبه کند قادر به هر کار خواهد بود. در هیچ کجای تاریخ بشر و هیچ جامعه ای کنترل شهروندان توسط دولت صد در صد نیست. بنابراین دولت توان مقابله با مشارکت را تا حدی دارد، از آن حد که بگذرد دیگر نمی تواند کنترل کند. اگر روحیه و حد مشارکت اجتماعی گسترش یابد می توان امیدوار بود که وقتی مجموعه ی کنش های جمعی دارای یک کمیت قابل توجه شود، حکومت دیگر ابزارها و امکانات لازم برای خنثی کردن نمودهای اجتماعی و همگانی آن را نخواهد داشت. با آغاز اوج گیری مشارکت اجتماعی، عقب نشینی های دولت آغاز خواهد شد و یکی بعد از دیگری می توان سنگرهای مدیریتی را از چنگ حاکمیت خارج ساخت و به تدریج شرایط کنار زدن آن را فراهم کرد. در نتیجه باید گفت که هر شهروند باید به خود بگوید برای رها شدن از قید فقر و استبداد من هم به طور فردی می توانم سهمی را بپردازم، من هم در ترسیم آینده نقش دارم و این نقش را به طور فعال و پویا ایفاء می کنم. من اجازه نمی دهم که سرنوشتم به تمامی توسط دیگران شکل یابد، با اتکاء به درک خودم، اراده ی خودم و تلاش و هوش و ابتکارم با زندگی خود آن می کنم که می خواهم، نه آن چه دیگران می خواهند. این روند اگر در شمار قابل توجهی از شهروندان جا بیافتد آنها می توانند در عمل و با مشارکت شرایط را به صورتی درآورند که اعمال یک حاکمیت استبدادی در آن ناممکن شود. انقلاب اجتماعی یعنی این، یعنی ایجاد آگاهی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود.
به سازمان خودرهاگران برگردیم، نقش شما در این انقلاب اجتماعی چیست؟ به طور مشخص برای گسترش مشارکت اجتماعی چه می کنید؟
ما در درجه ی اول سعی می کنیم وجه نظری موضوع را تامین کنیم، یعنی یک نظریه ی ایرانی برای ترویج فکر انقلاب اجتماعی داشته باشیم. می گوییم نظریه ی ایرانی زیرا سخن در مورد دمکراسی و مشارکت به طور کلی زیاد است، اما چه بخش از آنها برای جامعه ی ایران مفید است. چقدر می توان این نظریات غربی را در مورد جامعه ی استبداد زده با شرایط تاریخی مشخص ایران اعمال کرد. این است که به یک نظریه ی مناسب ایران نیاز داریم. این کار نخست ما بوده و هست. بعد ما ادبیات این دیدگاه را تولید و توزیع می کنیم. این کار بعدی ماست. یعنی گسترش فکر مشارکت اجتماعی و ارائه ی آگاهی ها، داده ها و آموزش های ممکن در این راه. به عبارت دیگر ما سعی داریم که نشان دهیم دمکراسی نیست که مشارکت را می سازد بلکه مشارکت است که دمکراسی را می سازد. ما می خواهیم این اندیشه را جا بیاندازیم که اگر فرد به مسئولیت های شهروندی خود پاسخ دهد، جامعه دارای آن درجه از پویایی خواهد شد که تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مهمی از آن بیرون خواهد آمد. ما به دنبال زنده کردن فرهنگ مسئولیت پذیری فردی هستیم، مسئولیت اندیشیدن، مسئولیت سازماندهی کردن، مسئولیت کار جمعی کردن و سرانجام مسئولیت کنشگری، حتی اگر توام با در جه ای از خطر پذیری باشد. برای انسان مسئول، خطر فاجعه نیست، بخشی از واقعیت فرایند تغییرگری است. فرایندی که باید آگاهانه و ارادی شکل گیرد تا به نتیجه برسد و منجر به تغییر مطلوب شود. تغییری که باید بیاید تا انسان را در بستر شکوفایی قرار دهد. تغییر اجتماعی، تغییر فرهنگی، تغییر اقتصادی و تغییر سیاسی.
پس شما تغییر سیاسی را نیز می خواهید؟
صد البته. مگر می شود در کشوری که 80 در صد کل اقتصاد کشور زیر نظر قدرت سیاسی است نسبت به کیفیت آن بی اعتنا بود. ما تغییر سیاسی را لازم می دانیم و بر این باوریم که رابطه ی آن با تغییر اجتماعی و فرهنگی متقابل است. به عبارت دیگر، بروز یک تغییر سیاسی به معنای بازشدن نسبی فضای حاکم بر جامعه در عرصه ی آزادی بیان و مطبوعات، آزادی احزاب و انتخابات، بی شک می تواند در سرعت بخشیدن به دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی نیز موثر باشد. ما تغییر سیاسی یا حتی انقلاب سیاسی را بخشی از انقلاب اجتماعی می دانیم، مرحله و گامی از آن نه تمامی آن. اما از آن سوی هم فراموش نکنیم که تا زمانی که این تغییر سیاسی بروز کند پاره ای از تحولات اجتماعی و فرهنگی می تواند و باید روی دهد. یعنی اگر به امکان جبری و مکانیکی باز شدن فضای جامعه، به دنبال یک تغییر حاکمیت سیاسی، باور نداشته باشیم می توانیم بگوییم که این از طریق گسترش و عمق بخشیدن به مشارکت عمومی است که شرایط یک تغییر دمکراتیک، یا همان انقلاب اجتماعی، فراهم می شود. بعد هم باید به صورت تدریجی، هدفمند و برنامه ریزی شده به دگرگونی های بنیادین اقتصادی بپردازیم تا زیربنای مادی همه ی این تغییرات فراهم شود. به همین خاطر تغییر سیاسی، هر چند که شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. هم زمان با کار بر روی آن حتما باید یک تغییر اجتماعی و فرهنگی کلید بخورد که بتواند زیر پایه ی یک تغییر سیاسی ماندگار و مثبت باشد و تجربه های تاریخی منفی، مانند سال 57 را، تکرار نکند. به عبارت دیگر وقتی تغییر سیاسی را یک گام از فرایند دگرگونی و نه کل آن فرایند دیدیم می توانیم جایگاه مناسب آن را نیز تشخیص دهیم، بدون افراط و تفریط.
پس شما اگر یک تغییر سیاسی بخواهد در شرایط کنونی شکل گیرد از آن استقبال می کنید ؟
نه فقط استقبال می کنیم که در آن شرکت هم می کنیم، زیرا می تواند اجازه بدهد ما فکر مشارکت را آسانتر، وسیعتر و سریعتر در درون جامعه گسترش دهیم. اما این بدان معنی نیست که خودرهاگران استراتژی کاری خود را، که گسترش فکر شهروندی و فرهنگ مشارکت اجتماعی است، فراموش کرده و به سوی طی کردن دوباره ی راه های طی شده و شکست خورده رود. ما به درستی این راه تا زمانی که عکس آن ثابت شود باور داریم، این که باید در یک جامعه، فرهنگ مشارکت و روحیه ی دمکراتیک تا حدی که لازم است وجود داشته باشد تا بتوان تغییر سیاسی منجر به دمکراسی را انتظار داشت. نکته ی مهمی که باید توجه کنیم این است که این فرایندها – تغییر اجتماعی، تغییر فرهنگی، تغییر سیاسی و تغییر اقتصادی- هیچ کدام به صورت مجزا و یا مستقل نیست. این فرایندها به صورت ارگانیک در هم تنیده است، همزمان با هم پیش رفته و با هم تقاطع دارند. یکی می تواند در یک مقطع دیگری را تحت الشعاع قرار داده و اهمیت بیشتری یابد، اما آنها را نمی توان به طور مکانیکی از هم تفکیک کرد. به همین دلیل نیز برای فهم روندی که سبب تغییر در ایران خواهد شد باید ببینیم که در هر زمان کدامیک از این فرایندها شانس بیشتری برای توسعه و تعمیق دارند و به آن بپردازیم. در زمان بعد ممکن است یک بعد دیگر از موضوع اهمیت یابد و توجه بیشتری را بطلبد. دستگاه تحلیلی ما باید توان درک این مقطع بندی اهمیت موضوعات را داشته باشد و دستگاه مبارزاتی ما باید قادر باشد خود را با تحلیل عینی گرای هر دوره مطابقت دهد.
آیا این بدان معنی است که نباید همیشه روی ایجاد تغییر سیاسی متمرکز ماند؟
به این معنی است که نباید تنها روی تغییر سیاسی باقی ماند. تغییر سیاسی تنها شکل تغییر در یک جامعه نیست، سقف دگرگون سازی نیست، نیاز یک جامعه به تغییراتی دیگر می تواند جدی تر و عمیق تر باشد. به نظر می رسد خطایی که بسیاری از سازمان های سیاسی مخالف رژیم در طول سه دهه ی گذشته ی مرتکب شده اند این بوده است که آنها از همان ابتدا تا به حال، بدون توجه به این که در هر مقطعی از این سی سال، کدام یک از فرایندهای چهارگانه ی تحول جامعه دست بالا را نسبت به دیگری داشته و یا حتی، بدون توجه به اهمیت فرایندهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، به صورت ثابت و مکانیکی، بر روی تغییر سیاسی تاکید داشته اند و همه ی انرژی خود را صرف آن کرده اند. این در حالی است که به استثنای کودتاهای نظامی، تغییر سیاسی همیشه حاصل و برآیند تقاطع و ترکیب سه فرایند دیگر است که در نهایت برای مدیریت خویش این یا آن شکل از حاکمیت سیاسی را طلبیده وبه دست می آورد. این به آن معنی نیست که نمی توان قدرت سیاسی را به نوعی به چنگ آورد. همیشه می شود از طریق کودتا یا توطئه و حمایت بیگانگان و یا روش های شبیه به این، قدرت سیاسی را به دست آورده و فرایندهای دیگر اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را به صورت کمابیش جدی تحت تاثیر آن قرار داد. اما این روندی است که می تواند برای منفی سازی و تخریب به کار گرفته شود نه برای سازندگی و بناکردن. زیرا روند تخریب آسان است و سریع، در حالی که روند سازندگی دشوار است و زمان بر. به آسانی می توان آن چه را در طول صد سال ساخته شده، ظرف یک سال از بین برد، اما آن چه را که در طول یک سال از بین برده شده است نمی توان در طول یک سال بازسازی کرد. همیشه، ساختن، نیازمند جریانی است که درونی کردن و ارزش سازی را در خود دارد و این زمان می برد. بنابراین، تخریب را می توان شتاب بخشید و سرعت داد، اما سازندگی را نه به آن آسانی. برای سازندگی باید زمان و وقت گذاشت و به همین دلیل نیز در تقدم و تاخر پدیده ها این بسیار مهم است که بدانیم یک پدیده چه زمانی به وقوع می پیوندد.
در این صورت، آیا برای شما مهم است که قبل از تغییر رژیم جمهوری اسلامی تغییرات اجتماعی و فرهنگی روی داده باشد؟
نه به طور الزامی قبل، منظور ما به ویژه همزمانی و موازی حرکت کردن است. ما به خصلت همزمانی و تکمیل گری این فرایندها باور داریم. یعنی منتظر نباشیم که رخدادها به صورت کلیشه ای و مکانیکی یکی بعد از دیگری روی دهد. جامعه مجموعه ی درهم تنیده ای است که زاینده فرایندهای چند بعدی و متقابل است. ما باید طوری عمل کنیم که تغییر رژیم هر زمانی که روی داد،- یک ماه دیگر یا یک سال دیگر- بستر اجتماعی برای مشارکت مردمی و بستر فرهنگی برای برخورد انسانی و عقلایی در جامعه تا حد امکان پایه سازی شده باشد. و باز باید گفت که به واسطه ی این روند گسترش مشارکت و تعمیق عقلانیت است که زمینه برای یک تغییر سیاسی مثبت و سازنده، با شانسی برای دستیابی به دمکراسی، فراهم می شود. در غیر این صورت، تغییرات سیاسی فاقد پشتوانه ی اجتماعی، به طور معمول، در جهت تثبیت موقعیت ساختارهای کنونی عمل می کند، و یا به طریقی مانع از به نتیجه رسیدن فرایندهای اجتماعی و فرهنگی در مسیری عمیق می شود. به عبارت دیگر، وقتی یک تغییر سیاسی زود هنگام است نتیجه ی آن بیشتر تخریب روندهای سازنده در دست و در راه است. درست مثل حرکت سال 1357 که نه به دلیل آن که برخاسته از خواستهای واقعی جامعه بود، بلکه بیشتر به این خاطر که با منافع قدرت های بزرگ هماهنگی داشت به ثمر رسید. این حرکت بی شک ارتباطی زنده و مستقیم با نیازها و خواست های عمیق اجتماعی جامعه ی ایران نداشت. به همین دلیل نیز بلافاصله تضاد آشکار و حتی آشتی ناپذیر میان برآیند سیاسی آن جریان (کهنه گرایی) و واقعیت های پیشرو و مترقی اجتماعی و فرهنگی درون جامعه آغاز شد. جمعی که به قدرت رسیدند نه برخاسته از الهام و خواست نیروهای درون جامعه، که برمبنای پشتیبانی نیروهای فراجامعه ای بودند، به همین دلیل نیز باید خود را بر بخش مهمی از جامعه که دارای هویت طبقاتی، فرهنگی و اجتماعی بود تحمیل می کردند. از همین روی نیز آنها با استفاده از بخشی از نیروهای فاقد هویت جامعه به طبقه ی متوسط و لایه های مرتبط با آن تاختند و آن را تارومار کردند تا بتوانند قدرت خویش را تثبیت کنند. رژیم ایران بعد از انقلاب به سان پیوند دو گیاه نا متجانس بود که همدیگر را دفع می کردند و به همین دلیل نیز حاکمیت مجبور شد تا حد امکان ساقه های بدنه ی اجتماعی را ببرد و تضعیف کند تا در نهایت خود را به بدنه ی کل جامعه پیوند بزند. پیوندی که هنوز بعد از سی و دو سال پا نگرفته است و جامعه ی ایرانی آن را رد می کند.
اما این بار چگونه باید باشد که این اتفاق روی ندهد؟
این بار باید روند همسازی اجتماعی و فرهنگی را همزمان و با جدیت به همراه تلاش برای ایجاد تغییر سیاسی پی گیری کرد. یعنی باید به دنبال آن باشیم که از طریق افزایش مشارکت اجتماعی به سوی آن رویم که تغییرسیاسی تحت تاثیر نیروهای مترقی و پیشرو جامعه صورت گیرد و نه باز هم با حمایت نیروهای فرا اجتماعی. یعنی این بار باید مبارزه در سایه ی حضور آگاهانه و سازمان یافته ی بخش های پیشرو مردم به دست آوریم و نه با حضور توده وار مردم و به دلیل یک جبر مکانیکی یا پارامترهای خارجی. اگر مردم با خودآگاهی و خودسازماندهی امکان مدیریت استبدادی بر جامعه را ناممکن سازند و تغییر سیاسی ناشی از این امر باشد، بی شک دخالت مردم در روند دگرگونی حاکمیت سبب استقرار نظامی خواهد شد که رای و خواست مردم را نمایندگی خواهد کرد. در غیر این صورت، ممکن است که باز هم تغییر سیاسی سازنده و پیشرو روی ندهد و یک قدرت فاقد بافت و ریشه در درون جامعه خود را تحمیل کند. به عبارت دیگر، اگر این بار هم تک بعدی نسبت به مسائل نگاه کنیم و وجه چند بعدی موضوع را فراموش کنیم، به آن گونه از تغییر سیاسی غیر اجتماعی می رسیم که به دلیل ضعف محتوایی، شکل آن هرچه که باشد، نمی تواند سبب روی کار آمدن یک دمکراسی شود. دمکراسی به معنای مردم سالاری نیازمند آماده بودن سازمان یافته ی بخش های آگاه مردم برای حکومت بر خویش است. در نبود خودباوری، خود آگاهی و خودسازماندهی لایه های دارای هویت اجتماعی، حتی اگر فرصت تاریخی آن هم فراهم آید، به طور عملی قادر نخواهند بود مدیریت سطوح مختلف خرد و کلان جامعه را بر عهده گیرند. این خلاء سبب خواهد شد که بار دیگر روندی برای پیوند زدن نیروهای فاقد هویت اجتماعی و شناسنامه ی تاریخی در جامعه پیدا شود و حکومت هایی که برخاسته از اراده ی واقعی نیروهای فعال و پیشرو جامعه نیستند قدرت را به دست گیرند.
سازمان خودرهاگران با چه روش هایی می خواهد در تقویت روند تغییر اجتماعی و فرهنگی بکوشد؟
ما در درجه ی اول سعی می کنیم تولید داشته باشیم، یعنی محتوای لازم را به وجود آوریم. بعد این تولید را از طرق مختلف در اختیار افراد می گذاریم، از طریق رادیو، تلویزیون، اینترنت و غیره. اما تلاش ما این است که هموطنان فعالمان مطالب را در میان مردم توزیع کنند. به صورت CD و یا DVD و یا چاپی یا از طریق تلفن دستی، آنها را در هر کجا که می توانند توزیع کنند. ما خود به مدت چندین ماه برنامه ی تلویزیونی در این باره داشتیم و تلاش کردیم که این مباحث را به مردم بشناسانیم. این فعالیت ها ادامه خواهد داشت و بی شک ما به سوی گسترش آنها می رویم. هدف ما در میان گذاشتن این ایده ها با بیشترین حد از مخاطبان ممکن است. در عین حال ما تلاش می کنیم که این مباحث را به صورت جزوات آموزشی درآوریم و آنها را به صورت ایمیل و سایر راه های ممکن به دست مخاطبان برسانیم. ما برای گسترش شبکه ی ارتباطاتی خود نیاز به کمک مالی داریم. اگر هموطنانمان از لحاظ مالی ما را پشتیبانی کنند ما می توانیم این پیام را به میان افراد بیشتری در درون جامعه ببریم. ما طرح تاسیس یک رادیو ماهواره ای آموزشی را دنبال می کنیم و امیدواریم در سال دوم فعالیت خود این رادیو را راه اندازی کنیم.
حال که صحبت از نیازهای مالی کردید، بگویید سازمان خودرهاگران به چه صورت این نیازها را تامین می کند؟
اتکای ما به همیاری مالی مردم است. تا به حال این منابع مالی یا از جانب فعالان خودرهاگران تامین و یا توسط مردم پرداخت شده است. ما از هیچ موسسه و سازمان و دولتی پول نمی گیریم و فقط با اتکاء به آن چه هموطنان می دهند عمل می کنیم. اگر زمانی این کمک ها قطع شود فعالیت ما محدود می شود. گستره ی کار ما از این حیث تابعی از اراده ی مردم است و از این بابت ناراضی نیستیم. زیرا یک نوع تعامل طبیعی با مردم داریم و مخاطبان نوعی کنترل بر ما دارند. ما این را بسیار مثبت ارزیابی می کنیم. هر چه مردمی که پیام را درک می کنند و می پسندند بیشتر باشند ما نیز از حمایت بیشتری برخورداریم و به همان تناسب رشد می کنیم.
آیا شما از هر کسی کمک مالی قبول می کنید؟
ما از هر کس که بداند مبارزه و تلاش ما چه سمت و سویی دارد و برای چه هدفی تلاش می کند و آن را تایید می کند کمک قبول می کنیم. ما می خواهیم کسانی که به ما یاری مالی می دهند بدانند که سازمان خودرهاگران در پی استقرار یک نظام انسان مدار است که در آن جان و حرمت انسان به طور نهادینه حفظ می شود. ما می خواهیم که بدانند برای ما، انسان در جایگاهی برتر از خدا و شاه و میهن و حزب و طبقه و نوع حکومت و پرچم و غیره قرار می گیرد. ما می خواهیم که آنها آگاه باشند ما برای حفظ جان و حرمت انسان حاضر به فداکردن هر امر به اصطلاح مقدسی هستیم و این که هیچ چیز، جز جان بشر و کرامت او، برای ما مقدس نیست. ما می خواهیم آنها بدانند برای فردای ایران ما نه سوسیالیسم را سفارش می کنیم و نه سرمایه داری، بلکه نظامی انسان مدار را که همه چیز را به صورت عقلایی و نهادینه زیر نظارت مردم قرار می دهد. حاکمیتی از مردم، برای مردم و با مردم؛ ما هیچ شکل حاکمیتی را بدون قرار گرفتن کامل قدرت در دست نهادهای اجتماعی و سازمان یافته ی مردمی تایید نمی کنیم.
نوع تشکیلات شما چگونه است و چه ساختاری دارید؟
ما مجموعه ی خودرهاگران را در قالب سه بخش مطرح می کنیم. نخست ساختار تشکیلاتی است. این بخش دربرگیرنده کادرهای سازمان است. این کادرها داوطلبانی هستند که پس از آموزش بر مباحث و استراتژی سازمان خودرهاگران شناخت دارند و مسئولیت های کاری مشخص می پذیرند. دوم بدنه ی کوشندگان است که عبارت است از کسانی که به طور رسمی جزیی از سازمان نیستند اما در عین حال در قالب جمع ها و انجمن های خودرهاگران در مسیر استراتژی کلی سازمان حرکت کرده و در مسیر گسترش فرهنگ مشارکت جمعی فعالیت می کنند. این انجمن های محلی ضمن دنبال کردن خطوط کلی سازمان خودرهاگران دارای خودکفایی لازم برای ابتکارات محلی هستند. و سرانجام بخش سوم پیکره ی اجتماعی است که عبارت است از هواداران و پشتیبانان سازمان در میان مردم و درون جامعه ، در داخل و خارج از کشور.
پیکره اجتماعی |
ساختار تشکیلاتی |
هئیت مشاوران |
بدنه ی کوشندگان |
ساختار تشکیلاتی سازمان را تشریح کنید؟
این ساختار متشکل از کادرهای سازمان خودرهاگران است که در چارچوب دفترها و کمیته های سازمان به فعالیت مشغول خواهند. بود. ساختار سازمان خودرهاگران در قالب چهار دفتر کاری، شش کمیته ی موضوعی و یک فرهنگسرای هنری اداره خواهد شد. ما چهار دفتر داریم که عبارتند از : دفتر تولید که به کار تولید محتوا می پردازد، دفتر ارتباطات که به کار تبلیغات و پخش تولیدات سازمان اشتغال دارد، دفتر نیرویی که به کار جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای درون تشکیلاتی اشتغال دارد، دفتر مالی که مسئولیت تامین نیازهای مالی سازمان را دارد. شش کمیته ی کاری سازمان عبارتند از : کمیته ی نافرمانی مدنی، کمیته دانشجویی، کمیته کارگری، کمیته زنان، کمیته آسیب های اجتماعی، کمیته متخصصان و فرهنگسرای انسان گرایی برای فعالیت های هنری. دفاتر و کمیته ها زیر نظر کادرها اداره خواهند شد اما اعضا و فعالان آن می توانند از بدنه ی کوشندگان تامین شوند. شکل دهی به این ساختار براساس توجه به نکات زیر می باشد:
الف) ساختار تشکیلاتی نیاز دارد به کادرهایی که مسلط بر مباحث نظری و کار عملی باشند.
ب) سازمان باید این کادرها را جذب و تربیت کند.
پ) سازمان باید در مسیر جذب و تربیت کادرها به ارزش های بنیادین خود یعنی احترام به انسان، احترام به انتخاب و به کارگیری خلاقیت و شکوفایی کادر توجه کند.
فرایند جذب و تربیت کادرها نیزبه صورت زیر قابل پیش بینی است:
1) فرد مناسب از میان اعضای نزدیک به جمع خودرهاگران معرفی می شود.
2) فرد پیشنهاد کار به عنوان کادر را براساس اراده و اختیار خود قبول یا رد می کند. در صورت پذیرش…
3) روند آموزش شامل محتوای نوشتاری و جلسات آموزشی صورت می گیرد.
4) پس از پایان آموزش، کادر بر اساس تقسیم کار مسئولیت مشخصی را برعهده می گیرد.
5) تقسیم کار فوق بر اساس تقسیم بندی دفترها و کمیته های درون سازمان انجام می شود.
ساختار تشکیلاتی سازمان خودرهاگران برای کار منظم نیازمند این کادرها می باشد.
