از: فرهنگسرای انسانگرایی
مرگ با پیچ و تاب های ورم کرده
گلو را میفشارد
دیگر زمان برای نفس کشیدن نیست
…
لاشخوران سیاه ,خون را مستانه سر میکشند
زمان برای ماندن نیست
هوای گریستن است
زمان برای گریستن نیست
آسوده نباش بر خیز
زمان برای ایستادن نیست
بر خیز توفنده و شورنده
طغیان به فلک بر آر
آواز دیگر سر کن
طوفان دیگر خیزد
پژواک دیگر آید
بر خیز و بیا جانم
زمان, برای ایستادن نیست
——–
نسترن