آیا دشمنان ما بیکار نشسته اند؟
کامران مهرپور
دل نگرانی اصلی کنشگران ملی و مردمی در ورای فراهم آوردن شرایط بر اندازی رژیم، باید در جلو گیری از بازتولید استبداد بعد از حکومت اسلامی و در آینده ایران باشد، نه بحث نوع رژیم و دعواهای معمول سیاسی در “”اپوزیسیون”.
هر جریان و فردی که خود را جزیی از “”اپوزیسیون” فرض میکند، علاوه بر ترسیم واضح از هدف و استراتژی خود، باید بتواند ایدهای را برای عدم باز تولید دیکتاتوری ارائه دهد. در غیر این صورت، عضوی از نقاله سرایان رسانهای امروز در خارج از کشور دسته بندی میشوند.
نگرانی بازتولید استبداد از سوی بسیاری از اندیشمندان و نیز مردم عادی قابل درک است.
اما چه پاسخ معقول و اندیشمندانهای برای رفع این مشکل تاریخی ارائه شده است؟
پاسخ ساده است: کنشگران و فعالان سیاسی از همین امروز مکانیزمهای اداره ی جامعه را در دست خود گیرند و در این راستا به هیچ کس اعتماد نکنند، مگر صاحبان اصلی آن مجموعه و نهاد، یعنی خودشان . این به معنی ایجاد قدرت اجتماعی در جامعه است. راه بهتری برای ایجاد دموکراسی واقعی و مردمی در چشم انداز نیست. قدرت اجتماعی، قدرت سازماندهی شده مردم آگاه برای دفاع از زیاده رویهای هر حکومتی است. هیچ ضمانتی به جز حضور مستقیم مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی خودشان در چشم انداز وجود ندارد. دیگر دوران اعتماد به افرادی که به اصطلاح “”نام و مقامی” دارند گذشته است. به هیچ کس و به هیچ کس و هیچ گروهی نباید اعتماد کور کرد. ثروتهای جامعه ایران و قدرت اقتصادی و سیاسی از همین حالا باید در دست خود مردم باشد. به چه صورت؟ در شکلهای نهادهای اجتماعی و مدنی، شورا ها، سندیکا ها، انجمنهای محلی و صنفی، تعاونی ها. بدانید، هر کس این نهادهای خود سازماندهی شده مردمی را زیر سوال برد، به دنبال فراهم کردن منافع شخصی یا عده خاصی (سرمایه داران نو کیسه) و در نهایت غولهای اقتصادی جهانی است.
هم میهنان گرامی! دعواهای دوران گذر از همین حالا آغاز شده است. اگر نیروهای مردمی از امروز در این کشمکشهای قدرت شرکت نداشته باشند، مطمئن باشید که بیگانگان از حالا نوعی از استبداد جدید را همانند امرداد ۱۳۳۲ و بهمن ۱۳۵۷ در میهن ما مستقر خواهند کرد. فراموش نکنیم که قدرتهای اقتصادی جهانی این ۵۵۰ میلیارد بشکه نفت زیرخاک ما را از آن خود می دانند و نه ملت ایران. بنا بر این، سرمایه گذاریهای لازم برای حفظ این منابع در دست خود و نوکرانشان در ایران را در این راه صرف می کنند.
بنا بر این، وظیفه هر کنشگر مردمی و ملیست که دشمنان ایران و ایرانی را شناسایی کرده و زیر ذرهبین داشه باشند. دشمنان، تمام نیروی کنترل را صرف عرصه ی سیاسی نمی کنند، بلکه در عرصههای فرهنگی و رسانهای مشغول شکل دادن تفکر ایرانیان نا آگاه هستند که در موقع لازم از خود ما مردم برای جان انداختن سیستمهای شوم استفاده کنند.
