تحولی که در راهست چگونه خواهد بود؟ کورش عرفانی

آیا شرایط ایران به سوی یک تحول نزدیک می شود؟ برای پاسخ گفتن به این سوال باید دید عوامل چنین تحولی چه می توانند باشند:

1)                  جنبش اعتراضی که از سال گذشته آغاز شد به صورت به ظاهر غیر فعال در خیابان ها، اما فعال در درون روابط میان فردی  اجتماعی در کمین فرصتی نشسته است تا تسویه ی حسابی تاریخی با رژیمی داشته باشد که تخم کینه را با سرکوب و تحقیر و غارت ملت کاشته است و اینک باید طوفان خشم مردم را درو کند. این امر صد البته بخشی به صورت خودجوش و بخش دیگر نیازمند سازماندهی اجتماعی و برنامه ریزی مبارزاتی خواهد بود.

2)                  وضعیت وخیم اقتصادی : ساختار اقتصادی کشور که از غیر تولیدی بودن و کمبود سرمایه رنج می برد به طور روزانه اداره می شود و فاقد هرگونه برنامه ای برای آینده است. ورشکستگی مالی نهادهای دولت، بحران بانک ها، بیکاری عظیم و فزاینده، تورم و گرانی سرسام آور به همراه رکودساختاری دیر یا زود شرایط بحران را بر کل اقتصاد ایران حاکم خواهد ساخت. این وضعیت فاجعه بار جز با یک تغییر سیاسی قابل دگرگون سازی نیست.

3)                  تحریم های شدید اقتصادی که در حال فرارسیدن است رژیم را به مرز فروپاشی داخلی، جستجوی جنگ خارجی و یا تسلیم زبونانه خواهد کشید. این تحریم های بین المللی که وارد فاز تازه ای شده است توان آن را دارد تا موقعیت آشفته ی کشور را به سوی یک نقطه ی تعیین تکلیف بکشاند. تحریم بنزین، کنترل حمل و نقل دریایی و چه بسا تحریم هوایی و بستن راه های مراوده می تواند جزیی از این کلیت باشد.

4)                  جنگ قدرت در درون نظام ابعاد تازه ای به خود گرفته است. جناح خامنه ای در حال دست و پازدن است که نقش برتر را حفظ کند اما روز به روز پایه های مادی قدرت خویش را از دست می دهد. در یک نقطه ای که زیاد هم دور نیست ولی فقیه نظام باید میان حمایت از یک جناح و ضربه خوردن از جناح دیگر و یا فدا کردن جناح دردسرساز رژیم، یعنی سپاه، یک تصمیم سرنوشت ساز بگیرد.سپاه باید میان پذیرش مسولیت به خطرکشاندن کل نظام و یا پایین کشیدن فتیله زیاده روی هایش یکی را برگزیند. جناح بازار باید در قمار میان سپاه و یا جبهه ی مقابلش انتخاب دردناکی کند.[1] باند رفسنجانی، درصورت بیرون افتادن از حرم قدرت، می تواند ضربه ای خطرساز را از بیرون به مخالفانش وارد سازد. و در نهایت جناح اصلاح طلب منتظر است تا پاداش خود را بابت کنترل و مدیریت جنبش معروف به جنبش سبز با سهم دوباره ای از قدرت به دست آورد.

5)                  خطر جنگ از جانب قدرت های دیگر در ورای آن چه در داخل می گذرد وجود دارد. دو موضوع این فرضیه را تقویت می کند. دیوانگی های رژیم صهیونیستی اسرائیل که در بحران ایدئولوژیک، اقتصادی، جمعیتی و نژادی گرفتار است و راه نجاتش را در جنگی اساسی می جوید. دیگر رکود اقتصاد جهانی است که ممکن است این باور را دامن زند که برای خروج از بحران کنونی که به مدت بیش از دوسال سرمایه داری را فلج کرده است یک جنگ بتواند موتور محرکه باشد.