به طور عموم افراد چه ویژگی هایی باید داشته باشند که بتوانند با شما کار کنند؟
از لحاظ دیدگاهی ما ترجیح می دهیم با کسانی کار کنیم که چیز دیگری مانند خدا و شاه و طبقه و میهن و امثال آن را بالاتر از مقام انسان قرار نمی دهند. به عبارت دیگر انسان مدار هستند. برای ما برتری جایگاه انسان نسبت به تمام پدیده های دیگر هستی غیر مشروط است. از لحاظ کاری نیزما تاکید بسیاری داریم که آن چه در درون سازمان خودرهاگران ارزش نخست است «ثبات رفتاری» و «پایداری عملی» فرد است. به عبارت دیگر، ما به دنبال افرادی که خصلت های خیلی ویژه ای داشته باشند نیستیم، بلکه در راستای کار مشترک صرفا یک ویژگی را از وی می خواهیم، این که از خود رفتاری را بروز دهد که درآن ثبات، جدیت و استواری نمایان باشد. هیچ سازمانی نمی تواند روی کسانی که شوق و احساس قویی دارند حساب کند، زیرا شوق و احساس کم و زیاد می شود. کسانی که می خواهند تکروی کنند و یا رابطه های جمعی را بر اساس انرژی فردی خود تنظیم کنند و به ضابطه ها کاری ندارند افراد مناسبی برای کار جمعی نیستند. کار جمعی در درجه ی اول و بیش و پیش از هر چیز به انضباط نیاز دارد. یعنی رعایت ضوابط جمع و روحیه ی کار جمعی داشتن. وقتی انضباط باشد جمع می تواند همه اختلاف ها و مشکلات و موانع را پشت سر گذارد. اما وقتی انضباط نیست هیچ یک از خصلت های فردی نمی تواند جمع را نجات دهد. به همین دلیل ما در کار جمعی با سازمان خودرهاگران توصیه ی نخست خود را روی ضابطه مندی در گروه قرار داده ایم. این به معنای آن است که فرد ضوابط را بر روابط ترجیح دهد و در عملکرد خود تابع قواعدی که جمع به طور دمکراتیک برای خود قرار داده است باشد. ما به اهمیت تساهل و مدارا، صمیمت و دوستی، شفافیت و صراحت و نقد سالم و انتقاد پذیری در میان اعضای یک جمع تاکید داریم.
بله، جامعه ی مطلوب ما همان طور که قبلا گفته شد جامعه ای است که در آن جان و کرامت انسان به طور نهادینه حفظ می شود. برای این منظور باید قدرت اجتماعی اختیارات مدیریتی را از قدرت سیاسی به خود منتقل کند تا مردم به تعیین سرنوشت خویش و ساختن زندگی خود آن گونه که می خواهند بپردازند. پس ما می خواهیم قدرت اجتماعی بر جامعه حاکم شود. برای پیاده ساختن این استراتژی باید گام به گام قدرت سیاسی را کاهش دهیم.
در این مسیر گام نخست این است که حکومتی را که تمام قدرت را در درست خود قبضه کرده است برکنار کنیم. برای این منظور باید مردم به دو عنصر خودآگاهی و خودسازماندهی مجهز شوند. ما به عنوان یک تشکل فرهنگی و سیاسی هم در گسترش آگاهی تلاش می کنیم و هم در توسعه ی سازماندهی. ما بر این باور هستیم که پایه های قدرت اجتماعی از حالا باید در میان قشر آگاه تر جامعه شکل گیرد و به تدریج در مراحل بعدی به کلیت جامعه کشیده شود. ما در شرایط کنونی ضمن تلاش برای آگاه ساختن عمومی جامعه در صدد هستیم که به سازماندهی آن اقلیت آگاه تر یاری رسانیم.
انجام این کار نیاز به یک تشکیلات دارد. ما این تشکیلات را بنیان گذاشته ایم و در حال توسعه ی آن هستیم تا بتوانیم به سه عنصر لازم برای این کار دست یابیم: محتوا و تولیدات لازم برای این منظور، نیروی انسانی لازم برای پیشبرد کار و سوم، امکانات مادی و مالی و تبلیغاتی. ما بر آن هستیم که با جذب نیروی انسانی لازم برای این کار دو عنصر دیگر را نیز تامین کنیم.
هر دو. در خارج از کشور این ساختار باز و علنی است و در داخل کشور بر اساس ایجاد واحدهای خودکفایی که به تدریج شبکه ی کنشگران خودرهاگران را تشکیل می دهند. این شبکه در موقع خود به صورت متمرکز از داخل اداره خواهد شد. تا آن زمان از خارج به آموزش و پی گیری و یاری اکتفاء می کنیم. این شبکه از خارج هدایت و مدیریت نخواهد شد. شبکه ی فوق نقش اصلی خود را در درون نیروهای جبهه و به عنوان بخشی از مجموعه ای که قرار است منجر به خلع قدرت شود ایفاء خواهد کرد.
بله، همزمان که ما تلاش می کنیم از طریق سازماندهی بخش های آگاه و داوطلب جامعه پایه های قدرت اجتماعی را به معنای عملی آن به وجود آوریم به دنبال این هستیم که با سایر نیروهای همگون در مسیر گام اول، یعنی خلع قدرت از حاکمیت حرکت کنیم. ما می دانیم که برای این منظور نیاز به یک جبهه از نیروهای برانداز است که بتوانند رژیم کنونی را پایین بکشند و مدیریت دوران گذار را برای برگزار انتخابات آزاد فراهم کنند. ما سعی خواهیم کرد به سهم خود و در راستای تاثیرگذاری قدرت اجتماعی بر سرنوشت جامعه در این مسیر نقش خود را ایفاء کنیم. ما می دانیم که قدرت اجتماعی در عمل و پراتیک مشخص نیروهای سازمان یافته ی جامعه است که شکل می گیرد. بنابراین نمی توان قدرت اجتماعی را در خلاء و فضایی انتزاعی یا مجازی شکل دارد. مردم باید به طور آگاه و سازمان یافته در روند پایین کشیدن رژیم کنونی و نیز مدیریت دوران گذار حضور داشته باشند تا روند شکل گیری چارچوب های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دوران بعد از دوره ی گذار در مسیر افزایش قدرت اجتماعی و کاهش قدرت سیاسی سمت و سو بگیرد.
بله ما همان قدرکه در صحنه ی اجتماعی باید حضور داشته باشیم در صحنه ی سیاسی نیز خواهیم بود. با دو نقش متفاوت اما مرتبط. در صحنه ی اجتماعی ما سعی می کنیم سازماندهی مردمی را در سطوح و شکل ها و زمینه های مختلف تقویت کنیم تا شوراها و انجمن ها و اتحادیه ها و تعاونی ها شکل بگیرند و به عنوان نمودهای قدرت اجتماعی هم نقش ضد قدرت را ایفاء کنند و هم این که مردم را آماده تحویل گرفتن مسئولیت ها و اختیارات لازم بکنند. در صحنه ی سیاسی نیز سازمان ما تلاش خواهد کرد در راستای حرکت برای انتقال قدرت سیاسی به مردم با حضور خود در نهادهای قدرت و تصمیم گیری زمینه های این انتقال را تقویت و مکانیزم های آن را قانونی بسازد. به عبارت دیگر ما سعی خواهیم کرد وزن و توانایی جریانی را که در درون نهادهای حاکمیت در پی آن هستند که قدرت سیاسی را به نفع قدرت اجتماعی کاهش دهند تقویت کنیم. به طور مثال از طریق حضور در مجلس موسسان برای تغییر قانون اساسی و قرار دادن فصل ها و قوانینی که فرایند انتقال قدرت را به صورت درازمدت و نهادینه پیش بینی و تضمین نماید.
بنابراین مسیر ما از حالا تا زمان بعد از کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی و استقرار حکومت منتخب مردمی به این صورت خلاصه می شود: 1) ساختار بندی سازمان خودرهاگران ( کار بر روی ساختار تشکیلاتی، بدنه ی کوشندگان و پیکره ی اجتماعی) 2) نزدیکی با نیروهای همگون در راستای تشکیل یک جبهه ی کارکرد در مسیر براندازی 3) تلاش درون جبهه برای خلع قدرت از رژیم و مدیریت دوران گذار 4) کار همزمان در صحنه ی اجتماعی (سازماندهی از پایین) و در صحنه ی سیاسی ( تقویت روند انتقال قدرت از بالا)
آیا سازمان خودرهاگران می خواهد حتما در آینده سهمی از قدرت سیاسی در ایران داشته باشد؟
ما زیاد به آن فکر نمی کنیم. ما به کاری که همین حالا در جامعه در مقابل خود داریم فکر و عمل می کنیم. یعنی کار مشخص برای افزایش مشارکت مردمی و گسترش فرهنگ انسان مدار و اخلاق محور در مسیر رهایی از قید استبداد حاکم و زمینه سازی برای محو ریشه ای استبدادگری در ایران. هدف ما این است که پایه های قدرت اجتماعی تهیه و تدارک دیده شده و بتواند موثر واقع شود. ما براین باوریم که اگر قدرت اجتماعی شکل گیرد چندان مهم نیست که قدرت سیاسی در دست که باشد، چون جامعه بر آن نظارت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد هیچ دولت خودکامه ای برسرکار باقی بماند. در واقع قدرت اجتماعی، به عنوان ضد قدرت، سبب می شود قدرت سیاسی بیشتر جنبه ی کارکردی داشته باشد تا اختیار تصمیم گیری. یعنی با حضور سازمان یافته ی مردم در صحنه حکومت باید به طور مداوم حساب پس بدهد و نظارت آن را پذیرا باشد. به عبارت دیگر تصمیم را مردم می گیرند و حکومت مجری است، نه این که حکومت تصمیم بگیرد و مردم اجرا کنند.
اما این امر چگونه میسر است؟ به طور مشخص چگونه ممکن است دولت قدرت تصمیم گیری نداشته باشد؟
اصولا اعتبار هر نظام سیاسی بسته به نوع توزیع قدرت در جامعه دارد. بدیهی است وقتی که مردم در صحنه حضور نداشته باشند حکومت همه ی اختیارات را به دست گرفته و آن می کند که می خواهد. حال آن که اگر مردم در نهادهای کوچک و بزرگ راجع به مسائل کشور مشارکت و تصمیم گیری کنند دولت به عنوان قوه ی مجریه این تصمیمات را اجرا می کند. این همان نوع اجتماعی تقسیم قدرت است. یعنی شهروندان به طور فعال در رده های خرد و کلان در صحنه هستند، سازمان یافته اند، صاحب دانش و تجربه اند، بحث و مشورت می کنند، تصمیم می گیرند و نهادهای دولتی زیر نظر نهادهای مردمی مجری این تصمیمات خواهند بود و به آنها در رابطه با نتیجه ی کار خود حساب پس می دهند. دولت زیر نظر مردم است نه بر عکس.
اما این نوع اجتماعی تقسیم قدرت چگونه شکل می گیرد؟
این روند تدریجی است. همزمان با رشد نهادهای مدنی قدرت سیاسی اختیارات و مسئولیت های خود را هر چه بیشتر به قدرت اجتماعی یا همان نهادهای مشارکت مردمی واگذار می کند. گام به گام، مورد به مورد و به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده. این کار از طریق جمع های سازمان یافته ی مردمی شکل می گیرد. ز طریق جمع ها و شوراهایی که در سطوح مختلف مدیریت خود را اعمال می کنند. شورای مدرسه، شورای دانشگاه، شورای کارخانه، شورای کارگاه، شورای محله، شورای ده، شورای بخش، شورای دهستان، شورای منطقه، شورای شهر، شورای شهرستان، شورای استان و شورای ملی کشور. در درون این شوراها اعضا به طور مستقیم و مشخص در رابطه با موضوعات آن واحد یا منطقه مشورت و تصمیم گیری می کنند. این شوراها برای عرصه های مختلف کار خود تصمیم می گیرند و با هم هماهنگ هستند. یافتن مکانیزم های مدیریتی برای هماهنگ ساختن این شوراها بزرگترین چالش این نظریه است. زیرا این هماهنگی باید در چندین سطح تحقق یابد: در سطح محلی، منطقه ای و ملی. در هر کجا که جمعی مشغول است یک شورای مدیریتی به صورت انتخابی از جانب آن جمع تشکیل می شود و آن واحد را اداره می کند. به عبارت دیگر، مدیران و مسئولان از طرف یک قدرت بیرونی و براساس سلسله مراتب ازبالا تعیین و گمارده نمی شوند. هر نهادی، اداره ای و شرکتی با یک نظام خودمدیریتی اداره می شود و وظایف خود را نسبت به اعضای آن نهاد یا سایر نهادهای جامعه انجام می دهد. این کار نیز به وسیله ی شورای مدیریتی نهاد است که صورت می گیرد. شورای مدیریتی در هر واحد بالاترین مرجع تصمیم گیری آن واحد است.
آیا این یعنی آن که دیگر کسی به عنوان مدیر مطرح نیست؟
مدیر هست، اما مدیر اجرایی نه مدیر تصمیم گیری. مدیر به نمایندگی از شورای مدیریت، نه به عنوان کسی که از جانب یک نهاد بیرون از آن واحد به عنوان تصمیم گیرنده برای آن واحد گمارده می شود و می تواند اراده ی خویش را بر جمع تحمیل کند. هر واحد، شورای مدیریتی خود را تاسیس می کند. مثلا در یک دبیرستان یک شورای مدیریتی خواهد بود: متشکل از نمایندگان معلمان، کارکنان و دانش آموزان. این شورا یک نفر را به عنوان مدیر اجرایی بر می گزیند و بر کار وی نظارت می کند. این مدیر نمی تواند در ورای تصمیمات شورا تصمیم استراتژیکی بگیرد. تصمیم گیری های وی در جهت اجرای انتخاب های جمعی خواهد بود. مدیر در واقع هماهنگ کننده ی اجرایی است نه یک تصمیم گیرنده در ورای جمع.
شما در آستانه ی یک سالگی عمر سازمان خود هستید. در طول یک سال عمر خود سازمان خودرهاگران چه کرده است؟
در این مدت ما صدها مطلب تولید و وبسایت خودرهاگران را به طور روزانه و مفصل تغذیه کردیم و هزاران بازدید ماهانه داریم. صفحه ی فیسبوک خود را تغذیه کردیم و بیش از پنج هزار نفر دوست داشته ایم. مطالب خود را روی تویتر نیز گذاشته ایم. برنامه های رادیویی روی اینترنت و نیز برنامه های تلویزیونی داشته ایم. برنامه ی هفتگی «تصویر آزادی» و برنامه های روزانه ی « هر روز با خودرهاگران» را ارائه دادیم. از ابتدای سال جاری میلادی یک برنامه ی روزانه به نام «کنش و اندیشه» را در تلویزیون آسوسات آغاز کرده ایم. یک شبنامه بیرون دادیم. سایت تلویزیون اینترنتی «تصویر آزادی» را به راه انداختیم. چندین کمیته ی داخلی تاسیس کردیم، مانند کمیته دانشجویی، کمیته نافرمانی مدنی، کمیته دانشجویی و کمیته ی آسیب های اجتماعی. چندین کمپین و بیانیه منتشر کردیم. جلسه های پالتاکی برگزار کردیم. دهها نفر را در داخل و خارج از کشور از طریق تماس مستقیم به سازماندهی و کار جمعی فرا خواندیم. به برخی از فعالان داخل کشور کمک کردیم. دفتر تولید به ترجمه و یا انتشار مقالاتی چند از سایرین پرداخت.
بزرگترین دست آورد شما در طول یک سال اول فعالیت خودرهاگران چه بوده است؟
بدون شک بزرگترین آنها استقرار ابتدایی و اولیه ی اندیشه ی انسان مداری در صحنه ی سیاسی و اجتماعی بوده است. نام خودرهاگران امروز برای شماری از ایرانیان شناخته شده است و این با حرفی که می زنیم: هیچ چیز بالاتر از انسان قرار ندارد. ما موفق شدیم که اندیشه های سازمان خودرهاگران را در حد یک سال کار جمعی به درون جامعه ببریم و در سطح ابتدایی خود جا بیاندازیم. این یک کار دراز مدت است اما به طور نسبی و به عنوان نتیجه ی یک سال تلاش از حاصل کار خود راضی هستیم. بدیهی است که کوشش خواهیم کرد در سال دوم این کار را شدت بخشیده و گسترش دهیم. ما می دانیم که اندیشه ی خودباوری، خودآگاهی و خودسازماندهی نیاز به زمان دارد. این مثلت که قرار است مثلث شوم جهل، ترس و فقر را کنار بزند کاری چند ده ساله در مقابل خود دارد. اما ما کار را شروع کردیم و تمام خوشحالی ما از این است که سرانجام امر مهم استقرار اندیشه ی انسان سالاری در ایران به صورت سازمان یافته آغاز شد و سال نخست حیات خویش را نیز پشت سر گذاشت.
سازمان ما فاز استقرار را پشت سر گذاشت و اینک در سال دوم می رویم که این فکر را در جامعه ی ایرانی گسترش داده، رشد داده و تثبیت کنیم. ما بر این باوریم که مردم ایران به دلیل برخورداری از یک پیشینه ی فرهنگی هفت هزار ساله شانس این را دارند که در تاریخ بشری نقشی مهم ایفاء کنند و آن، جا انداختن اندیشه انسان مداری در مدیریت یک جامعه است. ما با داشتن آموخته های سعدی و فردوسی و امثال آن می توانیم انسان دوستی و انسان گرایی را در میهن خویش مستقر کرده و به جهان، الگویی از یک نظام به راستی انسانی، یعنی مردمی، ارائه دهیم.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
برای آغاز نهادینه کردن اندیشه انسان مداری لازم بود که این اندیشه به صورت جدی و در قالب یک کار سازمان یافته مطرح شود و استراتژی گسترش انسانیت و عقلانیت را به طور منظم، هدفمند و سازمان یافته پی گیرد. در طول یک سال این اندیشه ریشه زد و مستقر شد. هنوز کار زیادی در مقابل خود دارد. برای چند ده سالی کار در مقابل ما هست اما مهم آغاز کار بود و این کار یک سال پیش آغاز شد.
آیا شما حاضر به همکاری و اتحاد با سایر گروه ها هستید؟
بله، در عرصه ی نظری ما با هر تشکلی که با ایده ی استقرار قدرت اجتماعی در جامعه در جهت حفظ نهادینه جان و کرامت انسان موافقت داشته باشد کار می کنیم. یعنی این ایده که اصالت با قدرت مردم است نه قدرت هیچ چیز دیگر (خدا، حزب، سلطنت، طبقه،…)
در عرصه ی عملی نیز باید این اتحاد ریشه در واقعیت مادی جامعه داشته باشد. به عبارت دیگر ما اتحادی را معنی دار می دانیم که از دل آن، مبارزه ی اجتماعی مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و مردمسالاری یک گام به طور مشخص و عملی جلو رود. در این صورت، از زمانی که می دانیم این نزدیکی به پیشبرد هدف ما، که تغییر بنیادین در جامعه است، یاری می رساند، بی شک از آن استقبال می کنیم. اما اگر اتحاد برای نمایش سیاسی و بازی سازمانی و گروهی باشد، ما ترجیح می دهیم در آن شرکت نکنیم. به این ترتیب اگر ما بتوانیم با تشکیلاتی که در مسیر قدرت بخشی به مردم، از طریق گسترش خودآگاهی و خودسازماندهی عمل می کند همکاری کنیم، بی شک چنین خواهیم کرد. یعنی باهر کس که بتوانیم به کارگران، دانشجویان، بیکاران و سایر قشرها یاری رسانیم که بتوانند خود را سازماندهی کرده و از حقوق خویش دفاع کنند. ما با تشکل هایی که به اهمیت قدرت اجتماعی را قبول دارند و معتقدند که قدرت سیاسی باید تحت نظارت نهادینه قدرت اجتماعی باشد همکاری می کنیم. در استراتژی ما پیش بینی شده است که یک جبهه ی کارکردی که برای خلع قدرت از رژیم و مدیریت دوران گذار است پیش بینی شده است.
ما به عنوان تشکلی که می خواهد ضد قدرت را تشکیل دهد همکاری با تشکلی که در پی کسب قدرت سیاسی به هر قیمتی است و یا بر آن است تا قدرت سیاسی را برای خود حفظ کند معنی دار نمی دانیم، ما به این واسطه در صحنه ی سیاسی نقش آفرینی می کنیم که بتوانیم قدرت سیاسی را به قدرت اجتماعی تبدیل کنیم.
در این صورت موضع شما نسبت به کار سازمان ها و احزابی که می خواهند قدرت سیاسی را از دست حاکمیت غیر مردمی کنونی بیرون آورند چیست؟
برای ما همه ی تلاش ها در جهت ایجاد تغییر در جامعه در چهارعرصه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مثبت است، البته منظور تغییری است که هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم در خدمت مردم باشد. اما ما به سهم خود سعی می کنیم که در چارچوب کار مشخص و تعریف شده ای باقی بمانیم، یعنی تمرکز بر ضرورت و چگونگی تقویت قدرت اجتماعی، تمرکز بر گسترش خودباوری، خودآگاهی و خودسازماندهی از پایین؛ تمرکز بر ساماندهی ضد قدرت. در غیر این صورت، از خط استراتژیک خویش خارج شده ایم. ما تغییر سیاسی را ضروری می دانیم ما تغییر اجتماعی را مهم تر و زیربنایی تر می دانیم. شرکت ما در یک جبهه با سایر تشکل های سیاسی برای کسب و حفظ قدرت نیست برای کسب و دادن قدرت به مردم است. ما می خواهیم به تقویت و رشد انجمن ها، اتحادیه ها، کنفدراسیون دانشجویی، جمع های شهروندی، شوراها و به طور کلی هر نهادی که مردم در آن قدرت خود را اعمال می کنند بپردازیم. ما می خواهیم شهروندان به طور جمعی برای دفاع از حقوق خویش عمل کنند. این کار جز با خودآگاهی و خودسازماندهی ممکن نیست. بنابراین باید که به دنبال ترویج و گسترش و آموزش این موارد در قالب محتواهای مشخصی باشیم که به درد جامعه می خورد و این هدف را تامین می کند. به عبارت ساده تر پرداختن به شهروند و تبدیل شهر نشین به شهروند برای ما یک چالش اساسی است که می خواهیم روی آن وقت بگذاریم و به سوی آن رویم که مردم به طور آگاهانه و سازمان یافته از حقوق خویش دفاع کنند و آماده ی مدیریت امور جامعه و تعیین سرنوشت تاریخی خویش شوند.
سوال این است که اگر در ادامه ی مبارزات مردمی ضرورت شکل گیری یک آلترناتیو مطرح شود، آیا شما حاضرید در آن دخالت و سهم داشته باشید؟
ما در هر حرکتی که بتواند مبارزات مردم را به پیش برد پیش قدم می شویم؛ هدف تغییر واقعیت است نه ارائه ی یک تصویر منجمد و از پیش تعیین شده در باره ی فرایند این تغییر. اما ما کار اصلی خود را که عبارت است از تقویت قدرت مردم از پایین، یعنی قدرت سازمان یافته مردم در صحنه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی فراموش نمی کنیم. یعنی حضور ما در میان نیروهای تشکیل دهنده ی آلترناتیو باعث نمی شود که فراموش کنیم آن چه برای خودرهاگران اهمیت دارد، شکل دادن به ضد قدرت است. یعنی آن چه توسط شهروندان آگاه شکل یافته و قادراست در مقابل زیاده خواهی ها یا کم کاری های قدرت حاکم، هرکه و هرچه که باشد، ایستادگی کند. ما کارمان در درون جامعه از طریق ایجاد شبکه های کنشگری شهروندان است و چندان به موضوع این که سهمی از قدرت سیاسی داشته باشیم یا نه اهمیتی نمی دهیم. در واقع وقتی ما بتوانیم قدرت مردمی را از پایین تقویت کنیم بود و یا نبود ما در بالا زیاد مهم نیست. برای ما قدرت سیاسی مهم است اما ضد قدرت اجتماعی مهمتر است. اگر هم ما دخالتی در امر قدرت سیاسی داشته باشیم فقط با یک هدف است و آن کاهش آن قدرت است و تبدیل آن به قدرت اجتماعی. اجتماعی کردن قدرت سیاسی هدف ماست. لذا با این هدف سهمی را از قدرت سیاسی می گیریم که آن را به مردم واگذار کنیم.