این داستان را در ۲۸ امرداد اجرا کردند و با صرف هزینه در مطبوعات و استخدام چاقوکشها شعارهای صبح پشتیبانی از دولت ملی را به شعارهای کودتایی بعد از ظهر تبدیل کردند. این پروسه در طول نزدیک دو سال حکومت دکتر مصدق بر علیه شخص وی و دولت اش طرح و اجرا شد. به طوری که در ماههای آخر حکومت وی، بسیاری از یاران او و ملّیون از این توطئههای داخلی و مطبوعاتی “”خسته” شده بودند. این خستگی را در سطح زندگی معیشتی مردم نیز می شد دید. لذا، واقعه ۲۸ مرداد تیر آخر و برای بسیاری، پایان دورانی از مبارزه روزانه ی فرسوده کننده بود.
در سال ۵۷ نیز ملت به جان آمده که به هیچ وجه نمی توانست سقوط رژیمی که از آن اصلا دل خوشی نداشت را باور کنند. وقتی خبر اعتراضات مردمی به زندانها رسید، عدّهٔای فرهیخته سیاسی به درستی تشخیص داده بودند و این سوال را مطرح کردند که زمان “انقلاب توده ها” فرا نرسیده، پس چه در پس این جریانات است! پاسخ آن را امروز می دانیم. توطئه ای در کار بود که از به دست گیری قدرت به وسیله ی مردم جلوگیری شود و به عدّهٔای خاص که رذلترین قشر جامعه بودند منتقل شود. آیا این برای قدرتهای جهانی اهمیتی داشت؟ مسلما نه. آنچه که مهم بود اینکه این قشر رذل در چهار چوب استراتژی منطقه ای سیستم اقتصادی موجود عمل خواهد کرد و مهمتر آن که دارای سازماندهی است و می تواند از جهل تودهها برای پائین کشیدن رژیم دردسرساز شاه استفاده کرده و نظم ساختاری موجود را حفظ کند. در موقع اضطراری نیز اگر مردم مقاومتی از خود نشان دهد، می تواند دست به کشتار وسیع بزند. شوربختانه اینچنین نیز شد و این رژیم با استفاده از عناصری همچون « اسدالله لاجوردی تازه مسلمان» بیش از ۱۲۰ هزار تن از دلیرترین و آگاهترین و پاک ترین جوانان این سرزمین را زیر خاک کردند.
اگر آگاه نباشیم دوباره این سناریو به شکل دیگری در حال اجراست.
اگر در سالهای ۳۰-۳۲ به سفارش سفارت انگلیس مقالاتی در مطبوعات چاپ می شد و جریانهایی به عنوان “توده-نفتی ها” را به راه انداخته بودند، امروز به چه شکلی عمل میکنند؟ می دانیم که شکل رسانهای و دستگاههای شکل دهی به تفکر تودهها تغییر کرده است. امروز تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت ابزار کار هستند. اگر در سال ۵۶ حسینیه ارشاد و مساجد مراکز شستشوی مغزی بودند امروز “اتاقهای فکر “(think tank) به این مهم می پردازند.
اگر در سال ۱۳۵۶-۵۷ بی بی سی و رادیو اسرائیل به معرفی آخوند متحجر و شکل دادن مردم نا آگاه مشغول بودند، امروز نیز همان رسانهها با کمک رسانههای جدیدی همچون رادیو فردا و تلویزیون بی بی سی و تلویزیونهای گوناگون سیاسی و غیر سیاسی “تفریحی” ماهوارهای مشغول ذهن سازی و معرفی “رهبران آینده ایران” هستند.
