سندیکالیسم در ایران – بخش دوم

فرهنگ قاسمی

سندیکاهای کارگری در ایران

اوضاع اقتصادی و صنعتی در رابطه با پیدایش گروه‌های کارگری
(اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی)

از اوائل قرن شانزدهم شرکت‌های مختلف انگلیسی، روسی، هلندی، فرانسوی کوشش می کردند در کشور ما روابط استعماری به وجود آورند. در زمینه‌هایی موفق بودند، در زمینه‌هایی نیز با مقاومت شدید مردان سیاست روبرو می شدند. در اواخر دوران قاجار، ایران از نظر اقتصادی علماً تحت نفوذ دو قدرت بزرگ جهان آن روز قرار گرفته بود یکی انگلستان و دیگری روسیه تزاری. هرکدام در رقابت با دیگری به بخشی از منابع و امکانات اقتصادی و مالی ایران دست انداخته بودند. ما به این امتیازات در ادامه این بحث خواهیم پرداخت.

از ابتدای قرن نوزدهم بویژه بعداز سال‌های ۱۸۵۰ میلادی روس‌ها و انگلیسی‌ها کالاهای تجاری خود را به سوی ایران سرازیر می کردند. در سال‌های قحطی، در مواقع جنگ، فشارهای اقتصادی شدت پیدا میکرد، متعاقب آن به آهنگ ورود کالاهای خارجی به ایران افزوده میشد. با افزایش میزان واردات کالاهای خارجی و توسعه روابط تجاری ایرانیان بالاخص در اثر گسترش این روابط با دو کشور روسیه تزاری و انگلستان، بمرور باعث وخیم‌شدن تولیدات داخلی گردیده و این تولیدات قدرت رقابت با کالاهای وارداتی را از دست می دادند. قبل از اکتشاف منابع نفتی، عمده‌ترین رقم تولیدات صادراتی ایران را محصولاتی تشکیل می دادند که مواد اولیه آنها پشم، پنبه و ابریشم بودند. عمده‌ترین محصولات ساخته‌شده فرش و پارچه‌های دست‌باف و شال بشمار می رفتند. صنایع کاشی‌سازی نیز از آن جمله بودند که بیشتر مصرف داخلی داشتند. این محصولات در گذشت اعصار توانسته بودند بیان‌گر ویژگی‌ها و خصائل مذهبی، اخلاقی، قومی، ملی، فرهنگی و زیباشناسی مردم ایران شوند. برخی از این محصولات که جنبه صادراتی نیز داشتند عبارت بودند از: صنایع نقره‌کاری، فرش، پارچه‌بافی و شال، ابریشم‌کاری (تابی) (ابریشم‌کشی) پارچه‌های رنگی، نمدکاری (مالی)، منبّت‌کاری، محصولات فلزی، شراب‌سازی، شکرسازی و انواع شیرینی‌جات (قنادی)، قایق‌سازی، مجسمه‌سازی، زری‌دوزی، اسلحه‌سازی، اشیاء ساخته‌شده از مس و …

در اواخر قرن گذشته (قرن نوزدهم میلادی) سرمایه‌داران ایرانی بمرور دست به ایجاد کارخانه‌هائی زدند که با قوه بخار و برق کار می کردند. در شهرهای مختلف کارخانه‌هائی بوجود آمدند که هرکدام بین ۵۰ تا ۱۵۰ کارگر داشتند. این مؤسسات اغلب نمی توانستند با کالاهای وارداتی که بوسیله تجار مرتبط به انگلیس و روس وارد ایران می شدند رقابت کنند.

بنابراین اغلب بعداز مدت کوتاهی، فعالیت خود را قطع می کردند و کارگران را به بازار بیکاری می فرستادند. نمونه‌هایی از این کارخانه‌ها عبارت بودند از: کارخانجات کاغذسازی، کارخانه قند، کارخانه چلواربافی، کارخانه بلورسازی، کارخانه چینی‌سازی، کارخانه شمع‌سازی، کارخانه اسلحه‌سازی، انواع بافندگی‌ها، کارخانه باروت‌سازی، کارخانه مخصوص تهیه پیستون، کارخانه گاز، کارخانه کبریت‌سازی، کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی، کارخانه برق، صابون‌سازی، آبجوسازی، شراب‌سازی و عرق‌سازی.