6)                  موقعیت ضعیف ایران در منطقه به واسطه ی محاصره ی اقتصادی و نظامی آن و نیز انزوای سیاسی و دیپلماتیک رژیم تمامی کشورها و قدرتها را در خلیج فارس، خاورمیانه و آسیای مرکزی در رابطه با آینده ی کشورمان فعال خواهد ساخت تا آرزوها، طمع ها و خصومت های خود را دنبال کنند.

7)                  اپوزیسیون برانداز رژیم از پا ننشسته و به شکل سازمانی و یا انفرادی در مسیر هل دادن شرایط به سوی سرنگون سازی رژیم مشغول می باشد. قدرت این اپوزیسیون به طور مستقیم در گرو توان تولید آن منطبق با نیازهای نیروهای تغییرگرا در داخل کشور، بردن این تولیدات به میان مردم به طور موثر و در نهایت ایجاد یک ارتباط ارگانیگ با جریان های فعال داخل کشور می باشد.

با در کنار هم قرار دادن این پارارمترهای هفت گانه، اگر فقط به همین ها بسنده کنیم، و روابط متقابل میان آنها، به چند احتمال در آینده می رسیم که تحول  را در کشورمان رقم خواهند زد:

1)                  بروز یک جنگ نظامی که به واسطه وخامت وضعیت موجود نمی تواند محدود و مختصر باشد و به احتمال نزدیک به یقین یک جنگ گسترده، هرچند نه طولانی، لیکن بسیارتخریبگرخواهد بود. آینده ایران و ایرانی درفردای آغاز چنین جنگی سخت نا مطمئن و زیر سوال خواهد بود.

2)                  تسلیم جناح حاکم در مقابل قدرت های غربی و تبدیل شدن به ابزار استقرار نهادینه سرمایه داری جهانی در ایران و ادغام  آن در اقتصاد جهانی. چیزی که از ایران ترکیه دیگری در منطقه خواهد ساخت. امکان این سناریو به دلیل بافت و ساختار اقتصاد مافیایی و صورت بندی فراقانونی قدرت سیاسی در ایران بسیار ضعیف است.

3)                  تلاش برای کنار گذاشتن باند سپاه از درون رژیم و یافتن راه حلی برای تعدیل و سازش و مصالحه در حاکمیت در جهت نرمش در خارج و فریبکاری در داخل با هدف تضمین بقای نظام.

4)                  بروز یک قیام برانداز از جانب مردمی که با ترکیبی از خشم و نفرت خودجوش و نیروهای کمابیش سازماندهی شده با اقدامی قاطع و در طی حرکتی قهر آمیز رژیم را خلع قدرت می کنند.

با مروری ساده بر چهار سناریو می توانیم ببنیم که فقط این آخریست که می تواند مورد توجه نیروهای تغییرطلب و مردم گرا باشد این سناریو چهارم است. به همین دلیل بد نیست با در نظر گرفتن پارامترهای فهرست شده در بالا و ترکیب متقابل آنها ببینیم چگونه می توان شرایط را به سمت دخالت سازماندهی شده  کنشگران جامعه برای خلع قدرت و به دست گرفتن سرنوشت کشور توسط مردم هدایت کنیم. در این راه نزدیک شدن نیروهای هم اندیش به یکدیگر و تلاش در جهت پیشبرد هماهنگ استراتژی با برنامه ریزی دقیق و پیوند ارگانیک میان داخل و خارج و در نهایت، باور به قدرت خود و نیز به قدرت لایزال مردم ضروری می نماید. به خود باور داشته باشیم و قادر به ممکن ساختن هر ناممکنی خواهیم بود.

**

www.korosherfani.com

6 July 2010


[1]http://www.rahesabz.net/story/18880

منبع: سايت ديدگاه

@ كپي رايت: اين مطلب ويژه سايت ديدگاه تهيه شده است. بازتكثير آن تنها با قيد منبع مجاز است.