آیا می توانید توضیح دهید که این تبدیل قدرت سیاسی به قدرت اجتماعی یعنی چه و چگونه اتفاق خواهد افتاد؟
بله، قدرت سیاسی یک پدیده ی تاریخی است که به در طول شکل گیری نابرابری طبقاتی به وجود آمده است. یعنی طبقه ی حاکم برای حفظ سلطه ی خویش بر اکثریت جامعه چیزی به اسم دولت را به وجود آورد و به او قدرت داد تا بتواند جامعه را به گونه ای اداره کند که نظم طبقاتی نابرابر حفظ شود. پس قدرت سیاسی اصالت طبقاتی دارد نه اصالت انسانی. بر عکس آن چه از اصالت انسانی برخوردار است قدرت اجتماعی می باشد که برخاسته از زندگی اجتماعی انسان ها در کنار یکدیگر برای تامین آسایش و رفاه یکدیگر است. بنابراین ما به عنوان یک تشکل انسان مدار به دنبال آن هستیم که قدرت اجتماعی جامعه را اداره کند نه قدرت سیاسی.
اما این موضوع آرمانی است. واقعیت امروز این است که قدرت سیاسی یعنی همان ساختار حکومتی قدرت را در دست دارد و سرنوشت جامعه را تعیین می کند. مشکل اینجاست که این قدرت سیاسی در دست یک اقلیت است و این اقلیت برای اکثریت تصمیم می گیرد. در دمکراسی به معنای متداول آن این اکثریت هستند که می آیند و اقلیتی را برای حکومت کردن بر خویش انتخاب می کنند. اما این انتخاب ناشی از آن است که مکانیزم های مشارکتی در دمکراسی های متداول بسیار قالب بندی شده و محدود است و شکل های متنوع و آسان برای مشارکت مردم در روندهای تصمیم گیری را در خود ندارد. مگر روی کاغذ. به همین دلیل است که اقلیت سیاستمداران که با رای اکثریت حکومت می کنند نوعی مصونیت ساختاری دارند تا آن چه می خواهند بکنند و طنز قضیه در این است که این اقلیت حاکم در صورت اعتراض گسترده از همان قدرت واگذار شده توسط اکثریت استفاده کنند تا اکثریت معترض را سرکوب کند.
چنین نظامی نه عقلایی است و نه اخلاقی. یک نظام عقلانیت گرا و عقلایی آن است که شهروند را به طور مستقیم و آسان بر سرنوشت خویش مسلط سازد. این امر در قالب قدرت اجتماعی شکل می گیرد که عبارت است از مجموعه ای از نهادهای مردمی که به طور آگاهانه و سازمان یافته در حیطه های مختلف مدیریتی دخالت کرده و اراده و خواست خویش را در جهت حفظ منافع مردم اعمال می کنند.
سازمان خودرهاگران در مسیری حرکت می کند که بتواند در طول یک روند تاریخی و درازمدت این شکل بندی تاریخی را به هم زند و قدرت سیاسی را به حداقل و قدرت اجتماعی را به حداکثر رساند. برای این منظور ما در پی تقویت آگاهی اجتماعی و فرهنگ مشارکتی در سطح نظری و ایجاد و گسترش جمع های مردمی در سطح عملی هستیم. به این معنی که به مرور زمان مردم هم یاد می گیرند که خود به طور مستقیم می توانند امور خویش را اداره کنند و هم این که به تدریج ساختارهای مادی مدیریتی برای این کار را فراهم می کنند. در دل یک چنین روندی هر چه قدرت اجتماعی قویتر می شود قدرت سیاسی ضعیف تر می شود. اما این به صورت یک رابطه ی مبنی بر تضاد نیست، بر عکس در جامعه ی انسان مدار این به صورت یک رابطه ی همکاری و هماهنگی است. یعنی تضاد میان بالا و پایین وجود ندارد بلکه بالا به طور داوطلبانه قدرت خویش را به پایین واگذار می کند. تا جایی که در نهایت در رابطه با مسله ی قدرت دیگر رابطه ی بالا و پایینی وجود نخواهد داشت و ساختار قدرت نه به صورت عمودی که به شکل افقی در می آید. یعنی واحدها و نهادهای مدیریتی مردمی که با یکدیگر همکار و همیارند و نه دیگر رئیس و مرئوس.
این کار دهه ها وقت می خواهد و نیاز به کار جدی آموزشی، علمی، محتوایی و اجرایی و عملیاتی دارد. این پدیده در طول شاید یک صد سال وقت آن هم در جامعه ای که از آزادی و عدالت اجتماعی و مردمسالاری برخوردار است روی خواهد داد. تصور خام این که می شود یک شبه چنین جامعه ای را ساخت به جایی نرسید. بنابراین باید دیدی پخته، واقع گرا و تخصصی داشته باشیم تا چنین امر مهمی میسر شود.
به عنوان نتیجه گیری شما مسیر کاری و مبارزاتی سازمان خودرهاگران را چگونه جمع بندی می کنید؟
ما به عنوان تشکل فرهنگی یک مسیر درازمدت را راهنمایی خویش قرار می دهیم که در آن سیر تحول فرد و جامعه دارای خصلت روانشناختی و جامعه شناختی است. مراحل این مسیر این گونه قابل تصور است:
به همین ترتیب برای مادیت بخشیدن به این مسیر تحولات فردی و فرهنگی و به عنوان یک تشکل سیاسی ما مسیر مشخصی را دنبال می کنیم:
1) ایجاد ساختار تشکیلاتی برای سازمان
2) تقویت وزن حضور خویش در صحنه ی سیاسی به طور عملی و مادی از طریق شبکه سازی اجتماعی
3) شرکت در تشکیل یک جبهه ی کارکردی برای خلع قدرت از رژیم و مدیریت دوران گذار
4) شرکت در قیام خلع قدرت از رژیم و در مدیریت دوران گذار برای برگزاری انتخابات
5) شرکت فعال در صحنه ی اجتماعی برای تقویت قدرت اجتماعی و در صحنه ی سیاسی برای تبدیل قدرت سیاسی
سازمان خودرهاگرانتشکل فرهنگی-سیاسی آغاز به کار دی 1388 سازمان خودرهاگران در مسیر استقرار انسان مداری و مشارکت اجتماعی در جامعه ایران تلاش می کند. وبسایت رسمی: ایمیل تماس: تلفن تماس: 1-213-221-1340 آدرس پستی: Po.Box 302, Van Nuys CA 19408, USA حساب بانکی برای همیاری مالی ILCP, Bank of America Account# : 0418147793 Routing number: 122000661 برای همیاری از طریق کارت بانکی و یا paypal به این وبسایت مراجعه کنید: www.khodraharahagarn.org
|
در یک کلام، سازمان خودرهاگران به یک دگرگونی ریشه ای باور دارد: ترکیب تغییر از پایین و تغییر در بالا. ریشه های این دگرگونی در تغییر در فرد و در جامعه، هردو، است. اگر این دو با هم و به صورت بنیادین تغییر کند به جامعه ای دست می یابیم که رفاه مادی و رشد معنوی انسان را تامین می کند. انسان مداری پایه ی فکری این کار است و قدرت اجتماعی راه دستیابی به آن. #
آن چه خواندید خلاصه ای بود برای معرفی سازمان خودرهاگران. این سازمان در طول حیات خود صدها مطلب درباره ی موضوعات بالا منتشر کرده است. در زیر می توانید به آرشیو آن از ابتدا تاکنون مراجعه فرمایید.
]]>
پیوند اجتماعی داخل و خارج ممکن است
دفتر تولید سازمان خودرهاگران
17 آذر 1389
===================
حرکات اعتراضی دانشجویان در روز 16 آذر 1389 از ارزش خاصی برخوردار بود. این اقدام دانشجویان نشان داد که اگر اراده ی آن باشد، اگر عزم و قاطعیت باشد با قدری کار تبلیغاتی و سازماندهی می تواند تمام موانعی را که رژیم چیده است پشت سر نهاد. فراموش نکنیم این حداکثر توان سرکوبگرانه ای بود که جمهوری اسلامی می توانست از خود بروز دهد. دستگیری و اعزام و استقرار هزاران مامور و تمهیدات امنیتی دیگر همه و همه نقش بر آب شد و هزاران دانشجو در سراسر ایران رژیم را به چالش طلبیدند.
حال تصور کنید که اگر در یک حرکت اعتراضی وسیع تر سایر قشرهای اجتماعی نیز به حرکت بپیوندند چگونه رژیم می تواند کمترین مقابله ی جدیی با آن کند. به همین دلیل بد نیست از این مثال استفاده کنیم و به مردم این روحیه و آگاهی را بدهیم که برای گذشتن از دیوار سرکوب شجاعت لازم است و قدری سازماندهی. بی شک اگر لایه های مختلف مردم به این باور برسند که سرکوب مطلق نیست راه آنها برای ورود به صحنه ی اعتراضی بازتر می شود.
مورد اعتراض دانشجویان نشان داد که اگر نیروهای اجتماعی فعال شوند رژیم ورشکسته قادر به دفاع از خود نیست. اگر نافرمانی های مدنی، اعتراضات صنفی، اعتصابات کارگری، تجمعات برای درخواست های مدنی یا اقتصادی در جامعه فعال و همه گیر شود بی شک می توان رژیم را در مقابل موقعیت تسلیم قرار داد. این امر نیازمند آن است که از کلی گویی و شعار و حرف گرایی خارج شده و به عمل مشخص و اجتماعی روی آوریم. یعنی پرهیز از گفتن آن چه برای جامعه ملموس نیست یا به طور مشخص نمی تواند از آن راهکاری برای تغییر و تحرک و پویایی بیرون کشد.
سازمان خودرهاگران با قراردادن تقویت ضد قدرت یا همان قدرت اجتماعی به عنوان استراتژی خود تلاش می کند که راهکارهایی را ارائه دهد که برخاسته ی از جامعه است و لذا هنگامی که جامعه برمی گردد مردم با آن احساس نزدیکی و تجانس می کنند. اگر به کارگران گفت که مشکلات چیست و کارگران چه باید بکنند، اما از قول خود کارگران فعال و خلاق ؛ اگر به دانشجویان گفت که وضعیت چیست و چه باید کرد، اما از قول خود فعالان دانشجویی، چه فردی و چه جمعی ؛ اگر به معلمان گفت که چگونه می توانند حقوق بیشتری را به دست آورند، اما از طرف خود معلمان فعال و سازمانده؛… بدیهی است که این راهکارها و سفارش ها جواب می گیرد.
بنابراین باید پیوند میانی داخل و خارج ایجاد کرد که پیوند بافتی (ارگانیک) است، یعنی کنش داخل و کنش خارج در هم می بافند و بدنه ای را تشکیل می دهند که به دلیل هم سنخی و هم بافتی می توانند با هم ارتباط برقرار کرده وبه عنوان یک اندام یا بدنه ای منسجم کار کنند. مبارزات و تلاش های خارج با واقعیت ها و تلاش های داخلی باید پیوند بخورد و درست به مثابه پیوند اعضا یا گیاهان، عضو پیوند خورده باید همبافت اندام اجتماعی جامعه ی ایران باشد.
تلاش ما در خودرهاگران این است که با پیوندی تنگاتنگ، خودجوش و طبیعی میان داخل و خارج نخست مرزهای ذهنی و آن گاه مرزهای عملی همکاری و همیاری این دو را برداریم تا ایرانیان خارج از کشور به عنوان ادامه ی بدنه اجتماعی داخل کشور به واقعیت های ایران وصل شده و هر دو در مسیر تغییر آن همکاری و همسویی کنند. این مهم به اراده ی شما نیز وابسته است. با ما همراه شوید.
]]>تهیه و تنظیم از دفتر تولید سازمان خودرهاگران
***************************
متن زیر بر اساس چندین مورد تماس واقعی بازسازی شده است.
هموطن: الو، سلام
روابط عمومی: درود برشما، بفرمایید.
هموطن: این تلفن سازمان خودرهاگران است؛ درست است؟
1-213-221-1340
روابط عمومی: بله، این شماره ی روابط عمومی سازمان خودرهاگران است، بفرمایید.
هموطن: می خواستم بدانم چگونه در خارج از کشور می شود با شما همکاری کرد.
روابط عمومی: بله، لطف کردید تماس گرفتید. خدمتتان با ذکر جزییات توضیح می دهم که چگونه می توان در خارج از کشور با سازمان خودرهاگران همیاری کرد.
هموطن: بله، لطفا بفرمایید.
روابط عمومی: به دو صورت می توانید با ما همکاری کنید. 1) همیاری در کارهای داخلی سازمان 2) همکاری به صورت مستقل
هموطن: فرق این دو چیست؟
روابط عمومی: در حالت اول شما یکی از کارهایی را که در حال حاضر سازمان در دست تهیه دارد بر عهده گرفته و انجام می دهید.
هموطن: یعنی خود شما کاری را پیشنهاد می کنید که آن هموطن انجام دهد.
روابط عمومی: بله، ما طرح ها و کارهای مختلفی در دست داریم که برای اجرا و ادامه ی آن نیاز به نیروی انسانی داریم.
هموطن: این کارها در چه زمینه هایی است.
روابط عمومی: در چهار زمینه است: نخست کار تبلیغاتی است که شامل ارسال ایمیل، کار روی فیسبوک و تویتر و یا روی وبسایت و نیز شبکه سازی روی اینترنت و یا تماس های تلفنی و امثال آن است. دوم، کارهای تولیدی است که بر می گردد به تهیه مقاله و خبر و نوشتار و ویدئو و امثال آن. سوم در عرصه ی مالی است که برمی گردد به کوشش برای یافتن منابع مالی برای فعالیت های سازمان. چهارم، کار نیرویی است که عبارت است از گسترش شبکه همیاران سازمان خودرهاگران.
هموطن: پس اگر کسی مایل باشد می تواند به شما مراجعه کند و شما در یکی از این چهار حوزه به او کار می دهید.
روابط عمومی: در واقع به او کار پیشنهاد می دهیم. در سازمان ما روابط کاری بر اساس اختیار است.
هموطن: یعنی بابت کاری که به کسی می دهید از او حساب پس نمی خواهید؟
روابط عمومی: خیر، هر کس به تناسب علاقه و توان خود مسئولیت می پذیرد و براساس حس مسئولیت پذیری فردی کارهایش را پیش می برد.
هموطن: و آیا این فرد باید نتیجه ی کار خود را به کسی گزارش دهد؟
روابط عمومی: گزارش دادن به معنای حساب پس دادن خیر. اما همیاران سازمان همدیگر را از کارهایی که می کنند باخبر می سازند.
هموطن: به طور داوطلبانه؟
روابط عمومی: بله هرکس بر اساس اختیار خود کار می کند و براساس علاقه ی خود گزارش می دهد. همه چیز در سازمان ما ارادی است و کسی از دیگری حساب پس نمی گیرد.
هموطن: بسیار خوب، این برای کسانی است که می خواهند به طور مرتبط با سازمان کار کنند.
روابط عمومی: بله، این روش کاری ماست. ما چندین کمیته ی موضوعی داریم که می تواند افراد را در برگیرد: کمیته ی مبارزه نافرمانی مدنی، کمیته دانشجویی، کمیته ی کارگری، کمیته ی زنان و یا کمیته ی بیکاران. این ها برخی از موضوعاتی است که در آن افراد می توانند به فعالیت های تولیدی، یا تبلیغاتی بپردازند.
هموطن: و کسانی که می خواهند به طور مستقل کار کنند، آنها چطور می توانند با سازمان خودرهاگران همکاری کنند؟
روابط عمومی: آنها می توانند در محل زندگی خویش یک جمع از ایرانیان را تشکیل دهند.
هموطن: یک جمع چند نفری را؟
روابط عمومی: تعداد آن مهم نیست. از حداقل دو نفر شروع می شود.
هموطن: و این جمع دو یا چند نفره چه کار می تواند کند؟ چه نوع فعالیتی می تواند داشته باشد؟
روابط عمومی: دو سری فعالیت می تواند داشته باشد: یکی کار نظری است.
هموطن: کار نظری یعنی چه؟
روابط عمومی: یعنی بحث و گفتگو درباره ی موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی یا درباره ی تولیدات خودرهاگران و امثال آن.
هموطن: منظورتان صحبت و تبادل نظر کردن است. درست است؟
روابط عمومی: بله، تبادل فکر و اطلاعات و اخبار و تمرین بحث و گفتگوی سالم و سازنده.
هموطن: به غیر ازکار نظری، یک جمع چند نفره چه فعالیت دیگری دارد؟
روابط عمومی: باید به تصمیم گیری برای کارهای عملی بپردازد.
هموطن: چه نوع کارهای عملی؟
روابط عمومی: کارهای عملی که یک جمع چند نفره می تواند انجام دهد عبارتند از گسترش جمع خودشان، برپایی و شرکت در تظاهرات و یا اکسیون های اعتراضی، برقراری تماس با داخل کشور، آگاه سازی و روشنگری میان ایرانیان، جمع آوری کمک های مالی، گذاشتن جلسات برای ایرانیان و تقویت همبستگی و اعتماد و کار جمعی با همدیگر…
هموطن: یعنی فعال شدن و فعال بودن خود و فعال ساختن سایر هموطنان.
روابط عمومی: دقیقا. جمع می تواند هفتگی یا دو هفته یکبار جلسه برگزار کند. ایرانیان را دعوت کند و با هم بحث و گفتگو کنند درباره ی این که در خارج از کشور چگونه می توان به داخل کشور کمک کرد.
هموطن: پس نتیجه گیری کنیم. اگر من بخواهم به عنوان یک ایرانی خارج از کشور در هر کجای دنیا که باشم با سازمان خودرهاگران همکاری کنم، دو کار می توانم انجام دهم. یا از سازمان بخواهم یک فعالیتی را به من واگذار کند که انجام دهم و یا این که در محل زندگی خودم جمعی از ایرانیان را گرد آورم، آنها را با سازمان خودرهاگران آشنا سازم. بعد با هم شروع به کار گروهی کنیم. یعنی کار نظری و فعالیت های عملی در مسیر پیشبرد مبارزه ی آزادیخواهانه ی مردم ایران.
روابط عمومی: درود بر شما. دقیقا همین طور است. ضمن این که همیشه سایر همیاران خودرهاگران هستند تا به شما یاری رسانند که در کارتان موفق شوید. ما تلاشمان در انتقال دانش و تجربه و تقویت کار تیمی می باشد.
هموطن: یعنی چگونه مرا یاری خواهند داد؟
روابط عمومی: از طریق تماس. آنها می توانند تجارب خود را به شما منتقل کنند و یا اگر کاری از دستشان برمی آید انجام دهند.
هموطن: بسیار خوب، حالا می توانید بگویید که اگر من بخواهم که سازمان به من یک کاری را بدهد چه نوع کارهایی در دست تهیه است که نیاز به نفر دارد تا اجرایی شود.
روابط عمومی: در حال حاضر فعالیت هایی که برای آن داوطلب مورد نیاز است عبارتند از:
1) داوطلب برای فرستادن ایمیل
2) داوطلب برای گذاشتن مطالب روی وبسایت هایی مانند بالاترین
3) داوطلب برای تهیه خبر و گزارش از ایرانیان داخل کشور
4) داوطلب برای صفحه بندی نشریه بر روی “Microsoft Word Office“
5) داوطلب برای تاگ کردن تولیدات خودرهاگران روی Facebook
6) داوطلب برای گسترش شبکه روی Twitter
7) داوطلب برای گسترش شبکه روی Facebbook
8) داوطلب برای تهیه ی ویدئو کلیپ
9) داوطلب برای اجرای طرح های گرافیکی
10) داوطلب برای ساخت وبسایت های جدید
11) داوطلب برای ترجمه مطالب
12) داوطلب برای ویرایش مطالب به فارسی
13) داوطلب برای پاسخگویی به تلفن ها و تماس ها
14) داوطلب برای توسعه تلویزیونی اینترنتی تصویر آزادی
15) داوطلب برای تهیه برنامه های رادیویی
و بسیاری کارهای دیگر که خود فرد می تواند پیشنهاد دهد.
هموطن: آیا یک فرد داوطلب برای تماس با شما چه باید کند.
روابط عمومی: او می تواند به شماره ی تلفن ما یا به آدرس ایمیل ما تماس بگیرد
Tel : 1-213-221-1340
E-Mail : tamas@khodrahagaran.org
هموطن: آیا شما این مباحث را به صورت جمع بندی شده هم دارید؟
روابط عمومی: بله، ما یک جزوه داریم که روش سازماندهی جمع ها در خارج از کشور را با ذکر جزییات و راهنمایی های عملی توضیح می دهد. (لینک مطلب :
هموطن: بسیار ممنون از توضیحات.
روابط عمومی: سپاس از تماس شما.
++++++++++++++++
لینک های مرتبط به موضوع
]]>شنیده شده است که پاسدار جنایتکار و کودتاچی احمدی نژاد می خواهد پا به دانشگاه تهران بگذارد. بهانه ی او هر چه که باشد باید به حضور این قاتل اعتراض کرد. از کلیه دانشجویان می خواهیم که هشیارانه مراقب حضور این پلید و ضد مردمی باشند و به محض ورود او به دانشگاه اقدامات زیر را مد نظر قرار دهند:
1) تمامی کلاس های درس را تعطیل کنید.
2) در نقاط مختلف دانشگاه تجمع کرده و همگی به صورت همزمان به سوی محل حضور احمدی نژاد حرکت کنید.
3) مسیرها را طور انتخاب کنید که در میانه راه به هم بپیوندید.
4) در صورت حضور نیروهای حراست و لباس شخصی آنها را با قاطعیت عقب برانید و خود را هرگونه که شده به سوی محل حضور احمدی نژاد برسانید.
5) به هر طریق هست وارد محل مراسمی که احمدی نژاد در آن شرکت می کنید شوید و برنامه و سخنرانی را بر هم زنید.
6) فراموش نکنید هدف نهایی بازداشت قاتل مردم ایران پاسدار جنایتکار احمدی نژاد است.
7) در صورت نیاز اعتراضات را به خیابان ها بکشید.
8) عکس و فیلم تهیه کنید و خبر رسانی کنید.
9) سایر دانشگاه های تهران و شهرستان ها را در جریان بگذارید تا همزمان با شما تحصن و تظاهرات کنند.
برای همه این کارها برنامه ریزی کنید، سازماندهی کنید، پیش بینی کنید و بخصوص شجاع و نترس باشید
کمیته ی مبارزه نافرمانی مدنی سازمان خودرهاگران
دوشنبه 3 آبان 1389
]]>pantea.bahrami@yahoo.com
دغدغههای دولت مبنی بر شورشهای اقتصادی در کشور افزایش یافته است تاحدی که در هفتههای اخیر، مقامات بلندپایهی انتظامی اخلالگران را تهدید کردهاند.
تا چه اندازه این دلمشغولیها پایهی مادی دارد و در چه فرایندی میتوان شورشهای اقتصادی را تبدیل به جنبشهای اجتماعی کرد؟
تنها نگاهی گذرا به برخی از اعتراضهای کارگری فقط در مهرماه سال جاری مهر تاییدی بر این دلنگرانیها است: خبرگزاری هرانا از اعتراض گارگران کارخانهی لاستیک البرز به دلیل چهارماه عدم پرداخت حقوق خبرداده است.
آژانس ایران خبر از فشار معیشتی بر کارگران شرکت جهاد توسعهی خدمات زیرزمینی به علت ۹ ماه عدم پرداخت حقوق، مزایا و عیدی خبر میدهد.
از سوی دیگر ۳۰۰ نفر از کارگران کارخانهی خاور رشت که تعدادی از آنان نیز زن هستند، به گزارش آژانس ایران خبر در مقابل استانداری به علت عدم پرداخت هفت ماه حقوق و مزایا تجمع کردهاند.
این در حالی است که بر اساس سایت آینه روز، ۶۰ تن از کارگران کارخانهی موتورسیکلتسازی پاژنگ واقع در شهرک صنعتی لیا در قزوین، مدت پنج ماه است که حقوق و مزایا دریافت نکردهاند و حق بیمهی آنها هم پرداخت نشده است.
در انتها ایلنا خبر از به تعویق افتادن حقوق سه ماه یکصد کارگر کارخانهی چیلرسازی زهش در منطقه آب یک قزوین داده است.
این گزارشها مشت نمونهی خروار است که حکایت از خالی بودن خزانهی دولت و ورشکستگی کارخانهها دارد.
علاوه برآن تحریمها سریعتر از آنچه انتظار میرفت بر بدنهی بحرانزدهی اقتصاد ایران فشار آورده است؛ چنانچه هفتهی گذشته شاهد بالارفتن ارزهای خارجی و اجبار بانک مرکزی به دخالت برای جلوگیری از نوسانات ارزی بودیم.