با توجه به تاریخ تأسیس، فعالیت و تعطیل این مؤسسات معلوم میشود مدت عمر آنها چندان نمی پائید. بطور مثال، بنا به قول «محمدعلی جمال‌زاده» نویسنده ” گنج شایگان ” در قرن ۱۹ میلادی فقط در مشهد بیش از ۱۲۰۰ دستگاه ابریشم‌کشی موجود بوده است که هنگام نوشتن کتاب فوق این تعداد به ۱۵۰ تا ۲۰۰ واحد می رسد.[i]

هرکدام از این واحدهای پرورش کرم ابریشم و ابریشم‌تابی تا موقعی که کرم و پیله را به نخ ابریشم و آنرا به پارچه تبدیل می کردند دهها کارگر را به اشتغال وا می داشتند. از جمله مهمترین از این کارخانه‌ها که ورشکست شدند کارخانه ریسمان‌ریسی بود که توسط «ناصرالملک» از مسکو خریداری شده بود. (۱۲۷۵) کارخانه تفنگ‌سازی (۱۲۷۸)، کارخانه کاغذسازی تهران، کارخانه شکرریزی در مازندران، کارخانه چلواربافی در نزدیکی تهران، کارخانه بلورسازی (۱۲۸۵) در تهران که در ابتدا در ۱۲۸۵ شروع بکار کرد و متوقف شد. سپس در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۹ توسط «حاج محمدحسن امین‌دارالضرب» و با همکاری بلژیکی‌ها مجدّداً شروع به فعالیت کرد، اما متعاقباً بسته شد.[ii] بالاخره از حدود دهه هفتاد قرن سیزدهم هجری به این سو بدفعات کارخانجات مختلف و متنوع در ایران ایجاد گردیدند و اغلب به ملاحظه رقابت با کالاهای خارجی از یکسو و بی‌تجربگی و بی‌ثباتی اقتصادی و صنعتی نتیجه مطلوب بدست نیاورده و به تعطیل کشانیده شدند.

«سلطان‌زاده» در مورد اوضاع کارخانجات و صنایع دستی ایران در قرن نوزدهم چنین نظر میدهد:[iii]

” ایران در قرن گذشته با محصولات صنعتی خود مصنوعات فلزی، چینی‌آلات و انواع پارچه‌های پنبه‌ای، پشمی و ابریشمی شهرت داشت. در حال حاضر این کالاها اجباراً جای خود را به مصنوعات ماشینی ارزان‌تر منچستر، لیون، مسکو و غیره می دهند. فقط در زمان جنگ تأثیر این مراکز صنعتی بحد قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت و این امر امکان داد که مصنوعات مانو‌فاکتوری کشور دوباره به مقدار زیاد وارد بازار شوند. صنایع محلی هنوز هم مثل سابق دستی و پراکنده است و در ضمن تقریباً هر ولایت و هر شهری به تناسب مواد اولیه و مصالح، خصوصیات قومی و فرهنگی و بازار فروش کالاهای تولیدی که در آن ناحیه یافت می شود، تولید مخصوص بخود را دارد. صنایع محلی در طی چند قرن گذشته شالوده ریزی شد. با توجه به فهرست تقریبی شهرهای عمده ایران که ذیلاً آورده می شود می توان درباره اینکه چه حرفه و صنعتی بیش از همه مختص این و یا آن شهر ایران است تصور کلی پیدا نمود: آستارا – الیجه (پارچه‌های ابریشمی راه‌راه)؛ بروجرد – صنعت زرگری؛ بجستان (ایالت خراسان) – مصنوعات فلزی، پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای و قالی و غیره؛ بیرجند – قالی‌های نامرغوب؛ یزد – رنگرزی، مصنوعات ابریشمی و نخی، قنادی (تا پیش از ورود قند خارجی، قند یزد در سراسر ایران شهرت داشت)؛ تسفر (نزدیک یزد) – نمدمالی؛ تبریز – پارچه‌های رنگارنگ ابریشمی و نخی، عبا و غیره؛ اصفهان – زرگری، خاتم‌کاری، پارچه‌بافی، چاقوسازی و دیگر اشیای فلزی، شراب‌سازی و غیره؛ محمره (خرمشهر) – قایق‌سازی (شراعی)؛ مشهد: قالی‌بافی، اشیاء دست‌باف ابریشمی و تسبیح؛ شیراز – زرگری، شراب‌سازی، انواع عرق‌جات، کاشی‌سازی و مجسمه‌سازی؛ شوشتر – قالی‌بافی؛ رشت – قلم‌کاری، زری‌دوزی، اشیاء فلزی، اسلحه گرم و سرد؛ کرمان – قالی‌بافی، شال کشمیر؛ زنجان – اشیاء ساخته‌شده از مس.