شناختن افراد نفوذی که بر اساس ماموریت خاص عمل میکنند مشکل نیست. کافیست که به پیام کلی آنها توجه کنیم. دو گفتمان را در تحلیلها و حتا مقالات خبری آنها به عنوان محور پیام می توان به آسانی مشاهده کرد. ۱) هر کاری میکنید فقط “خشونت” نباشد. ۲) هر کاری میکنید این ساختمان اصلی طبقاتی اقتصادی و ساختمان سیاسی کنترل توده به هم نخورد. به عبارتی دیگر مبادا دموکراسی واقعی و با شرکت فعال خود مردم ستمدیده و آگاه ایجاد شود. این افراد صحبت زیادی از خشونت دولتی نمی کنند، اگر هم اشارهای داشته باشند برای امتیاز گرفتن و استفاده ابزاری که ذهنیت مقاومت مردمی را به عنوان “خشونت” دسته بندی کنند. توجهشان به تغییر از بالا و بوسیلهٔ “نخبگان” است و آن هم نخبگان معرفی شده از سوی این رسانههای “بین المللی”.
شوربختانه اپوزیسیون کم سواد در رسانههای نیمه ملی-نیمه تجاری هم که حرفی برای گفتن ندارند، این نوع از گفتمان را بدون اطلاع از جوهره موضوع مطرح میکنند.
بزرگ سرمایه داران جهانی چه خوابی برای میهنمان و مردم ایران بعد از جمهوری اسلامی میبینند؟
برای روشن شدن مکانیسمهای این نوع از فعالیتها باید که پژوهشگران ملی و مردمی دو میزان سنج را مورد استفاده قرار دهند، آن هم بدون پیشداوری گروهی و ایدئولوژیکی: ۱) به دنبال منابع مالی این حرکتها باشند ۲) هدف این حرکت، آیا قرار دادن قدرت اقتصادی و سیاسی در دست مردم لایهها پائین است یا خیر. یعنی اول ببینیم که منبع مالی فردی که این نوع از فعالیت را انجام می دهد مردم عادی هستند و یا فلان “موسسه تحقیقاتی” کانادایی ،انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، و یا آمریکایی. به عبارت دیگر، باید پرسید: “خرج روزانه را از کجا میاری؟” آیا این موسسه برای نوشتن مقالهای در شکل دهی فکر ایرانیان به شما پول میدهد یا نه؟ همچنین باید در هدف این افراد دقیق بود. باید که دانست، به عنوان مثال هدف این به اصطلاح “روشنفکر،” اقتصاد لیبرالی” است، یا اقتصاد مردمی. آیا این “فعال سیاسی” به دنبال ایجاد سیستم دیگری از اسلام است و یا یک سیستم مردمی؟ آیا هدف نویسنده بازتولید و قالب کردن نوعی از استبداد است، و یا دموکراسی را همراه و با حضور demos )مردم) میخواهد؟ آیا منظورش از آزادی، آزادی سرمایه و آزادی مردم در فقر مردن است، و یا آزادی انسان آگاه و در چارچوب نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی؟ آیا منظورش از عدالت، انباشت ثروت به دست عدّهٔای خاص است و یا عدالت تقسیم ثروت بر اساس کار و زحمت. آیا منظورش از “انتخابات آزاد” اجرای یک خیمه شب بازی و کشاندن تودههای ناآگاه به پای صندوق کنترل شده از سوی عدّهٔای از قبل تعیین شده است و یا انتخابات گسترده در تمام سطح دهکده و شهر و استان و کشور زیر نظر مردم محلی؟ آیا شرایط انتخابات آزادیی که از آن صحبت می کنند به وسیله ی خارجیها فراهم خواهد شد، و یا به وسیله ی مبارزات مردمی در صحنه؟ و آیا این اتخابات شبیه به انتخابات عراق و افغانستان خواهد بود، و یا مردم ستم دیده و شایسته محلی ناظر و تعیین کننده چگونگی اجرا آن خواهند بود؟
در مورد رسانهها باید پرسید که: آیا این رسانه ی دولتیست که سخنگوی دولت بخصوصی است، و یا یک رسانه تجارتی است، و یا از کمک مردم عادی (نه از سرمایه داران بزرگ با اهداف مشخص) به کار می پردازد؟ آیا هدف رسانه، روشنگری بدون خط خاص سیاسی مشخص و با احترام به شعور مردم آگاه است، و یا به دنبال ایجاد هیجان و شستشوی مغزی است؟ آیا به دنبال سرکیسه کردن مردم و پر کردن جیب خود است، و یا تامین منابع مالی برای مبارزه؟ آیا به تلفنها و تماسها و نظرات شما احترامی قائل است، و یا نه؟ آیا دنبال سرگرم کردن شماست و یا آگاهی دهی؟ آیا به دنبال ایده خاصی است، و یا دادن چهارچوب فکری تشخیص خوب از بد؟ آیا برای شما رهبر تعیین میکند، و یا راهبری را به عهده خودتان واگذار میکند؟
در این بازار پر آشوب مدعی زیاد است، ولی تشخیص نیروها و رسانههای مردمی زیاد دشوار نیست.