پیامدهای اجرای طرح یارانهها
کارشناسان اقتصادی اجرای طرح یارانه را مساوی با شدت یافتن احتمال شورشهای اجتماعی میدانند که سرنوشت سیاسی یک کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. برای مثال در صورت اجرای این طرح، قیمت بنزین از لیتری ۱۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان، در صورت مصرف بیشتر از سهمیهی ۶۰ لیتری، افزایش خواهد یافت و این فرایند به بالارفتن قیمتها میانجامد.
اخیراً یکی از نمایندگان مجلس پیشنهاد کرده که آن را تا سال ۱۳۹۰ به تاخیر بیاندازند. زیرا عواقب اجرای طرح به دلیل تورم افسارگسیختهای که پدید خواهد آورد غیر قابل پیشبینی خواهد بود. اقتصاد ایران دچار آشفتگی ساختاری است که علت آن عدم مدیریت هست. کشور فاقد پدیدهی مدیریت است. مدیریت عبارت است از پیش بردن یک مجموعه با هدفهای مشخص در درازمدت.
در صورتی که فقط سیستم کنترل وجود دارد؛ به معنی نگاه داشتن چهارچوبهایی که نظم اجتماعی را از طریق هرچه که در آن هفته و یا روز جوابگو است، حفظ میکنند و به پیامدهای بلندمدت آن فکر نمیکنند. اگر یکی از این مکانیزمهای کنترل جواب ندهد شاهد ترک و شکاف در سیستم خواهیم بود که با خود واکنشهای اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت. امروز کاری که جنبش سبز آغاز کرد و عبارت بود از زیر سئوال بردن مشروعیت نظام و وارد کردن نظام از مدیریت جامعه به کنترل جامعه، محصول خود را نشان میدهد.
به این ترتیب از فاز سبز جنبش اجتماعی وسیعی که قرار است در ایران تغییر بهوجود بیاورد عبور میکنیم و وارد فاز دوم میشویم که دارای ریشههای اقتصادی است. این ریشههای اقتصادی، حرکتهای اعتراضی را در جامعه برخواهد انگیخت و نیروهای طبقاتی و اجتماعی شرکتکنندهی آن نسبت به آن چیزی که دو جنبش سبز شناخته شده است، متفاوت خواهد بود. این نیروها دربرگیرندهی لایههای پایین جامعه هستند، طبقات اجتماعی پایینتر، به همین دلیل هم به صورت گستردهتر از لحاظ جمعیتشناختی و هم به لحاظ رادیکالتر به لحاظ جامعهشناختی و مبارزاتی وارد عمل میشوند. به این دلیل میتوان پیشبینی کرد که همان اندازه که جنبش سبز سال گذشته حرکتهایش را در غالب راهپیماییهایی مسالمتآمیز برگزار میکرد، اینسری از اعتراضات نیز حالت شورش به خود بگیرد.»
هدایت شورش به جنبش اجتماعی
دکتر کورش عرفانی، معتقد است که شورش حرکتی اعتراضی و عصبی است که برای ابراز نارضایتی انباشته شده در یک قشر اجتماعی صورت میگیرد و دارای خصوصیاتی مثل زودگذر بودن، قدرتمند بودن و رادیکال بودن است. شورش میتواند در کوتاهمدت ضربهی مهلکی به حاکمیت بزند. از سوی دیگر بهخاطر نداشتن سازماندهی برنامه و هدف، قابل کنترل است و بهسرعت فروکش میکند.
وی در مورد ایدهی تبدیل شورش به جنبش اجتماعی اظهار داشت: «مکانیسمهایی وجود دارد که براساس آن میتوان شورشهای اجتماعی را به جنبش اجتماعی تبدیل کرد. جنبش اجتماعی برعکس شورش اجتماعی پایدار و استوار است. جهت و هدف دارد و سازمانیافته است. بنابراین اینبار ریشههای اقتصادی زایندهی این شورشها، بسیار عمیق و ژرف است و ریشههای علی و بنیادی آن برطرف نمیشود مگر آن که تغییر اساسی بهوجود آید.
تغییر سیاسی درواقع یکی از بخشهای آن است. در نتیجه میتوان پیشبینی کرد که این شورشها از پتانسیل بازتولید شدن در یک مقطع زمانی خاص که همین مقطع انحطاط اقتصادی ایران هست و آشفتگی ساختاری اقتصادی است برخوردار باشد. برخلاف شورش اعتراض به سهمیهبندی بنزین که دوسال پیش رخ داد، اینبار این امکان وجود دارد که این شورشها بهطور مستمر و پیاپی و گسترده و سراسری روی دهند. پس امکان فعالی از طرف نیروهای تغییرگر و دگرگونطلب روی این شورشها وجود دارد. این شورشها با شورشهای گذری جرقهوار فرق دارند و اگر یک جریان فکرشدهی برنامهریزی شده دست به آمادگی و کسب ضروریات لازم برای دخالت در زمان بروز این شورشها بزند، امکان هدایت این شورشها بهسوی یک جنبش اجتماعی وسیع سراسری و هدفمند را خواهد داشت.»
صحبتهایی که پاسدار احمد مقدم، رئیس پلیس کشور عنوان کرده خیلی گویا هست. او میگوید: «با فشارهای اقتصادی قصد دارند شرایط کشور را به نقطهای بکشانند که آشوب اغتشاش، ناآرامی و نافرمانی مدنی را بهدنبال داشته باشد.»
رئیس پلیس جمهوری اسلامی، میداند آنچه این وضعیت اقتصادی با خود به همراه خواهد آورد، آشوب اجتماعی خواهد بود. بنابراین از آنجا که جمهوری اسلامی فاقد توانایی مدیریت است این رئیس جمهور و یا وزیر بازرگانی نیست که در این مورد اظهار نظر میکند بلکه رئیس پلیس کشور است که در مورد آیندهی اجتماعی کشور نظر میدهد و زبان سرکوب را بهکار میگیرد.
در آیندهی نه چندان دور
کورش عرفانی، بر این باور است که اعتراضهای اجتماعی که احتمالاً در نیمهی دوم سال ۸۹ پدیدار خواهند شد دارای چهار ویژگی خواهند بود و موتور محرکهی اینگونه شورشها به واسطهی انگیزههای سیاسی و فرهنگی نیست که صورت میگیرد تا با سرکوب عقبنشینی کند بلکه انگیزههای مادی و اقتصادی است که با سرکوب قابل پاسخ نیست.
وی ادامه میدهد: «نکتهی اول بحث داشتن نان شب و داشتن سرپناهی است. این فشارها لایههای پایین جامعه را دوباره به خیابانها برخواهد گرداند.
نکتهی دوم نیروهای اجتماعی است که در این سری جدید حرکتها وارد خواهند شد و دارای بافت طبقاتی بسیار متفاوتی از طبقهی متوسط هستند که معمولاً وارد حرکتهایی میشوند که هزینههای خاصی نیز برای آن وجود دارد.
در ورای این هزینه، معمولاً طبقهی متوسط بهخاطر خصلت محافظهکاری که در جامعهشناسی شناخته شده است سعی میکند عقب بکشد و بهدنبال راه حلهای دیپلماتیکتر باشد. راه حلهایی که از نبرد و رویارویی پرهزینه اجتناب کند و با میانبرهای ناشی از تواناییهای فرهنگی خود بتواند به اهدافش دست پیدا کند، اما در مورد این نیروهای اجتماعی که در این شورشها شرکت خواهند کرد اینگونه نیست. اینان متعلق به طبقات محروم هستند که چیزی برای از دست دادن ندارند. درصورتی که جمهوری اسلامی نسبت به اینان زبان سرکوب را پیش بگیرد تنها با رادیکالیزه شدن این جنبشها روبهرو خواهد شد.
نکتهی سوم جغرافیای شهری این اعتراضات است که در سری جدید متفاوت خواهد بود و بیشتر در مناطقی خواهد بود که نیروهای سرکوبگر یا تسلط کامل و یا توانایی انعطاف مانور و حرکت لازم را ندارند. تمرکز در شمال شهرو مرکز شهر تهران نیست. بیشتر در مناطق حاشیهنشین خواهد بود؛ یعنی در مناطقی که معماری شهری آن به نفع تظاهرکنندگان و معترضین و به ضرر نیروهای سرکوبگر است.
نکتهی چهارم اینکه این شورشهای اجتماعی تا زمانی که اطمینان پیدا نکنند یک تحول جدی، مادی و ملموس در راه است عقبنشینی نخواهند کرد. چه بحث پرکردن شکم خانوادهها برای آن روز و هفته مشخص در میان است. دولت باید پاسخ مشخص بدهد و تغییرات ساختاری جدی در خودش بهوجود بیاورد، بودجههای عظیمی را جابهجا کند، حوزههای مطلوب خود را فراموش کند و ثروتهایی را که در درست دارد بهسوی سفرههای مردم هدایت کند. این به مفهوم تغییرات جدی در درون ساختارهای اقتصادی و حکومتی است و میتواند آغازگر یک تحول بنیادی باشد.»
کورش عرفانی، جامعهشناس در مورد طرح یارانهها میگوید: «شاخص درهم ریختگی و آشوب اقتصاد ایران را میتوان در سرنوشت طرح هدفمند کردن یارانهها دید که از طرف دولت بهطور جدی مطرح شد. همچنین ابتدا دولت پیشبینی کرد که از اول سال ۱۳۸۹این طرح به اجرا درآید ولی آثار و عواقبی که این طرح فاقد کارشناسی دقیق به دنبال خود خواهد داشت باعث شده که چندین بار اجرای آن را به تاخیر بیاندازند و به نیمه دوم سال، به مهرماه کشیده شود.
]]>دفتر تولید سازمان خودرهاگران
————————–
در تحلیل های خود بارها گفته ایم که شورش های اقتصادی در راهست. فرق آنها با اعتراضات سیاسی سال گذشته در این است که سرکوب پذیر نیست و تا مرز یک تغییر اساسی در جامعه پیش می رود. شکم گرسنه از باتوم نمی هراسد.
جمهوری اسلامی متوجه این نکته شده است که موج تازه ای از اعتراضات اجتماعی در راهست: پاسدار احمدی مقدم رئیس نیروی انتظامی رژیم می گوید:« با فشار های اقتصادی قصد دارند، شرایط کشور را به نقطه ای بکشانند که آشوب، اغتشاش، نا آرامی و نافرمانی مدنی را به دنبال داشته باشد.”
این به طور دقیق آن چیزی است که نیروهای مخالف رژیم باید در شرایط کنونی صورت دهند: کارکردن روی تبدیل شورش های اجتماعی به جنبش.
کمتر کسی است که نداند دولت احمدی نژاد به زودی به زانو در می آید و مردم در خیابان ها خواهند بود. اما آیا برای آن موقع آماده ایم یا خیر؟ آمادگی برای آن زمان تابع زیر بار یک سازمان و حزب مشخص رفتن نیست و نیازی به پذیرش یک ایدئولوژی و متعلقات آن نیست تا کسی بخواهد به عنوان کنشگر جنبش، در این آینده نزدیک نقش آفرینی کند. آن چه مورد نیاز است همانا کسب دانش در زمینه ی خودسازماندهی و بعد، عمل کردن پیرامون آن است.
زمانی که مردم جان به لب آمده در قالب اعتصاب و تجمعات اعتراضی و تظاهرات خیابانی شروع به اعتراض کنند باید عده ای از قبل کسب آمادگی کرده باشند تا بتوانند این پتانسیل ها را تبدیل به فرصت هایی برای وارد کردن ضربه های کاری به رژیم کنند.
سازمان خودرهاگران در این عرصه نوشتارهای مختلفی را ارائه داده است و یک جزوه ی مخصوص درباره ی شورش ها به زودی منتشر خواهد شد.
هدف این است که کنشگران و معترضان در درون جامعه بدانند که چگونه می توانند از طریق خودسازماندهی نیروهای شورشی را سازماندهی کنند. پس راهکار ما در این زمینه بسیار ساده خواهد بود: کنشگران خودسازماندهی کنید تا بتوانید مردم در خیابان را سازماندهی کنید.
جزییات این نوع از خودسازماندهی و سازماندهی در جزوه ی مخصوص به زودی منتشر خواهد شد اما آن چه در اینجا روی آن تاکید می کنیم این است که این بار نباید خطای جنبش سبز را تکرار کنیم. ضعف آن جنبش این بود که سازماندهی و هدفمندی را دارا نبود و لذا نتوانست نظم اجتماعی ظالمانه ی جامعه را طوری دچار اختلال کند که کشور تا زمان تعیین تکلیف با رژیم از فعالیت روزمره باز ایستد. این بار این کار را کرد. باید نظم اجتماعی ضد انسانی و ضد مردمی حاکم بر جامعه را فلج کرد. جنبشی که می آید باید هر دو را داشته باشد: هم سازماندهی که به معنی کار جمعی است برای کسب کارآیی و دیگری هدفمندی به معنای رساندن اعتراضات به نقاط مشخص و بهره بردن از آنها برای عقب زدن گام به گام رژیم تا نقطه ی تسلیم جمهوری اسلامی در مقابل قدرت اجتماعی، یعنی قدرت سازماندهی شده ی مردم.
نیروهای کنشگر از حالا باید به صورت جمع درآیند و آماده ی کنشگری مشخص برای هدایت شورش های اجتماعی به سمت هدف های حکومتی باشند.
سازمان خودرهاگران با تمام توان خود در مسیر یاری رسانی به نیروهایی که می توانند هدایتگری شورش های اجتماعی را بر عهده گیرند کوشا خواهد بود و از همه علاقمندان می خواهد که برای پیوستن به این موج با سازمان تماس بگیرند:
ویرایش دفتر تولید سازمان خودرهاگران
***********************
پیش از آغاز این بخش باید یادآوری کرد که نظام جمهوری آخوندی و پاسدارانش با سیاست های سرکوبگرانه، ظالمانه، ضد ایرانی و ضد بشری در داخل، و با سیاستهای تروریستی در سطح جهان، سالهاست که چه در درون کشور و چه در سطح ابین المللی آبرو باخته و از هیچ پشتوانه قانونی و مشروعیتی برخوردار نیست .
درست به همین علت هرگونه مبارزه از جانب مردم ایران و نمایندگان به حق آنان بر علیه این نظام جنایتکار و ضد انسانی از مشروعیت کامل حقوقی و جهانی برخوردار است.
به پاس رنج و شکنجه و خون های بر زمین ریخته شده هزاران زن ومرد مبارز و انقلابی این آب و خاک، در طی سی سال مبارزه ی مشروع و بی امان ، اکنون جنبش مردمی و عدالت خواهانه ی ملت ایران به سطح عظیم و گسترده با عمق و غنای بی مانندی در تاریخ مبارزات خود دست یافته، که این خود تضمین کننده سرنگونی این نظام ضد انسانی ست .
ایمان داشته باشیم که سقوط این رژیم حتمی است و این نظام به همراه تک تک رجالگانش از خروش و خشم ملت مظلوم و ستمدیده ایران گریزی ندارد. ایمان داشته باشیم که تمامی مردم جهان پشتیبانان مبارزات حق طلبانه ی ملت ایران در راه کسب آزادی و دمکراسی هستند. درسایه ی تلاش و همبستگی همه اقشار و طبقات صبح آزادی و رهایی ایران از چنگال اهریمنان نزدیک است.
روش ها و شیوه های مختلف مبارزه اجتماعی
در هر جامعه ای برخورد افکار ، انتقاد و مخالفت با نظام حاکم از جانب نیروهای مخالف سیاستهای آن نظام صورت می گیرد، که شامل روزنامه ها، احزاب، سازمانها،گروهها و دسته جات مختلف سیاسی و صنفی مردمی اند، ک به طور معمول آنها در نیروهای « اپوزیسیون» تعریف می شوند.
نیروهای اپوزیسیون بر اساس شرایطی که در جامعه برقرار است شیوه ی برخورد یا مبارزه ی خود را با دولت حاکم به صورت منطقی طوری تعین کرده و یا می بایست تعین کنند، که کمترین هزینه و صدمات و بالاترین بازدهی مبارزاتی را برای خود و مردم داشته باشد.
اقسام مبارزه:
بطور فهرست وار اشکال مختلف مبارزه دو دسته است:
اول : مبارزات مسالمت آمیز
دوم: مبارزات غیرمسالمت
مبارزه مسالمت آمیز یا صلح آمیز، تعریف واضح و روشن خودش را با خود به همراه دارد. این نوع مبارزه از درون مجلس نمایندگان شروع شده و تا دورترین نقاط اجتماع ادامه می یابد. این مبارزه به صورت نشر روزنامه ها، نشریات، مجلات ،اطلاعیه ها و برگزاری سخنرانی ها، میتینگ ها ،تظاهرات و اعتصابات که توسط کارگران ،کشاورزان، کارمندان، اصناف، فرهنگیان، دانشجویان، متخصصین و… ، در جامعه صورت می گیرد. در این نوع مبارزه به طور اساسی هیچ گونه تنش فیزیکی که منجر به زد و خورد، دستگیری و یا زندانی کردن افراد مخالف دولت باشد، صورت نمی گیرد . این بخش ازمبارزه را ” فاز سیاسی” می نامند. این گونه مبارزات معمولا در جوامعی صورت می گیرد که یا دمکراتیک هستند و یا از آزادیها به طور نسبی موجودند. این گونه مبارزات تا زمانی عملی و ممکن است که شرایط اجتماعی حاکم، که از سوی دولت کنترل و تضمین شده است، آزادیهای اجتماعی را ضمانت کند و افراد مخالف و مُعترض از نظر ایمنی و تهدیدات جانی، مصعونیت کامل قانونی داشته باشند. ( اما در نظام جمهوری اسلامی تنش های سیستماتیک فیزیکی از ابتدای پایه گذاری این نظام از طرف نیروهای دولتی و یا دسته جات چماقدار و مسلحِ تحت کنترل حکومت آخوندها، به طور مُدام، بر علیه نیروهای اپوزیسیون صورت گرفته و اعمال می شد و هر روز بر شدت و وحشی گری های آن می افزودند).
مبارزه ی غیر مسالمت آمیز در تعریف خود نافرمانی های مدنی یا اجتماعی همراه با خشم توده های به جان آمده ی مردم را به همراه خود دارد. این گونه مبارزه را “قهرآمیز”می گویند.
در تعریف از اشکال مختلف این گونه مبارزه، مبارزات منفی ،تظاهرات مقطعی و تهاجمی، اعتصابات گسترده، ایجاد تشکلات و سازماندهی های مخفی و زیرزمینی، سازماندهی مردم در دسته جات و تیم های مختلف تدارکاتی، اطلاعاتی و نظامی، عملیات پارتیزانی و چریکی خلاصه می شود. سمت و سوی تمامی این گونه مبارزه در جهت سرنگونی نظام حاکم صورت گرفته و در این راه از هر گونه شیو ی درگیری مستقیم ویا غیره مستقیم با نیروهای سرکوبگر و مصادره ی امکانات دولت، استفاده شده و در جهت پیش روی جنبش مردم به کار گرفته می شود. این مرحله از مبارزه را که قاعدتا خود رژیم حاکم آن را به مردم تحمیل کرده و خود آغازگر آنست، اصطلاحاً فاز نطامی نیز می گویند.
تجربیات مبارزاتی مردم در کشورهای دیگر
از آنجا که روش ها و شیوه های مبارزه در هر جامعه ای مربوط و خاص به همان جامعه و فرهنگ می باشد، لذا کپُی برداری و استفاده مستقیم و غیره علمی از تجربیات دیگر ملت ها نه تنها کارایی ممکن را نخواهد داشت، بلکه راه به جایی نمی برد، زیرا به یقین آن تجربیات به طور خاص برای فرهنگ همان جوامع تد بیرشده و عملی گردیده است. اما بدون شک، تجربیات مبارزاتی ملت های مختلف، دانش مبارزاتی و نیز درجه ی ابتکار و خلاقیت ما را برای روش ها و تاکتیک های جدید که فراخور جامعه ما باشد، بسیار بالا می برد. به همین دلایل مبارزه می بایست علمی باشد.
مبارزه و فنون مربوط به آن یک علم است و باید آن را آموخت، تجربه کرد و بر کیفیت و کارایی های آن افزود. مبارزه در عمل اجتماعی است که مورد آزمایش قرار می گیرد، تجربه می شود و نقاط ضعف و قوت آن بارز می گردد. به همین خاطر است که در روند عمل اجتماعی، یک مبارز، تیم عملیاتی و یا سازمان پیشتاز، با کسب تجربیات، آبدیده تر شده وبا جمع بندی روزانه ی کار خود، به نقاط ضعف و قوت خود پی برده و با انتقال این تجربیات به دیگران باعث رشد و ارتقاء مبارزاتی آنان می گردد.
بدون شک کسب تک تک این تجربیات بهایی بالا از مبارزان راه رهایی گرفته است، بهایی که ازجان خویش مایه می گذاشتد، بنابراین باید تجربیات مبارزان راه آزادی ملت ها را ارج نهاده و از آنها به خوبی در راه جنبش مردم استفاده کرد.
تجربیات دیگر ملت ها نیز به ما دانش لازم برای مبارزه را می آموزد
انقلاب كوبا همواره الهام بخش مبارزات مردم آمريكاى لاتين و سراسر جهان بود، اما انقلابى كه در ژوئيه ۱۹۷۹ ميلادى همزمان با انقلاب ضد سلطنتی ایران، در نيكاراگوئه رخ داد و تحولات انقلابی ناشى از آن، نتيجه ی مستقيم مبارزه ی ده ها ساله مردم اين كشور براى رهايى از يوغ سلطه خارجى و تلاش براى كسب حاكميت بر سرنوشت خودشان بود.
– در کوبا و نیکاراگوئه حکومتهای باتیستا و سوموزا در مقابل خواسته های به حق مردم زبانی جز شکنجه ، زندان و اعدام نداشتند؛ مردم ونیروهای مخالف این کشورها در طی سالها مبارزه مسالمت آمیز متحمل بسیاری صدمات و از دست دادن بسیاری از عزیزانشان شدند و به مرور دریافتند که چاره ای جز دست بردن به سلاح در مقابل جنایات و وحشیگری های دولتی ندارند.
مبارزات مسالمت آمیز اجتماعی اقشار مختلف مردم و دانشجویان در این دو کشور در طی سالها مبارزه، همچون تظاهرات، اعتصابات، میتینگ های علنی و مخفی اپوزیسیون موجب آن شد که با شدیدترین شیوهای پلیسی ونظامی درهم شکسته شده و در پس آن بسیاری دستگیرو روانه ی زندانها وشکنجه گاهها شده و بسیاری دیگر از فعالان و مخالفین توسط نیروهای امنیتی ربوده و سربه نیست و یا به طور علنی اعدام شدند. دیگر این گونه مبارزه پاسخگو نبود، و از دست هیچ کس و حتی سازمانها و نهادهای بین اللملی- مدافع حقوق بشر و صلیب سرخ- کاری ساخته نبود. ( شرایط مشابه و بسا سهمگین تر اکنون در کشور خودمان ایران با نمونه های گسترده توسط دستگاه سرکوبگر رژیم آخوندها، سالهاست که بر علیه مردم اعمال میشود و همگان با پوست و استخوان شاهد بوده و همواره تجربه می کنیم. )
مردم کوبا ، نیکاراگوئه و دیگر کشورهای مشابه، راه پیروزیشان را دریافته بودند: “مبارزۀ مسلحانه”. و این بود که در مقابل یک حکومت دیکتاتوری بی رحم و ضد انسانی با دست خالی نمی توان به مقابله پرداخت! بنابراین دریافتند که نمیتوان با شیوه های گذشته جویای حقوق از دست رفته و به یغما بُردۀ خود شد. آنها با سازماندهی خود در گروه های کوچک وبا تجهیز و دست بردن به سلاح، به مقابله با تهدیدات نیروهای دولتی پرداختند و دیگر خود را بدون دفاع نمی دیدند؛ با جسارت انقلابی با دشمن روبرو می شدند. آنان دریافته بودند که، نیروهای نظامی دولتی قادر به نزدیک شدن و تاراندن و دستگیری آنان همچون گذشته نیستند و این امر نیز به دلیل مسلح شدن بود، سلاحی برای دفاع از شرف و آزادی و حیثیت خود. آنان به قدرت نهفته ی درونی خویش واقف گشته و اراده ی خویش را در یک حرکت عادلانه به دست گرفته بودند و آن را در معرض نمایش ومقابله با دیکتاتورها، ستمگران و جنایتکاران حاکم گذاردند.
