روانشناسی اجتماعی استبداد زدگی – 19 – پژوهشی از کورش عرفانی

نظام استبدادی یک نظام طبقاتی است، دمکراسی غربی نیز یک نظام طبقاتی است، اما یک تفاوت کارکردی در آن موجود است، دمکراسی طبقاتی از در جه ای از پیچیدگی برای مدیریت نابرابری نهادینه شده در جامعه برخورداراست که کمتر از یک خشونت آشکار پیروی کرده و به ظاهر کمتر آسیب می زند، به همین دلیل نیز کمتر بحران آفرین است.
استبدادسالاری طبقاتی – مانند رژیم کنونی ایران- اما از پیچیدگی لازم برای اداره ی یک جامعه، به صورت به ظاهر غیر خشونت آمیز، برخوردار نیست و به همین دلیل نیز از خشونت عریان، مستقیم و آشکار استفاده می کند. کتک می زند، زندان می کند، شکنجه می کند، تعزیر می کند، شلاق می زند، قصاص می کند، سنگسار می کند و در نهایت اعدام می کند. و این کار را در اوج خشونت و بی رحمی و با هدف مشخص ایجاد ترس و وحشت صورت می بخشد.
جامعه ی دمکراتیک جامعه ای است به طور نظری شایسته سالار. یعنی در ظاهر بهترین ها باید بتوانند بهترین موقعیت ها را داشته باشند. حال آنکه در جامعه ی استبدادی عده ای که به طور بدیهی بدترین ها هستند در راس کارند و بهترین ها و سایرین را بر اساس اصل حاکمیت ساده تر بر پیچیده تر، تحت سیطره ی خویش دارند. این اصل ایجاب می کند که فرد پیچیده به واسطه ی ترس خود از فرد ساده پیروی کند. برای این منظور چنین نظامی به بهره بری حداکثر از توان آسیب پذیری انسان، که از وجود ویژگی ها و حساسیت های سیستم عصبی او ناشی می شو، دست می زند. یعنی، با قرار دادن افراد در شرایطی که آسیب دیدن جسمی و روانی شان آسان، بلافاصله، مجاز، فراگیر و درهرزمانی ممکن است، همگان را وادار می کند که به تبعیت از ساده ترهای حاکم بپردازند. آنها با نهادینه کردن دردآفرینی، آزاردهی و وارد ساختن رنج و درد جسمی و روانی به صورت نهادینه و منظم، انسان ها را در وحشتی قرار می دهند که ریشه در تجربه ی ذاتی آنها در زمینه ی آسیب پذیری و درد کشیدن دارد.
به عبارت دیگر، آنها می خواهند که انسان ها را از مرحله ی رفتار کردن براساس پیچیدگی های مغزیشان، به مرحله ی رفتار کردن براساس واکنش های عصبی شان پایین بیاورند؛ یعنی، هرچه بیشتر انسان ها را از استفاده از پتانسیل ذهنی و روانی انسانی شان دور یا ناکام کرده وهرچه بیشتر به سمت پذیرش واقعیت صرف جسمی، که نقطه ی همسانی آدمی با حیوانات است، سوق دهند.
با این وصف، جامعه ی استبدادی جامعه نزول انسانیت به حیوانیت است، جامعه ی فقر معنوی؛ انحطاط فکری نهادینه، جامعه ی نگه داشتن انسان ها در حد حیوان و به گونه ای منظم مانع از صعود افراد به درجات بالای انسانیت شدن. جامعه ی استبداد زده جامعه ای است که همه چیز برای اعتلای انسان دشوار و برعکس، همه چیز برای نزول فرد فراهم شده است.