البته در شهرهای مذکور غیر از صنعت‌هایی که برشمردیم، رشته‌های دیگری هم وجود دارند که فقط اهمیت محلی دارند. و اما در مورد کارخانه‌هائی که با قوه بخار و برق کار می کنند باید گفت که تعداد این قبیل کارخانه‌ها در ایران بسیار ناچیز است. مؤسسات فعلی ایران گرچه کارخانه نامیده می شوند ولی بیشتر شبیه کارگاه‌های بزرگ هستند تا کارخانه. این کارگاه‌ها از ۵۰ تا ۱۵۰ نفر کارگر دارند و قادر نیستند مدت زیادی در رقابت با کالاهای خارجی مقاومت کنند. بخش اعظم آنها در سال دوم یا سوم تأسیس خود تعطیل می گردند. فهرست زیرین کارخانه‌ها و فابریک‌های ایران و چگونه‌گی وضع صنایع کشور را نشان می دهد:

۱. کارخانه اسلحه‌سازی تهران – تأسیس در سالهای ۵۸- ۱۳۵۷ قمری – سالیانه ۱۰۰ قبضه تفنگ تولید می کرد، اکنون کار نمی کند. ولی برای بکارانداختن مجدد آن کوشش‌هائی بعمل می آید.

۲. کارخانه کاغذ سازی تهران.

۳. و ۴. کارخانه‌های قند (مازندران و نزدیک تهران) کار نمی کنند.

۵. کارخانه چلواربافی (نزدیک تهران) کار نمی کند.

۶. کارخانه بلورسازی (تهران) از سال ۶۷-۱۳۶۶ قمری تعطیل است.

۷. کارخانه چینی‌سازی (تهران) کار نمی کند.

۸. کارخانه شمع‌سازی (تهران).

۹. کارخانه کاغذسازی (اصفهان)

۱۰. کارخانه اسلحه‌سازی (اصفهان) تعطیل است.

۱۱. و ۱۲. کارخانه بافندگی (اصفهان و تهران).

۱۳. و ۱۴. کارخانه حریربافی (نزدیک رشت- گیلان).

۱۵. کارخانه باروت‌سازی.

۱۶. کارخانه مخصوص تهیه پیستون.

۱۷. کارخانه گاز تهران، ماشین‌آلات این کارخانه ۳۰۰۰۰ لیره انگلیس تمام شد ولی پس از دو سال به مبلغ ده هزار لیره انگلیس فروخته شد و اخیراً بدست یک شرکت خارجی افتاده است.

۱۸. کارخانه کبریت‌سازی (تهران) ساختمان این کارخانه ۲۰۰۰۰ لیره انگلیس خرج برداشت ولی نتوانست در مقابل کبریت روس‌ها و اطریشی‌ها مقاومت کند و بسته شد.