این شیوه ی مبارزاتی باعث امید مردم شده و روحیه انقلابی مردم را هر چه بیشتر بالامی برد. از طرف دیگر، ترس و وحشت هر چه بیشتررا درمیان نیروهای نظامی دولتی سبب می گشت. آنان به این وسیله توانستند مردم را هرچه بیشتر به همدیگر نزدیک کنند. پیروزهای نیروهای انقلابی و مردمی هر روز افزایش می یافت و نیروهای نظامی دولتی را هر روز بیشتر به عقب می راند، تا بدانجا که نیروهای مردمی و اپوزیسیون به نقاط قوت خود بیشتر واقف گشته و به سازمان دهی هرچه بیشتر مردم شهر و روستا پرداختند و بدین گونه بود که راه پیروزی خود را هموار کرده و در نهایت توانستند رژیم ها ی باتیستا و سوموزا را با تمامی حمایت های خارجی که داشتند، سرنگون سازند. این بود که با اراده و ایمان به پیروزی بر دشمن جنایتکار چیره شده و به خواسته های به حق خود دست یافتند. اراده و ایمانی که دشمن از آن بی بهره بود و به زودی آن حکومت های جنایتکار را به زباله دان های تاریخ سپردند. آنان این گونه به آزادی و حرمت انسانی خویش دست یافته و پرچم شرف و آزادگی را با دستان خویش بالا بردند. و این گونه بود که نمود مبارزات تمام ملت های ستم دیده جهان شدند
]]>———————————————–
رهنمودهای کمیته مبارزه نافرمانی مدنی برای حضور اعتراضی در راهپیمایی دولتی روز قدس:
1) آماده وارد صحنه شوید (آمادگی جسمی و روحی برای مقابله و کنشگری).
2) با تدارک وارد صحنه شوید (تدارکات مادی و ابزار و وسایل لازم برای کنشگری)
3) به صورت جمع های چند نفره و با حداقل سازماندهی و هماهنگی به صحنه بروید.
4) سیم های بلندگوهای نصب شده در خیابان را قطع کنید.
5) راه ها و خیابان های اصلی را با قرار دادن خودروهای پارک شده ببندید.
6) در مقابل نیروهای سرکوبگر از روش دفاع تهاجمی استفاده کنید
7) در صورتی که رژیم سرکوب را پیش گرفت تلاش کنید که حداکثر تلفات و خسارات را به او واردکنید.
8) به هنگام حمله ی نیروهای رژیم پراکنده نشده و در کنارهم متجمع بمانید و از خود دفاع کنید.
9) در صورت مناسب بودن شرایط و حضور وسیع مردمی در خیابان ها بمانید و خواست استعفای دولت کودتاچی را مطرح کنید. دیگران به شما خواهند پیوست.
10)این بار فقط برای یک حرکت گذرا در صحنه نروید، آماده ی هر سناریویی باشید.
11)اخبار، گزارش ها، تصاویر، پیشنهادات و راهنمایی های خود را برای ما بفرستید:
اخبار، گزارش ها، تصاویر، پیشنهادات و راهنمایی های خود را برای ما
Email: khodrahagaran@khodrahagaran.org
در مرحله ی آماده سازی به سه کار می پردازیم
1) تقویت خودآگاهی در میان اکثریت منفعل
2) تقویت خودسازماندهی در میان بخش خودآگاه
3) تدارک عملیاتی نزد کنشگران
با پیشرفت در این کار به مرحله ی دوم می رسیم : مرحله ی فعال سازی برای اعتصابات و اعتراضات و نافرمانی مدنی و سرانجام در مرحله ی سوم به قیام خلع قدرت اقدام خواهیم کرد. این سه مرحله در مجموع، استراتژی سازمان خودرهاگران برای دستیابی به هدف تغییر رژیم را تشکیل می دهد.
نظر شما در مورد این استراتژی چیست؟
سازمان خودرهاگران
داده های این جزوه جنبه ی آموزشی دارد و نه جنبه ی اجرایی مرداد 1388
PDF: Organizing-1-3
در ادبیات سازماندهی واژه ها به طرق گوناگون و با معناهای متفاوت به کار گرفته می شوند. از این رو برای رفع هر گونه ابهامی ما واژه ها را این گونه تعریف می کنیم:
1) کنشگر: فردی است که برای پیشبرد مبارزه تلاش می کند.
2) کار جمعی: کاری که در آن حداقل دو نفر با هم همکاری می کنند.
3) تیم: جمعی که در مسیر مبارزه یک کار عملی (عملیاتی) را پیاده می کند.
4) گروه (هسته): جمعی که برای کارهای نظری و عملی – و نه به طور لزوم عملیاتی – تشکیل و با هم همکاری می کنند.
5) انجمن: جمعی که فقط برای کار نظری و فرهنگی تشکیل می شود.
6) شبکه: مجموعه ای از واحدها که باهم در ارتباط مسقیم یا غیر مستقیم بوده و برای یک منظور کمابیش مشترک عمل می کنند
7) واحد: نام عمومی برای هر یک از اجزاء شبکه.
8) مدیریت: هماهنگی برای هدایت یک مجموعه به سوی تامین منظورش.
9) فرماندهی: مدیریت در موارد عملیاتی. (موارد عملیاتی مواردی هستند که در آن کنشگران با برنامه ریزی به تهاجم علیه دستگاه حاکمیت اقدام می کنند.)
10) رهبری: مدیریت مجموعه ی مجموعه ها.
در متن پایین هرکجا از این واژه ها استفاده شده است این تعاریف باید مد نظر قرار گیرد، هرچند که ممکن است در مواردی تشخیص و تمایز آسان نباشد.
مقدمه:
هیچ مبارزه ای بدون سازماندهی پیش نمی رود. سازماندهی یعنی کار منظم جمعی. کار منظم یعنی کاری که در آن، نقش ها، وظایف و کارها تعریف شده است. هر جمعی که سازماندهی شده باشد می تواند به سوی اهداف خود حرکت کرده و موفق شود. هر جمع فاقد سازماندهی با شکست مواجه خواهد شد.
مبارزه ی مردم ایران که از خرداد 88 روند شتاب زده ای به خود گرفت نیاز دارد به سازماندهی نیروهای کنشگر. یعنی نیروهایی که می خواهند برای پیشبرد مبارزه فعالیت کنند. این سازماندهی در سه سطح قابل شناسایی است:
1) سازماندهی در سطح پایین برای بستر سازی مبارزات
2) سازماندهی در سطح میانی برای فعال سازی مبارزات
3) سازماندهی در سطح خاص برای جهت دهی به مبارزات
سازماندهی در سطح پایین به تلاش منظم برای بیدارسازی، روشنگری و آگاه سازی اکثریت باز می گردد که نیاز به تحول فکری و فرهنگی دارند.
سازماندهی در سطح میانی به تلاش منظم برای خودسازماندهی معترضین جامعه برای کسب توانایی جهت کنشگری برمی گردد.
سازماندهی در سطح ویژه به تلاش منظم برای سازماندهی نیروهایی برمی گردد که می خواهند به وجه عملیاتی کنشگری بر علیه رژیم بپردازند.
بنابراین برای ما در سازمان خودرهاگران که می خواهد به نیازهای جنبش بپردازد سه نوع مخاطب قابل شناسایی است:
این سه جمعیت نشان می دهد که هریک از این سه سطح مبارزاتی بالا توسط نیروهای اجتماعی کمابیش متفاوتی قابل اجراست که در زیر شرح آن می آید:
این سازماندهی توسط چه کسانی می تواند انجام شود؟ از جمعیتی متشکل از، به طور مثال، کسانی که در 25 خرداد آمدند و بعد منظم نیامدند: این افراد می توانند به کار فکری و فرهنگی در جامعه بپردازند. در این راستا توصیه می شود که این دوستان با تشکیل انجمن های گسترش انسان مداری در ایران عمل کنند. این انجمن ها عبارتند از افرادی که گردهم می آیند و حول محور موضوعات اجتماعی و فرهنگی بحث و تبادل نظر می کنند و حاصل بحث را به صورت فعال و گسترده میان جامعه می برند.
گسترش انسان مداری یعنی:
انجمن می تواند از افراد نزدیک خانواده شروع شود و به تدریج به افراد دیگر برسد. بهتر است که تعداد اعضای آن محدود باشد (بین 5 تا 10 نفر) و در صورت گسترش لازم است که انجمن های بعدی تشکیل شود. اعضای انجمن حاصل بحث ها را جمع بندی و به طور هدفمند و گسترده و فعال میان مردم می برند، مطرح می کنند، و بازفرست ها را با خودشان می آورند. آنها وظیفه ی خود را گسترش اجتماعی مطالب و نتیجه گیری ها می دانند و دائم به دنبال آن هستند که راهکارهایی را برای پخش وسیعتر و گسترده تر در میان قشرهای پایین و متوسط جامعه بیابند. به همین دلیل بخشی از وقت جلسات را به بررسی و تصمیم گیری پیرامون راهکارها اختصاص می دهند و روش های اجرایی و مسائل حاشیه ای و امنیتی آنها را بررسی می کنند.
سازمان خودرهاگران تولیداتی در زمینه ادبیات و نگرش انسان مدار دارد که می تواند برای تغذیه ی محتوایی این انجمن ها مورد استفاده قرار گیرد.
اما در نهایت هدف از تشکیل این انجمن ها خود ترویج اندیشه ورزی در درون جامعه است و رساندن فرد به خودکفایی فکری و هیچ گونه وابسته سازی مد نظر نیست. ایده آل این است که اعضای انجمن خود تولیدگر باشند. هم چنین هدف تشویق انجمن ها به بهره برداری از سایر منابع موجود در این زمینه می باشد.
در نهایت این انجمن ها می خواهند که تحول فکری برای ایرانیان درست کنند تا ستم پذیری و انفعال در میان آنان کاهش یابد، تا خرافات و ترس در آنان تضعیف شود و خردگرایی و انسان دوستی در مردم ترویج یابد. در یک جمله، برای این که عنصر خودآگاهی، یعنی درک اجتماعی برخاسته از تفکر ورزی فردی در دل توده ها ترویج یابد.
این انجمن ها غیررسمی بوده و در قالب میهمانی و گردهم آیی های دوستانه و محفل و گپ زنی و کوه رفتن و جمع شدن در یک قهوه خانه یا مهمانسرا برگزار می شود. اما حاصل بحث ها را باید در همه جا و بدون استثنا گفت، نوشت، توزیع کرد. بعضی از جمله های کلیدی است که در چند کلمه می تواند جرقه ی فکری بسازد:
2) سازماندهی در سطح میانی برای فعال سازی مبارزات
این سطح از کار توسط چه کسانی انجام می شود؟ توسط افرادی که، به طور مثال، هم 25 خرداد آمدند و هم روز قدس و 13 آبان و هم 16 آذر.
این افراد می توانند گامی جلوتر بروند و کسانی را که خواهان کنش وحرکت و فعالیت در جامعه، در قالب حرکت هایی مانند روز قدس هستند، سازماندهی کنند. چگونه؟ از طریق خودسازماندهی.
خودسازماندهی یعنی ایجاد یک جمع از افراد که می خواهند دست به فعالیت های مبارزاتی بزنند. این جمع از یک نفر آغاز می شود. نفر دوم را جذب می کند وتا پنج نفر پیش می روند. در صورتی که نفر ششمی بخواهد جذب شود یک نفر از آن پنج نفر جدا شده ومی رود یک جمع دیگر را تشکیل می دهد. نفر ششم جای خالی را پر می کند. تا نفر دیگری بیاید. باز یک نفر از پنج نفر جدا می شود و همین روند ادامه می یابد.
این جمع های خودسازماندهی شده در طول حیات خود هم تا حدی به بحث های نظری می پردازند و هم به آموزش و کارهای عملی.
بحث های نظری پیرامون تبادل نظر درباره رویدادها، تحلیل آنها و معنای آن و تشخیص نیازهاست.
آموزش ها جنبه های مختلف مبارزاتی مانند ارتباطات، مخابرات، امداد و اطلاع رسانی و سازماندهی، نافرمانی مدنی، فن اعتصاب و غیره است.
موضوع دیگر کارهای عملی است که به معنی شعار نویسی، اسکناس نویسی، دیوار نویسی، نصب آفیش و پلاکارد، شناسایی و افشای ماموران رژیم، آگاه سازی مردم، دعوت آنها به کنش و فعالیت، تشویق به تحصن و اعتصاب و اعتراض، سازماندهی اعتراضات صنفی، آموزش سازماندهی به دیگران و دعوت به خودسازماندهی، کسب آمادگی برای روز ر.
فراموش نکنیم که در روش خودسازماندهی مدیریت متمرکز وجود ندارد. واحدها به صورت خودکفا ومستقل هستند و سعی می کنند که خط کلی مبارزه را دنبال کنند. بین آنها ارتباط منظم و مستقیم وجود ندارد. با این وجود تاکید می شود که واحدهای خودسازماندهی شده باید با دنبال کردن و یا ایجاد پیوندها در دنیای مجازی فعالیت ها و تلاش های خود را با سایر واحدهای خودسازماندهی شده هماهنگ سازند.
سازمان خودرهاگران تا کنون جزوه های متعددی در عرصه ی خودسازماندهی منتشرکرده است.
3) سازماندهی در سطح خاص برای جهت دهی به مبارزات
این سطح از کار توسط چه کسانی قابل انجام است؟ به طور مثال توسط کسانی که عاشورا را آفریدند. این افراد کسانی هستند که می توانند خود را برای خلق عاشوراهای دیگر آماده سازند، اما این بار با آمادگی و هدف.
این ها نیاز به واحدهای سازماندهی شده دارند. یعنی باید با هماهنگی و آموزش و برنامه کار کنند.
تیم های عملیاتی متشکل است از پنج نفر که خود را آماده می کنند تا دست به عملیات بزنند. یعنی کار عملی کنند. این ها تیم هایی هستند که خود را آماده می سازند تا در روز ر واردعمل شوند و حرکت اعتراضی و تجمع را به سوی هدف های مشخص بکشانند. این تیم ها برای خود هدف تعیین می کنند و سعی می کنند که با عمل هدایت گرانه ی خود جمعیت را به سوی آن هدف بیاورند و کار را به طور عملی به پیش برند. کار اینها تبدیل حرکت گسترده ی اعتراضی به قیام مردمی خلع قدرت است.
این تیم ها کارشان این است که قیام مردمی خلع قدرت را کلید زده و با قاطعیت به پیش برند و با مایه گذاشتن از خود و با بکارگیری آموزش ها و امکانات، مبارزه را به سرانجام برسانند.
در قیام خلع قدرت باید نیروهای نظامی و انتظامی رژیم خنثی شده و مراکز دولتی و حکومتی به تسخیر مردم درآید.
این ها هم چنین تیم هایی هستند که در زمان اوج گیری اعتراضات در مقابل نیروهای سرکوبگر می ایستند و با مقاومت سازماندهی شده ی خویش از مردم دفاع می کنند، نیروهای سرکوبگر را خنثی می سازند و مردم را دلگرم کرده و تشویق به مبارزه ی فعال می کنند.
این تیم ها بر اساس تشخیص خود، با حملات ایذایی، آرایش نیروهای سرکوبگر را، قبل از این که آنها وارد عمل شوند، به هم می زنند، نیروها را به این سوی و آن سوی می کشند؛ فریب می دهند، خسته و فرسوده می کنند و غیره.
اعضای این تیم ها از مرز بحث های نظری پیرامون خشونت و عدم خشونت گذشته اند و براین باورند که رزم اجتماعی بخش طبیعی از مبارزه است.
سازمان خودرهاگران تاکید دارد که این نوع از سازماندهی باید در داخل تشکیل شود و از داخل هدایت شود. این نوع مبارزه با روش کنترل از راه دور در برگیرنده ی خطرهای فراوانی می باشد.
روابط متقابل این سه گروه باهم
آیا در این سه گروه یکی بر دیگری ارجحیت دارد؟. پاسخ مطلق منفی است. پاسخ نسبی اما به این برمی گردد که نوع خطر پذیری در هر سه یکسان نیست و لذا عناصر تشکیل دهنده ی تیم های عملیاتی فداکارتر هستند. اما هر سه مبارزه مکمل یکدیگر است و بدون هم، هیچ یک به جایی نمی رسند.
بنابراین احتیاج به هر سه است. هر فردی که می خواهد فعالیت کند باید تشخیص دهد کدام یک را ترجیح می دهد و چرا؟ (تواناییها، انگیزها، نقاط ضعف و قوت).
آیا همه می توانند این سه نقش را ایفا کنند؟ به طور بالقوه بله و به طور بالفعل خیر.
ویژگی ها و الگوهای تشکیلاتی این سه نوع سازماندهی
1) بستر سازی حرکت مردم (علنی)
2) فعال سازی حرکت مردم (نیمه علنی)
3) جهت دهی حرکت مردم (غیر علنی)
آن چه در زیر می آید الگوهای تشکیلاتی هر یک از سازماندهی ها می باشد. مخاطب باید ببیند که در رابطه با کاری که می خواهد در هر یک از این عرصه ها آغاز کند کدام یک از این الگوهای تشکیلاتی قابل استفاده می باشد.
شبکه سازی غیر متمرکز و غیر مرتبط
در این روش کاری یک فرد – به عنوان سرگروه– افراد مناسب دیگر را پیدا کرده و تک تک روی آن ها کار می کند. هر یک از این افراد تبدیل به یک گرداننده می شوند و براساس آموزش ها می روند و خود یک واحد را تشکیل می دهند و هدایت می کنند.
در این روش این افراد (گرداننده ها) همدیگر را نمی شناسند و نمی بینند و با هم در ارتباط نیستند. آنها می روند و کار خود را انجام می دهند. آنها می توانند با سرگروه در تماس باشند یا نباشند. سرگروه اصراری بر ارتباط ندارد و ترجیح می دهد که هر گرداننده ای به ساختن شبکه ی خاص خود مشغول شود. این گردانندگان هستند که برای برخی راهنمایی ها با رعایت نکات ایمنی می توانند به سوی سرگروه برگردند. حاصل کار را در این جا می بینیم:
سرگروه گرداننده ها را تربیت می کند و آنها هر یک واحد خود را با پنج عضو تشکیل می دهند.
این گرداننده ها خود دو امکان دارند:
1) ایجاد یک هسته به صورت مستقل با ارتباط میان اعضا و با عدم ارتباط با سایر تیم ها. به این شکل از کار جمعی هسته سازی محدود، مستقل و درون مرتبط می گویند. محدود یعنی این که در پی تبدیل به شبکه نیست و می خواهد به عنوان یک واحد عمل کند، مستقل یعنی خود را به سایر واحدها وصل نمی کند و درون مرتبط یعنی اعضای آن با هم ارتباط مستقیم دارند. باید به وجه امنیتی این امر توجه کرد.
تیم سازی محدود، مستقل و درون مرتبط
در این جا گرداننده، یک تیم پنج نفره را تشکیل می دهد، با حضور افرادی که همدیگر را می شناسند و با هم مرتبط هستند. آنها به طور جمعی تصمیم گیری و فعالیت می کنند. در اینجا مسائل امنیتی اهمیت بسیار دارد. هر عضو باید خود را مسئول امنیت خویش و 4 نفر دیگر نیز بداند. این تیم ها به طور معمول دارای تعدادی ثابت می مانند اما اگر کس دیگری بخواهد به آنها بپیوندد در این الگو وقتی فرد جدید بخواهد اضافه شود یکی از اعضا می رود و یک تیم مستقل را تشکیل می دهد. او می تواند با گرداننده ی تیم قبلی درتماس باشد یا خیر. ولی اعضای تیم جدید به هیچ وجه لازم نیست که اعضای تیم جدید را بشناسند.
2) ایجاد واحدها برای شکل دادن به یک شبکه
در الگوی دیگر تشکیل شبکه نه به صورت مسقل و غیر مرتبط بلکه به صورت پیوسته و مرتبط صورت می گیرد. یعنی سرگروه افراد را تربیت کرده و از آنها می خواهد که به عنوان گرداننده هر یک واحدی را تشکیل دهند. اما در این میان ارتباط گردانندگان را با خود حفظ می کند تا نوعی مدیریت کمابیش متمرکز اعمال شود. در حالی که الگوی قبلی برای کارهای خودسازماندهی اجتماعی مناسب است الگوی زیر برای شبکه سازی سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی افراد از یک نوع مرکزیت برخوردارند. این نوع از شبکه سازی خطرات امنیتی بالاتری نسبت به شبکه غیر متمرکز و غیرمرتبط دارد.
شبکه سازی متمرکز و مرتبط
در این روش فردی که به عنوان سرگروه عمل می کند با گردانندگان تیم های دیگر در ارتباط است. اما گردانندگان با هم در ارتباط نبوده و فقط با سرگروه در ارتباط هستند. هر یک از این گردانندگان تیم های خود را تشکیل می دهند. اعضای تیم فقط همدیگر را می شناسند و نه هیچ عضو دیگری از شبکه ی بیرون از واحد خود را.
در عین حال هر یک از گرداننده ها نیز می تواند خود تبدیل به سرگروه شود.
حاصل این می شود :
چنانچه می بینیم در این مدل تمامی واحدها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به هم ارتباط می یابند. به همین دلیل نیز می توان از این گونه شبکه ها برای کنش های جمعی هدفمند و برنامه ریزی شده استفاده کرد. این وجه مثبت آنهاست. اما وجه منفی این شبکه ها موضوع امنیتی است که به شدت ضربه پذیرند و به همین دلیل باید با احتیاط بسیار پای آن رفت و پیش بینی ها و آموزش های فراوانی را در کار منظور داشت.
در پایان گفتنی است که داده های این جزوه جنبه ی آموزشی دارد و نه جنبه ی اجرایی. اجرای آموزه های این جزوه باید بر اساس شناخت، تجربه و مشاهده ی دقیق امکانات، توانایی ها و محدودیت های امنیتی و شرایط واقعی صحنه باشد. به همین دلیل نیز بد نیست که اجرای آنها پس از مطالعه ی دقیق و تکمیل آن با سایر داده های نظری و عملی باشد.
نظرات، پیشنهادات، مشاهدات، تجارب و مطالب تکمیلی و یا انتقادات خود را به آدرس ایمیل زیر ارسال دارید:
سازمان خودرهاگران انتشار این جزوه را بدون هیچ گونه نام و نشانی مجاز می شمارد.
]]>سازمان خودرهاگران
تیر 1389
به نظر می رسد که استبداد حاکم در ایران جز با اراده ی خود ما از بین نخواهد رفت. این جزوه بر ای کسانی است که می خواهند در این مسیر حرکت کنند. مطالب آن گویای یک شکل کلی از فعالیت جمعی است. کسی که می خواهد از این جزوه یاری گیرد می تواند از محتوای آن استفاده کرده و راهنمایی ها را براساس شرایط و ویژگی های واقعی صحنه تطابق دهد.
این جزوه طوری تنظیم شده است که بتوانید بدون نیاز به تماس مستمر با ما خود بر اساس راهنمایی های آن از یکسو و ابتکار و خلاقیت و ایده های خود از سوی دیگر اقدام به کار جمعی بکنید. اما در صورتی که نیازی به تماس با ما دیدید با این ایمیل مکاتبه کنید khodrahagaran@gmail.com :
ما می توانیم برای شما مطالب بیشتری را در زمینه های نظری و عملی مبارزه ارسال کنیم. شما هم چنین می توانید به مطالب ما از طریق آدرس زیر دسترسی داشته باشید.
www.khodrahagaran.org
مقدمه نظری:
رهایی هر انسان در دست خود اوست. رهایی هر جامعه ای به اراده ی اعضای آن بستگی دارد. در زندگی به انتظار هیچ نجات بخشی نباید نشست، فردای هر کس را تلاش امروز او تعیین می کند. ما، راهی جز خود را رها کردن نداریم.
برای رهایی نیاز به سه عنصر داریم: آگاهی + شجاعت + سازماندهی
مراحل گذر جامعه ی ایرانی از استبداد سالاری کنونی تا یک ایران آزاد، آباد و شکوفا می تواند چنین تصور شود:
نخست: خودآگاهی : یعنی کسب دانش، اخبار و اطلاعات و داده ها و فکر کردن درباره ی آنها تا مرحله ای که بتواند چرایی پدیده هایی که در حال شکل دادن به زندگی ما هستند را درک کنیم. علت ها و معلول ها را شناسایی کنیم و ضرورت تغییر شرایط را بفهمیم.