برای آن که دلیل تداوم استبداد و استثمار انسان از انسان را در یابیم، می توان به این نکته کلیدی اشاره کرد که دشمنان ما به صورت جمعی و حرفه ای کار می کنند، ولی مبارزان راه آزادی پراکنده و از هم گسسته اند. یکی از موفقیتهای استعمار در جامعه ما این فاجعه است که امروز “روشنفکر” ما با افتخار میگوید که “من جز هیچ دسته و گروهی نیستم“! یعنی اینکه من کار تیمی نمی کنم! به عبارت دیگر کار جمعی و تیمی را نیاموخته ام! شوربختانه این تفکر عقب افتاده عصر حجر در بین “نخبگان” ایرانی” بسیار فراگیر است.
علاوه برافرادی که به عنوان استاد دانشگاه و مفسر و تحلیلگر و روشنفکر که از دانشگاهها و مراکز “مطالعاتی” حقوق می گیرند، جریاناتی هم به عنوان “مرکز تحقیقاتی” مستقیماً از دولتهایی مستمری در یافت میکند تا به ما “دموکراسی” و “سکولاریزم” بیاموزند!! در کنار زیر نظر داشتن این رسانهها، روشنگران و کنشگران واقعی و مردمی باید آموزشکده هایی همچون این دو را زیر نظر داشته باشند.
چراغ آزادی
آموزشکده توانا
هم میهنان آزاده! همراه با آگاهی رسانی و کار جمعی در بطن جامعه، بر ماست که هوشیار باشیم و عوامل استعمار نوین برای فردا را از همین امروز شناسایی و به دیگران معرفی کنیم. رسانهها و افراد ناآگاهی را که این نوع گفتمان را، هرچند با خلوص نیت و بدون اطلاع از مقاصد شوم دشمن، تکرار می کنند آسوده نگذارید، آنها را مورد پرسش محترمانه و با تکیه بر خرد و منطق قرار دهید و وظایف حرفهای آنان را گوشزد کنید.
بر ماست که فعالیتهای خود را هر چه بیشتر گسترش دهیم و به طور جمعی و حرفهای به کار مبارزاتی بپردازیم. بر ماست که هر چه بیشتر تخصصی و حرفهای به کار مبارزاتی بنگریم. بر ماست که آگاهتر شویم، برماست که اصول اخلاقی، انسانی و دمکراتیک را در برخورد با دیگران بکار بندیم. بر ماست که خرد و واقع گرایی را محور کاری خود قرار دهیم. بر ماست که ادعای مدرنیته، دمکرات و سکولاریسم بودن داریم، که معنای واقعی این واژگان مقدس را در کارهای روزمره ی خود بکار بندیم. بر ماست که دیگر به هیچ کس و جریانی اعتماد نکنیم و با در دست گرفتن گوشهای از فعالیتها و مسئولیتها زیر بنای ایرانی آزاد و دمکراتیک را از همین حالا پیریزی کنیم. این ممکن است، اگر من و تو از همین حالا برخیزیم. خواستن توانستن است و خواستن خود از آگاهی می آید.
###
kamranMehrpour@gmail.com
Leave a Reply