خودرهاگران: راز اتحاد سیاسی

  1. دلایل عدم اتحاد تشکل ها، احزاب، سازمان ها در اپوزیسیون ایرانی بیشتر از آن چه سیاسی باشند فرهنگی هستند
  2. تنها بخش کوچکی از آن چه نیروهای مختلف ایرانی را در اپوزیسیون از هم جدا می کند به اختلاف نظر سیاسی برمی گردد، بخش مهم آن مسائل رفتاری و ارتباطاتی است
  3. آیا این صحیح است که ما سه دهه در اسارت رژیم باشیم برای آن که می خواهیم به حرف هیج فرد و تشکلی جز خود گوش ندهیم؟
  4. آیا با این روحیه که فقط من درست می گویم و همه اشتباه می کنند، حتی اگر به قدرت هم برسیم، می توانیم جز یک دیکتاتوری جدید بپا کنیم؟
  5. مگر می شود بدون آن که از خود نرمش و انعطاف و دوستی نسبت به کسانی که هم اکنون در همان جبهه ی ما قرار دارند این باور را به وجود آورد که ما فردا، بعد از آن که قدرت را کسب کردیم بهترین دمکراسی را خواهیم ساخت؟
  6. اگر سازمان ها و جناح های سیاسی ضد رژیم از همین حالا نتوانند همدیگر را تحمل کرده و حداقل همکاری را با هم داشته باشند، چگونه می توانند در فردای ایران در مجلسی دمکراتیک در کنار هم بنشینند؟
  7. راز کنار هم قرار گرفتن برای کار سیاسی در قالب یک اتحاد یک چیز است: احترام متقابل
  8. مهم این نیست که همه یک فکر داشته باشیم مهم این است که برای افکار متفاوت هم احترام قائل شویم و روی هدف های مشترک کار کنیم
  9. آنها که تصور می کنند برای همکاری نخست باید شبیه هم شوند پیچیدگی ها فکری و شخصیتی انسان را درنیافته اند
  10. دمکراسی به معنای کنار گذاشتن اختلاف ها نیست به معنای مدیریت عقلانی آنهاست
  11. همسویی در کار سیاسی است که ضرورت دارد نه هم اندیشی و هم گونگی. عرصه ی سیاست عرصه بازدهی و کارآیی در عین پاینبدی به ارزش های اخلاقی جهان شمول است
  12. با گسترش این ایده می توانیم بزرگترین اتحادهای سیاسی را بوجود آوریم:
    همدیگر را بشناسیم
    برای تفاوت هایمان احترام قائل شویم
    با هم کار مشترک کنیم
  13. زمان آن رسیده که از واژه ها رمززدایی کنیم. اصطلاح اتحاد سیاسی اپوزیسیون بیانگر هیچ چیز خارق العاده و اسرار آمیزی نیست. جمعی از افراد دارای بلوغ فکری است که می دانند برای موفقیت به یاری یکدیگر احتیاج دارند
  14. تردید نکنیم تا زمانی که نشسته ایم که دیگری پیش قدم شود تا اتحادی را آغاز کنیم خبری نخواهد شد. چون دیگری نیز در همین فکر و انتظار است. شما پیش قدم شوید و خواهید دید که او نیز به سوی شما می آید
  15. این در مسیر مبارزه است که باید درباره سازمان ها و گروه ها و افراد قضاوت کرد، نه قبل از آن. شما با دیگران همراه شوید و بگذارید که هر کس جدی بودن و استواری و منطقی بودن و واقع گرا بودن خویش را در عمل به شما نشان دهد
  16. وقتی پای به عرصه ی عمل بگذاریم می بینیم که آن چه تا دیروز در پشت کامپیوتر و در محافل گپ زدن، مبارزه می نامیدیم چقدر با واقعیت مبارزه متفاوت است. در حالی که گفتار گرایی صرف ما را خسته و فرسوده و ناامید می کند، کنشگری ما را پرانرژی و قوی و امیدوار می سازد
  17. کافیست که برخورد ما مبارزه پویا باشد؛ یعنی با حداقل کنش ها آغاز کنیم، مطلبی را که می پسندیم با دیگران تقسیم کنیم، نظر بدهیم، برای دیگران بفرستیم، با سایر هموطنان وارد گفتگو شویم، همدیگر را پیدا کنیم، همدیگر را دوست بداریم و به طور منطقی و عینی به همدیگر اعتماد کنیم، آن حداقل کاری را که از ما ساخته است انجام دهیم و خواهیم دید که همین حرکت های کوچک اقیانوسی کنشگری را شکل خواهد داد
  18. خودرهاگری یک شعار نیست. در درجه ی نخست عبارت است از کشف، بررسی، درک و پردازش خصلت های استبدادمنشی نهفته در بخش ناخودآگاه ذهن مان. با این کار می توانیم بدون ژست و ادا و شعار، فردی آزادمنش باشیم
  19. ما کسانی که در سازمان خودرهاگران فعالیت می کنیم به تجربه دریافتیم که می شود با برخورد واقع گرا و با احترام متقابل متفاوت ترین افراد را گردهم آورد و در فضایی که علاقه به عمل کردن و کسب موفقیت در مورد اهداف مشخص در آن وچود دارد کار کرد. بنابراین حرفمان با پشتوانه ی یک تجربه ی مادی است
  20. با عشق بی پایان خود به یک زندگی انسانی به نظام مادون حیوانی آخوند و پاسدار خاتمه خواهیم داد