دوم: خود باوری: پس از درک ضرورت تغییر شرایط وجودی خود، فرد باید به قدرت و توان خویش در انجام این کار باور آورد. باید روی ضعف هایی که اجازه نمی دهد ما به تلاش برای بهبود شرایط عمومی خود و جامعه روی آوریم بپردازیم و آن ضعف های درونی را برطرف کنیم. باید بندهای درون خود را پاره کنیم تا بتوانیم از زنجیر اسارتی که یک حکومت ظالم و ستمگر بر گردن ما انداخته است رها شویم.
سوم: خود سازماندهی. : تغییر شرایط از طریق تلاش و مبارزه ممکن است و مبارزه نیز از طریق کار جمعی صورت می پذیرد. برای کار جمعی باید سازماندهی کرد. به همین دلیل باید به خود سازماندهی روی آورد. یعنی روش های منظم برای کار جمعی موثر. هر روز قدمی برای تغییر و آموزش ایدهٔ جدیدی برای پیشبرد پروژهٔ آزادی ستانی برداریم.
چهارم: کنشگری جمعی:پس از مجهز شدن به خودآگاهی و تقویت خودباوری در خویش و نیز پرداختن کافی به خودسازماندهی یک جمع می تواند برای قیام رهایی ساز آماده باشد و اقدام کند. در این قیام مردمی که به صورت هدفمند اجرا می شود مردم قدرت را از دست حکومت ظالم و غارتگر بیرون می آورند و خود به دست می گیرند.
پنجم: خودحفاظت گری: زمانی که مردم قدرت را از دست حکومت ستمگر درآوردند باید از حاصل کار خود محافظت کنند. یعنی نگذارند که باز عده ای بیایند از نتیجه تلاش آنها استفاده کنند و قدرت را به نفع منافع خود در دست گیرند. پس باید از پیروزی خود و آینده ی آن حفاظت کرد.
ششم: خودگردانی و خودمدیریتی: تنها آن جامعه ای به صورت انسانی و عادلانه اداره خواهد شد که در آن مردم خود برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند. به همین دلیل باید آن نوع از ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را شکل داد که در آن اداره ی امور و مدیریت کشور به دست مردم باشد. یعنی جامعه ی مبتنی بر خودمدیریتی و دخالت مردم در تصمیم گیرهای خرد و کلان.
هفتم: خودشکوفایی: در سایه ی استقرار آزادی، عدالت اجتماعی و نظام مردم سالار جامعه ای خواهیم داشت که در آن انسان ها می توانند به هر گونه که می خواهند شکوفا شوند و تعریف خود از خوشخبتی را دنبال کنند. جامعه ای که در آن جان و کرامت انسان به صورت نهادینه حفظ شده است.
این مسیر از ابتدا تا انتهای خود نقش مهم و نخست را به انسان، به فرد، یعنی به خود شما می دهد. در هیچ کجای این مسیر نباید نقش آدمی به عنوان محور، بنیاد، اصل و زیربنای آن فراموش یا کم رنگ شود. تمامی این فرایند قرار است سبب خوشبختی انسان شود و اگر قرار باشد در جایی او فراموش شود این فرایند کمترین ارزشی ندارد.
هر یک از شما هموطنان می توانید بر اساس درک و مسولیت فردی خود در این مسیر گام بردارید. سازمان خودرهاگران این تفکر را تشویق و ترویج می کند. هر کس که به این راه و مسیر علاقمند باشد می تواند از این اطلاعات و آگاهی ها استفاده کند و بر اساس میل و درک و علاقه ی خود در این راه تلاش و کوشش کند.
چگونه خودسازماندهی کنیم:
آن چه در این جزوه می آید برخی راهنمایی های عمومی در رابطه با فعالیت کردن در ایران و تشکیل گروه های اجتماعی فعالیت است.
خود سازماندهی مردمی و ایجاد شبکه ی اجتماعی پدیده ی عجیب و غریبی نیست. عبارت است از روش هایی که براساس آن مردم می توانند با هم کار جمعی بکنند. در این مورد اصل اولیه این است که برای ایجاد هسته های اجتماعی بهتر است این کار را با افرادی شروع کنیم که بیش از همه می شناسیم و به آنها اطمینان داریم: به طور مثال برادر و خواهر و دختر عمه و پسردایی و همکار نزدیک و دوست صمیمی و دیرینه و …
1) کار را با خود شروع کنید. منتظر کسی نباشید. یک نفر باید کار را آغاز کند. منتظرنباشید که یک نفر به سراغ شما بیاید، شما آن نفری باشید که به سراغ دیگری می روید.
2) کار را با مطالعه و کسب آگاهی و دانش و اخبار شروع کنید. سعی کنید هرچه بیشتر بخوانید و بدانید. این به شکل گیری خودآگاهی در شما کمک می کند. آن چه را که به عنوان اخبار و اطلاعات می گیرید برای خود تجزیه و تحلیل کنید. تلاش کنید روابط علت و معلولی پدیده ها را پیدا کنید. سعی کنید ببینید آیا ضرورت تغییر شرایط براساس فکر خودتان در ذهن شما نقش می بندد.
3) به تدریج روی خود کار کنید و ضعف های روحی و درونی خویش را که سبب ترس و ناامیدی و انفعال و ناباوری است از ذهن و رفتار خود بیرون کنید. تلاش کنید شخصیتی قوی و استوار و باورمند داشته باشید. به خودباوری برسید.
4) خود انضباط گری: داشتن انضباط فکری و کاری نقش مهمی در موفقیت شما خواهد داشت. بخصوص هم میهنانی که خدمت سربازی کرده اند در این مورد می تواند برای دیگر افراد تیم کلاسهای آموزشی کوتاه در نشستها بر گذار کنند.
5) از زمانی که احساس آمادگی کردید کار خودسازماندهی را به شرح زیر آغاز کنید:
جمع شما دو نوع کار می تواند انجام دهد: نخست کارهای نظری و بعد کارهای عملی.
کارهای نظری عبارت است از نشست هایی در جهت گفتگو، تبادل نظر، تبادل اطلاعات، هم فکری و تقویت همدلی و اعتماد متقابل. در طول جلسات می توان یک کتاب، نوشته، خبر، مقاله، برنامه رادیویی یا تلویزیونی را مورد نقد و بررسی قرار داد.
این بسیار مهم است که در این جلسات همه افراد صحبت کنند و نظر دهند. نباید یک نفر خود را تبدیل به «مغز متفکر» جمع بکند و دیگران را به خود وابسته و آنها را از کار مهم اندیشیدن باز دارد.
سر وقت بودن، نشان از خود آگاهی و خود انضباط گری است.
کارهای عملی عبارت است از فعالیت هایی که قبلا در جلسات در مورد آن بحث و بررسی وتصمیم گیری انجام شده است و به مورد اجرا در می آید. به طور مثال شعار نویسی، اسکناس نویسی، تکثیر و پخش اعلامیه و شبنامه، دیوارنویسی، چسباندن اطلاعیه و پوستر و آفیش این سوی و آن سوی در شهر، تهیه و پخش سی دی حاوی مطالب روشنگرانه و افشاگرانه، اطلاع رسانی به مردم در کوچه و خیابان، رفتن به میان مردم و آگاه سازی آنها با حرف زدن و گفتگو کردن، دعوت مردم به شجاع بودن، از حقوق خود دفاع کردن، سازماندهی اعتراضات به موضوعاتی مانند گرانی، تورم، بیکاری، شرکت در تظاهرات و تجمعات، کمک به سازماندهی اعتصاب در محل کار، تشویق مردم در محل خود یا در اتوبوس و مترو به نافرمانی مدنی و اعتراضات خودجوش و یا هرگونه حرکت وفعالیت دیگری که به عنوان ضرر و ضربه به رژیم محسوب می شود. بخصوص وارد ساختن ضربات مادی به حکومت به طوری که هزینه های مالی آن بالا رود.
6) در پایان هر جلسه، لیستی از کارها یی که توافق شده تهیه، و هر فرد مسئولیت اجرائی یک یا چند کار را به عهده میگیرد که در نشست بعدی گزارش انجام کار را به دیگران ارائه کند.
7) برای انجام بعضی از این کارها ممکن است که به همکاری دو نفر یا بیشتر نیاز باشد، آنها می توانند بین خود هماهنگیهای لازم را انجام داده و در جلسه ی بعد گزارش کار خود را بدهند.
8) در تمام مراحل تشکیل جلسات نظری و کارهای عملی ضروری است که به عنوان مهم ترین موضوع رعایت نکات امنیتی مورد نظر قرار گیرد.
یک گروه نیاز به اتصال به سایر گروه ها را ندارد، مگر آن که به طور عملی و ضروری به آن نیاز باشد. در غیر این صورت کافی است که به طور عمومی بر جریان جنبش آزدیخواهی و تلاش های جمعی مردم برای ایجاد تغییر در جامعه موثر باشد.
آن چه در این جا آمد می تواند با قدری تغییرات متناسب با محیط و شرایط هم چنین برای تشکیل هسته های دانشجویی، دانش آموزی، کارگری، کارمندی و غیره مورد استفاده قرار گیرد.
ارتباطات:
بهتر است که ارتباطات میان اعضای یک تیم به صورت حضوری و در محمل ها و قالب های عادی باشد مانند رفتن به کوه، تجمع در قهوه خانه یا در خانه ی یکی از اعضا و یا محل ورزشی و یا کتابخانه و یا هر جای دیگری که بتواند عادی جلوه کند.
بهتر است اعضا هم چنین از طریق تلفن و ایمیل برخی تماس ها را صورت دهند.
محتوای این مکالمات باید کاملا عادی به نظر آیند و در صورت شنیده و دیده شدن بوسیله ی نا محرم، شک بر انگیز نباشد. اصل در حفاظت هم تیمی ماست که با او تماس ایجاد میکنیم. می توانیم خلاقیت جمعی را در یافتن شیوههای متفاوت به کار بریم.
برای ارتباطات میان خود چند کد را انتخاب کنید و از آنها برای بالا بردن ضریب امنیتی استفاده کنید.
ایمیل ها را هر چند وقت یک بار عوض کنید.
هم چنین برای خود روش های ارتباط گیری جایگزین پیش بینی کنید. مثلا یک محل امن که بتوان پیام کوتاهی را به صورت نوشته در آن جا قرار داد تا نفر دیگر بیاید و آن را بردارد.
حفاظت یعنی در وهلهٔ اول سعی میکنیم که به هر ترتیبی شده دشمن از کارهای ما بویی نبرد، دیگر این که پیش بینی کنید اگر یکی از اعضای تیم شما دستگیر شد چگونه باید خبردار شوید، بقیه را خبردار کنید و بعد چه می خواهید بکنید.
نکات تکمیلی
برای تیم خود پیش بینی تامین مالی بکنید. این که هزینه های کارها و فعالیت های خود را چگونه می خواهید تامین کنید.
برای تیم خود امکانات مادی و وسایل لازم را پیش بینی کنید.
با استفاده از اینترنت و آنتی فیلتر ها به وبسایت های مختلف بروید و ببینید که چه فعالیت و یا موضوعی است که در حال حاضر بیشترین نیاز جنبش برای ادامه حرکت و کسب پیروزی است.
سعی کنید با ورزش، کوهنوردی، یوگا و نیز ورزش های رزمی آمادگی جسمی ، فکری، و روحی خود را برای مبارزه حفظ کنید.
خود سازماندهی یعنی اینکه تمرین کنیم که در هر شرایط سختی بتوانیم از فکر خود بهتر استفاده کنیم. هر روز فکر خود را چالش کنید. اندیشه ورزی، همیاری جمعی و کارهای تیمی بهترین ابزار مبارزاتی ما هستند.
سعی کنید با جمع آوری اطلاعات از زندانیان رژیم بدانید که روش برخورد ماموران در داخل زندان ها چگونه است و از لحاظ روحی خود را برای برخورد با آنها در صورت دستگیری احتمالی آماده سازید.
تلاش کنید که افراد مناسب و مبارز را در محیط کار و زندگی و درس و محل و غیره شناسایی و با رعایت مسائل امنیتی با آنها وارد تماس شوید.
سعی کنید دیگران را به ساختن گروه های اجتماعی دیگر تشویق کنید. این جزوه را در اختیار دیگران نیز بگذارید.
]]>
http://khodrahagaran.org/22khordad89.pdf
www.khodrahagaran.org/Nafarmani.html
مبارزه باید با هدف مشخصی انجام شود. در غیر این صورت دچار فرسایش می گردد. هدف مشخص یعنی این که وقتی به خیابان می رویم باید بدانیم چه می خواهیم به دست آوریم و چگونه؟
در این جزوه این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که چگونه به یک هدف مشخص برای جنبش یعنی گرفتن قدرت از دست رژیم دست یابیم.
الف: نافرمانی مدنی لازم است.
نخست بگوییم که نافرمانی مدنی موجب تضعیف رژیم می شود نه منجر به تغییر رژیم.
اطاعت و فرمانبری و همکاری حتی ناخواسته ی مردم با رژيم ملایان سبب در قدرت ماندن آنها و قطع همکاری مردم با حکومت تضعیف و در نهایت براندازي یک رژيم دیکتاتور می باشد .
هر گونه حرکت نا فرمانی مدنی و به سئوال کشيدن حقانیت حاکمیت در روحیه و توان سیاسی رژيم اثر خواهد نمود. نفي اخلاقی و اجتماعی رژيم بايستی بصورت مشخص و مادی انجام بگیرد تا موجودیت آنرا تهدید و به مخاطره بياندازد. به همین دليل قطع همکاری و عدم اطاعت، براي کم کردن امکانات رژيم از منابع قدرتش از موثر ترین راههای ضعیف کردن حکومت میباشد .
اگر تعداد کافی از مردمی که برای دولت کار می کنند در عملیات ” عدم همکاری” شرکت کنند و با تمارض و هر دليل دیگری بر سر کارهای روزانه خود حاضر نشوند دستگاههای اداری و اجرایي رژیم به شدت ضعیف شده، موجودیت آن نيز آسیب پذیرتر خواهد شد. اثر این آسیب ها زمانی بیشتر خود خواهند شد که افراد متخصص با دانش های ويژه نیز به اين عدم همکاری ملحق شوند.
دسترسی به منابع مختلف مادی از دیگر نقاط قدرت رژیم است و اگر چنانچه کنترل تمام و يا قسمتي از این منابع مانند سيستم های بانکي و مالي، اقتصادی، اداره املاک منابع طبیعی ( نفت و گاز و معادن) ، وسایل ارتباطی و نقلیه عمومي ( اتوبوس ، قطار ، هواپیما و..) وسایل مخابراتی (تلفن ، روزنامه ، راديو ، تلويزیون ) و دیگر منابع، بدست نيروهای مبارز و تحت تاثیر عدم همکاري باشند، سر چشمه های قدرت رژيم آسیب پذير تر شده و احتمالا در رابطه با یکدیگر و ساير منابع قطع و خشک خواهند شد.
کاری که می توان در این مرحله انجام داد عبارت است از تضعیف دستگاه دولتی برای نداشتن قدرت کافی جهت مقابله با حضور وسیع مردم در تظاهرات و اعتراضات. چگونه می توان این تضعیف را انجام داد؟
با تحصن، اعتراضات مستمر، درخواست اضافه حقوق، اعتصاب، کم کاری، از کار انداختن خط تولید، خرابکاری در تاسیسات دولتی، از میان بردن امکانات و ادارات دولتی مانند بانک ها، صندوق های قرض الحسنه، ساختمان های وزارتخانه ها و غیره. به هر طریق ممکن باید زیان و ضرر و خسارت به ماشین دولتی وارد ساخت. باید پول ها را از بانک بیرون کشید، کالاهای دولتی را خریداری نکرد، محصولات و خدمات شرکت های وابسته به سپاه را تحریم کرد، از خدمات مخابرات رژیم (سپاه) استفاده نکرد، تا حد امکان پول آب و برق و تلفن را نداد یا با تاخیر داد، صندوق های خیریه را خالی گذاشت و یا از جا کند، بر هر جا که می توانیم شعار بنویسم وعکس های سران نظام را تخریب کنیم، ترافیک را دامن بزنیم، حمل و نقل عمومی را مختل کنیم، با برگزاری تجمعات اعتراضی چند نفره یا چند ده نفره نیروهای امنیتی رژیم را به این سوی و آن سوی بکشیم و آنها را خسته و فرسوده کنیم و در یک کلام هر آن چه که چرخ های نظام را از کار می اندازد انجام دهیم. کم هزینه ترین روش در این بین به از بین بردن امکان استفاده از ساختمان های دولتی به هنگام شب و با طرح و برنامه ریزی قبلی می باشد.
توانائی رژيم آخوندها در تهدید ، تکفیر ، تحريم ، تنبیه ، سرکوب و بالاخره کشت و کشتار مردم مبارز و مقاوم خلاصه ميشود، این نیروها کدام است؟ لازم است نگاهی به این نیروها انداخته و راه برخورد با هرکدام را به دقت و تا حد امکان بدون اشتباه آماده داشته و به آنها عمل کنیم.
در کادرهاي اصلي این نيروها عبارتند از:
یکم: نيروهای چماقدار و سرکوبگر در صف اول ، موسوم به “لباس شخصی ها”
دوم: نیروهاي بسيج و یا حزب اللهي ها
سوم :نیروهای انتظامي و یا پلیس
چهارم : نیروهای سپاه پاسداران
پنجم : نیروی ارتش
گروه اول و یا لباس شخصي ها،
اولین نیروهائی هستند که تا به حال بطور معمول به میدان آورده شده اند. ويژگی اين افراد در نداشتن هيچگونه ریشه انسانی و اعمال خشونت بدون محاسبه ی عواقب در محل تظاهرات، استفاده از سلاح های غير متداول مانند دشنه ، چماق، پنجه بکس، زنجیر و … براي مضروب کردن، استفاده از روش های مختلف براي ترساندن و ایجاد رعب هر چه بیشتر در در مردم، مانند پوشيدن لباسهاي سیاه و یا حتي لباس معمولي و قاطی شدن بین مردم و جاسوسی، حرکت دسته جمعی سوار بر موتورسيکلت، حمله دسته جمعي به نقاط ضعف جمعیت، مانند زنان و کودکان و افراد مسن ترو همچنين به دام انداختن افراد و کتک زدن آنها بدون هيچ رحم و ملاحظه ای بوده است. این نیروها از بین خودفروش ترین و نازل ترین آدم های جامعه انتخاب می شوند و با توجه به نداشتن هيچگونه ریشه وابستگی عاطفي، مردمی، و حتی ایده ئو لوژیکي به طور کامل مزدور و مزدبگیر بوده و به همین خاطر امکان تغییر عقیده در آنها ناممکن است. راه برخورد با این افراد ترساندن آنهاست و به هیچ وجه نباید با رحم و عطوفت با آنها برخورد کرد. باید کاری کرد که صحنه را طوری ترک کنند که دیگر برنگردند.
گروه دوم:نيروهاي بسیج و حزب اللهي
اين نيروها که بصورت نیروی پشتیبانی گروه اول وارد میدان می شوند و حالت پیشتازان سپاه پاسداران را دارند، افراد حقوق بگير از بسیج مستضعفان و سپاه و اعضای سازمانهاي مختلف امنیتی هستند که با نام بسیج وارد عمل میشوند و وظیفه دارند که در کنار انجام عملیاتی مشابه گروه اول، افراد فعال جمع را دستگیر یا ربوده از محل خارج کنند. این نیروها معمولا به سلاح گرم نیز مجهز بوده اجازه دارند که در موقع لزوم از آن استفاده کنند، ولی وظیفه کشتار همگانی و رسمی را ندارند. اینها همان کسانی هستند که افراد دستگير شده را به زندان ها و محل هاي مختلف برده آنها را باصطلاح خودشان سر به نیست می کنند. بطوریکه اطلاع داريم با وجود پوشش وسیع نام “بسيج” افرادی با وظایف و ماموریت های مختلف، زیر اين پوشش فعال بوده، سازمان رهبري آنها با وجود چهره هاي شناخته شده کاملا آشکار مانند حسین طائب و نقدی جنایتکار، رسمیت ظاهري آنان زياد مشخص نيست. به دلیل تنوع افراد و گروههاي متشکل و تنوع ماموریت و انجام قضاوت ها و تصمیم گیري های سریع و آنی، با وجود قدرت سازمانی و تجهیزاتي و پرسنلی، بيشتر امکان نفوذ در آنها وجود داشته روش برخورد با آنان با روش برخورد با گروه اول تا اندازه اي متفاوت باشد. نباید فراموش کرد که این نیرو صرفا برای ضربه زدن به معترضین و تظاهرکنندگان به صحنه آورده می شوند. به همین دلیل برخورد عملی با آنها لازم است به طریقی که دیگر به صحنه بازنگردند.
گروه سوم : نیروهای انتظامی و گارد ضد شورش
این نيرو ها که بصورت رسمی و سازماني آشکار و با یونیفرم ، وظیفه اصلیشان حفظ و برقراری نظم و جلوگیری از اشوب و هرج و مرج می باشد و نيروهای ضد شورش را نیز شامل می شوند. این نیرو که در ظاهر و به طور سازمانی و قانونی وظیفه ی حفظ نظم را برعهده دارند در عمل به عنوان نیروی سرکوب نقش می آفرینند. به همین دلیل نباید به آنها به چشم نیروی خنثی و وظیفه نگاه کرد. آنها آمده اند که با تارومار کردن تظاهر کنندگان و ضرب و شتم و دستگیری تظاهر کنندگان تجمع اعتراضی را از هم بپاشانند. به همین دلیل باید با آنها به عنوان یک نیروی سرکوبگر برخورد کرد.
با این وجود در صورت مشاهده ی نرمش از جانب آنان باید تلاش کرد آنان را مورد تاثیرگذاری قرار داده و از صف دشمن کند. باید تلاش کرد آنها را به دفاع از مردم در مقابل نیرویی که ملت را سرکوب می کند دعوت کرد.
گروه چهارم: سپاه پاسداران
این بدنه ی اصلی نیروی سرکوبگر است که گارد ضد شورش (نیروی ویژه سپاه پاسداران) بخش اصلی آن می باشد. این نیرو فقط برای سرکوب، ضرب و شتم، اعمال خشونت و دستگیری به میدان آورده می شود. طریقه ی برخورد با آن باید به صورتی باشد که قدرتشان خنثی شده و طوری صحنه را ترک کنند که دیگر به میدان بازنگردند.
لازم بیاد آوريست که با براوردهای نسبتا دقیق، شمار نيروهائی که در نهایت در نیروهای چهارگانه ی بالا در اختیار رژیم است در سطح کل کشور به طور نظری چیز حدود هفتصد هزار نفر می باشد. اما از این تعداد کمتر از پنجاه هزار نفر آن نیروی عملیاتی و قابل استفاده است. نیرویی که به نسبت بزرگی کشوری مانند ایران بسیار ناچیز است. تنها مرکز تهران برای کنترل شدن نیاز به 15 تا 20 هزار نیرو دارد. تهران بزرگ چیزی در حدود 5 برابر این رقم را می طلبد و شهرهای بزرگ ایران در مجموع نیاز به 400 تا پانصد هزار نیروی عملیاتی برای سرکوب دارد. این در حالی است که رژیم بیش از 50 هزار نفر برای این منظور در اختیار ندارد. یعنی یک دهم نیاز واقعی. علت برنخوردن به مشکل حاد در این باره در طول 12 ماه گذشته آن بوده است که تظاهرات به مرکز تهران محدود می شده است و به گستردگی بالا دست نیافته بوده است.
پنجم: ارتش جمهوری اسلامی
ارتش در طول سالهای حکومت آخوندی و با وجود فرماندهاني که از طرف خود ملایان انتخاب میشوند، بدلیل اینکه ریشه ایده ئو لوژي افراطي ندارد، همواره مورد سوء ظن و تحقیر بوده توجه کمتری در مقايسه با سپاه پاسداران به رفاه و روحیه پرسنل آن معطوف بوده است.استفاده از نیروهاي ارتش ممکنست به دو صورت انجام بگیرد.