۱۹. و ۲۰. کارخانه ریسندگی (تهران از سال ۹۴-۱۲۹۳) بعلت عدم قدرت رقابت با محصولات خارجی بسته شد. کارخانه ریسندگی (تبریز).

۲۱. و ۲۲. و ۲۳. کارخانه پنبه‌پاک‌کنی (اصفهان، نیشابور، مراغه).

۲۴. تا ۲۸. کارخانه‌های برق (تهران ۲ کارخانه، مشهد، رشت و تبریز).

۲۹. کارخانه صابون‌سازی (تهران)

۳۰. کارخانه آبجوسازی (تهران).[iv]

دو همسایه شمالی و جنوبی در امر ورشکستگی این مراکز کوچک صنعتی نقش مهمی ایفا می کردند و با سیاست‌های خود هرگز اجازه نمی دادند تجار ایرانی و تجارت ملی و غیروابسته اندوخته‌ها و ثروت خود را در ایجاد و ترویج صنایع داخلی بکار اندازند و کارگاه و کارخانه دائر نمایند.

علیرغم همه اینها می بینیم برخی از سرمایه‌داران یا بهتر است بگوئیم ثروتمندان ایرانی بمنظور بدست‌آوردن سود اقدام به سرمایه‌گذاری می نمایند. اما از آنجا که بخش اعظم تولید داخلی کشور قادر به رقابت با تولیدات وارداتی نیست، سلامت تولیدات داخلی مرتباً به مخاطره می افتد. بویژه وقتی که سرمایه‌داران خارجی تصمیم می گیرند کوچکترین امکان را نیز از سرمایه‌داران داخلی سلب کنند، کارخانجات نونهال و بی‌تجربه ایرانی بشدت لطمه می بینند و از دور رقابت خارج می گردند. بنا براین در مناطق بزرگ که تعداد مصرف‌کنندگان زیاد است، مانند: تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز برای مدتی صنایع جدید تعطیل و صنایع سنتی فعالیت خود را به حداقل ممکن می رسانند. در چنین مواقعی کارگران شاغل در صنایع دستی از یک سو و کارگران بیکارشده از کارخانجات نیمه‌صنعتی اوائل قرن بیستم – شهرهایی که در آنها چند کارخانه وجود داشته – با مسئله اعتصاب و حقوق کارگری آشنا می شوند. البته همینطور که در فصل‌های بعدی خواهیم نوشت آشنائی کارگران با اعتصاب از طریق فعالیت احزاب سیاسی که کمابیش اوضاع اقتصادی را تحلیل می کنند و یا اهداف سیاسی خاص خود را دارند، طرح می شود. زیرا برخی از این سازمان‌های سیاسی معتقدند هجوم سرمایه‌داری خارجی جلوی رشد سرمایه‌داری داخلی را سد میکند و عدم رشد سرمایه‌داری داخلی باعث می گردد؛ رشد اجتماعی و اقتصادی و نهایتاً امر گسترش طبقه کارگر و شرائط لازم برای رشد اقتصادی متوقف گردیده در نتیجه رشد مبارزات اجتماعی تعطیل شود.

ادامه دارد

سندیکالیسم در ایران – بخش اول

 

—————————————————————————————

[i]  – « محمدعلی جمال‌زاده » -” گنج شایگان ” ، انتشارات کاوه، برلین – ص. ۷۹

[ii]  – اثر پیشین، ص. ۹۱

[iii]  – منبعی که « سلطان‌زاده » برای تهیه متنی که ملاحظه خواهید کرد استفاده می کند، همان منبعی است که « جمال‌زاده » نیز در کتاب ” گنج شایگان ”  مورد استفاده قرار می دهد.

[iv]  – آثار « سلطان‌زاده » ، ” اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران “، جلد چهارم، انتشارات مزدک – ص.

۸۴ و ۸۵. از این به بعد هرگاه به این سلسله انتشارات رجوع شود در پاورقی برای اختصار ” اسناد تاریخی… ” به ذکر جلد و صفحه بسنده میشود.