یکم: در صف پس از پليس و پیش از ورود سپاه پاسداران به ميدان آورده شده ولی تحت امر فرماندهان پاسدار قرار بگیرندتا در انجام وظایف محوله سرکوبي مردم زیر نظر باشند و سپاه پاسداران بصورت نيروی آماده پشتیبانی مستقر گردد که در صورت سرکوب و منکوب شدن مردم نیازی به آوردن آنان به میدان نباشدو در صورت جدی شدن خطر پیروزي مردم آن نیروی آماده را بمنظور آخرین خط دفاعي و سرکوبي مردم وارد صحنه کنند.
دوم: ارتش و سپاه را در کنار هم قرار دهند تا ضمن تقویت نیروي مقابله آنرا زیر نظر داشته و از هر گونه احتمال سرپیچي از دستور و گریز احتمالي سربازان جلوگیری کنند.
ارتش با داشتن وظیفه پدافند سرزمينی و ريشه های عمیق مردمي مانند سربازان وظيفه، افسران و درجه دارانی که در میان مردم زندگی می کنند و نداشتن ایدئولوژی افراطی مذهبي، به طور عمومی مورد اعتماد کامل سران رژیم نبوده و به به همين دلیل در سطح پائین تری از توجه قرار گرفته و به عنوان نیروی مسلح رسمی، سپاه پاسداران همیشه با وجود میزان دانش و آگاهی بيشتر پرسنل ارتش بر آن مقدم بوده است. این خود نشان می دهد که می توان با استفاده صحيح و تبليغات موثر این موضع قدرت رژیم را خنثي نمود. این احتمال هست که حتی قسمتی از نفرات ارتش در کنار مردم ایستاده و از آنان در مقابل نیروهای سرکوبگر دفاع کنند.
به هر روی با آن بخش از نیروهای ارتش که در مقابل مردم ایستادگی می کنند باید مقاومت نشان داد و آنها را از سر راه برداشت.
پس تا اینجا گفتیم که
1) با نافرمانی های مدنی باید پایه های رژیم را تضعیف کرد و
2) برای مقابله ی عملی و موثر با لایه های مختلف نیروهای سرکوبگر آماده شد.
اینک باید ببینیم در صورتی که توانستیم نیروهای سرکوبگر را عقب بزنیم چگونه می توانیم وارد فاز نهایی یعنی خلع قدرت از حاکمیت شویم.
نخست ببینیم چه نیروی در میان مردم این وظیفه را بر عهده دارد:
نیروی مردم را به سه بخش می توان تقسیم کرد :
1) اکثریت خاموش که از زمان آغاز فروپاشی رژیم وارد صحنه می شود.
2) اقلیت کنشگر که به طور فعال در صحنه ی اعتراضات حضور داشته و آماده نقش آفرینی و و کنش رادیکال هستند.
3) تعدادی از هسته ها و تیم های سازماندهی شده یا خودسازماندهی شده که برای هدایت نیروها به سوی هدفهای مشخص وارد عمل می شوند.
ترتیب کار این است که نیروی سوم نیروی دوم را راهبری و هدایت می کند و نیروی دوم نیروی اول را به میدان می کشاند.
در استراتژی سرنگونی هر سه این نیروها لازم است و بدون یکی از آنها پیشبرد مراحل کار سخت و یا ناممکن خواهد بود.
نیروی سازماندهی شده یا خودسازماندهی شده نیرویی است که برای عمل کردن در فرایند خلع قدرت با آمادگی، پیش بینی و برنامه ریزی به صحنه می آید.
در روز مناسب چه باید بکنیم؟
بر طبق فراخوان ها و برنامه ریزی های فعالان جنبش قرار است که مردم ایران باردیگر در روز 22 خرداد 1389 برای از سرگیری جنبش طور گسترده به راهپیمایی بپردازند. مردم خواهان آن هستند که راهپیمایی در آرامش و به گونه ای مسالمت آمیز برگزار شود. پیش بینی این است که این تظاهرات در فاصله ی میان میدان امام حسین و میدان آزادی برگزار شود.
این پیش بینی مردم است، اما آیا این گونه خواهد شد؟ بدیهی است که رژیم این بار هم با به خیابان ریختن نیروهای سرکوبگر خود تلاش خواهد کرد که مانع از تجمع اولیه ی مردم در این مسیر شود. به همین خاطر باید پیش بینی های لازم را کرد که چگونه با این موضوع برخورد شود.
نخست این که هسته های اولیه جمعیت تظاهر کننده باید در نقاط مختلف شهر شکل گیرد و بعد این هسته ها به سوی مسیر تعیین شده بیایند. اگر چندین هسته چند هزار نفری یا چند ده هزار نفری بیایند بدیهی است که جمعیت موفق خواهد شد از موانع عبور کرده و به مسیر اصلی دست یابد. با قرار گرفتن هسته ی اولیه ی چند هزار نفره در این مسیر سیل مردم به آن خواهد پیوست.
اگر شدت سرکوب و موانع اجازه نداد که جمعیت تظاهر کننده در مسیر میدان آزادی و میدان امام حسین مستقر شود باید بلافاصله جمعیت را به سوی یک مسیر جایگزین هدایت کرد. پیشنهاد می شود که این مسیر جایگزین یکی از میادین اصلی در جنوب شهر تهران باشد. جایی که بتوان سیل میلیونی مردم محروم و ستمدیده را به حرکت درآورد. بدیهی است که در این شرایط باید شعارها بیشتر رنگ و بوی مطالبات اقتصادی و اجتماعی مانند بیکاری، فقر، گرانی، تورم، نابرابری را به خود بگیرد.
و اما این موضوع دیگر حتمی است که در این روز رژیم دست به سرکوب تظاهر کنندگان و معترضین بزند. به همین خاطر بد نیست از حالا و این بار با حداکثر آمادگی در این باره اقدام کنیم.
در روز تظاهرات چگونه عمل کنیم؟
در صورت شروع سرکوب باید با سرکوبگران به طور عملی به مقابله پرداخت.
همانطور که همگی می دانیم نیروهای سرکوب گر از یک مرکز فرماندهی دستورات لازم را می گیرند. این مرکز با در اختیار داشتن دوربینهایی که در سطح شهر به عنوان دوربینهای کنترل ترافیک نصب شده اند کنترل می شود. یکی از روش های مقابله با نیروهای سرکوبگر از کار انداختن ارتباط فرماندهی و نیروهای تحت کنترلش می باشد. به عنوان مثال قطع کابلهای دوربین، آتش زدن لاستیک ماشین یا چیزهای پلاستیکی دودزا در نزدیکی ستونهایی که دوربین ها در بالای آن نصب شده اند ( دود حاصل از لاستیک ماشین میتواند دید آنها را مختل کند )، افرادی که منزلشان یا محل کارشان در نزدیکی آنها می باشد، می توانند با هر روشی که تشخیص می دهند دوربینها را از کار بیاندازند. پاشیدن رنگ بر روی عدسی از راه دور، قطع کابل ها و یا شکستن آنها با تیروکمان های سنگی برخی از روش های قابل استفاده است.
با ماموران به مقابله بپردازید و آنها را از صحنه برانید و هر گونه تجهیزاتی را که با خود دارند از آنها گرفته و برای ادامه ی مقاومت خود از آنها بهره ببرید.
با عقب راندن نیروهای سرکوبگر این بار دیگر نباید اشتباه حرکت های قبلی را تکرار کرد و متوقف شد. این بار باید از دفاع به تهاجم رفت و کار را با قاطعیت پیش برد.
تاکی قرار است که هر بار بیاییم و با هزینه ای سنگین با نیروی سرکوب برخورد کنیم و باز دوباره برگردیم. یک بار باید کار را از مرز دفاع از خویش گذراند و موضوع را یکسره کرد.
برای این منظور باید از دفاع به تهاجم پرداخت و تهاجم یعنی رفتن به سراغ مراکز قدرت و خلع قدرت. برای این منظور باید قدری سازماندهی کرد.
یکی از ضعف های اساسی در حرکت های سال 88 مانند روز قدس و عاشورا و امثال آن نبود سازماندهی در میان کنشگران جنبش بود. به همین دلیل بهتر است از حالا آموزش روش های سازماندهی را داشته باشیم.
بنا به دلایلی مانند ضعف ارتباطات و یا قوی بودن جو سرکوب دشوار است که بتوان سازماندهی را به صورت یک امر پیش از قیام صورت داد. به همین دلیل بد نیست به آن به چشم یک امکان در صحنه نگریست. لذا بد نیست به صورت مشخص در باره ی امکان سازماندهی در صحنه صحبت کنیم که به آن «خودسازماندهی در صحنه » می گویند.
خودسازماندهی کاری نیست که همه ی مردم بتوانند در صحنه ی رویارویی با مردم انجام دهند. این کار کنشگران جنبش است. لذا باید از قبل جوانان و نیروهای فعال جنبش بدانند که چگونه می توان خودسازماندهی کرد. آن چه در زیر می آید یک راهنما برای آموختن روش سازماندهی هجوم به مراکز دولتی است. بدیهی است که نکات این جزوه باید با واقعیات صحنه تطابق داشته باشد.
راهنمای عملی خود سازماندهی در محل
در تظاهرات هفت ماه گذشته دیده شده است که مردم از توانایی فراوانی برخوردارند اما این توانایی، به مانند روز عاشورا، به صورت نیمه کاره و بی برنامه مورد بهره برداری قرار می گیرد، حال آن که می توان با این آمادگی و توانایی خود کارهای بزرگی انجام داد. برای این منظور دو کار باید انجام شود: 1) هدف ها را مشخص کنیم. 2) برای دستیابی به هدف ها نیروی خود را سازماندهی کنیم.
هدف چیست؟ دراین جا منظور از هدف عبارت است از تهاجم به مراکز قدرت توسط فعالان جنبش.
خودسازماندهی چیست؟ عبارت است از هماهنگی سریع و عملی در محل برای یک کار جمعی.
هدف ها کدامند؟ این هدف ها شامل تمام ساختمان های دولتی و حکومتی می شوند: وزارتخانه ها، سازمان های دولتی، بیت رهبری، دفتر ریاست جمهوری، صدا و سیما، قرارگاه های فرماندهی نیروهای حکومتی، پادگان ها، پاسگاه ها و پایگاه های سپاه، بسیج، زندان ها و…
زمانی که قیام آغاز شود باید بلافاصله از نزدیکترین، کم خطرترین و آسان ترین هدف ها که به محل تجمع نزدیک هستند شروع کرد و با تصرف آنها یکی بعد از دیگری به تدریج به سوی هدف های دورتر و دشوارتر رفت.
چگونه این تصرف هدف ها را سازماندهی کنیم:
افرادی که در صحنه حضور دارند باید به صورت تیم خود را سازماندهی کنند. تیم از حداقل 2 و حداکثر 5 نفر تشکیل شده است. یک نفر سر تیم است. چهار نفر دیگر با هماهنگی سرتیم عمل می کنند. اگر سرتیم به هر دلیل دیگر نبود، یک نفر دیگر از آن چهار نفر داوطلب سرتیمی می شود. هر کس که اول داوطلب شد سه نفر باقی می پذیرند.
تیم = یک نفر سر تیم + چهار نفر عضو
جمعیتی که در آن روز درخیابان هستند باید بلافاصله تیم های خود را تشکیل دهند. هر تیم برای خود یک شماره می گذارد تا مشخص باشد چند تیم وجود دارد. سرتیم ها با هم مشورت و برای یک عملیات مشخص تاکتیک مناسب را انتخاب می کنند. مثلا حمله به ساختمان یک اداره ی دولتی.
مجموعه ی سرتیم ها می توانند یک نفر را به عنوان فرمانده انتخاب کنند. فرمانده برای خود یک معاون بر می گزیند. کار فرمانده و معاون هماهنگ کردن تیم ها برای عملیات مشخص در جهت تصرف یک محل است. فرمانده راهنمایی ها را به سر تیم می دهد و سرتیم ها نیز راهنمایی ها را به اعضای تیم منتقل می کنند.
اگر ایجاد این تیم ها در محل ناممکن بود به صورت فردی اصول زیر را در نظر داشته باشید.
روش تصرف یک هدف چگونه است:
برای تصرف هر محل می توان تاکتیک های متعددی را در نظر گرفت. دو تا از مهمترین آنها عبارت است از:
1) هجوم از یک مسیر : در این روش همه ی نیروها تلاش می کنند که با حمله ی مداوم و بدون انقطاع از یک محل، که بهتر است ضعیف ترین قسمت دفاع آن محل باشد، راه خود را به درون آن جا باز می کنند و وارد می شوند.
1) هجوم از چندین مسیر: در این روش نیرو از چندین مسیر مختلف شانس خود را امتحان می کند و به محض شکسته شدن یک بخش از دفاع نیروهای مهاجم خود را از مسیر باز شده به داخل می رسانند. این مسیر ها می تواند دو یا بیشتر و یا از لحاظ جغرافیایی به صورت 180 یا حتی 360 درجه محل باشد.
متداول ترین روش برای کنترل مراکز دولتی:
تقسیم بندی نیرو و مرحله بندی :
1) نیروی حمله از راه دور: این نیرو از راه دور با تمام قدرت دیوار دفاعی را مورد هجوم قرار می دهد تا قدرت دفاعی آنها را تضعیف کند.
2) نیروی نفوذ کننده: این نیرو، متشکل از زبده ترین افراد، تلاش می کند در سایه ی قدرت حمله کنندگان گروه او به جلو برود و دیوار دفاعی را در هم بشکند و نفوذ کند.
3) نیروی پشتیبانی که کار حمایت های مختلف امدادی، تدارکاتی، ارتباطاتی و … از نیروی نفوذ کننده را برعهده دارد.
4) نیروی تقویتی: زمانی که یک راه نفوذ توسط نیروی نفوذ کننده باز شد نیروی حمله از راه دور به عنوان نیروی تقویتی به نیروی نفوذ کننده می پیوندد.
بعد از گرفتن یک محل چه کنیم؟
1) کنترل کامل ورودی ها و خروجی های محل را در دست گیرید.
2) خبر آزاد شدن آن محل را به هر طریق که می توانید به اطلاع سایر همرزمان رسانده ودر رسانه ها اعلام کنید.
3) مدارک و اسناد را به طور سالم از محل خارج کنید.
4) وسایل مورد استفاده را برای استفاده جهت مبارزه تخلیه کنید.
5) تمامی آثار رژیم در محل مانند عکس ولی فقیه و امثال آن را از میان ببرید.
6) پرچم ایران را بدون آرم جمهوری اسلامی بر فراز ساختمان قرار دهید.
7) عکس و فیلم از محل تهیه کنید.
8) برای محل نگهبان بگذارید و سنگرهای دفاعی درست کنید.
9) نیروی لازم برای محافظت از محل را در آن جا قرار داده و سایر تیم ها را برای تصرف یک مرکز دولتی دیگر حرکت دهید.
10) در صورتی که محل به دلیل کم شدن جمعیت در معرض خطر حمله نیروهای دشمن است آن را تخلیه کنید. در این صورت ساختمان را طوری از کار بیاندازید که در روزهای بعد مورد استفاده ی دولت قرار نگیرد.
این احتمال وجود دارد که با آغاز هجوم مردم به مراکز دولتی و تصرف تدریجی آنها جمعیت بیشتری به صحنه آید و در کار آسان و آسانتر شود. با اعلان خبر تصرف مراکز دولتی نیروهای رژیم روحیه خود را باخته و با آغاز فرار اولین آنها ریزش و فروپاشی در تمام سطوح آغاز خواهد شد. در صورت مشاهده ی این روند به سرعت خود را به سوی مراکز حساس مانند صدا و سیما رسانده و برای تصرف آنها تلاش کنید. با تصرف صدا و سیما و فراخوان به مردم، میلیون ها نفر در سراسر کشور به خیابان ها خواهند ریخت و کلیه پادگان ها و مراکز دولتی در کنترل و اختیار مردم قرار خواهد گرفت.
به محض پایان مقاومت نیروهای دولتی آرامش و نظم را به وسیله تشکیل گروه های محلی بر عهده گیرید و اداره ی امور شهر را به صورت جمعی و با همیاری و همکاری انجام دهید. به تدریج یک گروه مرکزی از میان نیروهای مردمی برای اداره ی امور دولتی شکل خواهد گرفت تا شرایط را برای برگزاری انتخابات آزاد فراهم کند.
*****************************
خلاصه ی مطلب در یک صفحه
روش کلی عملیات خلع قدرت این گونه است:
1) شرکت در یک راهپیمایی اعتراضی گسترده
2) در صورت سرکوب مقابله ی عملی و قاطع بر علیه سرکوب به منظور عقب راندن آنها از صحنه
3) بعد از عقب زدن نیروهای سرکوبگر تهاجم را باید ادامه داد. در این مرحله باید نیروهای خودسازماندهی شده و کنشگر تهاجم را به شکل زیر سازمان دهند:
a. قطع ارتباطات فیزیکی دشمن : بند آوردن خیابان ها، سد و مانع گذاشتن فیزیکی در همه جا و سنگر بندی در خیابان ها
b. کسب آمادگی برای تهاجم به نیروهایی که می خواهند از موانع خیابانی عبور کرده و جابجا شوند.
c. رفتن به سراغ مراکز، ساختمان ها و پایگاه های دولتی، یکی بعد از دیگری
d. فتح و تصرف مراکز دولتی و اطلاع رسانی پیرامون آن در سطح کشور و در خارج
e. دعوت و فراخوان به مردم برای بیرون آمدن از خانه ها و پیوستن به کنشگران
f. به تدریج و با حضور وسیع مردم رفتن به سراغ مراکز انتظامی، پایگاه های بسیج، پادگان ها، مراکز امنیتی و اطلاعاتی و ساختمان های رهبری و ریاست جمهوری و صدا و سیما
g. به عهده گرفتن کنترل و نظم و مدیریت اوضاع کشور وحضور فعال و مجهز در صحنه برای تثبیت پیروزی و دفاع از آن .
کمیتھ مبارزه ی نافرمانی مدنی سازمان خودرھاگران
]]>راھنمای عملی برای تظاھرات 22 خردادو اعتراضات جمعی روزھای بعدجزوه ی آموزشی
http://khodrahagaran.org/22khordad89.pdf
www.khodrahagaran.org/Nafarmani.html
راهنمای عملی برای تظاهرات 22 خرداد و اعتراضات جمعی روزهای بعد
مقدمه :
مبارزه باید با هدف مشخصی انجام شود. در غیر این صورت دچار فرسایش می گردد. هدف مشخص یعنی این که وقتی به خیابان می رویم باید بدانیم چه می خواهیم به دست آوریم و چگونه؟
در این جزوه این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که چگونه به یک هدف مشخص برای جنبش یعنی گرفتن قدرت از دست رژیم دست یابیم.
الف: نافرمانی مدنی لازم است.
نخست بگوییم که نافرمانی مدنی موجب تضعیف رژیم می شود نه منجر به تغییر رژیم.
اطاعت و فرمانبری و همکاری حتی ناخواسته ی مردم با رژيم ملایان سبب در قدرت ماندن آنها و قطع همکاری مردم با حکومت تضعیف و در نهایت براندازي یک رژيم دیکتاتور می باشد .
هر گونه حرکت نا فرمانی مدنی و به سئوال کشيدن حقانیت حاکمیت در روحیه و توان سیاسی رژيم اثر خواهد نمود. نفي اخلاقی و اجتماعی رژيم بايستی بصورت مشخص و مادی انجام بگیرد تا موجودیت آنرا تهدید و به مخاطره بياندازد. به همین دليل قطع همکاری و عدم اطاعت، براي کم کردن امکانات رژيم از منابع قدرتش از موثر ترین راههای ضعیف کردن حکومت میباشد .
اگر تعداد کافی از مردمی که برای دولت کار می کنند در عملیات ” عدم همکاری” شرکت کنند و با تمارض و هر دليل دیگری بر سر کارهای روزانه خود حاضر نشوند دستگاههای اداری و اجرایي رژیم به شدت ضعیف شده، موجودیت آن نيز آسیب پذیرتر خواهد شد. اثر این آسیب ها زمانی بیشتر خود خواهند شد که افراد متخصص با دانش های ويژه نیز به اين عدم همکاری ملحق شوند .
دسترسی به منابع مختلف مادی از دیگر نقاط قدرت رژیم است و اگر چنانچه کنترل تمام و يا قسمتي از این منابع مانند سيستم های بانکي و مالي، اقتصادی، اداره املاک منابع طبیعی ( نفت و گاز و معادن) ، وسایل ارتباطی و نقلیه عمومي ( اتوبوس ، قطار ، هواپیما و..) وسایل مخابراتی (تلفن ، روزنامه ، راديو ، تلويزیون ) و دیگر منابع، بدست نيروهای مبارز و تحت تاثیر عدم همکاري باشند، سر چشمه های قدرت رژيم آسیب پذير تر شده و احتمالا در رابطه با یکدیگر و ساير منابع قطع و خشک خواهند شد.
کاری که می توان در این مرحله انجام داد عبارت است از تضعیف دستگاه دولتی برای نداشتن قدرت کافی جهت مقابله با حضور وسیع مردم در تظاهرات و اعتراضات. چگونه می توان این تضعیف را انجام داد؟
با تحصن، اعتراضات مستمر، درخواست اضافه حقوق، اعتصاب، کم کاری، از کار انداختن خط تولید، خرابکاری در تاسیسات دولتی، از میان بردن امکانات و ادارات دولتی مانند بانک ها، صندوق های قرض الحسنه، ساختمان های وزارتخانه ها و غیره. به هر طریق ممکن باید زیان و ضرر و خسارت به ماشین دولتی وارد ساخت. باید پول ها را از بانک بیرون کشید، کالاهای دولتی را خریداری نکرد، محصولات و خدمات شرکت های وابسته به سپاه را تحریم کرد، از خدمات مخابرات رژیم (سپاه) استفاده نکرد، تا حد امکان پول آب و برق و تلفن را نداد یا با تاخیر داد، صندوق های خیریه را خالی گذاشت و یا از جا کند، بر هر جا که می توانیم شعار بنویسم وعکس های سران نظام را تخریب کنیم، ترافیک را دامن بزنیم، حمل و نقل عمومی را مختل کنیم، با برگزاری تجمعات اعتراضی چند نفره یا چند ده نفره نیروهای امنیتی رژیم را به این سوی و آن سوی بکشیم و آنها را خسته و فرسوده کنیم و در یک کلام هر آن چه که چرخ های نظام را از کار می اندازد انجام دهیم. کم هزینه ترین روش در این بین به از بین بردن امکان استفاده از ساختمان های دولتی به هنگام شب و با طرح و برنامه ریزی قبلی می باشد.
توانائی رژيم آخوندها در تهدید ، تکفیر ، تحريم ، تنبیه ، سرکوب و بالاخره کشت و کشتار مردم مبارز و مقاوم خلاصه ميشود، این نیروها کدام است؟ لازم است نگاهی به این نیروها انداخته و راه برخورد با هرکدام را به دقت و تا حد امکان بدون اشتباه آماده داشته و به آنها عمل کنیم.
در کادرهاي اصلي این نيروها عبارتند از:
یکم: نيروهای چماقدار و سرکوبگر در صف اول ، موسوم به “لباس شخصی ها“
دوم: نیروهاي بسيج و یا حزب اللهي ها
سوم :نیروهای انتظامي و یا پلیس
چهارم : نیروهای سپاه پاسداران
پنجم : نیروی ارتش
گروه اول و یا لباس شخصي ها،
اولین نیروهائی هستند که تا به حال بطور معمول به میدان آورده شده اند. ويژگی اين افراد در نداشتن هيچگونه ریشه انسانی و اعمال خشونت بدون محاسبه ی عواقب در محل تظاهرات، استفاده از سلاح های غير متداول مانند دشنه ، چماق، پنجه بکس، زنجیر و … براي مضروب کردن، استفاده از روش های مختلف براي ترساندن و ایجاد رعب هر چه بیشتر در در مردم، مانند پوشيدن لباسهاي سیاه و یا حتي لباس معمولي و قاطی شدن بین مردم و جاسوسی، حرکت دسته جمعی سوار بر موتورسيکلت، حمله دسته جمعي به نقاط ضعف جمعیت، مانند زنان و کودکان و افراد مسن ترو همچنين به دام انداختن افراد و کتک زدن آنها بدون هيچ رحم و ملاحظه ای بوده است. این نیروها از بین خودفروش ترین و نازل ترین آدم های جامعه انتخاب می شوند و با توجه به نداشتن هيچگونه ریشه وابستگی عاطفي، مردمی، و حتی ایده ئو لوژیکي به طور کامل مزدور و مزدبگیر بوده و به همین خاطر امکان تغییر عقیده در آنها ناممکن است. راه برخورد با این افراد ترساندن آنهاست و به هیچ وجه نباید با رحم و عطوفت با آنها برخورد کرد. باید کاری کرد که صحنه را طوری ترک کنند که دیگر برنگردند.
گروه دوم:نيروهاي بسیج و حزب اللهي
اين نيروها که بصورت نیروی پشتیبانی گروه اول وارد میدان می شوند و حالت پیشتازان سپاه پاسداران را دارند، افراد حقوق بگير از بسیج مستضعفان و سپاه و اعضای سازمانهاي مختلف امنیتی هستند که با نام بسیج وارد عمل میشوند و وظیفه دارند که در کنار انجام عملیاتی مشابه گروه اول، افراد فعال جمع را دستگیر یا ربوده از محل خارج کنند. این نیروها معمولا به سلاح گرم نیز مجهز بوده اجازه دارند که در موقع لزوم از آن استفاده کنند، ولی وظیفه کشتار همگانی و رسمی را ندارند. اینها همان کسانی هستند که افراد دستگير شده را به زندان ها و محل هاي مختلف برده آنها را باصطلاح خودشان سر به نیست می کنند. بطوریکه اطلاع داريم با وجود پوشش وسیع نام “بسيج” افرادی با وظایف و ماموریت های مختلف، زیر اين پوشش فعال بوده، سازمان رهبري آنها با وجود چهره هاي شناخته شده کاملا آشکار مانند حسین طائب و نقدی جنایتکار، رسمیت ظاهري آنان زياد مشخص نيست. به دلیل تنوع افراد و گروههاي متشکل و تنوع ماموریت و انجام قضاوت ها و تصمیم گیري های سریع و آنی، با وجود قدرت سازمانی و تجهیزاتي و پرسنلی، بيشتر امکان نفوذ در آنها وجود داشته روش برخورد با آنان با روش برخورد با گروه اول تا اندازه اي متفاوت باشد. نباید فراموش کرد که این نیرو صرفا برای ضربه زدن به معترضین و تظاهرکنندگان به صحنه آورده می شوند. به همین دلیل برخورد عملی با آنها لازم است به طریقی که دیگر به صحنه بازنگردند.
گروه سوم : نیروهای انتظامی و گارد ضد شورش
این نيرو ها که بصورت رسمی و سازماني آشکار و با یونیفرم ، وظیفه اصلیشان حفظ و برقراری نظم و جلوگیری از اشوب و هرج و مرج می باشد و نيروهای ضد شورش را نیز شامل می شوند. این نیرو که در ظاهر و به طور سازمانی و قانونی وظیفه ی حفظ نظم را برعهده دارند در عمل به عنوان نیروی سرکوب نقش می آفرینند. به همین دلیل نباید به آنها به چشم نیروی خنثی و وظیفه نگاه کرد. آنها آمده اند که با تارومار کردن تظاهر کنندگان و ضرب و شتم و دستگیری تظاهر کنندگان تجمع اعتراضی را از هم بپاشانند. به همین دلیل باید با آنها به عنوان یک نیروی سرکوبگر برخورد کرد.
با این وجود در صورت مشاهده ی نرمش از جانب آنان باید تلاش کرد آنان را مورد تاثیرگذاری قرار داده و از صف دشمن کند. باید تلاش کرد آنها را به دفاع از مردم در مقابل نیرویی که ملت را سرکوب می کند دعوت کرد.
گروه چهارم: سپاه پاسداران
این بدنه ی اصلی نیروی سرکوبگر است که گارد ضد شورش (نیروی ویژه سپاه پاسداران) بخش اصلی آن می باشد. این نیرو فقط برای سرکوب، ضرب و شتم، اعمال خشونت و دستگیری به میدان آورده می شود. طریقه ی برخورد با آن باید به صورتی باشد که قدرتشان خنثی شده و طوری صحنه را ترک کنند که دیگر به میدان بازنگردند.
لازم بیاد آوريست که با براوردهای نسبتا دقیق، شمار نيروهائی که در نهایت در نیروهای چهارگانه ی بالا در اختیار رژیم است در سطح کل کشور به طور نظری چیز حدود هفتصد هزار نفر می باشد. اما از این تعداد کمتر از پنجاه هزار نفر آن نیروی عملیاتی و قابل استفاده است. نیرویی که به نسبت بزرگی کشوری مانند ایران بسیار ناچیز است. تنها مرکز تهران برای کنترل شدن نیاز به 15 تا 20 هزار نیرو دارد. تهران بزرگ چیزی در حدود 5 برابر این رقم را می طلبد و شهرهای بزرگ ایران در مجموع نیاز به 400 تا پانصد هزار نیروی عملیاتی برای سرکوب دارد. این در حالی است که رژیم بیش از 50 هزار نفر برای این منظور در اختیار ندارد. یعنی یک دهم نیاز واقعی. علت برنخوردن به مشکل حاد در این باره در طول 12 ماه گذشته آن بوده است که تظاهرات به مرکز تهران محدود می شده است و به گستردگی بالا دست نیافته بوده است.
پنجم: ارتش جمهوری اسلامی
ارتش در طول سالهای حکومت آخوندی و با وجود فرماندهاني که از طرف خود ملایان انتخاب میشوند، بدلیل اینکه ریشه ایده ئو لوژي افراطي ندارد، همواره مورد سوء ظن و تحقیر بوده توجه کمتری در مقايسه با سپاه پاسداران به رفاه و روحیه پرسنل آن معطوف بوده است.استفاده از نیروهاي ارتش ممکنست به دو صورت انجام بگیرد.
یکم: در صف پس از پليس و پیش از ورود سپاه پاسداران به ميدان آورده شده ولی تحت امر فرماندهان پاسدار قرار بگیرندتا در انجام وظایف محوله سرکوبي مردم زیر نظر باشند و سپاه پاسداران بصورت نيروی آماده پشتیبانی مستقر گردد که در صورت سرکوب و منکوب شدن مردم نیازی به آوردن آنان به میدان نباشدو در صورت جدی شدن خطر پیروزي مردم آن نیروی آماده را بمنظور آخرین خط دفاعي و سرکوبي مردم وارد صحنه کنند.
دوم: ارتش و سپاه را در کنار هم قرار دهند تا ضمن تقویت نیروي مقابله آنرا زیر نظر داشته و از هر گونه احتمال سرپیچي از دستور و گریز احتمالي سربازان جلوگیری کنند.
ارتش با داشتن وظیفه پدافند سرزمينی و ريشه های عمیق مردمي مانند سربازان وظيفه، افسران و درجه دارانی که در میان مردم زندگی می کنند و نداشتن ایدئولوژی افراطی مذهبي، به طور عمومی مورد اعتماد کامل سران رژیم نبوده و به به همين دلیل در سطح پائین تری از توجه قرار گرفته و به عنوان نیروی مسلح رسمی، سپاه پاسداران همیشه با وجود میزان دانش و آگاهی بيشتر پرسنل ارتش بر آن مقدم بوده است. این خود نشان می دهد که می توان با استفاده صحيح و تبليغات موثر این موضع قدرت رژیم را خنثي نمود. این احتمال هست که حتی قسمتی از نفرات ارتش در کنار مردم ایستاده و از آنان در مقابل نیروهای سرکوبگر دفاع کنند.
به هر روی با آن بخش از نیروهای ارتش که در مقابل مردم ایستادگی می کنند باید مقاومت نشان داد و آنها را از سر راه برداشت.
پس تا اینجا گفتیم که
1) با نافرمانی های مدنی باید پایه های رژیم را تضعیف کرد و
2) برای مقابله ی عملی و موثر با لایه های مختلف نیروهای سرکوبگر آماده شد.
اینک باید ببینیم در صورتی که توانستیم نیروهای سرکوبگر را عقب بزنیم چگونه می توانیم وارد فاز نهایی یعنی خلع قدرت از حاکمیت شویم.
نخست ببینیم چه نیروی در میان مردم این وظیفه را بر عهده دارد:
نیروی مردم را به سه بخش می توان تقسیم کرد :
1) اکثریت خاموش که از زمان آغاز فروپاشی رژیم وارد صحنه می شود.
2) اقلیت کنشگر که به طور فعال در صحنه ی اعتراضات حضور داشته و آماده نقش آفرینی و و کنش رادیکال هستند.
3) تعدادی از هسته ها و تیم های سازماندهی شده یا خودسازماندهی شده که برای هدایت نیروها به سوی هدفهای مشخص وارد عمل می شوند.
ترتیب کار این است که نیروی سوم نیروی دوم را راهبری و هدایت می کند و نیروی دوم نیروی اول را به میدان می کشاند.
در استراتژی سرنگونی هر سه این نیروها لازم است و بدون یکی از آنها پیشبرد مراحل کار سخت و یا ناممکن خواهد بود.
نیروی سازماندهی شده یا خودسازماندهی شده نیرویی است که برای عمل کردن در فرایند خلع قدرت با آمادگی، پیش بینی و برنامه ریزی به صحنه می آید.
در روز مناسب چه باید بکنیم؟
بر طبق فراخوان ها و برنامه ریزی های فعالان جنبش قرار است که مردم ایران باردیگر در روز 22 خرداد 1389 برای از سرگیری جنبش طور گسترده به راهپیمایی بپردازند. مردم خواهان آن هستند که راهپیمایی در آرامش و به گونه ای مسالمت آمیز برگزار شود. پیش بینی این است که این تظاهرات در فاصله ی میان میدان امام حسین و میدان آزادی برگزار شود.
این پیش بینی مردم است، اما آیا این گونه خواهد شد؟ بدیهی است که رژیم این بار هم با به خیابان ریختن نیروهای سرکوبگر خود تلاش خواهد کرد که مانع از تجمع اولیه ی مردم در این مسیر شود. به همین خاطر باید پیش بینی های لازم را کرد که چگونه با این موضوع برخورد شود.
نخست این که هسته های اولیه جمعیت تظاهر کننده باید در نقاط مختلف شهر شکل گیرد و بعد این هسته ها به سوی مسیر تعیین شده بیایند. اگر چندین هسته چند هزار نفری یا چند ده هزار نفری بیایند بدیهی است که جمعیت موفق خواهد شد از موانع عبور کرده و به مسیر اصلی دست یابد. با قرار گرفتن هسته ی اولیه ی چند هزار نفره در این مسیر سیل مردم به آن خواهد پیوست.
اگر شدت سرکوب و موانع اجازه نداد که جمعیت تظاهر کننده در مسیر میدان آزادی و میدان امام حسین مستقر شود باید بلافاصله جمعیت را به سوی یک مسیر جایگزین هدایت کرد. پیشنهاد می شود که این مسیر جایگزین یکی از میادین اصلی در جنوب شهر تهران باشد. جایی که بتوان سیل میلیونی مردم محروم و ستمدیده را به حرکت درآورد. بدیهی است که در این شرایط باید شعارها بیشتر رنگ و بوی مطالبات اقتصادی و اجتماعی مانند بیکاری، فقر، گرانی، تورم، نابرابری را به خود بگیرد.
و اما این موضوع دیگر حتمی است که در این روز رژیم دست به سرکوب تظاهر کنندگان و معترضین بزند. به همین خاطر بد نیست از حالا و این بار با حداکثر آمادگی در این باره اقدام کنیم.
در روز تظاهرات چگونه عمل کنیم؟
در صورت شروع سرکوب باید با سرکوبگران به طور عملی به مقابله پرداخت.
همانطور که همگی می دانیم نیروهای سرکوب گر از یک مرکز فرماندهی دستورات لازم را می گیرند. این مرکز با در اختیار داشتن دوربینهایی که در سطح شهر به عنوان دوربینهای کنترل ترافیک نصب شده اند کنترل می شود. یکی از روش های مقابله با نیروهای سرکوبگر از کار انداختن ارتباط فرماندهی و نیروهای تحت کنترلش می باشد. به عنوان مثال قطع کابلهای دوربین، آتش زدن لاستیک ماشین یا چیزهای پلاستیکی دودزا در نزدیکی ستونهایی که دوربین ها در بالای آن نصب شده اند ( دود حاصل از لاستیک ماشین میتواند دید آنها را مختل کند )، افرادی که منزلشان یا محل کارشان در نزدیکی آنها می باشد، می توانند با هر روشی که تشخیص می دهند دوربینها را از کار بیاندازند. پاشیدن رنگ بر روی عدسی از راه دور، قطع کابل ها و یا شکستن آنها با تیروکمان های سنگی برخی از روش های قابل استفاده است.
· جلوگیری و قطع ارتباط موتورسواران از نیروهای پیاده . به عنوان مثال با درست کردن ابزاری که منجر به پنچری لاستیک می شود. اگر به چوب پنبه دسترسی دارید می توانید از زاویه های مختلف میخ در آن فرو کرد و در مسیر موتورسواران انداخت.
· نکته ی دیگر بستن راههای ارتباط و رفت و آمد نیروهای سرکوبگر در سطح شهر است. از هر طریق ممکن این کار را بکنید: قرار دادن موانع بزرگ و سنگین در وسط خیابان، روشن کردن آتش با لاستیک های بزرگ، سوزاندن خودروهای مختلف بر سر چهارراه ها و میان خیابان ها، قرار دادن آهن وسنگ و سطل های زباله و … فراموش نکنیم با انداختن چند نوشابه گازدار دربسته در میان آتش آنها به مرور داغ شدن منفجر می شوند و همین امر مانع نزدیک شدن ماموران به آنها می شود.
با ماموران به مقابله بپردازید و آنها را از صحنه برانید و هر گونه تجهیزاتی را که با خود دارند از آنها گرفته و برای ادامه ی مقاومت خود از آنها بهره ببرید.
با عقب راندن نیروهای سرکوبگر این بار دیگر نباید اشتباه حرکت های قبلی را تکرار کرد و متوقف شد. این بار باید از دفاع به تهاجم رفت و کار را با قاطعیت پیش برد.
تاکی قرار است که هر بار بیاییم و با هزینه ای سنگین با نیروی سرکوب برخورد کنیم و باز دوباره برگردیم. یک بار باید کار را از مرز دفاع از خویش گذراند و موضوع را یکسره کرد.
برای این منظور باید از دفاع به تهاجم پرداخت و تهاجم یعنی رفتن به سراغ مراکز قدرت و خلع قدرت. برای این منظور باید قدری سازماندهی کرد.
یکی از ضعف های اساسی در حرکت های سال 88 مانند روز قدس و عاشورا و امثال آن نبود سازماندهی در میان کنشگران جنبش بود. به همین دلیل بهتر است از حالا آموزش روش های سازماندهی را داشته باشیم.
بنا به دلایلی مانند ضعف ارتباطات و یا قوی بودن جو سرکوب دشوار است که بتوان سازماندهی را به صورت یک امر پیش از قیام صورت داد. به همین دلیل بد نیست به آن به چشم یک امکان در صحنه نگریست. لذا بد نیست به صورت مشخص در باره ی امکان سازماندهی در صحنه صحبت کنیم که به آن «خودسازماندهی در صحنه » می گویند.
خودسازماندهی کاری نیست که همه ی مردم بتوانند در صحنه ی رویارویی با مردم انجام دهند. این کار کنشگران جنبش است. لذا باید از قبل جوانان و نیروهای فعال جنبش بدانند که چگونه می توان خودسازماندهی کرد. آن چه در زیر می آید یک راهنما برای آموختن روش سازماندهی هجوم به مراکز دولتی است. بدیهی است که نکات این جزوه باید با واقعیات صحنه تطابق داشته باشد.
راهنمای عملی خود سازماندهی در محل
در تظاهرات هفت ماه گذشته دیده شده است که مردم از توانایی فراوانی برخوردارند اما این توانایی، به مانند روز عاشورا، به صورت نیمه کاره و بی برنامه مورد بهره برداری قرار می گیرد، حال آن که می توان با این آمادگی و توانایی خود کارهای بزرگی انجام داد. برای این منظور دو کار باید انجام شود: 1) هدف ها را مشخص کنیم. 2) برای دستیابی به هدف ها نیروی خود را سازماندهی کنیم.
هدف چیست؟ دراین جا منظور از هدف عبارت است از تهاجم به مراکز قدرت توسط فعالان جنبش.
خودسازماندهی چیست؟ عبارت است از هماهنگی سریع و عملی در محل برای یک کار جمعی.
هدف ها کدامند؟ این هدف ها شامل تمام ساختمان های دولتی و حکومتی می شوند: وزارتخانه ها، سازمان های دولتی، بیت رهبری، دفتر ریاست جمهوری، صدا و سیما، قرارگاه های فرماندهی نیروهای حکومتی، پادگان ها، پاسگاه ها و پایگاه های سپاه، بسیج، زندان ها و…
زمانی که قیام آغاز شود باید بلافاصله از نزدیکترین، کم خطرترین و آسان ترین هدف ها که به محل تجمع نزدیک هستند شروع کرد و با تصرف آنها یکی بعد از دیگری به تدریج به سوی هدف های دورتر و دشوارتر رفت.
چگونه این تصرف هدف ها را سازماندهی کنیم:
افرادی که در صحنه حضور دارند باید به صورت تیم خود را سازماندهی کنند. تیم از حداقل 2 و حداکثر 5 نفر تشکیل شده است. یک نفر سر تیم است. چهار نفر دیگر با هماهنگی سرتیم عمل می کنند. اگر سرتیم به هر دلیل دیگر نبود، یک نفر دیگر از آن چهار نفر داوطلب سرتیمی می شود. هر کس که اول داوطلب شد سه نفر باقی می پذیرند.
تیم = یک نفر سر تیم + چهار نفر عضو
جمعیتی که در آن روز درخیابان هستند باید بلافاصله تیم های خود را تشکیل دهند. هر تیم برای خود یک شماره می گذارد تا مشخص باشد چند تیم وجود دارد. سرتیم ها با هم مشورت و برای یک عملیات مشخص تاکتیک مناسب را انتخاب می کنند. مثلا حمله به ساختمان یک اداره ی دولتی.
مجموعه ی سرتیم ها می توانند یک نفر را به عنوان فرمانده انتخاب کنند. فرمانده برای خود یک معاون بر می گزیند. کار فرمانده و معاون هماهنگ کردن تیم ها برای عملیات مشخص در جهت تصرف یک محل است. فرمانده راهنمایی ها را به سر تیم می دهد و سرتیم ها نیز راهنمایی ها را به اعضای تیم منتقل می کنند.
اگر ایجاد این تیم ها در محل ناممکن بود به صورت فردی اصول زیر را در نظر داشته باشید.
روش تصرف یک هدف چگونه است:
برای تصرف هر محل می توان تاکتیک های متعددی را در نظر گرفت. دو تا از مهمترین آنها عبارت است از:
1) هجوم از یک مسیر : در این روش همه ی نیروها تلاش می کنند که با حمله ی مداوم و بدون انقطاع از یک محل، که بهتر است ضعیف ترین قسمت دفاع آن محل باشد، راه خود را به درون آن جا باز می کنند و وارد می شوند.
1) هجوم از چندین مسیر: در این روش نیرو از چندین مسیر مختلف شانس خود را امتحان می کند و به محض شکسته شدن یک بخش از دفاع نیروهای مهاجم خود را از مسیر باز شده به داخل می رسانند. این مسیر ها می تواند دو یا بیشتر و یا از لحاظ جغرافیایی به صورت 180 یا حتی 360 درجه محل باشد.
متداول ترین روش برای کنترل مراکز دولتی:
تقسیم بندی نیرو و مرحله بندی :
1) نیروی حمله از راه دور: این نیرو از راه دور با تمام قدرت دیوار دفاعی را مورد هجوم قرار می دهد تا قدرت دفاعی آنها را تضعیف کند.
2) نیروی نفوذ کننده: این نیرو، متشکل از زبده ترین افراد، تلاش می کند در سایه ی قدرت حمله کنندگان گروه او به جلو برود و دیوار دفاعی را در هم بشکند و نفوذ کند.
3) نیروی پشتیبانی که کار حمایت های مختلف امدادی، تدارکاتی، ارتباطاتی و … از نیروی نفوذ کننده را برعهده دارد.
4) نیروی تقویتی: زمانی که یک راه نفوذ توسط نیروی نفوذ کننده باز شد نیروی حمله از راه دور به عنوان نیروی تقویتی به نیروی نفوذ کننده می پیوندد.
بعد از گرفتن یک محل چه کنیم؟
1) کنترل کامل ورودی ها و خروجی های محل را در دست گیرید.
2) خبر آزاد شدن آن محل را به هر طریق که می توانید به اطلاع سایر همرزمان رسانده ودر رسانه ها اعلام کنید.
3) مدارک و اسناد را به طور سالم از محل خارج کنید.
4) وسایل مورد استفاده را برای استفاده جهت مبارزه تخلیه کنید.
5) تمامی آثار رژیم در محل مانند عکس ولی فقیه و امثال آن را از میان ببرید.
6) پرچم ایران را بدون آرم جمهوری اسلامی بر فراز ساختمان قرار دهید.
7) عکس و فیلم از محل تهیه کنید.
8) برای محل نگهبان بگذارید و سنگرهای دفاعی درست کنید.
9) نیروی لازم برای محافظت از محل را در آن جا قرار داده و سایر تیم ها را برای تصرف یک مرکز دولتی دیگر حرکت دهید.
10) در صورتی که محل به دلیل کم شدن جمعیت در معرض خطر حمله نیروهای دشمن است آن را تخلیه کنید. در این صورت ساختمان را طوری از کار بیاندازید که در روزهای بعد مورد استفاده ی دولت قرار نگیرد.
این احتمال وجود دارد که با آغاز هجوم مردم به مراکز دولتی و تصرف تدریجی آنها جمعیت بیشتری به صحنه آید و در کار آسان و آسانتر شود. با اعلان خبر تصرف مراکز دولتی نیروهای رژیم روحیه خود را باخته و با آغاز فرار اولین آنها ریزش و فروپاشی در تمام سطوح آغاز خواهد شد. در صورت مشاهده ی این روند به سرعت خود را به سوی مراکز حساس مانند صدا و سیما رسانده و برای تصرف آنها تلاش کنید. با تصرف صدا و سیما و فراخوان به مردم، میلیون ها نفر در سراسر کشور به خیابان ها خواهند ریخت و کلیه پادگان ها و مراکز دولتی در کنترل و اختیار مردم قرار خواهد گرفت.
به محض پایان مقاومت نیروهای دولتی آرامش و نظم را به وسیله تشکیل گروه های محلی بر عهده گیرید و اداره ی امور شهر را به صورت جمعی و با همیاری و همکاری انجام دهید. به تدریج یک گروه مرکزی از میان نیروهای مردمی برای اداره ی امور دولتی شکل خواهد گرفت تا شرایط را برای برگزاری انتخابات آزاد فراهم کند.
*****************************
خلاصه ی مطلب در یک صفحه
روش کلی عملیات خلع قدرت این گونه است:
1) شرکت در یک راهپیمایی اعتراضی گسترده
2) در صورت سرکوب مقابله ی عملی و قاطع بر علیه سرکوب به منظور عقب راندن آنها از صحنه
3) بعد از عقب زدن نیروهای سرکوبگر تهاجم را باید ادامه داد. در این مرحله باید نیروهای خودسازماندهی شده و کنشگر تهاجم را به شکل زیر سازمان دهند:
a. قطع ارتباطات فیزیکی دشمن : بند آوردن خیابان ها، سد و مانع گذاشتن فیزیکی در همه جا و سنگر بندی در خیابان ها
b. کسب آمادگی برای تهاجم به نیروهایی که می خواهند از موانع خیابانی عبور کرده و جابجا شوند.
c. رفتن به سراغ مراکز، ساختمان ها و پایگاه های دولتی، یکی بعد از دیگری
d. فتح و تصرف مراکز دولتی و اطلاع رسانی پیرامون آن در سطح کشور و در خارج
e. دعوت و فراخوان به مردم برای بیرون آمدن از خانه ها و پیوستن به کنشگران
f. به تدریج و با حضور وسیع مردم رفتن به سراغ مراکز انتظامی، پایگاه های بسیج، پادگان ها، مراکز امنیتی و اطلاعاتی و ساختمان های رهبری و ریاست جمهوری و صدا و سیما
g. به عهده گرفتن کنترل و نظم و مدیریت اوضاع کشور وحضور فعال و مجهز در صحنه برای تثبیت پیروزی و دفاع از آن .